با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

فرزانه اردشیر جی ریپورتر

 

 اردشیر جی ریپورتر و میرزا نصرالله بهشتی (ملک المتکلمین) شهید انقلاب مشروطه  درفش کاویان

 

"دیر زیویم ، درست زیویم ، شاد زیویم ، تا زیویم به کامه زیویم گیتی مان باد به کامه تن ، مینومان باد به کامه روان"

 

اردشیر جی ریپورتر ، سومین نماینده انجمن اکابر صاحبان پارسیان

(زاده 1244 خورشیدی در بمبئی هند/ وفات بهمن 1312 خورشیدی)

 

پورایدلجی  پورشاپور جی ریپورتر در سال 1244 خورشیدی در بمبئی چشم به جهان گشود، و به روز ماه ایزد بهمن ماه 1312 خورشیدی در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد. این دانشمند پـارسی و رادمـرد نیک اندیش پس از درگذشت نــاگهانی فرزانـه کیخسرو جی خـان صاحب (دومین نماینده انجمن اکابر) در سال 1272 خورشیدی از سوی این انجمن به سمت سومین نماینده انجمن اکابر صاحبان پارسی در آمده و برای سرپرستی جامعه زرتشتی رهسپار ایران شد در نخستین گام ارمغانهایی را که پارسیان هند توسط  کیخسرو جی خان صاحب برای شاهنشاه و رجال دولت ایران فرستاده بودند که متاسفانه با مرگ ایشان در کرمان مانده بود را با خود به تهران برد و به خدمت شاهنشاه و رجال وقت تقدیم کرد. اردشیر جی علاوه بر خدمت رسانی به جامعه زرتشتی در پابرجا نمودن نظام مشروطیت نیز نقش بسزایی داشت، چنان که آقای مهدی ملک زاده در کتاب زندگانی ملک المتکلمین، نام فرزانه اردشیر جی را جزو چهل نفر آزادیخواهی که در روز 12 ربیع الاول 1322 هجری قمری "انجمن آزادیخواهان ایران" را بنیان گزاری کرد، برای ثبت در تاریخ ضبط نموده است فرزانه اردشیر جی نه تنها بین رجال و درباریان و خاندان سلطنتی ایران مورد توجه و صاحب نفوذ بود، بلکه رجال سیاسی دولت انگلستان ساکن تهران نیز با دیده احترام به او مینگریستند و در امور خاورمیانه به ویژه ایران جویای نظریات او بودند و کابینه انگلستان وی را به سمت مشاور ویژه سفارت خود در تهران منصوب و گذرنامه خصوصی برای او صادر کرد . فرزانه اردشیر جی در ارتقاء مقام زرتشتیان و ترقّی آنها بسیار میکوشید و در مواقع مختلف به مراکز زرتشتی نشین مسافرت و سخنرانی می کرد و در از بین بردن سختی ها و فشارهای وارد بر زرتشتیان کوشش بسیاری کرد. هر چند سال یکبار سفری به هند میکرد و پارسیان را از نتایج حاصله و روش کار خود با خبر میساخت و فعالیتهای آینده را برنامه ریزی می کرد.

 

 دینشاه ایرانی سیلیستر (زمان محمد علیشاه)؛

 

اردشیر جی ریپورتر سومین نماینده انجمن اکابر صاحبان پارسی هند

پیشنهاد ترجمه فارسی فرهنگ مزدیسنا را نخستین بار فرزانه اردشیر جی بیان کرد و بعد ها روانشاد دینشاه ایرانی با دعوت آقای استاد پورداود آن را به انجام رسانید. فرزانه اردشیر جی زبانهای کُردی و لرُی را نیز می دانست و بین آن ایلات صاحب نفوذ و دارای احترام  بود. با سران ایل بختیاری نیز روابط صمیمانه داشت. دانشگاه النسه آسیایی پتروگراد از او برای تدریس زبان های آسیای دعوت کرد. اردشیر جی زمانی هم در مدرسه علوم سیاسی تهران سمت استادی داشت. سرانجام این راد مرد نیک اندیش و سومین و آخرین نماینده انجمن اکابر صاحبان پارسی پس از چهل سال خدمت به جامعه زرتشتی و دفاع از آزادی و نو کردن سنتهای زرتشتی  به روز ماه ایزد بهمن ماه 1312 خورشیدی در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد و گروسمان نشین شد . روانش شاد باد

 

(نوشته و گردآوری: آرش ضیا تبری و سایت وهیشتا از انجمن زرتشتیان کرمان)

 

..................  .................   ...............   ...............

