با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
اسماعیل
پسر ابراهیم،
برادر ناتنی
اسحاق
پسران
اسماعیل، بنی
اسماعیل، نیای
اعراب شبه جزیره
تا خلیج فارس
آرامگاه
ابراهیم،
ساره، اسحاق، یعقوب(یا
اسراییل)؛
آرامگاه راحیل؛
تقویم یهودی
پنجاهه ها؛ بنی
اسراییل از بنی
اسحاق
ابراهیم،
ساره، هاجر،
اسماعیل و
اسحاق و دیگر
اعضای
خانواده؛
اسماعیل
پسر بزرگ
ابراهیم
اسماعیل
از شخصیتهای
کتاب مقدس
تورات و قرآن،
پسر بزرگ
ابراهیم از
هاجر، کنیز
مصری سارا بود
و در زمانی که
ابراهیم
هشتاد و شش
ساله بود و
چهارده سال
قبل از تولد
اسحاق به دنیا
آمد.(سفر پیدایش)
محل تولد وی
در ممری و تاریخ
آن 2085 قبل از میلاد
بوده است.
اسماعیل در سیزدهسالگی
ختنه شد.(سفر پیدایش)
اعتقاد
مسیحیان و یهودان
طبق
عقاید مسیحیت
و یهودیت در
تورات،
خداوند (یهوه)
عهد خود را پس
از ابراهیم با
اسحاق و نه با
اسماعیل
بست.(سفر پیدایش)
اما خداوند
همچنین وعده
داد که از
«اسماعیل» نیز
ملتی بزرگ و 12
امیر پدید
خواهد آمد. پس
ابراهیم،
اسماعیل و
مادرش هاجر را
در بیابانی به
نام فاران، که
برخی آن را
«حجاز» دانسته
اند، رها
نمود.(سفر پیدایش)
به اعتقاد یهودیان
و مسیحیان و
مسلمانان چاه
زمزم در
«بئرشبع= در
جنوبی ترین
قسمت فلسطین»
پس از آن به
وجود آمد که
هاجر برای
اسماعیل به
جستجوی آب
روان شد.(صحیح
بخاری)
سرزمین
موعود بنی
اسراییل از
نهر مصر(نیل)
تا نهر عظیم(فرات)
همچنین
خدای یهودان، یهوه
وعده نیل تا
فرات را به
عنوان سرزمین
موعود در
تورات به
فرزندان
ابراهیم، یعنی
بنی اسماعیل
(عرب ها) و بنی
اسحاق(بنی
اسرائیل و یهود)
دادهاست: «در
آن روز،
خداوند با
ابراهیم عهد
بست و گفت: «این
زمین را از
نهر مصر(نیل)
تا به نهر عظیم،
یعنی نهر
فرات، به نسل
تو بخشیدهام».(سفر
پیداش)
اسماعیل
جدّ بزرگ
اعراب
محمد
از نوادگان نابت پسر
اسماعیل
در
روایات سنتی
اسماعیل جد
بزرگ اعراب
محسوب میشود.
اعراب خود را
از نسل اسماعیل
و یهودیان خود
را از نسل
اسحاق (برادر
اسماعیل) میدانند.
برخلاف یهودیان
و مسیحیان،
مسلمانان
معتقد به پیغمبری
و رسالت اسماعیل
هستند.(قرآن)
اما در عین
حال تنها
ابراهیم، اسحاق
و یعقوب(پسر
اسحاق) در
قرآن امام
خوانده شدهاند.(قرآن)
در قرآن
بلافاصه پس از
نقل ماجرای
ذبح تنها
فرزند ابراهیم،
خدا نوید
اسحاق را به
عنوان پاداش
به او میدهد.(قرآن)
همچنین در روایات
اسلامی، قول
قوی این است
که قربانی،
اسماعیل بود.
ولی در کتاب
مقدس بخش عهد
عتیق، خداوند(یهوه)
دستور قربانی
کردن اسحاق را
به ابراهیم
داد.(سفر پیدایش)
مسلمانان
معتقدند که
خانه کعبه به
دست ابراهیم و
فرزندش اسماعیل
در مکه تجدید
بنا شده
است(قرآن) و
اسماعیل
حجرالاسود(سنگ
سیاه داخل
کعبه) را یافته
است. سیرهنویسان
مسلمان، محمد
را از نوادگان
نابت
پسر اسماعیل
دانستهاند.
بنی
اسماعیل
(اسماعیلیان)
لفظ
اسماعیلیان (با اسماعیلیان
شیعه اشتباه
نشود) چندین
بار در عهد عتیق(اورات)
به کار رفته
است و معمولاً
گمان میشود،
منظور تنها
فرزندان
اسماعیل است
ولی کتاب
پنجاههها به
روشنی اسماعیلیان
را شامل نسل
اسماعیل و 6
برادرش از قطوره
دانسته و
اعراب را از
آنان دانسته
است.(کتاب پنجاهه
ها)
قطوره
دیگر همسر
ابراهیم
قطوره،
براساس
باورهای یهودی
و مسیحی و
کتاب
مقدس(تورات)
همسر ابراهیم،
و مادر شش پسر
ابراهیم به
نامهای
زمران، یُقشان،
مدیان، مدان، یشباق
و شوحا بوده است.
پدر زن موسی، یترون(شعیب)
را از نسل مدیان
دانسته اند.
ابراهیم
بهنگام قربانی
کردن اسماعیل
و ظاهر شدن
فرشته جبرییل
با گوسفند از
نگاه
مسلمانان؛
ذبیح
بودن فرزندان
ابراهیم
چنین که
مرسوم است که
عمدتا اسماعیل
و اسحاق را دو
فرزند ابراهیم
می دانند و جنجال
بر سر ذبیح
بودن آنان و
نسل پیامبران
بنی اسرائیل
که از اسحاق
بود و پیامبر
اسلام که از
اسماعیل بود
هم این دو را
در کانون توجه
قرار داده
است. ولی چنان
که از تورات
بر می آید،
حضرت ابراهیم
حداقل 8
فرزند پسر
داشت. یعنی
اسماعیل و
اسحاق و 6 فرزند
از همسر سوم خود
که پس از مرگ
ساره(سارا) با
او ازدواج
کرد، به نام
قطوره. «و
ابراهیم، دیگر
بار، زنی
گرفت که
قطوره نام
داشت. و او
زمران و یُقشان
و مدان و مدیان و یشباق و شوحا
را برای او
زایید.»( پیدایش
25) «قطوره
6
پسر برای
ابراهیم بدنیا
آورد که مدیانیها
از آنها بوجود
آمدند.»(پیدایش
باب 25)
و
بر
طبق روایات
تورات حضرت
ابراهیم هدایایی
به اسماعیل و
برادرانش داد
ولی کل دارایی
خود را برای
اسحاق به ارث
گذاشت. «و
ابراهیم
تمام مایملک
خود را به
اسحاق بخشید.
اما به پسران
کنیزانی که
ابراهیم
داشت، ابراهیم
عطایا داد، و
ایشان را در
حین حیات
خود، از نزد
پسر خویش
اسحاق، به
جانب مشرق،
به زمین شرقی
فرستاد.»(پیدایش
25)
وعده
نیل تا فرات،
جزء مایملک
ابراهیم
نبوده است که
به ارث، تنها
به یکی از
فرزندان وی
برسد! بلکه
وعده به کل
نسل ابراهیم
بوده است(از
طرف خدای یهود)
و تاکید اضافه
ای هم شده است
این حقیقت مهمی
است که اسماعیل
جزء نسل ابراهیم
است. خدا(یهوه)
به ابراهیم
گفت: «درباره
پسر خود و کنیزت،
بنظرت سخت نیاید،
بلکه هر آنچه
ساره به تو
گفته است،
سخن او را
بشنو، زیرا که
ذریت تو از
اسحاق
خوانده
خواهد شد. و از
پسر کنیز نیز
اُمّتی
بوجود آورم،
زیرا که
او(اسماعیل)
نسل توست.»(پیدایش
21)
اسماعیلیان
و عرب ها
واژه
اسماعیلیان
در خیلی
قسمتها در
تورات آمده
است و عمدتا
هم چنین گمان
می شود که
آنها فرزندان
اسماعیل
هستند ولی در
تورات تعریف
درستی از آن ارائه
نشده است و
مفسرین کتاب
مقدس معتقدند
گاهی اسماعیلیان
و مدیانی
ها(فرزندان
برادر اسماعیل،
مدین) به جای یکدیگر
به کار رفته
اند. در کتاب Jubilees که به
فارسی پنجاهه
ها خوانده می
شود و از
کتابهایی است
که کلیسای اتیوپی
جزء قانون خود
می داند ولی دیگران
آن را قبول
ندارند و اخیرا
در بحرالمیت
نسخه مربوط به
100 قبل از میلاد
آن به عبری (یعنی
قدیمی تر از
دست نوشته
کتاب مقدس یونانی
یا عبری موجود
متعلق به قرن
سوم و هفتم میلادی)
کشف شده است
چنین آمده
است: «و اسماعیل و
پسرانش و
پسران قطوره و
پسرانشان با یکدیگر
رفتند و از
فاران تا
دروازه بابل
ساکن شدند، در
تمام سرزمینی
که به سمت
مشرق با بیابان
روبرو است. و اینها
با یکدیگر آمیختند
و نام آنها
اعراب و اسماعیلیان
خوانده
شد.»(کتاب
پنجاهه ها 20:12 )
در آیات
فوق به روشنی
اسماعیلیان،
شامل فرزندان
اسماعیل و
فرزندان 6
برادر اسماعیل
از قطوره معرفی
شده و اصطلاح
عرب ها نیز
برای آنان به
کار رفته است. این
موضوع از آن
جهت مهم است
که یهودیان
غالبا هر گونه
ارتباط اسماعیل
و اسماعیلیان
با عربها را
کتمان می کنند.
