با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

جمهوری سوسیالیستی ویتنام 

 

 منطقه هندوچین (ویتنام،لائوس و کامبوج)؛  پرچم ویتنام سوسیالیستی؛

 

سایگون ، هوشی مین ویل (شهر هوشی مین)

بعد از تقسیم ویتنام از سال 1954 تا 1975 میلادی به دو قسمت، هانوی پایتخت ویتنام شمالی و سایگون پایتخت ویتنام جنوبی بود. سایگون (Sài Gòn) که امروزه به شهر (ویل) هوشی‌مین معروف میباشد، بزرگ‌ترین شهر جمهوری سوسیالیستی ویتنام است که بر اساس آمار سال 2009 میلادی جمعیت این شهر برابر با 7 میلیون و 100 هزار نفر (7100000) میباشد. اما هانوی در شمال ویتنام پایتخت کنونی جمهوری سوسیالیستی ویتنام میباشد.

 

موقعیت ویتنام

کشوری در جنوب شرقی آسیا است که یکی از بیشترین رشدهای اقتصادی را در منطقه خود دارد و تلاش می‌کند تا سال 2020 به کشوری توسعه ‌یافته تبدیل شود. این کشور از شمال با چین، از شمال غرب با لائوس و از جنوب غرب با کامبوج همسایه است. در جنوب این کشور دریای جنوبی چین قرار دارد.

 

ویتنام مستعمره فرانسه و ژاپن

در قرن 19 میلادی فرانسه ویتنام را مستعمره خود کرد. ویتنام طی جنگ جهانی دوم به اشغال ژاپن درآمد. پس از جنگ دوباره فرانسه زمام امور را در ویتنام به دست گرفت اما تنها اندکی پس از آن در سال 1945 میلادی، ویتنام استقلال خود را به دست آورد.

 

استقلال ویتنام (1945 میلادی) ؛ تقسیم ویتنام (20 یولی 1954 میلادی)

حدود ده سال پس از استقلال از طرف حزب کمونیست ویتنام، ویتنام به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد (1954 میلادی) که نظام کمونیستی در شمال و نظام غیرکمونیستی در جنوب این کشور برقرار گردید. در سال 1965 میلادی آمریکا با فرستادن نیروهایی به ویتنام جنوبی به یاری جنوبی‌ها برای مقابله با شمالی‌ها شتافت. کمکی که به جنگ مشهور ویتنام منجر شد. این جنگ ضررهای زیادی به آمریکایی‌ها وارد کرد و سرانجام در سال 1973 میلادی خاتمه یافت.

 

در سال 1975 میلادی حکومت ویتنام جنوبی سرانجام سرنگون شد و در تمامی ویتنام حکومت کمونیستی برقرار شد. ویتنام در سال 1979 میلادی (سال انقلاب در ایران) به کامبوج حمله و آن را اشغال کرد. اما کامبوج با کمک چین موفق شد ویتنام را از خاک خود عقب براند. کشور ویتنام عضو آ.سه.آن است.

 

جنگ ویتنام (1965 تا 1973 میلادی)

آنچه ویتنامی‌ها از آن به عنوان جنگ آمریكایی (American War) و آمریكایی‌ها از آن تحت عنوان جنگ ویتنام (Vietnam War) یاد می‌كنند مابین سال‌های 1965 تا 1973 میلادی اتفاق افتاد. اما سابقه مداخله ‌نظامی آمریکا در ویتنام به سال 1950 میلادی و شناسایی حکومت کمونیستی ویتنام‌ شمالی توسط چین و روسیه و در مقابل، شناسایی حکومت ویتنام ‌جنوبی توسط ایالات متحده و تشدید عملیات چریک‌های طرفدار شمال- موسوم به ویت‌کنگ- برای تسلط بر جنوب این کشور باز می‌گردد.

 

دولت آمریکا در سال 1960 میلادی عهد خود به جلوگیری از تسلط کمونیست‌ها را اعلام داشت و کمک‌های نظامی ایالات متحده به ویتنام جنوبی از 1964 میلادی به حضور نظامی گسترده آمریکاییان و درگیری مستقیم با چریک‌های ویت‌کنگ و حمله به ویتنام شمالی، به اتهام حمایت از آنان، منجر شد. مداخله نظامی آمریکا در ویتنام به کشته شدن حدود شصت هزار آمریکایی، دویست و پنجاه هزار نظامی و شهروند ویتنام جنوبی و بیش از یک میلیون تن از چریک‌های کمونیست و نظامیان و غیرنظامیان ویتنام شمالی منجر شد و اعتراضات گسترده‌ای را در سطح جهان از جمله در داخل آمریكا در پی آورد.

 

وحدت دو ویتنام (1975 میلادی)

در سال 1968 میلادی، ریچارد نیکسون، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا تعهد خود به دستیابی به "صلح با عزت" در جنگ ویتنام را اعلام داشت و در آوریل سال 1975 میلادی، با خروج نظامیان آمریکایی از ویتنام جنوبی، این کشور به تصرف کمونیست‌ها درآمد و به ویتنام شمالی ملحق شد.

