با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
حیدر
تاروردیف
(خدادادی)
معروف به حیدر
عمو اوغلی
حیدر
عمو اوغلی؛
از
پايه گذاران
حزب دمكرات، حزب
عدالت و حزب
كمونيست
ايران
راویان
حیدرعمو اوغلی
را از
انقلابيون
قفقاز و از
پايه گذاران
حزب دمكرات، حزب
عدالت و بعدها
حزب كمونيست ايران می
دانند. او
در جنبش
مشروطيت و سپس
در جنبش جنگل نقش
فعالی را داشت و در
اواخر سال 1920 ميلادى به
سبب سياست هاى
چپ روانه اى
كه توسط
افراطيون
درون حزب كمونيست
حیدرعمو
اوغلی در جنبش گيلان
اعمال شده بود
باعث سقوط
اعتبار حزب کمونیست
و چند
دستگى در درون "جنبش گيلان"
گشت.
بعدها
اين جبهه که از میرزا
کوچک خان و
احسان الله
خان و حیدر
عمواوغلی تشکیل
شده بود، بدلايل
گوناگون از جمله
فشار نيروهاى
نظامى دولت
انگليس و تا حدودى
مماشات ميرزا
كوچک خان (؟!) با
آنها و تداوم
سياستهاى غلط
و آنارشیستی احسان الله
خان به شقه كشيده
شد و
حيدرعمواوغلى
با توطئه (؟!)
اطرافيان
ميرزا كوچك
خان كشته
شد.
حیدرخان
عمو اوغلی (حیدر
تاروردیف= حیدر
خدادادی)
(زاده
1880 میلادی/ 1259
خورشیدی در
ارومیه-
متوفی 1920 میلادی/ 1299 خورشیدی)
حیدر
تاروردیف (حیدر
خدادادی)
انقلابی
کمونیست ایرانی
و از فعالان
موثر جنبش
مشروطه ایران
و از رهبران
حزب کمونیست ایران.
اصل
و نسب حیدرخان
حیدرخان
عمواوغلی
مشهور به چراغ
برقی که نام
اصلیش تاری ویردیوف
(خداداد) بود،
در سال 1259 ه.ش (1880 م.)
در شهر ارومیه
(رضائیه) (یا به
قولی در
سلماس) از پدری
به نام علی
اکبر افشار و
مادری به نام
زهرا خانم
متولد شد.
پدرش علیاکبر
افشار ، طبیب
بود. مشهدی علیاکبر
را مردم عمو
خطاب میکردند.
به همین خاطر
حیدر به
عمواوغلی
شهرت یافت. او
مردی دلسوز و
مهربان بود و
در میان مردم
نفوذ بسیار
داشت. وی در
سال 1265 ه.ش (1886 م.) به
علت فشارهای
ماموران دولتی
همراه
خانواده اش در
شهر
الکساندرپل
(لنیناکان) در
ارمنستان مقیم
شد.
مهاجرت
به ایروان و
تحصیلات در
گرجستان
حیدرخان
در آن شهر پس
از اتمام تحصیلات
ابتدائی در ایروان
هم دبیرستان
را با کسب
مدال طلا به
پایان رسانید
و در عین حال
با برخی از
آثار انقلابی
آشنا شد و ضمن
اطلاع از
مارکسیسم در 18
سالگی وارد
حزب سوسیال
دموکرات شد.
سپس در
گرجستان به
دانشگاه برق
انیستیتوی پلی
تکنیک وارد شد.
مهندس
حیدرخان در
باکو
حیدرخان
بعد از تحصیل
با دیپلم
مهندسی برق به
باکو رفت و در
جریان انقلاب
1905 م. روسیه قرار
گرفت. وی به
اتفاق کراسین
که از انقلابیون
معروف بود، ایستگاه
برقی برپا
کرد، سپس در
کارخانه
متقال بافی،
ماشینیست برق
شد و سمت
سرمکانیک در
صنایع نفتی تقی
اف به کار
مشغول شد.
