با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش
آمدید.
عربستان
سعودی ؛ فرقه وهابی
حنبلی
مسجد
پیغمبر
مسلمانان در
مدینه از
استان حجاز؛
جغرافیای
عربستان
در
عربستان سعودی
تاكنون
سرشماری دقیقی نشده است و
شايد هم اين
كار ممكن
نباشد. تعداد
سكنه اين كشور
را حدود ده
ميليون نفر تخمين
میزنند كه
غالباً در
صحاری نجد و حجاز و
احساء و
بيابانهای
كشورهای
همسايه ييلاق
و قشلاق میكنند.
مساحت قلمرو عربستان
سعودی
تقريباً يك
ميليون و
هفتصد و پنجاه
كيلومتر مربع
است كه بيش از
دو سوم آن را
ريگزارهای
نفود و رَبْع
الخالی و
صحراهای لم
يزرع و
كوهستانهای
خشك فرا گرفته است و
رودخانه قابل
ذكر و باران
كافی و رطوبت و
بطور کلی آب و
هوای مساعد
ندارد. بيش
از نیمی از سكنه اين
كشور
صحرانشين و
دامدارند و
زير چادر به
سر می
برند و پيوسته در
حال كوچكند.
قسمتهایی
از مرزهای خاکی
عربستان سعودی
هنوز مشخص
نشده و به
صحاری كشورهای
همسايه میپيوندد.
اين كشور
از شمال به
اردن و عراق و
از غرب به دريای سرخ و از
جنوب به خليج
عدن و اقيانوس
هند و كشورهای يمن
و حضرموت و
مسقط و عمان و از مشرق به
خليج فارس و
دريای عمان و
امارات و قطر
و بحرين و
شارجه (شارقه)
و ابوظبی و عجمان و
رأس الخيمه و
فُجَيره و
القوين و كويت
و عراق منتهی میشود. عربستان
در طول تاريخ
و تا دهه سوم
قرن بيستم هرگز
روی امن و آسايش
نديده و هيچ وقت همه
قبايل و اراضی
آن، زير سلطه
يك حكومت در نيامده
بود. شيوخ
عشاير عرب در
صدر اسلام
و در عهد خلفای
اموی و عباسی و
خواندگاران
عثمانی فقط گاهی
ظاهرأ با
سلطان و خليفه
بيعت میكردند،
امّا در عمل
سر به هيچ
قانون حتی
قوانين اسلام
فرو نمی آوردند.
نخستين بار كه
تمامی قبايل عرب
زير سلطه يك
حكومت
درآمدند و امن
و نظام در
صحاری
عربستان
مستقر گشت و
مناطق
پراكنده شبيه
جزيره به هم
پيوست، در عهد
دولت عبدالعزيز
ابن سعود
بنیانگذار
دولت سلطنتی
عربستان
سعودی در
نيم قرن اخير
بود.
امروزه
عربستان به
استانهایی
چون نجد،
حجاز، احساء،
تهامه، عَسير
و نجرا ...
تقسيم میشود
كه علیرغم
اختلاف
منطقه و اقليم
همه به وسيله
حكمران سعودی
اداره میشود.
استان
نجد در
مرکز عربستان
، موطن
آل سعود ،
منشاء
فرقه
وهابی حنبلی
«استان نجد» در
قلب صحرا ،
موطن آل سعود
و منشأ فرقه
وهابی
حنبلی
است. در شمال
نجد، منطقه
جبل شَمَّر واقع
است كه در
نيمه دوم قرن نوزدهم و
اوايل قرن
بيستم ميدان
تاخت و تاز آل
رشيد بوده
است. در جنوب
شرقی جبل شَمَّر،
ناحيه قصيم و
وادی
ذوالرُمَّه و
اراضی نجد واقع
است. شهرهای
عُنَيْزَه و دِرْعِيَّه
و بُرَيْدَه،
موطن آل سعود
و منشأ فرقه
وهابی در نجد است.
شهرستان سُدَيْر
و شهر
مَجمَّعه در
جنوب شرقی
قصيم میباشد.
آباديهای
نجد عموماً در واحهها و
واديها و شعاب
جبال طُوَيْق
بنا شدهاند.
ناحيه وَشْم
در جنب وادی مَحْمِل و
شهر رياض
پايتخت
عربستان هر دو
در ناحيه
عارِض واقعند.
مکّه
، مدینه ، جده
، طایف و ینبع از
بلاد استان
حجاز (در غرب
عربستان)
حجاز را
گاهی استان
غربی عربستان مینامند
و شهرهای
مكه و مدينه و
يَنْبُع و
جدَّه و طايف
از بلاد
حجاز به شمار میروند.
شهر نظامی
جيزان ـ جازان
ـ در ناحيه
عسير در تهامه
و در ساحل
دريای سرخ
است.
شهر
اَبْها
مرکز عسیر در
مرز یمن
شهر اَبْها كه
هشت هزار پا
از سطح دريا
ارتفاع دارد
مركز ناحيه عَسِير
خاص، میباشد
و شهر تاریخی
نجران در مرز
يمن واقع است.
احساء
در ساحل خلیج
فارس
اَحْساءِ
و قطيف و ظَهْران
و خُبَر و
دَمّام در
ساحل خليج
فارس قرار
دارند و
اكثريت سكنه
آنها شیعی مذهبند. نفت
عربستان از
اين منطقه
استخراج میشود
و عمدتاً از
بندر نفتی «رأس التَنوره» و
از خليج فارس
صادر میگردد. شهرها
و استانها و
اراضی عربستان غالباً به
نامهای
باستانی
يا به اسم
عشايری كه
در آنها
ساكنند
خوانده میشود.
اين تقسيمات
حدود مشخصی
ندارند بخصوص
كه اهالی
آنها مرتباً
در حال كوچند و
نسبت جمعيت اين كشور با
مساحت آن از
پنج نفر در هر
ميل مربع كمتر
است. در اين
كشور كشاورزی و صنعت
عمدهای ـ
غير از نفت ـ
وجود ندارد و
فقط يك عُشر
از مجموع اراضی
آن قابل زراعت
میباشد.
وهابیان
حنبلی آل سعود
این
سلسله منسوب به سعود بن
محمد بن مقرن است
که از سال 1148
قمری/ یا 1735
میلادی بر
نواحی از مرکز
شبه جزیرۀ عربستان فرمانروایی
داشته و هم
اکنون نیز
منسوبان این
خانواده در
شبه جزیره
فرمان
میرانند.
خانواده سعود
بن محمد بن
مقرن در دو
نوبت بر شبه
جزیره دسترسی
یافته اند:
- دوره اول از 1735
تا 1892 میلادی / از 1123
تا 1280 خورشیدی (برای
مدت 157 سال)
- دوره دوم از 1902
تا به کنون 2010
میلادی / از 1280
تا 1389 خورشیدی
آل
سعود از
سنّیان حنبلی
وهابی هستند.
از اعراب اصیل
امروزی.
محمد
بن سعود پسر
سعود بن محمد
بن مقرن؛
پرجم
عربستان
سعودی؛
امیران
آل سعود در
دوره اول
از
1735 تا 1892 میلادی
(از 1148 تا 1309 قمری)
از زمان
نادرشاه
1 – محمد بن
سعود (از
1148 تا 1179
قمری/ از 1735 تا 1766
میلادی)
2 – عبدالعزیز
بن محمد بن
سعود ( از 1179تا 1218 ق./
از 1766 تا 1803 م.)
3 – سعود بن
عبدالعزیز (از 1218 تا 1229
ق./ از 1803 تا 1814 م.)
4 – عبداللـه
بن سعود (از 1229 تا 1233
ق./ از 1814 تا 1818 م.)
5 – مشاری
بن سعود (از 1234
تا 1235 ق./ از 1819 تا 1820 م.)
6 – تُرکی
بن عبداللـه (از 1236 تا 1249
ق./ از 1821 تا 1834 م.)
7 – مشاری
بن عبدالرحمن
بن مشاری (فقط
40 روز حکومت
داشت)
8 – فیصل
بن ترکی (از
1249 تا 1254 ق./ از 1834 تا 1838
م.)
9 – خالدبن
سعود (از
1256 تا 1258 ق./ از 1840 تا 1842
م.)
10 – عبداللـه
بن ثنیان بن
ابراهیم (از
1258 تا 1259 ق./ از 1842 تا 1843
م.)
11 – فیصل
بن ترُکی (از 1259 تا 1282
ق./ از 1843 تا 1865 م.)
12 – عبداللـه
بن فیصل بن ترکی (از 1288 تا
1291 ق./ از 1871 تا 1874 م.)
14 – عبداللـه
بن فیصل بن
ترکی (از 1292 تا 1304
ق./ از 1875 تا 1887 م.)
15 – محمد بن
سعود بن فیصل
16 – عبدالرحمن
بن فیصل (حدود
سال 1308 ق./ 1891 م.)
17 – محمد بن
فیصل (....
تا 1309 ق/ .... تا 1892 م)
امیران
آل سعود
در
دوره دوم
از
1902 میلادی/ 1319
قمری/ 1280 شمسی تا
به امروز (5 سال
قبل از
"انقلاب
مشروطه" تا به
امروز)
18 – عبدالعزیز
بن عبدالرحمن
بن فیصل (از
1319 تا 1372 ق./ از 1902 تا 1953
م.)، معروف
به "ابن سعود"
19 – سعودبن
عبدالعزیز (از 1374 تا 1384
ق./ از 1953 تا 1964 م.)، معروف به "ملک سعود"
20 – فیصل بن
عبدالعزیز (از 1384
تا 1395 ق./ از 1964 تا 1975
م.)، از مشهورترین
فرمانروایان
آل سعود
21 – خالدبن
عبدالعزیز (از
1395 تا 1402 ق./ از 1975 تا 1982
م.)
22 – فهد بن
عبدالعزیز (از 1402
ق. تا .... / از 1982 م. تا ....
)
تاریخ
سیاسی سرزمین
عربستان (قرن
هیجدهم
میلادی/
دوازدهم قمری)
ضعف
روزافزون
سیاسی
امپراتوری
عثمانی که از سالها
پیش مایۀ پدید آمدن
جنبشهای
جدایی
خواهانه و
پایهگذاری
دولتهای
خودمختار و
نیمه مستقل در
پارهای از
قلمرو این
امپراتوری
شده بود، در
اوایل سدۀ 12 قمری/ 18
میلادی در
شبهجزیرۀ
عربستان نیز
رخ نشان داد.
پس از چیرگی
عثمانیها بر
شبه جزیرۀ
عربستان،
شاید مهمترین
واقعه در منطقه
ورود
بازرگانان
اروپایی بهویژه
انگلیسی به
سواحل خلیج
فارس و
اقیانوس هند بود که به
نوبۀ خود به
تسلط
انگلستان بر
کرانههای
خلیج فارس، برای
پیشگیری از
نفوذ فرانسه و
روسیۀ تزاری بر
هند، انجامید
و بعدها نقش
عمدهای در سرنوشت شبه
جزیرۀ
عربستان بازی
کرد.
به رغم آنکه
شریفان هاشمی
به نیابت از
خلیفۀ عثمانی بر
حجاز، سرزمین
مقدس
مسلمانان،
فرمان میراندند،
در گوشه و
کنار شبه
جزیره کسانی
سر از فرمان
خلیفۀ عثمانی
و شریف قریشی بر تافتند و
درفش استقلال
برافراشتند:
- خاندان
مَکْرَمی
اسماعیلی
مذهب در درۀ نَجْران
نزدیک مرزهای
شمالی یمن،
- امام
زیدی یمن در
ارتفاعات این
منطقه،
- خوارج
در عُمان،
- قبیله
بنیخالد در
واحههای غرب
قَطر بر کرانۀ
خلیج فارس،
هر یک
داعیۀ استقلال
داشتند.
مدعیان
استقلال عربستان
از ترکیه
عثمانی
در این
میان سعود بن
محمد بن
مِقْرِن بن
مَرْخان بن
ابراهیم (1137 ق./1724 م.)
از قبیلۀ
مسالخ و از
اعراب
عَنَزه، به
تدریج در دِرْعِیّه
و برخی از
واحههای
کوچک اطراف،
امارتی تشکیل
داد و چون درگذشت،
پسرش محمد بن
سعود با
محمدبن
عبدالوهاب، مؤسس
وهابیت، همپیمان
گشت و
جانشینان او نیز از همین
راه به تدریج
نیرو یافتند و
بر بخش مهمی
از شبه جزیرۀ
عربستان چیره شدند.
اعقاب
طایفه آل سعود
از قبیله بکر
بن وائل
آل سعود
از اعقاب
ربيعة بن نزار
بن معد بن عدنان
و از بنی بكر
بن وائل و بنی ذُهْل ابن
شيبان بشمار میروند.
چون جدّ اعلای ايشان
محمد بن سُعود
در درُعيّه بر
بنياد تعاليم
ابن
عبدالوهاب
حكومت اين
طايفه را تأسيس
كرد آنان را
«آل سُعود»
خواندند. نسبت
آل سعود را
چنين
آوردهاند:
سعود بن
مُقرّن بن مَرْخان
بن ابراهيم بن
موسی بن ربيعة
بن مانع مريدی.
مانع مریدی
(850 قمری/ 1446
میلادی)
مانع مریدی از مشايخ
قبيله بكر بن
وائل بود و در
قصبه دُروع از توابع
طايف میزيست. مانع
مریدی به
سال 850 قمری/ 1446 میلادی،
به دعوت
پسرعم خود ابن
دِرْع كه امير منفوحه و
حجر اليمامه و
جَزْعه، در
نجد بود،
نزد وی رفت و
واحه
المُلَيْبِيد
و الغُضَيَّه
را از او به
تيول گرفته به
كشاورزي
پرداخت. مانع مریدی و پسرش ربیعه به شيوه ساير
مشايخ عرب خوی
جنگجویی و
تجاوز داشتند
و گاهگاه به
قبايل همسايه
حمله میبردند.
ربيعه به آل
يزيد تاخته
مردان آن قبيله
را از دم تيغ
گذراند و زنان
و اموالشان
را تصاحب كرد.
پسر او هم كه
موسی
نام داشت
از راهزنان
معروف نجد بود
و در عهد
او، آل سعود
به صورت
دستهای
غارتگر در نجد
شناخته شدند....ابراهيم پسر
موسی دو
پسر به نام وَطْبان و
مُقَرِّن
داشت كه اوّلی
سردودمان آل
وطبان ـ ساكن
زبير نزديك
بصره ـ بود و دوّمی
جدّ اعلای آل
سعود است كه
در نجد به
سلطنت رسيدند.
از احوال مُقرّن
و نياكان
او تفصیلی در تاريخ باقی
نمانده است.
همين قدر میدانيم،
سعود پسر مقرن نخستين فرد
معروف اين
خاندان است كه
در درعيّه به
امارت رسيد.
سعود
پسر مقرن (وفات 1140 قمری/ 1727
میلادی)
سعود بر آل
مَعْمَر كه اخوال او
بودند تاخته
اهالی درُعيه را
قتل عام كرد و
آل مَعْمَر را
به عُيَيْنَه متواری
ساخت و خود در
آن شهر به
امارت نشست. سعود در سال 1140 قمری/ 1727
میلادی در درُعيه
درگذشت و پسرش
محمّد حكمران
آن شهر شد.
1 - محمد بن سعود
(حکومت از 1248 تا 1179
قمری/ 1735 تا 1766
میلادی)
پس از مرگ
سعود، پسرانش
محمد،
ثُنَیان،
فَرْحان و مَشاری، به
اشتراک،
قلمرو کوچک
پدر را اداره میکردند
تا آنکه ثنیان
درگذشت و دیگر پسران به
فرمان محمد
گردن نهادند. وی
مؤسس واقعی
دولت آل سعود
در نجد بشمار میرود. از
وقایع بسیار
مهمی که در
این روزگار رخ
نمود و سرنوشت
و آیندۀ خاندان
ال سعود و بخش
بزرگی از شبه
جزیرۀ عربستان
را تعیین کرد،
گسترش فعالیت محمد بن
عبدالوهاب (از 1115 تا 1206
قمری/ 1703 تا 1792
میلادی) بنیادگذار
مذاهب وهابیه
بود. وی که به
سبب تبلیغ
مذهب خویش از
عُیَیّنَه
رانده شده
بود، در
تابستان 1157 قمری/ 1744
میلادی
عزم درُعیه
کرد.
محمد بن
سعود به اصرار
همسر و
برادرانش
مقدم او را گرامی داشت و
دعوتش را
اجابت کرد. محمد بن سعود و
ابن
عبدالوهاب که
هر دو خواستار
گسترش نفوذ
خود بودند، با
یکدیگر عقد
اتحاد بستند و
دیری نپایید
که به یاری
یکدیگر بر بخش
بزرگی از نجد
چیره گشتند. محمد ابن سعود در
آغاز بر شهرها
و واحههای
اطراق قلمرو
خویش هجوم برد
و با تمسک به نشر
مذهب وهابیت،
بیابان نشینان
را نیز آماج
حملات خود
ساخت. ابن
عبدالوهاب
برای تسلط بر
ریاض که از
اهمیت ویژهای
برخوردار
بود، دَهّام بن
دَوُاس، امیر
آنجا را به
اطاعت خواند،
ولی دهام نپذیرفت
و حتی به یاری
برخی از
بیابان
نشینان آل
ظفّیر بر
اهالی
مَنْفوحه که
به وهابیت
گرایش داشتند
هجوم برد . از
این پی
پیکارهای پی
در پی و
طولانی میان
ابن سعود و
دهام در گرفت.
جنگهای معروف
به «شیاب» و
«العبید»،
سرنوشت هیچ
یک را تعیین
نکرد، ولی
سرانجام در 1167 قمری/ 1753
میلادی،
دهام که از
پیکار خسته
شده بود از
ابن سعود صلح
خواست و
محمدبن
عبدالوهاب نمایندهای
برای تبلیغ
مذهب وهابیت
به آنجا
روانه ساخت.
با اینهمه،
دهام سال بعد
پیمان را نقض
کرد و به صف مخالفان
ابن سعود که
به تدریج
نیروهای خود
را برای
مقابله با نشر
مذهب جدید و
سیطرۀ ابن
سعود بسیج میکردند،
پیوست.
جبهۀ
مخالف
وهابیان
جبهۀ
مخالف
وهابیان که
بیشتر از
امیران و
پیشوایان
نیرومند
قبایل مانند
بنیخالد از
احساء و آل
مکرمی از
نجران تشکیل
شده بود، باعث
شد که پارهای
از شهرها و
واحههایی که
در آغاز به
اطاعت وهابیان
گردن نهاده
بودند، سر به
شورش بردارند.
در
حُرَیْمِلا،
تحریکات
سلیمان بن عبدالوهاب
برادر محمدبن
عبدالوهاب که
نخست به عنوان
قاضی از سوی
برادر به آنجا
رفته بود،
در شورش مردم
بر ضد مذهب
نوین و سلطۀ
ابن سعود نقشی
به سزا داشت.
نیز حسن بن هبه اللـه
امیر نجران در
رأس پارهای
از قبیلههای
یمنی برای
خونخواهی
یمنی هایی که در هجوم
عبدالعزیز بن
محمد،
فرمانده سپاه
وهابیان،
کشته و اسیر
شده بودند، به
نجد تاخت
و وهابیان را
در حایل به
سختی شکست
داد. دهام بن
دواس نیز که سر
از فرمان وهابیان
پیچیده بود،
عُرَیْعِر،
امیر احساء را
به پیکار با
نجدیان و
اتحاد با امیر نجران دعوت
کرد. اما امیر
نجران پس از
مبادلۀ اسیران
بازگشت و
عبدالعزیز
سپاه عریعر و دهام بن
دواس را درهم
شکست. سپس بر
قبیلهها و
واحههای
شورشی حمله
برد و آنها را دوباره
فرمانبردار
ساخت. نیروهای
وهابیان از این
پس رو به
فزونی نهادند
و حملات خود را برای
تسخیر سراسر
نجد و سایر
سرزمینهای شبه
جزیرۀ عربی
آغاز کردند.