 

هوشی مین ، رهبر انقلاب ویتنام

 

 هوشی مین (Hồ Chí Minh

 

هوشی مین ، «عمو هو»

(از 19 می 1890 تا 2 سپتامبر 1969 میلادی/ از 29 اردیبهشت 1270 تا 13 شهریور 1349 خورشیدی)

 

ماه سپتامبر (شهریورماه)، ماه تولد هوشه مین است (در حقیقت در روز سوم سپتامبر 1969 میلادی، هوشی مین وفات یافت اما از آنجاییکه بیانیه استقلال ویتنام در سال 1645 میلادی در روز دوم سپتامبر به جهانیان اعلام شد، ویتنامیها بعد از مرگ هوشی مین در سوم سپتامبر 1969 میلادی، تصمیم گرفتند روز دوم سپتامبر/ 13 شهریور را که روز استقلال و از اعیاد ملی- میهنی ویتنام است بنام رهبر استقلال ویتنام روز تولد او بدانند). رهبر افسانه ای ویتنام، که هنوز، در هر کجای جهان وقتی می خواهند در برابر تهاجم نظامی استعمارگران و یا قدرتمندترین کشور دنیا که امریکا میباشد و یا هر کشور خارجی دیگر بایستند از او یاد می کنند.

 

هوشی مین با مردم میهنش ارتش استعمارگران فرانسوی را در ویتنام به زانو در آورد، جنگ رهایی بخش ویتنام جنوبی را سازماندهی کرد و با این کار پایه گذار وحدت دو ویتنام شد. هوشی مین بیش از پانزده نام مستعار داشت. او انسانی بود که بسیار ساده زیست، چه در آن دورانی که در سنگرهای جنگهای ضد استعماری و ضد امپریالیستی بود و چه دورانی که در قصرهای دولتی ویتنام شمالی مستقر شده بود. هوشی‌مین بدون شک و تردید یک فرد استراتژیکی و سازمان‌دهنده بود.

 

کودکی و تحصیلات

بنا بر گفته رفقای کمونیست ایرانی او، نگوین تات تان که بعدها به نام هوشی مین معروف گشت، روز 19 می سال 1890 میلادی در قصبه بومی مادرش هوانگ ترو در ویتنام به دنیا آمد. او سومین فرزند خانواده اش بود. از همان عنفوان جوانی بحث های پدرش با رفقای وطن پرستش، و ستم گریهای استعمارگران فرانسوی، او را لبریز از عشق به میهن و مردمش کرد. هوشی مین از پانزده سالگی همکاری زیرزمینی با مبارزین جوان دانشگاه ها را آغاز کرد. و پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی (از 1905 تا 1910 میلادی/ یعنی از پانزده تا بیست سالگی؟! / سایت خانه و خاطره)، برای تدریس در ایالت فان تیت عازم سایگون شد، سپس در سال 1912 میلادی با کشتی فرانسوی لاتوش تره ویل با شغل کمک آشپز، به فرانسه رفت. او مدتی در مارسی زندگی کرد، سپس به آفریقا رفت. در سال 1913 میلادی عازم لندن شد و مدتی در هتل کارلتون به کار آشپزی پرداخت و در عین حال تاریخ استعمار انگلستان و فرانسه را مطالعه کرد.

 

در پایان جنگ جهانی اول (از اوت 1914 تا نوامبر 1918 میلادی)، او به پاریس بازگشت و مدت شش سال به‌ کار عکاسی و روزنامه‌نویسی پرداخت و در تمامی این دوران سرگرم فعالیت‌های سیاسی نیز بود. نخست، عضویت حزب سوسیالیست فرانسه را پذیرفت و در سال 1921 میلادی وارد حزب کمونیست فرانسه گردید. اولین مقاله خود را با عنوان "محاکمه استعمار فرانسه" در روزنامه پاریا منتشر کرد. در خلال اینگونه فعالیت‌ها، سازمان "جمعیت ویتنامی‌ها" را تشکیل داد و در جریان کنفرانس صلح ورسای (1919 میلادی)، درخواستی تحت عنوان "حقوق ملل" طی هفت ماده، درباره استقلال ویتنام، از طرف سازمان مزبور، تسلیم متحدین کرد. که در آن، هوشی مین خواستار شد که فرانسه حقوق مردم ویتنام را برای آزادی و دمکراسی و مساوات و حق تعیین سرنوشت، به رسمیت بشناسد. اما کنفرانس، عریضه او را بی جواب گذاشت (بخاطر کمونیست بودن او). وی سالها بعد در مصاحبه با روزنامه‌نگار امریکایی (در 11 نوامبر 1946 میلادی) گفت که «من از مسکو درس انقلاب فرا نگرفتم، بلکه فرانسه مهد آزادی و برابری، روح انقلاب را در من دمید»، اما انقلاب اکتبر روسیه، در او اثر زیادی به‌جا گذاشته بود.

 

هوشی مین و انقلاب اکتبر روسیه (1917 میلادی)

بنا بر گفته رفقای کمونیست ایرانی، او پس از انقلاب اکتبر 1917 میلادی در روسیه (مهر ماه 1296 خورشیدی)، چنان از خواندن تزهای لنین درباره مسئله ملی و استعماری، تحت تاثیر قرار گرفته بود که تنها در اطاقش قدم می زد و با صدای بلند، چنان که گویی توده ها را مورد خطاب قرار می دهد (در حقیقت داشت تمرین سخنرانی در حضور توده ها را میکرد/ سایت خانه و خاطره)، می گفت: «هموطنان ستمکش! اینست آنچه ما بدان احتیاج داریم. اینست راه ما به رهایی».