عضو
کمیته مرکزی
حزب اجتماعیون
باکو
در این
هنگام حزب
اجتماعیون به
رهبری نریمان
نریمانف در
باکو تشکیل شد
و حیدرخان به
عضویت کمیته
مرکزی این تشکیلات
انتخاب شد.
اختراع
چراغ برق و
آستان قدس
مشهد
با
اختراع چراغ
برق و ورود آن
به ایران متولیان
آستان قدس به
فکر افتادند
که برای تأمین
روشنائی حرم
از کارخانه چراغ
برق استفاده
کنند.
مشهد
قدیم؛
مظفرالدین
شاه و برق
آستان قدس/ 1279
خورشیدی/ حیدرخان
در مشهد
بنابراین
مظفرالدین
شاه در هنگام
بازگشت از سفر
اول اروپا
(دوازدهم ذیحجه
1317 تا دوم شعبان
1318 ه.ق) سه روز در
باکو ماند و
دستوری برای
خرید موتور
برق برای حرم
امام رضا در
مشهد صادر
کرد. چون در آن
زمان بین
مسلمانان
مهندس چراغ
برق بسیار کم
بود، بنابراین
مسلمانهای
باکو، حیدرخان
عمواوغلی را
معرفی کردند.
به عقیده کسروی،
حیدرخان چون
تحصیلات
مهندسی برق
داشت، به دعوت
رضا یوف (حاج میرزا
محمود میلانی)
از بازرگانان
تبریز ، پس از
خرید ماشین
"اوتو دویتز"
و لوازم
چهارصد چراغ ،
به سمت
خراسان حرکت
کرد و در حدود
جمادی الاولی
1320 ه.ق در کارگاه
برق مشهد
استخدام شد. حیدرخان
عمو اوغلی مدت
15 ماه در مشهد
مشغول به کار
انداختن
کارخانه برق
حرم امام رضا
و بالا خیابان
بود. در این
زمان در مشهد
نیرالدوله
حکمرانی میکرد
و سهام الملک
متولی باشی
آستان قدس
بود، طبق تقریرات
حیدرخان که میرزا
ابراهیم منشی
زاده نوشته است
: «نیرالدوله
در حین حرکت و
عبور از کوچه
و بازار عده
کثیری از فراشها
تقریباً به
عده چهارصد
نفر جلو و عقب
خود انداخته و
کسانی را که
نشسته بودند،
به زور بلند
کرده و حکم به
تعظیم کردن مینمودند،
و حتی متولی
باشی نیز از این
حرکات معمول می
داشت. چون
چراغ برق یک چیز
تازه در ایران
بود ، اهل
خراسان اغلب
به تماشای
کارخانه میآمدند.
به همین دلیل
تقریباً با
تمام اهل
خراسان از وضیع
و شریف آشنا
شدم».
از
مجموع تقریرات
حیدرخان چنین
ملاحظه میشود
که رابطه وی
به واسطه
دارا بودن روحیه
و اندیشههای
انقلابی، با
متولی باشی
(سهام الملک)
حسنه نبوده ،
بهطوریکه
روزی در اول
شب ، کسی به
عجله وارد
کارخانه شد و
گفت: «متولی
باشی برای
تماشای
کارخانه میآید
، بهتر است
چراغ جلو
بفرستید ، حیدرخان
اعتنائی به او
نکرد و دستور
داد دروازه
کارخانه را نیز
بستند و متولی
باشی (سهام
الملک) پس از نیم
ساعت انتظار
وارد کارخانه
شد. مقصود حیدرخان
از این تحقیرات
، به صرافت
انداختن و حالی
کردن به مردم
بود که تکلیف
و وظیفه شخصیت
بشریت را درک
نمایند.. (تاریخ
اورمیه- آرمین
اسکندری).
