با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

چگونگی رواج ترور و تروریسم در ایران

"ترور" در جوامع متمدن امروزی، عملی است جنایتکارانه و برای رسیدن به مقاصد سیاسی و بخاط  همین واژه "ترور" را بیشتر با "ترور سیاسی" معنی میکنند. این واژه ترور سیاسی بیش از صد سالی است که در جوامع ما به خود معنی داده و روز به روز بیشتر رشد کرده و مورد توجه دوست و دشمن قرار گرفته، و اگرچه نتایج فاجعه باری از خود بجا گذاشته، ولی ریشه ای نتوانسته اند تمدن ها با این پدیده ضد انسانی برخورد قاطع داشته باشند. ترور همواره با خشونت و بیرحمی و از قبل برنامه ریزی شده است و هدف این ترور که با کشتن جسمی طرف مقابل همراه است، ایجاد ترس و واهمه و بالاخره نا امنی، در شخص یا درون اشخاص یک جامعه است.

 

ترور و جنگ جهانی اول

همانطوریکه میدانیم ، آتش جنگ جهانی اول را با ترور ولیعهد اطریش "فرانس فردیناند" و همسرش "سوفیا فون هوهنبورگ" در "سارا یاوو" پایتخت "بوسنین" ، شعله ور کردند و این بسال 1914 میلادی بود. انسانهایی که به عمل تروریستی دست می زنند معمولأ قربانی یا قربانیان خود را نمی شناسند. انجام یک عمل ترور، کار هر انسانی نیست. برای انجام این عمل بایستی از عقل ، منطق، آگاهی، وجدان، احساس و عاطفه انسانی تهی بود. و بیشترین انسانهای امروزی از همه اینها برخوردارند. ترور همواره یا بتوسط  سلاح سرد انجام گرفته مثل شمشیر و قداره و دشنه و یا با سلاح گرم مثل اسلحه و بمب.

 

ترور سیاسی یا موزر بندی در ایران

در رابطه با "ترور سیاسی" و یا چنانچه در دوران انقلاب مشروطه گفته میشد، «موزربندی»، بخاطر عقیده و مرام خویش و با شمشیر و خنجر یا قداره ، گفتنی ها زیاد است ولی موضوع این خاطره امروزی ما نیست و احتیاج به تحقیق و پژوهش های بیشتری دارد ولی در این رابطه بایستی گفت تاریخ تقریبأ چهارده قرن گذشته ما ، شکایت ها از این ترورهای عقیدتی و جسمی دارد و امید می رود که نهال و ریشه های پوسیده اش رو به خشکسالی رود.

اما اینکه ترور با طپانچه و بمب و از زبان مشروطه خواهان "موزربندی" یا "موزرکشی"، چه زمانی در ایران رواج یافت ، خاطره ای داریم از آقای محمد رضا آشتیانی زاده ، از وکلای پیشین مجلس شورای ملی ایران (قبل از سالهای 1357 خورشیدی).

 

بمب و ترور و اولین تروریست در ایران

آقای آشتیانی زاده در رابطه با ترور بیاد ما میآورد : «قبل از انقلاب مشروطه بمب اندازی و موزربندی در ایران معمول نبود و ایرانی ها بطور کلی از ترور و تروریسم آگاهی نداشتند. انداختن بمب و تروریسم را قوچیهای قفقازی در صدر مشروطیت از بادکوبه و قفقاز به ایران ارمغان آوردند. قتل ناصرالدین شاه در زاویه حضرت شاه عبدالعظیم به دست میرزا رضا کرمانی جنبه تروریسم نداشت و عامل آن قتل تروریست نبود.

 

حیدر عمواوغلی اولین مرسوم کننده بمب اندازی در ایران

اولین شخصی که ساختن بمب و بمب اندازی را در ایران مرسوم کرد یکی از اهالی بادکوبه به نام حیدر عمو اوغلی بود که در ایام سلطنت مظفرالدین شاه از روسیه به ایران آمد. و در صدر مشروطیت قریب هفتصد یا هشتصد تن از قوچی های قفقاز به ایران آمدند و چند تن بر آن گروه از قفقازیان و گرجیان و ارمنیان ریاست فائقه داشتند از جمله:

 

 امیر منظم؛

 

آقا میرقفقازی (امیرمنظم)

- یکی آقا میرقفقازی بود که بعدها با یکی از خانواده های اشرافی ایران وصلت کرد و دختر حاجی ناصرالسلطنه دیبا را به زنی اختیار نمود و در دوران سلطنت احمد شاه لقب امیرمنظم گرفت.