 

عریضه به کنفرانس ورسای (1919 میلادی)

پس از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه و پایان جنگ اول جهانی در سال 1918 میلادی، او عریضه ای شامل 8 ماده، تحت عنوان «حقوق ملل» به کنفرانس ورسای، که سران قدرتمند متفقین و متحدین در پاریس گرد هم آمده بودند (1919 میلادی)، ارسال داشت و در آن عریضه خواستار شد که فرانسه (در آن دوران ویتنام مستعمره فرانسه بود) حقوق مردم ویتنام را برای آزادی و دمکراسی و مساوات و حق تعیین سرنوشت به رسمیت بشناسد. اما سران آن کنفرانس عریضه او را بی جواب گذاشتند و او این تجربه را بدست آورد که اظهارات سران قدرتمند دنیا راجع به آزادی و دمکراسی و حقوق بشر تنها کلمات شیرینی بودند که برای گول زدن مردم تحت ستم از آن ها استفاده می شد.

 

هوشی مین از بنیانگذاران حزب کمونیست فرانسه (1920 میلادی)

سپس در سال 1920 میلادی، در کنگره حزب سوسیالیست فرانسه (شهر تور Tour) شرکت جست و به همراه بهترین مارکسیست های فرانسوی، حزب کمونیست فرانسه را بنیانگذاری کرد. به این ترتیب هوشه مین یکی از نخستین اعضای حزب کمونیست فرانسه و اولین ویتنامی کمونیست نیز بود.

 

هوشی مین بنیانگذار «اتحادیه بین مستعمرات» فرانسه

سپس هوشی مین با کمک حزب کمونیست فرانسه و همراه تعدادی از وطن دوستان دیگر مستعمرات فرانسه، «اتحادیه بین مستعمرات» را تشکیل داد و خود به عنوان عضو کمیته مرکزی و عضو دایم این کمیته انتخاب گردید. او با نشر روزنامه «لوپاریا» و تهیه مقالات و اعلامیه ها (مانند «استعمار فرانسه در مقابل دادگاه») به مبارزه خود علیه استعمار ادامه می داد.

 

 هوشی مین (پایین سمت راست) و تروتستکی (پایین سمت چپ) در کمینترن؛

 

مرگ لنین (21 ژانویه 1924 میلادی)

ولادیمیر ایلیچ اولیانف مشهور به لنین در ژانویه 1924 میلادی در منزل خود در شهر گورکی در سن 53 سالگی درگذشت. لنین در حقیقت معمار انقلاب اکتبر بلشویکی (اکثریتی) بود که حدودأ یک سال و نیم پیش از مرگش فلج شده بود و از اداره امور کشورش نیز کم کم کناره گیری کرده بود. هوشی مین در سوگ مرگ لنین چنین نوشت: «ما عمیقا از فقدان غیر قابل جبران مرگ لنین متاسفیم و همراه با همه مردم دنیا در غم خواهران و براداران خود (روسی خود) شریک هستیم. معهذا ما معتقدیم کمینترن و بخش های آن در کشورهای مستعمره رهنمودها و توصیه های او را دنبال خواهد کرد. لنین زمانی که زنده بود، پدر ما، معلم ما، رفیق ما و راهنمای ما بود و حال ستاره راهنمایی است که راه انقلاب سوسیالیستی را به ما نشان می دهد».

 

هوشی مین در پرتو تزهای لنینی چنین اضافه می کرد: «سرنوشت دنیای پرولتری به مقیاس وسیعی به مستعمرات، که غذا و نیروی قدرت های امپریالیستی را تهیه می کنند، وابسته است. اگر ما بخواهیم امپریالیسم را شکست بدهیم، باید از قطع منافع آن در مستعمرات آغاز کنیم.» وی در همین سال در اجلاس کنگره پنجم بین‌المل احزاب کمونیست (احزاب و کمونیستهای انترناسیونال) در مسکو شرکت کرد. وی پیش از ترک مسکو، پیامی به مبارزان افریقایی مقیم فرانسه فرستاد و لزوم مراجعت آن‌ها را به کشورهایشان، برای بیدار ساختن مردم و بالا بردن دانش سیاسی آن‌ها را تاکید کرد. پس از مدتی اقامت در مسکو، به چین رفت

 

هوشی مین در کانتون چین (1924 میلادی)

هوشه مین پس از مدتی اقامت در اتحاد جماهیر شوروی، در سپتامبر 1924 میلادی به شهر کانتون در چین رفت که مرکز فعالیت انقلابیون چینی بود. او آزادانه به فعالیتهای سیاسی پرداخت و در آنجا با یک دانشجوی جوان ویتنامی به‌نام « فام وام دونگ» که به‌علت رهبری اعتصاب دانشجویان در هانوی (در شمال ویتنام و نزدیک به چین و کانتون) تحت تعقیب بود و به چین آمده بود، آشنا شد و به سازماندهی در راه ایجاد حزب کمونیست مشغول شد. او منتخبی از جوانان ویتنامی مستقر در کانتون و چین را، که (بعدها) هسته رهبری حزب را بوجود آوردند، به نام « سازمان انقلابی جوانان ویتنام» متشکل کرد و «اتحادیه مردم ستمدیده آسیا» را، که دارای بخش ویتنامی نیز بود، پایه گذاری کرد. وی با نشر هفته نامه ای بنام تان نی ان (جوانان) و نوشتن کتابی بنام «راه انقلاب» به تربیت تئوریک انقلابیون پرداخت. او داشتن خصایل انقلابی ـ مانند کوشایی، قناعت، از خود گذشتگی، مصمم بودن به تصحیح نقایص خود و پرهیز از لاف زنی و خودستایی، انطباق دادن حرف با عمل، راسخ بودن در اعتقادات انقلابی ـ را کافی نمی دانست و انقلابیون را به فرا گرفتن تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم و درک راه و روش انقلابی تشویق می کرد. او همواره این جملات لنین را یادآوری می کرد: «بدون یک تئوری انقلابی هرگز یک جنبش انقلابی وجود نخواهد داشت. .. و فقط یک حزب که با تئوری پیشاهنگ رهبری می شود، می تواند نقش خود را به عنوان مبارز پیشاهنگ ایفا نماید.» او می دانست که انقلاب امر مشترک توده هاست و نه اقدام عده ای قلیل. انقلابیون باید آگاه باشند که کارگران و دهقانان نیروی اساسی انقلابند. او همچنین تاکید می کرد که انقلاب ویتنام بخشی از انقلاب جهانی است که خط مشی کمونیسم بین المللی را دنبال کرده است.