 

 ( Sir ) سر شاپور جی بهمراه خانواده اش در انگلستان؛

 

شاپور جی پسر اردشیر جی

(زاده 8 اسفند 1299 خورشیدی/ وفات 1383 خورشیدی در آرژانتین)


سر
( Sir عالیجناب) شاپور جی ، شخصيت مرموز و مؤثر تاريخ معاصر ايران ، پسر اردشير جی بود كه در 8 اسفند 1299 خورشیدی به دنيا آمد (پنج روز قبل از کودتای سیّد ضیاء الدین طباطبایی و رضاخان در 3 اسفند 1299 خورشیدی). پدر او اردشیر جی، نام پدر بزرگ خود را بر اين نوزاد گذاشت. پدر و پدر بزرگ اردشير جی، گزارشگران (خبرنگاران) روزنامه انگلیسی تايمز در بمبئی بودند و لذا اردشير جی نام خانوادگی «ريپورتر- خبرنگار» را برگزيد.

شاپور جی ريپورتر سرتيپ يا سرلشكر بازنشسته اينتليجنس سرويس (MI6) بود. كه تا زمان پيروزی انقلاب همچنان مأمور شاغل آن سرويس در ايران و افسر رابط اين سازمان با شاه بود. بنابراين ، احتمالاً وی به درجه سرلشكری نيز ارتقاء يافته است. شاپور جی تا سال 1316 خورشیدی (زمان رضاشاه) در ايران حضور داشت و در خرداد همان سال ، تحصيلات خود را در دبيرستان فيروز بهرام به پايان برد. لرد ويكتور روچيلد ، در تکفل و پرورش شاپور جی سهمی عمده داشت و در پرتو اين توجه بود، که او توانست تحصيلات دانشگاهی خود را در كالجهای وست مينيستر و كينگ دانشگاه كمبريج به پايان برساند و سپس در سرويس اطلاعاتی بريتانيا در عالیترین سطوح، آموزش ببیند. شاپور جی در اواخر جنگ جهانی دوم از سوی سرويس اطلاعاتی انگليس به عنوان "كارشناس جنگ روانی" به هند اعزام شد. او در اين مأموريت پس از نشان دادن توانایی و كارایی فوق‏العاده خود و موفقيت در اين آزمون در سال 1325 خورشیدی راهی تهران شد.

شاپور جی در بدو ورود ارتباط خود را با اسدالله علم برقرار ساخت و اين شبكه هدايت یک رشته عمليات را به دست گرفت كه در اسناد سرويس اطلاعاتی آمريكا با نام رمز "عمليات بدامن" (Bedamen) خوانده می شود و لذا شبكه شاپور جی و اسدالله علم "شبكه بدامن" ناميده شد.

 

 از راست شاپور ريپورتر، سرتيپ نعمت الله نصيری، ريچارد نيکسون (معاون رئيس جمهور آنموقع آمريکا) و سرلشگر مهدیقلی علوی مقدم (رئيس شهرانی کل کشور)/ در زمان سفر نيکسون به ايران در 18 آذر 1332 خورشیدی

 

پروژه بدامن با مسئولیت شاپور جی

پروژه بدامن یکی از نخستين پروژه‏ هایی بود كه در چهار چوب همكاری انتليجنس سرويس (انگلستان) و سازمان نو بنياد سيا (آمریکا) بر مبنای امكانات غنی بومی  MI-6 و بودجه كلان سيا آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور جی ريپورتر قرار گرفت.