بنی
اسرائیل از بنی
یعقوب فرزند
اسحاق
حضرت
اسحاق 2
فرزند پسر
داشت عیسو و یعقوب
که دوقلو
بودند و عیسو
نخست زاده بود
، اما یعقوب
حق نخست زادگی
را در طی
معامله ای از
عیسو گرفت، به
هر حال عیسو
به (شهر)
ادوم رفت
و یعقوب در
همان کنعان (کشور
اسرائیل کنونی)
ساکن ماند.
اسحاق نیز همه
مایملک خود را
بر طبق پیدایش
27 به پسرش یعقوب
می بخشد. حضرت
یعقوب یا همان
اسرائیل، 12
فرزند داشت که
نام آنها از
قرار زیر در
تورات آمده
است: «و بنییعقوب
دوازده
بودند: پسران
لیه(همسر
یعقوب): روبین نخستزاده یعقوب
و شمعون
و لاوی
و یهودا
و یساکار
و زبولون.
و پسران راحیل(همسر
بعدی یعقوب/
در مورد راحیل
در انتهای
نوشتار): یوسف و بنیامین. و پسران "بلهه"
کنیز راحیل: دان و نفتالی.
و پسران زلفه،
کنیز لیه: جاد و اشیر. اینانند
پسران یعقوب،
که در فدان آرام
برای او
متولد شدند.»(پیدایش
35 )
یعقوب
همچنین بر
اساس «پیدایش 48 » از
میان تمام
فرزندان و نوه
های خود،
فرزندان یوسف،
به خصوص فرزند
کوچک تر، افرایم،
را برکت داد. یعنی
یعقوب
همانطور که
ابراهیم به
اسحاق وصیت
کرد و اسحاق
به یعقوب، یعقوب
به یوسف و
فرزندان وی
(افرایم و منسی)
وصیت کرد.
اسراییلی
کیست؟ یهودی کیست؟
اما یهودی
کیست؟ در این
زمینه اقوال
مختلفی وجود دارد،
از کتاب مقدس
مشخص است که
پادشاهی
اسرائیل
متشکل از
دوازده قبیله
بنی اسرائیل
تشکیل شد، و
بعدا دو قبیله(یهودا
و بنیامین) به سر دستگی یهودا
از ده قبیله
به سر دستگی
افرایم(فرزند یوسف)
جدا شدند. ده
قبیله همچنان
اسرائیل
خوانده می
شدند و دو قبیله
پادشاهی یهودا
را تشکیل
دادند که بعدا
ساکنان آنها یهودی
خوانده شدند.
لذا اگر
فرزندان یهودا
را یهودی بدانیم،
یک دوازدهم بنی
اسرائیل یهودی
هستند و اگر
ساکنان
پادشاهی یهودا
را مبنا قرار دهیم، یک
ششم بنی اسرائیل
یهودی هستند.
ده قبیله بنی
اسرائیل در
تاریخ گم شدند
و خبری از
آنها نیست!
از یوبیلهای
یهودی ( The Book of Jubilees)
کتاب
«پنجاهه ها» (یوبیل
ها- Jubilees) یا «آپو كريفا»
(سالنامه یهودی)
کتاب
«پنجاهه ها» یک
«تقویم تاریخى
یهودی» است
مطابق حوادث
«سفر پیدایش» و
بخشى از «سفر
خروج»، که در
آن هر 49 سال یک
پنجاهه به
حساب آمده و
طبق این
پنجاهه ها
حوادثى که در
این مقطع رخ
داده تقسیم
بندى شده است.
این کتاب در
ظاهر به وسیله
یک فرشته به
حضرت موسى وحى
شده است. این
کتاب احتمالأ
در قرن دوم قبل
از میلاد
نوشته شده
است.
منایع:
- سایت
"دایره
المعارف
طهور"
- سایت
" sepehrmohamadi.com
"
- سایت "ویکی
پدیا"
...... ......... ............
............... .................. ......................
عید
پنجاهه یا عید
گلریزان
نزول
روح القدس بر
حواریون عیسی
مسیح
عید
پنجاهه ، عید
نزول روح
القدس بر حواریون
پنجاهه
به معنی
پنجاهمین (روز)
و عید
پنجاهه یا عید
گلُ ریزان یکی از عیدهای
اصلی در میان
مسیحیان است
که طی آن آنچه
«نزول روحالقدس
بر حواریون»
نامیده میشود
جشن گرفته میشود. به
باور مسیحیان،
پس از مصلوب
شدن و درگذشت
مسیح (که جمعه
نیک نامیده میشود)،
مسیح پس از دو
روز از مرگ
برخاست (که به
این مناسبت عید
پاک جشن گرفته
میشود). در
باور پیروان
مسیح، پس از
این رویداد، عیسی
مسیح تا روز
چهلم رستاخیز
خود به
شاگردانش که
حواریون نامیده
میشوند
آموزش میداد
ولی در چهلمین
روز معراج کرد
و به دنیایی دیگر
رفت.
به باور پیروان
مسیح، عیسی مسیح
پیش از معراج
به حواریون
قول داد تا
برای ادامه
راهنمایی آنها،
روحالقدس (بهمراه
خدا و پسرش عیسی
مسیح، سه
وجود مقدس مسیحیان) را به جای
خود نزد آنان
بفرستد. بر این
اساس، روحالقدس
10 روز پس از
معراج، یعنی
پنجاه روز پس
از برخاستن مسیح
از مرگ، بر
حواریون نزول
کرد که این
روز به عنوان «عید
پنجاهه» جشن
گرفته میشود.
عید
پنجاهه از دیدگاه
تاریخی و نمادین
با جشن فصل
درو یهودیان
که شاووت نامیده
میشود مرتبط
است. در جشن
شاووت، یهودیان
به مناسبت
آنچه «اعطای
ده فرمان از
سوی خدا در
کوه طور سینا،
پنجاه روز پس
از خروج» مینامند
را جشن میگیرند.
از فعالیتهایی
که در کشورهای
گوناگون مسیحی
به فراخور عید
پنجاهه انجام
میشود میتوان
به انجام
مراسم در کلیسا،
ضیافتهای
شام و ناهار،
دستههای خیابانی،
انجام غسل تعمید،
مراسم محلی و
رقص و پوشیدن
جامههای جشن
اشاره کرد.
(منبع:
نوشته سلمان
رضایی روش از سایت
"ملکوت خدا")
...... ......... ............
............... .................. ......................
ساره، هاجر،
اسماعیل،
آرامگاه
ابراهیم،
آرامگاه راحیل
آبراهام
(ابراهیم) و
ساره از نگاه
مسیحیان
ساره همسر
آبراهام
(ابراهیم)
ساره
به معنای
شاهزاده نامی
است که بر
اساس تورات
خداوند به
همسر ابراهیم(ع)
داده است. نام
قبلی او سارا
بود، به گفته
تورات ساره از
خویشاوندان
نزدیک ابراهیم
محسوب میشد.
اما اقوال دیگری
نیز درباره او
نقل شده از
جمله اینکه او
دختر وزیر
نمرود بود و
تحت تأثیر
نجات ابراهیم
از آتش قرار
گرفت و مسلمان
شد و در آن
زمان زیباتر
از او کسی
نبود. همچنین
در مورد وی
گفته شده او
دختر
فرمانروای
حرّان بود که
از دین پدران
خود (بت پرستی)
بیزاری میجست.
به گفته تورات
خداوند به
ابراهیم
درباره ساره
فرمود: من او
را برکت خواهم
داد و از وی
پسری به تو
خواهم بخشید و
از او قومها
به وجود خواهم
آورد و از میان
فرزندان تو
پادشاهان (پیامبران)
برخواهند
خواست. حضرت
ابراهیم در سن
صد سالگی و
ساره در سن
نود سالگی
صاحب اسحاق
شدند. قرآن کریم
بشارت اسحاق
را هنگامی بیان
میدارد که
فرشتگان موکل
عذاب قوم لوط
قبل از نزول
عذاب بر قوم
سدوم، بر
ابراهیم به
صورت میهمانان
ناشناس وارد
شدند. ساره در
کنار در ایستاده
بود و شاهد
گفتگوی آنان
با ابراهیم
بود. هنگامی
که بشارت
اسحاق را به
آنان دادند
ساره به صورت
خود زد، خندید
و تعجب کرد و
گفت: همسرم پیر
و من ناتوان و
فرسوده شدهام
و فرزند دار
شدن ما امر عجیب
و دوری است.