- دیگری مشهدی علی بادکوبه ای بود که در خیابان مشق آن زمان و سپه بعدی صاحب یک گاریخانه بود.

- دیگری قره گز که او نیز گاریچی و دلال فروش اسب های مالاکان و چرکسی بود.

- و یکی دیگر یپرم خان (یا یفرم خان) از اعضای موثر حزب داشناکسیون و از ارمنیهای متنفذ قفقاز بود که همراه همان هفتصد یا هشتصد تن قفقازی به ایران آمد و در صدر مشروطیت به ریاست نظمیه منصوب شد و همو بود که شیخ فضل الله نوری را در میدان توپخانه بر دار آویخت.

 

موزر بندی/ موزر کشی

«موزربندی» و «موزرکشی» را همین هفتصد هشتصد تن قفقازی و ارمنی به ایرانیها آموختند و تروریسم از آن به بعد در ایران باب شد. اما خود این گروه از قفقازی ها و ارمنیها، کسوت مجاهدین مشروطه طلب بر تن کردند و مشغول خدمت به آزادی و مشروطه خواهی شدند.

 

 میرزا علی اصغر خان امین السلطنه اتابک اعظم اولین قربانی ترور؛

 

میرزا علی اضغرخان امین السلطان اولین قربانیان تروریسم

اولین قربانی تروریسم، میرزا علی اضغرخان امین السلطان اتابک اعظم بود، مردی به نام عباس آقا تبریزی برابر در مجلس شورای ملی اتابک امین السلطان را ترور کرد ولی بعد از طی چند صد قدم در همان حین که می خواستند دستگیرش کنند گلوله ای در مغز خود جای داد و به زندگی خویش پایان بخشید.

 

 سیّد عبدالله بهبهانی  محمد حسن خان صنیع الدوله اولین رییس مجلس شورای ملی ایران در زمان پیروزی مشروطیت؛

 

سیّد عبدالله بهبهانی دومین قربانی تروریسم

بعد از قتل اتابک اعظم میرزا علی اضغرخان، سیّد عبدالله بهبهانی از صدور برجسته و متنفذ مشروطیت را در بالا خانه منزلش به ضرب چند گلوله کشتند و بعد از مدتی تنی چند از تروریستها صنیع الدوله رییس مجلس شورای ملی در دوره اول تقنینیه و داماد مظفرالدین شاه را هنگام عبور از خیابان در درشکه خودش به ضرب گلوله از پای در آوردند و طولی نکشید که (میرزا احمد خان) علاءالدوله پسر عموی(و داماد) عضدالملک نایب السلطنه و برادر احتشام السلطنه یکی از روسای دوره اول قانونگذاری را در برابر منزلش به قتل رساندند و گفته شد که سیّد عبدالله بهبهانی و علاءالدوله را به دستور و القای (سیّد حسن) تقی زاده به قتل رساندند: جمله معروف «تقی زاده گفت و شقی زاده کُشت» ، مربوط به همین دو فقره قتل است که منجر به صدور فتوای فساد عقیده تقی زاده از سوی مراجع تقلید شد(هم چنین باعث تبعید سیّد حسن تقی زاده به اروپا شد).

 

 میرزا احمدخان علاءالدوله پسرعمو و داماد عضدالملک نایب السلطنه احمدشاه؛

 

«زنده باد آزادی»

مقصود از ذکر این مقدمه، بیان مطالبی است که من در سنین کودکی از دو لب حسین لله یکی از اعضای موثر کمیته مجازات و از آدمکشان بیرحم و قهار آن کمیته شنیدم. وقتی وثوق الدوله رییس الوزراء شد حسین لله و رشیدالسلطان یکی از همقطاران او را در میدان توپخانه به دار آویخت و من آن روز همراه لله خود در میدان توپخانه هنگام دار زدن آن دو تن حضور داشتم. هر دو در برابر چشم هزاران تماشاچی طناب دار را بوسیده و به گردن انداخته و فریاد کردند، "زنده باد آزادی".

