با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

یونان ، تاریخ یونان ، ظهور يونانيان‌ در تاريخ‌

 

 جغرافیای یونان(رنگ زرد) و پرچم کشور یونان؛

 

یونان

یونان با پایتختی آتن، در جنوب شرقی اروپا و جنوب شبه جزیره بالکان قرار دارد و بیش از 80% كوهستانی است. كوههای پيندوس مهم‏ترين رشته كوه خاک اصلی يونان است و از آلبانی به طرف جنوب و به داخل شبه جزيره پلوپونزوس امتداد دارد. كوههای رودوپ در امتداد مرز بلغارستان قرار دارد. يونان حدود 2000 جزيره دارد كه از اينها فقط 154 تا مسكونی است. يونان آب و هوایی مديترانه‏ای با تابستانهای خشک و داغ و زمستان مرطوب و معتدل دارد و در شمال و مناطق كوهستانی هوا سردتر است. این کشور از شمال با آلبانی، مقدونیه و بلغارستان و از شرق با ترکیه و در جنوب به دریای اژه و از غرب به دریای ایونی محدود است. این کشور با همسایه‌اش، ترکیه، بر سر مالکیت بر برخی از جزایر و از جمله قبرس مشکل سیاسی دارد.

 

اقتصاد یونان

كشاورزی بيش از یک چهارم نيروی كار را به خود اختصاص می‏دهد. بيشتر زمينها، به ويژه مراتع وسيع گوسفند، بازدهی کمی دارد. يونان از نظر توليد گندم، جو، ذرت، چغندرقند، ميوه، سبزی و پنير تقريباً خودكفاست، و توليد كافی برای صدور شراب، زيتون و روغن زيتون و تنباكو را داراست. بخش صنعتی به سرعت در حال توسعه است و شامل فرآوری منابع طبیعی از جمله نفت و گاز طبیعی، لينيت ، اورانيوم و بوكسيت است. صنعت توريسم، ناوگان بزرگ كشتيهای تجاری و پول فرستاده شده به كشور به دست يونانيان شاغل در خارج هنگی منابع مهم درآمد ارز خارجی است. يونان امروزی بدون کمک از جامعة اروپا اقتصاد ورشکسته ای خواهد داشت(2013 میلادی).

 

سیاست در یونان

حکومت یونان حکومت دموکراتیک برپایه مجلس است. رییس حکومت، رییس جمهور است که با رای اعضای مجلس برای پنج ساله انتخاب می‌شود. رییس دولت نخست وزیر است (كه باید از پشتيبانی اكثريت در پارلمان برخوردار باشد) که بر کابینه نظارت دارد و ديگر وزيران را انتصاب می‏كند و اختیار کارهای دولتی را در دست دارد. نقش رییس جمهور بیشتر تشریفاتی ست. پارلمانتاریست های 300 نفری نیز برای چهارسال و با رأی تمامی افراد بالغ یونانی انتخاب میگردند. یونان عضو سازمان ملل متحد، جامعه اروپا، پيمان آتلانتیک شمالی، شورای اروپا، سازمان همكاری اقتصادی و توسعه، كنفرانس امنيت و همكاری در اروپا و اتحادية اروپای غربی است.

 

یونان مهد دمکراسی

یونان دارای تمدنی طولانی و خاستگاه دموکراسی است و از طرفی وارث میراث امپراتوری بیزانس و نزدیک چهار قرن تحت سلطه ترکان عثمانی بود. این کشور به عنوان مهد تمدن مغرب زمین و زادبوم دموکراسی، فلسفه غرب، بازی‌های المپیک، علوم سیاسی، نمایشنامه‌نویسی شناخته می‌شود.

 

تاریخ یونان

 

 تِسوس در حال کشتن مینوتاوُروس (نقاشی از نقاسیهای دیواری)؛

 

ساکنان مینویی جزیره کرت (از 3600 تا 2000 پیش از میلاد)

اسطوره مینوتاوُروس (Minotaurus)

تاریخ یونان از 3600 پیش از میلاد با سکونت گاه مینویی در جزیره کرت یا کرتا شروع میشود. و در حوالی 2000 پیش از میلاد، «مینوس» (Minus)، پادشاه اسطوره ای جزیره کرت (کرتا) است با ملکه «پازیفه» (Pasiphae) و دخترش «آریادنه» (Ariadne)، که عاشق «تِسوس» (Theseus) پسر شاه آتن بود که با کشتن مینوتاوُروس(1) در جزیره کرت، با آریادنه فاتحانه بسوی آتن بازمیگردد و با او ازدواج میکند. در این دورانها آتن که روستای بیش نیست تحت سیطره تمدن کرت است و این تمدن از ناوگان دریایی مقتدری برخوردار و در رابطه تجاری با فرعونان مصر بود. 

 

1) مینوتاوروس، موجودی با بدن انسانی و سری مانند سر گاوی نر، فرزند مشترک زن مینوس با گاو نری که «پوُزایدون» خدای دریاها با درخواست مینوس و برای او آفریده تا مینوس این گاو قشنگ و قوی را برای خدایان قربانی کند اما مینوس از دیدن این گاو نر قشنگ و قوی چنان شیفته او میشود که او را برای خود نگه میدارد و بخاطر بی وفایی مینوس، همسر مینوس توسط «پوُزایدون» خدای دریاها چنان تحریک میشود که با گاو نر به معاشقه میپردازد و از وصلت آنان «مینوتاوُروس»، زاده میشود که غذایش خوردن دختران و پسران جوان است. میتوس شاه اسطوره ای کرت به این خاطر به آتن لشگرکشی میکند و شاه آتن با نزدیکی شکست، تقاضای صلح میکند و مینوس از آتنی ها میخواهد در صورت رساندن خوراکیهای مینوتاوُروس با آتن به صلح خواهد نشست. از آن تاریخ دختران و پسران آتنی ها خوراک مینوتاوُروس میشدند تا اینکه «تِسوس» پسر «اِگیوس» (Aigeus)، شاه آتن، تصمیم میگیرد بجنگ مینوتاوُروس رود و مینوتاوُروس نیز که همیشه در باغی بود «لابیرنت شکل» (Labyrinth/ باغی که خروجی اش مشخص نیست و هیچ کس نمیتواند از آن باغ خارج شود)، که مینوس برایش درست کرده بود. آریادنه دختر مینوس از آنجاییکه عاشق تِسوس بود رمز این باغ را، که نخی بود که انتهایش به خروجی این باغ وصل بود به تِسوس داد و تِسوس در نبردی با نیزه مینوتاوُروس را میکشد و با خروج از باغ با آریادنه فاتحانه با کشتی از کرت بسوی آتن بازمیگردد و از آنجاییکه به پدرش اِگیوس قول داده بود بعد از پیروزی و برگشت بسوی آتن پرچم آبی (رنگ پرچم یونان و رنگ آبی دریا) را بجای پرچم سیاه بر فراز کشتی به اهتراز درآورد. اما او بهنگام برگشت با آریادنه و بخاطر شوق زیاد از پیروزی یادش رفت پرچم آبی را با پرچم سیاه عوض کند. اِگیوس نیز که منتظر دیدار پسرش بود بعد از دیدن پرچم سیاه بر فراز کشتی و اینکه پسرش تِسوس کشته شده چنان ناراحت و مریض میشود که به داخل آب میافتد و همانجا غرق میشود. از آن تاریخ تا به امروز این قسمت مدیترانه به آبهای «دریای اِگیوس(Aigeus)» معروف میشود.

 

 آگاممنون (سمت راست) شاه اسطوره ای اسپارت ها بهمراه سردارش آشیل؛

 

تمدن میکن (Myken) از 1600 تا 1200 پیش از میلاد

در این دوران آگاممنون «Agamemnon» شاه میکن است و پریاموس «Priamos» شاه تروآ و در جنگ ده ساله تروآ، آگاممنون قهرمان با سردارانش پیروزی را از آن خود کرده و با دستانی پرُ از غنیمت و بهمراه «کاساندرا»، دختر شاه تروآ، به میکن باز میگردد و در حمام قصرش توسط همسر و معشوقه اش بقتل میرسد. در دوران تمدن میکن ساخت قلعه های سنگی شروع میشود. تمدن میکن با رخنه و تهاجم قبایل ایندوژرمنی (هندواروپایی) منقرض میگردد.

 

سالهای 1200 تا 1000 پیش از میلاد

در این دورانها، از آمدن مردمان هندواروپایی از طرف شمال به جنوب سرزمین بالکان و یونان، و غلبه آنان بر بومی ها که "پلاسگ ها" نیز نامیده میشدند، گزارش شده است. این مردمانی که موسوم به "دوریان ها" بودند از اقوام یونانی بودند آنان همچنین به شبه جزیره "پلوپونس" هجوم آورده، باعث شدند که عده زیادی یونانی به خارج و شرق یونان که به آسیای کوچک معروف است، مهاجرت کنند و بدین ترتیب شهرها و مستعمرات یونانی در آسیای کوچک که ترکیه امروزی باشد، ایجاد شود. پلاسگ ها هم از طرف مدیترانه و دریای مغرب به یونان رفته و دارای تمدنی عالی بودند.

 

سالهای 1000 تا 750 پیش از میلاد

در این دورانها بنیاد پولیسهای یونانی گذاشته میشود و هر کدام از این پولیس ها (کشور- شهرها) دارای اساسنامه یا قانون اساسی مختص بخود بود. در 776 پیش از میلاد با بازیهای المپیک در شهر المپیا در جزیره کرت، تاریخ و گاهشماری یونانیان شروع میشود. پرستش زئوس و همسرش «هرا»، در این دوران رخ میدهد. 

 

دوران کلنی های یونانی (750 تا 500 پیش از میلاد)

حدودای 750 میلادی هومر بنگارش «ایلیاد» و جنگ تروآ میپردازد. و در این سالها یونانیان در تمامی کرانه های مدیترانه و از آنجمله در جنوب ایتالیا مستعمرات خود را بوجود میآورند.

