با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

ارباب کیخسرو شاهرخ

(از 1254 تا 11 تیر 1319 خورشیدی)

 

ارباب کیخسرو شاهرخ - نماینده زرتشتیان یازده دوره مجلس ارباب کیخسرو شاهرخ با همسر اولش فیروزه کریمداد فرهی و فرزندانش در سال 1295 خورشیدی؛

 

ارباب کیخسرو شاهرخ پس از مانکجی لیمجی هاتریا ، بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر زرتشتیان

ارباب کیخسرو شاهرخ را پس از مانکجی لیمجی هاتریا می­توان بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر زرتشتیان دانست. بسیاری از اصلاحات، اخذ امتیازات قانونی و پیشرفتهای دوران معاصر زرتشتیان به همت و تلاش او صورت گرفته و او را علاوه بر اینکه به عنوان یک شخصیت مهم و اثرگزار زرتشتی می­شناسیم ، به خاطر فعالیت­ های سیاسی او می­توانیم از او به عنوان یک چهره برجسته و مهم سیاسی معاصر ایران نیز یاد کرد.

 

ارباب كيخسرو شاهرخ بعد از ارباب جمشيد جمشيديان نمايندگی زرتشتيان در مجلس شورای ملی را برای سالها برعهده داشت. وی نقش بسزایی در اصلاح متمم قانون اساسی در زمان نمايندگی ارباب جمشيد داشته است. بر اساس پيش نويس اين قانون مسلمانان در برابر قوانين و حقوق مساوی هستند. تلاشهای فراوان و پيگيريهای ارباب كيخسرو بالاخره باعث شد كه اين قانون با وجود مخالفتهای فراوان تغيير يابد.

 

ارباب كيخسرو شاهرخ كه یکی از صديقترين، امانت دارترين و درست كارترين نمايندگان ادوار مختلفه مجلس بود، به سال 1254 شمسی به دنيا آمد. ارباب پس از طی دوره تحصيلات خود در ايران و بمبئی ، سرپرستی دبستانهای زرتشتيان كرمان را به او واگذار نمودند. مقارن با ندای مشروطه خواهی به تهران آمد و در تجارتخانه جمشيديان مشغول گرديد. پس از برقراری مجلس دوم در سال 1288 شمسی، ارباب كيخسرو به جای ارباب جمشيد به مجلس راه يافت و تا آخر عمر در مجلس، رياست كارپردازی را نيز عهده دار بود. در اين دوران نه تنها وی پشتيبان قوی برای جامعه زرتشتی بود، بلكه در طول حيات خود خدمات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سياسی همچون تاليف كتاب، برپا ساختن مدارس، حضور در تاسيس شركتهای تلفن و راه آهن، راه اندازی كتابخانه و چاپخانه مجلس شورای ملی، ساخت آرامگاه فردوسی و .... را برای ایران و ایرانیان نمود.

 

"یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ"

یکی از آثار مهم تاریخی بازمانده از ارباب کیخسرو شاهرخ کتاب ارزشمند "یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ" است. این خاطرات را ارباب کیخسرو در سال 1317 خورشیدی در آلمان نوشته است و تاکنون دو چاپ از آن شده است: چاپ اول در سال 1355 خ. با شرح و تفصیل فراوان، به کوشش دکتر جهانگیر اشیدری. چاپ دوم با عنوان "خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ" به کوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رایتر و ترجمه غلامحسین میرزا صالح از انتشارات مازیار تهران. به راستی میتوان گفت که این کتاب، تنها اثری است که به طور مستقل، بخشی از تاریخ معاصر زرتشتیان را به تصویر می­کشد. منابع تاریخ معاصر زرتشتیان بسیار اندک و پراکنده است و این کتاب در واقع بسیاری از این کمبودها را می­پوشاند.

 

ارباب جمشید جمشیدیان اولین نماینده زرتشتیان در اولین مجلس شورای ملی (1285 خورشیدی)

اوایل دوران مشروطه (1285 خورشیدی/1906 میلادی)

از جالبترین مسایلی که در جریان مشروطیت برای زرتشتیان روی داد، به دست آوردن یک کرسی نمایندگی در مجلس اول بود که برای صاحبان دیگر ادیان میسر نشد. ارباب کیخسرو شاهرخ در خاطراتش در این باره آورده: «همین که مشروطیت ایران سر گرفت و فرمان انتخابات بیرون آمد، چون قدرت در دست آقایان علماء بود و سید عبدالله بهبهانی و میرزا محمد طباطبایی به اصطلاح آن وقت «سیدین سندین»، عقیده داشتند که فقط مسلمانان باید نماینده در مجلس داشته باشند و ایشان خود از سوی غیرمسلمانان وکالت خواهند کرد، چنان که ارامنه و یهود را به همین راضی کرده بودند، ولی ما راضی نشده، اقدامات شده و بالاخره موفقیت حاصل کردیم که زرتشتیان نماینده داشته باشند.

 

برای این که فرصت از دست نرود، یک عده سی چهل نفری، جمع شده و کاغذی به عنوان اعتبارنامه نوشته و امضاء کرده و به دست ارباب جمشید حمشیدیان دادیم که ایشان نماینده زرتشتیان هستند و به زرتشتیان یزد و کرمان و شیراز هم تلگراف کردیم تایید کنند و کردند، به این ترتیب ارباب جمشید حمشیدیان در دوره اول مجلس به سمت نمایندگی (زرتشتیان) معرفی و وارد مجلس شد» (یادداشتهای کیخسرو شاهرخ/ به کوشش جهانگیر اشیدری؛ چاپ پرچم ؛ 2535 شاهنشاهی؛ ص 126).