اما فرشتگان
به ساره
گفتند: تعجب
نکن خداوند
رحمت و برکاتش
را بر شما
نازل و ملازم
ساخته.﴿رحمة
الله و برکاته
اهل بیت انه
حمید مجید﴾.
از این
رو بعید نیست یکی
از این برکات
و رحمتهای
خداوند فرزندی
باشد از پدر و
مادری در سنی
که برای اینکار
مناسب نیست.
اسحق به معنای
خنده است. و
وجه تسمیه آن
حضرت به این
نام از آن جهت
است که فرزند
دار شدن ابراهیم
و ساره در آن
سنین خارج از
عرف و باردار
شدن زنی به
واسطه نازایی
در سنین کهولت
خارج از عادت
و موجب خنده دیگران
میگردید.
تورات علت این
تسمیه را از
زبان ساره اینگونه
بیان میکند:
خدا برایم
خنده و شادی
آورده است و
هر کس خبر
تولد پسرم را
بشنود با من
شادی خواهد
کرد. چه کسی
باور میکرد
روزی من فرزند
ابراهیم را شیر
دهم ولی اکنون
در سنین پیری
پسری زاییدهام.
از آنجایی که
فرزند دار شدن
ابراهیم و
ساره در آن سنین
خارج از عرف
طبیعی بود این
امر به عنوان
کرامتی از
جانب خداوند
بر ابراهیم (ع)
در چندین آیه
مورد تاکید
قرار گرفته
است. ساره از
حسن و جمال خیره
کنندهای
برخوردار بود
و آن حسن و
جمالی که ساره
داشت در سلسله
پیامبران از
نسل اسحق نیز
ظاهر شد. به این
گونه که حسنش
و زیبایی
همراه با عفت یوسف
صدیق(ع) و مریم
عذراء، از آن
جمله است.
آرامگاه
ابراهیم و نیاکانش
غار
مکفیله
آرامگاه
ابراهیم،
ساره، اسحاق و
یعقوب(اسراییل)
به
گفته تورات
ساره درسن 127
سالگی در
حبرون واقع در
سرزمین کنعان
درگذشت. و
ابراهیم آن
حضرت را در
غار مکفیله که
در انتهای
مزرعهای بود
دفن کرد. این
مزرعه توسط
ابراهیم خریداری
شده بود و
بعدها به
عنوان مقبره
خانوادگی
خاندان ابراهیم
محسوب گردید.
در این غار،
ابراهیم،
ساره، اسحاق و
یعقوب مدفون
هستند. در
ماده الخلیل
در معجم
البلدان آمده
است، الخلیل
نام شهری و
موضعی نزدیک بیت
المقدس به
فاصله یک روز
راه، دارای
قلعهها و
ساختمانها و
بازار که قبر
ابراهیم خلیل
در آنجا و در
غاری زیر زمین
است. آنجا زیارتگاه
و محل اجتماع
و مهمانسرای
زائران است.
نام اصلیاش
حبرون یا حبری
است. بنابر
نقل تورات
ابراهیم آن را
از عفرون بن
صوحار حتی به
مبلغ چهارصد
درهم نقره خریداری
کرد و ساره را
در آن دفن کرد.
هروی در معجم
البلدان مینویسد:
نزد سلفی
خواندم مردی
از ارامنه قصد
زیارت الخلیل
کرد و هدایای
فراوانی به
متولی آن محل
داد و از او
خواست امکان
فرود و دیدار
جسد ابراهیم
را برایش
فراهم کند. (متولی)
پاسخ
داد: اکنون نمیشود
ولی اگر بمانی
تا خلوت شود و
زائران بروند
انجام خواهم
داد. هنگامی
که زائران
رفتند سنگی را
کنار زد و
چراغی برگرفت
و با یکدیگر
به اندازه 70
درجه به سوی
غاری که هوای
فراوانی در آن
جریان داشت
فرود آمدند.
در
غار سکویی بود
که ابراهیم بر
روی آن خوابیده
و جامه سبزی
بر روی او پوشیده
بود و هوای
جاری در غار
با ریش سفیدش
بازی میکرد،
اسحق و یعقوب
نیز در کنار
او بودند. سپس
او را به نزدیک
دیوار غار
آورد و به او
گفت ساره پشت
این دیوار
است. او خواست
تا پشت دیوار
را نظاره کند
که ناگهان صدایی
برخاست: از
نزدیک شدن به
حرم بپرهیز!
او گفته است (با شنیدن
صدا) از
همان جا که پایین
رفته بودم
بازگشتم.
مهاجرت
ابراهیم از بایل
به شام و مصر
حضرت
ابراهیم پس از
مهاجرت از
بابل در سرزمین
حاصلخیز شام
ساکن شد اما
پس از چند سال
این سرزمین
دچار خشکسالی
و قحطی میشود.
و ابراهیم
ناچار به مصر
کوچ میکند.
پادشاهان مصر را فرعون مینامیدند.
پس از مهاجرت
ابراهیم
درباریان به
فرعون از آمدن
زنی به آن
سرزمین خبر
دادند که زیبایی
خیره کننده و
فوق العاده
دارد و فرعون
را تشویق و ترغیب
به گرفتن او
کردند. هنگامی
که ساره را به
قصر فرعون
بردند او را
به لباس و جواهرات
آراستند. اما
او به این زر و
زیورها و شکوه
و جلال دربار
اعتنایی نکرد
و اندیشه همسر
و وفای به او و
آیین او، وی
را گوشه نشین
و اندوهگین
ساخت و زمانی
که فرعون قصد
نزدیک شدن به
او را داشت
دچار اضطراب و
آشفتگی شدیدی
گردید لذا از
او منصرف شد.
بنا به نقل
تورات فرعون در
خواب حقیقت
ماجرا را درمییابد
که ساره همسر
پیامبر خداست.
پس از بیداری
او را آزاد و
هاجر را به
عنوان
خدمتکاری
همراه با هدایایی
به او میبخشد.
هاجر
کنیز مصری
ساره همسر دوم
ابراهیم
هاجر
بانویی باوفا
و گرامی و
فرمانبردار
بود. از آنجاییکه
ساره نازا بود
و اندیشه
فرزند نداشتن
ابراهیم او را
آزار میداد،
کنیزش هاجر را
به ابراهیم
بخشید تا با وی
ازدواج کند.
ثمره این وصلت
اسماعیل(ع) جدّ اعلای پیامبر
خاتم و حامل
نور 12 امام
از اهل بیت
بود.
پس از
مدتی که از
تولد اسماعیل
گذشت بنا به
فرمان الهی
ابراهیم
مأموریت یافت
تا هاجر و
فرزندش را به
سرزمین بی آب
و علف حجاز
ببرد تا به
برکت وجود ایشان
مراسم و آیین
حج در سرزمین
توحید در اثر
فداکاریهایشان
ترسیم گردد و
قدیمیترین پایگاه
توحیدی به دست
آنان ساخته
شود.
اسماعیل
هنگامی که 20
ساله شد مادرش
هاجر در سن 90
سالگی درگذشت.
او مادرش را
در حجر دفن
کرد. اسماعیل
نیز پس از
پدرش ابراهیم
از دنیا رفت و
بنا به وصیتش
در کنار مادرش
در جنب کعبه
دفن گردید.
توصیف قبر
اسماعیل و
هاجر
"ابن
جبیر" جهانگرد در
سفرنامه خود
در قرن هفتم
هجری قبر
اسماعیل و
هاجر را اینگونه
توصیف میکند: «در زیر
ناودان در صحن
حجر نزدیک دیوار
خانه خدا قبر
اسماعیل است
علامت آن سنگ
سبز و مرمرین
و مستطیل
محراب مانندی
است که سنگ
سبز مرمرین دیگر
به گرد آن پیوسته
است. هر دو سنگ
از دیدنیهای
شگفت آور است
در آنها رگهها
و نقاطی است
که اندکی به
زردی میزند
چنان که گویا
درز و شکاف
است و شبیه ترین
چیزها به ذرات
باقی مانده از
ذوب طلاست.
در
جنب آن، نزدیک
رکن عراقی قبر
مادرش هاجر
است. علامت آن
نیز سنگ سبزی
به اندازهی یک
وجب و نیم است.
مردم در نماز
به این دو محل
از حجر تبرک میجویند
و این برای
آنان سزاست. زیرا
آن دو قبر از بیت
عتیق بوده و
در بردارنده
دو جسد مقدس و
گرامی است.
قبوری که
خداوند آنها
را نورانی
کرده و به
برکت آنها به
نمازگزاران و
دعاکنندگان
در آنجا سود میرساند.
فاصله این دو
قبر مقدس از یکدیگر
هفت وجب است.»