این حملات حتی اشراف
مکه را که
سالها از سوی
عثمانیان بر
حجاز فرمان میراندند،
سخت هراسان ساخت. آنچه
در این باب در 1161 قمری/ 1748
میلادی
به باب عالی
نوشتند،
نخستین خبر
رسمی است که دربارۀ
وهابیت و ابن
سعود به دربار
عثمانی رسید
(دائرهالمعارف
الاسلامیه). محمد بن
سعود در 1179 قمری/ 1766
میلادی پس
از حدود 30 سال
حکومت و تسخیر
بخش بزرگی از
نجد درگذشت
و در درُعیه
به خاک سپرده
شد.
مبانی
سلطنت آل سعود
(1157
قمری/ 1744 میلادی)
يك روحانی
سنُی جنبلی متعصب نجدی
به نام شيخ
محمد بن عبدالوهاب
در اواسط قرن
هجدهم موفق شد
تحصيلات «سلفی» و
نظرات نوظهور
خود را در نجد
ترويج كند و
امير شهر
دِرِعيَّه محمد
بن سعود
را مرُيد و
طرفدار خود سازد.
در سال 1157 قمری/ 1744 میلادی
بين اين
عالم نجدی و
امير محمد بن
سعود، امير
دِرُعيه پيمانی
بسته شد كه به
موجب آن،
امير سعودی
از سوی خود و
اعقاب خويش
پشتيبانی و
اطاعت از شيخ
و اعقاب او و
ساير علمای
وهابی را برعهده
گرفت و شيخ محمد
بن عبدالوهاب نيز قبول كرد
كه خود و
اولاد و
پيروانش
پيوسته راهنما
و مدافع و
ياور امير
سعودی باشند و
تمام نيرو و
نفوذ خود را
در حمايت از آن خاندان به
كار برند. اين
همان پيمان
است كه عبدالعزيز
و ساير ملوک
سعودی و نيز مشايخ آل
شيخ
محمد بن
عبدالوهاب پيوسته
محترم
شمردهاند.
ابن عبدالوهاب
و فرزندانش تا
امروز حامی
جدی سلطنت سعودی و
عهدهدار
امور شرعی و
فرهنگی و قانونی و
قضایی بودهاند و
شاهان سعودی پيوسته
فرمان پذير
ايشان بوده و
به حكم و فتوای
شورای دینی
وهابی به شاهی میرسند
و يا از سلطنت
ـ چنانكه
درباره سعود
بن عبدالعزيز
عمل شد ـ خلع میگردند.
کتابی
در مورد شیخ محمد
بن
عبدالوهاب؛
شيخ
محمد بن
عبدالوهاب بن
سلیمان
التمیمی (1115 ـ 1206 ق./ 1082
تا 1170 ش./ 1703 ـ 1792 م)
بنیانگذار
وهابیت
محمد بن عبدالوهاب
بن سليمان بن علی نجدی تمیمی
مکنّی به
ابن
عبدالوهاب،
در تاريكترين
ادوار تاريخ
نجد در شهرکی
به نام
عُيَيْنَه ـ
نزديك رياض ـ
در خانواده اهل
علم متولد شد. او
بنيانگذار يك
فرقه مذهبی
حنبلی
است كه
مخالفانش
پيروان او را
مُدَيِّنه ـ یعنی دين
سازان ـ يا
وهابيّه
خواندند ولی
خود شيخ نام
هم مسلكان
خويش را اهل
توحيد و موحدين
گذاشت. پدرش
شيخ
عبدالوهاب عالمی نيكنام بود
و در عيينه
امور شرعی و
قضایی و تدريس
را برعهده
داشت. او
شخصاً تعليم و
تربيت محمّد
را زير نظر
گرفت و محمّد
كه هوش و
استعداد
بسيار داشت
هنوز ده ساله
نشده بود كه
تمامی قرآن و
بسياری از
احاديث صحاح
سته را از بر
كرد و وقتی
بيست ساله شد
تمامی علوم شرعی
و ادبی رايج
در نجد را فرا گرفته
بود. در آن
موقع توجهش به
محيط وحشی
و عقايد جاهلی و بدوی
اعراب
درندهخوی خونخوار
عُينيه و ساير
بلاد نجد جلب
شد و معتقد
گرديد كه
معتقدات اعراب
حجاز از اسلام به دور و
پستترين نوع
بتپرستی
و خرافه گرایی
است. پس تصميم
جدّی به مبارزه مسلّحانه و بیامان
با بعضی رسوم و
كارهای رايج
در بلاد اسلامی
گرفت. او
ساختن بقعه و
گنبد بر
مزارات و پا
گرفتن و
گچكاری و
سنگانداختن
بر قبور و
ايستادن و
زيارت خواندن
در مقابر و
سفرهای
زيارتی ـ غير
از سفر مكه و
مدينه و
بيتالمقدس ـ
و استعمال
دخانيات و
سينهزنی و
قمهزنی و
زنجير زنی ...
و بطور کلُی هر رسم و عادتی
كه به
تشخيص وی در
عهد
رسولالله و
سلف صالح
نبوده، بدعت و
حرام و مرتكب
آن را واجبالقتل
دانست و فتوا
داد كه برای
محو اين عادات
و رسوم بايد
شمشير به دست
گرفت و
جهاد كرد. رؤسای
قبايل و شيوخ
و علمای
نجد ـ از جمله
برادر شيخ
محمد كه شيخ سليمان نام
داشت ـ با او
به مخالفت
پرداختند و
كار را چنان
بر او تنگ
كردند كه مجبور
شد زادگاه
خويش را ترک
كند و به
«حُرَيْمِلاء»
برود (1139 قمری/ 1726
میلادی) ولی
در حريملاء
هم کسی گوش به حرف
او نداد و
ناگزير شد به
حجاز سفر كند.
در مكّه حج را
به سنّت
حنابله سلفی ادا كرد و در
مدينه چندی
در حوزه درس
عبداللّه بن
ابراهيم بن
سيف نجدی و
محمد حيات
سِنْدی
حضور میيافت.
بعد از راه
شام به نجد
باز آمد و
سپس به بصره رفت. بصريان
كه سخنان شيخ
را مخالف
معتقدات خود
ديدند، بر او
شوريدند و او
را مجبور ساختند
با پای برهنه و
شكم گرسنه راه
صحرا در پيش
گيرد. اگر مردی
به نام ابوحُمَيْدان
به داد او
نرسيده بود
و بر خر خود
سوارش نكرده
بود،
در
بيابان تلف میشد.
شیخ
محمد بن
عبدالوهاب در
ایران
شیخ
محمد بن
عبدالوهاب بعد به
ايران آمد و
چندی در اصفهان
به تحصيل
ادامه داد.
سپس به كربلا
و نجف رفت. گرچه
در ايران و
عراق زمينه
مساعدی
برای قبول دعوت
وهابی نيافت امّا
ديدن پارهای رسوم مذهبی، او را در
پيكاری كه
در پيش داشت
استوارتر
ساخت. مورخان
نجدی چيزی از سفر
ابن
عبدالوهاب به
ايران
ننوشتهاند و
گويند وی از
بصره به زبير
و احساء و
از آنجا
به حريملاء
بازگشت. اما
علمای اسلام
در حريملاء
درصدد قتل وی
برآمدند و
محمد ناچار
گريخته و به
عُيَيْنَه
پناه برد.
عثمان
بن حمد بن
معمر امیر
عیینه حامی
شیخ عبدالوهاب
در عيينه
بخت به او روی
آورد و عثمان
بن حَمَد بن
مَعْمَر امير
آن شهر او را
در خانه خود
پذيرفته،
خواهرش را به
همسری وی
داد و او
پس از سالها
رنج و مجاهده
در عمر سی و
هشت ـ نه سالگی سر بر بالين
آسايش نهاده صاحب خانه و
خانواده و
پشتيبان
گرديد. اتفاقاً
همسرش نيز زنی
باهوش و
كارآمد بود و به شوهرش
كمك بسيار كرد. شيخ
در عيينه مذهب
خود را آشكار
كرد و جمعی به
دعوت او درآمدند.
او اعلان كرد
هر كس از مذهب حنبلی
سلفی
پيروی نكند از
اسلام خارج و واجبالقتل
است. نخستين
اقدام او آن
بود كه به
دستياری
پيروانش
درختهای
مقدسی را كه زنان
بر آنها دخيل میبستند
كند و سوخت.
بعد بقعه زيد
بن الخطاب ـ
برادر عمر بن الخطاب ـ را
كه در جنگ با
مسلميه كذاب
شهيد شده و
زيارتگاه بود
ويران كرد. زن شوهرداری
هم نزد شيخ به
گناه زنا
اعتراف كرد كه
به حكم وی
سنگسار شد. او
در عيينه حوزه
درس فقه داير
كرد و خود به
تدريس
پرداخت... علمای عيينه
و ساير بلاد
نجد كه دعوت
شيخ را در حال
پيشرفت ديدند
نامههایی
به سليمان بن
محمد امير
احساء نوشته،
خطر روز افزون
وهابيان را
گوشزد و رفع
اين غائله را
تقاضا كردند.
سليمان
نامهای به
امير عيينه
ـ كه از امير
احساء مدد مالی میگرفت ـ
نوشته و
دستور تبعيد
شيخ عبدالوهاب و قتل او را
در صورت
مقاومت صادر
كرد.
گریز
به درُعیه ؛ پیمان
با محمد بن
سعود (1157 ق/ 1744 م.)
محمد بن
عبدالوهاب وقتی از اين
دستور خبر
يافت و دانست
كه ديگر
كاری از دست
برادر همسرش
ساخته نيست
ناچار به درُِعيه
گريخت و مقدّر
بود كه آن شهر
موطن و مدفن
او باشد و در
آنجا سنگ بنای
دولت سعودی
را كار بگذارد
(1157
قمری/ 1744میلادی). امير
درعيه محمد بن
سعود ـ
بنيانگذار
سلطنت سعودی ـ
وجود شيخ را
وسيله مناسبی برای دستاندازی
به شهرهای
همسايه و
امتداد قدرت
در نجد يافت.
او به ديدار
شيخ رفت و به تشويق
همسرش (موضی)
پيمانی با او
منعقد كرد كه
خود و
جانشينانش
پيوسته حامی
و مبلّغ مذهب
وهابی باشند. شيخ
نيز از سوی
خود و اعقابش
قول داد كه
هرگز دست از
ياری و پشتيبانی
سعوديان بر ندارند.
شیخ
محمد بن
عبدالوهاب
بعد از امضای
اين پيمان تا
نزدیک نيم قرن كه زنده بود
در درعيّه
ماند و در
آنجا خط و
قواعد خروج
هولانگيز
وهابی را مشخص كرد. در
چارچوب مسلك
ابداعی خود
پايههای
سلطنت سعودی
را محكم ساخت
و به تأييد
محمد بن
سعود و بعد از
او پسرش
عبدالعزيز و
سپس سعود بن
عبدالعزيز
همت گماشت و
آنان را به
جنگ و كشتار
مخالفان
برانگيخت و
موجب پرُشدن
خزانه سعودی و
وسعت قلمرو
سعوديان در نجد و حجاز و
عراق و خليج
فارس و ساير
بلاد عرب گرديد.
خود شيخ عبدالوهاب
در بيشتر
جنگهای وهابيان
سلاح در دست
شركت میكرد. او
هنوز زنده بود
كه هيبت
وهابيان
سراسر عربستان
و خاورميانه
را فرا گرفته
بود و پيروان بیترحّم
خود را ـ كه
مانند خوارج
يا قرامطه يا پيروان
صاحب الزنج
كوچكترين نشانی
از مهر و شفقت
نداشتند ـ
«الاخوان» يا «اِخوانُ
مَن اطَاع
اللّه» می ناميد
و موفق شد از
راهزنان نجدی
دستجاتی
با انضباط و جنگاورانی
وحشت آفرين
بسازد كه
توانستند
مسير تاريخ را
در عربستان
تغيير دهند.
وفات
عبدالوهاب (1206
قمری/ 1792 میلادی)
شیخ
محمد بن
عبدالوهاب در روز
آخر ذی قعده
سال
1206 قمری/ 1792
میلادی بعد
از عمری
دراز، بيش از
نود و یک سال،
در درعيه فوت
كرد و همانجا
به خاک سپرده
شد، بدون
اينكه بر قبرش
بقعهای
بسازند يا
مكان دفن او
معلوم باشد.
تألیفات
شیخ
عبدالوهاب
تأليفات
بسياری از
محمد بن
عبدالوهاب
برجای مانده
كه مشهورترين
آنها از این جمله
اند: كتاب
التوحيد،
رساله كشف
الشبهات،
تفسير سورة الفاتحة،
اصول
الايمان،
تفسير شهادة
اَنْ لا اِله
الا اللّه،
معرفَةُ
العبد ربَّه و دينه،
المسائل التي
خالف فيها
رسولالله
اهل
الجاهلية،
فضل الاسلام،
نصيحة المسلمين،
معني الكلمة
الطيّبة،
الأمُر بالمعروف
و النهيِ عن
المنكر، مفيد المستفيد،
مجموعة
الخطب،
رسالةٌ في انّ
التقيد جايز
لاواجبٌ،
كتاب
الكبائر... كه
همه به
چاپ رسيده و
جملگي در
اثبات مذهب
حنبلي سَلفي
است.
آل
الشیخ ، اولاد
شیخ
عبدالوهاب
اولاد
شيخ ـ معروف
به آل الشيخ
ـ پيوسته مورد
احترام شاهان
سعودی بوده و
سمت مفتی
بزرگ و وزير
فرهنگ و آموزش و رئيس
دانشگاه و قاضی
محاكم دادرسی
را برعهده
دارند. دعوت
وهابی و چگونگی
انتشار و آثار
آن از زمان
حيات شيخ تا
امروز پيوسته
از مسائل بحثانگيز
دنيای اسلام
بوده است.
2 - عبدالعزیز
بن محمد بن سعود
(از 1179
تا 1218 قمری/ از 1766
تا 1803 میلادی)
امام
عبدالعزیز
با
پیوستن محمد بن
عبدالوهاب به
محمد بن سعود،
عبدالعزیز نیز همراه
پدر در عقد
اتحاد و بیعت
میان آن دو شرکت
جست و
فرماندهی بخشی از
سپاه پدر را
به عهده گرفت
و از سوی او با
موافقت محمد بن عبدالوهاب
به جانشینی
برگزیده شد
(حسین بن خزعل)
و با دختر
محمد بن
عبدالوهاب ازدواج کرد
(لاریمر). عبدالعزیز که در 1179 قمری/ 1766
میلادی
رشته کارها را
در دست گرفت،
نخستین کسی از
آل سعود است
که لقب امام یافت
(حسین بن خزعل). عبدالعزیز 30 سال از
دوران حکومتش
را به پیکار
پیوسته با قبایل
بنیخالد، آل
مکرمی،
مُنْتَفِق و امیران
مخالف در
شهرهای اطراف
گذراند . او نخست
بُرَیْدَه و
تَنومه را
گرفت ، سپس
برای تسخیر
ریاض حملههایی
تدارک دید و
چون ناکام
ماند به نبردی
فرسایشی دست
زد و
الغَذْوانه
نزدیک ریاض را
پایگاه حملات
خود به آنجا
ساخت.
در همان
وقت به قَصیم
حمله برد و
شهرک هِلالیه
را تسخیر کرد
و در راه
بازگشت،
گروهی از
قبیلۀ بنیخالد
را سخت درهم
شکست.
اسارت
منصور شریف
مکّه (1183 قمری/1769 میلادی)
، اجازه حج
گزاردن به
عبدالعزیز
در 1183 قمری/1769
میلادی
گروهی از
وهابیان،
شریف منصور از
وابستگان
شریف مکه را
اسیر کردند،
ولی عبدالعزیز
او را رها
ساخت. این
معنی باعث شد که شریف
مکه، وهابیان
را اجازه حج
دهد.
تسخیر
ریاض (1187 قمری/1773 میلادی)
عبدالعزیز
سال بعد بر آل
ظفیر هجوم برد
و در 1186 قمری/1772
میلادی، آل
جیش را آماج
حملات خود
ساخت. وی
سرانجام در نتیجۀ
حملات پیدرپی خود به
ریاض، در 1187 قمری/1773
میلادی
آن شهر را
تسخیر کرد. در
سال 1188ق/1774 م،
عُرَیْعِر بن
دُجَیْن،
امیر احساء،
با قبایل بنیخالد
و عنزه، بریده
را در
قصیم از تصرف
آل سعود خارج
کردند. سال
بعد نیز ، امیر
نجران، به
دعوت زید بن
زامل، امیر
دِلَم، با
بسیاری از
بیابان نشینان
به حایر،
قلمرو
وهابیان تاخت. از
آن سوی
عبدالعزیز بن
محمد برای
انحراف
مهاجمان بر یمنی های
العَرْقَه
هجوم برد و امیر نجران
به ناچار با
اهالی حایر
صلح کرد و به
ضُرْمی رفت و
چون در تسخیر
آن دیار نیز
ناکام ماند،
بازگشت. عبدالعزیز بن
محمد سپس پسر
خود سعود را
به تسخیر
بریده فرستاد
و او با
استقرار
پادگانی در
نزدیک بریده،
آنجا را آماج
حملات پیدرپی
ساخت و سرانجام
شهر را تسخیر
کرد، ولی
سعدون بن
عریعر آنجا را
در محاصره
گرفت و
عبدالعزیز با استفاده
از اختلافات
داخلی
خانوادۀ عریعر
به احساء
تاخت. برخی از
افراد خاندان به او
پیوستند و
گروهی جانب
ثوینی بن
سعدون را
گرفتند. در نتیجه
احساء دو پاره
شد و بخش
جنوبی آن به
تصرف
عبدالعزیز
درآمد.
در این
سالها،
مخالفتهای کم
و بیش سختی که
در برابر نفوذ
وهابیت در شبه
جزیرۀ عربستان
ابراز میشد،
به دلیل فقدان
همبستگی امیران
مخالف و
سازماندهی
برتر جناح
نظامی وهابیت
به سر کردگی
عبدالعزیز بن
محمد نه تنها
کاری از پیش
نرفت، بلکه بر
اثر ناکامی آنها
اهل قصیم،
مُنَیْخ،
الزِلْفی، یمانه
و نیز زید بن
زامل امیر دلم
به وهابیت
گردن نهادند و
عبدالعزیز
پهنهای از جَبَل
شَمَّر تا
کرانههای
خلیج فارس را
به زیر فرمان خود کشید و
دولت مقتدری
تشکیل داد.
شریف
غالب ، فرمانروای
حجاز (مکه)
آنگاه به
نبرد با شریف
غالب،
فرمانروای
حجاز که با او به ستیز
برخاسته و
وهابیان را
کافر نامیده
بود، پرداخت. شریف
غالب از سراسر منطقۀ نفوذ
خود بر ضد
وهابیان یاری
خواست. خلق
کثیری به گرد شریف
عبدالعزیز
برادر شریف
غالب
فراهم آمدند و
عبدالعزیز بن
سعود نیز از
قبایل و
شهرهای دست نشاندۀ
خود
جنگجویانی گرد آورد.