 

 هوشی مین و همسرش تانگ تویت مین؛

 

ازدواج هوشی مین با زنی چینی (اکتبر 1926 میلادی)

هوشی مین در اکتبر 1926 میلادی در رستوران پاسیفیک که در مرکز شهر کانتون بود با Tuyết Minh (Chinesisch: 曾雪明; Pinyin: Zēng Xuěmíng) Tăng / خانم تانگ تویت (مین) ازدواج کرد. همسر هوشی مین از خانواده ای چینی- کاتولیک بود و آنها تا آپریل 1927 میلادی در کانتون در کنار هم زندگی میکردند تا اینکه کودتای ضد کمونیستی چیانگ کای- چک بوقوع پیوست و هوشی مین ناچارأ از کانتون فرار کرد.

 

چیانگ کای- چک تئوریسین بزرگ انقلاب ملی- دمکراتیک چین بعد از مرگ سون يات سن در سال 1925 میلادی (Sun Yat-Sens / از 1894 تا 1925 میلادی/ نخستین رییس جمهور حکومت چین ملی در کانتون بود)، جانشين او و رهبر حزب كومينتانگ شده بود. چیانگ کای- چک بعدها بهنگام جنگ جهانی دوم از کمونیستهای مائو شکست خورد و با گنجینه خزاین چینی به تایوان امروزی گریخت و با اینکار او بانی دولت تایوان امروزی شد.

 

هوشی مین در سال 1954 میلادی بعد از تقسیم ویتنام، پریزیدنت ویتنام شمالی شد و همسرش تانگ تویت سعی کرد تا با او از طریق سفارت ویتنام در چین تماس و رابطه برقرار کند، اما این تماسها هیچ کمکی به حال او نکرد و تماس و رابطه ای میان آنان برقرار نگردید و حتی بعد از مرگ هوشی مین و بعدها با درگذشت تانگ تویت، ازدواج آنها از طرف دولت ویتنام برسمیت شناخته نشد (ادامه در پایان مقاله).

 

کودتای چیانگ کای جک (12 آپریل 1927 میلادی) ؛ تشکیل ارتش سرخ مائو (1928 میلادی)

در سال 1927 میلادی، بعد از کودتا و یورش چیانگ کای- چک (Tschiang Kai-scheks ) به کمونیست‌های کانتون، هو با نام نگوین به تایلند رفت. وی در آن‌جا نیز جمعیت ویتنامی‌ها را تشکیل داد و یک نشریه هفتگی به‌نام "بشریت" منتشر کرد، که شماره های آن را به ویتنام می‌فرستاد. البته بایستی یادآور شد تا سال 1927 میلادی کمونیستهای چین با جمهوریخواهان چینی و دولت چین ملی (ریاست با ژنرال چیانگ کای- جک) در کنار هم بودند ولی اتحاد آنان در این سال از هم پاشیده شد و کمونیستها این جدایی و یورش را با کودتا تشبیه میکنند. اما یکسال بعد چیانگ کای- جک با نیروهایش وارد پکن میشود و دولت تک حزبی را بوجود میآورد و مائو در مقابل به تاسیس ارتش سرخ میپردازد (1928 میلادی).

 

هوشی مین نماینده کمینترن (کمونیستهای بین الملل تحت حمایت حزب کمونیست شوروی)

کنگره وحدت در هنگ کنگ ؛ تشکیل حزب کمونیست ویتنام (1930 میلادی)

وی در سوم فوریه 1930 میلادی حزب کمونیست هندوچین را بنیاد نهاد. او افکار انقلابی مارکسیتی ـ لنینیستی را به وسیله هفته نامه جوانان و «جاده انقلاب» ترویج می کرد. ولی اختلافات سه سازمان کمونیستی ویتنامی ـ «حزب کمونیست هندوچین» در باک بو ، «حزب کمونیست آنام» در نام بو و «فدراسیون کمونیست هندوچین» ـ که با وجود کار مداوم و بسیج توده ها، کار تبلیغاتی یکدیگر را بسختی مورد انتقاد قرار می دادند، روز به روز شدیدتر می شد. سرانجام هوشه مین، به عنوان نماینده کمینترن، توانست در فوریه 1930 میلادی در کولون (نزدیک هنگ کنگ) کنگره وحدت را منعقد سازد. در این کنگره، که تحت ریاست او صورت گرفت، سه سازمان کمونیستی در یکدیگر ادغام و به سازمان واحدی بنام «حزب کمونیست ویتنام» تبدیل شدند. طرح برنامه و استراتژی و اساسنامه حزبی که بوسیله هوشه مین تهیه شده بود، در آنجا به تصویب رسید.

