با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش
آمدید.
چین ، انقلاب
کمونیستی چین
و مائو
پو یی/ Aisin Gioro Pu Yi / از 1906 تا 1967 م./
آخرین کایزر
چین با دو
سالگی از سلسله
منچوری(چینگ)،
از 1908 تا 1912 م.؛
ملیت
های چین
چین
کشوری
کثیرالمله و
دارای 56 ملیت و 1 میلیارد و
300 میلیون
نفر جمعیت است . ملت های چین
عبارتند از :
هان ، مغول ؛
هوی ؛ تبت، ایغور،
میائو ، ای ، جوان ، بو
ای، کره
، من ، دونگ ،
یائو ، بای،
تو جیا ،
هانی، قزاق،
دای ، لی، لی
شو، وای،
شیه، گائو سان ؛
لا کو؛ شویی،
دونگ شیان ،
ناسی ، جین
بو، قرقیز؛ تو
، داوور ،
مولائو، چیانگ ،
بولانگ ؛
سالا؛ مائو
نان ، مائولائو
، سی
بو، آچانگ ؛
پومی ، تاجیک
، نو؛ ازُبک ،
روس، عونک ،
شی که ، ده آن ،
بائو آن ، یو
گو ، جین ،
تاتار؛ دو لون
؛ ار لن
چون ؛ خه جه ،
من با، گه با
وجی نئو.
علاوه
بر ملیت های
نامبرده ؛ در
چین همچنین
افراد قلیلی
وجود دارند که
ملیت آنان مشخص
نشده است. ملت "هان" تقریبا 92 درصد کل
جمعیت چین و
ملیتهای دیگر
بیش از 8 درصد
از جمعیت
سراسر کشور را
به خود اختصاص داده اند
جمعیت این 55
ملیت از
لحاظ تعداد در
مقایسه با ملت
"هان" کم است ؛ به
همین دلیل
آنان عموما
اقلیتهای ملی
خوانده می شوند
و عمدتا در
شمال غرب ،
جنوب غرب و شمال شرق
چین پراکنده
اند.
از
میان اقلیت های ملی
بجز ملیت های "من"
و"هوی" که
مشترکا از زبان
"هان" استفاده
می کنند ، 53
اقلیت ملی
دیگر همگی
زبان خاص خود
را دارند.
سالهای
متمادی ، 56ملیت
در سرزمین 9
میلیون و 600 هزار
کیلومتری چین
تولید نسل و
زندگی کرده و
مشترکا تاریخ
دیرینه و
فرهنگ درخشان
چین را خلق
کرده اند.
شرح
وقایع انقلاب
چین
1- درباره
نظام فرهنگی و
معیشتی چین
در
قرن 19
میلادی(از 1800 تا
1899 میلادی)، دولت و ملت
چین در یک
هماهنگی
دیرینه ای با
یکدیگر همراه
بودند. در آن
زمان سه چهارم
مردم
چین
کشاورز بودند
و چهار پنجم
درآمد ملّی از محل
محصولات
کشاورزی
تامین می شد. در
واقع
اقتصاد چین
سنتی مبتنی بر
کشاورزی بود.
به همین لحاظ امپراطوریهای
مختلف چین، همواره
اقداماتی را
در جهت حفظ
روابط نزدیک با
روستاییان انجام
می دادند و آن
را برای
بقای حکومت
خود ضروری می
دانستند. این
حکومتها با
آمادگی قبلی و
مجهز بودن در مقابل
خشکسالی و
سیل،
سیستمهای
آبیاری و کنترل
آب سیاستهای
عمده و اصلی
خویش را
اعمال
می نمودند.
این نظام
کشاورزی و
حمایت دولتی
باعث یک نوع
تعادل در نظام
معیشتی
چین
می شده بود. از
لحاظ فرهنگی
نیز آموزش و
فرهنگ در آن
زمان بر اساس
آیین
کنفسیوس
قرار
داشت که بیش
از هر چیز بر
هماهنگی با
طبیعت تاکید
داشت. اما در
قرن 19 میلادی هجوم کشورهای
خارجی این
نظام هماهنگ
را بر هم زد و
اقتصاد کشاورزی
چین را از هم پاشید.
2- پیش
زمینه های
انقلاب (اولین
جنگ
تریاک از 1839
تا 1842 میلادی/
دومین جنگ
تریاک از 1856 تا 1860
میلادی)
قرارداد
دانکن: رهن
بنادر کانتون،
فوچو، نیکپو ،
شانگهای، آموی
توسط انگلیس
سالهای
بین 1839 میلادی، یعنی
زمانی که هجوم
کشورهای غربی
به چین
آغاز
شد، تا سال 1949
میلادی(پیروزی
انقلاب چین)، زمانی
که چین به یک
جامعه ی
دیکتاتوری
سکولاریستی ـ سوسیالیستی
تبدیل گردید،
را می توان
دوران از هم
پاشیدگی نظام
قدیم و شروع
نظام
جدید
دانست.
اولین
بار در اوایل
قرن 16 میلادی چین با
کشورهای غربی
ارتباط
برقرار کرد. در
آن زمان چینی
ها، غربی ها
را وحشی تلقی
می نمودند و
خود را «
خواشیا » یعنی
چینی
و
غربیها را « ایی دی » یعنی
وحشی می
نامیدند. چین
یک جامعه ی
مستقل بود چه از
لحاظ
مادی و چه از
لحاظ فرهنگی
نیازی به
کشورهای دیگر
احساس نمی کرد
و همین امر هم علت
نفوذ ناپذیری
چین از سوی
غربیها بود
چرا که آنها
نسبت به
کالاهای
خارجی بی نیاز بودند.
غربیها تنها
از طریق
صادرات
کالاهای مورد
نیاز چینی ها
می توانستند
به درون
این
کشور نفوذ
کنند، و
سرانجام راهی
برای آن یافتند،
یعنی کالایی
که در کشور
چین وجود
نداشت و این
کالا تریاک
بود.
ورود
تریاک به
بنادر چین
باعث رونق
بسیار این تجارت
در چین شده
بود و
بازرگانان
غربی از تجارت
این کالا سود
فراوانی می
بردند. دولت چین
که به نوعی
متوجه نفوذ
بیگانگان از طریق
این کالا شده
بود، در سال 1839
میلادی ماموری
به نام «لین
زشو» را گسیل
داشت تا تجارت
تریاک در بندر
کانتون را
متوقف کند. او تمام
انبارهای
تریاک را تصرف
کرده و آنها را
به آتش کشید.
هم بازرگانان
انگلیسی
و هم
آمریکایی از
این اقدام ضرر
بسیاری دیدند و
در این میان
انگلیسیها
دست به
اعتراض
و عمل متقابل
زدند و جنگ
تریاک در سال 1839
میلادی آغاز شد و
تا 1842 میلادی ادامه
یافت و
با
پیروزی قاطع
بریتانیا
همراه شد.
نتیجه ی این
جنگ سه ساله
امضای
قرارداد
دانکن
میان
چین و
انگلستان بود
که بر طبق آن
بریتانیا پنج
بندر اصلی
یعنی کانتون،
فوچو،
نیکپو
، شانگهای و
آموی را در
اختیار گرفت.
در طی
صد سال بعد
کشور چین
همینطور
امتیاز
به دولتهای
غربی از جمله
آمریکا ، فرانسه
، اتریش ،
مجارستان ،
بلژیک ، ژاپن ، هلند
، روسیه ،
اسپانیا و حتی
پرو می داد. می
توان گفت که
در سال 1889
میلادی قدرتهای جهانی
تمامی سواحل
چین را در
اختیار
داشتند و طبق
قراردادهایی
به مدت زمان 25 الی
90 سال
این سواحل را
از دولت چین
رهن (اجاره) نمودند.