 

یونان در دوران کلاسیک (500 تا 350 پیش از میلادی)

در اوایل این قرن معبد زئوس و بعد مجسمه زئوس ساخته میشود و در یونان حکومت ملی آتن توسط «تمیستوکلس» (Themistokles)، «پریکلس» (Perikles)، و «آلکیبیادس» (Alkibiades) برقرار شده و «لیونیداس» (Leonidas) شاه حکومت الیگارشی در اسپارت است. بعد از خرابی آتن توسط ایرانیان، و پیروزیهای ایرانیان بر میلت، تراکیه و مقدونی در 494 و 492 پیش از میلاد، و لشگرکشیهای ناموفق «داتیس»، سردار مادی داریوش اول در 490 پیش از میلاد در جنگ معروف به ماراتن و لشگرکشی خشایارشاه در جنگ سالامیس، بار دیگر آتن توسط یونانیان بازسازی میشود. سپس در مقایل دشمن مشترک که ایرانیان بودند آتن و اسپارت و دیگر پولیسها اتحادیه ای از ناوگان دریایی خود بوجود میآورند تا هژمونی خود را بر یونان و مدیترانه برقرار سازند، اما اتحاد آنان دوام چندانی ندارد و جنگهای پلوپونس (از 431 تا 404 پیش از میلاد) مابین آتن و متحدان اسپارت شروع میشود که در نهایت با پیروزی اسپارت، آتن هژمونی خود را از دست میدهد. سپس در اواخر این قرن جنگهای اسپارت با ایرانیان بخاطر شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر آغاز میشود و در اوایل قرن چهارم پیش از میلاد با قرارداد صلح میان آتن، اسپارت با ایرانیان، شهرهای آسیای صغیر به ایرانیان تعلق میگیرد و از این دوران تا تسلط مقدونیان بر یونان، نوعی از جنگهای داخلی مابین آتن، اسپارت، تِب، کورینت و دیگر پولیسها بوقوع میپیوندد که در نهایت جز خرابی و ویرانی و از دست دادن سیادت خود، چیزی عاید یونانیان نمی شود.

 

سالهای 338 تا 323 پیش از میلاد

در این سالها یونان تحت حاکمیت فیلیپ دوم (از 359 تا 336 پیش از میلاد) و پسرش اسکندر مقدونی است.  

 

دوران هلینیسم (323 تا 31 پیش از میلاد)

دوران هلینیسم در یونان، دوران جانشینان اسکندرمقدونی از جمله: بطلمیوس، سلوکوس، آنتیوخوس، آنتونیوس و کلئوپاترا. پیروزی اوکتاویوس در سال 31 پیش از میلاد، اوکتاویوس در نبرد اکتیوم در یونان بر آنتونیوس و همسرش کلئوپاترا.

 

ظهور يونانيان‌ در تاريخ‌

 

 جنگ آشیل یونانی در نبرد با هکتور ترُوآیی؛

 

تصويری‌ از سپيده‌ دم‌ تاريخ‌ و زوال تمدن کرت

در سپيده‌ دم‌ تاريخ‌ (مثلا 1500 پیش از میلاد) يونانيان‌ همچون‌ مردمی‌ نيمه‌ بيابان‌نشين‌ آريایی‌ جلوه‌گر می‌شوند كه‌ خردخرد به‌ سوی‌ چراگاههای‌ جنوب‌ به‌ بالكان‌ روانند و با تمدن‌ كهن‌ اژه‌ كه‌ كنوسوس(شهری در جزیره کرت=کرِتا)‌ جلوه‌گاه‌ آن‌ بود برخورد می‌كنند و با آنان می‌جنگند و بقولی حدودای 1400 سال پیش از میلاد در اثر حمله ی اهالی میسن از یونان خشکی به جزیره کرت، تمدن کرتا رو به زوال رفت و در حدود 1100 سال پیش از میلاد با حمله ی قوم دوری به کرت تمدن کرت نابود شد.

 

قبایل هلنس‌ (Hellenes) ، یونانیان اولیه

در شعرهای‌ هومر، اين‌ قبيله‌های‌ يونانی‌ به‌ یک‌ زبان‌ مشترک سخن‌ می‌گويند و یک‌ سنت‌ مشترک‌ كه‌ در شعرهای‌ حماسی‌ آمده‌ است‌ ايشان‌ را یک‌ پارچه‌ نگاه‌ می‌دارد. در عين‌ اينكه‌ يگانگی‌ آنان‌ چندان‌ استوار نيست‌، همه‌ قبيله‌های‌ مختلف‌ خويش‌ را به‌ نام‌ هلنس‌ (Hellenes) می‌خوانند. شايد این قبایل در گروههای متعدد به‌ يونان‌ آمده‌ باشند. مثلاً «ايونيان» (Ionians)‌ و «اِوُُليان» (Eolians)‌ و «دوريان» (Dorians)، لهجه‌های‌ بسيار فراوان‌ داشتند. «ايونيان»‌ گويا پيش‌ از ديگران‌ آمده‌ و با مردم‌ متمدنی‌ كه‌ بر آنان‌ چيره‌ گشته‌ بودند سخت‌ درآميختند. مردم‌ شهرهایی‌ مانند آتن‌ و ملطيه‌ شايد از نظر نژادی‌ كمتر ريشه‌ی‌ نزدیک‌ داشته‌ باشند تا مديترانه‌ای‌. «دوريان»‌ گويا بازپسين‌ و نيرومندترين‌ و كم‌ تمدن‌ترين‌ اين‌ نورسيدگان‌ باشند.

 

اين‌ قبيله‌هاي‌ هلنی‌ تمدن‌ اژه‌اي‌ را كه‌ پيش‌ از آمدن‌ ايشان‌ در سرزمينهاي‌ شمال‌ شرقی‌ مديترانه‌ گسترش‌ يافته‌ بود درهم‌ شكسته‌ و برانداختند و بر فراز خاكستر آن‌ تمدنی‌ از خويشتن‌ بنياد افكندند. ايشان‌ به‌ دريانوردی‌ پرداختند و از راه‌ دريا و جزيره‌ها به‌ آسيای صغير راه‌ جستند و از تنگه‌های‌ داردانل‌ و بسفور گذشته‌ و در كرانه‌های شمال‌ دريای سياه‌ جای گرفتند. همچنين‌ از سوی‌ مغرب‌ به‌ جنوب‌ ايتاليا راه‌ جستند كه‌ سرانجام‌ «يونان‌ بزرگ» یا «Magna- Craecia» نام‌ گرفت‌ و نيز در كرانه‌های‌ شمال‌ مديترانه‌ پراكنده‌ شدند. شهر مارسی‌ (در جنوب فرانسه) را در جايگاه‌ یک‌ آبادی‌ فینیقی‌ برپا داشتند در سيسيل‌ به‌ هم‌ چشمی‌ فينيقيان‌ در 735 پیش از میلاد ساكن‌ شدند.

 

مقدونیان، تراکیان، فریگیان قبایل خویشاوند هلنس (یونانیان)

به‌ دنبال‌ يونانيان‌ اصلی‌ قبيله‌های‌ خويشاوند آنان‌ مانند «مقدونيان‌» و «تراكيان»‌ آمدند و در سوی‌ چپ‌ «تراكيان»‌، «فريگيان»‌ از بسفور گذشتند و به‌ آسيای‌ صغير راه‌ يافتند. همه‌ی‌ اين‌ گستردگی‌ يونانيان‌ پيش‌ از آغاز تاريخ‌ و خط‌ و كتابت‌ روی‌ داد.

 

تمدن آتن (قرن 7 پیش از میلاد)

در سده‌ی‌ هفتم‌ پیش از میلاد (یعنی به‌ هنگام‌ اسارت‌ يهود در بابل‌) آثار جهان‌ كهن‌ پيش‌ از تمدن‌ يونانی‌ در اروپا برافتاد و ناپديد شد. صيدا(در لبنان) و كنوسوس(در جزیره کرت=کرتا)‌ ديگر اهميت‌ خود را از دست‌ داده‌ و از «ميسن»‌ و «تروا» تنها افسانه‌ای‌ مانده‌ و شهرهاي‌ بزرگ‌ جهان‌ نوبنياد يونان‌ همانا «آتن»‌ و «اسپارت»‌ (پايتخت‌ لاكدمون‌) و «كرنت»‌ و «طب‌» و «ملطيه‌» اند. اين‌ جهانی‌ كه‌ پدران‌ ما آن‌ را «يونان‌ كهن‌» ناميدند برفراز ويرانه‌های‌ فراموش‌ شده‌ی‌ آباديهایی برپا شد كه‌ در هنر و تمدن‌ دست‌ کمی‌ از تمدن‌ يونان‌ كهن‌ نداشتند و امروزه‌ تازه‌ بر اثر كوشش‌ كاوشگران‌ از آن‌ آگاهی‌ می‌يابيم‌.

 

جلوه‌های‌ يونان‌ كهن‌

جلوه‌های‌ يونان‌ كهن‌ هنوز در خيال‌ و در سازمانهای‌ اجتماعی‌ آدميان‌ زنده‌ مانده‌ است‌. زيرا كه‌ زبان‌ آن‌ زمان‌ آريایی‌ دلنشين‌ و زيبا و بسيار رسا بود كه‌ با زبانهای ما بسيار همانند است‌ و از آن‌ رو كه‌ الفبای مديترانه‌ای‌ را گرفته‌ و با افزودن‌ حروف‌ با صدا تكميل‌ كردند هنر خواندن‌ و نوشتن‌ را آسان‌ ساختند و بسياری‌ توانستند آن‌ را فرا گيرند و سرمايه‌ای‌ برای‌ اعصار بعد بر جای‌ گذاشتند.