 

گویا ارباب کیخسرو یک بار به معیت ارباب جمشید جمشیدیان و گروهی دیگر به حضور مظفرالدین شاه رفته و قول مساعد از او گرفتند تا شاه درباره نماینده داشتن زرتشتیان کاری صورت دهد. تحشیه نویس خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ درباره کمک مالی ارباب جمشید جمشیدیان به متحصنین سفارت انگلیس و یک پیش کشی هنگفت که قرار بوده قیمت آن را بین تمام زرتشتیان سرشکن کنند و آن مبلغ را به ارباب باز گردانند، نوشته و اضافه نموده که زرتشتیان این پول را به ارباب پس ندادند. (همان جا ؛ ص 85 – 86 ) این پیش کشی هنگفت، توسط ارباب جمشید جمشیدیان به یکی از با نفوذترین سران مجلس داده شد تا از قدرت خود در مجلس استفاده کرده تا زرتشتیان بتوانند به مجلس نماینده ای بفرستند.(بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران؛ انتشارات زوار؛ 1371 ؛ چاپ چهارم؛ جلد اول ؛ ص 280 )

 

در مجلس اول ارباب جمشید جمشیدیان را فعال نمی بینیم. او بی گمان به دلیل احتیاط جبری زرتشتیان و همچنین کم سوادی، درباره امورات سیاسی اظهار نظری نمیکرد. کیخسرو شاهرخ از او گله میکند که: « ارباب جمشید به بعضی از مطالب که در مجلس میگذشت، توجهی نداشت. چنان که در موقع نوشتن قانون اساسی مشروطیت، قسمت دوم، وقتی که تکلیف حقوق تبعه ایران را معین میکردند، این طور نوشتند : «مسلمانان در مقابل قوانین و حقوق مساوی هستند» و غیرمسلمانان را مستثناء کرده بودند. همین که در روزنامه منتشر شد، من (کیخسرو شاهرخ) با این که در تجارتخانه ارباب جمشید بودم، با ایشان طرف شده اعتراض کردم، فرمود که ابدا او ملتفت نشده و این چیزها را نمیداند. خواهش کردم چند روزی در این موقع به مجلس نرود که نگویند با حضور نماینده زرتشتیان بود و خودم مشغول اقدامات شده، چند نفر از زرتشتیان را همراه کرده، نزد احتشام السلطنه رییس آن وقت مجلس و بعضی از سران نمایندگان مجلس رفته و لایحه نوشته و چاپ کردم و خودم به مجلس رفته منتشر کردم و بر روی سکوهای مجلس و غیره ایستادم، نطق ها کردم تا این که آن اصل عوض و نوشته شد: «تبعه ایران در مقابل قانون متساوی الحقوق اند»، در آن موقع به همه جا تلگرافاتی کردم، با روسای ارامنه و یهود ملاقات و وادار کردم از طرف آنها نیز اقدام شود».(یادداشت های کیخسرو شاهرخ ؛ ص 129)

 

«تبعه ایران در مقابل قانون متساوی الحقوق اند»

مجلس در بررسی و اصلاح این اصل تحت فشار دو نیرو قرار داشت:

 

اول ــ نیرویی که تساوی حقوق را ناممکن می دانست،

دوم ــ و نیروی زرتشتی ها، به رهبری ارباب کیخسرو شاهرخ که تعداد زیادی از آزادیخواه ها را نیز به همراه خود کرده بود، و سعی داشتند در تمام امور با مسلمین برابر باشند.

 

در لایحه ای که در این باره از سوی جامعه زرتشتیان به مجلس داده و در جلسه علنی مجلس تمام آن خوانده شد، به روشنی زرتشتیان خواستار برابری در برابر قانون بودند. قسمتی از آن لایحه چنین است: «عمده و اصل مقصود ما این است که اگر انسانیم، در حفظ حقوق در شماره ناس محسوب شویم. تعیین مقامات انسانیت امکان ندارد مگر به حفظ شرف انسانیت و پاس شرف انسانیت نشود مگر به مساوات در حقوق انسانیت».

 

درباره این لایحه که نسبتا مفصل است گفتگو بسیار شد. امام جمعه سخنان قابل تاملی گفت: «اینها 1300 سال است با ما بوده اند و حقوقی داشته اند و با آنها رفتار شده، حالا ما حتی الامکان در صدد هستیم که حقوق آنها را زیاد و محکم نماییم. نمی دانیم محرکین آنان کیانند که این قسم اصرار می کنند».( رضوانی ، هما / لوایح آقا شیخ فضل الله نوری ؛  نشر تاریخ ایران ؛ 1362 ؛ ص 19)

 

شجاعت بی نظیر ارباب کیخسرو شاهرخ باعث شده بود که امام جمعه گمان کند که زرتشتیان بدون پشتیبان، توانایی بیان چنین حرفهایی را ندارند، اما چنان که او(ارباب کیخسرو شاهرخ) در آغاز جوانی عهد کرده بود که حتی با از دست دادن جانش برای زرتشتیان آزادی های اجتماعی به دست بیاورد، بی پروا برای احراز موقعیت های اجتماعی زرتشتیان اقدام و تلاش می نمود. گرچه بالاخره در صورت قانون تغییری حاصل شد، اما در مجموع در نفس امر قضیه، تغییری صورت نپذیرفت. مواد دیگری از قانون اساسی به این عدم تساوی صراحت داشت. در اصل 58 متمم قانون اساسی آمده بود که وزراء فقط باید مسلمان باشند. در زمان پهلوی دوم، در سال 1328 خورشیدی (زمان محمدرضا شاه) که مجلس موسسان تشکیل شد، باز زرتشتیان تلاش فراوان کردند که این اصل نیز تغییر کند، اما توفیقی پیدا نکردند. به هر صورت به دست آوردن یک کرسی نمایندگی برای زرتشتیان در دوره سیاه قاجار یک موفقیت بسیار بزرگ محسوب می شد و باید گفت با این پیروزی، زرتشتیان به وسیله تلاشهای بی وقفه ارباب کیخسرو شاهرخ روز به روز جای پای خود را در به دست آوردن حقوق قانونی خود و حتی حقوق دیگر دین ها، محکمتر ساختند.

 

منبع:

- نوشته ای از بوذرجمهر پرخیده از سایت "امرداد".

 

..................  .................   ...............   ...............

 

 آرامگاه ارباب کیخسرو شاهرخ در گورستان "قصر فیروز" تهران ؛

 

کیخسرو شاهرخ ، عاشق ایران ، آیین زرتشتی ، زرتشتیان و ایرانیان بود

کیخسرو شاهرخ عاشق ایران و ایرانیان و زرتشتیان بود که برای نمونه به گوشه­ای از کتاب خاطرات او اشاره می­شود: «من کوشش داشتم با اندیشه و گفتار و کردار نیک خدمت نمایم و کوشش کردنم، تحمیل به دولت نبوده و در زمان بی صاحبی کشور (زمان قاجار) که هر کسی می ­توانست برای خود امتیازی تحصیل نماید، من نکردم. هر کس اراده کرد با خارجیها ساخت و استفاده نمود ولی من اینکار را نکردم و از آن تنفر داشتم و عداوت (دشمنی) خارجیها را از صمیم قلب تحمیل نمودم.... بطوریکه هنوز که هنوز است (منظور سال 1317 خورشیدی، سال نوشتن خاطرات است) انگلیسی ­ها با من خوب نیستند. هر ماموریتی که از طرف اعلیحضرت (رضا شاه) یا دولت داده شده، بدون گرفتن هیچ گونه حقی انجام داده و حتی از جیب خود متضرر شده­ام و ...»