تریاک
کشی جامعه
چینی؛
عوامل
شکست چین در
جنگ تریاک
از جمله
عواملی که
باعث شکست چین
در برابر
انگلستان در
جنگ تریاک
بود، عبارتند
بودند
از:
- اول این
که علت شکست
امپراطوری
«دانگ گوانگ» در
جنگ تریاک،
عقب ماندگی آنها
از لحاظ فکری
و تسلیحاتی
بود. پیروی
این حکومت از
سنتهای دست و
پاگیر و عدم اتخاذ
سیاستهای
اصلاح طلبانه
و قبول تغییرات
لازم در کشور
باعث شکست
نظام منچو گردید،
در حالیکه
غربیها اسلحه
و ماشین آلات و
تفکرات جدیدی
داشتند،
فرمانروایان چینی
همچنان بر سنت
ها دیرین خود
تاکید داشتند.
- دوم
وجود
بوروکراسی
عظیمی در چین بود
که بر محوریت
امپراطور
قرار داشت.
قدرت بیش از حد
امپراطوران
منچو که
نمایندگان دولتی
را خود شخصا
انتخاب می
کردند، و آنها
را نوزای به
معنی برده می
خواندند،
باعث
بوجود
آمدن ساختاری
بسته گردید.
- و عامل
سوم را می
توان در نظام
آموزشی چین
جستجو
نمود
که بر مبنای آموزه
های کنفسیوس
قرار داشت و
با دانش و
بینش مدرن
همخوانی
نداشت.
3- شورش
تایپینگ ها (1850
تا 1864 میلادی)
در دو
دهه پس از جنگ
تریاک، 6 شورش
همزمان در
سراسر
کشور
به وقوع
پیوست. اولین
شورش و
مهمترین آنها
در جنوب به
وقوع پیوست و
شورش
تایپینگ ها بود که
بین سالهای 1850 تا 1864
میلادی به وقوع
پیوست و منجر
به ایجاد
حکومت
تایپینگها
شد.
در
همین سالها
شورش دیگری در
شمال کشور
توسط «نین» ها
بین سالها 1853 تا 1898
میلادی برپا شد
و چهار شورش
هم از سوی
مسلمانان چین
در شمال غربی
بین سالهای 1855 تا 1872
میلادی، جنوب
غربی از سال 1862 تا 1873
میلادی، آسیای
مرکزی بین
سالهای 1862 تا 1876
میلادی و مجددا در آسیای
غربی بین
سالهای 1866 تا 1887
میلادی رخ داد.
شورش
تایپینگها بر
علیه نظام
منچو (یا نظام
چینگ)، ریشه
در فقر مردم
داشت. رهبری
این شورش بر
عهده « خونگ شی
چوان» قرار
داشت. او تحت تاثیر
میسیونرهای
پروتستان
قرار گرفته
بود و ادعا
داشت که طبق
فرمان الهی بر
ضد حکومت
امپراطوری
قیام کرده
است. او معتقد
که برادر جوان
عیسی مسیح و
پسر خداوند
مسیح، یهوه JHWH
است و به
ترجمه انجیل
پرداخت. در سال 1848
میلادی او جامعه
ای به نام
«جامعه ی
خداپرستان»
را تشکیل داد
و از طریق آن
می خواست حکومت
منچو(یا حکومت
چینگ)
را براندازد. این
جنبش
وسیعترین
جنبش سیاسی و
مذهبی قرن
نوزدهم در چین
بود. جنبش
تایپنگها با
شعارهای
تقسیم
عادلانه
زمین، مالکیت
اشتراکی،
برادری و
برابری زن و
مرد آغاز
گردید و
توانست
اکثریت مردم
چین را با خود
همراه سازد و
در سراسر کشور
توسعه یابد.
این جنبش
در
سال 1853 میلادی نانکن و
قسمت اعظم
جنوب چین را
تصرف کرد و
برای مدت
کوتاهی به نظر
می رسید که
پیروز خواهد
شد چرا که
آنها همه ی
عوامل موفقیت
را داشتند:
ایدیولوژی پیشرفته
ی مذهبی،
افکار ملی گرایی
سنتی، خلق
استثمار شده،
و حمایت کامل
آنها از
شورش،
رهبری
قدرتمند و
اندیشمند، و
بالاخره برنامه
اصلاحی
پیشرفته.
در
برنامه
های
اصلاحی آنها،
عقاید مذهبی
مسیحی و ایدیولوژی
سنتی در هم
آمیخته بود.
تلاشهای
زیادی
برای مالکیت
عمومی، تقلیل
مالیات بر کشاورزان،
ممنوعیت
تریاک و رشوه
خواری
و
ایجاد تقویم
جدید و حمایت
از ادبیات
محلی(سنتی) در
دوران قدرت
تایپینگ
انجام
گرفت.
برای مثال در
برنامه ارایه شده
توسط کادر
رهبری شورش
تایپینگ مقرّر شده
بود که
تا
استقرار کامل
«حکومت
آسمانی» ،
ازدواج و کشیدن
تریاک به کلی
در سراسر حوزه حکومتی
تایپینگ
ممنوع باشد. اما با این
حال آنها
نتوانستند در
رویکرد انقلابی شان
موفق شوند چرا
که آنها افراد
کاردان و توانایی
را برای ایجاد
حکومت اداری
در مناطق
تحت اشغال و …
در اختیار
نداشتند.
عامل
دیگر ارتباط
دولت منچو با
کشورهای
غربی
بود که پس از
چند قرارداد
استعماری و
استثماری بین
دربار منچو و
قدرتهای بزرگ غربی،
بین سال 1858 تا 1860
میلادی، دولت
منچو توانست
حمایت
دولتهای غربی
را جلب کند و
با کمک
آن
کشورها ، این
جنبش مردمی را
سرکوب نماید.
4- رفورم
صد روزه
کانگ یوی (پس
از جنگ چین با
ژاپن 1894 تا 1895
نیلادی)
پس از
شکست چین
از
ژاپن در سال 1894 تا 1895
میلادی، برنامه «رفورم صد روزه» به اجرا
گذاشته شد. که
طی آن اصلاح طلبی
به نام «کانگ
یوی» که در راس
یک گروه هزار
و دویست نفری
از روشنفکران
چینی
که
همگی
کاندیدای «ماندارین» یعنی
امتحان دولتی
بودند،
خواستار
انتقال
پایتخت به منطقه
ای امن تر در
مرکز چین، عدم
اجرای قرارداد
چین و ژاپن و
اصلاح کلی
حکومت شد. او در واقع
خواستار یک
حکومت مشروطه
شبیه حکومت
«میجی» در ژاپن
بود و در ضمن
از امپراطور
تقاضا کرد که
نظام امتحانی
برای کارمندان
دولت را که بر
پایه نظام
سنتی
استوار
بود، از میان
بردارد و یک
نظام پیشرفته
متکی بر علوم
غربی و تجربی
را در چین
جایگزین
آن کند و مواد
امتحانی نیز
بر پایه علم
جدید استوار
گردد. او
خواستار
استفاده
از معابد
بودایی به
عنوان مدارس
جدید شد و می
خواست یک
سازمان ترجمه
آثار
غربی
را نیز ایجاد
کند.
برنامه
های اقتصادی
کانگ یوی شامل
تشویق تجارت و
توسعه خطوط راه
آهن و ایجاد
کارخانه های
متعدد در چین
بود. علاوه بر
آن برنامه
هایی نیز برای توسعه
صنایع معدنی و
کشاورزی ارایه داد.
همچنین او سعی
داشت که نظام
حکومتی را تغییر
داده و دربار
را از بین
ببرد.