اين عمليات دارای دو محور عمده «نفوذی - سياسی» و «تبلیغی - فرهنگی» بود. شاپور جی در سال‏های بحران روابط ايران و انگليس، در پوشش «وابسته مطبوعاتی سفارت آمريكا» در تهران حضور داشت و تا كودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی به طور رسمی رئيس دارالترجمه سفارت آمريكا و رايزن سياسی اين سفارت بود. در سال‏های پس از كودتا ( 1332 خورشیدی)، شاپور در خفا بيشترين مناسبات را با محمد رضا پهلوی داشت و با رهنمودهای خود، او را در گذر از افت و خيزهای سياسی داخلی و خارجی هدايت می كرد. شاپور جی بلا فاصله پس از كودتا استاد زبان انگلیسی در دانشگاه جنگ شد و به نشان كردن و جذب كاراترين و مستعدترين افسران ارتش پرداخت و هم زمان بعنوان استاد در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. شاپور جی در عرصه تدوين و انتشار كتاب‏ها و جزوه‏ های ضد كمونیستی فعال بود. وی از طريق نصرت ‏الله معينيان كه با سازمان «سيا» همكاری می‏كرد، بر "اداره كل انتشارات و راديو" و سپس وزارت اطلاعات و جهانگردی نظارت می‏كرد.

بررسی فعالیتهای سياسی و اطلاعاتی شاپور جی، طی سال های 1333 تا 1357 خورشیدی در برگيرنده تاريخ 25 ساله اخير سلطنت پهلوی است. از جمله اقدامات وی شركت در جلسات و فعال نمودن ساواک از طريق اصلاح ساختار آن بود. همگام با اين تحولات در سيستم اطلاعاتی امنیتی، در سال 1350 خورشیدی ايران شاهد تحولات اساسی در خليج ‏فارس بود كه مهمترين آنها خروج انگلیس از منطقه و حضور فعال شاه به عنوان ژاندارم منطقه است. متعاقباً ريچارد نيكسون در سفر به تهران، موافقت دولت آمريكا را با خريد هر نوع سلاح غيرهسته‏ای توسط شاه را اعلام داشت. به اين ترتيب ، محمد رضا پهلوی در نقش ژاندارم منطقه و بزرگترين خريدار سلاح کمپانی های غربی ظاهر شد و منطقه را به كانون مسابقه تسليحاتی افسار گسيخته به نفع كمپانی های اسلحه‏سازی آمريكایی و انگلیسی مبدل ساخت. در اين زمان ، شاپور جی بزرگترين دلال كمپانی‏های انگلیسی در ايران بود. پيروزی انقلاب اسلامی ايران ، دستاورد 72 ساله ريپورترها ، پدر و پسر را بر باد داد. در سالهای پس از انقلاب، شاپور جی ريپورتر نقش درجه اول در توطئه‏های عظیمی كه عليه نظام نوپای اسلامی ايران صورت گرفت به عهده داشت و از جمله، به گفته سپهبد متواری سعيد رضوانی ، مبلغ يك ميليون دلار اعتبار در اختيار ارتشبد بهرام آريانا گذاشت و آریانا با همين پول نخستين كانون ضد انقلاب مسلح در خاك تركيه و عراق را سازمان داد ....

 

(از: سهيلا عين‏الله ‏زاده و سایت "ساجد دفاع مقدس")

 

(سر شاپور جی در سال 1383 خورشیدی بر اثر مریضی پروستات در آرژانتین و در شهر ساحلی کارپاس درگذشت/ سایت خانه و خاطره).

 

..................  .................   ...............   ...............

 

اردشیر جی ریپورتر

رئیس سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران

 

 وینستون چرچیل  نخست وزیر زمان جنگ جهانی دوم انگلستان؛

 

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی سیّد ضیاء و رضاخان

در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خ. و حوادث بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق./ 1272 خورشیدی یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره میشد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داد و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد.