 

ارباب کیخسرو در پایان یادداشت­ها می­نویسد: «امروز چهارشنبه ششم ژوییه 1938 میلادی برابر با پانزدهم تیرماه 1317 خورشیدی است. من در اتاقم در شهر بادن بادن واقع در جنوب آلمان نشسته­ام. حالم خوش نیست و تا حدّی احساس فلاکت می­کنم. حالتی که می­ترسم روی سلامت جسمی و آرامش فکری­ام اثر بگذارد. نمیدانم تا کی می­خواهم زنده بمانم... با دلی غمناک این خاطرات را می­نویسم. از میان همه وقایع اتفاقیه چیزی به جز قرض برایم نمانده است. بیش از هر چیز نگران آسایش همسر و فرزندانم هستم...»

 

کشته شدن ارباب کیخسرو شاهرخ (11 تیرماه 1319 خورشیدی)

دو سال پس از نوشتن یادداشت­ها، ارباب کیخسرو شاهرخ پس از 66 سال زندگی درخشان و پُرافتخار، در سه شنبه شب 11 تیرماه 1319 خورشیدی به شرحی که در ادامه این جستارها آمده، به شهادت میرسد.

 

..................  .................   ...............

 

ارباب کیخسرو شاهرخ

(از 7 تیر 1254 تا 11 تیر 1319 خورشیدی)

 

کیخسرو شاهرخ از تاثیر گزارترین چهره های سیاسی ، ملی و فرهنگی زرتشتیان ایران

کیخسرو شاهرخ از تاثیرگزارترین چهره های سیاسی، ملی و فرهنگی زرتشتیان ایران و پس از ارباب جمشید(جمشیدیان)، از دوره ی دوم مجلس شورای ملی تا کشته شدنش در تاریخ یازدهم تیرماه 1319 خورشیدی نماینده زرتشتیان بوده است. او از طرفداران مشروطه و برقراری حکومت قانون بود و با یاری ارباب جمشید جمشیدیان و دیگر آزادیخواهان زرتشتی، هم از لحاظ مادی و هم از نظر مجاهدت در کنار مشروطه خواهان بود.

 

زاده شدن در کرمان ، در خانواده ای تاجر و با نسب منجم

ارباب کیخسرو در یادداشت هایش به زایش و اصل و نسب خود اشاره می کند: در تاریخ 7 تیر ماه 1254 خورشیدی در کرمان به دنیا آمد. پدرش شاهرخ، فرزند اسکندر و مادرش فیروزه دختر خسرو سندل بود. پدر کیخسرو پیش از زایش او درگذشت. شاهرخ، پدر کیخسرو تجارت می کرد و در نجوم هم دست داشت. جدّ پدری اش به منجم های دوره صفویه می رسید. کیخسرو و برادر بزرگترش رستم، در مکتب خانه ای که پسرعموی پدرشان به نام ملا مرزبان (او هم از منجمان زمان خود بود) در کرمان تاسیس کرده بود، دروس ابتدایی را می آموزند. و هنگامی که به سن 12و14 میرسند، مادرشان با پسرعموی خودش ازدواج میکند. رستم و کیخسرو خانه کوچکشان را در کرمان ترک میکنند، و به تهران پیش عموی دیگرشان میروند. دو برادر، 4 سال در مدرسه آمریکایی ها در تهران درس میخوانند. کیخسرو در کنار درس خواندن در بیمارستان آمریکایی ها هم به کار می پردازد.

 

آشنایی کیخسرو با شیخ یحیی

کیخسرو در خاطرات خود آورده است: در جوانی در مدرسه آمریکایی ها روزهای یکشنبه به کلیسا سپرده میشدند و کشیش اصول دین مسیحی را برای آنها تدریس میکرده، یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن "عشاء ربانی" به مدرسه میروند. در بین مراسم، شخصی به نام شیخ یحیی (منسوب حاج ابوجعفر ملا) حضور داشت، پس از مراسم، پسری به نام کیخسرو را می بیند که در فکر فرو رفته؛ از دین او میپرسد؛ کیخسرو میگوید: زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمیداند و از دین مسیحی چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ میگوید: بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیاست، مطالعه کنی. شیخ یحیی به کیخسرو میگوید دین زرتشتی اصول خود را با سه دستور ساده و کامل : «اندیشه نیک، گفتار نیک، کردارنیک»، به جهانیان اعلام داشته و اغلب آموزش های دین های دیگر مثل کلیمی و مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده. شیخ یحیی میگوید: او مسلمان است، ولی چون مطالعات دینی دارد، میتواند اصول دین زرتشتی را برای او بگوید و مدتی برای او و چند دانش آموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان میکند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی به جای میگذارد و نقطه عطفی میشود برای زندگی آینده او. کیخسرو مینویسد که شیخ یحیی بعدها چند دوره نماینده مجلس میشود. او هیچ گاه توصیه های شیخ یحیی را فراموش نکرده و به روان او درود می فرستد.

 

ارباب کیخسرو در 16 سالگی به بمبئی میرود و یک سال بعد به علت بیماری به تهران برمیگردد. در 18 سالگی با فیروزه کریمداد فرهی ازدواج میکند. حاصل این ازدواج 7 پسر و 4 دختر بوده است. دو پسرش در کودکی میمیرند و یک پسر دیگرش به نام شاهرخ، که جوان تحصیل کرده ای بوده، به اصرار خودش برای تحصیلات عالی با شخصی به نام پرنسس ارفع عازم اروپا میشود. ولی در راه شیراز به دلیل ناامنی در حمله به کاروانش، با تیر قشقایی ها کشته میشود. پسران دیگر کیخسرو به نام های افلاطون، منوچهر، شاه بهرام، شاه بهمن و دخترانش فرنگیس، هما و پروین بودند. همسر کیخسرو به نام فیروزه پس از چندی فوت میکند و کیخسرو پس از چند سال با خانم کتایون قباد ازدواج کرده و از او صاحب دو فرزند دیگر به نام های فریدون و داریوش می شود.

 

ارباب کیخسرو در زادگاه خودش- کرمان- آبادانی های بسیار پدید می آورد. از آن جمله بنیان گزار مدرسه های متعددی در کرمان بوده است. این مدارس با کمک مالی خیراندیشان زرتشتی و به همت و تلاش ارباب کیخسرو ساخته شده است.