اما
برنامه های
اصلاح طلبانه
ی کانگ یوی با
مخالفت
شدید
درباریان و
کسانی که به
نظام قدیم
متکی بودند،
روبرو شد که
در راس
آنها
ملکه داوگار
قرار داشت.
ملکه جلوی این
برنامه های
اصلاحی را
گرفت و کانگ یوی نیز
پس از
این ماجرا به
خارج از کشور
گریخت. در واقع
نظام سنتی چین
نتوانست این
اصلاحات
گسترده
را در درون
خود هضم
نماید. در
ادامه ی راه
او دکتر «سون
یات سن»
توانست
این
جنبش
رفورمیستی را
تبدیل به
انقلاب ملی کند.
سون
یات سن (Sun
Yat Sen) رهبر
انقلاب ملی
چین؛
5- سون
یات سن و
انقلاب سکولاریستی
ـ بورژوایی
سال 1911
میلادی
سون
یات سن در
مقایسه با
کانگ یوی، نه
تنها
جمهوریخواهی
انقلابی به
شمار می آمد
بلکه دارای
شخصیتی
مقتدر،
سیاستمدار،
انقلابی
و
مبارز بود و
از طرفی تحت
تاثیر
دموکراسی
سکولاریستی
غربی قرار
داشت. او از
اوایل
زندگی
خود به سیاست
عشق می ورزید
و سرنگونی نظام
فاسد منچو به
وسیله جنبش
انقلابی
را در
راس کارهای
خود قرار داده
بود. پس از شکست
چین در جنگ با
ژاپن سون یات سن، انجمن
جدید چین را
با عنوان «شین
جونگ خوئی»
تشکیل داد و
در سال 1894
میلادی به طور
علنی
خواستار
سرنگونی
امپراطوری
منچو شد.
او
اصولی را مطرح
کرد که بعدها
با عنوان سه اصل
خلق از آنها
یاد شد.
1- مین جو : اخراج
منچوها از چین
و استقرار
حاکمیت مردم .
2- مین
چوان :
ایجاد جمهوری
در چین با
عنوان اصل
حاکمیت مردم.
3- مین شنگ: تقسیم
عادلانه زمین
و ملی کردن
مالکیت در چین
با عنوان اصل
بهزیستی مردم.
حزب
ملی «گومین دانگ»
این
بخش در نهایت
به انقلاب
سکولاریستی
بورژوا
دموکراتیک 1911
میلادی چین مبدّل شد و نظام
امپراطوری 5 هزار ساله چین
را برای همیشه
از میان
برداشت. در
سالهای بعد
سون یات
سن انجمن
«اتحاد مشترک»
خود را تجدید
سازمان کرد و
آن را حزب ملی
«گومین
دانگ»
نامید. حزب
ملی، یک حزب
دموکراتیک با
عضویت آزاد
بود. هدف سون یات سن از تشکیل
این حزب فراهم
آوردن زمینه
هایی برای انجام
برنامه سیاسی
خود، تحت
عنوان «سه
اصل
خلق» بود و معتقد
بود که
اجرای این
اصول چین را
از منجلاب
فساد سیاسی
نجات
خواهد
داد و مردم را
به «حاکمیت بر
خود» خواهد رساند.
از
طرفی دیگر سون
یات سن
بسیار
کوشید که با
قدرتهای
سکولار غربی
ارتباط
برقرار کند و
با اتکاء بر
اصول
همزیستی
مسالمت آمیز
با این کشورها
روابط حسنه
داشته باشد،
اما به دلیل
این که
قدرتهای
سکولار غربی
هر کدام از
یکی از قدرت طلبان
و نظامیان چین
حمایت می
کردند
سیاست
سون یات
سن در این
مورد شکست
خورد. در
نتیجه او به سوی
شرق و شوروی
سکولار
سوسیالیست
تمایل یافت.
سون یات سن در
سال 1923 میلادی از
مستشاران
شوروی دعوت
کرد که به
حزب
گومین دانگ
سازمانی جدید
داده و
کادرهای آن را
آموزش دهند.
پس از مدت یک
سال ، «گومین
دانگ جدید» به
پیروی از
نمونه شوروی
سازمان یافت و
یک اکادمی
نظامی در «وامپایو» برای
آموزش نظامی
به وسیله
مستشاران
نظامی شوروی
ایجاد شد که
چیان (چیانگ) کای جک به
عنوان اولین رییس و چوان
لای رئیس
اداره ی سیاسی
آن بودند.
مائو
رهبر اتقلاب
سرخ چین؛
6- حزب
کمونیست چین و
انقلاب
حزب
کمونیست چین
یک حزب سیاسی
پرولتری بود
که در آن
دوران بر پایه
تئوری
انقلابی و سبک
کار
مارکسیستی ـ
لنینیستی بنا
شده بود. از
نظر آنها
پرولتاریا عظیم
ترین طبقه
تاریخ بشری
است، که از
نظر ایدئولوژیک
و سیاسی،
نیرومندترین
طبقه
انقلابی
به شمار می
آید.
کمونیستها
چنین اذعان
داشتند که در
جامعه کهن،
این پرولتاریا
بود که از
ظالمانه ترین
بهره کشی و ددمنشانه
ترین ستم ها
رنج می برد،
آه در بساط
نداشت، مالک
وسائل تولید
نبود و صرفاً
از قبل فروش
نیروی کار خود
زنده بود. بدین جهت
پرولتاریا
بنا به موقعیت
اقتصادی و سیاسی
خود،
عمیقترین
نفرت ها را از طبقات
استثمارگر به
دل دارد و
دارای وسیع
ترین دید از
موقعیت
تاریخی خود می باشد. در آن زمان
آنها معتقد
بودند که
پرولتاریای
چین از یک ستم
سه گانه رنج
می برد: ستم
امپریالیسم،
ستم سرمایه
داری و ستم فئودالیسم. اما این
طبقه که بر سرنوشت
جمعی خویش
آگاه است در
قالب حزب
کمونیست
منافع مشترک
خویش را دنبال
می کند. همچنان
مائو در این
رابطه اشاره
دارد که “حزب
کمونیست،
حزبی سیاسی
است که در جهت منافع
ملت و خلق عمل
نموده و
مطلقاً هیچ
هدف خصوصی را
تعقیب نمی کند.”
تاسیس حزب
کمونیست چین
در 1921 میلادی
در
سال 1921 میلادی زمانی
که حزب
کمونیست چین
تشکیل شد، چین
با بحرانهای
شدیدی روبرو
بود. اضمحلال نظام
امپراطوری چین
در سال 1911
میلادی، دخالت و
تجاوز خارجی (از سوی
ژاپن،
بریتانیا، فرانسه
و ایالات
متحده)، اثرات
جنگ اول جهانی
و انقلاب
روسیه، و نیز
فعالیت
قدرتمندان
محلی و
فئودالها و
نیز اثرات جنگ
جهانی اول که
باعث ویرانی و
اضمحلال
مراکز
صنعتی چین در
شهرهای بزرگ
شده بود باعث
وخامت و
نابسامانی
شدیدی در
اوضاع
کشور
گردیده بود.
در چنین
شرایطی حزب
کمونیست و
جنبش های
کارگری
فعالیت خویش
را آغاز
کردند.
حزب
کمونیست چین
در آغاز به
منظور دست
یافتن به
پیروزی و
جایگاه
مردمی،
اعلام کرد که «گومین
دانگ» (حزب ملّی) باید از
قدرت ساقط شود
ولی هر گونه
امیدواری به توطئه
نظامی برای
دستیابی به
استقلال را
امری واهی
تلقی کرد. این
حزب با وجود
داشتن
برنامه
های مشخص، از
گروه کوچکی از
درس خوانده
های
سکولاریست از
نوع
کمونیستیش
تشکیل
شده
بود و پایگاه
توده
ای(کارگری)
نداشت. این حزب
می کوشید هر
چه زودتر با
استفاده
از
هرج و مرج
داخلی،
موجودیت
سیاسی خود را
به دست آورد.