 

جلوه‌های‌ تمدن‌ هلنی‌ چيست‌؟

اینک اين‌ تمدن‌ يونانی‌ كه‌ در جنوب‌ ايتاليا و يونان‌ و آسيای‌ صغير در سده‌ی‌ هفتم‌ پیش از میلاد رو به‌ پيشرفت‌ گذاشت‌ تمدنی‌ است‌ كه‌ از بسياری‌ جهات‌ مهم‌ از دو تمدن‌ دره‌ی‌ نيل‌ و دو رود بين‌النهرين‌ فرق‌ داشت‌. اين‌ دو تمدنها در قرون‌ بسيار پيشرفت‌ كرد و آهسته‌ و كند بر فراز زندگی وابسته‌ به‌ پرستشگاه‌ و كشاورزی‌ بدوی‌ و كاهن‌-شاهان‌ و خداشاهان‌ كشور- شهرهای‌ نخستين‌ به‌ امپراطوری‌ مبدل‌ شد. اما يونانيان‌ گله‌دار وحشی‌ و مهاجم‌ به‌ سوی‌ جنوب‌ به‌ جهانی‌ روی‌ آوردند كه‌ تمدن‌ آن(تمدن اژه ای)‌ در آن‌ هنگام‌، كهن‌ گشته‌ بود. کشتیرانی‌ و كشاورزی‌ و شهرهای‌ بارودار(شهرهای دارای قلعه) و خط‌ پيدا آمده‌ بود. يونانيان‌ تمدنی‌ از آن‌ خويشتن‌ پديد نياوردند. تمدنی‌ را تباه‌ ساختند و از ويرانه‌های‌ آن‌ تمدنی‌ ديگر سر هم‌ كردند.

 

يونانيان‌ بلافاصله‌ به‌ سازمان‌ شهری‌ كه‌ در مشرق‌ زمين‌ به‌ گرد پرستشگاه‌ پديدار شد، رسيدند. آنچه‌ بيشتر در ايشان‌ از ظواهر شهری‌ اثر گذاشت‌ ديوارهای‌ پيرامون‌ آن‌ بود. در اين‌ امر ترديد داريم‌ كه‌ آنان‌ بی‌درنگ‌ به‌ زندگی‌ شهری‌ خو كرده‌ باشند. نخست‌ در روستاهای‌ بی‌حصار بيرون‌ شهرها كه‌ به‌ دست‌ ايشان‌ ويران‌ شده‌ بود زيستند و آن‌ شهرها همچون‌ سرمشقی‌ در برابر چشم‌ آنان‌ قرار داشت‌. نخست‌ شهر را جای‌ امنی‌ در هنگام‌ زدوخورد پنداشتند. پرستشگاه‌ را هم‌ برای‌ شهر طبیعی‌ يافتند. آنان‌ اين‌ ميراث‌ را از تمدن‌ گذشته‌ يافتند و هنوز هم‌ انديشه‌ها و سنت‌ سرزمينهای‌ پر جنگل‌ در فكر ايشان‌ ريشه‌ای‌ ژرف‌ داشت‌. نظام‌ پهلوانی‌ جامعه‌ی‌ ايلياد اين‌ سرزمين‌ را فرا گرفت‌ و با وضع‌ جديد سازگار شد. هر چه‌ زمان‌ می‌گذرد يونانيان‌ به‌ دين‌ و خرافات‌ گرايش‌ بيشتری‌ می‌يابند. پنداری‌ ايمان‌ و اعتقادات‌ قوم‌ شكست‌ خورده‌ از پايين‌ به‌ ايشان‌ رسوخ‌ می‌كند.

 

ساختمان‌ اجتماعی - يونانيان‌

ساختمان‌ اجتماعی‌ آرياييان‌ نخستين‌ بر نظامی‌ دو طبقه‌ای‌ مبتنی‌ بود از اشراف‌ و مردم‌ عادی‌ كه‌ چندان‌ مرز مشخصی‌ ميان‌ آنان‌ نبود و به‌ هنگام‌ جنگها پادشاهی‌ كه‌ تنها رییس‌ یک‌ خانواده‌ی‌ اشرافی‌ بود با عنوان‌: (primus inter pares) یعنی‌ رهبر در ميان‌ همگنان‌ و برابران‌، مردم‌ را فرمانروا می‌شد. پس‌ از شكست‌ دادن‌ مردم‌ بومی‌ و ساختمان‌ شهرها، دو طبقه‌ی‌ ديگر از كارگران‌ كشاورز و كارگران‌ ماهر و غيرماهر در پايين‌ دو طبقه‌ی‌ برشمرده‌ شده‌ افزوده‌ می‌شد. اينان‌ بيشتر بنده‌ بودند. اما در همه‌ی اجتماعات‌ يونانی‌ از اين‌گونه‌ مردم‌ «پيروزمند» اشرافی‌ و عادی‌ نبودند. بعضی شهرها از «پناهندگان‌» تشكيل‌ می‌شد كه‌ همانا مردم‌ شكست‌ يافته‌ و گريخته‌ در آنها گرد آمده‌ بودند و در آنها ديگر دو طبقه‌ی‌ بومی ياد شده‌ نبودند.

 

در بسياری‌ از اجتماعات‌ نخستين‌، بازماندگان‌ نفوس‌ قديم‌، طبقه‌ی‌ فرمانبر را تشكيل‌ می‌دادند كه‌ بندگان‌ كشور بودند مانند «هلوت» ها در اسپارت‌. اشراف‌ و مردم‌ عادی‌ ملاک و كشاورزان‌ ارباب‌ شدند. اينان‌ بودند كه‌ کشتی‌سازی‌ را سرپرستی‌ می‌كردند و سفارش‌ میدادند و دست‌ به‌ كار بازرگانی‌ می‌زدند. اما بعضی‌ از شهريان‌ آزاده‌ی‌ تنگدست‌ در پی‌ كارهای‌ دستی‌ رفتند يا حتی‌ به‌ پاروزنی‌ در کشتی ها برخاستند.

 

كاهنانی‌ كه‌ در يونان‌ بودند يا متولی‌ زيارتگاهها و يا پرستشگاهها بودند يا تشريفات‌ قربانی‌ گذراندن‌ با آنها بود. ارسطو در كتاب‌ سياست‌، اينان‌ را طبقه‌ای‌ فرعی‌ از طبقه‌ی‌ رسمی‌ خودشان‌ می‌داند. شهريان‌ در جوانی‌ به‌ سپاهيگری‌ می‌پرداختند و به‌ هنگام‌ رسيدگی‌ و خردمندی‌ فرمانروایی‌ می‌كردند و به‌ پيری‌ كاهن‌ می‌شدند. طبقه‌ی‌ كاهنان‌ در مقام‌ مقايسه‌ با طبقه‌ی‌ همانند در مصر و بابل‌ كوچک‌ و ناچيز بود. خدايان‌ خاص‌ يونانيان‌ یعنی‌ خدايان‌ يونانيان‌ دوران‌ پهلوانی‌ چنان‌ كه‌ گفتيم‌ آدميانی‌ بودند سرافراز و با آنان‌ با بی‌هراسی‌ و بيم‌ رفتار می‌شد.

 

از خدايان‌ اصلی‌ آرياييان‌ انتظار معجزه‌ و تسلط‌ بر زندگی‌ مردم‌ نمی‌رفت‌. اما مردم‌ يونان‌ مانند مردم‌ بيشتر كشورهای شرقی‌ هزاره‌ی‌ اول‌ پیش از میلاد بسيار پایبند پيشگویی‌ و فال‌گيری‌ بودند. پيش‌ گوی‌ «پرستشگاه‌ دلفی»‌ به‌ ويژه‌ پرُآوازه‌ بود. گيلبرت‌ موری‌ گويد: «چون‌ پيرترين‌ مردان‌ قبيله‌ از راهنمایی‌ باز می‌ماند دست‌ به‌ دامن‌ مردگان‌ بركشيده‌ و برجسته‌ ميزدند. همه‌ي‌ پيش‌ گوها بر مزار پهلوانان‌ جای‌ داشتند، آنان‌ از «تميس‌» راهی‌ كه‌ بايد در پيش‌ گرفت‌ يا به‌ همان‌ شيوه‌ای‌ كه‌ امروزه‌ روحانيون‌ میكنند و می‌گويند اراده‌ی‌ خدا چيست‌ سخن‌ می‌گفتند».

 

كاهنان‌ و كاهن‌ بانوان‌ پرستشگاهها در یک‌ طبقه‌ یکی‌ نشده‌ بودند و نيروی‌ طبقه‌ی اجتماعی‌ نداشتند. طبقه‌ی اشراف‌ و طبقه‌ی‌ مردم‌ عادی گاهی‌ با هم‌ یکی‌ می‌شدند و حكومت‌ را اداره‌ می‌كردند. در بسياری‌ از كشور- شهرها شمار بندگان‌ و بيگانگان‌ آزاد از شهريان‌ یعنی‌ اشراف‌ و مردم‌ عادی‌ بسيار بيشتر بود. اما حكومت‌ تنها در دست‌ همان‌ دو طبقه‌ بود. حكومت‌ اين‌ دو طبقه‌ چه‌ به‌ بندگان‌ و بيگانگان‌ وقعی‌ می‌گذاشت‌ و چه‌ نمی‌گذاشت‌ امور كشور را در دست‌ داشت‌ و حكومت‌ مطلق‌ را می‌كرد.

 

تفاوت‌ بزرگ‌ يونانيان‌ و ديگر جوامع‌

هر كشور- شهر مستقل(پولیس)‌، حومه‌ای‌ داشت با شعاع‌ چند ميل‌ که از روستاهایی که‌ مسكن‌ كشاورزان‌ بود تشکیل می یافت. سپس‌ اين‌ كشور- شهرها(در جوامع دیگر) با هم‌ یکی‌ شدند و پادشاهی‌ و امپراطوری‌ پديد آوردند. اما در يونان‌ تا آخر كشور- شهرها استقلال‌ خود را نگاه‌ داشتند و با هم‌ هرگز یکی‌ نشدند و عالمان امروزه غالباً اين‌ (عدم یگانگی کشود- شهرهای یونانی) را ناشی‌ از وضع‌ جغرافيایی‌ يونان‌ می‌دانند.