نخست حسن بن
مشاری را
مأمور حمله بر
بیاباننشینان
زرفدار شریف
کرد. وی نیز
بخشی از نیروی
خود را به
پیکار با مردم
وادی
الَّواسِر
روانه ساخت و
خود بر اعراب
مُطَیْر،
اَتباع حسن
الدُوَیْش،
هجوم برد و
آنها را به
سختی درهم
شکست. شریف عبدالعزیز
که سخت
بیمناک شده
بود، از شریف
غالب مدد
خواست و او با
سپاهی به
برادر پیوست،
اما در نخستین
حملۀ خود به
قریۀ الشَعْری
ناکام ماند و
بلافاصله به
مکه بازگشت.
وهابیان در
ادامۀ سرکوب
طرفداران امیر
حجاز، بر
قبایل مطیر و
شَمَّر
تاختند و
در آغاز آنها
را عقب
راندند، ولی
سرانجام شکست
خوردند.
وفات
عبدالوهاب در
زمان
عبدالعزیز (1206
قمری/ 1792 میلادی)
تسخیر
سراسر احساء (1211 قمری/1796
میلادی)
در این
میان محمدبن عبدالوهاب
پس از 92 سال زندگی
در آخر شوال 1206 قمری/20 ژوئن 1792 میلادی درگذشت. عبدالعزیز
در خلال این
مدت از
کوششهای خود
برای تسخیر
احساء دست بر
نداشت و سرانجام
در 1207
قمری/1792
میلادی
اهل آن دیار
خواستار صلح
شدند و به
فرمان وهابیان
گردن نهادند
و زید بن عریعر
امیر آنجا به
کویت گریخت،
اما چیزی نگذشت
که احساء سر
به طغیان
برداشت و ابن
عریعر بازگشت.
در نبردهایی
که رخ نمود
ابن عریعر تاب
نیاورد و باز
گریخت و احساء
دوباره به
تصرف
عبدالعزیز
درآمد. در 1209 ق./1794 م.
وی به جنگ
اعراب حجاز
رفت و به نهب و
غارت پرداخت.
سال بعد بر اعراب
عُتَیبَه
هجوم برد و
غنیمت بسیار
به چنگ آورد.
در 1211
ق./1796 م.
سرانجام
سراسر احساء
به اطاعت
وهابیان گردن نهاد.
سلیمان
پاشا والی عثمانی
بغداد ،
تشکیل جبهه ضد
وهابیت
مخالفان
به تکاپو
برخاستند و
سلیمان پاشا
والی بغداد را
که با تمایل
باب عالی(دربار
ترکیه) از مدتها
پیش مترصد
تشکیل جبههای
بر ضد وهابیان
بود،
واداشتند تا
ثوینی بن عبداللـه
ــ امیر بنی
منتفق ــ را
به عنوان فرمانده
نیروهای
مخالف
عبدالعزیز برگزیند.
ثوینی بن
عبدالله به
پشتیبانی
سلیمان پاشا و
اتحاد با
قبایلی چون آل
ظفیر سپاه گرد آورد و به
بصره و از
آنجا به احساء
رفت. از سوی دیگر
شریف غالب
سپاهی به
سرکردگی عثمان
المضایقی به
جنگ آل سعود
روانه کرد.
این سپاه بر
آل روق از
قحطان، که از متحدان
عبدالعزیز بهشمار
می رفت، هجوم
برد، ولی
ناکام ماند.
پیروزی
عبدالعزیز بر
شریف غالب و
حجاز و مخالفان
و کلُ شبه
جزیره (1212 ق./1797 م.)
طاعت
بحرین و عمان
از عبدالعزیز
ثوینی بن
عبدالله امیر
بنی منتفق نیز
در الشُباک اردو زد و
آنجا را مرکز
حملات خود به
قلمرو
وهابیان ساخت
(1212 ق./1797
م.)، اما
چیزی نگذشت
که به دست
شخصی از بنیخالد
که طرفدار
وهابیان بود
کشته شد و
سپاهی که او
گرد آورده
بود پراکنده
گشت و حسن بن
مشاری، فرمانده
ارتش
سعودیها،
بسیاری از
آنها را بکشت.
در همان اوقات
گروهی از
اعراب حجاز که
بیشترین
آنها از قبیله
العتبان
بودند، به
وهابیت
گرویدند. این
معنی بر شریف
غالب سخت
گران افتاد و
او با سپاهی
از مکه برای
سرکوب
قحطانیان که
به اطاعت
وهابیان درآمده
بودند، بیرون
رفت، اما در
نبردی که میان
آنان در گرفت
شریف تاب
نیاورد و جنگ
را رها ساخت.
وی که اینک
خود را تنها مییافت و
میدید که بیشتر
قبایل حجاز به
عبدالعزیز
پیوسته یا
سرکوب او شدهاند
و به ویژه
برادر خود وی
(شریف عبدالعزیز) نیز به
وهابیان
گرایش یافته
است، به
حاکمیت عبدالعزیز گردن نهاد
(لوتسکی). در
این هنگام
وهابیان نفوذ
خود را بر
بخشی از کرانههای خلیج فارس
گسترش دادند و
طی چند سال
توانستند بحرین
و قبایل عمان
و به ویژه
قبیلۀ جاسمی
در رأسالخیمه
را به
فرمانبرداری
وا دارند.
تهاجم
به کربلا (در 18
ذیحجه 1216 قمری
یا فروردین 1217
قمری/22 آوریل 1802میلادی)
بتوسط
سعود پسر
عبدالعزیز
در 18
ذیحجه 1216 قمری/22 آوریل 1802میلادی،
سعود پسر
عبدالعزیز
برای کینه
کشیدن از شیعیان
که باورهای
وهابی را با
گوهر اسلام
ناسازگار میدانستند
و بیش از همه
با آن میستیزیدند،
بر کربلا هجوم
برد و پس از
ویران ساختن
اماکن مقدس آن
دیار، بیشترین
ساکنان آنجا
را کشتار کرد (دائرهالمعارف
الاسلامیه). در
این هنگام
قلمرو آل سعود
از سواحل فرات
و وادی سِرحان
تا رأسالخیمه
و عمان و از
خلیج فارس تا
کرانههای
حجاز و عَسیر
امتداد داشت
(لوتسکی).
ترور
عبدالعزیز (1218 ق./
1803 م.) در مسجد
درُعیه
عبدالعزیز بن
محمد در 1218 قمری/1803
میلادی،
چندی پس از
چیرگی
وهابیان بر
طایف، به
دست مردی شیعی
مذهب در مسجد جامع درُعیه
کشته رسید.
3- سعود بن
عبدالعزیز
(حکومت
از 1218 تا 1229 قمری/ 1803
تا 1814 میلادی)
سعود
پسر
عبدالعزیز یا
سعود دوم که
بعد از پدر بر
شبه جزیره
فرمانروایی
داشت....او
معروف به سعود
کبیر بود. در
کنار پدر با
رقیبان وی و شریف غالب
جنگ کرد. پس از
برقراری صلح
به حج رفت و
سال بعد به
تلافی حملات
قبیلۀ شیعۀ
خزعل بر
کاروان
وهابیان و نیز
بخاطر
کینۀ
دیرینه با
شیعیان، به
کربلا تاخت و
از قتل و غارت
و ویرانی چیزی
فرو نگذاشت.
وی که در 1202 ق/1787 م
به پیشنهاد
محمدبن
عبدالوهاب به ولیعهدی
برگزیده شده
بود، پس از
قتل عبدالعزیز
رشتۀ کارها را
در دست گرفت و
با تشکیل
ارتشی بزرگ به
سرکوب برخی از
قبایل نافرمان
حجاز پرداخت و
بر تَیْماء
و خیبر استیلا
یافت و به
کرانههای
عُمان تاخت.
کمپانی
هند- شرقی
مخالف با آل
سعود
سلطان بن
حمیدبن سعید،
امیر مسقط،
برای مقابله
با او با دولت
عثمانی بر ضد
آل سعود
همداستان شد،
ولی به قتل رسید. با این
حال، کوششهای
سعود برای
چیرگی بر عمان
و سراسر سواحل
جنوبی خلیجفارس
با دخالت
کمپانی هند
شرقی نافرجام
ماند (لوتسکی).
شریف غالب که به دوستی با
آل سعود تظاهر
میکرد، در
نهان به
مخالفت ادامه
میداد و چون
اهل تُرَبَه
و خُرْمَه
دعوت وهابیان
را پذیرفتند،
شریف آشکارا
به مخالفت
پرداخت. نیز اقدامات
وهابیان، به
رهبری
سعودیها،
مبنی بر نابود
کردن آداب و
رسومی که به
گمان انان
از مظاهر بتپرستی
بهشمار میآمد
و اعدام
روحانیونی که
بر اعتقادات
قدیم پای می فشردند ،
موجب
شورشهایی بر
ضد وهابیت در
حجاز شد.
چیرگی
سعود بر مکه و
مدینه (از 1220 تا 1221 قمری/1805 تا 1806میلادی)
سعود که
در پی فرصت برای
براندازی
نفوذ شریفان
بود، طی
سالهای 1220 تا 1221 قمری/1805 تا 1806میلادی بر مکه و
مدینه تاخت
و بر آن دو شهر
چیره شد. شریف
غالب فرمانبری
نمود و در
منصب خود ابقا
شد(حمزه، 341) و
نفوذ وهابیان
در حجاز گسترش
یافت و سعود
نام سلطان
عثمانی را از
خطبه انداخت.
سعود
آهنگ
تسخیر شام و عراق ؛ محمدعلی
پاشا امیر مصر
سعود که
اینک بر حجاز
هم چیرگی
یافته و قلمرو
او از دریای
سرخ تا خلیج فارس
گسترده شده
بود و امر حج
را زیر نظر
خود در آورده
بود، آهنگ
تسخیر شام و عراق کرد،
ولی در مرزهای
این دو منطقه
با نیروهای
عثمانی روبهرو
شد و ناکام ماند. باب
عالی (دربار دولت
عثمانی)
که از نبردهای
سازمان
نیافتۀ خود و
تحریک امیران
عرب به
رویارویی با
نفوذ آل
سعود و وهابیت
طرفی بر نبسته
بود و خطر
شدیدی از سوی
آنان احساس میکرد،
از محمدعلی
پاشا امیر مصر
خواست به جنگ
با ایشان برخیزد.
جنگ
محمد علی پاشا
با وهابیون
سعودی
در اواخر
اکتبر یا
اوایل نوامبر
1811
میلادی/ شوال
1226
قمری،
نیروهای مصر
به فرماندهی
طوسون پاشا،
پسر محمد علی پاشا ، نخستین
حملۀ خود را
آغاز کرد.
عبداللـه و
فیصل، پسران
سعود، در
ابتدا مصریان
را که گرفتار
بی آبی و گرما
و بیماری شده
بودند، واپس
راندند و چندی
بعد آنها را
در درهای
نزدیک
الصفراء
غافلگیر
کردند و سخت
درهم شکستند
(لوتسکی).
(ادامه
در پایانه
ضمیمه)
.................. ................. ...............
ضمیمه:
محمد
علی پاشا والی
مصر؛
بقدرت
رسیدن محمد
علی پاشا خدیو
مصر
(زاده
1769 تا 1849 میلادی)
محمد
علی پاشا از
سال 1805 میلادی
تا هنگام مرگ،
والی عثمانی
مصر بود. او را
بنیانگذار
مصر نوین میدانند.
او از خانوادهای
آلبانیایی
بود و در شهر
کاوالا (در
یونان کنونی)،
از توابع
امپراتوری
عثمانی زاده
شد.
سلطان
سليم اول
سلطان عثمانی
در 1517 ميلادي (923
هجری) خاک مصر را
تصرف کرد و از
آن به بعد
حاکمانی
با عنوان يا
لقب پاشا به
آنجا اعزام می
کرد و آنها
موظف بودند از
حکومت
قسطنطنيه/
استامبول یا دولت
«باب عالی»
اطاعت کنند.
حمله
به مصر توسط ناپلئون
بناپارت (1798 میلادی)
بعد از
آنکه ناپلئون
بناپارت (از 1769
تا 1821 م) از 19
مه 1798 تا
1799 میلادی به
مصر حمله برد تا به
فلسطین و
سوریه نیز دست
یابد که بخاطر
شیوع وبا در
میان ارتشش،
پیشروی و
میسیونش با ناکامی
مواجه شد، ولی
باعث
نگرانی ترکیه عثمانی
شد که
چرا حاکم
مصر نتوانست
جلوی
نیروهای ناپلئون
بناپارت
را بگيرد. در آن
سال 1799 میلادی
بخاطر "دومین
جنگ ائتلافیون"،
ترکیه عثمانی
با انگلیس و
روسیه تزاری و
اطریش و
پرتغال و
نئاپل در یک
جبهه و در
مقابل فرانسه
بودند و در
همین سال با
قانون Comination Acts در انگلیس
تجمع
سازمانهای
سیاسی و
سندیکاهها
ممنوع اعلام
گردید. و 5 سال
قبل آقا محمد
خان قاجار به
حکومت پرشیان
رسید و 7 سال
قبل اولین
سفیدپوست
داوطلب مهاجر
پا به داخل
استرالیا
گذاشت و ... ) تا
اینکه در سال 1824
م و در
زمان حاکمی
به نام خورشيد
پاشا به سبب ظلمی که او به
مردم مصر روا می
داشت، باب عالی
(دربار عثمانی)
مصمم شد محمدعلی پاشا از
سرداران ترُک
مقيم آلبانی
را به مصر
اعزام کند.
محمد
علی پاشا ،
خدیو مصر از
طرف ترکیه
عثمانی
تسخیر
سودان (1805
میلادی) ؛
سلطان محمود
دوم ترکیه
عثمانی با
روسیه در حال
جنگ
در
سال 1800 میلادی
فرانسویان با
ژنرال B. Kleber در جنگی
مقابل در مصر
پیروز میشوند
و در سال 1803
میلادی
محمدعلی پاشا وارد
مصر میشود و
پس مانده های
مماليک
(مملوکان مصر) را که دست
پرورده
ايوبيان
(بازمانده گان
صلاح الدین
ایوبی در مصر) بودند،
سرکوب میکنند. او همچنین سودان را در
1805 م تصرف کرد.
محمدعلی پاشا
آرزو داشت
سلطنت مصر برای
او و فرزندانش
از جانب دربار
عثمانی به
رسميت شناخته
شود. او برای
جلب نظر سلطان
عثمانی در
چندين جنگ
فرزند خود
ابراهيم پاشا
را به کمک
دولت عثمانی
فرستاد که با
دولت روسيه در
حال جنگ بود
واز اين نظر
کمک شايانی
به سلطان
عثمانی
کرد. و نمونه
کمک ها دیگر، دفع وهابی
ها در حجاز در 1814 م و
باز کردن راه
مکه به روی
مسلمانان و
فرو نشاندن
شورش آل سعود
در عربستان
بود. محمدعلی پاشا
در عوض
اين کمک ها از سلطان
محمود دوم
خواست سلطنت
مصر را برای او
و فرزندانش دائمی کند. از آنجایی
که سلطان عثمانی
از اين امر
امتناع کرد
محمدعلی پاشا
قوایی به سرکردگی
فرزندش
ابراهيم پاشا
به شام و آسيای
صغير فرستاد و
از آنجا که
بيم آن می
رفت قسطنطنيه
سقوط کند،
انگليس و
فرانسه هر يک
در 6 مه 1833 م در
زمان حاکميت
محمود دوم بر ترکیه عثمانی،
به محمود
دوم
تکليف کردند
که حکومت مصر
و شام را به محمد علی
پاشا
واگذار کند
زيرا آنها می
خواستند از
وجود دولت
عثمانی در
برابر روسيه
سود جويند.
میانجیگری
انگلیس و
فرانسه برای
محمد علی پاشا
، در زمان
سلطان
عبدالمجید
اول پسر سلطان
محمود دوم (1840
میلادی)
بالاخره
لرد پال مرستون
وزير خارجه و
سپس نخست وزير
انگلستان در 15
ژوئيه 1840 م،
عبدالمجيد
اول سلطان
عثمانی را
وادار کرد به
موجب معاهده یی
خديوی مصر در
خانواده محمد علی پاشا موروثی
باشد.
از زمان
محمدعلی پاشا
تا 147 سال
خاندان محمدعلی پاشا بر مصر
به عنوان خديو
و سپس سلطان
حکومت کردند
که آخرين آنها
ملک فاروق بود،
که با انقلاب 23
ژوئيه 1952 م، مصر
جمهوری شد.
ابراهیم
پاشا ، پسر
محمد علی پاشا
، جانشین محمد
علی پاشا (1848
میلادی)
محمدعلی پاشا در
اواخر عمر
زمام امور را
به دست پسر و جانشين
خود ابراهيم پاشا سپرد. در 1848 م ابراهيم
پاشا رسماً
زمامدار مصر
شد. ليکن سه ماه
بعد یعنی در 10
نوامبر 1848 م ناگهان
فوت کرد. محمد علی نيز که دچار
بيماری
شده بود در 2
آگوست 1849 به
ديار باقی
شتافت و عباس حلمی پاشا فرزند
طوسون و نوه محمدعلی پاشا خديو و
زمامدار مصر
شد.
پایان
ضمیمه:
تسخیر
مکه ، مدینه و
طایف بتوسط
مصریان (پاییز
1227 قمری/1812
میلادی)
در پاییز 1227
قمری/1812
میلادی
مصریان با
رسیدن نیروی
امدادی دست به
حملۀ بزرگتری
زدند و مکه ،
مدینه و
طایف را تسخیر
کردند. با
اینهمه
پیشروی آنان
در تُرْبَهُ
الصَّیف
متوقف شد (1228 قمری/ 1813
میلادی).
وفات
سعود (1229 قمری/ 1814 میلاد)
کوشش
سعود برای
آغاز گفت و
گوهای صلح با باب
عالی (دربار عثمانی)
به نتیجه
نرسید، و در 8
جمادیالاول
1229
قمری/28 آوریل 1814 میلادی پس از 68 سال
زندگی در درُعیه
درگذشت.
.................. ................. ...............
(ادامه
مقاله آل سعود
وهابی سنُی)
4 - عبداللـه
بن سعود
(حکومت
از 1229 تا 1233 قمری/ 1814
تا 1818 میلادی)
شکست
فیصل برادر
عبدالله از
مصریان
عبدالله
پسر بزرگ سعود پس از پدرش
رشتۀ کارها را
به دست گرفت،
اما در برابر حملات
متوالی
مصریان سخت به
تنگنا افتاد.
در همان سال
نخست، برادرش
فیصل از ارتش مصر به سختی
شکست خورد و
محمدعلی پاشا
امیر عثمانی
مصر، تربه
را اشغال کرد
و به عسیر
تاخت، ولی چندی بعد
عربستان را
ترک گفت (1230 قمری/1815
میلادی) ولی
پسرش طوسون
پاشا به حملات
خود ادامه داد. او در
همان سال به
نجد رفت و رأسالمنیعه
را گرفت.
عبداللـه بن
سعود به
مقابله رفت،
ولی چون کاری
از پی نبرد،
صلحی میان
آنان منعقد شد
مبنی بر آنکه
عبداللـه
زعامت عالیۀ
سلطان عثمانی
را به رسمیت
شناسد و از فرمانروای
مصر پیروی
کند، اما نه
تنها محمدعلی پاشا، بلکه
وهابیان نیز
این صلح را
نپذیرفتند.