 

کمیته مجازات

در رابطه با «کمیته مجازات ما به خاطرات آقای "تقی موسویان" در کتاب "انقلاب اکتبر و ایران" از انتشارات حزب توده در سال 1346 خورشیدی و در مقاله ای بنام "انقلاب اکتبر و نهضت گیلان" رجوع میکنیم.

در این مقاله نویسنده سعی می کند نظر خودش و سازمانش را درباره "جنبش گیلان و میرزا کوچک خان" بیان کند و اینکه بخاطر چه چیزی جنبش "جمهوری گیلان" یا میرزا کوچک خان از ضد انقلابیون شکست خوردند و اینکه چه نقشی دیگران و از جمله "احسان الله خان" و بقول خودشان "آنارشیست" داشته اند، چه بوده و...!

 

 احسان اله خان؛

 

مبارزه تروریستی احسان اله خان

آقای موسویان نوشته اند: «در تهران "کمیته مجازات" به عضویت احسان اله خان، ابوالفتح زاده، منشی زاده و حاجی علی اصغر تشکیل می گردد. اعضای این سازمان تروریست (نوشته آقای تقی موسویان) تصمیم می گیرند که در مرحله اول :

- متین السلطنه (یا متین الدوله از خانواده متین دفتری) ، سردبیر روزنامه عصر جدید،

- منتخب الدوله خزانه دار، 

- نخست وزیر وثوق الدوله،

- و برادرش قوام السلطنه، 

- و اسمعیل خان رییس انبار ارزاق تهران،

- و میرزا محسن مجتهد،

- و احمد شاه

 

را با  ترور از بین ببرند.

 

 متین السلطنه  وثوق الدوله  قوام السلطنه

 

کشف «اعضای کمیته مجازات»

لیکن پس از ترور اسمعیل خان و متین الدوله و میرزا محسن مجتهد و منتخب الدوله، این سازمان (کمیته مجازات) بدست پلیس کشف می گردد وعده ای از اعضای آن دستگیر میشوند و مابقی بریاست احسان اله خان بصورت مخفی به گیلان آمده، به پارتیزانهای جنگل ملحق می گردند... ».

 

واقعه پسیخان / کشته شدن حیدرخان عمواوغلو و سرخوش

همان طوریکه خوانندگان آگاه به مسایل سیاسی-اجتماعی دوران معاصر میدانند ، چپ روی احسان اله خان در جنبش گیلان تا سال 1921 میلادی ادامه یافته ، طوریکه رفقای بعدی حزبی او را "آنارشیست" خطاب میکنند. احسان اله بعد از واقعه "پسیخان" ، که "حیدرخان" یا "حیدر عمو اوغلی" که صدارت "حزب کمونسیت ایران" و کمیسر امور خارجه حکومت انقلابی داخل گیلان(؟!) را به عهده داشت ، بهمراه "سرخوش" وزیر امور داخله کشته می شوند ، و همه گناهان بنام میرزا کوچک خان نوشته میشود و بعد از یخ زدن میرزا کوچک خان جنگلی در حوالی طالش، احسان اله خان بهمراه دسته هایش به آذربایجان شوروی عقب نشینی میکنند و این همزمان با سال 1921 میلادی یا 1300 خورشیدی بود.

 

 نخست وزیر دکتر احمد متین دفتری در حال افتتاح راه آهن تهران به شاهرود؛

 

کمیته مجازات از نگاهی دیگر

(بنقل از کتاب «خاطرات یک نخست وزیر»)

 

نخست وزیر دکتر احمد متین دفتری، در دوران انقلاب مشروطه 13 ساله بوده و سال های 1293 خورشیدی که هم زمان با جنگ جهانی اول بود (1914 میلادی) و انقلاب اکتبر در 1296 خورشیدی (1917 میلادی) و این دورانها را دیده و از رجل سیاسی جوان و تحصیل کرده بشمار میرفت، در خاطراتشان از آن دورانها نوشته اند :

 

جمعیت سرّی کمیته مجازات

«خاطره دیگری که از دوران اولیه خدمت خود در وزارتخانه دارم تشکیل یک جمعیت سرّی بود بنام کمیته مجازات که به فواصل چند تن از عمال و نزدیکان مرحوم وثوق الدوله رییس الوزراء را به قتل رسانید. میرزا اسمعیل خان رییس انبار غله ، منتخب الدوله خزانه دار کُل ، متین الدوله مدیر روزنامه عصر جدید و بالاخره آقا میرزا محسن روحانی متنفذ زمان و پشتیبان رییس الوزراء و پهلوان میدان سیاست آن روز ترور گردیدند.