درود
و سلام خداوند
بر ابراهیم و
خاندان پاکش.
منبع:
-
سایت "پایگاه
اطلاع رسانی
حوزه".
- سایت
روایات حواریون
(apostolische-geschichte.de).
...... ......... ............ ............... .................. ......................
نزاع بی پایان
در سرزمین
مقدس
منبری
که در دروان
اسلامی داخل
آرامگاه
ابراهیم
ساخته شد
آرامگاه
ابراهیم
مکانهایی
که هم برای یهودیان
و هم برای
مسلمانان
دارای ارزش
مذهبی و تاریخی فراوانی
است، اکنون به
محلی برای
نزاع تبدیل
شده است. مکان
های مورد بحث یکی آرامگاه
ابراهیم یا
غار نیاکان در
شهر الخلیل/ حبرون است
و دیگری
آرامگاه راحیل
(یا راشل) در
نزدیکی شهر بیت
لحم زادگاه مسیح
است.
این
دو مکان جزو
مقدسترین
اماکن یهودیان
و در برگیرنده
آرامگاههای
اجداد
آنهاست، این دو
آرامگاه در
مناطق اشغالی
واقع شده و
دارای ارزش
تاریخی و مذهبی،
نه فقط
برای یهودیان
بلکه برای
مسلمانان و مسیحیان
نیز هستند. آرامگاه
ابراهیم یا
غار نیاکان،
در یکی از کهنترین
بخشهای شهر
الخلیل یا
حبرون
واقع
شده است. الخلیل
بزرگترین شهر
در کرانه
باختری رود
اردن است و
توسط دولت خودگردان
فلسطین اداره
میشود. این
شهر در دوران
باستان بخشی
از منطقه یهودیه
بوده
است.
یهودیان
معتقدند
آرامگاه یا
حرم ابراهیمی
مکانی است که
ابراهیم و همسرش
سارا، اسحاق و
همسرش ربکا و
همچنین یعقوب
و لیه در آن
آرمیدهاند و
به همین دلیل
پس از معبد اورشلیم
اینجا دومین
مکان مقدس برای
یهودیان به
شمار میآید.
در
برخی منابع
اسلامی از این
مکان به عنوان
آرامگاه یوسف
پیامبر نیز
نامبرده شده است.
مطابق روایت
عهد عتیق،
ابراهیم پس از
مرگ همسرش
سارا، مکانی
را به نام غار مکفیله
و مزرعه
اطرافش را از
مردم محل خریداری
کرد تا همسر
خود را در آن
دفن کند و
آرامگاهی
خانوادگی
بسازد (سفر پیدایش،
۲۳)
در
زمان هیرود،
پادشاه و والی
یهودیه از سوی
امپراتوری
روم، در این
مکان و در
اطراف
غار، یک حصار
سنگی احداث
شد، حصاری که
سقف نداشت و
بقایای آن
هنوز موجود
است. در
دوران
امپراتوری بیزانس،
کلیسایی در
ضلع جنوب شرقی
حصار ایجاد شد.
پس از
فتح این سرزمین
توسط
مسلمانان،
ساختمان کلیسا
تعمیر و به
مسجد تبدیل شد. در
سده دوازدهم میلادی
پس از آن که مسیحیان
در جنگهای صلیبی
توانستند این
منطقه را
از
مسلمانان بگیرند،
مسجد دوباره
به صورت کلیسا
درآمد.
هشتاد
و هشت سال بعد
از آن، وقتی
که صلاح الدین
ایوبی توانست
بیت المقدس و
مناطق
دیگر
را فتح کند،
دوباره این
مکان به مسجد
تبدیل شد و
منارههایی نیز
در اطراف و منبری
در داخل آن
ساخته شد. به
دستور صلاح
الدین، مسیحیان
نیز اجازه
ورود و انجام مراسم
خود را در این
محل یافتند.
در دوران
حکومت مملوکها
نیز تغییراتی
در معماری این
محل به
وجودآمد.
در
سده بیستم و
پس از جنگ شش
روزه اعراب و
اسراییل، اینجا
تحت کنترل نیروهای اسراییلی
درآمد. در سال 1994 میلادی
یک
افسر اسراییلی
به نام باروخ
گلدشتاین
وارد این محل شد
و به روی
نمازگران فلسیطینی
آتش گشود و
حدود بیست نه
نفر را کشت و بیش
از صد نفر
را
زخمی کرد.
آرامگاه
راحیل زن دوم یعقوب
(یاکوب)
آرامگاه راحیل
همسر یعقوب(اسراییل)
مکان
مورد بحث دیگر
آرامگاه راحیل
همسر دوم یعقوب
از پیامبران یهودی
است. محلی
که
تا سده هفتم میلادی
تنها توسط یک
هرم کوچک سنگی
مشخص میشد
اما بعدها
گنبدی بر
فراز
آن ساخته شد.
در سده هفدهم،
محمد پاشا،
والی بیت
المقدس
آرامگاه را
تعمیر کرد و
به یهودیان
اجازه ویژهای
داد تا از آن
استفاده کنند
و به برپایی
مراسم مذهبی
در آن
بپردازند.
فرمان
حاکم عثمانی
در ابتدای سده
نوزدهم نیز
تمدید شد و
همچنان یهودیان
حق دسترسی
به این
آرامگاه را
داشتند. با این
حال این مکان
مورد استفاده
مسلمانان نیز قرار
داشت و حتا در
اواخر دوران
عثمانی در سده
بیستم، اعراب
در آنجا نماز میخواندند
و گورستانی در
کنار آن
داشتند.
پس از
جنگ اعراب و
اسراییل این
مکان نیز مورد
مناقشه دو طرف
قرار گرفت.
اسراییلی ها
با استناد به
فرمان پاشا در
دوران عثمانیها
استفاده از این
مکان را حق
انحصاری
خود می
دانستند و
مسلمانان نیز
معتقد بودند این
مکان مقدس و
گورستان
مجاورش متعلق به
آنان است.
چند
سال پیش، زمانی
که کنترل
کرانه باختری
و شهر بیت لحم
به دست تشکیلات خودگردان فلسطینیان سپرده
شد، اسراییل
کنترل
آرامگاه راحیل
را برای خود
نگاه داشت و
همین
منجر
به بروز
مشکلات جدیدتری
شد. در سال 2000 و در جریان
انتفاضه مردم
فلسطین،
آرامگاه
بارها مورد
حمله قرار
گرفت و فلسطینیان
آن را
«آرامگاهی
تقلبی» نام
دادند
که
روی «مسجدی
اسلامی» ساخته
شده است اما
برای یهودیان
این مکان
همچنان جزو مقدسترین
اماکن است.
در
سال 2002
اسراییل تصمیم
گرفت این مکان
را همچنان تحت
کنترل خود
نگاه دارد و از
این رو برای
دسترسی به آن،
یک گذرگاه
محافظت شده با
دیوارها و
پوشش بتونی ایجاد کرد و
اتوبوسهای ویژهی
ضد گلوله
همراه با
اسکورت نظامی
برای زائران
آرامگاه در نظر
گرفت.
اکنون
مقامات مختلف
سیاسی و مذهبی
فلسطینی، از
جمله شیخ محمد
حسین مفتی
بزرگ
بیت
المقدس، میگویند
اسراییل قصد
دارد نمادها و
نشانههای
اسلامی و فلسطینی
را از
سراسر
این سرزمین
برچیند تا
اثبات کند این
سرزمین همواره
هویتی یهودی
داشته است. اما در
برابر یهودیان
نیز میگویند
فلسطینیها
نمیتوانند
منکر پیشینه
باستانی
یهودیان
در این سرزمین
شوند.
در این
بخش از جهان،
جایی که شرایط
سیاسی به شدت
متزلزل است،
آرامگاههای
کهن بستر جدیدی
برای اختلاف
مردمان امروزی
میشود.
(منبع:
بیژن روحانی
از سایت رادیو
زمانه)
...... ......... ............ ............... .................. ......................
سرگذشت
حضرت اسماعیل
علیه السلام
قربانی
کردن اسماعیل
توسط پدرش
ابراهیم و
نزول فرشته
زندگی
نامه حضرت
اسماعیل علیه
السلام
اسماعیل(علیه
السلام)، فرزند
بزرگ ابراهیم(علیه
السلام)، نیاى
عرب حجاز[1] و جدّ
اعلاى پیامبر
خاتم(صلى الله
علیه وآله)[2]، از پیامبران
الهى و ملقّب
به ذبیح اللّه است. اسماعیل
واژهاى غیر
عربى و معرّبِ
«اشمائیل» در
سریانى است و
از همین راه
به عربى وارد
شده[3] و اصل آن
واژه عبرى «یشمَع»
[به معناى یَسمَع]
و «أیل» [به
معناى اللّه ] بوده و
بر اساس لغت
مصریان «اسماعین»
خوانده شده است.[4] در سبب این
نام گذارى
گفتهاند:
ابراهیم
هنگام
درخواست
فرزند از خدا
دو کلمه اشمع
و ایل به
معناى «خدایا
دعایم را
اجابت کن» را
بهکار برد و
چون خداوند به
او فرزند داد
او را بههمان
جمله نامید.[5] مطیع
خدا، یا هدیه
الهى نیز
معانى دیگرى
است که براى
آن گفتهاند;
ولى این دو
معنا دور از
حقیقت دانسته
شده است.[6] بر پایه
نقل تورات
فرشتهاى به
هاجر گفت: بهزودى
داراى پسر مىشوى.