طرسون
و ابراهیم
پاشا ، پسران
محمد علی پاشا
امیر مصر
ابراهیم
پاشا و فتح
درَعیه
پایتخت
وهابیون
سعودی (1233 قمری/ 1818
میلادی)
محمدعلی پاشا این بار پسر
دیگر خود ابراهیم
پاشا را روانۀ
جنگ با آل سعود
کرد. ابراهیم پاشا در 1231 ق/1816 م
تهاجم خود را آغاز نهاد و
شهرهای جنوب
قصیم و نجد را
یکی پس از
دیگری تصرف
کرد و با چند حملۀ
سخت به
دروازههای
درُعیه رسید و
محاصرۀ آنجا
را از جمادیالثانی
1233 ق/آوریل 1818 م
تا 5 ماه
بعد ادامه داد
و سرانجام
آنجا را اشغال
کرد.
تبعید
و بدار آویختن
عبدالله در
قاهره (1234 قمری/ 1818
میلادی)
عبداللـه
پس از چند روز
پایداری در قصر خود
تسلیم و با
خانوادهاش
به قاهره
تبعید شد و
محمدعلی پاشا وی را به
استانبول فرستاد، و
او در صفر 1234 ق/دسامبر
1818 م به دار
آویخته شد
(دائرهالمعارف الاسلامیه).
حکومت
حجاز به یک
پاشای مصری
ابراهیم
پاشا در نیمۀ 1234 ق/1819 م
به مصر بازگشت
و حکومت حجاز
را به یک
پاشای مصری
سپرد که شریف
مکه را نیز او
بر میگماشت.
5 – مشاری
برادر
عبدالله بن
سعود
(حکومت
از 1234 تا 1235 قمری/ 1819
تا 1820 میلادی)
پس از
خروج ابراهیم
پاشا از نجد،
مشاری برادر عبداللـه
رهبری
وهابیان را به
عهده گرفت و
توانست
پایگاه خود را
در درُعیه
تثبیت کند.
گفتهاند که
وی از سوی
ابراهیم پاشا
حکومت نجد را
در دست گرفت
(لوتسکی، 135).
مشاری
اسیر در
اردوگاه محمد
علی پاشا در
مصر (وفات 1235
قمری/ 1820 میلادی)
مشاری چندی بعد به
مقابلۀ ابن
مُعَمَّر،
امیر عُیینه و
متحد مصریان
رفت، ولی
گرفتار شد و در
اردوگاه
مصریان درگذشت
و به قولی
کشته شد
(حمزه، 343). نیز
گفتهاند که محمدعلی
پاشا از مصر،
حسین بک را
برای سرکوب مشاری
گسیل داشت و
او مشاری را
گرفتار ساخت
و به مصر
فرستاد، ولی
مشاری در راه
مرد.
پایان نخستین
دوره فرمانروایی آل
سعود ؛ بازگشت به
قدرت تا استیلای
آل رشید
بر نجد
6-
ترکی بن
عبداللـه
(حکومت از
1236-1249
قمری/1821 تا 1834
میلادی)
رهبر
وهابیان در
درُعیه (1236 قمری/ 1821 میلادی) ؛
بنیاد دولت
وهابی در
درُعیه
ترکی
پسر عبدالله
شهید در مصر
بود که در
اثنای هجوم
مصریان به سُدَیْر
گریخت. پس از
مرگ عمویش مشاری
با ابن معمر
درگیر شد و پس
از قتل او
کوشید در ریاض پایگاهی به
دست آورد، ولی
کاری از پیش
نبرد. در شورش
وهابیان در 1236 ق/1821 م
در درعیه،
رهبری
وهابیان را به
دست گرفت. وی
حاکم دست
نشانده
مصریان را
ساقط کرد و دولت وهابی
را در درعیه
دوباره بنیاد
نهاد. در
اواخر 1237 ق/1822 م حسین
ابوظاهر از سوی
عثمانیها
وارد نجد شد.
پیروزی
ترکی بر حسین
ابوظاهر ؛ فتح
ریاض بتوسط
ترکی
ترکی به
همراهی پسرش
فیصل به
مقابله رفت و
پس از مدتی جنگ و گریز
آنها را از
نجد بیرون
راند. در همان
سال بر پادگان
ضعیف مصر در
ریاض چیره شد
و این شهر را
پایتخت خود
ساخت (لوتسکی).
با حکومت او
قدرت از خاندان
عبدالعزیز بن
محمد به
خاندان
عبداللـه بن
محمد منتقل
شد.
بیرون
راندن مصریان
از شمر و
احساء (1243 ق/ 1827 م.)
وی در 1243 ق/1827 م مصریان را
از شمّر بیرون
راند و با
صالح ابن علی،
امیر حایل و
نیز امیر شمّر
صلح کرد (حمزه).
زکات
بحرین به ترکی
وهابی (1247 ق/1831 م.)
ترکی
در 1245 ق/1830 م
احساء را
اشغال کرد و
سپس رو به سوی
خاور و
جنوب خاوری
یعنی بحرین و
قطر و عمان
آورد و در 1247 ق/1831 م
شیخ بحرین را
واداشت که به
وهابیان زکات
بپردازد
(کیلی). ترکی
سرانجام در 1249 قمری/1834
میلادی
توسط مشاری بن عبدالرحمن
که از سوی
محمدعلی پاشا
تجهیز و پشتیبانی
میشد، به قتل
رسید. برخی
آغاز حکومت
او را 1240 قمری/1824
میلادی
دانستهاند
(لاریمر).
7- مشاری
بن عبدالرحمن
بن مشاری
(تبعیدی سابق
در مصر)
(حکومت فقط 40 روز)
چون کار ترکی بن عبداللـه
بالا گرفت،
محمدعلی پاشا
برای مقابله
با او مشاری
را که قبلاً
از سوی پسرش ابراهیم
پاشا به مصر
تبعید شده بود، زیر
حمایت خود
گرفت (زرکلی).
مشاری در 1242 ق/1826 م
وارد نجد شد و
ترکی بن
عبداللـه او
را به گرمی
پذیرفت و به
امارت منفوخه
منصوب کرد
(حمزه)، ولی چندی بعد او
را برکنار کرد
و به ریاض باز گرداند.
قتل
ترکی بتوسط
مشاری
مشاری که
طمع در حکومت
ترکی بسته و ظاهراً
همین معنی
باعث عزل او
از حکومت
منفوخه شده
بود، به مکه
نزد شذیف محمد بن
عون رفت
و چون مدد
نیافت، به نزد
ترکی بازگشت و
اظهار
پشیمانی کرد،
ولی سال بعد
به پشتیبانی
مصریان
توانست امیر
ترکی را به
قتل رساند و
خود بر مسند
حکومت نشیند (لوتسکی).
فیصل
پسر
ترکی
با
اینهمه دولتش
دوام نیافت و 40
روز و به قولی 2
ماه بعد فیصل
بن ترکی که در
اطراف قَطیف
سرگرم نبرد با
مخالفان بود
بازگشت و او
را به قتل رساند
و حکومت 40 روزۀ
مشاری به
پایان رسید
(حمزه).
8- فیصل
بن ترکی
(حکومت از 1249تا 1254 ق/ 1834
تا 1838 میلادی)
فیصل
فرار از
تبعیدگاه مصر
فیصل
پسر ترکی ، از جمله
کسانی بود که
پس از استیلای
محمد علی پاشا بر وهابیان به مصر
تبعید شد، ولی
در 1243
ق/1827 م از
آنجا گریخت و
به نجد بازگشت
و فرماندهی سپاه ترکی
را برای
مقابله با
امیران مخالف
آل سعود در
دست گرفت.
آنگاه که پدرش ترکی به دست
مشاری کشته
شد، او در
قطیف سرگرم
پیکار بود،
اما به سرعت
بازگشت و پس
از قتل مشاری
به حکومت نشست.
محمد
علی پاشا
پشتیبان خالد
بن سعود
محمدعلی
پاشا امیر عثمانی
مصر برای
سرکوب فیصل،
به پشتیبانی
از خالد بن
سعود که داعیه
حکومت داشت
برخاست و
سپاهی به
سرکردگی
خورشید پاشا
(لوتسکی) به نجد
فرستاد (1252 ق/1836 م).
فیصل که یارای
پایداری در
خود ندید به
منفوخه و از
آنجا به الخرج
رفت و خالد بن
سعود درُعیه
را تصرف کرد.
فیصل به
مقابله رفت،
ولی کاری از پیش نبرد و
به صلح گردن
نهاد.
دستیابی
محمد علی پاشا
بر نجد ؛
تبعید فیصل به
مصر (1255 ق/ 1839 م.)
آنگاه وی
و خانوادهاش
را به مصر
بردند و
مصریان در 1255ق/1839 م. بر
ریاض، احساء و
قطیف چیره
گشتند.
9- خالد بن سعود
(حکومت 1256 تا 1258
قمری/ 1840 تا 1842
میلادی)
فیصل پیش
از مرگ، نجد
را میان پسران
ارشد خود تقسیم
کرد (لوتسکی)
و این باعث
پراکندگی و
ستیزهای
گسترده میان
جانشینان او
شد. از مدعیانِ
حکومتِ فیصل
بن ترکی، خالد بن
سعود بود که
با پشتیبانی
محمد علی پاشا
و به یاری ارتش
مصریان، به
سرکردگی
خورشید پاشا، بر
فیصل تاخت و
درعیه را تصرف
کرد و پس از
تبعید فیصل به
مصر، به
حکومت نشست
(دائره
المعارف
الاسلامیه).
تیرگی
روابط مصر و
انگلیس (1256 ق/ 1840 م.)
؛ عقب نشینی محمد
علی پاشا از
عربستان
در 1256 ق/1840 م
محمدعلی پاشا،
به دلیل تیرگی
روابط مصر با
انگلستان، نیروهای
خود را از
عربستان واپس
کشید (لوتسکی).
عبداللـه بن
ثُنَّیان،
مدعی دیگر حکومت
که از
پشتیبانی
وهابیان برخوردار
بود، خالد را
تنها یافت و
در 1258
ق/1842 م او
را از ریاض
بیرون راند و
خود بر
تخت
فرمانروایی
نشست. خالد بن
سعود در
جده اقامت
گزید و در 1277 ق/1861 م
درگذشت.
10- عبداللـه
بن ثنیان بن
ابراهیم
(حکومت از 1258 تا 1259
قمری/ از 1842 تا 1843
میلادی)
وی در
مقابل خالد بن
سعود که
از پشتیبانی
مصریان
برخوردار
بود، نیروی
وهابیان را در
کنار خود
داشت. پس از
خروج نیروهای
مصر فرصت را
غنیمت شمرد و
خالد بن سعود را از
تخت
ریاض به
زیر کشید و
خود قدرت را
در دست گرفت
(1258 ق/1842
م)، ولی یک
سال بیش
نپایید که
فیصل بن ترُکی
پس از ورود به
نجد، او را
در ریاض به
محاصره گرفت و
پس از غلبه بر
او به زندانش
افکند و
عبداللـه در
زندان درگذشت
(دائرهالمعارف
الاسلامیه).
11- فیصل
بن ترکی
(حکومت از 1259 تا 1281
قمری/ از 1843 تا 1865
میلادی)
فرار
دوباره فیصل
از مصر ؛ رفتن
به دمشق (1257 ق/1841 م.)
پس از
تبعید فیصل بن
ترکی در سال 1255 ق/
1839 م به مصر،
ابتدا
خالد بن
سعود و سپس
عبداللـه بن
ثُنَّیان یک
چند رشتۀ
کارها را در ریاض
بدست
گرفتند تا
آنکه فیصل در 1257 ق/1841 م از
مصر گریخت و
به دمشق
رفت و از آنجا
وارد نجد شد و
به سرعت دست به
کار تجدید
حکومت خود زد
(لوتسکی).
غلبه
فیصل بر
عبدالله بن
ثنیان
فیصل، عبداللـه
ابن ثنیان را
در ریاض به
محاصره گرفت و
پس از غلبه بر
او قدرت
را به چنگ
آورد.
پرداخت
خراج به ترکیه
عثمانی ؛
استواری حکومت
آل سعود در
نجد
با
اینهمه چون
مردی صلحدوست
بود، سرانجام
در 1262
ق/1846 م ، سیادت
عالیۀ
عثمانیان و
تأدیۀ خراج را
به آنان
پذیرفت و
توانست حکومت
آل سعود را در نجد استوار
کند. وی در رجب 1282 ق/دسامبر
1865 م درگذشت.
12- عبداللـه
بن فیصل بن ترکی
(حکومت از 1282 تا 1288
قمری/ از 1865 تا 1871
میلادی)
عبدالله،
سعود،
عبدالرحمن ،
محمد پسران
فیصل بن ترکی
پس از مرگ
پدر، به وصیت
او عبدالله
حکومت
ریاض را در
دست گرفت،
ولی برادرش
سعود که امارت
خَرج و
اَفْلاح را
داشت بر او
شورید و چندی
بعد هُفوف
را تصرف کرد.
عبداللـه به
مقابله رفت و ناکام
ماند و به
عنیزه نزد ابن
سلیم پناه
برد. چون مقدمش
را گرامی
نداشتند، به
حایل نزد ابن
رشید رفت، ولی
در اینجا نیز
مدد نیافت (حمزه).
عبدالله
و کمک از مدحت
پاشا امیر
عثمانی بغداد
وی که از
دستیابی به
حکومت نومید
شده بود، به بغداد
نزد مدحت پاشا
رفت و
برادرش سعود
بر جای او
استقرار یافت.
عبداللـه با
سپاهی که مدحت
پاشا در
اختیار او
نهاده بود،
احساء را تصرف
کرد و به
تابعیت حکومت
بصره درآورد.
13- سعود بن فیصل بن
ترکی
(حکومت از 1288 تا 1291
قمری/ از 1871 تا 1874
میلادی)
سعود
به وصیت
پدرش
فیصل،
حکومت خروج و
افلاج را در دست داشت. پس
از مرگ پدرش بر برادرش
عبداللـه،
امیر ریاض
شورید و پس از
تصرف هفوف او را
گریزاند و خود
بر مسند حکومت
نشست. در روزگار
سعود
پسر فیصل، نجد به
امارت نشینهایی
میان آل سعود
تقسیم شد
(زرکلی). با
اینهمه او
کوشید که احساء را تصرف
کند، ولی
توفیق نیافت.
سپس برای تصرف
عتیبه به نبرد
ابن ربیعان
رفت، ولی زخم
برداشت و به
ریاض بازگشت و
در 1291
ق/1874 م
درگذشت (حمزه).
14-
عبداللـه
بن فیصل بن ترکی
(حکومت از 1292 تا 1304
قمری/ از 1875 تا 1887
میلادی)
عبدالله پس از مرگ
برادرش
سعود به ریاض بازگشت و
رشتۀ کارها را
در دست گرفت،
ولی با مخالفت
پسران سعود
روبهرو شد. عبداللـه
کوشید تا
احساء را از
عثمانی ها
باز پس گیرد،
ولی توفیق
نیافت. عبدالله
در 1296ق/1879 م بر
عنیزه چیره شد
و بریده را به
محاصره گرفت.
اهالی از محمد بن
رشید، امیر
حایل، مدد
خواستند و این
یکی بریده را
از محاصره
عبداللـه
بیرون آورد. عبداللـه
به ریاض
بازگشت، ولی
با خطری سهمناکتر
روبهرو شد.
ریاض
در محاصره
پسران سعود ؛
اسارت
عبدالله ؛ ابن
رشید ناجی
عبدالله
پسران
سعود ریاض
را محاصره
کردند و
عبداللـه را
به اسارت گرفتند.
عبداللـه در
بند از دشمن
دیگر خود
یعنی ابن رشید
یاری خواست و
او به ریاض تاخت
و عبداللـه را
آزاد ساخت
(زرکلی). سپس پسران
سعود را به
خَرْج تبعید
کرد و عبدالله را
به حایل برد. وی
مدتی در
آنجا ماند و
سپس به ریاض
بازگشت و چندی
بعد درگذشت.
15-
محمد
بن سعود بن فیصل
قطعاً
نمی توان محمد پسر
سعود را
در زمره
فرمانروایان
آل سعود بهشمار
آورد، اما گفتهاند
که اندک مدتی
در بخشی از
قلمرو آل سعود
حکم رانده و
سپس جای خود
را به عمّش
عبدالرحمن
داده است.
محمد رهبر
شورش احساء (1295
قمری/ 1878 میلادی)
محمد رهبر شورش
احساء بر ضدّ
عثمانیها بود
(1295 ق/1878
م).
کشته
شدن محمد در
بحرین بتوسط
شمریان (1305 ق/ 1888 م.)
محمد در 1295 ق/1878 م،
توسط عمّش
عبداللـه به زندان
افکنده شد،
ولی در 1296 ق/1979 م آزاد
گشت و رهبری
وهابیان را در
دست گرفت، سپس از آن
مقام برکنار
شد و به بحرین
رفت (1303 ق/1886 م) و
سرانجام در 1305 ق/1888 م توسط یکی از
عمال شمّریان از آل
رشید در
الخرج کشته شد
(لاریمر).
16-
عبدالرحمن
بن فیصل
(حکومت از .... تا 1308
قمری/ از .... تا 1891
میلادی)
عبدالرحمن
نیز پسر فیصل
و عموی محمد بن
سعود بود.
عبدالرحمن از 1289 ق/1872 م ، به
مدت دو سال در
اسارت عثمانیها
در بغداد میزیست.
او در 1291 ق/1874 م،
در رأس
شورشیان
احساء بر
عثمانیها تاخت. او
همچنین
بر ابن رشید
که بخشی از
نجد را تصرف
کرده بود چیره
گشت و حکومت
ریاض را در
دست گرفت. پس
از شکست عبداللـه
از
برادرش سعود،
عبدالله
به بغداد پیش
مدحت پاشا رفت
و با کمک او بر
برادرش سعود و
بر ریاض
چیره شد اما
چندی بعد
پسران سعود او
را اسیر کردند
و ابن رشید از
شمریان،
عبداللـه را از
زندان نجات
داد
و برادرش
عبدالرحمن را
به حکومت ریاض
گماشت. بعدها
که ابن رشید
عبدالله بن
فیصل را اجازۀ
خروج از حایل
داد و شورشیان
کاظم را درهم
شکست، عبدالرحمن نیز از ریاض گریخته
بود زیرا با
شورشیان کاظم
همدست شده
بود.
قدرت
یافتن شمریان
آل رشید در
روزگار
عبدالرحمن
در
روزگار
عبدالرحمن
امرای شمّر یعنی
آل رشید قدرتی
بسیار یافتند
و به
نیرومندترین
دولت شمال عربستان تبدیل
شدند. امیر محمد
ملقب به کبیر
که در پی
براندازی قطعی
وهابیان و آل
سعود بود، از
اتحاد عبدالرحمن
با شورشیان
کاظم در 1308ق/1891 م سود
برد و آنها را
درهم شکست و
ایالت عبدالرحمن ایالتی از
ایالات دولت
آل رشید درآمد
(لوتسکی).
17-
محمد بن فیصل
(از 1309
تا ... قمری/ از 1892
تا ... میلادی)
محمد
نیز از پسران
فیصل بن ترُکی
بود. ابن رشید پس از شکست
شورشیان کاظم
و گریز
عبدالرحمن از
ریاض، برادرش
محمد بن فیصل
را به امارت
آن دیار منصوب
کرد
(1309 قمری/ 1892
میلادی) تا بنام ابن
رشید بر
آنجا حکم
راند. محمد در
همان شهر
درگذشت و با مرگ
او حکومت
آل سعود در
این دوره نیز
به پایان رسید
و قلمرو آنان
را ابن رشید
تصرف کرد (حمزه).