در سال 1921
میلادی آنها
دارای 57 عضو و در
سال 1923 میلادی دارای 432 عضو بودند. با وجود
محدود بودن
اعضا این حزب
در اعتصابات
کارگری در
اوایل دهه 1920
میلادی نقش فعالی
داشت و باعث
ایجاد اعتصاب بزرگ
هنگ کنگ
در سال 1921
میلادی شد. اما
آنها در سال 1923
میلادی از
کارفرمایان
چینی شکست
خوردند چرا که بدون
تجربه کافی،
امنیت نظامی و
تضمین حقوق کارگران
امکان پیروزی
جنبش کارگری
ممکن
نبود. همچنین
آنها در
مبارزاتشان
بر علیه
کارفرمایان (چه چینی و
چه خارجی) رقیبی
همچون (حزب
ملی) «گومین
دانگ»
را نیز پیش رو
داشتند.
دولت
شوروی که تا
آن زمان حامی فعالیتهای
«گومین
دانگ»
در چین بود می
کوشید حزب
کمونیست چین
را به اتحاد
با «گومین دانگ» ترغیب
نماید. آنها
به وضوح در
بیانیه
هایشان از
گومین دانگ
حمایت می
کردند: «برای حزب
ما این موفقیت
فراهم شد که
بتوانیم
رهبری اولین
انقلاب
پرولتاریایی
جهان
را به
عهده بگیریم …
ما ایمان
داریم که
گومین دانگ
موفق خواهد شد
همین نقش را
در شرق
ایفا کند».
(انقلاب چین،
بهزاد
شاهنده، ص 30) بدین
ترتیب در
اواخر سال 1924
میلادی که
جنبش بزرگ
دهقانی سراسر
چین را در بر
گرفته بود،
گومین دانگ که
تحت حمایت
دولت
شوروی
سوسیالیستی
قرار داشت از
حزبی متشکل از
چند سیاست
مدار قدرت طلب
به حزبی که مدعی
قدرت در سراسر
چین بود،
تبدیل شده
بود. در این
زمان جناح
راست حزب که
متشکل از
برخی
از مالکین و
سرمایه داران
بودند، رو به
افزایش نهاد و
قدرت بیشتری
گرفت. همین رشد
جناح راست حزب
گومین دانگ
بود که در
ادامه باعث
اختلافات و
تنش های بیشتر
آنها
با
حزب کمونیست
که پیرو حقوق
کارگران و
ضعفا بود، شد.
7- جنبش
سیم ماه مه در
شانگهای و
مدیریت
اعتصاب هنگ
کنگ
جنبش
سیم ماه مه با
تظاهرات کارگران
چینی بر علیه
کارفرمایان
ژاپنی آغاز گردید
و ریشه آن در
این بود که یک
کارفرمای ژاپنی
یک کارگر چینی
را به قتل
رسانده
بود.
در مراسم
سوگواری این
کارگر ، 5 هزار نفر
در شانگهای
شرکت کردند و
در سیم ماه مه
در تظاهرات
دیگری با حمله
ی پلیس ده نفر
کشته شدند و پنجاه
نفر مجروح
گشتند. این جنبش
بعدها به
تشکیل کمیته ی
13 نفری
منجر شد که
اعتصابات
بعدی ای همچون
اعتصاب هنگ کنگ را
مدیریت کرد.
اعتصاب و
تحریمی که 15 ماه به طول
انجامید و
ضربه مهلکی بر اقتصاد
هنگ کنگ وارد
کرد. اعتصاب
توسط کمیته ی 13 نفره ای
هدایت می شد و
به مسائلی چون
غذا، مسکن،
پوشاک
کارگران و
خانواده هایشان
رسیدگی می کرد
و از مراکز
قمار و
تریاک خانه ها به
منظور
خوابگاه برای
کارگران استفاده
می کرد. این
کمیته ی
اعتصاب با عنوان
«دولت شماره ۲» لقب
گرفت. آنها
دشمن تجار
بزرگ شهر
کانتون به شمار
می رفتند
و به
همراه گومین
دانگ اداره ی
شهر کانتون را
بدست داشتند.
این کمیته در
حقیقت
اولین
شورای کارگری
چین یا بهتر
بگوییم اولین
«حکومت شورایی
کارگری» در
چین بود.
چیانگ
کای جک با
همسرش؛
8- قدرت
گرفتن چیانگ
کای جک
کودتا
بدین ترتیب
شکل گرفت که
در بیستم مارس 1926
میلادی چیانگ کای جک با
استناد به
توطئه ای برای
ربودن خود
توسط چپ
گرایان،
اعلام
حکومت
نظامی کرد و
مشاورین روسی
و کمونیست خود
را دستگیر
کرد. همچنین
او اعضای
کمیته
اعتصاب (دولت
شماره 2) را دستگیر
کرده و جنبش
اتحادیه
تجاری در چین
را از بین
برد. کمونیستها
به علت پیروی
از دستور
العمل شوروی
سوسیالیستی
برای حفظ
اتحاد خود با
گومین دانگ
رهبری
مخالفان را در
این طرح سرکوب
گرانه به عهده
نگرفتند و در
واقع
عقب
نشینی کردند.
آنها قول
دادند که به
اصول گومین
دانگ وفادار
بمانند و از
هر گونه
مخالفت
با طرحهای
چیانگ کای جک برای
محدود کردن
اعضای
کمونیست شرکت
کننده در
گومین دانگ، پرهیز
کنند. آنها
سرانجام در یک
بیانیه ی رسمی
از هر گونه
مخالفتی که
قبلا با
طرحهای
چیانگ کای جک داشتند
عذرخواهی
کردند. ضعف
کمونیستهای
چین در این
مرحله آشکار
بود چرا که
آنها نه از
حمایت
کمونیستهای
شوروی برخوردار
بودند و نه
حمایت کارگری
و دهقانی
قدرتمندی
داشتند. با
این حال
کمونیستها در
بعضی جاها بر
علیه ارتش
گومین
دانگ
مقاومت می
کردند و در
شهرها و
روستاها
آشوبهایی بپا
می کردند.
در
واقع در
سال 1926
میلادی نبرد قدرت
میان «گومین
دانگ» (حزب ملی) به
رهبری چیانگ کای جک،
کمونیستها و
دولت شماره 2 یا
همان
کمیته اعتصاب
در جریان بود.
این سه نیرو در
سه قسمت چین
پراکنده بودند. کارگران
و کمونیستها
در هنگ کنگ،
دولت شماره 2 در خوپه و
خونان و گومین
دانگ در
شمال
مستقر بودند.
در آن
سال شکافی در
گومین دانگ،
بین قدرت نظامی
مرکزی (تحت رهبری
چیانگ کای جک در
نانکن) و یک
عده
سیاستمدار
غیرنظامی
(مستقر در
ووهان) ایجاد
شد. کمونیستها
به اتحادیه
دولت ووهان
دعوت شدند البته
به شرط داشتن
حقوق برابر با
آنها،
اما
حکومت ووهان
از قدرت حکومت
نانکن برخوردار
نبود. به هر
جهت اتحاد
کمونیستها با حکومت
ووهان دیری
نپایید و در
ژوئیه 1926
میلادی پایان
یافت و
کمونیستها از
گومین دانگ اخراج
شدند.
بین
سالهای 1926 و 1927 میلادی، تعداد
اعضای حزب
کمونیست از 57 هزار و 900 نفر
به 10 هزار نفر
تقلیل یافت و
در فاصله ی
بین آوریل و دسامبر
1927
میلادی، قریب به 38 هزار
نفر از
کمونیستها به
قتل رسیدند و 32 هزار نفر
به زندان
افکنده شدند.