نام او را
اسماعیل بگذار،
زیرا خداوند
دعاى تو را شنید.[7]
جدّ
نهم اسماعیل
نوح(علیه
السلام)[8]، مادرش
هاجر، بانویى
مصرى[9] و کنیز
ساره همسر دیگر
ابراهیم بود.
چون ساره نازا
بود هاجر را
به همسرى ابراهیم
داد تا از او
داراى فرزند
شود.[10] ابراهیم
هنگام ولادت
اسماعیل 86، 87، 90، 99 یا 117 سال
داشت.[11] برخى
اسماعیل را نیاى
همه عرب
دانستهاند[12]; ولى نسب
شناسان
مشهور او را پدر
عرب حجاز مىدانند
که عرب
«مُسْتَعْرِبَه»
گفته مىشوند،
زیرا عرب
«عاربه» که
عمالقه و
جُرْهُم از
آنان بودند پیش
از اسماعیل مىزیستند.[13] اسماعیل
ابتدا با دخترى
از جُرْهُم
ازدواج کرد و
پس از مدتى وى
را به سفارش
ابراهیم که
رفتار او را
نپسندیده بود
طلاق داد و
دختر مضاضِ
جُرهُمى را به
ازدواج خود
درآورد و از
او داراى 12 یا 13 پسر شد.[14] وى 4 زن دیگر
را به همسرى
گرفت و از هریک
داراى 4 پسر شد(حمعأ
28 یا 29 پسر). فرزندان
اسماعیل تا
زمان «عدنان بن
داود» پیوسته
از بزرگان و
والیان امر و
حافظان[15] کعبه
بودند، امور دینى
و حجّ را براى
مردم اقامه مىکردند
و هرگز بت
نپرستیدند.[16] به
گزارش روایات
و تاریخ،
اسماعیل
داراى شانههایى
پهن، قامتى
بلند،
انگشتانى نیرومند
و بینى کشیدهاى
بود، با
دشمنان خدا به
شدّت مىجنگید،
در راه خدا از
سرزنش دیگران
هراسى نداشت و
به وعده خود
عمل مىکرد[17]، طبعى
کریم و خلقى نیکو
داشت[18]، بر
کعبه پرده آویخت،
عمامه بر سر
نهاد و حاجیان
را طعام داد[19] و زبان
عربى را از
قبایل
جُرْهُم
آموخت; ولى
اوّل کسى بود
که به عربى فصیح
سخن گفت.[20] از رسول
اکرم(صلى الله
علیه وآله) در فضیلت
وى نقل شده که
خداوند از
فرزندان
ابراهیم،
اسماعیل را برگزید.[21]
واژه
اسماعیل 12 بار در
قرآن آمده و
به نظر بیشتر
مفسران، چون
طبرى، طبرسى،
فخر رازى و سیوطى[22] اسماعیل
صادق الوعد
همان اسماعیل
پسر ابراهیم(علیهما
السلام) است. از
اسماعیل
فرزند ابراهیم
با وصف «صابر» نیز یاد شده
است که به نظر
برخى مقصود
صبر بر ذبح است.[23] افزون
بر این آیات،
به نظر بیشتر
مفسران، آیات 101 تا 107 صافّات/37 که به
داستان ذبح
فرزند ابراهیم(علیه
السلام) پرداخته
نیز درباره
اسماعیل(علیه
السلام) است.[24]
اسماعیل
در تورات
تورات
ماجراى اسماعیل
را چنین گزارش
کرده است: چون
ابراهیم از
سارا صاحب
فرزندى نشد به
پیشنهاد او با
کنیزش هاجر
ازدواج کرد و
خداوند در سن 86 سالگى
از هاجر
فرزندى به او
عطا کرد و او
را اسماعیل
نام نهادند.
به سبب تولد
اسماعیل سارا
به کنیز خود
حسد ورزید و
از ابراهیم
خواست هاجر و
فرزندش را از
خود دور کند.
هاجر فرزند
خود را برداشت
و روانه مصر
گردید در میان
راه گرفتار
گرما و تشنگى
شدیدى شدند و
فرزند خودرا
در حال مرگ دید;
ولى بهصورت
معجزه آسایى
نجات یافتند و
در بیابانى به
نام «پاران»
سکونت یافتند.
پس از مدتى
اسماعیل صیادى
قوى بازو گردید
و با دخترى
مصرى ازدواج
کرد و از او
داراى 12 پسر شد
که هر یک رئیس یکى
از طوایف عرب
گردید; هم چنین
خداوند به
اسماعیل
دخترى داد که
به همسرى پسر
عموى خود «عیصو» (یا عیسو
پسر اسحاق که
برادر بزرگ یعقوب-اسراییل-
بود)
درآمد.[25]
هاجر
و اسماعیل در
بیابانهای
مکه؛
هاجر و
اسماعیل در
مکه
با
ولادت اسماعیل،
ساره سخت
اندوهگین شد.[26] گفتهاند:
اسحاق در سه
سالگى کنار
پدر بود، که
اسماعیل نزد
آنان آمد و
ابراهیم او را
به جاى اسحاق
نشاند.[27] نیز نقل
شده است که
اسماعیل در دویدن
از اسحق پیشى
گرفت. ابراهیم
او را در آغوش
فشرد و اسحاق
را در کنار
خود جاى داد.
ساره ناراحت
شد و گفت: هاجر
و فرزندش را
از من دور کن.[28] ابراهیم،
اسماعیل و
مادرش را به
فرمان خدا با
راهنمایى
جبرئیل در مکه
ساکن ساخت.[29] در
بازگشت، کنار
کوه «کداء» (در
ذى طوى) به
آنان رو کرد و
خطاب به
خداوند گفت:
پروردگارا
برخى از فرزندان
خود را در
درّهاى بىکشت،
سکونت دادم تا
نماز را بر پا
دارند. از تو
مىخواهم تا
دلهاى مردم را
به سوى آنان
گرایش داده،
از محصولات،
آنان را روزى
دهى: [30] و در
بازگشت[31] با
خداوند
مناجات کرد و
او را به
پنهان و آشکار
خود آگاه
دانست: (ابراهیم/14،38)
بعضى
روایات انگیزه
این هجرت را
ذبح اسماعیل
مىداند.[32] بعدها نیز
ابراهیم بر
اقامت اسماعیل
در کنار بیت
سفارش کرد تا
به مردم حجّ و
مناسکشان را بیاموزد
و وى را از
فزونى و نیکى
نسلش خبر داد.[33] طبق
برخى روایات
انتقال اسماعیل
به مکه در سن
دو سالگى بوده
است.[34]
چاه زمزم زیر
پای اسماعیل
هاجر
و اسماعیل در
آن سرزمین بىآب
و کشت و وحشت
زا ماندند.
هاجر در پى آب
متوجه کوه صفا و
سپس کوه مروه
شد. این آمد و
شد 7
بار تکرار شد
و در هر بار در
وادى صفا
سرابى مىدید[35] و صدایى
از سوى صفا و
مروه مىشنید.[36] بار
هفتم که به
سوى فرزندش
بازگشت در محل
کنونى چاه زمزم
آبى در زیر پا[37] یا دست[38] کودکش
جارى دید و به
نقلى در کنار
اسماعیل
پرندهاى با پایش
زمین را کنکاش
مىکرد که
ناگاه آب بیرونآمد.[39] پس از
مدتى به برکت
جوشش آب گروهى
جُرْهُمى (قبیله
جُرُهُم) که از
نزدیکى آن جا
مىگذشتند پس
از آگاهى از
وجود چشمه، با
اجازه از هاجر
در آن مکان
اقامت گزیدند.[40]
ابراهیم
که براى دیدار
همسر و فرزندش
پیوسته به آن
جا مىرفت[41]، در سومین
بار با دیدن
جمعیت انبوه
در اطراف آنان
بسیار شادمان
شد.[42] به
نقلى هنگامى
که ابراهیم
آمد هاجر از
دنیا رفته
بود. عمر
اسماعیل را
هنگام وفات مادرش
20 سال
ذکر کردهاند.[43]
نقش
اسماعیل در
بناى کعبه
خداوند
به ابراهیم
فرمان داد تا
کعبه را بنا
کند و از
اسماعیل یارى
گیرد. به وسیله
جبرئیل، سکینه[44] که باد نیکویى
است یا ابرى
که سایه
افکنده بود،
محدوده بیت را
مشخص کرد: (حجّ/22،26) ابراهیم
و اسماعیل به
ساختن کعبه
پرداختند.