چیرگی
دوباره
ابن
سعود بر ریاض بعد
از دوران ده
ساله فترت ؛ آغاز
دوران نوین
فرمانروایی
آل سعود
در این
دوره که
تاکنون ادامه
دارد اینان به
فرمانروایی
رسیدهاند:
18-
عبدالعزیز
بن عبدالرحمن
بن فیصل
(حکومت از 1319 تا 1372
قمری/ از 1902 تا 1953
میلادی)
عبدالعزیز
پایهگذار
کشور عربستان
سعودی
عبدالعزیز
پسر
عبدالرحمن،
آخرین امیر
ریاض از دوره
دوم بقدرت
رسیدن آل
سعود، بود و معروف به
ابن سعود. او از
بزرگترین
فرمانروایان
این خاندان و
پایهگذار
کشور عربستان
سعودی و نخستین
پادشاه آن
کشور است.
عبدالعزیز
بهمراه پدر در
کویت شیخ
مبارک
او پس از تسلط
ابن رشید بر
ریاض بهمرا پدرش عبدالرحمن
به کویت رفت و
در پناه شیخ
مبارک سکنی
گزید (لوتسکی).
ائتلاف
عثمانیان با
ابن رشید ؛
ائتلاف عبدالعزیز
با شیخ مبارک
با کمک انگلیس
چندی بعد
که عثمانیها
کوشیدند توسط
متحد خود، ابن
رشید بر کویت
سیطره یابند،
انگلستان به
تکاپو افتاد
و ائتلافی از
اعراب مخالف
آل رشید، مرکب
از شیخ مبارک
و قبایل وهابی
مذهب به سرکردگی
عبدالعزیز و
یکی از قبایل
جنوب عراق،
منتفق، پدید
آورد.
تسلط
عبدالعزیز بن
عبدالرحمن آل
سعود بر ریاض (1319
قمری/ 1902 میلادی)
سپس عبدالعزیز
به ریاض تاخت
و اگرچه در
نخستین هجوم
خود کامیاب
نشد، ولی
سرانجام در 4
شوال 1319ق/ 14 ژانویۀ
1902 م آنجا را
گشود (سعید
سلیمان) و
حکومت آل سعود
را دوباره در
ریاض
استوار ساخت.
عبدالعزیز
بن متعب بن
عبدالله (1897 تا 1906
م)/ رهبر آل
رشید؛
پرچم
آل رشید از 1920 تا
1921 م.؛
تسلط
عبدالعزیز بر
نجد (1322 ق/ 1904 مو) ؛
عبدالعزیز (ابن
سعود) امام
وهابیه
او سپس به
توسعۀ قلمرو
خود پرداخت و
نجد را تصرف کرد.
و در 1322ق/1904 م
قلمرو
سعودیها را به
مرزهای سابق
برگرداند و
خود را امیر
نجد و امام وهابیه
خواند. عبدالعزیز
بن عبدالرحمن
آل سعود در
1324 ق/1906
م آل رشید
را به سختی
شکست داد و
عبدالعزیز بن
متعب
رشیدی را کشت
(لوتسکی).
ایجاد
آبادیها ؛
اخوان
التوحید
وهابی عبدالعزیز
ابن سعود
در این ایام،
در کنار جنگ
با مخالفان،
برای توسعه
و تثبیت نیروی
خود به ایجاد
آبادیهای وهابی
دست زد و
ساکنان آنها
را «اخوان التوحید»
یا «برادران
یکتاپرستی» که
در حقیقت سازمانِ
دینی ـ نظامیِ
وهابیان بود نامید.
نخستین منطقۀ
مسکونی
برادران در 1330 ق/1912 م ایجاد
شد و سپس شمار
آن رو به افزایش
نهاد. اعضای
آن عقاید
وهابیت را در
صحرا نشر میدادند.
این آبادیها
که بنیادهای
یک سازمان
متمرکز را
تشکیل داد، در
سالهای بعد
وسیلۀ تثبیت
نیروی
وهابیان شد
(خاورمیانه).
چیرگی
انگلیس بر
عراق و فلسطین
؛ چیرگی فرانسه
بر سوریه و
لبنان ؛ ایجاد
راه آهن و
جاده
عبدالعزیز
همچنین کوشید
تا قبایل
بیابان گرد شبه جزیره را که
پیش از آن به
کشورهای
همسایه کوچیده
بودند و اینک
به سبب چیرگی انگلستان
بر عراق و
فلسطین، و
فرانسویان بر
سوریه و لبنان
و ایجاد راه
آهن و جاده اتومبیلرو،
به سرزمین
نیاکان خویش
باز میگشتند،
اسکان دهد.
بازگشت این
قبایل که با
فزونی بیش از
پیش
دشواریهای
زیستی همراه بود،
آتش زد و خورد
میان آنان را
بر سر آبشخور
و چراگاه
برافروخت. در
چنین شرایطی
پیکار
فرمانروای
نجد در برابر
جدایی گرایی
و هرج و مرج
قبیلهای و در
راه یکپارچه
کردن
سرزمینهای
شبه جزیرۀ
عربستان و تبدیل آن به
صورت دولتی
متمرکز، چهرهای
ترقی خواهانه
به خود گرفت.
چنانکه
سازمان اخوان
التوحید، هم
ابزار خاموش
ساختن آتش کینهکشیها
و خونریزیهای
قبیلهای و هم اسکان
بیابانگردان
گشت. چنین بود
که فرزندان
قبیلههای
مطیر و شمّر
در 1330
ق/1912 م نخستین
آبادی را به نام «الهجره»
پدید آوردند
که سپس تا 1338 ق/1920 م،
تعداد آنها در
نجد به 52 و در سراسر
عربستان
سعودی تا 1358 ق/1939 م
به 143 رسید. پس
از آنکه بیابانگردان
در آبادیها
جایگزین شدند
و با ساکنان
واحهها و
سایر قبیلهها
درآمیختند،
پیوندهای خود را با قبیلههایشان
از دست دادند
و از تأثیر
روابط عشیرهای
رهایی یافتند
و سرانجام به وهابیت و
فرمانروایی
ابن سعود
عبدالعزیز گردن
نهادند. در
این آبادیها
تنها به کار کشاورزی
نمیپرداختند،
بلکه خدمات
سپاهیگری را
نیز فراهم میکردند.
هر آبادی را امیری بود
که ساکنانش او
را با
تأیید
ابن سعود بر
میگزیدند.
ساکنان
آبادیها
عبارت بودند
از کشاورزان،
شبانان،
سوداگران و
داوطلبان.
داوطلبان که
شمارشان یک تن
از میان
پنجاه «برادر»
بود، مالیات و
سرباز میگرفتند
و بیاباننشینان
را کشاورزی و قرآنخوانی
میآموختند و
مراقب بودند
که ایشان از
اصول اعتقادات
وهابیان
تخطّی نکنند.
نیروی
اخوان وهابی
در آن
هنگام، اخوان
وهابی تنها
نیروی نظامی بنیادی
بودند که ابن
سعود به یاری
ایشان توانست
جهشهای جدایی
خواهانۀ قبیلههای
بیابانگرد
را فرو نشاند
و خود برای
پایه گذاری
دولتی متمرکز
در دل شبه
جزیره
عربستان وارد
جنگ شود
(تاریخ معاصر).
آغاز
جنگ جهانی اول
؛ نقش
انگلستان در
خاندان شریف
حسین و ابن
سعود
اما این
پیکار با آغاز
جنگ جهانی اول
رو به سردی
نهاد.
انگلستان
برای خشنود
ساختن قبایل
عرب و استفاده
از آنان برای
حمله بر
عثمانیان،
رئیس دو
خانوادۀ محتشم
در عربستان یعنی
شریف حسین و
ابن سعود را
که با هم سخت
دشمنی
داشتند، به
بازی گرفت
و نزد هر یک
افسری از
کارگزاران
خود را گسیل
داشت:
- توماس
ادوارد لارنس (از 1888 تا 1935
میلادی) معروف
به "لورنس
عربستان"، را به
اردوگاه شریف
حسین،
- و ویلیام
شکسپیر (از 1876 تا 1915
میلادی) را
به نزد ابن سعودی ها
روانه کرد.
لارنس
عربستان و
شکسپیر
نماینده
انگلستان
پس از
کشته شدن
شکسپیر در جنگ
میان ابن سعود
و ابن رشید
(حمزه) ، هاری
سنت جان بریجر
فیلبی (از 1885 تا 1960
میلادی) را
که تظاهر به
اسلام کرده و
خود را عبداللـه
نام نهاده
بود، به آنجا
فرستاد تا ابن
سعود را بر
عثمانیها و هم پیمانانشان
بشوراند.
لارنس
عربستان
(نوماس ادوارد
لارنس) با
شریف حسین
پیمان بست و
از سوی دولت
انگلستان او
را نوید داد
که پس از
شکست
عثمانیها،
حکومت
عربستان بزرگ
به او واگذار
شود. انگلستان
همچنین
پیمانهای نهانی
مبتنی بر همان
وعدهها با
عبدالعزیز
منعقد کرد
(سعید سلیمان)
و حکومت او
را بر نجد و
احاء و قصیم و
جُبَیْل به
رسمیت شناخت و
کمک مالی
هنگفتی نزد او ارسال داشت.
با اینهمه،
انگلستان از
نیروی روزافزون
ابن سعود
بیمناک بود و
از اینرو
به ایجاد
اختلاف میان
قبایل هوادار
ابن سعود
پرداخت. در
عین حال، او
را برای تصرف
سراسر احساء
یاری داد.
انگلستان به
این وسیله هم
از نفوذ ترُِکهای
جوان و آلمان در سواحل
خلیج فارس
جلوگیری کرد و
هم امتیازی پرارزش
از ابن سعود
به دست آورد(لوتسکی).
پیمان
انگلیس و ابن
سعود (1333 قمری/ 1915
میلادی) بهنگام
جنگ جهانی اول
در
پیمانی که در 1333 ق/1915 م
میان سر پرستی
کاکس از سوی
انگلستان و ابن سعود
منعقد شد
(حمزه)، مقرر
گشت که ابن
سعود بر
سرزمینهای
«حمایت شدۀ بریتانیا
در شبه جزیرۀ
عربستان
نتازد، امتیازی
در نجد به
دشمنان
انگلیس ندهد، جانشین خود
را از میان
دشمنان آن
برنگزیند، سیاست
خارجی خود را
با انگلستان
هماهنگ سازد
و در مورد آن
با این کشور
به توافق رسد؛
و در مقابل،
انگلستان هر
سال 000‘60 لیره به
ابن سعود پرداخت
کند
(لنچافسکی؛
تاریخ معاصر)،
اما دیری
نپایید که
پارهای از مواد این
پیمان شکسته
شد.
پیکار
ابن سعود با
شریف حسین و
ابن رشید از
هم پیمان
انگلیس (در 1336
قمری/ 1918 تا 1919
میلادی)
در 1336 ق/1918 م میان
شریف حسین و
ابن سعود بر
سر واحۀ خورمه
پیکار شد
(لنچافسکی) و
شریف حسین از
آنجا واپس
نشست و ابن
سعود جنگ خود را برای
یکپارچه سازی
سرزمینهای
شبه جزیره
عربستان از سر گرفت و بر
حمایت شدگانِ» انگلستان
در منطقه»،
شکستهای سخت
وارد آورد.
وهابیان در
آغاز رو به
سوی شمال نهادند و در برابر
امیر کوهستان
شمر، ابن
رشید، به نبرد
در ایستادند.
در پی جنگی که
یک ماه به
درازا کشید،
بخشی از این
امیرنشین و
مرکز آن «حایل»
به نجد پیوست.
ابن سعود سپس به جنگ شریف
حسین رفت و
نیروهای او در
1337ق/1919
م، ارتش
حجاز را در
واحۀ «تربه» در هم
شکست و راه را
برای پیشروی
سعودیها به
سوی حجاز هموار
ساخت، اما
انگلستان به ابن سعود
هشدار داد که
نیروهایش را
واپس کشاند.
تسلط
بر عربستان (1338
تا 1339 قمری/ 1920 تا 1921
میلادی)
در 1338 ق/1920 م
وهابیها
سرزمین «عسیر»
بر کرانۀ
دریای سرخ را
اشغال کردند،
اما به سبب
دخالت
انگلستان، از
پیوستن آن
به خاک خود
بازماندند. در نتیجۀ
قراردادی که
به دنبال گفت
و گوها بسته شد،
عسیر تابع
نجد گشت، اما
فرمانرواییاش
در دست حاکم
پیشین آن،
امیر حسن،
باقی ماند.
انگلستان نیز برای تضعیف
نیروی
سعودیان که میخواستند
سراسر شبه
جزیره را اندک
اندک به زیر
سلطه خود کشند،
خاندان رشید
را در کوهستان
شمر به جنگ با
نجدیان تحریک
کرد، اما ناکام
ماند و ابن
سعود در 1339 ق/1921 م
پس از
گردهمایی
عالمان و
پیران قبایل
در ریاض که طی آن
ابن سعود را
پادشاه نجد و
همۀ سرزمینهای
وابسته به آن
شناختند
(فیلبی) سراسر
امیرنشین شمر
را ضمیمۀ خاک
نجد کرد و
پسرش فیصل به
اشغال آبْها،
پایتخت عسیر،
پرداخت (آبْها شهری
است کوهستانی
در عربستان
سعودی و مرکز
فرمانداری
منقطه عسیر
است. شهر آبها
در قلّه کوه
جبال سروات
قراردارد، و
در أقصی جنوب
غربی مملکت
عربستان
سعودی واقع
شدهاست/ شمال
یمن).
جنگ
انگلیس با
ارتش ابن سعود
، گردهمایی
عقیره در 1341
قمری/ 1922 میلادی
برسمیت
شناختن
فرمانروایی
ابن سعود بر
نجد، شمر، جوف
در این
هنگام
نیروهای
انگلیسی
مستقیماً وارد
جنگ شدند و از
سوی عراق
و اردن خاوری
بر نجد تاختند
و چندین شکست
بر وهابیان
وارد آوردند.
در گردهمایی «عُقَیْره»
که در جمادیالاول
1341 ق/ دسامبر 1922 م
برپا شد،
بریتانیا ابن
سعود را واداشت
که برای مشخص
شدن مرزهای
شمال باختری
نجد پیمانی
ببندد. بر پایۀ
این پیمان، بخشی از
سرزمین نجد به
دست عراق و
کویت افتاد و
میان عراق و
نجد؛ و نجد و
کویت، دو منطقۀ
«بیطرف» پدید
آمد. این
پیمان همچنین
ساختن مراکز پاسداری
و نظامی و استحکامات
را در گرداگرد
چاههای آب این
منطقه ممنوع
شمرد. در عوض،
انگلستان فرمانروایی
ابن سعود را
بر نجد، شمر و
جوف به رسمیت
شناخت و وی
ناگزیر شد که
از حکومت
عسیر چشم
بپوشد.
نقص
پیمانهای
سابق
در 1342 ق/1923 م
پس از آنکه
ابن سعود
گردهمایی
کویت را که به ابتکار
انگلستان و
برای کم توان
کردن دولت نجد
برپا داشته بود،
مردود شمرد، انگلستان
مواد پیمان 1333 ق/1915 م
را شکست و از
ارسال کمک
مالی به ابن
سعود شانه خالی کرد.
این کار موجب
شد که ابن
سعود از التزامهایش
نسبت به
انگلستان رها
شود و برای
تحقق طرح
دیرین خود
یعنی یکپارچهسازی
سرزمینهای
شبه جزیره بیش
از پیش بکوشد (تاریخ
معاصر).
زوال
امپراطوری
عثمانی (1342 قمری/
1924 میلادی) در زمان
تاجگذاری رضا
شاه
شریف
حسین خلیفه
کُل مسلمانان
؛ اعلام
ممنوعیت ورود
حاجیان نجد به مکه
در 1342 ق/1924 م
که خلافت
عثمانی
برافتاد شریف
حسین با خاماندیشی
و شاید به
پشتیبانی
انگلستان،
خود را خلیفۀ
کل مسلمانان
خواند (لنچافسکی)،
اما انگلستان
بیش از این
خود را نیازمند
حمایت از او
نمیدید و ابن سعود
نیز با اشاره
«کمیتۀ خلافت
اسلامی»
هندوستان که
زیر نفوذ انگلستان
بود، بر او
تاخت. به نظر
میرسد که
انگلستان با
قطع کمکهای
مالی خود به
ابن سعد در
حقیقت دست
او را برای
حمله به شریف
حسین باز
گذاشته بود. آنچه
عزم ابن سعود
را بر حمله به حجاز
استوارتر
ساخت، اعلام
ممنوعیت ورود
حاجیان نجد به
مکه از سوی
شریف حسین بود. این
همه موجب گشت
که ابن سعود
در ذیقعدۀ 1342 ق/ ژوئن
1924 م برای
مسلمانان
دنیا پیام فرستد و
آنها را از به
رسمیت شناختن
خلافت شریف
حسین باز دارد.
حمله
بر حجاز (مکّه)
شریف حسین (1343 ق/ 1924
م.)
علمای
وهابی و پیران
قبایل نجد نیز
در همایشی که
ابن سعود بر
پا کرد،
قطعنامهای
دربارۀ حمله
به حجاز
گذراندند و او
در صفر 1343 ق/سپتامبر
1924 م بر شریف
حسین تاخت. وهابیان
در آغاز طایف
را اشغال
کردند و چند
روز بعد به
دروازههای
مکه رسیدند
(تاریخ معاصر) و «حزب
ملی حجاز» بر
شریف حسین
فشار آورد و
او را واداشت
تا به سود
پسرش علی کناره گیری
کند.
تسلط
ابن سعود بر
مکّه و مدینه
و جده (1344 قمری/ 1925
میلادی)
اما علی پسر شریف
حسین نیز
که تاب
پایداری در مقابل
وهابیان ابن
سعود در خود
نمیدید در
ربیعالاول 1343ق/سپتامبر 1924 م
مکه را به ابن
سعود
واگذاشت، و
چند ماه بعد
مدینه و جده
نیز به اشتغال
ابن سعود
درآمد (1344 ق/1925 م).
عبدالعزیز
بن عبدالرحمن
بن فیصل ،
سلطان مکّه و
نجد (1344 ق/ 1926 م.)
برسمیت
شناختن دولت
آل سعود بتوسط
شوروی بلشویکی
او در 22
جمادیالثانی
1344 ق/7 ژانویۀ 1926 م به عنوان
سلطان حجاز و
نجد و ملحقات
آن بر تخت نشست.
یک ماه بعد
دولت اتحاد
شوروی به عنوان نخستین
کشور بزرگ،
دولت ابن سعود
را به رسمیت شناخت
و هیأت نمایندگی
سیاسی این
کشور برای
نخستینبار
وارد جده شد.
چیرگی
بر عسیر (1349 ق/ 1930 م.)
ابن سعود
از آن پس
متوجه عسیر شد
و در ربیعالاول
1345 ق/اکتبر 1926 م "آبها" مرکز
عسیر را
اشغال کرد و
امیر حسن را
از عسیر
گریزاند و جانشین او
را واداشت تا
تعهد سپارد که
در پیمانهای
مخالف
وهابیان وارد
نشود، اما 4 سال بعد او
را نیز از
میان برداشت و
عسیر را رسماً
به خاک خود
ملحق کرد.