9- سرکوبی نهضت
کارگری و نقش
کمینترن
(کمونیستهای
بین الملل تحت
رهبری حزب
کمونیست
شوروی)
بدین
ترتیب نهضت
کارگری در چین
به شدت سرکوب
شد. در
واقع
وفاداری
کمونیسم بین
الملل به
گومین دانگ و
اطاعت حزب
کمونیست چین
از کمونیسم بین
الملل بود که
این حالت را
ایجاد کرد.
کمونیسم بین
الملل، به حزب
کمونیست چین دستوراتی
مبنی بر محدود
کردن
فعالیتهای آن
حزب می داد و
خواستار
اطاعت کامل
حزب کمونیست
از حزب ملی
بود. حتی
زمانی که مسلم
شده بود که حزب
ملّی «گومین
دانگ»
در صدد نابودی حزب
کمونیست است،
شوروی با
پنهان کردن
این مطلب به
یاری چیانگ کای
جک شتافت
چرا که منافع آنها
اقتضاء می کرد
که با گومین
دانگ همراه
گردند.
در
نتیجه گیری می
توان اینطور عنوان
کرد که حزب
کمونیست چین
تا سال 1927
میلادی در جهت بسط
و تسلط گومین
دانگ قدم بر
می داشت و
استالین و
کمونیسم بین
المللی مشوق
آن بودند و
این امر باعث
تعویق افتادن انقلاب
کمونیستی چین
شد.
پیروزی
گومین دانگ در
سال 1927 میلادی تمامی
دستاوردهای کارگران
و دهقانان
چینی را که در
دوره سه سال قبل
از آن با تلاش
و کوشش بسیار
به دست
آمده بود، از
بین برد و
باعث کاهش
حقوق کارگران،
بیکاری و تورم
گردید.
در این
زمان حزب ملی «گومین
دانگ»
به اتحاد
نامتعادل
زورمندان
محلی، سرمایه
داران و مالکین
بزرگ
بدل
شده بود که با
سازش با
امپریالیستها
قدرت خود را
حفظ کرده بود.
در چنین
موقعیتی
با
تایید و حمایت
چیانگ کای جک،
اتحادیه های
تجارتی (که
کمونیستها به
آنها اتحادیه
های زرد
می
گفتند) به
عنوان
نمایندگان
کارفرمایان،
اعتصاب
شکنان، تجارت
تریاک و به
کار گرفتن
بچه ها در
کارخانه ها را
براه انداخته
بودند و اوضاع
اقتصادی چین
را مضمحل
کرده
بودند.
در آن
زمان حزب
کمونیست چین
همچنان به
موضع ضعف خود
در برابر
ناسیونالیستهای
سکولار «گومین
دانگ»
ادامه می داد.
در این موقعیت
متزلزل
کمینترن نقش
اساسی داشت
چرا که از سال 1927 تا سال 1929
میلادی کمینترن
رهبران جدیدی
را که می
خواستند
برعلیه «گومین
دانگ»
به مخالفت
برخیزند
برکنار می کرد
و بدین ترتیب
باعث شد
که
حزب کمونیست بکلی
توان
ایستادگی خود
را در برابر
گومین دانگ از
دست داده و
پیروانش کاهش یافته
یابد.
10- پارتیزانهای
سرخ کیانگسی
در آن
زمان تنها
نیرویی که
توانست در
حملات
بی
وقفه ی
ناسیونالیستهای
سکولاریست(حزب
ملی گومین
دانگ)
کاملا خود را
حفظ کند،
چریکها
(پارتیزانها) بودند
که در مناطق
دور از شهرها
فعالیت می کردند.
در پاییز 1929
میلادی، کمیته
مرکزی حزب کمونیست
دیگر به این
نتیجه رسید که
نمی تواند
تواما
دستورات
کمینترن را
اجرا و در
عین
حال موجودیت
حزب را تضمین
کند، بدین جهت
از شانگهای
خارج شد و به
پارتیزانها
که در
جمهوری کوچکی
در «کیانگسی»
مستقر بودند،
پیوست.
پارتیزانهای
سرخ در این دوران
اهمیت تازه ای
یافته بودند
چرا که حزب به این
نتیجه رسیده
بود که تنها
با مبارزه
مسلحانه می
تواند جنبش
توده ای در
کشور برپا کند
و پارتیزانها
وسیله ای برای رسیدن
به این هدف
قلمداد می
شدند. در طی
این سالها در
میان
انقلابیون
پارتیزان
مائو
جایگاه
ویژه ای یافته
بود.
مائو در سال 1930
میلادی در این
باره اظهار
داشت: « فقط پس
از نابودی
واحدهای بزرگ
دشمن و تصرف
شهرهاست که می
توان توده ها
را برانگیخت و
به یک
قدرت
سیاسی دست
یافت…»( همان، ص 40) با این
وجود
پارتیزانهای
سرخ از حمایت توده
ای قدرتمندی
برخوردار
نبود به گفته
ی مائو: «هر جا
که ارتش سرخ
قدم می گذاشت، با
توده های بی
اعتنا و از
جهاتی بسیار
محافظه کار
مواجه می
شد»(همان) بدین
جهت
مائو معتقد
بود : «ارتش
سرخ چین
سازمان مسلحی
است که وظایف
سیاسی انقلاب
را انجام
میدهد.
ارتش سرخ به
ویژه در حال
حاضر به هیچ
وجه نباید کار
خود را فقط به
جنگیدن
محدود
سازد. ارتش
سرخ علاوه بر
عملیات جنگی
جهت نابودی
نیروهای نظامی
دشمن، وظایف مهم
دیگری برعهده
دارد که به
عنوان مثال
عبارتند از:
تبلیغ بین
تودهها،
سازمان
دادن
تودهها،
مسلح کردن
تودهها، کمک
به تودهها
برای ایجاد
حکومت
انقلابی و
تشکیل
سازمانهای
حزب کمونیست.
جنگی که ارتش
سرخ درگیر
آنست، صرفاً
به خاطر جنگ
نیست،
بلکه
جنگی است برای
تبلیغ بین
تودهها،
سازمان دادن
تودهها،
مسلح کردن
تودهها و کمک به
تودهها برای
ایجاد حکومت
انقلابی. بدون
این هدفها،
جنگ مفهوم خود
را از دست
میدهد
و علت موجودیت
ارتش سرخ نیز
از بین میرود» (درباره
اصلاح نظرات
نادرست در حزب
دسامبر 1929 ، آثار
منتخب جلد ۱) اما از
طرفی دیگر
مسئله تامین
غذا توسط ارتش سرخ
بود که از
حمایت
روستائیان
برخوردار نبود.
چرا که تحریم
اقتصادی حزب
ملی «گومین
دانگ»، مشکلات
بسیار زیادی
را برای روستاییان ایجاد
کرده بود.
با
این حال در «شورای کیانگسی»
پارتیزانها
فرصت بسیار
خوبی برای
ایجاد یک منطقه
اداری متعادل
به دست
آوردند
و این امکانی
بود برای آنها
تا بتوانند در
برابر ارتش
ملی (گومین
دانگ) مقاومت
کنند. هر چند
که ارتش گومین
دانگ 5 بار
به منطقه ی
کانگسی حمله
برد و
سرانجام
در آخرین حمله
در
سال 1934 میلادی مقاومت
آن را درهم
شکست. در این
عملیات بیش از
نیم میلیون
سرباز توسط
ارتش چیانگ کای
جک به
کار گرفته شده
بود.