اسماعیل سنگ
مىآورد و
ابراهیم بنا
مىکرد.[45] هنگام
بالا بردن پایههاى
خانه دست به
دعا برداشته
از خدا
خواستند این
عمل را از
آنان بپذیرد و
آنان را تسلیم
خود سازد و از
نسل آنها امتى
فرمانبردار
خدا پدید
آورد; هم چنین
از میان آنها
پیامبرى
برانگیزد تا آیات
خدا را بر
آنان بخواند و
کتاب و حکمت
به آنان بیاموزد
و پاکشان
سازد: (بقره/2، 127 تا 129) مقصود
از بعثت پیامبرى
از فرزندان
ابراهیم در آیه،
پیامبر
خاتم(صلى الله
علیه وآله) است و بر
همین اساس، به
نقلى رسول
اکرم وجود خود
را اجابت خواسته
پدرش ابراهیم
مىدانست.[46] خداوند
افزون بر بناى
کعبه، ابراهیم
و اسماعیل را
به تطهیر آن نیز
فرمان داده
است. مقصود از
تطهیر ممکن
است پاک کردن
از بتان، شرک
و نجاسات یا
بنیاد نهادن
آن بر طهارت و
پاکى باشد.[47]
چون
دیوار کعبه را
تا جایگاه
حَجَر بالا
بردند، ابراهیم
از اسماعیل
خواست سنگ زیبایى
پیدا کند تا
در آن جا قرار
دهد. پس از آن
که اسماعیل دو
بار سنگى آورد
و ابراهیم آن
را نپسندید،
جبرئیل سنگى سیاه
فرود آورد و
در جایگاهش
قرار داد.[48] بر پایه
روایات،
خداوند به
پاداش بناى
کعبه، اسب را
به ابراهیم و
اسماعیل عطا
کرد.[49] تا آن
زمان اسبان
عربى وحشى
بودند. خداوند
به او فرمود:
به تو گنجى
دادهام که به
هیچ کس ندادهام،
پس ابراهیم و
اسماعیل به
منطقه اجیاد
رفته و اسبان
را طلبیدند.
در سرزمین عرب
همه اسبان
حاضر و رام
آنان شدند.[50]
ذبح
اسماعیل
خداوند
ابراهیم را به
داشتن فرزندى بردبار
مژده داد. پس
از آن که
فرزند به حدّ
کار و تلاش رسید،
ابراهیم او را
از رؤیاى خود
درباره ذبح وى
خبر داد و
نظرش را جویا
شد. فرزند بىدرنگ
پدر را به
امتثال فرمان
ذبح فرا خواند.
هنگامى که هر
دو براى
امتثال آن
آماده شدند و
فرزند را براى
ذبح بر پیشانى
افکند از سوى
خدا ندا آمد :
اى ابراهیم به
رؤیاى خود حقیقت
دادى و آن
آزمایشى روشن
براى تو بود و
فرزند تو را
به ذبحى بزرگ
باز خریدیم:
(صافّات/37، 101 تا 107)
ذبیح
بودن اسحاق از
نگاه انجیل و
تورات؛
اسحاق ذبیح
در تورات
در
قرآن از اسماعیل
به ذبیح یاد
نشده است. یهودیان
بر پایه نقل
تورات بر آنند که ذبیح،
اسحاق بوده
است. برخى از
مفسران و
مورخان مسلمان
نیز بر پایه
روایاتى
اسحاق را ذبیح
دانسته و آن
را به چند تن
از صحابه و
تابعان نسبت
دادهاند[51]; اما بیشتر
آنان ادّعاى یهود
را به سبب
حسادت نسبت به
عرب و پیامبر
اکرم دانسته و
با تمسک به
دلایل ذیل بر آنند که ذبیح
اسماعیل است.
خداوند پس از
بشارت همسر
ابراهیم به
داشتن فرزندى
به نام اسحاق
وى را به آمدن یعقوب
پس از اسحاق
بشارت داد:
(هود/11،71) و بشارت
به آمدن یعقوب
پس از اسحاق
نشان از زنده
ماندن و صاحب
نسل شدن اسحاق
است و این با
فرمان ذبح او
در کودکى
سازگار نیست.
بشارت به
اسحاق در آیه 112 صافّات/37 که پس از
بیان داستان
ذبح آمده نیز
تأییدى است بر
این که مراد
از ذبیح همان
«غلام حلیم» در
آیه
صافّات/37،101 است که
بر اسماعیل
منطبق است.[52] سکونت
دادن اسماعیل
در سرزمین
تهامه و بناى
کعبه و تشریع
اعمال حجّ
(طواف، سعى،
قربانى) که
حاکى از
رنجهاى اسماعیل
و مادرش در
راه خداست، تأییدى
دیگر بر مطلب
است.[53] از سویى
وصف کردن
اسماعیل به
صبر: (انبیاء/21،85) نشان شکیبایى
اسماعیل بر
ذبح دانسته
شده است[54]; هم چنین
وصف «صادق
الوعد» براى
او: (مریم/19،54)[55] ممکن
است به سبب وعده
او به صبر بر
ذبح باشد. از
سویى اگر
فرمان ذبح در
حجاز باشد ذبیح
اسماعیل است،
چون اسحاق به
حجاز نیامد، و
اگر در شام
باشد ذبیح
اسحاق است،
چون اسماعیل
پس از انتقال
به مکه به شام
نرفت[56] و وجود
قربانگاه در
حجاز و نه شام
ذبیح بودن
اسماعیل را تأیید
مىکند.[57]
ابن کثیر
برخى از
مسلمانان هم
رأى یهود را
متأثر از روایات
تحریف شده
آنان مىداند
و مىگوید : در
روایتى یهودى،
ابراهیم
مأمور به ذبح
فرزند وحید (یگانه)
خود شد و نسخهاى
از تورات او
را مأمور به
ذبح فرزند بکر
(اولین) خود مىداند;
ولى مصداق آن
را به سبب تحریف،
اسحاق گفته
است.[58] از سویى
تورات ولادت
اسماعیل را در
86
سالگى و ولادت
اسحاق را در 100 سالگى
ابراهیم مىداند،
بنابراین،
اسماعیل پیش
از اسحاق یگانه
فرزند و هم
اوّلین فرزند
بوده; نه اسحاق.[59]
علامه
طباطبایى روایاتى
که ذبیح را
اسحاق مىداند
به سبب مخالفت
با قرآن مردود
دانسته است.[60] برخى
مفسران هیچ یک
از دو قول را
ترجیح نداده و
برخى در جمع بین
روایات
احتمال دادهاند
ابراهیم یک
بار به ذبح
اسحاق و بار دیگر
به ذبح اسماعیل
تقرّب جسته
است[61] یا آن که
چون اسحاق
آرزو مىکرد
ذبیح باشد تا
به مرتبه ثواب
اسماعیل
برسد، خداوند
که صدق او را
مىدانست در میان
فرشتگان وى را
ذبیح نامید.[62]
سرّ
فرمان خداوند
به ذبح اسماعیل
را علاقه
فراوان ابراهیم
به وى دانستهاند
که خدا از این
راه او را
آزمود تا
موانع خلّت را
از میان خود و
خلیلش بردارد
و نیز گفتهاند
: ابراهیم پس
از بشارت به
فرزند نذر کرد
او را براى
خدا قربانى کند.
چون فرزندش به
حد «سعى» (13 سال)[63] رسید،
خدا در رؤیا
به او فرمان
داد تا به نذر
خود وفا کند[64] و با این
فرمان مرتبه
فرمان برى
ابراهیم را
نشان داد و او
را الگویى
براى تقرب به
خدا قرار داد[65] و چون
آمادگى او و
فرزندش را در
این آزمون
بزرگ دید،
گوسفندى را
فداى اسماعیل
کرد.[66] در این
حال جبرئیل،
ابراهیم و
اسماعیل تکبیر
گفتند و تکبیرات
روز عید سنتى
از آن است.[67] در برخى
روایات نقل
شده که خداوند
ابراهیم را به
جاى جزع بر
ذبح فرزند خود
به جزع بر شهادت
امام حسین(علیه
السلام) فرا
خواند و اگر حیوانى
گرامىتر از
گوسفند بود
خداوند آن را
فداى اسماعیل
مىکرد.[68]
مکان
و زمان قربانى
را سرزمین منا
و روز دهم ذیحجه
نزدیک جمره
وُسْطا مىدانند.[69] اسماعیل
به هنگام
قربانى پیراهنى
سفید بر تن
داشت[70] و شیطان
چندین بار
ظاهر شد و بسیار
تلاش کرد تا
او و ابراهیم
و هاجر را از
امتثال فرمان
خدا باز دارد;
اما با ایمان
و پایدارى
آنان روبهرو
شد و ابراهیم
هر بار او را
با 7
سنگ از خود راند.[71]
صفات
و مقام اسماعیل(علیه
السلام)
در
قرآن کریم هم
اوصاف ویژه
اسماعیل(علیه
السلام) و هم
اوصاف مشترک
آن حضرت با دیگر
پیامبران چنین
بازگو شده است:
- موهبت
خاص الهى - بردبارى - صبر و شکیبایى - نیکى و نیکوکارى - وفا
کننده به وعده - امر
کننده به نماز
و زکات - مرضىّ
پروردگار - مشمول
نعمت ویژه - خاضع در
برابر آیات
خدا - برخوردار از
رحمت خاص الهى – شایسته - هدایت یافته
و الگوى هدایت - پیامبرى
و دریافت وحى – داورى - برترى
بر جهانیان.