 

عجیب آنکه یکی از تروریست های این کمیته ( کریم دواتگر ) که عامل چندین قتل بود، بدست اعضاء کمیته به قتل رسید. متعاقب هر تروری یک بیانیه ژلاتینی ارعاب کننده پخش میشد و عده ای را تهدید میکرد و تأثیر عمیقی داشت. در آن روزها تمام مذاکرات ما در وزارت امور خارجه پیرامون این کمیته دور میزد و هر روز چند خبر قتل جعلی نیز بر اضطراب همه می افزود. هدف این کمیته سرّی شخص وثوق الدوله بود ولی با تمام تلاشی که بعمل آوردند به او دسترسی پیدا نکردند ولی همین کُشتن چند نفر از نزدیکان و اقارب او سبب شد تا وثوق الدوله که رجلی تندرو و جدّی بود، افراد معتدلی چون مستوفی الممالک، مشیرالدوله و علاءالسلطنه روی کار آمدند و عملأ کار کمیته سرّی نیز متوقف گردید.

 

در دولت علاءالسلطنه شهربانی موظف به دستگیری اعضاء کمیته شد و چند نفر از آنان را بازداشت و به زندان انداخت ولی مسئولین کمیته متذکر شدند که قصد و نیّت آنها فقط ساقط کردن وثوق الدوله بوده است و چون وی کناره گیری نموده دیگر کسی به قتل نخواهد رسید. در حکومت صمصام السلطنه تمام اعضاء کمیته از زندان آزاد شدند.

 

 مستوفی الممالک (سمت راست) و خانواده اش؛

 

دوران جنگ جهانگیر اول/ دوران هرج و مرج در ایران

هنوز چند ماهی از استخدام من در وزارت امور خارجه نگذشته بود که جنگ جهانگیر اول شروع شد (1293 خ./1914 م.). دولت مستوفی الممالک خیلی زود جنبید و بیطرفی ایران را در آن جنگ به جهانیان اعلام نمود ولی همسایگان ما بیطرفی ایران را محترم نشمردند. روس، انگلیس و امپراطوری عثمانی سرحدات ما را مورد تجاوز قرار داده وارد خاک ایران شدند و کشور ما را محل تاخت و تاز قوای نظامی خود قرار داده به زدوخورد پرداختند.

 

در جنگ بین المللی اول آلمان ، اطریش و عثمانی در یک طرف قرار داشتند و به آنها متحدین گفته می شد. آزادی خواهان ایران طرفدار متحدین بودند برای اینکه آنها را دشمن دشمنان ایران (روس و انگلیس) میدانستند من هم نیز از نظر عقاید سیاسی و مملکتی طرفدار این دسته دوم بودم در عوض روس و انگلیس نیز در کنار هم قرار گرفته، متفقین را تشکیل میدادند.

 

هنگامه انقلاب اکتبر روسیه/ 1917 میلادی (1297 خورشیدی)

در سال 1297 خورشیدی هرج و مرج و ناامنی در سرتاسر ایران حکومت میکرد دولتهای زودگذر هر کدام چند روزی بر سریر قدرت استوار گشته ولی کاری از پیش نمی بردند. اوضاع داخلی روسیه (1917 میلادی و سه سال و اندی بعد از جنگ جهانی اول و زمان انقلاب اکتبر) نیز هر آن در روی مسائل سیاسی ایران اثر میگذاشت.

 

 نجفقلی صمصام السلطنه در زمان انقلاب مشروطه؛

 

نخست وزیری نجف قلی صمصام السلطنه بهنگام جنگ جهانی اول

در آن هنگام نجفقلی صمصام السلطنه در رأس دولت قرار گرفته بود و مردم سخت از دولت ها متنفر و آرزوی یک دولت ثابت و قوی می نمودند. در احزاب و انجمن ها و گردهمائی هاییکه همه روزه به عمل میآمد صحبت از یک دولت قوی و قاطع بود.