 

يونان‌ كشوری‌ است‌ كوهستانی‌ با پيش‌ آمدگيهای‌ تند دريا در خشکی‌ و با دره‌های‌ ژرف‌ كه‌ راه‌ رفت‌ و آمد و پيوند را سخت‌ دشوار می‌كند، چنان‌ كه‌ كمتر شهری‌ توانسته‌ است‌ سرزمينهای‌ ديگری‌ را تا مدتی‌ زير فرمان‌ خود نگاه‌ دارد. از اينها گذشته‌ بسياری‌ از شهرهای‌ يونان‌ در جزيره‌های‌ پراكنده‌ در امتداد كرانه‌ها ساخته‌ شده‌ بودند. تا پايان‌ تاريخ‌ كهن‌ بزرگ‌ترين‌ كشور- شهرهای يونان‌ از بسياری‌ از دهستانهای‌ انگلیسی‌ كوچک‌تر ماندند و بعضی از آنها تنها چند ميل‌ بيشتر مساحت‌ نداشتند. آتن‌ كه‌ یکی از بزرگ‌ترين‌ شهرهای‌ يونان‌ بود در اوج‌ قدرت‌ جمعیتی‌ برابر سيصدهزار تن‌ داشت‌. چند شهر جمعیتی‌ بيش‌ از 50000 تن‌ داشتند، از اين‌ شمار نیمی‌ يا بيش‌ از نیمی‌ بنده‌ و بيگانه‌ و دو سوم‌ آزادان‌ نيز زن‌ و بچه‌ بودند.

 

حکومت الیگارشی (حكومت‌ متنفذان‌) با ظهور خاندانهای‌ توانگر نوخاسته‌

حكومت‌ اين‌ كشور- شهرها در اساس‌ تفاوتهای‌ کلی‌ داشتند. يونانيان‌ پس‌ از چيرگی بر سرزمين‌ يونان‌ تا اندک‌ زمانی‌ فرمان‌ پادشاهان‌ خويش‌ را گردن‌ نهادند، ولی‌ به‌ زودی‌ نيروی‌ اشراف‌ رو به‌ افزايش‌ نهاد. در اسپارت‌ (لاكدمون‌) پادشاهان‌ تا سده‌ی‌ ششم‌ پیش از میلاد بر اورنگ‌ خويش‌ بودند. مردم‌ اين‌ كشور(اسپارت) نظامی‌ شگفت و دو پادشاه‌ از دو خاندان‌ مختلف‌ داشتند كه‌ با هم‌ فرمانروایی‌ می‌كردند. اما بيشتر كشور- شهرهای‌ يونان‌ سالها پيش‌ از سده‌ی‌ ششم‌ پیش از میلاد حكومت‌ اشرافی‌ داشتند. خانواده‌هایی‌ كه‌ بر حسب‌ حقوقی‌-ارثی‌ بعد از هم‌ بر اورنگ‌ شاهی‌ می‌نشينند و پس‌ از زمانی‌ به‌ سستی‌ و تن‌ آسانی‌ و كم‌ كوششی‌ می‌رسند. چون‌ يونانيان‌ به‌ دريانوردی‌ پرداختند و مستعمره‌ پديد آوردند و بازرگانی‌ آنان‌ گسترش‌ يافت‌، خاندانهای‌ توانگر نوخاسته‌ای‌ پيدا شدند كه‌ پايگاه‌ فرمانروايان‌ گذشته‌ را سست‌ كردند و خود جای‌ ايشان‌ را گرفتند. اين‌ نوخاستگان‌، اعضای یک‌ طبقه‌ی‌ بزرگ‌ فرمانروا گشتند و حكومتی‌ بر پا كردند كه‌ اليگارشی‌ نامند و آن‌ حكومت‌ متنفذان‌ يا گروهی‌ اندک‌ باشد. گو اينكه‌ اين‌ اصطلاح‌ می‌تواند گاهی‌ برای‌ حكومت‌ ارثی اشراف‌ هم‌ صادق‌ باشد.

 

جباران‌ كه‌ بودند؟

در بسياری‌ از شهرها كسانی‌ كه‌ توان‌ كوشش‌ فوق‌العاده‌ داشتند از بعضی‌ برخوردهای اجتماعی‌ يا اختلافات‌ طبقاتی بهره‌ میگرفتند و در كشور قدرتی‌ كمابيش‌ فراوان‌ به‌ هم‌ می‌رسانيدند. اين‌ چنين‌ فرصت طلبی‌ كسان‌ در ايالات‌ متحده‌ آمريكا نيز ديده‌ شده‌ است‌. در يونان‌ اين‌ گونه‌ كسان‌ را «جبار» (Tyrants) می‌ناميدند. جبار همانند فرمانروایی‌ بود كه‌ ادعای‌ قدرت‌ پادشاه‌ را هم‌ می‌كرد. با اين‌ همه‌ جبار با فرمانروا اين‌ تفاوت‌ را داشت‌ كه‌ به‌ سبب‌ حق‌ خانوادگی‌ خود فرمانروایی‌ را حق‌ خويش‌ می‌دانست‌. جباران‌ را طبقات‌ تنگدست‌ ستم‌ كشيده‌ پشتيبانی می‌كردند. مثلاً «پيزيسترات»‌ جبار آتن‌ جز دوبار كه‌ در فاصله‌ی‌ سالهای‌ 560 و 527 پیش از میلاد تبعيد شد در پشتيبانی‌ كوهستانيان‌ تهيدست‌ آتنی‌ بود. گاهی‌ چنان‌ كه‌ در سيسيل‌ ديده‌ شده‌ است‌ جبار جانب‌ توانگران‌ را در برابر تنگدستان‌ می‌گرفت‌. بعدها هنگامی كه‌ پارسيان‌ دست‌ به‌ فرمانبردار ساختن‌ شهرهای‌ يونانی‌ آسيای‌ صغير زدند گروهی‌ فرمانروای‌ هواخواه‌ خود را بر مردم‌ گماردند.

 

فرق‌ جباران‌ و پادشاهان‌

ارسطو فيلسوف‌ و معلم‌ بزرگ‌ كه‌ در قلمرو پادشاهی‌ ارثی‌ مقدونی‌ به‌ جهان‌ آمد و تا چند سال‌ آموزگار خاص‌ پسر شاه‌ بود(آموزگار اسکندرمقدونی پسر فیلیپ دوم) در كتاب‌ سياست‌، ميان‌ پادشاهان‌ (كه‌ به‌ موجب‌ یک حق‌ پذيرفته‌ شده‌ و مسلّم‌ مانند پادشاه‌ مقدونی‌ فرمانروایی‌ می‌كردند) و جباران‌ كه‌ بی‌خرسندی‌ و رضای‌ زيردستان‌ فرمانروایی می‌كردند تفاوت‌ قایل‌ است‌. اما دشوار است‌ كه‌ بپذيريم‌ جباری‌ بی رضايت‌ بسياری‌ از مردم‌ و همكاری‌ گروه‌ بزرگی‌ از فرودستان‌ خويش‌ و بی‌آنكه‌ مردم‌ از «پادشاهان‌ راستين‌» خود نهايت‌ تنفر را داشته‌ باشند توانسته‌ باشد فرمانروایی‌ كند. ارسطو همچنين‌ بر آن‌ بود كه‌ پادشاهان‌، نیکی‌ مردم‌ را می‌خواهند و جباران‌ تنها خود را. ارسطو بر پايه‌ی‌ اين‌ انديشه‌ و همچنين‌ پذيرفتن‌ اينكه‌ بندگی‌ امری‌ است‌ طبیعی و زنان‌ شایستگی‌ آزادی‌ و داشتن‌ حقوق‌ سياسی‌ ندارند با جريان‌ امور پيرامون‌ خويش‌ سازگاری‌ داشت‌.

 

دموكراسی يونانی چه‌ بود؟ فرقش‌ با دموكراسی‌ امروزين‌ چيست‌؟

نظام‌ حكومتی‌ ديگر كه‌ در سده‌ی‌ ششم‌ و پنجم‌ و چهارم‌ پیش از میلاد در يونان‌ رو به‌ پيشرفت‌ گذاشت‌ همانا دموكراسی‌ بود. همچنان‌ كه‌ در جهان‌ امروزی‌ همواره‌ از دموكراسی سخن‌ می‌رود و از آنجا كه‌ انديشه‌ی‌ امروزی‌ در زمينه‌ی‌ دموكراسی‌ با دموكراسی‌ كشور- شهرهای‌ يونان‌ تفاوت‌ فراوان‌ دارد.

 

در یونان دموكراسی‌ عبارت‌ بود از: حكومت‌ به‌ دست‌ عموم‌ يا به دست همه‌ی‌ «مردم‌ شهری» یا (Demos) كه‌ همانا به‌ معنی‌ جمهور است. و بمعنایی دموکراسی یعنی‌ حكومت‌ اكثريت‌. و در عبارت‌ «مردم‌ شهری‌»، بندگان‌ و بندگان‌ آزاد شده‌ و بيگانگان‌ و حتی‌ يونانيان‌ زاده‌ شده‌ در آن‌ شهر كه‌ پدرشان‌ از شهری‌ از هشت‌ يا ده‌ میلی ‌آن‌ سوتر آمده‌ باشند به‌ حساب‌ نمی‌آمدند.

