با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

پرواز را به خاطر بسپار    پرنده مردنی است

 

   فروغ فرخزاد

 

       

 

 فروغ فرخزاد   آآآآ، آز دوستان خوب ایرآن  آآ،آز دوستان خوب ایرآن

 

جان بی قرار فروغ (فروغ الزمان)

(از هشتم دی ماه 1313 تا بیست و چهارم بهمن ماه 1345 خورشیدی)

 

فروغ فرخزاد

فروغ الزمان فرزند چهارم توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. به گفته پوران فرخزاد (خواهر فروغ)، او در هشتم دی ماه ۱۳۱۳ متولد شده است، اما مطبوعات اصرار دارند تاریخ تولد او را پانزدهم دی قید کنند. فروغ در سال های ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسر خاله مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ خورشیدی به متارکه انجامید. حاصل این ازدواج، پسری بود به نام کامیار..... پس از جدایی از شاپور ، فروغ فرخ‌زاد ، برای گريز از هياهوی روزمرگی ، زندگی بسته و يکنواخت روابط شخصی و محفلی ، به سفر رفت. او در اين سير و سفر، کوشيد تا با فرهنگ غنی اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانه‌اش به سختی می‌گذشت ، به تأتر و اپرا و موزه می‌رفت. وی در این دوره زبان ايتاليايی و همچنین فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشنايی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپايی ، ذهن او را باز کرد و زمينه‌ای برای دگرگونی فکری را در او فراهم کرد.

 

نخستین کتاب شعر فروغ "دیوار" بود که در ۱۳۳۵ منتشر شد و کتاب "عصیان" در ۱۳۳۷ به چاپ رسید. فروغ در شهریور ۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز پیشرو آشنا و در "گلستان فیلم" که متعلق به گلستان بود، مشغول کار شد . این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر داد و او را متحول کرد. فروغ فرخزاد در گلستان فیلم با فیلم سازی آشنا شد و در پاییز ۱۳۴۱ فیلم "خانه سیاه است" را در آسایشگاه جذامیان تبریز ساخت.

 

در سال ۱۳۴۲ فروغ در نمایش "شش شخصیت در جستجوی نویسنده" نوشته لوئیجی پیر اندلو و به کارگردانی پری صابری بازی کرد ودر اواخر همانسال مجموعه "تولدی دیگر" با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر شد. در زمستان ۱۳۴۳ فیلم "خانه سیاه است"، جایزه بهترین فیلم را در جشنواره اوبرهاوزن (آلمان) را برد. و در آبان ۱۳۴۳ کتاب شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" نیز از فروغ فرخزاد منتشر شد. فروغ فرخزاد در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر دوشنبه 24 بهمن ماه ۱۳۴۵ در یک حادثه هولناک رانندگی در جاده دروس- قلهک درگذشت.

            

 فروغ در آآآ،،  آآ آ  گورستان ظهیرالدوله در تهران؛

 

آرزوی فروغ فرخزاد از زبان خودش

« آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آن ها با مردان است» ، «من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان می‌برند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم درد‌ها و آلام آن‌ها به کار می‌برم». گذشت چهل و دو سال از مرگ فروغ تاثیری بر جایگاه بلند او در شعر نو ایران نداشته است.

 

 مراسم تدفین فروغ فرخزاد در 26 وهومن ماه 1345 خورشیدی؛

 

تهران ، 24 بهمن ماه 1387 خورشیدی ، گورستان ظهیرالدوله

بیست و چهارم بهمن 1387 خورشیدی، ۴۲ سال از مرگ فروغ فرخزاد می گذرد و دو روز بعد او جزو ساکنان ابدی سرای جاودانان یا همان ظهیرالدوله می شود. یحیی دهقانپور در آن زمان بسیار جوان بود. او از تمامی مراسم تشییع جنازه فروغ، از پزشکی قانونی در کاخ دادگستری تا امامزاده اسماعیل قلهک که جسد در آنجا شسته شد و سرانجام تا (گورستان) ظهیرالدوله در روز چهار شنبه بیست و ششم بهمن 1345 خورشیدی عکس گرفته است. دهقان پور در آن روزگار هنوز عکاس حرفه ای نشده بود و وقتی محمود پاکزاد (عکاسی که از شهر تهران عکسهای ماندنی به یادگار گذاشته است) دوربین ناکارآمد او را می بیند دوربین بهتری در اختیار او می گذارد. چند عکس این مجموعه در همان زمان در نشریات چاپ میشود و نگاتیوهای آن روز نزدیک به چهل سال از یاد میروند و در گوشه ای خاک می خورند. یحیی دهقان پور تعریف میکند: "این عکس ها را کاملا فراموش کرده بودم تا روزی مطلبی از مسعود بهنود خواندم که در آن نوشته بود احمد شاملو در مراسم تشییع جنازه فروغ حضور نداشت. یاد این عکسها افتادم، مطمئن بودم بهنود اشتباه می کند. نگاتیوها را یافتم و به چاپ سپردم. جالب است که عکس خود بهنود را هم در مراسم پیدا کردم". عکسها برای هم نسلان فروغ فرخزاد بسیار نوستالژیک است. جوانان که جای خود دارند. آنها به نمایشگاه می آیند و دقایق متمادی در جستجوی چهره ای آشنا در برابر یک عکس می ایستند و غرق تماشا می شوند. دهقان پور ابتکار جالبی بکار برده است. او تمام عکسهای پرجمعیت را چاپ کرده و به دیوار نمایشگاه زده تا بازدید کنندگان بتوانند در بین آنها چهره ها را شناسایی کنند. بازدید کنندگان هم نام افرادی را که شناخته اند با خط مشخص کرده و نام آنان را در حاشیه کاغذ نوشته اند.