نقش
انگلیس برای
ارُِدن هاشمی
و امیر عبدالله
در این روزگار که
انگلستان از
پشتیبانی
خانواده
شریف حسین در
مقابل
سعودیان شانه
خالی کرده بود، برای
سیطره بر
مناطق میان
مدیترانه و
خلیج فارس و
حفظ خطوط
ارتباطی خود،
طرحی دیگر
افکند و کوشید
تا خاندان
هاشمی (ارُدن) را در
بخشهای دیگری
از مناطق عربی
تحت نفوذ خود به حکومت
بنشاند. از
اینرو با
تشکیل کشور
اردن و حکومت
دادن به امیر
عبداللـه کوشید
تا بخشی از
نجد را به
قلمرو او
بیفزاید.
برسمیت
شناختن دولت
ابن سعود
(عبدالعزیز)
بتوسط انگلیس
؛ برسمیت
شناختن ارُدن
بتوسط دولت سعودی
(1345 ق/ 1927 م.)
ولی
عبدالعزیز به مخالفت
برخاست و انگلستان
از بیم عقیم
ماندن طرح خود
مجبور شد امتیازی
برای ابن سعود
قائل شود. پس پیمانی در 1345 ق/1927 م
میان
انگلستان و
ابن سعود به
امضا رسید که
طی آن
انگلستان استقلال
کامل و مطلق
ابن سعود را
به رسمیت میشناخت
و دست او را برای بیرون
راندن علی پسر
شریف حسین از
حجاز (مکّه) باز
میگذاشت. ابن
سعود در
برابر، به تشکیل
امیرنشین
اردن تن در
داد و از دشتی
که نجد و
سوریه را به
یکدیگر میپیوندد چشم پوشید و
آن را به اردن
شرقی واگذاشت.
در عقد اینپ
یمان کوششهای
جان فیلبی که روابط
دوستانهای
با ابن سعود
داشت و
سرانجام عضو
شورای خصوصی
او شد، نقش
مهمی بازی کرد (جان فیلبی).
عبدالعزیز
بن عبدالرحمن حافظ «عتبات
مقدسۀ اسلامی» (1346 ق/ 1927
م.)
در رجب 1345 ق/ژانویۀ
1927 م، پادشاهی
رسمی ابن سعود
بر حجاز و
نجد و مناطق
پیوسته به آن
اعلام گردید و در
محرم 1346 ق/ژوئیه 1927م همایشی
اسلامی و
سراسری در مکه
برپا شد و نمایندگان
کشورهای
اسلامی و عربی قطعنامهای
صادر کردند و
طی آن عبدالعزیز
بن
عبدالرحمن،
معروف به ابن
سعد را حافظ «عتبات
مقدسۀ اسلامی»
در مکه و
مدینه
خواندند (تاریخ
معاصر).
اصلاحات
داخلی
عبدالعزیز (از
1346 ق/ 1927 م.) ؛ اصلاح سازمان
دادرسی ؛ اصلاح
سازمان
دادگستری
در صفر 1346 ق/اوت
1927 م فرمانی به
منظور اصلاح سازمان
دادرسی از سوی
شاه صادر شد
که بر پایۀ آن
قانون بدوی
سنتی لغو
گردید و به جای عادات
قبیلهای،
قضاوت شرعی
رواج یافت و
به جای شیوخی
که از پیشِ
خود به داوری میپرداختند،
قاضیانی از
سوی او مأمور
دادرسی شدند.
در سراسر کشور
دادگاههای
عادی بَدْوی،
و در دو شهر
مکه و مدینه،
دادگاههای
شرعی عالی
گشوده شد و در
مکه انجمنی برای بررسی
کار داوری
تشکیل گردید
که بالاترین
سازمان حقوقی
کشور بهشمار
میرفت. اصلاح
سازمان
دادگستری،
نظام قبیلهای
را به لرزه
درآورد و به
نیروی دولت
مرکزی بسیار
افزود.
"کشور
پادشاهی
عربستان
سعودی" (1352 ق/ 1932
م.)
در جمادیالاول
1352 ق/سپتامبر 1932 م فرمان
یکپارچه کردن
سرزمینهای
تحت سلطنت
شاه صادر گشت
و کشور از آن
پس به نام
«کشور پادشاهی
عربستان
سعودی» خوانده شد. یکنواخت
سازی نظام
اداری دولت بر
پایۀ گسترش
اختیارات
وزیران و مجلس
قانونگذاری حجاز که در 1345 ق/1926 م
تأسیس شده بود
و نجد و دیگر
مناطق را در
بر داشت، با پایهگذاری
وزارتخانههایی
برای دستگاه
فرمانروایی
انجام گرفت.
سعود
و فیصل پسران
عبدالعزیز ،
فرمانروایان نجد
و حجاز
در 1353 ق/1934 م منطقۀ حجاز
به 14 امیرنشین
تقسیم شد که
معمولاً یک
نجدی بر هر یک
از آنها فرمان میراند.
آنچه
فرمانروایی
سعودیان را
پابرجا کرد،
متمرکز شدن
همۀ مقامهای
عالی دولتی
در دست افراد
آل سعود بود.
فرمانروای
نجد پسر نخست
شاه یعنی سعود
و فرمانروای حجاز، پسر
دیگرش فیصل
بود.
ابن سعود
برای استوار
کردن پایههای
قدرتش بر منطقههایی
که اخیراً به
قلمرو خود
افزوده بود
اهمیت بسیار
قائل بود. وی
انجمنی از شیوخ قبیلهها
برپا کرد و
وادارشان
ساخت که زکات را
بیکم و کاست
و به هنگام بپردازند و
از آیین اسلام
ــ نه آیینهای
عشیرهای ــ
پیروی کنند و
تأمین امنیت حاجیان را
در سرزمینهای
خویش تا مکه
به گردن گیرند.
سیاست
داخلی
عبدالعزیز بن
عبدالرحمن
برپایۀ
درخواست ابن
سعود، میان
قبیلههای
حجاز
پیمانهای
آشتی بسته شد. عبدالعزیز 50 تن از
بزرگان وهابی
را به سوی قبایل
حجاز فرستاد
تا مردم را به
این کیش فراخوانند
و از آنها
بخواهند که در آبادیها
خانه گزینند.
این وهابیان،
جز در منطقۀ
حاصلخیز طایف
که 000‘6 تن بیابانگرد
را سکنی
دادند،
نتوانستند در
جایی دیگر بیابانگردان
را اسکان دهند. برخی
از قبایل
بیابان گرد
مانند قبیله
«حرب» به
ایستادگی
برخاستند و
ابن سعود آنها را به شدت
سرکوب کرد و
گروگانهایی
از آنها گرفت.
آنگاه در
سرزمین ایشان
پادگانهایی برپا ساخت و
برای تعقیب
قبایلی که به
عادت دیرین،
حاجیان را
چپاول میکردند، گردانهایی
ویژه پدید
آورد و
مسئولیت
رفتار افراد
قبایل را به
گردن شیوخ
آنها انداخت.
اما این
چیرگیها،
موجب بروز
مخالفتهایی
سخت با ابن
سعود شد. از
سوی دیگر انگلیسیان
در میان قبایل
بر ضد سعودیها
به تحریک
پرداختند و
عراق را به
زیر پا نهادن
پیمان عقیر و
ایجاد
پاسگاههایی
در منطقه بیطرف
واداشتند. از
اینرو
بسیاری از
علماء و «اخوان
وهابی» که
خواستار جهاد
بر ضد عراق
بودند، به صف
مخالفان ابن
سعود پیوستند.
ابن سعود
نخست از
کوچیدن
بیابانگردان
و «اخوان»
وهابی به
کشورهای تحت حمایت
بریتانیا
جلوگیری کرد و
در 1345 و 1346 ق/1927 و 1928 م
در شهر ریاض گردهمایی هایی
از رؤسای
«اخوان» و
علمای وهابیت
برپا ساخت.
اعضای این
گردهماییها خواستار
کاهش
مالیاتها، به
کار نبردن
اتومبیل و
تلگراف و دیگر
ابزارهای
نوین و اعلام
جهاد در برابر
عراق شدند.
ابن سعود با کاهش
مالیات
موافقت کرد و
توانست از راه سخن گفتن
و قانع کردن و
پول پراکندن و
بیم دادن، در
میان مخالفان
شکاف اندازد. لیکن
«اخوان» بر
مواضع خود پای
فشردند و
ایستگاه
رادیو مکه را
ویران کردند.
ابن سعود
فرمان اعدام
گردانندگان
آشوب را صادر
کرد، ولی
ادامۀ
ساختمان دو
ایستگاه رادیویی
در ریاض و
حایل متوقف گشت.
فیصل
الدویش ، شیخ
قبیله مُطیر،
از مخالفان سرسخت
عبدالعزیز
حمله
هوایی انگلیس
به نیروهای
عبدالعزیز آل سعود
(1346 ق/ 1928 م.)
زورمندترین
دشمن ابن
سعود، فیصل
الدویش، شیخ بزرگ قبیلۀ
مطیر بود که
با محمد،
برادر و خالد
برادرزاده
ابن سعود
همداستان شد، اینان به
کمک یکدیگر
کوشیدند بر
تخت فرمانروایی
چیره شوند.
فیصل الدویش
برای وادار ساختن عراق
به جنگ با ابن
سعود، مرزهای
آن کشور را
آماج حملات
خود ساخت. ابن
سعود برای
پیشگیری از
این
مخالفتها،
قبیلۀ مطیر را
محاصره کرد و
از دادن
کمکهای
سالانه به
ایشان
خودداری
ورزید.
انگلستان که
میکوشید به
آتش این
نابسامانیها
دامن زند، ظاهراً
برای سرکوب
یاغیان، در
مضان 1346 ق/فوریۀ 1928 م
با هواپیماهای
خود و نیروهای ارتش عراق
به نجد حمله
کرد، اما
قبایل طرفدار ابن
سعود آماج این
حملات واقع
شدند. فیصل الدویش از
فرصت سود جست
و قبیلهها را
به جنگ با
عراق و
انگلستان فرا خواند
و خود به شمال
نجد تاخت. ابن
سعود در جمادیالاول
1347 ق/اکتبر 1928 م
انجمنی از
نمایندگان شهرها و
آبادیها و
قبیلهها
برپا کرد و پس
از آنکه
مسئولیت
ایجاد پاسگاههای
نظامی عراق
را در منطقۀ
بیطرف به
گردن دویش
انداخت،
اعلام داشت که
میخواهد از
حکومت کناره
گیرد، اما
اعضای انجمن
نپذیرفتند و
پس از آنکه
سوگند
وفاداری نسبت
به او یاد کردند،
وادارش
ساختند که در
نشستی ویژه،
همۀ اختلافهای
خود را با فیصا
الدویش حل
کند. اما دویش
گردن ننهاد و
«اخوان» قبیلۀ
او بار دیگر به
شمال نجد هجوم
بردند و به
کشتار و چپاول
بیابان گردان
قبایل شمّر،
عنیزه و شفیر
که هوادار ابن
سعود بودند،
دست گشودند و به غارت
کاروانهای
بازرگانی راه
ریاض و خلیج
فارس
پرداختند.
شهر
عنیزه امروزی
محل اسکان
قبیله بیابان
گرد عنیزه؛
شورش
قبایل عتیبه و
مطیر
ابن سعود
سپاهی به جنگ قبایل
شورشی
فرستاد. این سپاه
توانست با
نبردی خونین
آتش آشوب را
فرو نشاند، و
سرکردگان قبیلههای
گردنکش مطیر،
عجمان، و
عتیبه اعدام
شدند، ولی
فیصل الدویش
را که زخمی
شده بود،
رها ساختند.
با اینهمه
نیروی یاغیان
برای همیشه
سرکوب نشد،
زیرا در اواسط 1348ق/1929 و 1930 م،
موج تازهای
از ناآرامیها
شمال نجد (از
کوهستان شمّر
تا خلیج فارس)
را فرا گرفت. و دو
قبیله عتیبه و
مطیر پس از
پیکاری سخت، شورش آنان فرو نشانده
شد و رهبران آنان اعدام شدند.
سیاست
خارجی
عبدالعزیز ؛
پیمان دوستی
انگلیس و دولت
سعودی
ابن سعود
پس از چیرگی
بر مشکلات
داخلی، برای ظاهر
شدن در صحنۀ
سیاست منطقه
به ایجاد و
تحکیم روابط خارجی با
دولتهای عربی
و غیرعربی دست
زد. دولت
انگلستان
سرانجام دولت
سعودی را به رسمیت
شناخت و در
جده با ابن
سعود پیمان
دوستی بست. در 1348 ق/1929 م
با آلمان
پیمان دوستی
امضاء شد و در 1349 ق/1930 م
با کویت پیمان
بازرگانی و
رفع
اختلافهای
مرزی منعقد
گردید.
شاهزاده فیصل پسر
عبدالعزیز در 1351 ق/1932 م از
اتحاد شوروی
دیدار کرد و
ابن سعود در 1352ق/1933 م با
اردن هاشمی
پیمان دوستی و
حسن همجواری و
با ایتالیا
پیمان دوستی برقرار
ساخت و در 1353 ق/1934 م
پس از پایان
نبرد با یمنی ها
بر سر منطقۀ
مرزی عسیر نجران،
جیزان و اشغال
تهامه، با
امام یحیی بدر
پیمان دوستی
امضا کرد و در 1355ق/1936 م روابط
خود را با
خاندان هاشمی
در عراق بهبود
بخشید. سپس
برای تقویت پیوندهای
خود با
کشورهای عربی
در 1355
ق/1936 م با
مصر پیمان
دوستی به امضاء رسانید و با آن کشور
پیوند سیاسی
برپا کرد.
وضع
اقتصادی بعد
از جنگ جهانی
اول
در
سالهای بحران
اقتصادی جهان
(1929 تا 1933
م) وضع
اقتصادی
عربستان به
سبب کاهش
حاجیان و خشکسالی
سالهای 1350 تا 1351 ق/1931 تا 1932 م سخت
ناهنجار شد.
بدهیهای دولت
در 1351
ق/1932 م به 000‘219 لیرۀ
استرلینگ
رسید و اروپاییان
درخواست وام
از سوی ابن
سعود را رد کردند.
در چنین
شرایطی
کمپانی نفتی «استاندارد
اویل»
کالیفرنیا،
گفت و گوهای
خود را با ابن
سعود پیرامون
گرفتن امتیاز نفت در بخش
خاوری کشور،
در برابر
پرداخت وام، آغاز
کرد. شرکت یاد
شده در 1351ق/1932 م
توانست در
برابر پرداخت
000‘130 دلار وام،
امتیاز استخراج
نفت را برای 66
سال به دست
آورد و برای
بهرهبرداری
از حوزههای
نفتی، شرکتی
فرعی به نام
«شرکت نفت
استاندارد
عرب کالیفرنیا
» بنیاد نهد.
این شرکت بجز امتیاز
استخراج نفت،
امتیاز بیرون
آوردن دیگر
کانهای
گرانبهایی
عربستان
سعودی را در به دست آورد.
جنگ
جهانی دوم و
بیطرفی
عبدالعزیز
ابن سعود و دولت
امریکا
با آغاز
جنگ جهانی دوم
ابن سعود اعلام
بیطرفی کرد،
ولی ورود
امریکا به جنگ
و نیاز شدید
متفقین به نفت
باعث شد که ابن سعود
خواه ناخواه
به اردوی متفقین
گرایش یابد.
دولت آمریکا
تا آن هنگام
بهطور مستقیم
توجهی به
عربستان
سعودی نداشت و
شرکتهای نفتی
به صورت خصوصی
با ابن سعود دادوستد میکردند
و حتی تا 1359ق/1940 م
دولت آمریکا
نمایندۀ
سیاسی در
دربار ابن سعود نداشت.
پس از آغاز
جنگ، ابن سعود
فشار سنگینی
از سوی آلمان
و ایتالیا که متمایل
ساختن او به
سوی نیروهای
محور را تحمل
کرد. ناوگان
ایتالیا که در
ابهای دریای سرخ نزدیک
اریتره بود،
به کرانههای
عربستان
نزدیک میشد و
گروپا، سفیر
آلمان در این
کشور، در
چاههای نفت
خرابکاری میکرد.
نامه
هیتلر به آل
سعود (1941 م./ 1360 ق)
هیتلر در
1360 ق/1941
م نامهای
برای ابن سعود
نوشت و او را
به نبرد با
انگلستان
تشویق کرد و
نوید داد که
وی را به
پادشاهی همۀ
اعراب خواهد
رسانید، ولی
سقوط دولت
گیلانی در
عراق و بیرون
رفتن
ایتالیاییها از مستعمرههای
افریقایی
خود، ابن سعود
را وا داشت که
از کشورهای
محور دوری
گزیند.
بیرون
کردن سفیر
آلمان (1941 م./ 1360 ق)
دولت
سعودی در 1360 ق/1941 م
پیمان دوستی
با آلمان را
فسخ و گروپا
را از کشور
اخراج کرد و
در صفر/
فوریۀ سال بعد
ایتالیاییها
را بیرون راند،
اما چون به
علت بروز جنگ
و پایین بودن
میزان استخراج
نفت و کاهش
تعداد حاجیان
سخت تنگدست
شده بود، از
امریکا و انگلستان
تقاضای وام
کرد و یادآور
شد که در صورت
عدم توجه به
درخواست او از
استخراج نفت
جلوگیری
خواهد کرد
(لنچافسکی).
سرانجام از محل
وامی که
آمریکا به انگلستان
پرداخت، ابن
سعود را نیز
سهمی رسید و
سپس وی بر
پایۀ قانون
«وام و اجاره» آمریکا، در
خلال جنگ 99
میلیون دلار
از این کشور
وام گرفت.
اولین
روابط سیاسی
امریکا با
دولت سعودی (1943
م./ 1362 ق)
امریکا
در جمادی
الاول 1362ق/مه
1943 م با عربستان
سعودی روابط
سیاسی برقرار
ساخت و در
همین سال نام
«شرکت نفا
استاندارد
عرب ـ
کالیفرنیا» به
«شرکت نفت عرب
ـ امریکا»
(آرامکو)
تبدیل شد و آمریکا
برای هدایت
عملیات جنگی
در این سوی جهان،
پایگاهی
هوایی در
ظهران تأسیس
کرد(تاریخ
معاصر)، ولی
این مطلب برای
افشانشدن نقض
بیطرفی ابن
سعود کاملاً پنهان ماند.
این روزگار را
در حقیقت باید
پایان سلطۀ
بریتانیا و
آغاز نفوذ
ایالات متحدۀ
آمریکا در
عربستان
دانست (پترسون). نزدیکی
روزافزون ابن
سعود به متفقین،
بهویژه
دیدار او با
روزولت در ناو
جنگی آمریکا موسوم
به کوئینسی در 1364 ق/ 1945
م که موجب
سپردن بنادر
سعودی در خلیج
فارس به ناوهای
انگلیسی و
آمریکایی شد و تعهد
روزولت به
اینکه آمریکا
بدون گفتوگوهای
زمینهساز با
عربها و
یهودیان موضع
خود را در
قبال مسألۀ
فلسطین
دگرگون نکند،
باعث شد که
ابن سعود در
ربیع الاول 1364ق/ مارس 1945 م
به آلمان
اعلان جنگ دهد
(لنچافسکی). در
همان سال
شماری از افسران
ارتش سعودی به
رهبری خلبانی
به نام
عبداللـه مندیلی
کودتایی بر ضد
ابن سعود طرحریزی
کردند، ولی
ناکام ماندند
و پیش از آغاز
عملیات
دستگیر شدند.
امضاء
پروتُکل
همبستگی
اعراب (1943 م./ 1362 ق)
قطعنامه
سازمان ملل
(در 1947 میلادی)
تجزیه فلسطین
در این
میان سعود بن
عبدالعزیز، ولیعهد
عربستان، در
پی گفت و
گوهای زمینه
ساز در 1362 ق/1943 م
در قاهره
پیرامون همبستگی
اعراب،
پروتکلها و
منشور
اتحادیۀ عرب
را امضاء کرد.