 

در آن ایام سیّد حسن مدرس در تهران کارگردان اصلی سیاست روز بود مخصوصأ بازار و اصناف تهران از او پشتیبانی میکردند و او را رهبر و مرشد خود میدانستند. در آن روزها مدرس و دوستان سیاسی او به وثوق الدوله نظر داشتند و حکومت لرُی صمصام السلطنه را مناسب برای آن ایام نمی دانستند. مدرس برای راضی کردن احمد شاه با جماعتی از طرفداران خود به شهر ری رفت و در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم متحصن شد و همه روزه با ایراد سخنرانی و حمله به دولت خواستار عزل صمصام السلطنه و روی کار آوردن وثوق الدوله شد و کار به جائی رسید که احمد شاه چند نفر از درباریان را نزد آنها فرستاد و تقاضا نمود که آقایان از تحصن خارج شوند و طبعأ حاجت آنها که ریاست دولت وثوق الدوله است اجابت خواهد گردید و احمد شاه نیز برای باز گرداندن علماء کالسکه خود را به مدرس داد تا با استفاده از آن به تهران بازگردند. سرانجام احمد شاه، صمصام السلطنه را از صدارت معزول و وثوق الدوله را بجای او نشانید ولی این تغییرات هم به سادگی انجام نگرفت... ».

 

 سیّد حسن مدرس؛

 

ترور همچنان ادامه داشت

البته داستان ترور و تروریسم در ایران و بعد از بین رفتن «جمعیت سرّی کمیته مجازات» به اتمام نرسید و سبّد حسن مدرس نیز مدتی بعد در زمان رضاشاه (پهلوی اول) مورد ترور واقع گردید اما بشهادت نرسید ولی دیگر بار و بهنگامیکه در تبعیدگاه خواف بود بتوسط عوامل دستگاه امنیتی رضاشاه گرچه مورد ترور قرار نگرفت ، ولی بطور مشکوکی در دهم آذر ماه 1316 خورشیدی کشته شد (ترور به معنای حذف فیزیکی).

 

 سیّد احمد کسروی؛

 

ترور همچنان ادامه دارد/ 20 اسفند 1324 خورشیدی

و از دیگر ترورها، میتوان از ترور سیّد احمد کسروی در 20 اسفند ماه سال 1324 خورشیدی، که همزمان با پایان جنگ جهانی دوم بود نام برد. بعد ترور شاه وقت ایران محمد رضا پهلوی در 15 آبانماه 1327 خورشیدی که بهنگام افتتاح دانشگاه تهران بتوسط جوانی که فخرآرایی نام داشت اتفاق افتاد و چنانچه از خاطرات دکتر علی اکبر سیاسی که خود به هنگام این ترور در دو قدمی شاه بوده، رییس ستاد ارتش سپهبد رزم آرا در این سوء قصد دست داشته و میخواست زمام امور مملکت را بدست گیرد (بعضی ها کیانوری و حزب توده را مقصر اصلی می دانند) که شاه جوان از این سوءقصد جان سالم بدر برد).

 

چگونگی ترور محمد رضا شاه بهنگام افتتاح دانشگاه/ 15 آبان 1327 خورشیدی

د‌ر پانزد‌هم بهمن سال 1327 خورشیدی شاه وقت محمد‌رضا پهلوی از اتومبیلی که د‌ر میان اسکورت شد‌ید‌ وارد‌ محوطه د‌انشگاه تهران شده بود،‌ پیاد‌ه شد‌. مامورین امنیتی همه چیز را به ‌شد‌ت کنترل میکرد‌ند‌. مراسم جشن افتتاح د‌انشگاه بود‌. شاه بعد‌ از بازد‌ید‌ و اتمام مراسم وارد‌ سالن شد‌ تا با مقامات د‌انشگاه و خبرنگاران گفت‌وگو کند‌. هنوز چیزی از مراسم نگذشته بود‌ که «ناصر فخرآرایی» د‌ر حالی که با د‌وربین د‌ر چند ‌قد‌می شاه ایستاد‌ه بود،‌ رو به سوی صورت او ژست عکاسی گرفت و د‌ر همین هنگام مشغول تیراند‌ازی شد‌. بعد‌ها د‌ر جریان رسید‌گی به حاد‌ثه، مشخص شد‌ این اسلحه د‌ر د‌وربین جاسازی شد‌ه بوده. شاه با صد‌ای گلوله از جا پرید‌ و نسبت به چهار تیر بعد‌ی که شلیک شد‌ واکنش نشان د‌اد‌ه و جا خالی می‌ د‌اد‌. یکی از تیرها به گونه او خورد‌ و باعث شکافتگی لبش شد‌ و الباقی هیچ کد‌ام به هد‌ف نخورد‌ند‌. مامورین امنیتی که د‌ر ابتد‌ا شوکه شد‌ه بود‌ند،‌ به خود‌ آمد‌ه و به سوی ناصر فخرآرایی هجوم برد‌ند‌ و او را با شلیک گلوله به قتل رساند‌ند‌.