 

 هنرمندان مراسم تدفین فروغ در سال 1345 خورشیدی؛

 

نمایشگاه "آن روز فروغ را در باغچه کاشتند"

این ابتکار جالب اندوه زا هم هست. دیدن چهره هنرمندانی که درعکس هنوز جوان بوده اند و حالا سالهاست که اسیر خاک شده اند، اما دیدن چهره آنهایی که در مراسم حضور داشتند و هنوز هم خلاقانه کار می کنند از دلگزایی عکسها می کاهد. احمدرضا احمدی، عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، پری صابری، صفدر تقی زاده، احسان نراقی، مسعود بهنود، پوران فرخزاد و تعدادی دیگر هنوز هستند. دهقان پور عکس شاملو و جلال آل احمد را از عکس ها بریده و در قطع بزرگ چاپ کرده است. مدیر گالری می گوید شب افتتاح بیشتر هنرمندان آمده بودند و از خاطرات آن دوران می گفتند. نمایشگاه "آن روز فروغ را در باغچه کاشتند" تا 20  بهمن ماه (1387) در گالری راه ابریشم ادامه خواهد داشت. هنرمندان ایران بعد از نیما یوشیج ، فروغ فرخزاد در کنار احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث از پیشگامان شعر معاصر فارسی است.

 

. فروغ فرخزاد

 

 

اشعاری کوتاه شده از فروغ فرخزاد

 

از شعر تولدی دیگر:

 

«داشتم با همه جنبش‌هایم

مثل آبی راکد

ته‌نشین می‌شدم آرام ‌آرام

داشتم لرد می‌بستم در گودالم».

 

از شعری برای تو:

 

«با این گروه زاهد ظاهرساز

دانم که این جدال نه ‌آسانست

شهر من و تو، ای طفلک شیرینم

دیریست کاشیانهٔ شیطان است».

 

از شعر اعتراف:

 

«به چشم خویش دیدم آن ‌شب ای خدا

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی».

 

از شعر عصیان:

 

«آن داغ ‌ننگ ‌خورده که می‌خندید

برطعنه‌های بیهده ، من بودم

گفتم که بانگ هستی خود باشم

اما دریغ و درد که زن بودم».

 

از شعر عاشقانه:

 

«بیش از این‌ها ، آه ، آری

بیش از این ها می توان خاموش ماند

می‌توان ساعات طولانی

با نگاهی چون نگاه مردگان ، ثابت

خیره شد در دود یک سیگار

می توان یک عمر زانو زد

با سری افکنده در پای ضریحی سرد

می توان در گور مجهولی خدا را دید

می‌توان با سکه‌ای ناچیز ایمان یافت

می توان در حجره‌های مسجدی پوسید

چون زیارت‌نامه‌ خوانی پیر».

 

از شعر عروسک کوکی:

 

«آه اگر راهی به دریائیم بود

از فرو رفتن چه پروائیم بود

گر به مردابی ز جریان ماند آب

از سکون خویش نقصان یابد آب

جانش اقلیم تباهی‌ها شود

ژرفنایش گور ماهی‌ها شود».

 

از شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد:

 

«من خواب دیده‌ام که کسی می آید

من خواب یک ستاره قرمز دیده‌ام...

من خواب آن ستاره‌ی قرمز را 

وقتی که خواب نبودم دیده‌ام...

و اسمش آن‌چنان‌که مادر

در اول نماز و در آخر نماز صدایش می کند

یا قاضی‌القضات است

یا ‌حاجت ‌الحاجات است...

و می‌تواند حتی هزار را

بی ‌آن‌که کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد...

کسی از آسمان توپ‌خانه در شب آتش‌بازی می‌آید

و سفره را می‌اندازد

و نان را تقسیم می‌کند

و پپسی را تقسیم می‌کند

و باغ ملی را تقسیم می‌کند

و شربت سیاه‌سرفه را تقسیم می‌کند...

و سهم ما را هم می‌دهد

من خواب دیده‌ام...».

 

(نوشتاری از لادن پارسی)

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

خاطره ای از "فریدون فرخزاد" از مینا اسدی / اشعاری از "شاعران ایرانی"/  "آدمک آخر دنیاست بخند"/ "میرزا حسن رُشدیه بانی مدارس نوین ایران"/

با تشکر از لادن پارسی و دهقانپور و پوران فرخزاد/ سایت خانه و خاطره/ آتوسا شهریاری/ بهمن ماه 1389 خورشیدی/ 2011 میلادی /