البته در کودتا ، سرلشکر سِر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپر فورس)، نیز نقش داشت، ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود.

 

وینستون چرچیل و سر ادموند آیرونساید

سر ادموند آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. آیرونساید از ۴ ا کتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک ها روسیه را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمیتواند هم سنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر جی ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران تا زمان کودتا رضا خان و سیّد ضیاء در سال 1299 خورشیدی بمدت ۲۸ سال در ایران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آیرون ساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجری دستورات وزیر جنگ وقت بریتانیا ، یعنی سِر وینستون چرچیل بود. بعدها همین چرچیل ، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا ، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی بر علیه دکتر محمد مصدق و حکومت ملی او ایفا کرد.

 

(از: مجله دوران و سایت "موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی" در ایران)

 

..................  .................   ...............   ...............

 

اقلیتهای دینی در زمان رضا شاه

 

در دوره رضا شاه پهلوی در حالی كه شعاير اسلامی مورد بی‌اعتنایی قرار می گرفت و روحانيون از هر سو تحت فشار بودند، وضع اقليت‌های مذهبی دراين دوره به مراتب بهتر از اكثريت مسلمانان بود.

 

بنابر نوشته "تاريخ كمبريج"

«در مقابل علما كه در ايران جديد ، منزلت و اقتدارشان آشكارا كاهش يافته بود ، اقليت‌ های مذهبی ... از اهميت بيشتر و فرصت‌های بهتر برای پيشرفت اقتصادی برخوردار شده بودند كه نتيجة حركت‌های دولت رضاشاه در جهت برخورد برابر با كلية شهروندان بود. اين وضعيت ناشی از احساسات آزاديخواهانه يا مساوات‌طلبانه رضاشاه نبود، بلكه بيشتر از تمايل او به قرار دادن كلية ايرانيان در یک سطح در مقابل دولتی نيرومند سرچشمه میگرفت. به هرحال نتيجه اين سياست بهبود وضع اكثر مسيحيان ارمنی، يهوديها و زرتشتی‌ها بود كه باب تعداد زيادی از مشاغل و حرفه‌های جديد به روی آنها گشوده شد.»

 

در مورد يهوديان گفته شده كه:

«از وقتی قدرت به دست رضاشاه افتاد، آسايش آنان رفته رفته تأمين گرديد و زندگی آنان رو به آبادی نهاد. جوانان يهودی در رديف ديگران به انجام خدمت وظيفه دعوت شدند، مدارس و دانشگاه به روی آنان باز شد، بازرگانيهای كوچك و محدود يهود توسعه يافت و تدريجاً بازرگانان و ثروتمندان بزرگی در ميان آنها يافت شد و تقريباً‌ يهودی ها از تمام حقوق كشوری استفاده میکردند، ولی عدة کمی از آنها در ادارات پذیرفته  میشدند و مخصوصاً در دستگاه سياسی كشور يهوديان نتوانستند راه یابند.»  

در ايام پيش از جنگ جهانی دوم ، يهوديان به تدريج جا پای خود را در سرزمين فلسطين مستحكم می‌نمودند. اين موضوع موجب فرياد خواهی ملت مسلمان فلسطين شد و روحانيان ايران (قم) تلگراف هایی را در اين زمينه به دولت ارسال داشتند، ولي رژيم رضاشاه از انتشار اين تلگرافها در جرايد جلوگيری نمود. ادعا شده كه: «از سال 1935 میلادی به بعد با سرايت تبليغات ضد يهود به وسيلة عمال آلمانی در ايران، مخفيانه تظاهراتی بر ضد يهود برپا می‌شد و يهوديان را از برخی ادارات اخراج كردند. دانشكدة افسری بر روی جوانان ديپلمه و ليسانسيه بسته شد، ولی وقوع جنگ جهانی دوم، بدبینی‌ها عليه يهوديان را به مقدار زيادی از بين برد  

گفته شده یکی از نمايندگان مجلس به نام زوّار كه مورد غضب واقع شده بود برای به دست آوردن دل شاه در عريضه‌ای به بخش‌هایی از گلستان سعدی را ی كریمی كه از خزانه غيب‌ گبر و ترسا وظيفه خود داری...) كه در مدح و ستايش خداوند است، استناد جسته و بعد از كلمات گبر و ترسا نام ارباب كيخسرو و دكتر الكساندر آقايان نمايندگان زرتشتيان و ارامنه را داخل پرانتز درج كرده بود. شاه از اين حُسن قريحه قرين مسرت و انبساط گرديده امر به تجديد انتخاب زوّار داد.