بلوای
مشهد/ 1321 قمری/ نیرالدوله
حاکم مشهد
سفاکی
های حاکم وقت
خراسان، نیز
او را ناراحت
میکرد. در
بدو ورود حیدر
خان ، نیرالدوله
(حاکم مشهد) یک
نفر را بر
دروازه شهر
شقه نموده و
به واسطه این
عمل مردم حکمران
را تحسین میکردند
(رئیس نیا- 35 ). حیدرخان
با توجه به
اوضاع اجتماعی
مشهد ، گرانی
نان و قحطی را
بهانه تحریک
مردم علیه
حکمران قرار
داده و از
آنان خواست
برای عزل نیرالدوله
قیام کنند ،
بنابراین هیجان
غریبی در مردم
ظاهر شده و یکباره
عزل حاکم را
خواستار شدند.
در این
قیام چندین
خانه هم تاراج
شد که یکی از
آنها خانه نایب
التولیه بود
که بیست خم
شراب از منزلش
بیرون
آوردند، دو خم
از آن شراب را
در دم بست دروازه
صحن گذارده به
عابرین میگفتند،
این شرابها از
خانه نقیب السادات
سرکشیک حرم بیرون
آمده است که
ظاهراً خود را
تقدیس مینماید.
رکن
الدوله در
مشهد بعد از نیرالدوله
پس
از این بلوا (1321
قمری) نیرالدوله
از حکومت عزل
و رکنالدوله
منصوب او گردید.
حیدرخان
عمواوغلی مدت
15 ماه در مشهد
مشغول به کار
انداختن
کارخانه برق
حرم و بالا خیابان
بود. کارخانه
برق در آن
زمان با زغال
سنگ کار میکرد
و در کوچهای
بهنام چراغ
برق قرار
داشت. در قاب
چهارچوبهای
که در ایوان
طلای صحن کهنه
نصب کرده
بودند این شعر
با خط درشت و
نستعلیق و با
نور برق روشن
در شبها جلوه
خاصی داشت.
شهی
که شمع حریمش
فروق مشعل و
ماه
چراغ چی سزد
او را مظفرالدین شاه
حیدرخان
در مشهد و ملک
الشعراء
حیدرخان
در مشهد به
نشر افکار حزب
سوسیال
دموکرات
پرداخت و حتی
سعی و تلاش
داشت که فرقه
سیاسی تشکیل
بدهد که موفق
نشد. و با آزادیخواهان
آنجا مثل ملک
الشعرای بهار
ارتباط و
همکاری داشت.
ملک الشعرای
بهار ضمن
اشاره به آن ،
خود را جزء
اعضای کمیته ایالتی
نامیده است.
حیدرخان
در تهران
حیدرخان
در رجب 1321 ه.ق از
مشهد به تهران
رفت و در کارخانه
برق حاجی امینالضرب
استخدام شد.
چون در این
کارخانه کار میکرد
حیدرخان برقی
شناخته شد. حیدرخان
عمواوغلی با
اوج گیری
جنبش مشروطه
در بسیاری از
رویدادهای
انقلابی
مشروطیت دست
داشت و نسبت
به کشتن مخالفین
آزادی (به
گمان خود)
کوچکترین
خوفی یا تردیدی
به خود راه نمیداد
و پس از به توپ
بستن مجلس به
باکو رفت و در
آنجا عدهای
داوطلب فدایی
را برای
مبارزه با
محمدعلی شاه و
یاری مجاهدین
تبریز روانه
نمود و خود نیز
به تبریز آمد
و یکی از
ارکان انقلابی
آذربایجان
گردید و در جریان
نیردهای تبریز
و در کشتن
شجاع نظام
مرندی با بمب
دست داشت.
حیدرخان
پس از فتح
تهران
در
سال 1328 قمری از
طرف حزب
دمکرات به
ماموریت مخفی
میان ایل بختیاری
رفت و در ربیع
الاول 1329 قمری به
تهران بازگشت
و در آنجا به
صورت مخفی
زندگی میکرد،
تا اینکه محل
زندگی او
شناسایی شد.