 

در ابتدا برای دموکراسی یونانی، از شهريان یا مردم شهری‌، شایستگی‌ مالی‌ می‌خواستند. و شایستگی‌ مالی را کسی داشت که مالكيت‌ بر زمینی را داشت‌. از اين‌ شرح‌ می‌تواند دريافت كه‌ دموكراسی‌ يونان‌ با مفهوم‌ دموكراسی‌ امروزین بسيار متفاوت‌ بود. البته‌ در آخر سده‌ی‌ پنجم‌ پیش از میلاد شایستگی‌ مالی در آتن‌ ملغی شد. اما «پريكلس»‌ كه‌ از سياستمداران‌ بزرگ‌ آتن‌ بود در 451 پیش از میلاد قانونی‌ وضع‌ كرده‌ بود كه‌ «شهريان» یا «مردم شهری»‌ را محدود كرده‌ بود به‌ كسانی‌ كه‌ «از هر دو سو یعنی‌ از پدر و مادر آتنی‌ باشند».

 

پس‌ چنان‌ كه‌ گفته‌ شد در دموكراسيهای‌ يونان‌ و همچنين‌ در حكومتهای‌ اليگارشی‌ (يا حکومت گروه‌ متنفذان‌)، شهريان‌ دست‌ به‌ هم‌ داده‌ و فرمانروایی می‌كردند و گاهی‌ مانند آتن‌ بر گروهی انبوه‌ از بندگان‌ و بيگانگان‌ حكومت‌ می‌راندند.

 

تفاوت‌ ديگر يونان‌ آن‌ زمان‌ با اوضاع‌ كنونی‌ كه‌ از کوچکی‌ كشور- شهرهای‌ يونان‌ ناشی شده‌ اين‌ بود كه‌ در دموكراسيهای‌ يونان‌ هر یک‌ از شهريان‌ حق‌ حضور و سخنرانی‌ و رأی‌ دادن‌ در مجمع‌ عمومی‌ را داشت‌. زيرا كه‌ در بيشتر اين‌ شهرها در مجمع‌ عمومی‌ تنها چند صد تن‌ فراهم‌ می‌آمدند. بزرگ‌ترين‌ آنها بيش‌ از چند هزار تن‌ جمعيت‌ نداشتند. اين‌ چنين‌ چيزی‌ در دموكراسيهای‌ امروزی‌ كه‌ چندين‌ ميليون‌ تن‌ رأی‌ دهنده‌ دارند امكان‌ ندارد. دخالت‌ مردم‌ دموكراسيهای‌ امروزه‌ در امور كشور تنها محدود است‌ به‌ حق‌ رأی‌ كه‌ به‌ یکی‌ از چند حزبی‌ كه‌ نام‌ آنها در برابرشان‌ گذاشته‌ شده‌، رأی‌ دهند و آن‌گاه‌ بايد هر چند آن‌ حكومت‌ بر سر كار آمده‌ بخواهد تحمل‌ كنند. ارسطو كه‌ روش‌ رأی‌گيری‌ دموكراسيهای‌ امروزی‌ را بسيار می‌پسنديد گويد كه‌ طبقه‌ی‌ شهری‌ را می‌توان‌ با دعوت ‌كردن‌ مجمع‌ به‌ دفعات‌ بسيار و نزدیک‌ به‌ هم‌ از ميدان‌ به‌ در كرد. در دموكراسيهای‌ اخير (سده‌ی‌ پنجم‌ پ‌. م‌.) حتی‌ انتصاب‌ مأموران‌ رسمی‌ جز در مورد مأمورانی‌ كه‌ بايد علم‌ و اطلاعات‌ مخصوص‌ برای‌ كار خويش‌ داشته‌ باشند با رأی‌ عمومی بود. اين‌ كار برای‌ آن‌ بود كه‌ شهريان‌ را از نفوذ توانگران‌ و متنفذان‌ و نيرومندان‌ مصون‌ دارند.

 

رسم‌ استراسيسم‌!

بعضی‌ از دموكراسيها (مانند آتن‌ و ملطيه‌) رسمی‌ داشتند به‌ نام‌ استراسيسم‌ و آن‌ عبارت‌ بود از آنكه‌ به‌ روزگار فرارسيدن‌ بحران‌، هر رأی‌ دهنده‌ای‌ نامی‌ را بر تكه‌ای‌ كاشی‌ يا صدف‌ می‌نوشت‌ و نام‌ هر كس‌ كه‌ اكثريت‌ داشت‌ او را برای‌ مدت‌ ده‌ سال‌ تبعيد می‌كردند. گيلبرت‌ موری‌ گويد كه‌ اين‌ راهی‌ بود برای‌ رسيدن‌ به‌ تصمیمی‌ به‌ هنگامی‌ كه‌ افكار سياسی‌ چنان‌ پراكنده‌ و متشتت‌ بود كه‌ امكان‌ رسيدن‌ به‌ بن‌بست‌ در ميانه‌ باشد. در دموكراسيهای‌ يونان‌ احزاب‌ و رهبران‌ حزبی‌ هم‌ وجود داشت‌ اما دولت‌ منظمی‌ زمام‌ امور را در دست‌ نداشت‌ و جبهه‌ی‌ مخالفی‌ هم‌ در ميان‌ نبود. هرگاه‌ رهبر نيرومندی‌ يا گروهی نيرومند در برابر اجرای‌ كاری‌ كه‌ مورد توجه‌ همگان‌ باشد ايستادگی می‌كرد آن‌ كار ممكن‌ نبود به‌ ثمر برسد، اما با اين‌ شيوه‌ كه‌ گفتيم‌ می‌شد آن‌ رهبر را از سر راه‌ اجرای‌ كار برداشت‌ بی‌آنكه‌ آبروی‌ او رفته‌ باشد يا مایملکی از او مصادره‌ شده‌ باشد.

 

اين‌ رسم‌ موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ نام‌ یکی از مردم‌ گمنام‌ و كم‌ سواد آتن‌ جاودانی‌ شود. کسی‌ به‌ نام‌ «آريستيد» در دادگاهها به‌ سبب‌ عدالتی‌ كه‌ در كارها داشت‌ نامی‌ بلند يافته‌ بود. اين‌ مرد با «تميستوكل»‌ بر سر یک‌ مسئله‌ی‌ مربوط‌ به‌ سپاه‌ اختلافی‌ به‌ هم‌ رسانيد. آريستيد هواخواه‌ تقويت‌ نيروی‌ زمینی و تميستوكل‌ خواهان‌ نيروی‌ دريایی‌ بود. كار به‌ بن‌ بست‌ رسيده‌ بود كه‌ دست‌ به‌ سوی‌ استراسيسم‌ بردند و درمان‌ از آن‌ جستند. پلوتارک‌ گويد كه‌ آريستيد به‌ هنگام‌ رأی‌گيری‌ در خيابانها راه‌ می‌رفت‌ كه‌ به‌ مردی از شهريان‌ كشاورز كه‌ سواد نداشت برخورد. آن‌ مرد از آريستيد خواست‌ تا نام‌ او را بر مهره‌ی‌ كاشی‌ بنويسد(نام آريستيد). آريستيد پرسيد «مگر آريستيد تو را رنجانده‌ است‌؟» آن مرد گفت نه! و من‌ هرگز او را نديده‌ام‌ «اما از بس‌ نام‌ آريستيد عادل‌ را شنيده‌ام‌، از او خسته‌ شده ام‌».

 

تفاوت الیگارشی و دموکراسی

تنها تفاوت‌ واقعی‌ ميان‌ «اليگارشی‌» و دموكراسی‌ يونانی‌ آن‌ بود كه‌ در اليگارشی‌ مردم‌ تنگدست‌ و نامهم‌ حق‌ رأی نداشتند و در دموكراسی‌ همه‌ ی‌ شهريان‌ حق‌ رأی‌ داشتند. ارسطو در كتاب‌ سياست‌، نتايج‌ عملی‌ اين‌ تفاوت‌ را بسيار آشكار بيان‌ می‌كند. در اليگارشی‌ ميزان‌ ماليات‌ بر شانه‌ی‌ توانگران‌ سنگینی‌ نمی‌كرد. اما در دموكراسيها ماليات‌ توانگران‌ سنگين‌ بود و به‌ تهيدستان‌ بيشتر کمک‌ خرج‌ می‌دادند. در آتن‌ به‌ شهريان‌ وجوهی‌ حتی برای‌ شركت‌ در مجامع‌ عمومی‌ هم‌ پرداخته‌ می‌شد. غيرشهريان‌ بيشتر كار می‌كردند و فرمانبردار بودند و اگر دادخواهی‌ داشتند و نياز به‌ پشتيبانی‌ از قانون‌، ناچار دست‌ به‌ سوی‌ یکی‌ از شهريان‌ دراز می‌كردند و از او می‌خواستند تا ايشان‌ را حمايت‌ كند. زيرا كه‌ تنها شهريان‌ می‌توانستند به‌ دادگاهها مراجعه‌ كنند. انديشه‌ی‌ امروزی‌ كه‌ هر كس‌ كه‌ در شهری‌ مسكن‌ دارد، شهری‌ شمرده‌ می‌شود به‌ نظر دموكراتهای‌ آتن‌ شگفت‌ و ناپسند می‌نمود.

 

تضادها و همسویی های‌ پوليس‌ (كشور- شهر)های‌ يونان‌

یک‌ نتيجه‌ی‌ آشكار انحصار حق‌ رأی‌ به‌ طبقه‌ی‌ شهريان‌ آن‌ بود كه‌ ميهن‌پرستی‌ ايشان‌ بسيار شديد و تعصب‌آميز می‌شد. كشور- شهرها با يكديگر اتحاديه‌ تشكيل‌ می‌دادند، ولی‌ هرگز با هم‌ مؤتلف‌ نمی‌شدند. همين‌ امر بسيار دشواريها در زندگی مردم‌ آتن‌ پديد میآورد. حدود ناچيز جغرافيای اين‌ كشور- شهرهای‌ يونان‌ نيز اين‌ شور ميهن‌پرستی‌ را شديدتر می‌كرد؛ زيرا کسی‌ كه‌ كشور- شهر خويش‌ را می‌پرستيد نسبت‌ به‌ دين‌ و خانه‌ی‌ خود كه‌ همه‌ی‌ اينها به‌ هم‌ پيوندی‌ استوار داشتند تعصبی‌ سخت‌ پيدا می‌كرد.

