آتشکده ایرانشهر/ سایت خانه و خاطره
نور بن مایه
عرفان زرتشتی
آتش گوهر خرد
و اندیشه
پروردگار
گر
عشق نبودی غم
عشق نبودی چندین
سخن نغز که
گفتی که شنودی
ور
باد نبودی که
سر زلف ربودی
رخساره
معشوق به عاشق
که نمودی
(سهروردی)
در
کون و مکان نیست
بغیر از یک
نور ظاهر
شده آن نور به
انوار ظهور
حقّ نور و
تنوّع
ظهورش
عالم توحید
همین است دگر
وهم و غرور
(جامی)
عرفان زرتشتی-
حکمت خُسروانی
«ای
مزدا تو آن
اندیشهگری
که از روز
نخست (ازل) با
نور خود افلاک (آفرینش)
را روشن ساختی
و با نیروی
خرد خویش به این
درستی و خوبی
در راستی (اشا)
سامان دادی. ای
کسی که هماره
و در همه حال یکسانی،
فروغ ایمان و
نور پاکمنشی
را بر همه ما
بتابان.»
آتش
گوهر خرد و
اندیشه
پروردگار
"روایات
پهلوی"
«پروردگار
پاک، آتش را
از گوهر خرد و
اندیشهی خویش
آفرید و فروغش
را از روشنی بیکران
آفرید.»
«آتش»،
آخشیجی است که
نور میفوراند
و با نگاه
بدان روان
انسان تکان میخورد.
زمانی که
انسان به
نورافشانی
آتش مینگرد،
به راستی به
شبیهترین پدیده
به مینو در
جهان گیتی مینگرد.
قرار دادن
شرارههای
نورافروز آتش
در جایگاه ستایش
و نماز به پیشگاه
اهورامزدا،
سبب پیدایش جایگاهی
سپند به نام
آتشکده شد.
برای آنکه
همهی مردمان
در این همازوری مینوی
همبهره (سهیم)
باشند، از دست
هر کدام شعلهای
گرفتند،
پالودند و بر
آن آتش
افزودند و از
این کوشش «آتش
ورهرام» بزرگ
کردند و جایگاه
تختنشینیاش
را آدریان (آتشها)
نامیدند.
یکی
از روی دستور
اوستا فروغ
خاور رخشان
پرستد
فرو
گشته اندر
وحدت ذات وجود و
جوهر و امکان
پرستد
(پورداوود)
«ای
پروردگار هستیبخش
دانای بیهمتا،
ما در برابر این
روشنایی که
پرتویی از نور
توست به نماز
و نیایش تو میپردازیم
و اقرار میکنیم
که وامدار و
سپاسگزار همهی
بخششهای تو
هستیم و بهوسیلهی
نیکاندیشی و
نیکگفتاری و
نیککرداری،
رسیدن و یکی
شدن با تو را
خواستاریم...»
آتش
عشق است کاندر
نی فتاد جوشش
عشق است کاندر
می فتاد
جسم
خاک از عشق بر
افلاک شد کوه در
رقص آمد و
چالاک شد
عشق
پاک از نور حق
دارد نشان میبرد
دل را بدان
جانب کشان
«نور
و آتش که منبع
مادی آن است
برای ادامهی
زندگانی گیتی
از جهان مینوی
به جهان گیتی
فرو فرستاده
شد و حرارت غریزی
و آتش درون
مردمان، از
آنست که پس از
خاموشی پیکر
جاندار، به
سردی گراید و
حیات قطع شود.»
نورالانوار/
شیدان شید
«ما
زرتشتیان
پروردگار را
«نورالانوار» یا
«شیدان شید»
مینامیم و بر این
باوریم که هر
نوری، ذرهای
از روشنایی بیکران
پروردگار است
و یکی از
مظاهر بیپایان
اوست که به
لطف و مرحمت
او بهرهی آدمیان
شده و هستی بخشترین
عنصر روی زمین
است. گلها،
درختان و گیاهان
به سوی نور
رشد میکنند و
در نور، ادامهی
زندگی برایشان
ممکن است.
انسان نیز
تنها در کنار
نور میتواند
به هستی خود
ادامه بدهد.»
منابع: کتاب
پسند «اوستا»/
کتاب پهلوی
«بندهشن»/ کلام
اهورایی «گاتها»،
کتاب آسمانی دین
مزدیسنی/
کتاب «یسنا»/
کتاب پهلوی «دینکرد»
.................. ................. ............... ...............
با
تشکر از سایت
"جهان بینی
زرتشتی" و آقای
فرید شالیزاد/
سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت/ اردیبهشت
ماه 1390 خورشیدی/
آپریل 2011 میلادی