حیدرخان
و یپرم خان
به
دستور یپرم خان
او را تبعید
کردند. حیدرخان
به روسیه و از
آن جا به
فرانسه و سپس
به سوئیس رفت
و به همکاران
لنین پیوست.
اهم
وقایعی که حیدرخان
در آن نقش
داشت
- تأسیس
حزب کمونیست ایران
- ریاست
کمیته ترور یا
وحشت
-
شرکت در نقشه
کشتن میرزا علی
اصغرخان اتابک
- بمب
انداختن در
خانه
علاءالدوله
-
سوءقصد به
محمدعلی شاه و
بازداشت حیدرخان
و یارانش
-
اتهام به قتل
سید عبدالله
بهبهانی پیشوای
اعتدالیون در
تاریخ 9 رجب 1328
ه.ق و توقیف در
شهرداری به
مدت یکماه
- نهایتاً
اینکه طی اولین
کنگره خلقهای
شرق در 25 ذیحجه
1338 قمری ریاست
کمیته مرکزی
حزب کمونیست
جدید را بر
عهده داشت
(تاریخ اورمیه-
آرمین اسکندری).
حیدرخان
و جنبش جنگل
با
شروع جنبش
جنگل با آنان
تماس گرفت و
در اردبیهشت 1300
خورشیدی، پس
از مذاکرات
طولانی، امضای
توافق بر سر
همکاری جدید
با میرزا کوچک
خان را امکان پذیر
ساخت. بر این
اساس در دوره
هفت ماهه پایانی
نهضت جنگل به یاران
میرزا کوچک
خان پیوست. وی
اندیشه اتحاد
با میرزا را
داشت و پس از
توافق با میرزا
برای جنگلیها
پول و اسلحه
فراهم کرد.
کشته
شدن حیدرخان (5
آبان 1300 خورشیدی/
18 اکتبر 1921
میلادی)
پس
از اختلافات و
کشمکشهائی
که در "جنبش
جنگل" پیش آمد
، حیدر خان در یکی
از روستاهای گیلان
محاصره و کشته
شد. (بدین قرار)
در یکی از
جلسات (جنبش
جنگل) یاران میرزا
(کوچک خان)
خبردار شدند
که توطئهای
علیه آنان در
شرف تکوین است
و بنابراین به
ملا سرا (محل
جلسه) حمله
کردند. حیدرخان
عمو اوغلی از
آنجا فرار
کرده به پسیخان
رفت.
معینالرعایا
(حاکم گیلان) ،
حیدرخان را به
ایل آلیان
فرستاد. افراد
ایل آلیان وقتی
از نابودی
نهضت جنگل
اطلاع حاصل
نمودند ، حیدرخان
عمواوغلی را
به بهانه های
مختلف خفه
کردند و بدنش
را در قریه
«مسجد پیش» که
محل سکونت ایل
بود به خاک
سپردند. اما
عدهای هم
کشته شدن حیدرخان
عمو اوغلی را
توسط میرزا
کوچک خان تایید
کردهاند (چه
کسی معلوم نیست؟!)
و تاریخ کشته
شدن وی را 5
آبان 1300 خورشیدی
مقارن با 18
اکتبر 1921 میلادی
ذکر نمودهاند.
حیدر
خان عمو اوغلی
در تأسیس حزب
کمونیست ایران
نقش موثر داشت
و در "اولین
کنگره خلق های
شرق" در 25 ذیحجه
1338 قمری نمایندگی
حزب کمونیست ایران
را برعهده
داشت....
(منبع:
سایت ویکی پدیا)
.................. ................. ............... ...............
آشنایی
با اولین تروریست
مدرن ایرانی / حیدرخان
عمو اوغلی
... به هر حال
معروف است
تمام بمب گذاريهای
آن دوره همگی توسط خودش
طراحی و اکثرا
توسط خودش
اجرا گرديد.