 

ساخت «آدریان= آتشکده تهران» و «مدرسه دخترانه ایرج» توسط ارباب کیخسرو شاهرخ (1296 خورشیدی)  

میرزا کیخسرو روی هم 11 سال در کرمان خدمت کرد و بعد به تهران آمد. ساخت آتشکده زرتشتیان از نخستین کارهای او در تهران است که با تلاش و پشتکار بی نظیری به انجام میرسد. او در خاطراتش از آن یاد میکند: برای ساختن آدریان(آتشکده) مشکلات زیادتر بود؛ از جمله این که مخارج آن زیادتر میشد و مشکلات دیگری هم بود که از ذکر آن خودداری میشود. ناچار از زرتشتیان تهران، یزد، کرمان و کاشان استمداد شد و همچنین از شادروان مهربان خداداد مهر تقاضا شد که به شهرستان ها مسافرت و جلب مساعدت زرتشتیان را بنماید. مبالغ کافی گردآوری شد و به علاوه پارسی پنجایت پارسیان و همچنین جمشید مهربان کرمانی هم کمک کردند و بالاخره در سال 1296 خورشیدی آدریان تهران و مدرسه دخترانه ایرج در کنار آن ساخته شد.

 

ساخت «مدرسه فیروز بهرام» (1311 خورشیدی)

در سال 1310 خورشیدی «بهرام جی بیکاجی» از پارسیان هند، به تهران آمد. این بزرگوار هم پسری داشت که پس از پایان تحصیلات به هنگام برگشت از انگلستان و جنگ بین الملل اول در اثر اصابت اژدر به کشتی اش در سال 1295 خورشیدی، غرق شده بود. پس از گفتگوهای ارباب کیخسرو و بهرام جی، این پارسی خیراندیش مبلغی برای ساختمان دبیرستان فیروز بهرام به انجمن زرتشتیان اهدا کرد، سنگ بنای مدرسه فیروز بهرام در زمان وزارت نیرالملک هدایت گذاشته شد و در سال 1311 خورشیدی افتتاح شد.

 

ساخت «مدرسه دخترانه انوشیروان دادگر» در تهران توسط بانو «راتن بایی بامجی تاتا» از پارسیان هندوستان

پس از آن قرار شد مدرسه بزرگی هم برای دختران ساخته شود. در مسافرتی که اردشیر جی ریپورتر به هندوستان نمود، از بانو «راتن بایی بامجی تاتا» برای تاسیس دبیرستان دخترانه تقاضای مساعدت کرد.
ارباب کیخسرو به وسیله اردشیر جی ریپورتر، با بانو تاتا مذاکره و موافقت او را جلب کرد. خانم راتن بایی بامجی تاتا، به دنبال تقاضای ارباب کیخسرو، انجمن زرتشتیان تهران و مذاکراتی که اردشیرجی کرده بود، مخارج ساختمان را تعهد و پرداخت نمود. مدرسه دخترانه به نام پدر
این بانوی نیکوکار، «انوشیروان تاتا»، به نام انوشیروان دادگر نامیده شد. برای آرامگاه زرتشتیان، قسمتی از خالصه جات رضاشاه را نصف به پول خود و نصف بقیه را از کمک های مردم می خرد و آن را وقف جامعه زرتشتی میکند.

 

تالیفات ارباب کیخسرو شاهرخ

ارباب کیخسرو به مسایل فرهنگی جامعه توجه زیادی داشت. فارسی سره نویسی را در مجلس رواج داد و از کسانی بود که نامه نگاری در مجلس را به سوی فارسی نویسی برد. دو کتاب به نام های «آیینه آیین مزدیسنی» (به فارسی سره) و «فروغ مزدیسنی» نوشت. این کتاب ها از اولین کتاب هایی است که به فارسی به طور علمی اندیشه های زرتشت را تفسیر و بیان میکند. 

 

«کیخسرو خان صاحب» ، دومین نماینده انجمن خیریه زرتشتیان بمبئی ، بانی نخستین انجمن های زرتشتیان 

نخستین بار «کیخسرو خان صاحب» دومین نماینده انجمن خیریه زرتشتیان بمبئی- در زمان ناصرالدین شاه- انجمن های تهران، یزد، کرمان را بنیان نهاد. این انجمن ها به نام «انجمن ناصری» نامیده مدتی هم ارباب دینیار کلانتر خدماتی انجام داد.

 

ارباب کیخسرو رییس انجمن زرتشتیان تهران (1286 خورشیدی)

مظفرالدین شاه قاجار در سال 1285 خورشیدی فرمان مشروطیت را صادر کرد و به واسطه خدمات دینیار کلانتر به زرتشتیان، به او لقب «امین الفارسیان» داد. پس از درگذشت ارباب دینیار تا بازگشت ارباب کیخسرو از کرمان به تهران، مدتی انجمن های زرتشتیان تهران، یزد و کرمان تعطیل بود. پس از تصویب قانون اساسی ایران در مجلس موسسان، انجمن های زرتشتیان تهران، کرمان و یزد لازم بود که دوباره تشکیل شود. ارباب کیخسرو در سال 1286 خورشیدی عده ای از زرتشتیان ساکن تهران را در کاروانسرای مشیر خلوت جمع کرد و 12 نفر را برای مدت دو سال به عنوان اعضای انجمن زرتشتیان تهران انتخاب و نخستین دوره انجمن را به طور رسمی تشکیل داد. ارباب کیخسرو به عنوان رییس انجمن زرتشتیان تهران انتخاب شد و تا پایان زندگی ریاست انجمن را به عهده داشت.  

 

کارهای ارباب کیخسرو در مجلس شورای ملی

نخستین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی، ارباب جمشید جمشیدیان از بانکداران و تجار بزرگ ایران بود. او با نفوذی که در ایران داشت و با کمکهای فراوانی که به مشروطه خواهان کرده بود، توانست برای زرتشتیان یک کرسی نمایندگی فراهم کند، در صورتیکه دیگر دینهای رسمی نماینده ای در مجلس نداشتند. 