 

حمایت رضا شاه از زرتشتیان

حمايت رضاشاه از اقليت زرتشتی از پيش از سلطنت او وجود داشت. مسلماً او از ابتدا آشنایی چندانی با آموزه ‌های دینی زرتشتيان نداشت و به تدريج با رابطه‌ای كه ميان او و تنی چند از روشنفكران بويژه اردشير جی، سومين نمايندة پارسيان هند پيدا شد، با اعتقادات آنان آشنایی يافت و به حمايت از انديشة زرتشتی برخاست. چنين توجهی از طرف اقليت زرتشتی كه همانند اقليت‌های موجود در هر جامعه در تنگنا و محدوديت قرار داشت ماية بسی دلگرمی بود و آنان از تغيير شرايط كاملاً‌ راضی به نظر می‌رسيدند.

 

انتخاب نام پهلوی/ سال 1304 خورشیدی

اولين و مهم‌ترين توجه رضاخان به فرهنگ ايران باستان انتخاب نام خانوادگی «پهلوی» بود كه بر طبق ابلاغية منتشر شده در روزنامه شفق سرخ مورخ 10 ارديبهشت 1304 خورشیدی صورت رسمی يافت و بقية كسانی كه سابق بر اين به اين نام شناخته شده بودند، از جمله محمود محمود، به احترام و شايد به اجبار رضاخان از داشتن اين نام منصرف شدند. جالب اینکه رضاخان از معنی و مفهوم اين نام بی اطلاع بود و یک بار معنای آن را از پروفسور "هرتسفلد" مستشرق آلمانی پرسيده بود. از اينجا روشن می‌شود كه اختيار اين نام به هيچ ‌وجه نشان دهندة نظر و تمايل رضاشاه نمی‌توانست باشد. از آن پس كه نام خاندان اشكانی مجدداً زنده شد و بر روی سرسلسلة جديد گذارده شد اختيار نام‌های ايرانی قديم به ويژه نام شاهان در بين مردم متداول گشت.

 

علاقه رضا شاه با دیانت زرتشتی

علاقه و ارتباط رضاخان با ديانت زرتشتی حتی به سالهای اول كودتا برمی‌گردد. او در ملاقاتی با هیئتی از سران پارسيان از اينكه ايران و نسل جوان ايرانی تعاليم عالی مذهبی باستانی خود را ناديده گرفته و از آن بی‌اطلاع است ابراز تأسف كرد. چنين حمايتهایی موجب شد تا زرتشتيان ايران و خارج ايران به رضاخان علاقه‌مند شوند، به‌گونه‌ای كه مجلة ايران ليگ در بمبئی همواره عكس نيم‌تنة وی را در اولين صفحه خود چاپ میکرد.

 

انجمن زرتشتیان مدد کار رضا شاه

در سال‌های سخت مبارزه رضاخان كه سرانجام منجر به تغيير رژيم قاجار شد ، انجمن زرتشتيان به رياست ارباب كيخسرو شاهرخ همواره يار و مددكار رضاخان بود و اين فعاليتهای سياسی با مساعدت‌ مادی و معنوی پارسيان هند روبرو میشد، چرا كه: «آنان از آن پس می‌توانستند گمشدگان خرابه‌های مداين را در خانه پهلوی پيدا كنند

 