راهپیمایی
بزرگ (1934 تا 1935
میلادی)
حزب
کمونیست چین
برای رهایی از
نابودی کامل،
تصمیم به
مهاجرت از
کیانگسی گرفت
و 5 هزار
کیلومتر
مسافت را در
طول یک
سال طی کرد و
به ایالت شنسی
در شمال کشور
پناه برد و در
شهر «ین» به
فعالیت
خود
بر ضد حزب ملّی «گومین
دانگ»
ادامه داد.
بدین طریق
داستان «راهپیمایی
بزرگ» به وقوع
پیوست. در این
سالها (بین
سالهای 1928 تا 1935
میلادی) مائو به
تدریج رهبری
قاطع حزب را
به عهده
گرفت.
11- حمله
ژاپن
اما
در این بحبوحه
مسئله ی دیگری
مزید بر علت شد
و آن تهاجم
کشور ژاپن به
چین بود. در
هفتم ژوئیه 1937
میلادی قوای چین و
ژاپن در پل
مارکوپولو با
یکدیگر درگیر
شدند و واقعه
ی «پل
مارکوپولو» رخ
داد که طی آن
حمله ی همه
جانبه
ی
ژاپن به خاک
چین اتفاق
افتاد. قوای
چیانگ کای جک به سرعت
دست به عقب
نشینی زدند و
در ماه
اوت 1937
میلادی ژاپن شهر
شانگهای را به
تصرف خود
درآورد و در نوامبر
همان سال، حزب ملّی گومین
دانگ شهر تانکن
پایتخت خود
را تخلیه کرد.
ژاپنی ها به
نانکن وارد
شدند و دست به
قتل عامی
زدند
که در تاریخ
معاصر کمتر
یافت می شود. ضربه ای که
از سوی حمله
ژاپنی ها به حزب
ملّی گومین
دانگ وارد شده
بود باعث شد
که آنها استثمار
مردم را
افزایش دهند و
فساد دولتی به
اوج خود رسید.
در این دوران
افسران ارتش و
کارمندان
دولت به تجارت می
پرداختند و دولت،
خود به یک
کارفرما
تبدیل شده بود
و اعضای دولت از
این طریق
مقادیر زیادی
پول به دست
می آوردند. پس از
تخلیه نانکن و
فرار قوای
گومین دانگ به
غرب، ارتش گومین
دانگ نیروهای
خود را از دست
داد، بجای آن
روستاییان را
مجبور به خدمت
در ارتش
و کار
در اردوگاه
های راه آهن، راه
سازی و ساختن
فرودگاه می
کردند. در
مواردی
برخوردهای
شدیدی بین
رژیم و مردم
بروز می کرد و
مالیاتها
افزایش
یافته، فساد و
باج گیری
رونق می گرفت.
با این همه
کمونیستها به
حمایت خود از
رژیم ادامه می
دادند و
حتی
در شرایطی که
خیانتها و
جنایتهای
رژیم محرز
بود، سکوت
اختیار کردند.
این مطلب
باعث
شده بود که
گومین دانگ
سرکوب مردم را
افزایش دهد و
به اصطلاح
پایه های
حکومتی
خود
را قویتر کند
که البته
تضعیف مقاومت
توده ای را هم
در بر داشت.
12- قدرت گرفتن
حزب کمونیست
اما
سالهای جنگ
جهانی دوم
باعث شد که
حزب کمونیست
پایگاه توده ای
خود را تقویت
کند آن هم
بدین جهت بود
که برخی از
مالکین که
روحیه ضد
ژاپنی
داشتند
با مائو همراه
شدند. مائو
نیز سیاست توازن
بین طبقات را
در پیش گرفت و
در مقابل
از کارگران
خواست که از
فعالیتهای
افراطی
برعلیه
کارفرمایان و
مالکان
بپرهیزند: « ما
به کارگران توصیه
می کنیم که
فقط تقاضاهای
منطقی خود را
عنوان
کنند
و از هرگونه
افراط کاری و
تقاضاهایی که
امکان
برآورده شدن
آنها توسط
مدیران
کارخانه
ها مشکل است،
پرهیز نمایند.» در این
دوران مائو بر وحدت
میان طبقات
تاکید
می
کرد و بارها
اظهار داشت که
مالکین بزرگ و
سرمایه داران،
قشر مهمی از
مخالفین
ژاپن
را تشکیل می
دهند و آنها
نیز مثل
کارگران و
روستاییان
طالب اصلاحات
دموکراتیک هستند. حزب
کمونیست پس از
راهپیمایی
بزرگ در شهر
ینن قدرت
بیشتری یافت.
اعضای
این
حزب که در
راهپیمایی به 20 هزار نفر
کاهش یافته
بود به 401 هزار نفر
در سال
1937 و
به 1 میلیون
و 200
هزار
نفر در سال 1950 رسید.
البته
کادرهای اصلی
رهبری حزب کمونیست
که توانسته
بودند از سال 1930 تا 1945
میلادی از قتل عام
«گومین
دانگ»
رهایی یابند ، تنها
800 نفر
بودند.
اول
اکتبر 1949
میلادی،
اعلام حکومت
جمهوری خلق
چین توسط مائو
تسه تونگ در
میدان صلح
آسمانی پکن؛
13- جنگ
داخلی ؛ پیروزی
ارتش
آزادیبخش خلق
(اکتبر 1949
میلادی)
با
پایان گرفتن
جنگ علیه ژاپن
هم حزب
کمونیست و هم
گومین دانگ
بدنبال تصرف
مناطقی که
زمانی تحت
اشغال ژاپن
بود و حال
آزاد
شده بود،
بودند. نخستین
مرحله درگیری
میان آنها با
دخالت آمریکا
در سال 1946
میلادی به
پایان رسید
اما
درگیریهای
آنها همچنان
ادامه یافت.
هر دو قدرت
شوروی و
آمریکا
می
کوشیدند
ائتلافی میان
کمونیستها و
ملی گرایان(گومین
دانگ) به نفع
ملی گرایان بوجود
آورند.
استالین به
طور خصوصی از
حزب کمونیست
خواست که به
رژیم چیانگ کای جک بپیوندد
و ارتش خود را
منحل کند.
پیروزیهای «ارتش
آزادی بخش خلق» تا آخرین
سالهای
درگیری
آنها با گومین
دانگ در
خبرنامه های
شوروی درج
نشد. حتی در
ماه مه 1949
میلادی زمانی که بر
همه روشن شده
بود که ارتش
آزادی بخش خلق
پیروز خواهد
شد، شورویها
یکی از
قراردادهای
خود با گومین
دانگ را تجدید
کردند. وقتی
نانکن در دوم
فوریه 1949
میلادی سقوط
کرد،
روشین سفیر
اتحاد شوروی
تنها نماینده
ی دیپلماتیک
بود که
با چیانگ کای جک به
کانتون
گریخت.
و
اینگونه بود
که سرانجام در
ماه مه 1949
میلادی بود که
ارتش آزادی
بخش خلق
(کمونیستها)
بر گومین دانگ
پیروز شدند و کمونیزم
چین شکل گرفت
و در اول
اکتبر
1949 میلادی در
«میدان تین
آن من» شهر پکن، یعنی «میدان صلح
آسمانی» حکومت
جمهوری خلق
چین موجودیت
خویش را اعلام
کرد.