 

در دوره اول مجلس، هنگامی که ارباب جمشید جمشیدیان نماینده مجلس بود، دولت لایحه ای به مجلس برد که در آن نوشته بود: «در مقابل قوانین مصوبه مجلس همه مسلمانان مساوی الحقوق هستند.»، وقتی این لایحه در روزنامه ها چاپ شد، کیخسرو که کارمند ارباب جمشید بود، اعتراض کرد و لایحه ای نوشت که: همه ایرانیان در مقابل قوانین مصوبه مجلس دارای حقوق مساوی هستند و از آن قوانین بهره می برند، و لایحه اصلاحی را به نظر احتشام السلطنه رییس و نواب نایب رییس و سایر نمایندگان مجلس رساند و به اتفاق عده ای از زرتشتیان پیش رییس و نمایندگان مجلس رفتند و بالاخره موفق شدند که اصلاحات را به تصویب مجلس برسانند و در قانون منظور نمایند.

 

ارباب کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان در مجلس دوم شورای ملی (1288 خورشیدی)

مجلس شورای ملی در سال 1288 خورشیدی موفق شد محمدعلی شاه را که مجلس را به توپ بسته بود(1287 خورشیدی)، بعد از فتح تهران توسط مجاهدین شمالی و بختیاریها از سلطنت خلع کند. انتخابات دوره دوم مجلس برگزار شد و در این دوره ارباب کیخسرو شاهرخ به نمایندگی زرتشتیان در مجلس شورای ملی برگزیده شد.

 

در سال 1312 خورشیدی(زمان رضاشاه) قانون مدنی کشور در مجلس شورای ملی مورد بحث بود. کیخسرو شاهرخ به اتفاق نمایندگان ارامنه و یهودیان (که از این دوره تازه دارای نماینده شده بودند.) پیشنهاد کردند که دادگاه ها به هنگام قضاوت موظف باشند قوانین مذهبی آنها را در موارد ازدواج، طلاق و ارث رعایت کنند و بر اساس احوال شخصیه آن ها رای صادر نمایند. کلیات این پیشنهاد مورد موافقت قرار گرفت، ولی می بایست موازین قانونی نوشته، منظم و برای تصویب فرستاده شود. ارباب کیخسرو نامه هایی را در این مورد به انجمن های یزد، کرمان نوشت، ولی پاسخی دریافت نکرد؛ به ناچار چند روزه و از روی مطالب قابل دسترس پیش نویسی شامل 77 ماده تهیه و تقدیم انجمنهای زرتشتیان شهرها نمود و ضمنا با آقای محسن صدر(صدر الاشراف) وزیر دادگستری وقت مشورت و بعدا با دکتر متین دفتری وزیر دادگستری و آقای جمال الدین فرزند حاج سید نصراله تقوی(یا اخوی) رییس شعبه عالی دیوان عالی تمیز مشاوره نمود و اصلاحاتی را منظور و بالاخره به تصویب مجلس میرساند.

 

کیخسرو شاهرخ مدیر عامل شرکت تلفن (1295 خورشیدی)

در فاصله میان دوره اول و دوره دوم مجلس شورای ملی شرکت سهامی کل تلفن ایران وضع بدی داشت و تشکیلات اداری منطقی نداشت. در این شرایط از طرف محمود شیبانی(محاسب الممالک)، ارباب کیخسرو به عنوان مدیر عامل شرکت تلفن انتخاب شد. ارباب کیخسرو از سال 1295 خورشیدی کار خود را آغاز کرد و برای اداره ای که فقط  یک حسابدار یک انباردار و یک مستخدم داشت و دفتر و حساب و کتاب منظمی نداشت، تشکیلات اداری منظمی برقرار کرد.

 

جنگ جهانی اول (1293 تا 1297 خورشیدی/1914 تا 1918 میلادی) و قحطی سالهای 1296 و1297 خورشیدی در ایران

دوران فترت مجلس شورای ملی در طی جنگ جهانی اول

پس از ترور ولیعهد اتریش، جنگ جهانی اول از صربستان شروع شد. در ایران هم اوضاع به هم ریخت و کشور دچار قحطی شد. این اتفاق در شش سال فترت مجلس شورای ملی روی داد. نخست وزیر در این موقع حسن وثوق الدوله بود. حسن مشیرالدوله وزیر دارایی بود. نخست وزیر از ارباب کیخسرو می خواهد تا به وضع گندم و غلات سروسامان دهد، او هم می پذیرد ولی در مدت کوتاهی به واسطه عدم همکاری مسوولین استعفا میدهد. در سال 1297 خورشیدی به واسطه اصرار وثوق الدوله دوباره مسوولیت را قبول میکند، ولی وثوق الدوله در این زمان استعفا میدهد و حسن مستوفی الممالک نخست وزیر میشود. ارباب کیخسرو از مجدالدوله و سردار کل غلات میخرد. در بازار آزاد گندم خیلی گران شده بود. مردم در سختی بودند، تیفویید هم در تهران شیوع یافته بود.

 

احمدشاه دارای انبار گندم

احمدشاه در این هنگام انبار گندم بزرگی داشت. ارباب کیخسرو ناچار به او مراجعه میکند. احمدشاه گندم انبار خود را خرواری حدود 90- 100 تومان قیمت گزاری میکند، ولی ارباب کیخسرو به زحمت و خواهش و التماس زیاد از احمدشاه به این عنوان که گندم را برای رعایای پادشاه میخرد، نه برای خودش، بالاخره انبار گندم شاهزاده را به قیمتی ارزان خریداری میکند. در این موقع چند وزیر دارایی ــ مانند اسفندیاری، حاج محتشم الدوله و بعد از او ممتازالدوله ــ استعفا دادند. مستوفی الممالک نخست وزیر هم استعفا داد و عین الدوله نخست وزیر شد. بعد او هم استعفا داد و صمصام السلطنه بختیاری نخست وزیر شد. ولی ارباب کیخسرو حاضر نبود برای گندمی که برای مردم خریداری میشود، مبلغ گران بپردازد. او پس از چند بار استعفا، بالاخره گندم را برای مردم بیشتر از خرواری 5/37 تومان نخرید. و سرانجام در زمان صمصام السلطنه کار را خاتمه داده و استعفا میدهد.

 

برگزاری مراسم تاجگذاری احمدشاه توسط کیخسرو شاهرخ

هنگامیکه سلطان احمد میرزا 18 ساله شد و میتوانست تاج گذاری کند، عده ای از بزرگان برای برگزاری مراسم تاجگذاری اش مامور شدند، ولی هیچ کدام به درستی از عهده بر نیامدند. بعد از شکست های پی در پی در برگزاری مراسم تاجگذاری، خود احمدشاه از ارباب کیخسرو خواست که کار را به عهده بگیرد. بنا بود به مناسبت بر تخت نشستن و تاجگذاری، سی طاق نصرت بر پا شود و شهر چراغانی شود. شاه برای تاجگذاری به تهران آمد و در مقابل نمایندگان مجلس قسم خورد. ارباب کیخسرو قیم نامه را به او میدهد که امضا کند؛ امضا کرد. پس از برگزاری مراسم، از ارباب کیخسرو صورتحساب خواستند و او گفت فقط 12600 تومان خرج کرده. نخست وزیر وقتی صورتحساب را دید گفت حتما اشتباه شده، شاید 126000 تومان خرج شده. ارباب کیخسرو می گوید خیر همان 12600 تومان خرج کرده ام.