به درخواست او
در این سندها
بندی دربارۀ
تضمین
استقلال
سوریه و لبنان
و پایدار
ماندن مرزهای
کشورهای عربی گنجانده شد.
سپس در 1365 ق/1946 م
عبدالعزیز ابن سعود
نسبت به دعوت
ترومن از 000‘100
یهودی برای مهاجرت به
سرزمینهای
اشغالی
اعتراض کرد،
سال بعد، رأیِ
موافق آمریکا
به قطعنامۀ سازمان ملل
در 1366
ق/1947 م
دایر بر تجزیۀ
فلسطین،
روابط این
دولت را با ابن
سعود تیرهتر
ساخت، ولی
منجر به قطع
مناسبات نشد.
چندی بعد روابط
فیمابین رو به
گرمی نهاد
و در 1367 ق/1948 م
ناوگان
آمریکا وارد
خلیج فارس شد
و برای نخستینبار
مقامات نظامی
آمریکا از
عربستان
دیدار کردند. در
این وقت که
درآمد آل سعود
از نفت به 50٪ افزایش
یافته و به 250
میلیون دلار
در سال رسیده
بود، ابن سعود
به فعالیتهای عمرانی و
اعطای وام به
سوریه و تنظیم
و اجرای طرح
بودجۀ کشور و
تأسیس وزارتخانههایی
چون آموزش و
پرورش،
کشاورزی و
بازرگانی و
ساختن
بیمارستانها
و مدارس دست
زد. عبدالعزیز
ابن سعود پس
از 51 سال حکومت در سال 1373
قمری/ 1953 میلادی و
در سن 73 سال
زندگی درگذشت.
19- سعود بن
عبدالعزیز
(حکومت
از 1372 تا 1384 قمری/
از 1953 تا 1964
میلادی)
سعود بن
عبدالعزیز
معروف به «ملک سعود»
وی پس از
مرگ پدرش و
بنابر وصیت او
و با موافقت
علمای وهابیت رشتۀ کارها
را در دست
گرفت. برادرش
فیصل که خود
را برای حکومت
شایستهتر میدانست
و این معنی به
روشنی از خلال
فعالیتهای وی
در روزگار ملک سعود،
همچون اشغال
پستهای حساس
کشوری، رهبری
مذاکرات
سیاسی و
اقتصادی با
دولتهای بیگانه،
و موضعگیری
در برابر ملک
مسعود دیده میشد،
میکوشید با
ایجاد
اصلاحاتی نه تنها
محبوبیت،
بلکه قدرتی به
دست آورد و
راه را برای
دستیابی به
تخت هموار
سازد.
شاهزادگان
آزاده
دربار سعود ؛
بلال برادر ملک
سعود و فیصل
در صفر
1373ق /اکتبر 1953 م
کابینهای به
ریاست ملک سعود برپا شد و
فیصل که از
پشتیبانی
گروه«چپگرای»
خانواده
درباری موسوم
به «شاهزادگان
آزاده» به
رهبری طلال
برادر شاه برخوردار
بود، به
معاونت نخستوزیری
و وزارت امور
خارجه رسید.
در آن ایام که جمال عبدالناصر
رهبری جهان
عرب را در
مقابل رژیم اسرائیل
و متحدان او
به عهده داشت،
ملک سعود
از سویی برای
رهایی از
انزوای سیاسی
و از سوی دیگر
برای
ایستادگی در
برابر هاشمیان
اردن و عراق
که از
پشتیبانی
انگلستان
برخوردار
بودند، سیاست
دوستی با مصر را در پیش
گرفت و پس از
امتناع از
ورود به پیمان
بغداد، در 1375 ق/1955 م
دو پیمان دفاعی
جداگانه با
مصر و سوریه
به امضا
رسانید (خاورمیانه) و
پیمانی هم
با مصر و یمن
منعقد کرد
(تاریخ معاصر). در این ایام
روابط عربستان
و انگلستان بر
سر واحۀ
بوریمی که در
مرز عربستان
سعودی و
ابوظبی و
عُمان است،
به جهت ذخایر
نفتی منطقه
گرفتار بحران
شد. ارتش
سعودی در 1372 ق/1952 م
این واحه را
اشغال کرد(زوان
عبدالعزیز
ابن سعود)،
ولی نیروهای
ابوظبی و
مسقط، زیر
فرمان افسران
انگلیسی ،
به بوریمی
حمله کردند و
عربستان به
سازمان ملل شکایت
برد ، ولی
چندی بعد شکایت
خود را پس
گرفت و آماده
شد تا با
انگلستان بر
سر میز مذاکرات
بنشیند. این مذاکرات
و گفت وگوها
که در 1374 تا 1375
ق/1955تا 1956 م بنام
مذاکرات حول و
حوش دکترین
آیزنهاور انجام
گرفت ملک سعود
در آن شرکت
داشت .... ملک
سعود چون از مسافرت
بازگشت با
مخالفتهای همگانی
داخلی و
ناخشنودی
رؤسای جمهور
مصر و سوریه
در کنفرانس
تازه قاهره (رجب 1376 ق/فوریۀ
1957 م) روبهرو
گشت و به
ناچار از
پشتیبانی دکترین
آیزنهاور دست
کشید، ولی پس
از پایهگذاری
جمهوری متحد
عربی، مرکب از
مصر و سوریه
در شعبان 1377 ق/فوریه
1958 م، از حمایت
این جمهوری
خودداری
ورزید و در
کار پیریزی
«اتحادیۀ
عربی»، مرکب
از عراق و
اردن، شرکت
جست (تاریخ
معاصر) که روابط
این دو کشور
را با مصر
تیرهتر ساخت
و نیز بحرانی
سخت در داخل
دستگاه هیأت حاکمۀ
سعودیها پدید
آورد. برادران
سعود، بهویژه
فیصل که
همواره مترصد
بسط نفوذ خود بودند، از
ملک سعود
خواستند که دو
مشاور خود و
نیز سفیر
آمریکا را
اخراج کند و برادران
شاه را از
حقوق مساوی با
پسرانش برخوردار
گرداند، یا به
سود فیصل از
کارهای اجرایی
دست بدارد.
ملک
سعود مسئول
سیاسی ؛ ملک
فیصل مسئول
اجرایی (نخست
وزیر) از 1958 م./ 1377 ق
ملک سعود
طرح اخیر را
نپذیرفت، ولی در 6
رمضان و 20 شوال 1377ق/27 مارس و 10 مۀ
1958 م قانونهایی
نهاده شد که
بر پایۀ آنها
کارهای اجرایی
به فیصل
که به نخست وزیری
رسید، منتقل
گشت و نیروی
سیاسی در دست
سعود باقی
ماند. به نخستوزیر ملک
فیصل اختیار
داده شد که برای
سامان دادن به
کارهای کشور
اقدامهای بایسته
انجام دهد.
این دو قانون،
قدرت پادشاه
را محدود کرد و
به قدرت
وزیران افزود.
قرار بر این شد که اگر
هیأت دولت
تصمیمی بگیرد
و پادشاه آن
را امضا نکند،
پس از یک ماه
در صورت تغییر نیافتن نظر
اعضای دولت،
به مورد اجرا
درآید.
برکناری
ملک فیصل از
کارهای
اجرایی (1960 م./ 1380 ق)
اما ملک
سعود که نمیتوانست
رقیبی نیرومند
چون فیصل را
در کنار خویش
بپذیرد، در 2
رجب 1380 ق/21
دسامبر 1960 م او
را برکنار
کرد و خود
کابینهای با
شرکت 6 وزیر از
بیرون خاندان
سعودی تشکیل
داد و برنامههایی
برای اصلاحات
داخلی و تدوین
قانون اساسی جدید
عرضه داشت.
تدوین
قانون اساسی
جدید بتوسط
شاهزادگان آزاده
و امیر بلال
برادر ملک
سعود
قانون
اساسی تازهای
که «شاهزادگان
آزاده» نوشتند
و گذراندند، نشان
میداد که
عربستان
سعودی از پادشاهی
مطلق به
پادشاهی
مشروطه مبدل
میگردد.
آنگاه دو
ادارۀ کل، یکی
برای کار و
دیگری برای
امور
اجتماعی، پایهگذاری
شد و کمیتهای
به ریاست امیر طلال، وزیر
دارایی،
مأمور برنامهریزی
گشت. در
سازمانهای
دولتی،
دادگاههایی برای مبارزه با
فساد گشوده شد
و گروه وزیران
تصویب کرد
قرارداد اجاره
پایگاه هوایی
ظهران با
آمریکا تمدید
نگردد. در این
میان «مفتی
دیار سعودی»
خواهان آن شد
که قانونها و تصمیمهای
دولت بیاظهار
نظر و اِعمال
رأی او به
اجرا در
نیاید. امیر
طلال وزیر دارایی به
مخالفت
برخاست، ولی
شاه از رأی
مفتی
پشتیبانی کرد.
نیز کوششهای
طلال برای سامان دادن
به وضع مالی
کشور با
مخالفت سعود
روبهرو گشت و
پیشنهاد او
دربارۀ ملی کردن
شرکت خصوصی
برق هم رد شد و
اجرای قانون اساسی
هر روز به روز
دیگر موکول میگردید
تا اینکه منجر
به بروز
تشنجهایی شد.
برکناری
امیر بلال (1961 م./ 1381
ق)
شاه در
پاسخ این
ناآرامیها در ربیعالثانی
1381 ق/سپتامبر 1961 م
«شاهزادگان
آزاده» و
پیشاپیش
ایشان، طلال
را از کابینه
اخراج کرد و
پسران خود را
به جای آنان گماشت.
طلال به بیروت
رفت و در ربیعالاول
1382 ق/1962
م بر ضد
رژیم عربستان
به پیکار
برخاست. در
این زمان
روابط سعودیها
و جمهوری متحد
عربی رو به
تیرگی نهاده
بود و مصریان
ملک سعود را
متهم کرده بودند که
برای متلاشی
ساختن این
جمهوری جوان دست
به توطئه زده
است. ملک سعود
در جمادیالثانی
1380 ق/نوامبر 1961 م
به بهانۀ
درمان روانۀ
آمریکا شد و
در غیاب او فیصل پرده از روی
کودتایی
نظامی برداشت.
ملک مسعود پس
از بازگشت
رشتۀ کارها را
در دست گرفت
و کابینۀ تازهای
تشکیل داد.
سپس تابعیت
امیر طلال را
که در بیروت
به مخالفت با سلطنت او
برخاسته بود
لغو کرد و
املاک و داراییهای
او را گرفت.
«شاهزادگان آزاده» نیز
خود از تابعیت
عربستان چشم
پوشیدند و به
قاهره رفتند و
سازمان
«سعودیان آزادیخواه»
را بنیاد
نهادند. ملک
سعود که در این
هنگام در
تکاپوی ایجاد
جبههای برای
مقابله با
جمهوری متحد
عربی بود، با
ملک حسین
پادشاه اردن
وارد گفت و گو
شد.
هیأتهای
نمایندگی
عربستان و
اردن، بر پایۀ
گفت و گوهای
رهبران دو
کشور، پیشنویس پیمان دو
جانبهای
تهیه کردند.
به دنبال آن
فرماندهی
ارتش واحد
ایشان پیریزی
شد و اختلافهای
مرزی از میان
برخاست. در
همان زمان
امام محمد
البدر در پی
پیروزی جمهوریخواهان
یمن به
عربستان
سعودی گریخت.
سعودیها برای
کمک به امام
محمد
البدر و
مقابله با نظام جدید
یمن به فعالیت
پرداختند و
سرانجام به
یاری متحدان غربی
خود به یمن
حمله بردند.
حکومت
جمهوری
ژنرال
عبدالله سلال در
یمن
حکومت
ژنرال
عبدالله
سلال، روابط
خود را با عربستان
سعودی قطع کرد
و همۀ بانکهای
عربستان را در
آن کشور بست. موضع
ملک سعود در
برابر رژیم
نوین یمن و حملۀ
نیروهای این
کشور به آنجا،
با مخالفت وزرای
کابینه و
گروهی از
نظامیان روبهرو گشت و 6 تن از
وزیران، طی
نامهای به
شاه، خواستار
باز ایستادن
جنگ، به رسمیت
شناختن نظام
جمهوری یمن و
دست کشیدن از
همکاری با اردن
شدند.
بازگشت
دوباره ملک
فیصل به قدرت
ملک سعود
بار دیگر خود
را تنها
یافت و به
ناچار فیصل را
به همکاری و
ادارۀ امور
کشور باز
خواند. فیصل
که ریاست
هیأت
نمایندگی
عربستان در
سازمان ملل متحد
را به عهده
داشت، وارد
کشور شد و با
تشکیل کابینه
و تصدّی نخستوزیری
و وزارت امور
خارجه، رشتۀ
کارها را در دست گرفت. در این
میان ملک سعود
برای دومین
بار به عنوان
درمان از کشور
خارج شد. فیصل فرصت را
غنیمت شمرد و
با کنار زدن
طرفداران
شاه، یاران
خویش را به
جای آنان
نشاند و قبیلههای
طرفدار او را
خلع سلاح کرد
و کسان خود را
به فرمانداری
ایالتهای
جنوبی
برگماشت. نیز
در همان سال،
با آغاز گفت و
گوهای
عربستان و
انگلستان بر
سر واحۀ بوریمی،
روابط سیاسی
دو کشور
مجدداً
برقرار شد و ملک فیصل از
افسران انگلیسی
دعوت کرد تا
ارتشی از
بدویان برای
سعودیها
تشکیل دهند.
ملک سعود در
ذیحجۀ 1382ق/آوریل
1963 م به ریاض
بازگشت، ولی
با مخالفت
برادرانش روبهرو
شد و مجبور گردید
مجدداً به
عنوان درمان
کشور را ترک
گوید.
جبهه
جمهوریخواهان
مخالف ملک
سعود
در آغاز
دخالت
سعودیها در
یمن، فعالیت
مهاجران
عربستان در
جمهوری متحد
عربی رو به
افزایش نهاد.
امیر طلال در جمادیالاول
1382 ق/اکتبر 1962 م
«جبهۀ رهایی
بخش عربی» را
پایه گذارد و
برنامۀ آن را رسماً
اعلام کرد،
اما به سبب
ناهمگونی
عناصر تشکیل
دهندۀ جبهه ، فعالیتهای
آن به
ناکامی کشید.
جنبش
جمهوریخواهی
سعودی ها
در
قاهره،
سازمان مخالف
دیگری فعالیت
میکرد به نام
«همبستگی مردم جزیرۀ عربی».
این سازمان،
برای یکپارچه
کردن همۀ
نیروهای
مخالف با
سلطنت
سعودیها، در شعبان 1382 ق/دسامبر
1962 م با جبهۀ رهایی
بخش عربی
درآمیخت و به
«جبهۀ آزادی
بخش میهنی
عربی» موسوم
گشت، ولی
تندروی این
سازمان جدید
گروه طلال را
برای همیشه از جنبش
جمهوریخواهی
دور کرد و در نتیجه
«جبهۀ آزادی
بخش میهنی
عربی» در ربیعالثانی 1383ق/اوت 1963 م به
دو گروه
نخستین تقسیم
شد. شاهزادگان
آزاده محل کار
خود را به بیروت
منتقل کردند و
برخی از آنان
با ابراز پشیمانی
به عربستان
بازگشتند.
برسمیت
شناختن
جمهوری یمن
بتوسط ملک
سعود (1964 م./ 1383 ق)
در این
روزگار که
فیصل پیروزی
خود را بر ملک
سعود و
دستیابی بر
تخت سلطنت
نزدیک میدید،
کوشید تا با
خشنود ساختن
جناحهای
مخالفِ دخالت
سعودیها در
امور یمن،
موضع خود
را استحکام
بخشد. از اینرو
در ذیقعدۀ
1382ق/آوریل 1963م پس
از مذاکراتی
بر سر اوضاع
یمن، پیمان
تعیین مرزهای
یمن بسته شد. طبق
این پیمان
مقرر گشت که
نیروهای مصری
از خاک یمن
بیرون روند و
جمهوری متحد
عربی، عربستان
و اردن از
دخالت در امور داخلی این
کشور دست
بردارند، اما
این پیمان بارها
از هر دو سوی
نقض شد. در
رمضان 1383ق/ژانویۀ
1964 م گردهمایی
سران کشورهای
عربی برپا
گردید. ملک سعود
نیز در این گردهمایی
شرکت جست و با
ژنرال
عبداللـه
سلال رئیس
جمهور یمن و
عبدالناصر
رئیس جمهوری
متحد عربی
روبهرو گشت و
پشتیبانی خود
را از پایان
جنگ اعلام داشت
و جمهوری یمن را
به رسمیت
شناخت. ملک
سعود پس از
بازگشت به
ریاض، بار
دیگر نیروی
کامل فرمانروایی
خود را مطالبه
کرد، ولی فیصل
و بیشتر
افراد خاندان
درباری به
خواهش او وقعی
ننهادند. در
گردهمایی
مقامات عالیرتبه
و شیوخ مقرر
شد که ملک
سعود رئیس
اسمی دولت
بماند و
کارهای
اجرایی در دست
فیصل، نخستوزیر
باشد، ولی ملک
سعود نپذیرفت.
گردهمایی
شیوخ و علماء (1964
م.) ؛ ملک فیصل
جانشین ملک
سعود خلع شده
گردهمایی
شیوخ و علمای
روحانی در
ذیقعدۀ 1383 ق/ مارس
1964 م نظر
گردهمایی
پیشین را تأیید
کرد، و در 25
جمادیالثانی
1384 ق/1 نوامبر 1964 م
ملک سعود طی
بیانیهای
رسمی از
مقام خود خلع
شد و فیصل بر
تخت نشست. در
رمضان
1384ق/ژانویۀ 1965م
سعود طی نامهای
فیصل را
پادشاه
قانونی کشور
خواند و سوگند
یاد کرد که نسبت
به او وفادار بماند، اما
چندی نگذشت که
برای مبارزه
با فیصل به
عبدالناصر
روی آورد و
کوشید تا ارتشی
خصوصی پدید
آورد.
وفات
ملک سعود در
آتن (1969 میلادی/ 1388
قمری)
ملک
سعود بعد از
خلع خود،
تا 1387
ق/1967 م
بیشترین
اوقات خود را
در آتن
گذرانید و با
کمک عبدالناصر
به یمن رفت و
با انقلابیان
آن کشور که پیشتر
با ایشان بدسگالی
کرده بود،
دیدار کرد و عبدالناصر را بهترین
دوست خود
خواند (لیسی).
وی سپس به
آتن بازگشت و
در ذیحجۀ 1388 ق/فوریه
1969 م درگذشت.
20 - فیصل بن
عبدالعزیز (ملک
فیصل)
(حکومت
از 1384 تا 1395 قمری/ 1964
تا 1975 میلادی)
ملک فیصل یکی از
مشهورترین
فرمانروایان
آل سعود بود و در جنگهای پدرش
عبدالعزیز با آل رشید و
شریفان مکه
شرکت جست. پس
از مرگ پدر
و آغاز سلطنت
ملک سعود به
تکاپو افتاد
تا قدرتی کسب
کند. در آن
ایام با
استفاده از
ناتوانی ملک
سعود در اداره
کامل امور و
پیشنهاد
طرحهای
اصلاحی، به
مقام وزارت
امور خارجه و سپس نخستوزیری
دست یافت و
راه را برای
دستیابی به
تخت هموار
ساخت. وی در
دوران نخستوزیری
که مستقل از
شاه اداره
امور را در
دست داشت ، در
شوال 1377 ق/آوریل 1958 م
عربستان را
وارد جرگۀ
کشورهای
طرفدار سیاست بیطرفی
مثبت (عدم
تعهد) کرد و
ستیزهجویی
فرانسه با
الجزایر و
پنجه افکندن انگلستان
بر واحۀ
بوریمی و
دخالت در شیخ نشینهای
خلیج فارس و
پشتیبانی
آمریکا از اسرائیل را
محکوم شمرد.