14- انقلاب
دموکراتیک
نوین
برنامه
ی سیاسی مائو برای
آینده ی چین
تحقق انقلاب
دموکراتیک
نوین بود. او
درباره ی این
شیوه ی تازه جنبش
انقلابی چنین
تعریف می کند: «بالاخره
خصلت انقلاب
چین در مرحله
کنونی چیست؟ آیا
این یک انقلاب
بورژوا
دمکراتیک است
یا یک انقلاب
پرولتاریایی-
سوسیالیستی؟
روشن
است
این انقلاب از
نوع دوم نیست
بلکه از نوع اول
است…
معذالک
انقلاب
بورژوا-دمکراتیک
کنونی چین،
دیگر انقلاب
بورژوا -دمکراتیک
معمولی طراز
قدیم نیست که
کهنه
شده،
بلکه انقلاب
بورژوا -دمکراتیک
طراز نوین و
نوع ویژه ای
است. این نوع
انقلاب
اکنون
در چین و در
تمام کشورهای
مستعمره و نیمه
مستعمره
گسترش می یابد
و ما آنرا
انقلاب
بورژوا –
دمکراتیک
نوین می نامیم. این
انقلاب
دمکراتیک
نوین جزئی از انقلاب
پرولتاریایی -سوسیالیستی
جهانی است،
زیرا این
انقلاب قاطعانه
علیه
امپریالیسم
یعنی علیه
سرمایه داری
بین المللی
مبارزه می
کند. از نظر
سیاسی، این انقلاب
مبین
دیکتاتوری
مشترک طبقات
انقلابی است و
علیه
امپریالیستها،
خائنین و
مرتجعین
و بر ضد تبدیل
جامعه چین به
جامعه دیکتاتوری
بورژوایی
مبارزه می
کند.
از نظر
اقتصادی،
مضمون انقلاب
عبارت از این
است که سرمایه
های کلان و
موسسات بزرگی
که به
امپریالیستها،
خائنین و
مرتجعین تعلق
دارند، در دست
دولت قرار
گیرند و دولت
آنها
را
اداره کند،
زمینهای
مالکان ارضی
بین دهقانان
تقسیم شوند، در
عین حال
موسسات
خصوصی
سرمایه داری
بطور کلی حفظ
می گردند و اقتصاد
دهقانان مرفه
از بین برده
نمی شود.
بهمین جهت این
انقلاب
دمکراتیک
طراز نوین از
یک طرف راه را
برای سرمایه
داری
هموار
می کند، ولی
از طرف دیگر
شرایط
مقدماتی را
برای
سوسیالیسم
فراهم می
آورد. مرحله
کنونی انقلاب
چین مرحله
گذار است که
وظیفه آن
عبارت است از
پایان
دادن
به جامعه
مستعمره،
نیمه مستعمره
و نیمه فئودالی
و ایجاد جامعه
سوسیالیستی،
که جریان
انقلاب
دمکراتیک
نوین را شکل
می دهد.
این
جریان پس از
جنگ اول جهانی
و انقلاب
اکتبر روسیه
بود که آغاز
شد و در چین با
جنبش 4 مه
1919
میلادی شروع شد.
انقلابی که ما
آنرا انقلاب
دمکراتیک
نوین می
نامیم، انقلاب
ضد
امپریالیستی
و ضد فئودالی
توده
های
وسیع خلق
برهبری
پرولتاریاست.
تنها از راه
این انقلاب
است که جامعه
چین می
تواند
به سوسیالیسم
برسد، راه
دیگری وجود ندارد.»
او
همچنین ادامه
می دهد
که: «تمام
وظیفه
افتخارآمیز و
خطیر انقلابی
که در برابر
حزب کمونیست
چین فرار
دارد،
عبارت است از
بانجام
رسانیدن
انقلاب بورژوا
-دمکراتیک
چین(انقلاب
دمکراتیک نوین)
و متحول ساختن
آن به انقلاب
سوسیالیستی زمانی
که تمام شرایط
لازم فراهم
باشد ... انقلاب
دمکراتیک
بمنزله تدارک
ضروری برای انقلاب
سوسیالیستی
است و انقلاب سوسیالیستی
بطور اجتناب
ناپذیر
دنباله انقلاب
دمکراتیک است. هدف نهایی
همه کمونیستها
عبارت از این
است که با
تمام قوا برای
تحقق کامل
جامعه
سوسیالیستی و جامعه
کمونیستی
مبارزه کنند.
تنها زمانیکه
اختلاف بین
انقلاب
دمکراتیک و
انقلاب
سوسیالیستی
تشخیص داده
شود و همچنین
به رابطه این
دو انقلاب
وقوف حاصل
شود، می توان انقلاب
چین را بدرستی
رهبری کرد.»
15- فرد
کمونیستی در
اندیشه مائو
در
نظر مائو
ویژگیهای
روحی و روانی
فرد کمونیست
از اهمیت
فراوانی برخوردار
است. او سه
ویژگی
را برای فرد
کمونیست در
نظر می گیرد.
اول این که او
مخالف هرگونه
فردگرایی و دنباله
روی از خواسته
های فردی است
و می خواهد که
کمونیستها
صادقانه
اراده شان را
در اختیار
اهداف جمعی به
خدمت بگیرند.
- «یک
کمونیست هیچ
گاه و تحت هیچ
شرایطی نباید منافع
شخصی خود را
در مرتبه اول
قرار دهد؛ او باید
منافع خود را
تابع مصالح
ملت و
تودههای
مردم سازد. از
اینجاست که
خودخواهی،
سستی و سهلانگاری
در کار،
انحطاط و
فخر
فروشی و غیره
خصایل بسیار
نکوهیده
خوانده میشوند؛
در حالی که از
خود گذشتگی، فعالیت
پرُشور
در کار،
فداکاری به
خاطر رفاه
عمومی و کار
کوشنده و آرام
مورد احترام قرار
میگیرد» (نقش حزب
کمونیست چین
در جنگ ملی،
اکتبر 1938، آثار
منتخب جلد 2) نکته
دیگر در ره یافت عمل
انقلابی در
رویکرد
کمونیستی آن
است که فرد
کمونیست
همواره
باید از “اصول”
خاصی پیروی
نماید. یعنی
خود را درون
ساختار قرار
دهد و
هدفهای
آنرا دنبال
نماید.
- «یک
کمونیست باید
صادق، وفادار
و فعال باشد،
مصالح انقلاب را
گرانبها تر از
جان خود بداند
و منافع شخصی را
تابع مصالح
انقلاب
نماید؛ او
باید
همیشه
و در همه جا بر
روی اصول صحیح
پافشاری کند و
علیه هر گونه
فکر و عمل
نادرست
به
طور خستگیناپذیر
مبارزه نماید
تا آنکه زندگی
جمعی حزب را
مستحکم و
رابطه حزب را با
تودهها
استوار
گرداند؛ او
باید به حزب و
تودهها
بیشتر از هر
شخص دیگر ارج
نهد؛
باید
به دیگران
بیشتر از شخص
خود توجه کند.
تنها در چنین
صورتی است که
او را
میتوان
یک فرد
کمونیست
نامید.» (علیه
لیبرالیسم، 7 سپتامبر 1937، آثار
منتخب جلد 2) و ویژگی
سوم فرد
کمونیست آن
است که باید
بتواند پیوند
محکمی با توده
برقرار
نماید
و در متن
پراتیک
اجتماعی قرار
داشته باشد.
- «ما
کمونیستها
باید بتوانیم
خود را
در
تمام امور با
تودهها
پیوند دهیم.
اگر اعضاء حزب
ما خود را
تمام عمر در
چهار
دیواری
خانه محبوس
نمایند و برای
مواجه با جهان
هرگز از آن
چهار دیواری
خارج نشوند و
از طوفان
احتراز
جویند، آن وقت
چگونه میتوانند
به حال خلق
چین سودمند
واقع شوند؟ البته
که نخواهند
توانست، ما را
به چنین
اشخاصی به
عنوان عضو حزب
نیازی نیست. ما کمونیستها
باید با جهان
روبرو شویم و
خود را به
میان طوفانها
بیفکنیم. این جهان کبیر
مبارزه تودهای
است، این
طوفان عظیم
مبارزه تودهای
است.»