 

ارباب کیخسرو در خاطراتش مینویسد؛ «دو روز بعد نخست وزیر و محتشم الدوله اسفندیاری که در کمیته برگزاری مراسم بودند به ملاقات اش رفتند، تشکر شاه و نخست وزیر را ابلاغ کردند و خواستند به دستور شاه یک انگشتر الماس، یک مدال درجه یک و فرمان به او بدهند، ولی او میگوید کار مهمی نکرده فقط وظیفه خود را انجام داده و انگشتر و مدال و فرمان را هم قبول نمیکند.

 

ساخت آرامگاه فردوسی توسط «انجمن آثار ملی»

در سال 1305 خورشیدی انجمن آثار ملی برای یافتن مقبره و ساختن آرامگاه فردوسی دست به کار میشود. کمیسیونی برای این کار تشکیل شد که چهار نفر در آن عضو بودند: محمدعلی فروغی نخست وزیر، ارباب کیخسرو، هرتسفلد آلمانی و ابتدا گدار فرانسوی.

 

ارباب کیخسرو به خراسان (توس) میرود و پس از تحقیقات کافی میگوید: فردوسی را در قبرستان عمومی به خاک نسپردند و جنازه او را به دخترش سپردند و او هم در باغ متعلق به پدرش به نام «باغ قایم مقام» جسد را دفن کرده است. پس از یافتن محل دفن فردوسی، از هرتسفلد و گدار میخواهند نقشه ای برای آرامگاه فردوسی بکشند و همچنین برای مخارج آرامگاه، ارباب کیخسرو پیشنهاد میکند ده هزار تومان از طرف صرفه جوییهایی که از حقوق نمایندگان جمع شده، بپردازند و بقیه را از لاتاری تهیه کنند. نقشه را ابتدا گدار تهیه میکند که در ساخت دچار مشکل میشود و ارباب کیخسرو از استاد طاهرزاده، نقشه میخواهد که مورد قبول قرار میگیرد. ارباب کیخسرو مسوولیت ساختن این بنا را میپذیرد. کنترل کار دیگران و مخصوصا صورت مخارجی که میدادند اغلب بد و بیشتر از مخارج واقعی بود و قبول یا عدم قبول آن سخت و مشکل بود. هنگام جشن هزاره فردوسی، رضاشاه، نخست وزیر فروغی (ذکاء الملک)، اعضای انجمن آثار ملی و بزرگترین شخصیت های کشوری حضور داشتند و از زحمات ارباب کیخسرو تشکر کردند.

 

بنیان گزاری «کتابخانه مجلس شورای ملی» توسط کیخسرو شاهرخ

شرح خدمات ارباب کیخسرو در مجلس شورای ملی و ریاست مباشرت مجلس که تا سال 1319 خورشیدی ادامه داشت، بسیار مفصل است و باید درباره آن کتابی نوشت، به ویژه خدمات او در مورد توسعه ساختمان مجلس و توسعه کتابخانه مجلس قابل توجه است.

 

کتابخانه مجلس در دوره اول  دارای 51 جلد کتاب بود. در دوره دوم به کوشش حاج سید نصراله تقوی 202 جلد کتاب از طرف میرزا عبدالحسین جلوه به کتابخانه اهدا شد. بعد آقای مخبرالسلطنه 1090 جلد کتابهای فارسی و به زبانهای دیگر به کتابخانه مجلس اهدا کرد. سپس 50 جلد کتاب دیگر خریداری شد و تعداد کتاب ها به 1394 جلد بالغ شد. در دوره دوم مجلس شورای ملی، ارباب کیخسرو روی اصول مدرن روز کتابخانه ای را در مجلس پایه گزاری کرد که تاکنون نیز برجاست.

 

از «خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ»

با دستور رضاشاه ، ریاست نظارت راه آهن با کیخسرو شاهرخ (1309 خورشیدی)

ارباب در خاطرات خود مینویسد: « ... حرفه من بعد از مدرسه رفتن مدیریت مدرسه و معلمی بوده و بعد در تجارتخانه ارباب جمشید حمشیدیان سمت دبیری و سردبیری و سپس نمایندگی مجلس و شرکت تلفن، در زندگانی خود عشق و علاقه به تجارت هیچ نداشتم. میل مفرط من اولا در خدمت معارف (فرهنگ) و تاسیس مدارس ثانیا سیاست و انجام خدمات عمومی، ترتیب کار اداری و از حیث شغل عمل فلاحت را بر هر چیز دیگر رجحان میداده ام، چنانکه در قسمت فیروز بهرام (منظور ده فیروز بهرام است) و سعید آباد و هاشم آباد که بدبختانه برای خودم نماند طوری به آبادانی پرداختم که ضرب المثل شده...» 

 

ارباب کیخسرو به راستی از عهده همه کارهایی که مورد علاقه اش بوده به خوبی بر میآید و قدرت و توانایی او در مدیریت و به سرانجام رساندن کارها شگفت انگیز است. در پایان دوره قاجار و آغاز دوره رضاشاه در هر جایی که کار لنگ میشد و کسی از عهده مدیریت قاطع و پیشبرد کار بر نمیآمد، کار را به ارباب کیخسرو میسپردند و کار به درستی و پاکیزگی تمام میشد. در بسیاری از این خدمات، ارباب نه تنها وجهی و دیناری دریافت نمیکرد، بلکه متضرر هم میشد. او مینویسد: «... اعلیحضرت(رضاشاه) در نهم آذر 1309 شمسی مرا احضار و امر فرمودند ریاست نظارت راه آهن را برعهده داشته باشم و بعد ماموریت عقد قرارداد تجارتی با سوئد را دادند در این پانزده ماهه دیناری به عنوان حقوق یا مدد معاش نگرفتم و حتی قریب 6-7هزار تومان متضرر شدم...»

 

دستور قتل ارباب کیخسرو شاهرخ توسط رضاشاه(؟!)