 

البته‌ بندگان‌ چنين‌ احساساتی‌ نداشتند و در كشورهای اليگارشی‌، چه‌ بسا طبقه‌های‌ محروم‌ كه‌ در سياست‌ كشور دستی نداشتند و به‌ سبب‌ دشمنی‌ كه‌ نسبت‌ به‌ طبقه‌ی‌ فرمانروا داشتند به‌ بيگانگان‌ گرايش‌ هم‌ می‌يافتند. ولی‌ اصلاً ميهن‌پرستی‌ يونانيان‌ شوری‌ بود شخصی و بسيار فراوان‌ كه‌ گاهی خطرناک‌ می‌نمود و همچون‌ عشق‌ سرخورده‌ چه‌ بسا كه‌ به‌ تنفر می‌انجاميد. تبعيديان‌ يونانی‌ همانند مهاجران‌ فرانسوی‌ و روسی‌ گريخته‌ از دست‌ حكومت‌ انقلابی خود، برای‌ رهایی‌ ميهن‌ از دست‌ ابليس‌ صفتانی‌ كه‌ آنان‌ را تبعيد كرده‌ بودند آماده‌ بودند دست‌ به‌ هر كاری‌ بزنند.

 

امپراطوری‌ آتن‌ (قرن 5 پیش از میلاد)

در سده‌ی‌ پنجم‌ پیش از میلاد آتن‌ همبستگی هایی‌ با چند پوليس(کشور- شهر)‌ ديگر به‌ هم‌ رسانيد كه‌ مورخان‌ از آن‌ همواره‌ همچون‌ امپراطوری‌ آتن‌ ياد می‌كنند. اما ديگر كشور- شهرها همه‌ حكومت‌ خويش‌ را نگاه‌ داشتند. كار مهمی‌ كه‌ اين‌ امپراطوری‌ انجام‌ داد همانا نابودی‌ كامل‌ دزدان‌ دريایی‌ و ديگر برقراری‌ گونه‌ای‌ قانون‌ بين‌المللی‌ بود. قانون‌ آتن‌ در كشور- شهرهای‌ وابسته‌ به‌ اين‌ اتحاديه‌ اجرا می‌شد. امپراطوری‌ آتن‌ در واقع‌ از پيمان‌ دفاعی‌ چند پوليس‌ در برابر حمله‌ی‌ داریوش اول و ايرانيان‌ سرگرفت‌. پايتخت‌ اين‌ اتحاديه‌ در جزيره‌ی‌ دلوس‌ بود.

 

جزيره‌‌ دلوس‌ پايتخت‌ امپراتوری آتن

اعضای‌ این اتحاديه(امپراتوری آتن)‌ در دلوس‌ خزانه‌ای‌ داشتند كه‌ بعدها به‌ آتن‌ برده‌ شد زيرا كه‌ بيم‌ آن‌ می‌رفت‌ تا ايرانيان‌ به‌ آنجا حمله‌ور شوند. سپس‌ شهرها به‌ جای‌ دادن‌ سپاه،‌ پيشنهاد کمک‌ مالی‌ كردند. چنان‌ كه‌ سرانجام‌ آتن‌ همه‌ كاره‌ شد و همه‌ی‌ وجود هم‌ به‌ خزانه‌ی‌ آتن‌ می‌ريخت‌. یکی‌ يا دو جزيره‌ی‌ بزرگ‌ هم‌ به‌ آتن‌ ياری‌ می‌كردند. بدين‌ گونه‌ اين‌ «اتحاديه‌» مبدل‌ به‌ «امپراطوری‌» شد.

 

اما شهريان‌ كشور- شهرهای‌ اتحاديه‌ جز در آنجاها كه‌ پيمان‌ اجازه‌ی‌ ازدواج‌ شهريان‌ با يكديگر و چيزهایی‌ مانند آن‌ داشتند، كاملاً نسبت‌ به‌ يكديگر بيگانه‌ بودند. شهريان‌ تنگدست‌ آتن‌ بودند كه‌ بار گران‌ اين‌ امپراطوری‌ را با كار و كوشش‌ و خدمت‌ فراوان‌ و پيوسته‌ی‌ خويش‌ می‌كشيدند. هر یک از شهريان‌ آتنی‌ از هيجده‌ تا شصت‌ سالگی‌ چه‌ در ميهن‌ و چه‌ در بيرون‌ آن‌ مشمول‌ خدمت‌ نظام‌ بود كه‌ گاهی‌ تنها در آتن‌ به‌ كار می‌پرداخت‌ و گاهی‌ هم‌ به‌ دفاع‌ از شهرهای‌ اتحاديه‌ كه‌ پولی‌ به‌ آتن‌ می‌پرداختند گمارده‌ می‌شد. هيچ‌ مرد بيست‌ و پنج‌ ساله‌ای در مجلس‌ آتن‌ نبود كه‌ در چند جنگ‌ در مديترانه‌ يا دريای‌ سياه‌ شركت‌ نكرده‌ و انتظار شركت‌ در جنگهای‌ آينده‌ را نداشته‌ باشد.

 

چه‌ چيزی‌ پوليسهاسی‌ يونان‌ را به‌ هم‌ پيوند می‌داد؟

هر کشور- شهری‌ در یونان به‌ دست‌ چند كس‌ يا چند صد كس‌ بود كه‌ و تنها حمله‌ی‌ «بيگانه‌» می‌توانست‌ آنها را یکی‌ كند. چون‌ سرانجام‌ اين‌ شهرها شكست‌ يافتند و مسخر شدند اهميت‌ خود را از دست‌ دادند و در واقع‌ فرمانبردار گشتند. با اين‌ همه‌ همواره‌ یک‌ سنت‌ مشترک‌ پيوستگی‌ ميان‌ همه‌ی‌ يونانيان‌ وجود داشت‌ كه‌ بر پايه ی‌ زبان‌ مشترک‌ و خط‌ يكسان‌ و حماسه‌های‌ پهلوانی رايج‌ ميان‌ عموم‌ مردم‌ و ارتباط‌ دريایی‌ آنها استوار بود.

 

گذشته‌ از اينها پيوندهای‌ دینی‌ نيز در ميان‌ بود. بعضی‌ زيارتگاهها مثلاً پرستشگاه‌ آپولون‌ در جزيره‌ی دلوس‌ و پرستشگاه‌ دلفی‌ برای‌ بسياری‌ از كشور- شهرها مقدس‌ بود و اتحاديه‌ای‌ برای‌ نگهداری‌ آنها و حفاظت‌ زائران‌ برپا كردند. آيين‌ مهم‌ ديگری‌ كه‌ موجب‌ پيوستگی‌ كشور- شهرها می‌شد همانا مسابقات‌ المپیک‌ بود كه‌ هر چهار سال‌ برگزار می‌شد و در آن‌ دو و مشت‌زنی‌ و کشتی و زوبين‌اندازی‌ و وزنه‌پرانی‌ و جهش‌ و گردونه‌ رانی‌ و اسب‌ دوانی‌ از مسابقه‌های‌ عمده‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و ركورد اول‌ و نام‌ برجستگانی‌ را كه‌ به‌ آن‌ مسابقات‌ آمده‌ بودند ثبت‌ میكردند. از 776 پیش از میلاد اين‌ مسابقات‌ تا هزار سال‌ مرتباً برگزار می‌شد. اين‌ مسابقات‌ در حفظ‌ زندگی‌ مشترک‌ يونانيان‌ (پان‌ هلنيسم‌) و دور داشتن‌ تعصب‌ شهری‌ گری و ميهن‌پرستی‌ جاهلانه‌ بسيار موثر بود.

 

تضاد پوليس ها بيشتر بود تا همسویی آنها!

نخستين‌ المپیک در 776 پیش از میلاد

سال‌ 776 پ‌. م‌. كه‌ سال‌ برگزاری‌ نخستين‌ المپیک‌ در شهر المپیا در جنوب یونان بود در گاهشماری‌ يونان‌ اهمیتی‌ فراوان‌ دارد. اين‌ چنين‌ شورها و همكاريها در برابر گرايش‌ «جداسری‌» شديد سازمانهای‌ سياسی‌ يونان‌ ناچيز بود. از تاريخ‌ هرودوت‌ درمی‌يابيم‌ كه‌ پيوسته‌ ميان‌ كشورهای‌ يونانی‌ جنگ‌ و خونريزی‌ بی‌امان‌ برقرار بوده‌ است‌. به‌ روزگار كهن‌ (مثلاً سده‌ی‌ ششم‌ پیش از میلاد) بسياری‌ از خاندانهای‌ بزرگ‌ در يونان‌ برپا بودند و همچنان‌ اندکی‌ از نظام‌ خانوادگی‌ آریایی‌ را نگاه‌ می‌داشتند و بسيار پابند احساسات‌ سخت‌ و شديد و ادامه‌ی‌ همیشگی‌ خونريزی‌ و جنگ‌ بودند. تاريخ‌ آتن‌ تا سالها پر بود از جنگهای خانگی‌ ميان‌ دو خاندان‌ «الكمنيد» و «پيزيستراتيد». خاندان‌ اخير نيز از اشراف‌ بودند، ولی‌ طبقات‌ تنگدست‌ از ايشان‌ برای‌ احقاق‌ حق‌ خويش‌ پشتيبانی‌ می‌كردند.

 

بعدها در سده‌های‌ ششم‌ و پنجم‌ چنان‌ كه‌ ارسطو آورده‌ است‌ بی‌آنكه‌ علت‌ آن‌ را به‌ دست‌ دهد، در نتيجه‌ی‌ كاهش‌ توالد و تقليل‌ افراد خانواده‌ به‌ دو يا سه‌ تن‌ تيره‌های‌ اشرافی‌ ناپديد گشتند و جنگهای‌ آينده‌ بيشتر نتيجه‌ی‌ اختلافات‌ در دادوستدها و منازعات‌ شخصی‌ بود تا اختلافات‌ خاندانها.