 

در پرتو رهنمودهای حزب کمونیست ویتنام، که خط مشی درستی را انتخاب کرده بود، ویتنام توانست در مقابل طوفان های سختی که در انتظارش بود، همانند صخره ای مقاومت کند. هوشی مین بارها تایید کرده بود که نخست حزب باید مستحکم گردد. چه بسیار اعضا حزب که در جنبش انقلابی ساخته شده بودند. ولی فرصت برای مطالعه منظم تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم و راه و خط مشی حزب و سیاست های آن را نداشتند. او از سویی به اعضا یادآوری می کرد که در جنبش کارگری فعالیت کنند و به عضوگیری بین پرولتاریا بپردازند از سوی دیگر پیشنهاد کرد که کمیته مرکزی حزب باید کمیته های مسئول جهت تبلیغ و تعلیم اعضای حزب تشکیل دهد و دوره های کوتاه جهت آموختن برنامه سیاسی و اساسنامه حزب و تربیت کادرها برپا کند. او شعار حزب را با خواست های عمده خلق ویتنام مانند استقلال ملی و آزادی های دموکراتیک و بهتر شدن شرایط زندگی و حق شرکت حزب در فعالیت های قانونی را تبلیغ کرد. او تاکید می کرد که: «برای رسیدن به هدفهای فوق باید کوشش کرد تا جبهه دمکراتیک ملی وسیعی تشکیل گردد. این جبهه نه تنها باید مردم هندوچین را (منظور ویتنام، لائوس و کامبوج) . . . نه تنها مردم زحمتکش را، بلکه هم چنین وابستگان به بورژوازی ملی را نیز در برداشته باشد.»

 

در پرتو رهبری صحیح هوشه مین و کمیته مرکزی حزب، جنبش مبارزاتی توده ها برای آزادی های دمکراتیک و بهبود شرایط زندگی ملیون ها مردم را به خود جلب کرد و وجدان سیاسی آنان را بیدار ساخت. و یکسال بعد و در 1931 میلادی ایالت منچوری چین که در انتهای شمال شرقی چین قرار دارد بتوسط نیروهای ژاپنی اشغال میشود و سال بعد جدایی و استقلال منچوری از چین بتوسط ژاپن به دنیا اعلام میگردد و در سال 1933 میلادی نیروهای ژاپنی از منچوری قصد پکن میکنند.   

 

دستگیری هوشی مین (ژوئن 1931 تا بهار سال 1933 میلادی)

هوشی مین، همچنان در خارج از ویتنام فعالیت می‌کرد و با نام‌های مختلف، تغییر مکان می‌داد، چرا که پلیس فرانسه و انگلیس، همه‌جا به دنبال او بودند. او در ژوئن سال 1931 میلادی در هنگ کنگ توسط پلیس انگلیس دستگیر و به زندان انگلیسیها افتاد (همانطوریکه در بالا و در زندگی همسر هوشی مین گفته شد دستگیری اول هو در ماه یونی 1931 میلادی بوده ولی رفقای کمونیست ایرانی او، این دستگیری را در ماه ژوئن 1931 میلادی نوشته اند) ولی به هویت او پی نبردند و او پس از رهایی از زندان در بهار 1933 میلادی به سنگاپور رفت و از آنجا به چین برگشت.

 

مطالعات در انستیتوی مسکو (1933 میلادی)

اما هنوز مدتی از بودن هو در چین نگذشته بود که در سال 1933 میلادی راهی مسکو شد تا در انستیتوی لنین مطالعاتی انجام دهد. و در سال 1934 میلادی مائو با ارتش سرخ سعی کرد با پیاده رویهای طولانی از کوانگ سی (Koangsi) بطرف ینان (Jenan) برود تا از یورش نیروهای چیانگ کای- جک در امان باشد. و سال بعد ارتش سرخ با دادن تلفات سنگین با باقیمانده نیروهایش به ینان رسید و در پکن دانشجویان چینی برعلیه تهاجم و اشغالگری ژاپن دست به تظاهراتی زدند.

 

و در 7 یولی 1937 میلادی نیروهای سلطنتی ژاپن به پل مارکوپولو که در 15 کیلومتری پکن قرار دارد حمله میبرند و همزمان شانگهای و نانکینگ بتوسط دیگر نیروهای ژاپنی اشغال میشود و با اینکار دومین جنگهای ژاپن و چین آغاز میشود. و سال بعد (1938 میلادی) کانتون نیز توسط ژاپن اشغال میشود.

 

جنگ جهانی دوم (از اول سپتامبر1939 تا دوم سپتامبر 1945 میلادی)

کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم (اول سپتامبر1939 تا دوم سپتامبر 1945 میلادی) ، که حزب کمونیست ویتنام به مبارزه زیرزمینی و مخفی مشغول بود، هوشی مین در مراجعت به چین بود که خبر شروع جنگ جهانی دوم را شنید. و هنگامی که فرانسوی‌یان قرارداد تسلیم ارتش مستعمراتی هندوچین را با ژاپن امضا کردند (این قرارداد درسال 1940 میلادی بسته شد ولی نه بتوسط فرانسویان استعمارگر، بلکه در این سال فرانسه و پاریس به اشغال ارتش آلمان هیتلری درآمده و هیتلر عده ای از فرانسویان سیویل و ارتشی را که تمایلات دست راستی و خودفروخته داشتند و با آلمان نازیست کار میکردند بعنوان دولت فرانسه به دنیا اعلام کردند و از آنجاییکه اینان محل حکومت را از پاریس به شهر ویشی انتقال داده بودند این حکومت را «حکومت ویشی» خطاب میکردند و حکومت ویشی بود که منطقه هندوچین فرانسه را با قراردادی به متحد خودشان ژاپن تسلیم کردند تا ژاپنیها بتواند از آن منطق وارد چین شوند و حکومت چیانگ کای جک را در چین ساقط کنند)، هوشی مین، در مرز ویتنام، به «فام وان دونگ» و «جیاپ» (وُو نویِن جیاپ، زاده 1912 میلادی، ژنرال ویت گنگ بود که بعد از وحدت ویتنام تا 1980 میلادی وزیر دفاع ویتنام بود) پیوست و در همین ملاقات بود که آنان تصمیم گرفتند علیه اشغالگران فرانسوی وارد نبرد شوند.

 

حمله ژاپن به ویتنام (اوت 1940 میلادی)

اما به گفته رفقا، هوشه مین در سال 1939 میلادی حمله ژاپن به ویتنام را پیش بینی کرده بود. و این حمله در اوت/ آگوست 1940 میلادی صورت گرفت. آنهم زمانیکه استعمارگران فرانسه ویتنام (هندوچین ) را دو دستی به ژاپنی ها تقدیم کرده بودند. و کمیته مرکزی حزب کمونیست ویتنام در نوامبر 1940 میلادی (مدتی بعد از حمله ژاپن) در هفتمین پلنوم خود مشخص کرد که امپریالیست های فرانسه و فاشیست های ژاپن دو دشمن مستقیم ویتنام هستند و وظیفه ویتنامیها را، آمادگی برای قیام مسلحانه و بدست گرفتن قدرت در ویتنام دانست.

 

تاسیس جامعه استقلال ویتنام (ویت مین) در ماه می 1941 میلادی

هشتمین پلنوم کمیته مرکزی (مه 1941 میلادی) به ریاست هوشه مین، به منظور گردآوری بخش های مهم و وسیع مردم و برای جلب همه نیروهای انقلابی، تصمیم به تاسیس «ویتنام دک لپ دونگ مین» (جامعه استقلال ویتنام) یا به اختصار «جبهه ویت مین» را گرفت. پلنوم تصمیم گرفت که بسیج توده ها در مبارزه انقلابی بنام «ویت مین» باشد ولی خصلت پیشاهنگی حزب نه تنها باید نگه داشته شود، بلکه همچنان که جبهه وسعت می یابد، نقش حزب باید مستحکم و تقویت گردد. از سال 1941 میلادی به بعد، هوشه مین دستورالعمل هایی را برای تدارک قیام مسلحانه و بدست گرفتن قدرت صادر کرد، که مهمترین آنها در اسناد «جنگ چریکی»، «تجربه چریکی چین»، «هنر نظامی سون چو» و «چگونه باید کادرهای نظامی را تعلیم داد» منعکس است.

 

هو با نام هوشی مین ؛ اسارت هوشی مین در سفر مخفیانه به چین (اوت 1942 میلادی)

هو در اوت 1942 میلادی برای نخستین بار با انتخاب نام «هوشه مین» به چین رفت (او همیشه از پاسپورتهای تقلبی و نامهای دیگر استفاده میکرد) تا با دوست قدیمی خود، چوئن لای (زاده 1898 - وفات 1976 میلادی، اولین نخست‌وزیر جمهوری خلق چین از 1949  تا هنگام وفات در 1976 میلادی)، ملاقات کند و با پشتیبانی او نهضت مقاومت علیه فرانسه و جاپان را دنبال نماید، ولی هنگام عبور از مرز چین توسط مقامات محلی چیانک کای- چک دستگیر شد و برای بار دوم به زندان افتاد (چنانچه قبلأ گفته شد بار اول از ژوئن 1931 تا بهار سال 1933 میلادی به زندان انگلیسیها در هنگ کنگ افتاد). خبر دستگیری او ضربه سختی به یارانش وارد ساخت، ولی آن‌ها مایوس نشدند و راهی را که او انتخاب کرده بود، دنبال کردند. هوشی مین مدت دو سال از 13 منطقه به 18 زندان انتقال یافت و زجرها و سختی‌های بسیار تحمل کرد و موهایش خاکستری شد و داندانهایش را از دست داد و حتی یک‌بار خبر مرگ او انتشار یافت. او در طول این مدت مجموعه اشعار خاطرات زندان را نوشت. او در اشعارهای خود در زندان چنین می نویسد:

 

«سرسخت و بردبار

هیچ گاه

حتی یک اینچ عقب ننشستم

گرچه جسما در عذابم،

روحیه ام تزلزل ناپذیر است . . .»

 

«از مـرگ قـوی تـریـم

مـا چـون بـرنـج زار هـای چـه هـوا

هـر سال درو می‌شـویـم و سال دیـگـر

دوبـاره، با سـاقـه هـای پـر بـارتـری مـی‌روییـم...»

 

«مرگ بهتر است از بردگی، در همه جای کشورم

پرچم‌های سرخ دوباره باهتراز درآمده‌اند

آوخ، چه چیزی است زندانی بودن در چنین زمانی!

کی رها خواهم شد، تا در جنگ شرکت کنم؟

مردمی که از زندان رها می‌شوند می‌توانند کشور بسازند

تیره‌ بختی یک آزمایش از صداقت مردم است.