با همه این از خود گذشتگی ها، رضاشاه دستور قتل او را صادر میکند! در زمان جنگ جهانی دوم، یکی از پسران ارباب ( گویا شاه بهرام ) که از قدرت بیان بسیار بالایی هم برخوردار بوده، در رادیوهای خارجی (گویا رادیو کلن) به بدگویی از رضاشاه میپردازد و او را دیکتاتور و خاین به وطن مینامد.

 

چندین بار رضاشاه به ارباب تذکر میدهد، ولی کار با شدت بیشتری هم چنان دنبال میشود. این موضوع شاه را بسیار خشمگین میکند، چرا که این برنامه در میان ایرانیان بسیار پرُشنونده بوده، و پسر ارباب، در گفتارهایش مردم را برای قیام برعلیه دیکتاتوری رضاشاه تحریک میکرده است. رضاشاه هم از پدر انتقام میگیرد.

 

کشته شدن ارباب کیخسرو شاهرخ (در 11 تیر ماه 1319 خورشیدی)

در شب یازدهم تیرماه 1319 خورشیدی که ارباب کیخسرو شاهرخ در یک جشن عروسی شرکت داشته، عباس مسعودی، موسس روزنامه اطلاعات، ارباب را صدا میکند و به او میگوید که در بیرون کسانی با او کار دارند. ارباب کیخسرو شاهرخ پس ازخارج شدن از مراسم دیگر برنمی گردد، و گویا با آمپول هوای پزشک احمدی کشته میشود و جسدش را صبح روز بعد در نزدیکی خانه اش در خیابان کاخ پیدا میکنند و چگونگی قتلش سرّ به مهر می ماند.(*)

 

*) دکتر بوذرجمهر مهر، نماینده قبلی زرتشتیان در مجلس شورای ملی، فرزند مهربان مهر است. مهربان مهر سال ها کارگزار و حسابدار مجلس بوده و زیر نظر ارباب کیخسرو در مجلس کار میکرده و با ارباب کیخسرو همسایه بوده. و بنابر گفتگوی تارنمای امرداد با دکتر بوذرجمهر مهر؛ وقتی از ارباب کیخسرو تا دیر وقت شب خبری نمیشود، همسر ارباب کیخسرو، اول به مهربان مهر تلفن میزند و از او مکان ارباب کیخسرو را جویا میشود و او شرح بالا را به همسر ارباب کیخسرو شاهرخ میگوید.

 

منبع:

- سایت "امرداد" تارنمای خبری زرتشتیان.

 

..................  .................   ...............

 

وقتیکه پادشاه (احمدشاه) محتکر میشود!

از «خاطرات میرزا خلیل خان ثقفی اعلم الدوله»

در اواخر جنگ جهانی اول (1296 تا 1297 خورشیدی)، ايران دچار قحطی شد و ضايعات ناشی از اين قحطی به جایی رسيد كه در خود پايتخت همه روزه عده‌ای پير و جوان از گرسنگی تلف می‌شدند. راجع به شدت اين قحطی مرحوم ميرزا خليل خان ثقفی (اعلم‌الدوله) طبيب دربار سلطنتی (ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه، محمد علیشاه و احمد شاه قاجاری) شرحی بسيار موثق در خاطرات پراكنده خود تحت عنوان «مقالات گوناگون» آورده است كه عيناً در اينجا نقل می‌شود:

 

تهران سالهای 1296 الی 1297 خورشیدی ، سالهای پایانی جنگ جهانی دوم

گرسنگی پیرزن و دخترش

«... از یکی از گذرگاههای تهران عبور می‌كردم. به بازارچه خرابه‌ای رسيدم كه در آنجا دكان دمپخت‌پزی بود. روبروی آن دكان دو نفر پشت به ديوار ايستاده بودند. یکی از آنها پيرزنی بود صغيرالجثه و ديگری زنی جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گلینی در دست داشت، گريه‌كنان گفت: ای آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد! یک چارک از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد. مدتی است كه هيچ‌كدام غذا نخورده‌ايم و نزدیک است كه از گرسنگی هلاک شويم. من گفتم: قيمت یک چارک دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش بشود بدهم خودتان بخريد. گفت: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد. چون ما زن هستيم و فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و مغبونمان نمايد. من یک چارک دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. آنها همانجا مشغول خوردن شدند و به طوری سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشديد یک چارک ديگر برايتان بخرم. گفتند: آری، بخريد و مرحمت كنيد. خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه‌تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.

 

ناله زار دختری شش هفت ساله

از آنجا گذشتم و رسيدم به گذر تقی خان. در گذر تقی خان یکی دكان شير برنج فروشی بود كه شايد حالا هم باشد. در روی بساط یک مجمعة بزرگ شيربرنج بود كه تقريباً ثلثی از آن فروخته شده بود و یک كاسه شيره با بشقابهای خالی و چند عدد قاشق نيز بر روی بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت می‌كردم و نزدیک بود به محاذات دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختری افتاد كه در كنار ديوار ايستاده و چشم به من دوخته بود. دفعتاً نگاهش از سوی من برگشت و به بساط شيربرنج فروشی افتاد. آن دختر شش هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرنمازش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وجود آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباً به رنگ كاه درآمده بود، بسيار خوشگل و زيبا بود. همينكه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزش شديدی در تمام اندامش پديدار گشت و دستهای خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشی كه هر دو در یک امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره‌كنان چيزی بگويد؛ اما قوت و طاقتش تمام شد و در حاليكه صدای نامفهومی شبيه به ناله از سينه‌اش بيرون می‌آمد، به روی زمين افتاد و ضعف كرد. من فوراً به صاحب دكان دستور دادم كه یک بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورد و چند قاشقی به آن دختر خورانيدم. پس از اينكه اندکی حالش به جا آمد و توانست حرف بزند، گفت: ديگر نمی‌خورم. باقی اين شيربرنج را بدهيد ببرم برای مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگی نميرد.(1 )

 

گندم و جوی احتكاری احمدشاه

نخست‌وزير ايران در اين تاريخ مرحوم حسن مستوفی‌الممالک بود. وی با تمام قوای حكومتی كه در اختيار داشت می‌كوشيد تا جلوی محتكران بی‌مروت پايتخت را سد كند و برای انجام اين منظور حتی حاضر شده بود كه اجناس موجود در انبارهای آنها را عادلانه بخرد و در دسترس مردم گرسنه تهران بگذارد. در جزء كسانی كه مقدار زيادی گندم و جو انبار كرده بودند خود احمدشاه بود. نخست‌وزير آماده بود كه گندم و جوی احتكاری احمدشاه را به سود مناسب خريداری كند، ولی احمدشاه زير بار نمی‌رفت و ميگفت كه به هيچ‌وجه قیمتی كمتر از قيمت پرداخت شده به ساير محتكران پايتخت قبول نخواهد كرد. سرانجام مرحوم مستوفی‌الممالک به مرحوم ارباب كيخسرو شاهرخ كه در آن تاريخ از طرف دولت مأمور خريد آرد و غله برای دكانهای نانوایی پايتخت بود، مأموريت داد كه شاه را ملاقات و موجودی انبار او را به هر نحو كه شده است خريداری كند.