 

پس‌ به‌ آسانی‌ می‌توان‌ با در نظر گرفتن‌ اين‌ روح‌ جداسری‌ يونانيان‌ دريافت‌ كه‌ چرا يونانيان‌ آسيایی‌ و جزيره‌های‌ كوچک‌ به‌ سرعت‌ به‌ فرمان‌ پادشاهی‌ لودی‌ يا ليدی‌ درآمدند و سپس‌ بار ديگر تسليم‌ كوروش‌ پادشاه‌ ايران‌ كه‌ كرزوس‌ پادشاه‌ ليدی‌ را فرمانبردار ساخته‌ بود گشتند.

 

 معبد زئوس با مجسمه زئوس در شهر المپیا واقع در شبه جزیره «پلوپونس» (Peloponnes

 

چرایی پیکره زئوس (Zeus) در المپيا (Olympia)

در یونان باستان هر چهار تابستان یکبار واقعه شگفت آوری به وقوع می پیوست، حال چه در همان زمان «آتنی ها» در حال جنگ علیه «اسپارت ها» بودند یا «ایونی ها» در حال جنگ علیه «تبی ها» بودند چه در همان زمان دو ارتش آماده جنگ در مقابل هم صف آرایی کرده بودند؛ چه شهرها در حال محاصره، تسخیر و غارت بودند؛ درست مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده باشد، جوانان، آتنی، اسپارتی و مردان و جوانان از سراسر یونان از کنار ارتشهای در حال جنگ و شهرهای محاصره شده عبور می کردند و خود را به «المپیا» یکی از عبادتگاههای زئوس در 260 کیلومتری جنوب آتن می رساندند. زیرا در آنجا دوباره جنگ بزرگ برقرار می شد، و تا زمانی که این جشن ادامه داشت، صلح در اطراف این پرستشگاه برقرار بود. تمام شرکت کنندگان برای رفت و آمد به «المپیا» آزادی مطلق داشتند؛ البته جنگ در سرزمین های دورتر می توانست ادامه یابد. زئوس خدای خدایان یونانی اینطور می خواست و این جشن همواره به افتخار او برپا می شد. علاوه بر آن زئوس خالق قدرتمند آذرخش، اینطور دستور داده بود.

 

کرونوس پدر زئوس

«کرونوس» پدر زئوس بنا بر افسانه ها، در قسمت بالای المپیا می زیست. غیبگویی برای او پیش بینی کرده بود، که یکی از پسرانش او را از تخت به زیر خواهد کشید. از آن پس کرونوس تمام فرزندان خود را بلافاصله پس از تولد می بلعید، به هر صورت هنگامی که بچه ششم، یعنی زئوس، متولد شد، همسر کرونوس «رها» دست به حیله زد: او به جای نوزاد قطعه سنگی در قنداق پیچید، و «کرونوس» که بسیار خشمگین بود آن را بلعید. زئوس در مکانی مخفی بزرگ شد. هنگامی که او به سن بلوغ رسید، تصمیم گرفت از اعمال ستمگرانه پدرش انتقام بگیرد: زئوس ابتدا به پدرش داروی مخصوص قی و تهوع خورانید، که بر اثر آن «کرونوس»، پنج پسر و دختری که پیش از زئوس متولد شده بودند و او بلعیده بود، زنده بالا آورد. آنگاه نوبت به مبارزه بی رحمانه تن به تن میان پدر و پسر رسید. زئوس بر پدرش پیروز شد و پدرش را به «تارتاروس»، جهنم عهد یونان باستان افکند. از آن به بعد او پادشاه مطلق «المپ»، شاه خدایان و انسانها و خدای آب و هوا بود. او برای یاد بود پیروزیش مسابقات ورزشی المپیا را ترتیب داد.

 

به این ترتیب برای نخستین بار در سال 776 پیش از میلاد و هر چهار سال یکبار جشن بزرگی برپا می شد، که طی آن اعمال و مراسم مذهبی جای خود را به مبارزات نمایشی ورزشی سخت می داد. این جشنها «بازیهای المپیک» نام گرفت (از 776 پیش از میلاد تا 393 بعد از میلاد این بازیها در المپیا انجام میگرفت و توسط امپراتور روم تیودوسیوس دوم این بازیها قدغن اعلام شد) و فاصله زمانی میان دو بازی به عنوان مقیاس زمانی این سالها «المپیاد» نامیده شد. هر «المپیاد» به نام یکی از برندگان آخرین مسابقات المپیک نامگذاری می شد. اگر امروزه هم این رسم برقرار بود، مثلا فاصله زمانی بین بازی های المپیک 1984 تا 1988 میلادی به نام شناگرآلمانی «مایکل گروس» خوانده میشد.

 

معبد زئوس برای اولین بار مابین 479 تا 457 پیش از میلاد توسط کمکهای مادی مردم یونان ساخته شد و بعد از ساخت مجسمه زئوس توسط پیکرتراش «فیدیاس» (Phidias)، این مجسمه خدای خدایان در داخل معبدش جای گرفت. مجسمه زئوس تنها مجسمه از خدایان یونان است که در داخل سقفی قرار دارد. معبد زئوس در سال 551 میلادی توسط زلزله به ویرانه ای تبدیل شد و از بین رفت.

 

مختصری از تاریخ معاصر یونان (از قرن 15 تا 21 میلادی)

 

 غارت و چپاول ترُکان عثمانی در «Chios» یونان (در دوران انقلاب یونان از 1821 تا 1832 میلادی)؛

 

یونان تحت سیطره ترُکان عثمانی (از قرن 15 تا 19 میلادی)

در قرن هيجدهم میلادی، قدرتهای مختلف اروپایی، به ويژه روسيه، می‏كوشيدند تا در اختلاف خود با ترُكان عثمانی، كه از اوايل قرن پانزدهم بر يونان حاكم بودند، از يونانيان استفاده كنند(بعدآ نیز بریتانیا و فرانسه نیز در کنار روسیه قرار گرفتند). وقوع انقلاب بر ضد حكومت ترُک در 1821 میلادی حمايت سراسر اروپا را به خود جلب كرد.

 

سلطنت اوتو اول بایرنی در یونان (از 1832 تا 1862 میلادی)

بعد از جنگهای استقلال طلبانه (از 1821 تا 1830 میلادی)، رهبران دولت يونان در 1830 میلادی نهادهای قانونی داير كردند، ولی سلطنت پرنسی باواريایی بنام اوتو اول(دومین پسر لودویک اول شاه بایرن در آلمان امروزی)، كه در 1832 میلادی به تخت نشسته بود، با انقلابی در 1862 میلادی پايان يافت.

 

 «اکروتیری» (Akrotiri) رهبر شورشیان جزیره کرت (1897 میلادی) در کنار کلیسای اِگیس؛

 

سلطنت ژرژ اول دانمارکی در یونان (از 1863 تا 1913 میلادی)

يونان تحت سلطنت پرنسی دانمارکی بود كه در 1863 میلادی، بنام گیورگ اول یا ژرژ اول (1845 تا 1913 میلادی) لقب يافت و با زوال قدرت ترُكهای عثمانی در 1863، 1881 و 1913 میلادی، ژرژ اول توانست یونان را با دیگر سرزمينها، از جمله تسالونیکی ( Thessaloniki) و اِپیروس (Epirus) متحد کند و در مقابل مقاومتهای مردم کرت به پیروزی رسد.

 

 کنستانتین اول با همسرش ملکه اولگا؛

 

تشکیل جمهوری یونان (از 1924 تا 1935 میلادی)

قرن بيستم شاهد بی‏ثباتی بسيار در اين كشور بوده است. الئو تريوس ونيزلوس(از 1864 تا 1936 میلادی)، در دوره‏ای از رقابت بين جمهوريخواهان و سلطنت‏طلبان (از 1910 تا 1935 میلادی)، سياست يونان را تحت تسلط خود داشت. اقدام رقيب او، كونستانتين اول سلطنت طلب(شاه یونان از 1920 تا 1922 میلادی)، در تسخير آناتولی از تركيه ، با شكست نظامی كونستانتين اول و تشكيل جمهوری یونان در 1924 میلادی، پايان يافت.

 

برقراری دوباره سلطنت در یونان (از 1935 تا 1941 میلادی)

در 1935 میلادی، نظام سلطنتی دوباره برقرار شد، ولی اين پادشاهی به رهبری ژنرال يوانيس متاكساس (از 1871 تا 1941 میلادی) وابسته بود. اين شخص با ادعای خطر كمونيسم برای توجيه، عملاً ديكتاتور حكومت بود و اختلاف ‏نظر عمیقی در ملت وجود داشت.

 

پیروزی سلطنت طلبان بر کمونیست ها در جنگهای داخلی یونان (از 1945 تا 1949 میلادی)

تهاجم آلمان هیتلری به یونان در 1941 میلادی، با مقاومت گروه‏های رقيب كمونيست و سلطنت طلب مواجه شد، و سپس جنگ داخلی كه بين اين گروه‏ها درگرفت از 1945 تا 1949 میلادی ادامه يافت. در 1949 میلادی با کمک بريتانيا و آمريكا، سلطنت‏طلبان پيروز شدند.