(متشکل شوید! ، 29 نوامبر 1943، آثار
منتخب جلد 3)
16- مردم
گرایی مائو
همانطور
که اشاره
داشتیم
مائو در نظریه
پردازیهایش
درباره ی انقلاب
بر عمل
انقلابی و
پیوند نظریه و عمل
تاکید بسیاری
داشت. در سال 1926
میلادی، مائو یک
سئوال پرُ اهمیت را
مطرح نموده و
پاسخ
گفت: «دشمنان ما
کیانند؟
دوستان ما چه
کسانی هستند؟
این پرُ اهمیت
ترین سئوال
برای
انقلاب
ماست»
مائو این
سئوال را با
تحلیل از
جامعه چین پاسخ
داده بصورت
زیر جمعبندی نمود:
«نتیجه
می شود که
کلیه همدستان
امپریالیسم- دیکتاتوری
نظامی، بوروکراتها، بورژاوازی
کمپرادور و
طبقه مالکان
بزرگ ارضی و
آن بخش مرتجع
از روشنفکران
وابسته به آنها، دشمنان
ما هستند.
پرولتاریای
صنعتی نیروی
رهبری کننده
انقلاب ماست.
و تمام
نیمه
پرولتاریا و
خرُده
بورژوازی
نزدیکترین
دوستان ما می
باشند» و بدین
ترتیب او
در ره یافت
انقلابی اش بر
نقش توده (که در
جامعه ی چین
دهقانها
بودند) اهمیت
بسیاری
قایل بود.
او از
همان مراحل نخست
فعالیت
انقلابی اش
تشخیص داده
بود که انقلاب
چین توسط
نقش قدرتمند و
مرکزی خیزش
های دهقانی و
انقلاب ارضی
دهقانی رقم می
خورد. او
معتقد
بود که «خلق و فقط
خلق است نیروی
محرکه که
تاریخ چهان را
می سازد»(درباره دولت
ائتلافی ، 24 آوریل 1945، آثار
منتخب 3)
در سال
1927
میلادی، مائو یک
مقاله با
عنوان
"گزارش
درباره برسی
جنبش دهقانی
در حونان" نوشت، که
در آن بر نقش
مرکزی
صدها
میلیون دهقان
در چین، در
جنبش انقلابی
تاکید ورزید.
وی در آن
مقاله اظهار داشت:
«از آنجا
که اعتلای
کنونی جنبش
دهقانی
رویداد شگرفی
است در اندک
زمانی صدها میلیون
دهقان در
استانهای
مرکزی، جنوبی
و شمالی چین
چون توفانی
سهمگین، چون
گردبادی
تند،
با نیرویی بس
قدرتمند و
سرکش بپا خاست
و هیچ قدرتی
را، هر قدر هم
که عظیم
باشد،
یارای باز
داشتن آنها
نخواهد بود.
آنها تمام
زنجیرهایی که
دست و پایشان
را بسته
است، خواهند
گسست و در
شاهراه رهایی
به پیش خواهند
شتافت. آنها
تمام
امپریالیستها،
دیکتاتورهای
نظامی، مامورین
فاسد و مختلس،
مستبدین محلی
و متنفذین شرور
را به گور
خواهند سپرد.
دهقانان تمام
احزاب
انقلابی،
تمام رفقای
انقلابی را در بوته
آزمایش قرار
خواهند داد تا
آنها را یا
قبول کنند و
یا طرد
نمایند. آیا
باید در
پیشاپیش
دهقانان حرکت
کرد و آنها را
رهبری نمود یا
اینکه در عقب
آنها ماند و
با سرودست
انتقادشان
کرد و یا در
برابر آنان
ایستاد و با
آنها مخالفت
نمود؟ هر چینی آزاد
است که یکی از
این سه شق(راه) را
برگزیند، ولی
سیر رویداد ها
شما را مجبور
خواهد
کرد
که هر چه
زودتر انتخاب
کنید.» و
در جایی دیگر
اظهار داشت: «قهرمانان
واقعی
توده
ها هستند، در
حالیکه ما
اغلب چون
کودکان نادان
و جاهلیم بدون
درک این نکته نمی
توان حتی به
ابتدایی ترین
دانشها دست
یافت» (پیش
گفتار و پس
گفتار بر
تحقیقات
روستایی،
مارس و آوریل 1941 آثار
منتخب جلد 3)
حال
پرسش آن است
که آیا تکیه
بر نقش
دهقانها در
عمل انقلابی
نوعی زیاده
روی بود؟ از
نظر مائو؛ «انقلاب
مجلس مهمانی نیست،
مقاله نویسی
نیست، نقاشی
یا گلدوزی نیست،
انقلاب نمی
تواند آنقدر
ظریف و آرام و
آنقدر نجیب و
معتدل، آنقدر
مهربان و
مودب، آنقدر
خودار و با شفقت
باشد، انقلاب شورش
و طغیان است،
انقلاب عملی
است قهرآمیز که
بدان وسیله
یک طبقه، طبقه
دیگر را
واژگون
می سازد،
انقلاب در
روستا
انقلابی است
که دهقان بدان وسیله
قدرت طبقه
مالکان
فئودال
را در هم می
شکند. دهقانان
بدون صرف
مساعی فراوان
هرگز موفق
نخواهند شد
قدرت
مالکان
ارضی را که طی
هزاران سال
عمیقا ریشه دوانده،
درهم شکنند.
در روستا
رستاخیز
انقلابی
نیرومندی
لازم است تا
بتوان توده های
میلیونی را
بحرکت در
آورد، و از
آنها
نیروی
عظیمی تشکیل
داد. تمام
اعمال فوق
الذکر که"زیاده روی" خوانده می
شوند، درست محصول
آن نیروی
دهقانان است
که بر اثر
رستاخیز
انقلابی
قدرتمند در
روستا بحرکت
در آمده
است.» مائو
با تکیه صحیح
بر نقش مرکزی
انقلاب ارضی و
اعتلای
دهقانان در چین،
و همچنین بقیه
مشخصات ویژه
جامعه چین در آن زمان که
از خصلت نیمه
فئودالی،
نیمه
مستعمره
آن نشئت می
گرفت، این
تحلیل
استراتژیک را
ارایه
داد که راه
کسب قدرت از طریق
مبارزه
مسلحانه،
قیام در شهرها
و بدنبال آن
جنگ داخلی
نبوده بلکه بر پا نمودن مناطق
پایگاهی در
روستاها، با
پرولتاریا و حزبش
بعنوان نیروی
رهبری کننده،
و بسیج
توده
های دهقانان
بعنوان نیروی
عمده برای بر
پایی جنگ طولانی
خلق و محاصره
و در نهایت
فتح شهرها می
باشد. در واقع، این
راهی بود که
در آن
مائو مردم چین
را به مدت
بیش
از بیست سال،
در بدست آوردن
پیروزی سراسری،
رهایی چین و
پیشرفت به سوی سوسیالیسم
رهبری نمود.
منابع:
- انقلاب
چین، شاهنده، بهزاد؛ دفتر مطالعات
سیاسی و بین
المللی ، چاپ
دوم 1370.
- تئوریهای
انقلاب،
استانفورد کوهن.
- یک
درک پایه ای
از حزب
کمونیست چین-
اداره انتشارات
خلق- شانگهای 1974 .
- نقل
قولهایی از
آثار مائو تسه تونگ.
منبع:
-
نوشته ای از احسان
هورامی "دانشجوی
علوم سیاسی" و ع. عزیزی.
- و ...
(این
جستار تکمیل
خواهد شد/
سروش آذرت: 19
بهمن 1391 / 9 فوریه 2013
میلادی)
.................. ................. ............... ...............
با
تشکر از احسن
هورامی و ع.
عزیزی/ سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت / 20 بهمن
ماه 1391 خورشیدی/ 10
فوریه 2013
میلادی/