آنان که بر بی‌عدالتی اعتراض می‌کنند. مردم شایسته واقعیند

آنگاه که درهای زندان باز شود، اژدهای واقعی به خارج پرواز خواهد کرد...»

 

اما هو پس از رهایی، بار دیگر به ویتنام مراجعت کرد و رهبری مقاومت و مبارزه را علیه اشغالگران فرانسوی به‌عهده گرفت.

 

تشکیل اولیه ارتش ویت مین (1944 میلادی)

هوشی مین پس از رهایی از زندان در 1944 میلادی بار دیگر از مرز چین گذشت و به انقلابیون ویتنام در کوهستانها پیوست . و در روز 22 دسامبر همان سال نخستین دسته «ارتش ویت مینه» با شرکت 24 نفر رسما تشکیل گردید. این دسته چریکی با کمک دفتر خدمات اسراتژیکی که فعالیت محدودی داشت در سراسر ویتنام به عملیات چریکی پرداخت و در مدتی کوتاه عده آنان به چند هزار نفر رسید. با افتادن تسلط هندوچین بدست جاپانی ها، ارتش ویت مین وسعت عملش را تا نواحی روستاهای شمالی که در چنگ فرانسوی ها بود کشانید و چون جاپان شکست خورد بر جرئت چریک های ویتنامی افزوده شد. در جریان تسلیم جاپان ارتش ویت مین با سایر رهبران انقلاب کنگره ای در کوهستان تشکیل دادند و یک «کمیته آزادی بخش ملی» تعیین نمودند تا انقلاب آینده زیر نظر هوشی مین بثمر برسد. هوشی مینه بعد از ریاست «کمیته آزادیبخش ملی» مردم را به قیام دعوت کرد.

 

حکومت موقت جمهوری دمکراتیک ویتنام (15 اوت 1945 میلادی) ؛ بیانیه استقلال ویتنام (2 سپتامبر 1945 میلادی)

و با تشکیل کنفرانس ملی حزب کمونیست ویتنام در روز 15 اوت 1945 میلادی، تصمیم یک قیام عمومی، پایه گذاری «حکومت موقت جمهوری دمکراتیک ویتنام» گرفته شد. و بالاخره در 2 سپتامبر 1945 میلادی در «میدان بادین»، هوشه مین از طرف دولت «حکومت موقت»، بیانیه تاریخی استقلال ویتنام را قرائت کرد. این بیانیه جوهر کارهای پیشین هوشه مین و ورقه زرینی در تاریخ مبارزات سرسخت و مستمر خلق ویتنام بود. هوشی مین بدنبال بیانیه استقلال چنین گفت : «ما ترجیح میدهیم همه چیز را فدا کنیم تا کشور خود را از دست نداده، و به بردگی کشیده نشویم، مردان، زنان، پیر و جوان، همه ویت نام، صرفنظر از عقاید مذهبی، حزب سیاسی یا ملیت باید برخیزند تا کشور اجدادی را نجات دهند، آنها که اسلحه دارند از اسلحه خود استفاده میکنند، آنها که شمشیر دارند از شمشیر خود استفاده میکنند، همه باید تحمل کنند تا استعمار را بزدایند و کشور را نجات دهند.»

 

«هر سخنی که وجود داشته باشد باید متحمل شویم و برآنیم که فداکاری کنیم زیرا پیروزی از آن ماست» ، «بر نیروی اتحاد ملی متکی باش، جهت استراتژیک را حفظ کن، در تاکتیک ها هم پابرجائی در اصول و هم انعطاف پذیری داشته باش، زیرکانه از تضاد های درون صفوف دشمن برای تفرقه افکنی بین آنان استفاده کن، خطرناکترین دشمنان را کاملا منفرد کن، شرایطی برای حفظ و استحکام نیروهای انقلاب بوجود آر، نیروها را برای جنگ و مقاومت طولانی علیه متجاوزین استعمار فرانسه گرد آور.» و فقط چند ماه بعد از دوم سپتامبر 1945 بود که جنگ مقاومت ویتنام علیه فرانسه آغاز شد.

 

هوشی مین رییس جمهور ویتنام دمکراتیک (توی پروتکلهای مجلس ملی) در مارس 1946 میلادی

در این دوران نیروهای فرانسه که از اسارت نیروهای ژاپن درآمده بودند دوباره سعی در کسب سلطه خود در هندوچین و ویتنام کردند. در روز 2 مارس 1946 میلادی، در نخستین نشست مجلس ملی، هوشه مین به عنوان ریاست جمهوری دمکراتیک ویتنام انتخاب گشت. مدتی بعد در روز 4 سپتامبر 1946 میلادی هوشی مین طی قراردادی موقتی با دولت فرانسه، فرصت کافی به نیروهای ویتنامی برای تدارک مقاومت خلقی را داد. و در 9 نوامبر همان سال، نخستین «اساسنامه جمهوری دمکراتیک ویتنام» بتوسط مجلس ملی ویتنام تصویب شد. و 10 روز بعد، جنگ سراسری ویت مین در تمام ویتنام درگرفت و روز بعد هوشه مین طی فراخوانی ، خلق ویتنام را برای مقاومت ملی علیه استعمارگران فرانسوی دعوت کرد. در تمام طول این جنگ عظیم، هوشه مین ده ها نامه به مسئولین حزب نوشت و طی کتابی به نام «بگذار ما سبک کارمان را بهبود دهیم»، سخن خود را با کادرها و اعضای حزب ادامه داد. وی به کادرها آموخت که وطن دوستی اصیل را با انترناسیونالیسم پرولتری، در هم آمیزد.