در زمینۀ
سیاست داخلی،
بندر جده را
ملی ساخت و
آزادی داد و ستد
بازرگانان
دیگر کشورهای
عرب را به سود
بازرگانی
محلی محدود
کرد. نیز
سیاست صرفهجویی
سختگیرانهای
در پیش گرفت و
از وارد شدن
کالاهای
تجملی
جلوگیری کرد و هزینۀ
خاندان
درباری را
اندکی کاست،
ولی چون صرفهجویی
او بودجههای
مربوط به پیشرفت
اقتصادی و
فرهنگی کشور
را هم در بر میگرفت،
بهانهای به
دست مخالفان
داد.
ملک فیصل
بلافاصله پس
از آنکه قدرت
را در دست
گرفت، به
اختیارات خود
افزود: نخستوزیری
و وزارت امور
خارجه و
فرماندهی
عالی نیروهای
ارتشی را خود
عهدهدار شد و برادرش ملک خالد را به
معاونت و سپس
جانشینی
برگزید.
در ربیعالثانی
1385 ق/اوت 1965م
پس از
کوششهایی که
برای بهبود
روابط عربستان
و مصر به عمل
آمد،
عبدالناصر و ملک فیصل در
باب مسألۀ یمن
به گفت و گو
پرداختند که
حاصل آن پیمانی
بود که مقرر میداشت
فیصل از دخالت
نظامی بر ضد
دولت انقلابی یمن
و کمک به امام
البدر دست بردارد و
دولت مصر نیز
متعهد میشد
که نیروهای
خود را از یمن
فرا خواند و
داراییهای برخی از
سعودیها را که
در مصر توقیف
شده بود، آزاد
کند (خاورمیانه).
جنگهای
شش روزه اعراب
و اسرائیل (5 تا 10
یونی 1967 میلادی/
1387 قمری)
تجاوز
اسرائیل به
مصر و سوریه و
اردن در ربیعالاول
1387 ق/ژوئن 1967 م مردم
عربستان را به
تکانی سخت
واداشت و
ایشان به
کنسولگری
آمریکا در
ظهران هجوم بردند. در
رأس تنوره کار
به تیراندازی
کشید و تعدادی
از آمریکاییها
و عربها زخمی شدند. ملک فیصل
برخی از
افسران ارتش
را بازداشت
کرد و مقررات
حکومت نظامی
برقرار ساخت. آنگاه
در پی فشارهای
داخلی و
خارجی، در
کنفرانس سران
عرب در خَرطوم
(جمادی الاول 1387ق/اوت 1967 م)،
همراه کویت و
لیبی متعهد شد
که سالانه 135
میلیون لیره
استرلینگ برای
بازسازی
اقتصاد
جمهوری متحد
عربی و اردن
بپردازد.
همچنین مقرر
شد که نیروهای جمهوری
متحد عربی و
عربستان از
یمن خارج شوند،
اما این گرایش
فیصل به
جمهوری متحد عربی دوام
چندانی نیافت
و دوباره
دستخوش تیرگی
شد. فیصل
همزمان با این
فعالیتها همکاری خود
را با شرکتهای
نفتی غرب به ویژه
آمریکا فشردهتر
کرد. در 1387 ق/1967 م کویت
و عربستان
سعودی
موافقت کردند
که استخراج
نفت در منطقۀ بی طرف
را به دو شرکت
آمریکایی و ژاپنی
واگذارند.
بنیاد
اوپک (1968 میلادی/
1388 قمری)
در 1388 ق/1968 م
سازمان
«کشورهای عربی
تولیدکننده و
صادرکننده نفت» (آاوپک)
با شرکت سعودی
و کویت و لیبی
پیریزی شد و
وزیر نفت
عربستان دبیر
کلی آن
را به عهده
گرفت. در همین
سال دانشگاه
ملک عبدالعزیز
در مدینه
تأسیس شد. در این ایام
دولت
بریتانیا به
سبب بودجۀ کمرشکنی
که برای
نگهداری
نیروهای
نظامی خویش در جزایر و
شیخنشینهای
خلیج فارس
متحمل میشد،
نیروهای خود
را از منطقه
خارج کرد. خروج
بریتانیا از
منطقه،
سعودیان را
رودروی ایران
قرار داد که
از روزگاری بس
دور، جزایر
بحرین را طلب
میکرد و
اکنون
خواستار بخش
بزرگی از فلات
قاره بود.
بحران
بحرین و
گفتگوی ایران
و عربستان (1965 تا
1968 میلادی/ 1385 تا 1388
قمری)
پیامد
گفت و
گوی ملک فیصل
و محمدرضا
پهلوی
پیرامون این سرزمین
در سالهای 1385تا 1388 ق/1965
تا 1968 م
انعقاد
پیمانی
دربارۀ تقسیم
فلات قاره و
دفاع مشترک از شیخ نشینها
به هنگام
بیرون رفتن
انگلیسیان
بود.
ملک فیصل
در زمینۀ
سیاست داخلی گامهایی در
راه پیشبرد
صنایع کشور
برداشت. نیز
پس از اعمال
فشارهایی که
یاد آن گذشت،
به مصادرۀ
نشریات دست زد
و محدودیتهایی
برای ورود
روزنامههای
عربی و
غیرعربی برقرار
کرد. این
وقایع و نیز
سلطۀ
روزافزون
قدرتهای غربی
بر نفت
عربستان، موجب مخالفت دو
تن از برادران
شاه به نامهای
سلطان و فهد
که به ترتیب
وزیر دفاع و
وزیر کشور
بودند گردید و
کشمکشهای
سختی در درون
خاندان آل
سعود درگرفت
که همراه با ناکامیهای
فیصل در روابط
خود با جمهوری
متحد عربی،
موجب انزوای
سیاسی وی در
جهان عرب
و در داخل
کشور شد.
ملک
فیصل و
عبدالناصر
ملک فیصل که
به دلیل
نزدیکی
عبدالناصر به
شوروی و تمایل
شدید سعودیها
به غرب هیچگاه
نتوانسته بود با ناصر
به توافقی
درازمدت و
واقعی دست یابد
و حتی در این
اواخر میکوشید
تا یک همبستگی
میانهرو از
کشورهای
باختری عرب
(تونس و مراکش)
در برابر جبهۀ
جمهوری متحد عربی،
سوریه، سودان
و لیبی برقرار
سازد، پس از
مرگ
عبدالناصر
توانست با
انورسادات که
معتقد به شکست
سیاست ناصر در
سوسیالیسم عربی
و وابستگی به
شوروی بود
توافقهایی حاصل کند
(لیسی). این
توافقها به
ایجاد روابط
بسیار نزدیکی
انجامید.
جنگهای
مصر و سوریه
با اسرائیل (1973
م./ 1394 ق)
در 21 رمضان
1393 ق/19 اکتبر 1973 م
با آغاز جنگ مصر و
سوریه با
اسرائیل و
موفقیتهای
اولیه اعراب، ملک فیصل
طی بیانیهای صدور کلیۀ
محمولههای
نفتی به
آمریکا را قطع
کرد. در صفر 1394 ق/فوریۀ
1974 م کنفرانس اسلامی به
ابتکار ملک
فیصل در
پاکستان
تشکیل شد.
قطعنامۀ این
کنفرانس
ظاهراً بر تمام
آرمانهای
اعراب صحه میگذاشت
و مهمتر آنکه
برای نخستینبار
سازمان آزادیبخش فلسطین به
عنوان تنها
نمایندۀ مردم
فلسطین در آن
شرکت جست.
ترور
ملک فیصل در زادروز
پیغمبر اسلام
(1975 م./ 1395 ق) توسط
برادرزاده
در 11 ربیعالاول
1395 ق/25 مارس 1975 م،
فیصل بن
مساعد،
برادرزاده
ملک فیصل به
بهانۀ تهنیت
زادروز
پیامبر
اسلام(ص) و به
هنگام دستبوسی،
شاه را با
شلیک سه گلوله
به قتل رساند.
قاتل را بعداً
در ملأ عام
گردن زدند.
21- خالد بن
عبدالعزیز
(حکومت از 1395 تا 1402
ق/ از 1975 تا 1982 م)
ملک
خالد بعد از
برادر بر تخت
عربستان نشست. در آغاز
علاقۀ چندانی
به مسائل
سیاسی نداشت و
تنها فعالیتی
که در این
زمینه قبل از
دستیابی به تخت
از او یاد
شده، شرکت در
کنفرانس سنت جیمز لندن
درباره
فلسطین (1358 ق/1939 م)
است (نشاشسبی). ملک خالد پس از
آن سیاست
را به کلی ترک
گفته و در
میان قبایل
بدوی سکنی
گزیده بود، با
این حال فیصل
او را به
ولیعهدی و در 1385 ق/1965 م
به معاونت
نخستوزیری
برگزید. ملک خالد
بعد از نشستن بر تخت، بلافاصله
اعلام کرد که
همان
سیاستهای سلف
خود را در پیش خواهد گرفت
و قدرت اجرایی
و تصمیمگیری
را به برادر و
ولیعهد خود
فهد بن
عبدالعزیز
سپرد.
پیمان
صلح "کمپ
دیوید"/ مابین
مصر و اسرائیل
(1978 م./ 1398 ق)
پس از
شرکت انور
سادات رئیس
جمهوری مصر در
جریان «کمپ
دیوید» و امضای
پیمان صلح با
اسرائیل در 1398 ق/1978 م،
خالد بر قطع
روابط با مصر
پای فشرد، ولی فهد اگرچه
قطعنامۀ
کنفرانس عراق
را در همان سال
مبنی بر تحریم
سادات امضاء
کرده بود،
از انتشار
رسمی آن در
کشور خود
جلوگیری کرد.
با اینهمه در 1399 ق/1979 م عربستان رسماً
پیمان کمپ
دیوید و عمل
سادات را
مردود شمرد.
یکی
از رویدادهای
پراهمیت این
روزگار جنبش
گروهی متمایل
به اخوان المسلمین
و مخالف با
سلطنت این
خاندان بود. رهبری
جنبش را
جهیمان
العتیبی و
محمدبن عبداللـه
القحطانی به
عهده داشتند.
در بامداد
آخر ذیحجۀ 1399 ق/20
نوامبر 1979 م
گروه مسلّحی
متشکل از 200 تا 300
تن که تعدادی
از آنها
دانشجویان
علوم دینی و
برخی مصری و
یمنی و کویتی
بودند، به
فرماندهی قحطانی،
مسجدالحرام
را اشغال
کردند، که پس
از حدود 22 روز
پایداری
سرکوب شدند.
دولت اعلام
داشت که
نیروهای
دولتی در
جریان درگیری
127 کشته و 461 زخمی
داشته است و 117 تن از
اشغالگران
کشته و بقیه
دستگیر شدند.
در صفر 1400 ق/ژانویۀ
1980 م تعداد 63 تن از دستگیر
شدگان از جمله
جهیمان
العتیبی را پس
از محاکمه
سریع و سری به
چند دسته تقسیم
کردند و هر
دسته را به
شهری
فرستادند و در
صبح روز 19 صفر 1400 ق/9
ژانویۀ 1980م
همگی را در
میادین آن
شهرها گردن
زدند (لیسی، ؛
عربستان). دولت عربستان
سپس برای
جلوگیری از
حوادث مشابه،
تغییراتی در
سطح فرمانداران
و امیرانی که از سوی
مخالفان متهم
به فساد
شده بودند،
ایجاد کرد و
در جمادیالاول
1400 ق/مارس 1980م،
کمیتهای
مرکب از 8 تن به
ریاست
شاهزاده نایف
وزیر کشور
تشکیل شد تا 200 ماده بر اساس
اصول اسلامی،
به عنوان
قانون اساسی
برای ادارۀ
کشور تدوین
کند
(خاورمیانه). در
روزگار خالد
میان عربستان
و جمهوری
دموکراتیک یمن،
به رغم اختلاف
شدید مسلکی،
روابط سیاسی برقرار
شد و کوششهای
او برای اسکان
بیاباننشینان
موفقیت
چندانی به بار
نیاورد.
وفات
ملک خالد (1982 م./ 1402
ق)
ملک خالد سرانجام
در 2 رمضان 1402 ق تا 13 ژوئن 1982 م
درگذشت و فهد بن
عبدالعزیز
جانشین وی شد.
22 -
ملک فهد بن
عبدالعزیز
(حکومت
از 1402 ق تا ..../ از 1982
تا .... )
فهد
بن عبدالعزیز
"خادم
الحرمین
الشریفین"
ملک
فهد پسر
عبدالعزیز و
برادر سعود و
فیصل بود که
بعد از وفات
برادرش ملک
خالد بر تخت
عربستان نشست.
ملک فهد بن
عبدالعزیز
پنجمین پادشاه
عربستان
سعودی و
هشتمین فرزند
«عبدالعزیز آل
سعود»
بنیانگذار
عربستان جدید
بود. وی در سال 1923
میلادی/ 1302
خورشیدی
متولد شد و
مدتها پیش از
آن که در ژوئن 1982
م/ 1361 خ جانشین
ملک خالد شود
در پشت صحنهٔ
سیاسی یک چهره
با نفوذ بود.
ملک فهد که به
قبیله "سدیر"
از قبایل
متنفذ
عربستان
تعلّق داشت، تحصیلات
ابتدایی خود
را در مدرسه
سلطنتی ریاض و
سپس در مؤسسه
علمی مکه
ادامه داد.
زمان به سلطنت
رسیدن ملک فهد
مصادف با اوج
رونق نفتی و
افزایش
دلارهای نفتی بود
که عربستان
سعودی را از
یک کشور
صحرایی فقیر و
یک جامعهٔ
قبیلهای
منزوی به یکی
از قدرتهای
بزرگ اقتصادی
جهان تبدیل
کرد. او در سالهای
جنگ ایران و
عراق با
دلارهای نفتی
از صدام حسین
حمایت کرد اما
هنگام اشغال
کویت توسط
عراق در سال 1991 م
(1370 خ) از ایالات
متحده خواست این
امیرنشین
کوچک را آزاد
کند. در زمان
حکومت ملک فهد
روابط آمریکا
وعربستان
تقویت شد و پس
از عملیات
طوفان صحرا در
جنگ اول
امریکا و متفقین
با عراق، این
رابطه در
ابعاد نظامی
نیز گسترش
یافت.
حذف
لقب ملک (1986
میلادی/ 1365
خورشیدی)
ملک
فهد در دههٔ
هشتاد طرح
شناسایی
اسرائیل از
سوی اعراب را
مطرح کرد و
رهبران
کشورهای عربی
در اجلاس سران
در «فاس» مراکش
این طرح را
تصویب کردند.
وی در سال 1986 م (1365 خ)
لقب ملک را
حذف و نام
«خادم الحرمین
الشریفین» را
برای خود برگزید.
او در سال 1995 م (1374 خ)
دچار یک سکته
مغزی شد و از نظر
جسمی تحلیل
رفت و مجبور
به استفاده از
صندلی چرخدار
گردید و اگرچه
پادشاه
عربستان بود اما
از آن زمان به
بعد اداره
امور روزمره
کشور با برادر
ناتنی او امیر
عبدالله بود.
ملک فهد در
تاریخ اول اوت
2005 م (10 مرداد 1384 خ)
فوت کرد.
امیرعبدالله
زمان ولیعهدی
فهد بن عبدالعزیز؛
23 -
امیر عبدالله
(حکومت
از 1384 تا ..../ از 2005 تا
.... )
(ادامه
در آینده
نزدیک.... )
مآخذ
گفتارها:
تاریخ
معاصر
کشورهای
عربی،
فرهنگستان
علوم شوروی،
ترجمۀ
محمدحسین
شهری، تهران،
1361ش؛ حسین بن
خزعل، تاریخ
الجزیره العربیه
فی عصر الشیخ
محمدبن
عبدالوهاب، بیروت، 1968م؛
حسین بن غنام،
تاریخ نجد، به
کوشش
ناصرالدین
اسد، بیروت،
1405ق، فهرست؛
حمزه، فؤاد،
قلب جزیره
العرب، ریاض،
1388ق/1968م؛ دائرهالمعارف
الاسلامیه؛ زرکلی،
خیرالدّین،
الاعلام،
بیروت، 1984م؛
سعید، ناصر،
تاریخ آل
سعود، 1404ق، صص 716، 717؛ سعید
سلیمان،
احمد، تاریخ
الدول
الاسلامیه و
معجم الاسرالحاکمه،
مصر، 1969م؛
شوادران،
بنجامین،
خاورمیانه،
نفت و قدرتهای
بزرگ، ترجمۀ
عبدالحسین
شریفیان، تهران، 1354ش؛
عربستان
سعودی، رادیو
تلویزیون جمهوری
اسلامی
ایران،
تهران، مرداد 1364ش؛ کیلی، جی.
سی.، الحدود
الشرقیه لشبه
الجزیره
العربیه،
ترجمۀ خیری
حماد، بیروت،
1971م؛
لنچافسکی،
زرژ، تاریخ
خاورمیانه،
ترجمۀ هادی
جزایری،
تهران، 1337ش؛ لوتسکی، و.،
تاریخ عرب در
قرون جدید،
ترجمۀ پرویز
بابایی،
تهران، 1356ش؛
نشاشیبی، ناصرالدین،
در خاورمیانه
چه گذشت،
ترجمۀ فیروز
خلعتبری،
تهران، 1363ش؛
نشاشیبی، ناصرالدین،
در خاورمیانه
چه گذشت،
ترجمۀ
محمدحسین
روحانی،
تهران، 1357ش؛ نیز:
Abu Hakima, Ahmad, History of Eastem Arabia, Beirut, 1965; Hopwood, Derek,
(ed.), The Arabian Peninsula, London, 1972; Howarth, David, The Desert King,
London, 1964; Lorimer, Gazetter of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia,
England, 1970; The Middle East and North Africa (1984-85). London, 1984;
Peterson, J. E., »Defending, Arabia, Evolution of Responsibility«, Orbis, A
Journal of World Affairs, 1984, vol. 28, No3; Philby, H. St. John, sa᾽udi Arabia, Beirut, 1968.
منابع:
-
نوشته صادق
سجادی از سایت
"مرکز دائره
المعارف بزرگ
اسلامی".
-
سایت
"ماهنامه
مکتب اسلام".
-
نوشته سیروس
غفاریان از
سایت
"روزنامه
اعتماد".
-
سایت
"المنتدی
مجلس الصور
والتصامیم".
-
سایت "یکرنگ".
(پژوهش،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از سروش
آذرت/ 14 تیرماه
1391 / 5 یولی 2013
میلادی)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از صادق
سجادی از سایت
"مرکز دائره
المعارف بزرگ
اسلامی" و از
سایت "حوزه" و
از سایت
"ماهنامه
مکتب اسلام" و
از سیروس
غفاریان از
سایت
"روزنامه
اعتماد" و از سایت
"المنتدی
مجلس الصور
والتصامیم" /
سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت / 14 تیر ماه
1391 خورشیدی/ 5 یولی
2012 میلادی/