اسماعیل وصىّابراهیم
بر
پایه برخى روایات
هنگام وفات
ابراهیم(علیه
السلام)
خداوند به او
فرمان داد نور
و حکمت الهى و
میراث پیامبران
را به اسماعیل
بسپارد و او
اسماعیل را
وصىّ خود قرار
داد.[86] طبق
برخى روایات،
اسماعیل خود
را در موسم
حجّ براى پذیرایى
از ابراهیم
آماده مىساخت
که جبرئیل او
را به وفات
پدر تعزیت
گفت.[87] در روایتى
نیز مرگ اسماعیل
قبل از وفات
ابراهیم
دانسته شده;
ولى این گفته
با عمر 120 سال و وصیت
ابراهیم به او
که روایات و
تاریخ گزارش
مىکند
سازگار نیست.[88]
بنا
به گزارش
تورات پیش از
تولد اسحاق،
ابراهیم گمان
مىکرد که
جانشین او
اسماعیل
خواهد بود;
ولى با تولّد
اسحاق خداوند
به او خبر داد
که عهد خود را
با اسحاق کامل
خواهد کرد و
در پاسخ به درخواست
ابراهیم نسل
اسماعیل را
گسترده کرده و
امتى عظیم از
او پدید خواهد
آمد.[89]
عمر اسماعیل
عمر اسماعیل
را 120، 130 و 137 سال ذکر
کردهاند.[90] مدفن او
و مادرش هاجر
در کنار کعبه
در حِجْر اسماعیل
است.[91] بنا به
نقلى اسماعیل
از گرماى مکه
به خداوند شکایت
کرد و خداوند
به او فرمود :
به زودى از
مکانى که در
آن مدفون مىشوى
درى به بهشت
مىگشایم که
تا روز قیامت
از نسیم آن برتو
بوزد.[92]
منابع:
-
اثبات
الوصیه;
-
بحارالانوار;
-
البدء
والتاریخ;
-
البدایة
والنهایه;
-
تاریخ
الامم
والملوک،
طبرى;
-
تاریخ
الیعقوبى;
-
التبیان
فى تفسیر
القرآن;
-
تفسیر
القمى;
-
التفسیر
الکبیر;
-
تفسیر
نورالثقلین;
-
جامع
البیان عن تأویل
آى القرآن;
-
الجامع
لاحکام
القرآن،
قرطبى;
-
جمهرة
انساب العرب;
-
حیاة
القلوب تاریخ
پیامبران;
-
الدرالمنثور
فى التفسیر
بالمأثور;
-
روح
المعانى فى
تفسیر القرآن
العظیم;
-
روض
الجنان و روح
الجنان;
-
الطبقات
الکبرى;
-
قاموس
کتاب مقدس;
-
الکامل
فى التاریخ;
-
کتاب
مقدس;
-
کشف
الاسرار و عدة
الابرار;
-
مجمعالبیان
فى تفسیر
القرآن;
-
مروج
الذهب و معادن
الجوهر;
-
المزهر
فى علوم اللغة
و انواعها;
-
المستدرک
على الصحیحین;
-
المعرب
منالکلام
الاعجمى;
-
المیزان
فى تفسیر
القرآن;
-
واژههاى
دخیل در قرآن
مجید.
پی
نوشت :
[۱]. جمهرة
انساب العرب،
ص۷; البدایة
و النهایه، ج۱، ص۱۷۸٫ .
[۲]. مجمع
البیان، ج۸، ص۷۰۷; السیرة
النبویه، ج۱، ص۴; المعرب،
ص۱۰۵٫ .
[۳]. المزهر،
ج۱،
ص۱۳۸; واژههاى
دخیل، ص۱۲۲٫ .
[۴]. المعرب،
ص۱۰۵٫ .
[۵]. المعرب،
ص۱۰۵٫ .
[۶]. المعرب،
ص۱۰۵; روح
المعانى، ج۱، ص۵۹۸٫ .
[۷]. کتاب
مقدس، پیدایش ۱۶: ۱۱٫ .
[۸]. السیرة
النبویه، ج۱، ص۴٫ .
[۹]. همان;
مجمع البیان،
ج۸،
ص۷۱۰; تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۵٫ .
[۱۰]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۵; قاموس
کتاب مقدس، ص۷۳٫ .
[۱۱]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۵; مروج
الذهب، ج۱، ص۴۲; مجمع
البیان، ج۶، ص۴۹۱٫ .
[۱۲]. السیرة
النبویه، ج۱، ص۷٫ .
[۱۳]. جمهرة
انسابالعرب،
ص۷; البدایه
والنهایه، ص۱۲۲٫ .
[۱۴]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۶; تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۵٫ .
[۱۵]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۲۲; مروج
الذهب، ج۱، ص۵۸ـ۶۰٫ .
[۱۶]. بحارالانوار،
ج۳،
ص۲۵۲; حیاة
القلوب، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰٫ .
[۱۷]. الدرالمنثور،
ج۵،
ص۵۱۶; المستدرک،
ج۲،
ص۵۵۳.
[۱۸]. کشف
الاسرار، ج۱، ص۳۰۰٫ .
[۱۹]. اثبات
الوصیه، ص۴۵٫ .
[۲۰]. البدایة
و النهایه، ج۱، ص۱۷۷; تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۵; روض
الجنان، ج۲، ص۱۶۸٫ .
[۲۱]. الدرالمنثور،
ج۵،
ص۵۱۶٫ .
[۲۲]. جامعالبیان،
مج۵، ج۹، ص۱۲۰; مجمعالبیان،
ج۶،
ص۸۰۰; التفسیر
الکبیر، ج۲۱، ص۲۳۲; الدرالمنثور،
ج۵،
ص۵۱۶٫ .
[۲۳]. تفسیر
قرطبى، ج۱۵، ص۶۸٫ .
[۲۴]. مجمع
البیان، ج۸، ص۷۰۷; تفسیر
ابنکثیر، ج۴، ص۲۰٫ .
[۲۵]. کتاب
مقدس، پیدایش ۱۶: ۱ـ۱۶; ۲۵:
۱۳ـ۱۶; قاموس
کتاب مقدس، ص۶۰ـ۶۱٫ .
[۲۶]. تفسیرقمى،
ج۱،
ص۸۷; تاریخ
یعقوبى، ج۱، ص۲۵٫ .
[۲۷]. اثبات
الوصیه، ص۴۲٫ .
[۲۸]. بحارالانوار،
ج۱۲،
ص۱۳۶٫ .
[۲۹]. تفسیرقمى،
ج۱،
ص۸۷; تاریخ
یعقوبى، ج۱، ص۲۵٫ .
[۳۰]. تفسیر
قمى، ج۱، ص۸۸; تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۵; جامع
البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۲٫ .
[۳۱]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۵٫ .
[۳۲]. حیاة
القلوب، ج۱، ص۱۴۸٫ .
[۳۳]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۸٫ .
[۳۴]. الطبقات،
ج۱،
ص۴۲٫ .
[۳۵]. تفسیر
قمى، ج۱، ص۸۸٫ .
[۳۶]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۴٫ .
[۳۷]. تفسیر
قمى، ج۱، ص۸۸٫ .
[۳۸]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۴٫ .
[۳۹]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۵٫ .
[۴۰]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۴٫ .
[۴۱]. تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۶٫ .
[۴۲]. تفسیرقمى،
ج۱،
ص۸۸; مجمعالبیان،
ج۱،
ص۳۹۱٫ .
[۴۳]. الطبقات،
ج۱،
ص۴۴; تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۵٫ .
[۴۴]. جامعالبیان،
مج۱،
ج۱،
ص۷۶۴ـ۷۶۵; مجمعالبیان،
ج۱،
ص۳۹۱; تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۳٫ .
[۴۵]. جامع
البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۵; مجمع
البیان، ج۱، ص۳۸۹٫ .
[۴۶]. جامع
البیان، مج۱، ج۱، ص۷۷۳٫ .
[۴۷]. تفسیر
قمى، ج۱، ص۵۹; مجمع
البیان، ج۱، ص۳۸۵; التفسیرالکبیر،
ج۴،
ص۵۷٫ .
[۴۸]. جامع
البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۴; الدرالمنثور،
ج۱،
ص۳۰۷٫ .
[۴۹]. تفسیر
قرطبى، ج۲، ص۸۴٫ .
[۵۰]. حیاة
القلوب، ج۱، ص۳۹۲٫ .
[۵۱]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۶۰; جامعالبیان،
مج۱۲،
ج۲۳،
ص۹۶٫ .