بمبگذاری
درب خانه
شاهزاده علاءالدوله ،
پشت ديوار
خانه وزير
مخصوص و در
خيابان پست خانه
و سر راه محمدعلی شاه، همگی کار خودش بود
و همچنين قتل یکی از سران
استبداد،
شکرالله خان
شجاع نظام
مرندی و پسرش خان
بابا خان شجاع
لشکر...
احمد
کسروی در کتاب "تاريخ
مشروطه" می
گويد:
«اين بمب که
توسط حيدر
عمواوغلی و با دستياری
عدهای گرجی
ساخته شد، در
جعبه نهاده
گشت و به مهر
سيف السادات
ممهور گشت،
روز سهشنبه 5
آبان به مرند
رسيد و شجاع
نظام ، به
شجاع لشکر امر
کرد آن را
بگشايد، ولی
فرزند دودلی
کرد و پدر به
او نهيب زد
لاجرم کارد بر
ريسمان کشيد ،
بمب ترکيد و
آوایش تا چند
زرع رفت و شهر
تکان خورد و
خود شجاع نظام
شکمش دريده و
رانش برگشت و
با اندک جانی
که داشت آب
طلبيد ليکن تا
بياورند
درگذشت».
بمب
گذاری درب
خانه شاهزاده
علاءالدوله/
از زبان حیدرخان
عمواوغلو
شاهزاده علاءالدوله
حاکم تهران در
زمان مظفرالدین
شاه/ عکس از
"تهران گردش.
کام"؛
از
خاطرات حیدر
عمواوغلو
«شب 15 جمادیالثانی 1325
قمری
(1286 خورشیدی) من تنها در پی
اين مأموريت
برخاستم ،
تقريبا هفت ساعتی از شب میرفت
که بمب بزرگی
را که همراه
داشتم ، در درب
خانه
علاالدوله
ترکاندم و به
طرف باغ وحش دوشان
تپه حرکت
کردم. آن شب
بسيار تاریکی بود و دو تن
سرباز از جلوی
پست خانه
تعقيبم میکردند ،
و دو نفری هم
بالای خيابان یعنی از روبرو میآمدند ،
من از پياده
رو میرفتم که
اينها به هم
ملحق شدند، و
دنبالم
افتادند تا به
کوچه ناظم
الاطبا رسيدم
و به پشت سرم
برگشته و چند
گلوله به جهت
اينکه دست از
تعقيبم بردارند انداختم... سر
کوچه سگهای
زيادی دورم
بودند و يکريز
پارس می کردند ،
و قزاقها به
هوای پارس سگها
تيری انداخته و
مرا نمیديدند،
باری به هر حال به
پشت ديوار
کارخانه برق
رسيدم و از
سيم کلفتی که
قبلا به آن
طنابی بسته بودم ،
خودم را بالا
کشيدم ولی ناغافل
سگی پاچه
شلوارم را
گرفته ولی
با تکان دادن
پايم به زير
افتاد در حالیکه لته شلوارم
در دهانش
ماند!!! وارد
کارخانه که شدم
تمام دربها
قفل بود و همه
در خواب، فقط
داخل آهنگرخانه
جا بود، زمينش
رطوبتی بود و
هرگز روی
آفتاب نديده
بود، تا صبح
سرپا بودم دست
آخر اين
روماتيزم از
آن زمان بر من
عارض گشت.»
(منبع:
سایت پارسینه
. کام)
.................. ................. ............... ............... ............
"جنگ
جهانی اول"/ "میرزا
کوچک خان جنگلی"/
"اولین روابط
سیاسی ایران و
آمریکا"/
با
تشکر از سایتهای
"ویکی پدیا" و
"پارسینه.
کام"/ سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت/
آبانماه 1391
خورشیدی/ 2012 میلادی/