اشعاری از شاعران آشنا و گمنام

با سلام. به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

دل نوشته های قاصدک پیک

اهل درسم... روزگارم بد نیست! جیب خالی دارم... خُرده پولی... سر سوزن عقلی

دوستانی دارم بهتر از عزراییل! درسهایی بدتر از تلخی زهر !!!

و کلاسی که در این دانشگاه است. جنب دستشویی ها... جنب آن سلف خراب... من یک دانشجویم... چشمهایم کم سو... کله ام بی مو.... درس کفاره ی من!

من جنون را هر دم در میان جزوه هایم می بینم...

در کتابم جریان دارد چرت... جریان دارد پرت... همه ی فکر و خیالم متزلزل شده است

جزوه هایم را وقتی می خوانم که امتحانش فرداست!!!

برگه ی تقلب را من با غفلت مراقب عزیز می خوانم پی خونسردی خود!!!

اهل درسم پیشه ام بیکاریست... گاه گاهی در می روم از توی کلاس تا سلف... تا که با خوردن دوغ و شکلات این دل سوخته ام خنک شود... چه خیالی... چه خیالی!!!

می دانم از پس ناچاری است... خوب میدانم آخر ترم کار من زاری است !!!

========== ========== ==========

در مورد وبلاگ من (سایت پرواز روی بالها و قاصدک پیک)

یک: بهتره اینجا... کسی به دیگری توهین نکنه و همه حّد و حساب خودشون رو رعایت کنن حتی شما دوست عزیز....

دو: مطمئن باش توی دنیای واقعی آنقدر طلب کننده دارم که توی دنیای مجازی دنبال طلب شدن نباشم لطف کن توی اظهار نظر و قضاوت کردن هات تیز روی نکن.

سه: اگه میدونی حضور یه دختر دم بخت توی وبلاگت و اظهار نظرهاش و مزاح کردنهاش واسه قندیل های کوچولوی ذهنت سوء تفاهم ایجاد میکنه یا شئونات اسلامی اخلاقیتو زیر سوال میبره... مردونه بگو که توی عالم وبلاگ نویسی روی رفاقتت حساب باز نکنم.

چهار: من اینجا فقط در مقابل دل نوشته های خودم مسئولم و نه افکار شما.

پنجم : با تقدیم همه ی احترامات باید بگم برای خوندن این وبلاگ منتظر هیچ کارت دعوتی از طرف من نباشید در ضمن لطفا اجازه بدید در لینک کردن یا نکردن مختار باشم به همون اندازه که شما در لینک کردن من مختارید.

========== ========== ==========

آدمک آخر دنیاست بخند

آدمک آخر دنیاست بخند / آدمک مرگ همینجاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی / به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد / شوخی کاغذی ماست بخند

فکر کن درد تو ارزشمند است / فکر کن گریه چه زیباست بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست / تازه انگار که فرداست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم / بر زدن نیست که درجاست بخند

آدمک نغمه آغاز نخوان / به خدا آخر دنیاست بخند

========== ========== ==========

اگر از مرز جنون می‌آیم / اگر از چشمه برون می‌آیم

اگر از لحظه خبر می‌گیرم / پر پرواز ز غم می‌گیرم

اگر از حلقه بی مهری ها / چنگ به محراب دعا می‌گیرم

اگر از حسرت بی همسفری / خیره ام بر نگه رهگذری

اگر از بهر کلامی از دوست / سجده شکُر به جا می آرم

همه از وهم و خیال فرداست / ترس از گم شدن ثانیه هاست

فکر ناقوس جدا گشتن هاست

========== ========== ==========

شبی چون شبح روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

چو پولاد زنگار خورده سپهر / زمانه به قیر اندر اندوده چهر

سپاه شب تیره بر دشت و راغ / یکی فرش گسترده چون پر زاغ

نموده ز هر سو به چشم اهرمن / چو دیو سیه باز کرده دهن

زمین زیر آن چادر قیر گون / تو گفتی شدستی بخواب اندرون

نه آوای مرغ و نه هرّای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد

========== ========== ==========

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری ، شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های كاغذی را ، روز و شب تكرار كردن ، خاطرات بايگانی ، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگين ، پله های رو به پایین ، سقفهای سرد و سنگين ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شكسته ، چشمهای پينه بسته ، خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خميده ، ميزهای صف كشيده ، خنده های لب پريده ، گريه های اختياری

عصر جدول های خالی ، پاركهای اين حوالی ، پرسه های بی خيالی ، نيمكت های خماری

رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق كردم ، شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها ، خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی ميز خالی من ، صفحه ی باز حوادث ، در ستون تسليت ها ، نامی از من يادگاری

========== ========== ==========

یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید

یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید

یک روز تا دوستش بدارید

و یک عمر تا فراموشش کنید

========== ========== ==========

ای پير با مهر و صفا الگوی پاکی و وفا / رنجيده از جور و جفا در جستجويت آمدم

ای پارس بانو خسته ام غمگين و دل شكسته ام / بر لطف تو دل بسته ام من در حضورت آمدم

ای بانوی ايران زمين ای خفته در اين سرزمين / برحلقه اش همچون نگين در زرع جويت آمدم