 

 نخست وزیر عبدالحسین هژیر / 1328 خورشیدی؛

 

ترور نخست وزیر عبدالحسین هژیر/ 13 آبان 1328 خورشیدی

و یک سال بعد نخست وزیر عبدالحسین هژیر نیز در 13 آبان 1328 خورشیدی مورد ترور واقع گردید. لازم بیاد آوریست که وقتی احمد کسروی که سیّد بود و در دادگستری به دست حسین امامی از اعضای گروه فداییان اسلام کشته شد، هژیر در کابینه قوام السلطنه که وزیر دارایی کشور بود، اصرار داشت که نظر بعضی از مجتهدان درباره آزادی حسین امامی میباید اجرا شود و معتقد بود که کسروی مهدورالدم بوده و کشتن او صواب دارد. عبدالحسین هژیر بعدأ موقعیکه در وزارت موسوی زاده، وزیر دادگستری بود، حسین امامی آزاد شد و با وجودیکه نخست وزیر هژیر فروش مشروبات الکلی را در شهرهای مشهد، قم و ری ممنوع کرده بود ، باز بتوسط  خود حسین امامی ترور شده و کشته شد.

 

 سپهبد رزم آرا/ 16 اسفند 1329 خورشیدی؛

 

ترور نخست وزیر رزم آرا (16 اسفند 1329 خورشیدی)/ ملی شدن نفت ( 17 اسفند 1329 خورشیدی)

ترور نخست وزیر سپهبد رزم آرا در 16 اسفند 1329 خورشیدی و بتوسط خلیل طهماسبی و چنان که در خاطرات این دوران گذر کنیم، می بینیم همه از این ترور خوشنود بودند و گویند آیت الله کاشانی مشغول وضو بود که نواب صفوی دوان دوان سر رسید و از کشته شدن رزم آرا گفت و کاشانی لبخند بر لب گفت : بچه سید بیسوادی نکنی! بعد روی خود را به آسمان آبی جنوب ایران کرده و الحمد الله بر زبان آورد و فردای آنروز با خبرنگار انگلیسی مصاحبه کرده و خلیل طهماسبی را نجات دهنده ملت ایران دانست و رزم آرا را مفسد فی الارض و وقتی که دکتر کاسمی در اتاق کمیسیون نفت، خبر قتل رزم آرا را به نخست وزیر دکتر محمد مصدق میدهد ، دکتر محمد مصدق با خونسردی جواب میدهد : به درک آقا ، ما مشغول کار خودمان باشیم. و در همین روز بعد از ترور رزم آرا، " طرح ملی شدن نفت" در جلسه کمیسیون نفت مطرح شد و روز بعد در 17 اسفند 1329 خورشیدی، طرح "ملی شدن نفت" باتفاق آراء در جلسه کمیسیون نفت بتصویب رسید. بعد از سال های 1330 خورشیدی ، جریان ترور و تروریسم رنگ دیگر به چهره گرفت که در فرصتی دیگر دوباره به تحلیلش خواهیم پرداخت.

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

"اعزام اولین گروه دانشجویان ایرانی به اروپا" با بورس دولتی/ "میرزا حسن رُشدیه" بانی مدارس نوین در ایران/

و با تشکر از دوستانی که از خاطراتشان استفاده بردیم/ سایت خانه و خاطره / سروش آذرت/ مهرماه 1391 خورشیدی/ 2012  میلادی./