 

سوگند احمدشاه بهنگام تاجگذاری؛ «همیشه حافظ حقوق و آسايش ملت ايران باشم»

ميان احمدشاه و ارباب كيخسرو چندين ملاقات متوالی برای انجام اين معامله صورت گرفت و شاه مثل یک بارفروش حسابی ساعتها برای گران‌ فروختن جنس خود چانه زد. سرانجام شاهرخ عصبانی شد و به شهريار محتكر گفت: اعليحضرتا، آن روزی را كه تازه به سن قانونی سلطنت رسيده و برای ادای سوگند به مجلس شورای ملی تشريف آورده بوديد به خاطر داريد؟ شاه جواب مثبت داد. شاهرخ با كمال احترام به عرض رسانيد: پس بدانيد همان روز پس از انجام مراسم سوگند خوردن و پس از آنكه خداوند قادر متعال را گواه گرفتيد كه هميشه حافظ حقوق و آسايش ملت ايران باشيد،(2) پيشانی مباركتان به شدت عرق كرد، به طوری كه دستمالی از جيب درآورده و عرق پيشانی خود را با آن دستمال پاک كرديد. هنگام ترک جلسه فراموش كرديد آن دستمال را با خود ببريد و روی ميز خطابه جا گذاشتيد و ما همان دستمال شاهانه را به ياد آن روز تاریخی كماكان در اداره كارپردازی نگاه داشته‌ايم. اعليحضرتا، آيا مفهوم سوگند آن روز اعليحضرت همين است كه مردم تهران امروز از گرسنگی در كوی و برزنها بيفتند و بميرند، در حاليكه انبارهای سلطنتی از آذوقه و مايحتاج آنها پرُ باشد؟

 

ولی اين يادآوری عبرت‌انگيز بدبختانه تأثيری در وجود احمدشاه نبخشيد، به طوری كه شاهرخ ناچار شد موجودی انبار سلطنتی را همانطور كه دلخواه احمدشاه بود، بخرد و پول آن را بپردازد.»

 

پی‌نويس‌ها:

1- يادداشت‌های گوناگون دكتر خليل خان ثقفی (اعلم‌الدوله) – صفحات 111-112 .

2- سوگند سلطنتی (هنگام شروع سلطنت احمدشاه، پادشاه جديد در ايران) با اين جملات شروع می‌شود: «من خداوند قادر متعال را گواه می‌گيرم و به كلام‌الله مجيد و به آنچه نزد خدا محترم است قسم ياد می‌كنم كه تمام هم خود را صرف‌ حفظ استقلال ايران نموده حدود مملكت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطيت ايران را نگهبان بوده و بر طبق مقررات آن قانون سلطنت نمايم... و در تمام اعمال و افعال خود خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ايران نداشته باشم... الخ» - اصل 39 متمم قانون اساسی.

 

منابع:

- مقاله: سيمای حقیقی احمدشاه قاجار، به قلم دكتر جواد شيخ‌الاسلامی، استاد دانشگاه تهران و به نقل از: مجله يغما، شماره 319، فروردين 1354 .

- سایت "دوران" مجله الکترونیکی تاریخ معاصر ایران.

 

..................  .................   ...............

 

بار دیگر کوچه کیخسرو شاهرخ خواهیم داشت

دكتر اسفنديار اختياری نماينده ايرانيان زرتشتی در مجلس هشتم، از تصويب تغيير نام كوچه شهيد محمد بیک به كوچه كيخسرو شاهرخ در نشست صدوشانزدهم شورای شهر تهران خبر داد. در يكصد و شانزدهمين نشست رسمی، عادی علنی شورای اسلامی شهر تهران (دوره سوم) كه به تاريخ سه شنبه اول امرداد ماه در تالار شورا با حضور 12 تن از اعضا برگزار گرديد. موضوع تغيير نام كوچه شهيد احمد محمد بیک واقع در محدوده منطقه 12 شهرداری تهران، حد فاصل خيابان نوفل لوشاتو تا خيابان جمهوری به نام كيخسرو شاهرخ مورد تاييد همه باشندگان قرار گرفت. اين مصوبه در تاريخ 12 امرداد ماه جهت اجرا به دكتر محمدباقر قاليباف، شهردار تهران ابلاغ گرديده است.

 

درمانگاه يگانگی و كتابخانه يگانگی از ساختمانهای انجمن زرتشتيان تهران، داخل اين كوچه قرار دارند و در گذشته نيز به نام كيخسرو شاهرخ شناخته می شده است. ارباب كيخسرو شاهرخ دومين نماينده زرتشتيان در شورای ملی بود كه 11 دوره اين سمت را به عهده داشت و برای ايرانيان كارهای بزرگی را انجام داد كه از جمله آنها می توان به موارد زير اشاره نمود:

 

- مسئول ساخت راه آهن ایران،

- مدیرعامل شرکت سهامی تلفن به سال 1295 خورشیدی،

- مسئول خرید گندم و غلات در زمان قحطی سال 1297 خورشیدی،

- مسئول شناسایی و بازسازی آرامگاه فردوسی و سرپرستی جشن هزاره آن شاعر نامور به سال 1313 خورشیدی،

- تاسیس کتابخانه مجلس شورای ملی و رییس اداره مباشرت و سرپرست چاپخانه مجلس شورای ملی.

 

منبع:

- نوشته ای از رشید شهرت از "سایت برساد.کام".

 

 

(پژوهس، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت: 7 شهریور 1392 /29 آگوست 2013 میلادی)

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

با تشکر از سایت "همازور"، از رشید شهرت از سایت "برساد.کام"، از سایت "آتشکده زرتشتیان"، از بوذرجمهر پرخیده و از سایت "دوران"، سایت "امرداد"، و از سایت خبری "زرتشتیان ایران" / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ اردیبهشت ماه 1392 خورشیدی/ 2013 میلادی/