مهاجرت پارسيان هند به ايران در زمان رضا شاه/ رضا شاه سوشیانس زرتشتیان

روند مهاجرت پارسيان هند به ايران كه از دو سال پيش از تغيير سلطنت (قاجاریه) آغاز گشته بود سريعتر شد، و رضاخان در پاسخ به تلگراف تهنيت زرتشتيان به مناسبت رياست حكومت موقتی در 10 آبان 1304 خورشیدی، قول حمايت كامل از آنان را داد. با چنين حمايت‌هایی خیلی بدیهی بود كه زرتشتی‌ها و ارباب كيخسرو ، رضاشاه را سوشيانس (منجی) خود بدانند. ارباب كيخسرو نقش مهمی را در جريان تشكيل مجلس مؤسسان برعهده گرفت و همراه با فرزندش به سلطنت رضاشاه رأی داد و زرتشتيان سراسر دنيا با ارسال تلگرافهایی سلطنت رضاشاه را تبریک گفتند.

 

تاریخ 2500 ساله

پس از تغيير سلطنت ترکان قاجاریه ، آداب و سنن پيش از اسلام رونقی تازه يافت و زرتشتيان بيش از يك اقليت مذهبی مورد حمايت قرار گرفتند. و لذا به شدت از رژيم جديد حمايت میكردند و حتی شرايط را به ‌گونه‌ای فراهم ديدند كه پيشنهاد میدادند به جای سال هجری شمسی ، سال پهلوی رواج يابد (منظور پادشاهی 2500 ساله است)، كه پيشنهاد آنها تا اندازه‌ای عملی گرديد و بعدها در سلطنت پهلوی دوم آنان به مطلوب خود رسیدند.

كتاب "تاريخ پهلوی و زرتشتيان" در مورد حمايت رژيم از اين اقليت می‌نويسد: «از آن پس كه رضاشاه به حال زرتشتيان، نگاهدارندة دين نياكان و فرزندان اصيل ايران، عطف توجه نمود و‌ آنها را به مهر شاهانه خويش سرشار و بر زخم‌های فرسوده‌ شان مرهم نهاد و دلهای پژمرده ايشان را با نوازش‌های پدرانه شاداب فرمود ، محروميت‌ها را از سر آنها برداشت ، تساوی حقوق را اعلام فرمود و زرتشتيان را برخلاف پارينه بر مايملک خود فرمانروا ساخته و رفع ظلم از ايشان نمود و طرف توجه خاص خويش قرار داد، آنها در ارتش و كشور به خدمت داخل گشته و بتدریج در ادارات دولنی راه يافتند و مشاغل مهمه را اشغال نمودند (جهانگیر اشیدری در تاریخ پهلوی و زرتشتیان).»  

نويسندة كتاب مزبور اضافه می‌كند: «توجه خاص رضاشاه به زرتشتيان تا حدّی بود که میگفت: شما هميشه در پناه من هستيد اگر كوچكترين ناراحتی برای شما رسيد تلگراف به خود من بزنيد فوری از شما رفع زحمت می ‌شود. و به فرماندهان نظامی سفارش می كرد تعداد بيشتری از زرتشتيان را استخدام كنند  

با حمايت رضا شاه از زرتشتيان، آنان موفق به گسترش مراكز آموزشی و بهداشتی شدند و از اين طريق علاوه بر استفاده از وضعيت به دست آمده برای همكيشان خود، در اجرای سياست‌های فرهنگی رژيم مساعدت كردند. در اين ميان اردشير جی  كه یکی از راهنمايان اصلی رضا شاه در مسائل سياسی و فرهنگی به شمار می آمد، در ترغيب پارسيان هندوستان در ايجاد مدارس دخترانه در ايران می‌كوشيد.

 

برگزاری جشن هزاره فردوسی

هنگام برگزاری جشن هزاره فردوسی كه یکی از اهداف آن، بزرگداشت آداب و سنن باستانی بود ، بدیهی بود زرتشتيان بنا به دستور رضا شاه حضوری فعال داشته باشند  و ارباب كيخسرو شاهرخ بيشترين تلاش را در اين زمينه انجام داد.