[۵۲]. التبیان،
ج۸،
ص۵۱۷ـ۵۱۸٫ .
[۵۳]. المیزان،
ج۷،
ص۲۳۱٫ .
[۵۴]. التفسیر
الکبیر، ج۲۶، ص۱۵۳ـ۱۵۴; تفسیر
قرطبى، ج۱۵، ص۶۸٫ .
[۵۵]. التفسیر
الکبیر، ج۲۶، ص۱۵۴; تفسیر
قرطبى، ج۱۵، ص۶۷٫ .
[۵۶]. مروج
الذهب، ج۱، ص۴۳٫ .
[۵۷]. بحارالانوار،
ج۱۲،
ص۱۳۲٫ .
[۵۸]. البدایة
والنهایه، ج۱، ص۱۵۰٫ .
[۵۹]. همان، ص۱۷۷٫ .
[۶۰]. المیزان،
ج۱۷،
ص۱۵۵٫ .
[۶۱]. البدء و
التاریخ، ج۳، ص۶۴٫ .
[۶۲]. نورالثقلین،
ج۴،
ص۴۲۴٫ .
[۶۳]. مجمع
البیان، ج۸، ص۷۰۶٫ .
[۶۴]. البدء
والتاریخ، ج۳، ص۶۴; کامل، ج۱، ص۸۶; تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۶۷٫ .
[۶۵]. کشف الاسرار،
ج۸،
ص۳۰۰٫ .
[۶۶]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۶۵; مجمع
البیان، ج۷، ص۷۱۱٫ .
[۶۷]. کشف
الاسرار، ج۸، ص۲۹۳٫ .
[۶۸]. بحارالانوار،
ج۴۴،
ص۲۲۶; حیاة
القلوب، ج۱، ص۴۰۷ـ۴۰۸٫ .
[۶۹]. مجمعالبیان،
ج۸،
ص۷۰۹; بحارالانوار،
ج۱۲،
ص۱۳۶; تاریخطبرى،
ج۱،
ص۱۶۶٫ .
[۷۰]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۶۶; الدرالمنثور،
ج۷،
ص۱۰۵٫ .
[۷۱]. تاریخ
طبرى، ج۱، ص۱۶۶; روضالجنان،
ج۱۶،
ص۲۱۹; الدرالمنثور،
ج۷،
ص۱۰۵٫ .
[۸۶]. اثباتالوصیه،
ص۴۵; بحارالانوار،
ج۱۷،
ص۱۴۸٫ .
[۸۷]. بحارالانوار،
ج۱۲،
ص۹۶; علل
الشرایع، ج۲، ص۳۱۳٫ .
[۸۸]. بحارالانوار،
ج۴۴،
ص۲۳۷٫ .
[۸۹]. کتاب
مقدس، پیدایش ۱۸: ۲۰ـ۲۳٫ .
[۹۰]. اثبات
الوصیه، ص۴۵; بحارالانوار،
ج۱۲،
ص۱۱۳; کتاب
مقدس، پیدایش ۲۵: ۱۷;
البدایة
و النهایه، ج۱، ص۱۷۸٫ .
[۹۱]. السیرة
النبویه، ج۱، ص۵; تاریخ یعقوبى،
ج۱،
ص۲۲۲٫ .
[۹۲]. البدایة
و النهایه، ج۱، ص۱۷۸٫ .
منابع:
- نوشته ای از محمد
خراسانى از
سایت
راسخون.کام " rasekhoon.net "
- سایت
" kirchengucker.de "
...... ......... ............
............... .................. ......................
اسماعيل
نياى همه عرب (
پدر عرب حجاز /
عرب مُستعربه
) و جدّ
اعلاى پیامبر مسلمانان
عرب
«عاربه» ،
عمالقه و
جُرْهُم
برخى
اسماعيل را
نياى همه عرب
دانستهاند;
ولى نسب
شناسان او را
پدر عرب حجاز
مىدانند (و جدّ بزرگ پیامبر مسلمانان) كه عرب
«مُستعربه»
گفته مىشوند،
زيرا عرب
«عاربه» كه
عمالقه و
جُرْهُم از
آنان بودند
پيش از اسماعيل
در اطراف مکه
مىزيستند.(1)
پسران
اسماعیل
اسماعيل
ابتدا با
دخترى از فبیله
جُرهُم
ازدواج كرد و
پس از مدتى وى
را به سفارش
ابراهيم كه
رفتار او
(دختری از قبیله
جُرهُم) را
نپسنديده بود
طلاق داد و
دختر مضاضِ
جُرهُمى را به
ازدواج خود
درآورد و از
او داراى 12 يا 13
پسر شد.(2) وى 4 زن
ديگر را به
همسرى گرفت و
از هر یک
داراى 4 پسر شد
(در مجموع 28 یا 29
پسر داشت).
فرزندان
اسماعيل تا
زمان عدنان
بن داود
پيوسته از
بزرگان و
واليان امر و
حافظان(3) كعبه
بودند، امور
دينى و حجّ را
براى مردم
اقامه مىكردند
و هرگز بت
نپرستيدند.(4)
مراجع:
1-
جمهرة انسابالعرب،
ص7; البدايه
والنهايه، ص122.
2-
تاريخ
يعقوبى، ج1،
ص26; تاريخ
طبرى، ج1، ص155.
3-
تاريخ
يعقوبى، ج1،
ص222; مروج
الذهب، ج1، ص58ـ60.
4-
بحارالانوار،
ج3، ص252; حياة
القلوب، ج1،
ص139ـ140.
(منبع:
سایت "گفتگوی
دینی")
...... ......... ............
............... .................. ......................
دوازده
پسران اسماعیل
از همسرش سیّده
جُرهُمی
اسماعیل
از قبیله
جُرهُم زن
گرفت و به
فرمان ابراهیم
طلاق داد
(ابراهیم زن
اسماعیل را
«زنی خشن و سخت
دل» دید) و زن دیگر
گرفت که سیّده
دختر مضاض بن
عمرو جُرهُمی
بود؛ و همو
بود که ابراهیم
وقتی به مکه
آمده بود به
او گفته بود:
«وقتی شوهرت
آمد به او بگو
آستان درت را
پسندیدم.»
پسران
اسماعیل
از
ابن اسحاق روایت
کرده اند که
اسماعیل پسر
ابراهیم
دوازده پسر
آورد که
مادرشان سیّده
دختر مضاض بن
عمرو جُرهُمی
بود:
نابت و قیدر
و ادبیل
و مبشا و مسمغ و دما و ماس و ادد
و طور و نفیس و طما و قیدمان همگی
پسران اسماعیل.
عرب
از نسل نابت و
قیدر پسران
اسماعیل (محمد
پیامبر
مسلمانان از
نوادگان نابت
پسر اسماعیل)
سیره
نویسان
مسلمان، محمد
را از نوادگان
نابت پسر
اسماعیل
دانستهاند. گوید:
عمر اسماعیل
چنانکه گفته
اند سیصد سال
بود و خدا عزوجل
عرب را از نسل
نابت و قیدر
برآورد و
اسماعیل را پیمبری
داد و او را سوی
عمالیق و قبایل
یمن فرستاد. نام
پسران اسماعیل
را که از ابن
اسحاق آورده
ام جور دیگر نیز
تلفظ میکنند:
قیدر را قیدار
گویند و ادبیل
را دبال و
مبشا را مبشام
و دما را زوما
و مسا و حدارد
و تیم و یطور و
نافس و قادمن.
گویند
وقتی مرگ
اسماعیل در رسید
به برادر خویش
اسحق(اسحاق)
وصیت کرد و
دختر خویش را
به عیص بن
اسحاق
(احتمالأ همان
عیصو یا عیسو
برادر بزرگ یعقوب،
پسران اسحاق
برادر ناتنی
اسماعیل) به
زنی داد. به
قولی اسماعیل
صدوسی وهفت
سال (137 سال) بزیسن
و در حجر نزدیک
قبر مادرش
هاجر به خاک
رفت.
مرجع:
- تاریخ
طبری، ترجمه
ابوالقاسم پاینده،
ج1 ، ص 235 تا 236 .
(نحقیق،
پژوهش،
گردآوری، تدوین
و پیرایش از سروش
آذرت برای سایت
"خانه و
خاطره"، home and memory from zinati
).
...... ......... ............ ............... .................. ......................
با
تشکر از سایتهای
"دائره المعارف
طهور" و "ویکی
پدیا" و
"گفتگوی دینی"
و " sepehrmohamadi.com
" و از محمد
خراسانى از
سایت
راسخون.کام " rasekhoon.net" و از
سلمان رضایی
روش از سایت
"ملکوت خدا" و
" پایگاه
اطلاع رسانی
حوزه " و از
بیژن روحانی
از سایت "رادیو
زمانه" و سایت
روایات حواریون
(apostolische-geschichte.de)
و سایت " 123people.ch" و سایت " kirchengucker.de " / سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت/ 13
مرداد 1391 خورشیدی/
3 آگوست 2012 میلادی/