خاتون بانوها تویی آواره ام مأوا تویی / درمان و داروها تویی اینک به كويت آمدم

اندر دل اين كوهها ماندی غريب ای آشنا / هستی غريبان را پناه زين رو به سويت آمدم

========== ========== ==========

اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه

در این عالم سراسر گر بگردی / خردمندی نیابی شادمانه (بلخی)

========== ========== ==========

نعمت هر دو جهان قسمت پُر رویان است / خون دل می خورد آن کس که حیایی دارد

========== ========== ==========

در آن خلوت که هستی بی نشان بود / بکُنج نیستی عالم نهان بود

وجودی ، مطلق از قید مظاهر / بنور خویشتن بر خویش ظاهر

نوای دلبری با خویش می‌ساخت / قمار عاشقی با خویش میباخت

وجودی بود از نقش دویی دور / ز گفتگوی مایی و تویی دور (نظامی)

========== ========== ==========

هرکه مهر ميهنش در دل نباشد ... است / اين سخن فرموده ی .... پاک و برتر است

هست ایران مادر فرزند ایرانت پدر / کوششی کن گر تورا مهر از پدر وز مادر است

خسروان پیش نیاکان تو زانو می زند / این گواهم نقشه ی شاپور و نقش قیصر است

این همان مُلکی است کاندر باستان بینی در او / داریوش از مصر تا پنجاب فرمان گستر است

========== ========== ==========

خواستگاری خر

خری آمد به سوی مادر خویش / بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری / اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان / تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل / یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد / کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت / به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من / به زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن کن / برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه / شدند داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش / یه افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله / همانطوری که رسم است در قبیله

خر عاقد کتاب خود گشایید / وصال عقد ایشان را نمایید

دوشیزه خر خانم آیا رضایی / به عقد ایشان در نمایید

یکی از حاضرین گفتا به خنده / عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید / که خر خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعر کنان شادی نمودند / به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی / برای این دو خر در زندگانی

========== ========== ==========

فرّ و پيروزی ما ملت پيداست هنوز / كيش زرتشت ز آتشكده برجاست هنوز

كاخ دارای بلند اختر برپاست هنوز / طاق كسری به لب دجله هويداست هنوز

========== ========== ==========

ای شمایی که دلم پیش شماست / غم ایران همه تشویش شماست

تا فریدونم و فرخزادم / شعله‌ی آتشم و فریادم

دل من آتش جاویدان است / زنده و مرده‌ی من ایران است (از پوران فرخزاد)

========== ========== ==========

صدایی می خواند مرا

در پس باد گویی که وز وز سرماست ، در نيم سوزهای آن زغال خاکستر شده ، در بستر بيماری مرگ

صدایی می خواند مرا

در هجران شب تنهایی ، سحرگاه نزديک است ، گویی که خورشيد تا ابد پشت کوه ، به انتظار مرگ من بنشسته

صدایی می خواند مرا

دست هايم يخ کرده ، گونه هايم چون مرمری سفيد ، و لبی کبود دارم ، نفس به تنگ در سينه

صدایی می خواند مرا

گویی به پايان آمده اين راه ، شصت سال است که در راهم ، و امشب در مقصد ، برای که برای چه ؟

صدایی می خواند مرا

سوز سرما را حس نمی کنم ، چشمانم دگر سو ندارد ، خانه پدری را برده از يادم ، دستهايم بی جان است

صدایی می خواند مرا

او عزراییل است ، آمده تا جان گيرد ، از جانی که از من می گيرد

صدایی می خواند مرا

و من می ميرم ، در پس خاطرات يک عمر انسانها ، بی آنکه باشم ، و بی آنکه اثری داشته باشم

بر گردونه فلک بر اين همه هياهو ، گویی که هيچ نبودم و هيچ نيستم ، و دگر نخواهم بود ، تا پايان بشريت و ابديت

پس بدرود ای نوازنده نام من ... يا حق

========== ========== ==========

«شاعر تمام شده»

(http://www.youtube.com/v/YDl8Z1EEmWE?fs=1&hl=de_DE)، (روی کُد کلیک کنید)

========== ========== ==========

مادر و پسر

مادری بود پريشان احوال / عمر او بود فزون از پنجاه

زن بی شوهر و از حاصل عمر / يک پسر داشت شرور و بدخواه

ديده بود او به بر مادر پير / يک گره بسته زر گاه بگاه

شبی آمد که ستاند آن زر / بکُند صرف عمل های تباه

مادر از دادن زر کرد ابا / گفت رو رو که گناه است گناه

حمله آورد پسر تا گيرد / آن گره بسته زر خواه نخواه

مادر از جور پسر شيون کرد / بود از چاره چو دستش کوتاه

پسر افشرد گلوی مادر / سخت چندان که رخش گشت سياه

نيمه جان پيکر مادر بگرفت / بر سر دوش ، بيفتاد به راه

برد در چاه عمیقی افکند / کز جنايت نشود کس آگاه

شد سرازير پس از واقعه او / تا نمايد به ته چاه نگاه

از ته چاه به گوشش آمد / ناله زار حزینی ناگاه

آخرين گفته مادر اين بود: / آخ فرزند نیفتی در چاه !