 

قصر فیروزه آرامگاه زرتشتیان

از ديگر مساعدتهای رضاشاه به زرتشتيان، فروش زمینهای قصر فيروزه به اقليت زرتشتی با تخفيف ويژه به منظور ايجاد آرامگاه بود كه پيش از اين با فروش آن به اقليت‌های کلیمی و مسیحی مخالفت كرده بود. از مجموع آنچه درباره حمايت رضاشاه از اقليت زرتشتی گفته شد می توان به عمق شوُوينيسم (ناسیونالیسم) رژيم پهلوی و مقاصد باستان ستايانه آن پی برد.

 

اهورا مزدا نشان ايرانیگری/ زرتشت مظهر ملی / اوستا  يادگار باستانی

«ايرانيان باستان همواره برای شاه فرّ يزدانی قايل بودند كه بالاتر از آن فرّ و شكوهی نبود و اين عقيده تا حدی بود كه در نيايش روزانه از خداوند می‌خواستند همواره شاهنشاه تندرست و پيروز بوده و از بد و گزند بدمنشان به دور باشد. و در سرودهایی كه از سوی زرتشتيان در جشن‌های دینی و ملی خوانده می‌شوند بخش مربوط به «آفريدگان» همراه با عرض ادب به پيشگاه اهورا مزدا و اقرار بر پذيرش دستور شاهنشاه به‌عنوان سايه خداست  

از آنجا كه چنين اعتقاداتی در فرهنگ اسلامی وجود نداشت، بدیهی بود رضاشاه در صدد مقابله با آن برآيد. دراين راستا اقليت زرتشتی، فرصت به دست آمده را برای خارج شدن از محدوديت‌های سابق غنیمت  مینمود، و در اين ميان تني چند از رؤسای آنها مشاور، راهنما و مجری سياست فرهنگی رژيم رضا شاه بودند. بهره ‌برداری نهایی رضا شاه از به ميدان آوردن فرهنگ ايران باستان ، منزوی كردن فرهنگ اسلامی و قدم برداشتن در جهت تجدد مآبی و اشاعة فرهنگ غربی بود.

جلال آل ‌احمد (توده ای سابق) زردشتی گرائی (زرتشتی گرائی) دوران رضاشاه را اينگونه ترسيم كرده است: «به دنبال .... سياست ضد مذهبی حكومت وقت (زمان رضا شاه) و به دنبال بد ‌آموزيهای تاريخ‌ نويسان غالی دوره ناصری كه اولين احساس حقارت‌ كنندگان بودند ، در مقابل پيشرفت فرنگ و ناچار اولين جستجو ‌كنندگان علت عقب‌ ماندگی ايران، مثلاً در اين بد ‌آموزی كه اعراب تمدن ايران را پامال كردند... در دوره بيست ساله (منظور شاهی رضا شاه است) از نو سر و کله "فروهر" بر در و ديوارها پيدا میشود... و بعد سر و كلة ارباب گيو و ارباب رستم و ارباب جمشيد پيدامیشود با مدرسه هاشان و انجمن‌ها شان و تجديد بنای آتشكده ‌ها در تهران و يزد. آخراسلام را بايد كوبيد و چه جور؟ كه از نو مرده‌ های پوسيده و ريسيده را كه سنت زرتشتی باشد و كوروش و داريوش را از نو زنده كنيم و شمايل اورمزد را بر طاق ايوان‌ها بكوبيم و سر ستونهای تخت‌جمشيد را هر جا كه شد احمقانه تقليد كنيم. من به خوبی به ياد دارم كه در كلاسهای آخر دبستان ، ما شاهد چه نمايش های لوسی بوديم از اين دست، و شنوندة اجباری چه سخنرانيها كه در آن مجالس "پرورش افكار" ترتيب می‌دادند.... به هر صورت در آن دوره بيست ساله، از ادبيات گرفته تا معماری و از مدرسه گرفته تا دانشگاه، همه مشغول زرتشتی‌‌ بازی و هخامنشی بازی‌اند. يادم است در همين ايام ، كمپانی داروسازی باير آلمان نقشه ايرانی چاپ كرده بود و به شكل زن جوانی بيمار و در بستر خوابيده ـ و لابد مام ميهن! ـ و سر در آغوش شاه وقت گذاشته و كوروش و اردشير و ديگر اهل آن قبيله از طاق آسمان پايين آمده ، كنار درگاه - يعني بحر خزر- به عيادتش و چه "فروهر" ی در بالا سايه افكن بر تمام مجالس عيادت... اين جوری بود كه حتی آسپرين باير را هم با لعاب كوروش و داريوش و زرتشت فرو می‌داديم!(جلال آل احمد/ در خدمت و خیانت روشنفکران").»  