 

 خیابانهای آتن در 17 نوامبر 1973 میلادی؛

 

کودتای نظامی سرهنگ ها در یونان (1967 تا 1974 میلادی)

تبعید كونستانتين دوم ؛ کشمکش بخاطر قبرس با ترُکیه ؛ دولت غیرنظامی در یونان (از 1974 تا به امروز=2013 میلادی)

تداوم بی‏ثباتی یونان در دهة 1960 میلادی منجر به كودتای نظامی در 1967 میلادی گشت. كونستانتين دوم، كه در ابتدا با كودتا مخالفت نكرده بود، در تقاضا برای بركناری هيأت نظامی حاكمه ناموفق ماند و تبعيد شد. «ديكتاتوری سرهنگ ها» هنگامی كه تشويقشان برای كودتای يونانيهای قبرسی، يونان را به آستانة جنگ با تركيه كشاند در 1974 میلادی خاتمه يافت.

 

دولت غيرنظامی بار ديگر سركار آمد. و در 1975 میلادی قانون اساسی جديد جمهوری تصويب شد. يونان، به ويژه از طريق عضويت در جامعة اروپا(1981 میلادی)، از آن زمان روابط نزدیک‏تری با اروپای غربی برقرار ساخته است. در 1992 میلادی مخالفت يونان مانع به رسميت شناخته‏ شدن مقدونيه، یکی از جمهوريهای يوگسلاوی سابق، از سوی جامعه اروپا گرديد.

 

اساطیر یونان باستان ؛ "یونانیان" ، قهرمانان «ایلیاد هومر»

 

 قهرمانان ایلیاد هومر؛

 

"یونانیان" ، قهرمانان «ایلیاد هومر»

اساطیر یونانی از راست: آگاممنون، آشیل، نستور، اودیسه، دیومدس، پاریس(با کلاه مهری)، منه لاُس(برادر آگاممنون). دیگر اساطیر عبارتند از:

 

آشیل

پسر «پله» پادشاه «پته» و مادرش «رب النوع ته تیس» بود. در جریان جنگ تروا، وی با «آگاممنون» یکی از اساطیر اختلاف پیدا کرد. وی پسر آپولون را اشتباها کشت و نیز «هکتور» پهلوان افسانه ای یونان را به قتل رسانید.

 

آفردویت

رب النوع عشق و دختر «زئوس» و «دیون» بود و «آرس» خدای جنگ را دوست داشت و نیز عاشق «آدونیس» بود که «پرسه فون» رب النوع دیگر نیز عاشق او بود و او را در میان خود قسمت کردند. خشم آفردویت سبیار خطرناک و مدهش بود.

 

آکاکالیس

یکی از دختران «مینیوس» و معشوقه «هرمس» و «آپولون» بود و از آن دو چهار پسر یافت به نامهای «سیدون»، «ناکوس»، «میلتوس» و «آمفی تمیس». یکی از فرزندان او را به نام میلتوس به فرمان آپولون ماده گرگهای جنگل شیر دادند.

 

آکالانتیس

یکی از 9 دختر پادشاه مقدونیه بود که دایم با دختران دیگر بر سر اینکه چه کسی بهتر آواز می خواند دعوا داشتند و از خدایان قضاوت می خواستند و سرانجام نیز خدایان او را به صورت «مرغ سقا» درآوردند و خواهران او نیز ه ریک  به پرنده ای تبدیل شدند.

 

آکاماس

پسر «ته سه» و «فدره» بود. در جریان جنگ تروا با دختری به نام «لائودیسه» ازدواج کرد و سپس قبرس را آباد کرد و چون به خود مغرور شد، خدایان از او در خشم شدند و روزی از اسب به زیر افتاد و شمشیر خودش در شکمش رفت و او را کشت.

 

آکه لوس

نام خدای رودخانه ای به همین نام در یونان است و به خاطر دختری به نام «دژانیر» با «هرکول» قهرمان معروف اساطیری در افتاد و هنگام جنگ به صورت گاوی در آمد ولی هرکول یک شاخ او را کند و در عوض دریافت آن شاخ، از دژانیر صرف نظر کرد.

 

آکون تیوس

وی از اساطیر درجه دوم است. عاشق دختری به نام «سیدی پی یه» شد و پدر دختر، او را به مرد دیگری داد ولی به هنگام عروسی با او بیمار شد و ازدواج صورت نگرفت تا سرانجام به توصیه خدایان پدر «سیدی پی یه» او را به عقد آکون تیوس در آوردند.

 

آپولون

پسر «زئوس» و «لتو» و برادر دوقلوی «آرتمیس» از خدایان الپ بود. وی خداوند موسیقی، پیشگویی، نباتات و خدای شبانی و جنگ نیز می دانستند. وی دوبار به سبب اعمال خود موجب خشم زئوس شد.

 

آتالانت

از زنان اساطیری بود و ماده خرسی به او شیر داد و به خاطر وفاداری به «آرتمیس» برادر آپولون با کسی از دواج نمی کرد مگر اینکه در مسابقه دو بر او پیروز شود و جوانی به نام «هیپو میس» برنده شد و با او ازدواج کرد. ولی زئوس آن دو را به دو شیر مبدل کرد.

 

آترا

دختر «پیته» بود و گرچه با «اژه» ازدواج کرد اما اولین بار با «پوزئیدون» در آمیخت و فرزند وی نیمه رب النوع بود و این فرزند «تزه» نام داشت. و چون تزه مرد «آترا» از فرط اندوه و غصه دق کرد و بدرود زندگی کرد.

 

آته نا

دختر «زئوس» و «مه تیس» بود و زئوس او را بلعید تا فرزند وی خدای خدایان نشود. ولی بعد توسط «هفائیس توس» آته نا را از سر او بیرون آورد. آته نا رب النوع جنگ و عقل و هنر نیز بود. آتن پایتخت یونان به نام اوست.

 

آرتمیس

پسر «زئوس» و «لتو» و خواهر دوقلوی آپولون بود وی همیشه باکره و مسلح بود و زنان زائو را که درد می کشیدند از میان می برد. قهرمان غول آسای اساطیر به نام «اوریون» نیز توسط او کشته شد و «ایفی ژنی» دختر «آگاممنون» هم قربانی او شد.

 

آژاکس بزرگ

پسر «تلامون» از قهرمانان جنگ «تروا» بسیار سختگیر و از خدایان هراسان بود. وی به خاطر آنکه «اولیس» قهرمان قهرمانان معرفی شد به جنون دچار شد و به کشتار جانوران مقدس پرداخت و سرانجام مغضوب خود شد و خود را کشت.

 

آژاکس کوچک

پسر «اولیه» و جنگ آوری خشن بود و به همه خدایان بی اعتنا بود. و از این بی اعتنایی بیش از همه «آته نا» عصبانی شد و بعد از بلاهای متعددی که برای تنبیه او بسرش آمد، با کمک «پزئیدون» آژاکس را به دریا افکند و او را غرق کرد.

 

توصیف دنیای مردگان از هومر

در یونان کهن، مردم هنوز تصور و تجسم دقیقی درباره اینکه آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه نداشتند. اما بعدها در دوران شکوفایی یونان باستان در قرن هفتم پیش از میلاد، به عنوان مثال، جهان زیرین توسط هومر به طور دقیق چنین وصف گردید:

 

توصیف دنیای «الیزیوم» (بهشت) و «تارتاروس» (جهنم)  

«دروازه عریضی درست زیر زمین آنجا که نور پایان می یابد، به داخل قلمرو ظلمانی و تاریک «هایدس» (در روم: ارکوس) راه می یافت. ورودی این دروازه را سگ سه سر، «زربروس» نگهبانی می کرد تا هیچ روحی نتواند از دست هایدس فرار کند. «شارون» قایقران با قایق پارویی کوچکی ظاهر می شد و روح شخص مرده را روی آب سیاه رودخانه «استیکس» قرار می داد این رودخانه دور قلمرو مردگان جریان داشت. آنگاه دادرس مردگان حکم را می خواند و درستکاران به سمت راست می رفتند از نهر «لیثه» که به صافی نقره بود، آب می نوشیدند و دردها و رنج های زمینی خود را فراموش می کردند. سپس به صورت اشباحی بدون وجود مادی، در «الیزیوم» سیر می کردند و می گشتند. در الیزیوم، بهار جاویدان حکمفرما بود. گناهکاران و کجرهان برعکس، به سمت چپ و به عمق «تارتاروس» نزول می کردند مکانی که آن را نهر آتش گدازان و سوزانی احاطه کرده بود. در آنجا «اینی»ها بدکاران را شکنجه و عذاب می کردند و زندگی پر از رنج و شکنجه ای در انتظارشان بود.»

 

 

(این نوشتار همچنین تکمیل خواهد شد: سروش آذرت/ 17 مزداد 1392 / 8 یولی 2013 میلادی)

 

منابع:

- سایت "کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت" یا "iptra.ir".

- نوشته ای از محمدرضا از سایت "reza007.blogfa.com".

- نوشته ای از طوبی از سایت"younan.persianblog.ir".

- سایت " sweet-dreamworld.de".

- سایت " hellenicaworld.com".

- سایت "weltwunder-online.de".

- سایت "staatenderwelt.de".

- سایت "همشهری.آی ار" یا "hamshahrionline.ir".

- سایت "jasjoo.com".

- سایت " winckelmann-gesellschaft.de".

- سایت "nicholasjv.blogspot.com".

سایت "en.academic.ru".

 

 

(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت/ 10 مرداد 1392 / 1 آگوست 2013 میلادی)

 

...............         .................        ...............      ...............     ............

 

با تشکر از سایت "کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت" یا "iptra.ir" و از طوبی از سایت "younan.persianblog.ir" و از سایت "staatenderwelt.de" و از محمدرضا از سایت "reza007.blogfa.com" و از سایت " sweet-dreamworld.de" و از سایت "weltwunder-online.de" و از سایت "همشهری.آی ار" یا "hamshahrionline.ir" و از سایت "jasjoo.com" و از سایت " hellenicaworld.com" و از سایت " winckelmann-gesellschaft.de" و از سایت "nicholasjv.blogspot.com" و از سایت "en.academic.ru" / سایت خانه و خاطره / سروش آذرت / 17 مرداد 1392 / 8 آگوست 2013 میلادی /