========== ========== ==========

من کی یم؟

من یه ایرانی ، افغانی ، ترُک ، آمریکاییم ،

یه روسم ، عربم ، چینیم ، افریقاییم ،

من یه یهودی ، زرتشتی ، مسیحی ،

هندو مسلمونم و بی مذهب و بوداییم ،

یه ایرانیم که صفا و سادگی رسممه ،

یه افغانیم که تاریخم پُر از ستمه ،

یه کرُدم که رفیقم کوه و تفنگه ،

یه فلسطینم که 40-50 سال تو جنگه ،

یه آفریقایی سیاه مثل عمق جنگل ،

اونیکه رفتار میشه باهاش مثل انگل ،

یه آلمانیم که از نازیها سیلی خورده ،

یه حزب که واسه جنایتش آبرومو بُرده ،

یه آمریکایی که دست تو دست عراقیها ،

گریه کرد تو این جنگ و مرگ و غوغا ،

یه اشک قشنگ از چشم یه تبتی ،

که می سوزه تو حسرت آزادی مملکتی ،

یه ایرانیم که پرچممو گُم کردم ،

وسط این همه اسم و رسم سر در گمم ،

به هر شکل و لباس و زبون تو هر مملکتیم ،

به نام عشق و آزادی و انسان و حیثیتم ،

به اینکه همه مثل همیم و فقط این یه اصله ،

به نام انسانیت که زیباترین رسمه ،

به نام انسانیت که زیباترین رسمه ،

من یه درد مشترکم ، فریاد کن .... منو (شاعری گمنام و دربدر)

========== ========== ==========

پسر!....

وقتی که کارت ساخته شد و مُردی

اون ها واقعأ برات سنگ تموم می ذارن

امیدوارم وقتی مُردم

یه آدم با احساس دور و برم پیدا بشه

اون قدر با احساس که عین یه آشغال پرتم کُنه توی رودخونه ای... جایی....

هر جا که شد خیالی نیست

فقط من رو نچپونه توی یه قبرستون لعنتی

که یک شنبه ها جماعت هی میان و دسته گُل می ندازن تخت سینه ت

گلایه ی که کُلی آت و آشغال هم لا به لاشه

آخه بگو کی تا به حال بعد مُردنش گُل خواسته؟

هیچ کی.... (شعری از جی. دی. سلینجر؛ با ترجمه: علی مسعودی نیا و مجله ایران دخت)

========== ========== ==========

بی تو مهتاب شبی....

«بی تو On line شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم دنبال ID ی تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه Room , Desktop ياد تو درخشيد
Ding صد پنجره پيچيد
شکلکی زرد بخنديد

يادم آمد که شبی با هم از آن Chat بگذشتيم
Room گشوديم و در آن PM دلخواسته گشتيم
لحظه ای بی خط و پيغام نشستيم
تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دل داده به يک Talk بد آهنگ
Windows و Hard و Mother Board
آريا دست برآورده به Keyboard
تو همه راز جهان ريخته در طرز سلامت
من بدنبال معنای کلامت

يادم آمد که به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين Room نظر کن
Chat آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ی نگران است
باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کنی چندی از اين Log Out , Room کن

باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم
تو Delet کردی ولی من نرميدم نه گسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی نرميدم نگسستم

Room ی از پايه فرو ريخت
Hacker ی Ignor تلخی زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
PC از عشق تو هنگيد

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از User آزرده خبر هم
نکنی دگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن Room گذشتم.» (بیاد فریدون مشیری)

منابع: فاطمه از سایت دونفره ( 2naferehe) ؛ سایت «پرواز روی بالها» و «قاصدک پیک»؛ امیر مقدادی و قیصر امین پور از سایت «دیوُنه تو»؛ مزدک از وبلاگ «روشنفکری»؛ مولایی از سایت «امرداد»؛ علی علیزاده از سایت «ایرانیان باستان کیستند»؛ از پوران فرخزاد و مهدی موسوی و حمید هرسی و از وبسایت «لاهیجان».



(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از رضا زینتی(سروش آذرت)/ 15 آبان 1394/ 6 نوامبر 2015)

========== ========== ========== ========== ========== ==========

اشعاری از «شاعران ایرانی» / «امتحان استعداد و آلزهایمر خود» / «نمایش نامه الهی» در اوستا / «ما کودکان آیرانیم» /

با تشکر از دوستان و هنرمندان / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت(رضا زینتی) / 15 آبان 1394 خورشیدی/ 6 نوامبر 2015 میلادی/

========== ========== ========== ========== ========== ==========