یکی ديگر از جريان های انحرافی كه با تسامح نسبی رژيم روبرو بود و در اثر همين تسامح بيش از پيش در ايران پا قرص كرد و «محافل» و «بيت ‌العدل» خود را داير ساخت، كيش بهاييگری بود. البته به دستور رضاشاه ضمن بستن مدارس ارمنیها و يهوديان و زرتشتيها، مدرسه خاص بهاييها نيز تعطيل شد، به علاوه كتب ردية شديدی عليه بهاييان نشر يافت، ولی بهاييان نيز به كار خود مشغول بودند و شبكة محافل خود را توسعه می‌دادند.

 

فرقه بهائیان

الول ساتن می‌نويسد: «آيين بهایی در ايران نه تنها مورد تنفر، بلكه تحت تعقيب است ، اما احتمال میرود كه عده زيادی از بهایی ها به طور محرمانه در اينجا زندگی كنند

بهایی ها فعاليت‌های خود را در زمينه‌های فرهنگی تعقيب می ‌كردند. مدارس بهاييان تهران كه شامل دبستان و متوسطه میشد در كشور از پرستيژ خاصی طی دو دهه قبل و بعد از سلطنت رضا شاه برخوردار بود و اين در حالی بود كه بهایی ها توسط دولت تحت فشار بودند و به رسميت شناخته نمی شدند. در واقع تعداد زيادی از خانواده ‌های روشنفكر و با نفوذ تهران نام  فرزندان خود را در اين مدارس ثبت میکردند. دختران ارشد رضاشاه و پسر ارشد او(شاه بعدی) آموزش‌های اولية خود را در مدارس ابتدایی بهاییان تهران ديدند به گفتة فردوست: «رضا شاه با بهائيت روابط حسنه داشت تا حدی كه اسدالله صنیعی را كه یک بهایی طراز اول بود ، به آجودانی مخصوص وليعهد منصوب كرد (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی).»

 

منابع نویسنده:

- سلسة پهلوی و نيروهای مذهبی به روايت تاريخ كمبريج،

- سازمان اسناد ملی ايران

- پرويز رهبر. تاريخ يهود از اسارت بابل تا امروز

- خاطرات یک نخست‌وزير

- جهانگير اشيدری. تاريخ پهلوی و زرتشتيان

- حسين مکی. تاريخ بيست‌ ساله ايران

- يادداشت‌های كيخسرو شاهرخ، به كوشش و زيرنويس جهانگيری اشيدری

- فردوست نقل می‌كند: روزي محمدرضا به من گفت كه پدرم از دين زرتشت تمجيد می‌كند. "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی"

- صفایی، رضاشاه كبير در آيينه خاطرات، ص 319 خاطرات رستم گيو

- سفرنامه بلوشر

 

 (منبع از: حمید بصیرت منش در "مجله دوران" و از: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)

 

..................         .................        ...............     ...............     ............

 

"نقش زرتشتیان در انقلاب مشروطیت"/ خاطره های "خاطره نویسان زرتشتی"/

با تشکر از سایتهای "زرتشتیان کرمان" و"موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی" و "ساجد دفاع مقدس" و حمید بصیرت منش/ سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ اردیبهشت ماه 1390 خورشیدی/ 2011 میلادی و 1379 یزدگردی/