 

او در ژانویه 1950 میلادی از دیگر کشورهای جهان خواست تا او را برای برسمیت شناختن جمهوری دمکراتیک ویتنام یاری رسانند. این دعوتها برای کمک و همیاری بعدها بوسیله اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی و دمکراتیک با جواب مثبت روبرو گردید (هنگام رای دادن به تقسیم ویتنام به دو منطقه در 1954 میلادی). و در دومین کنگره حزب (ژانویه 1951 میلادی) هوشی مین خاطر نشان ساخت که: «کنگره، کنگره مقاومت است و وظیفه اش به پیروزی رساندن کامل مقاومت.» وی در جمع بندی تجربه سیاست «اتحاد ملی وسیع» این شعار معروف خود را مطرح ساخت: اتحاد، اتحاد، اتحادی وسیع / موفقیت، موفقیت، موفقیتی عظیم.

 

تسخیر هانوی (نوامبر 1953 میلادی)

سرانجام بر اثر راهنمایی های آمیخته بفداکاری های هوشی مین، مردم ویتنام (بهتره گفته بشه ارتش ویت مین) توانستند در 26 نوامبر سال 1953 میلادی، بر تجاوزگران استعمارگر فرانسه پیروز شوند. هوشی مین بعد از پیروزی و تسخیر هانوی چنین گفت : «ما آماده ایم تا با دولت فرانسه بر سر مساله ویت نام یک توافق سیاسی بر مبنای احترام متقابل و صمیمانه به استقلال واقعی ویتنام را برقرار نمائیم. پیروزی های ارتش و خلق ما در صحنه جنگ شرایط مناسبی برای فعالیت های دیپلماتیک بوجود آورده و دولت فرانسه مجبور بمذاکره با دولت ما درباره هندوچین در کنفرانس ژنو گشت.»

 

اما زمانیکه دولت دست نشانده بائودان در هانوی سرنگون گردید و مردم به کمیته های انقلابی ویت مینه پیوستند و چون سپاهیان کمونیست وارد هانوی گشتند و حکومت بائودان ساقط و هوشی مینه بریاست جمهوری انتخاب گردید، پست های مهم را کمونیست ها بعهده گرفتند (در این دوران 700 هزار کاتولیک ویتنامی از شمال با پای پیاده یا با قایق و کشتی به ویتنام جنوبی گریختند). و فرانسوی ها که تا این لحظه در خانه های خود پنهان شده بودند با آمدن انگلیسی ها بخیابانها ریخته، بسیاری از مردم را که بدستشان رسید کتک زده یا کشتند. هوشی مین با شتاب و آشکارا در مناطق شمالی و در جنوب ویتنام پنهانی انتخاباتی برگزار کرد و چون حس کرد که قدرت مقاومت در برابر فرانسه و انگلستان را ندارد موافقت نمود که بقسمتی از خاک ویتنام در شمال قناعت کند و از طرفی یک سازمان وسیع ملی بنام جبهه لین یا «جامعه ملی اتحاد ویتنام» را تشکیل داد. و در همین سال فرانسه یا استقلال کشور لائوس (Laos) موافقت کرد.

 

کنفرانس صلح هندوچین (ژوییه 1954 میلادی) ؛ تقسیم ویتنام (20 ژوییه 1954 میلادی)

در این احوال هوشی مین و فام وان دونگ در راس هیاتی به فرانسه رفتند و داره امور را به جیاپ سپردند. در مذاکرات پاریس فرانسوی ها، سرسختی نشان دادند و هوشی مینه به ویت نام بازگشت و بتدارک نبرد پرداخت و در عین حال جیاپ را که تندرو بود از کابینه خود خارج نمود و افراد معتدل تری را وارد کابینه کرد ولی فرانسویان در کشتار ویت نامی ها بیداد میکردند ولی مردم ویت نام دست بردار نبودند و از طرفی با روی کار آمدن کمونیست ها برهبری مائو در چین کمک و حمایت هائی از سوی چین به هوشی مینه و ارتش ویت مینه که تعدادشان به 220 هزار تن بود میرسید و نبرد هر روز سخت تر میشد و آخرین جنگ تصرف دین بین فو بود که در روز هفتم ماه مه 1954 میلادی سقوط کرد و راه کنفرانس صلح هندوچین در ژئو را از روز بعد از این نبرد باز گشود. و سرانجام در 20 ژوئیه 1954 میلادی دولت فرانسه مجبور بامضای آتش بس و تقسیم ویتنام به دو قسمت شمالی و جنوبی شد که ویتنام شمالی به کمونیستهای هوشه مین رسید.

 

نبرد دین بین فو (اردیبهشت 1333 خورشیدی/ 8 می 1954 میلادی)

کنفرانس صلح هندوچین (قرارداد ژنو) ؛ تقسیم ویتنام  (20 ژوییه 1954 میلادی)

در جنگ میهنی علیه استعمارگران فرانسه، که در زمستان 1953 و بهار 1954 میلادی به شدیدترین حد خود رسیده بود، نیروهای ملی ویتنام توانستند همه جا نیروهای فرانسوی را شکست دهند و مدتی بعد از پیروزی معروف دین بین فو (در شمال غربی ویتنام شمالی نزدیک مرز لائوس) در 7 می 1954 میلادی، هوشی مین اعلام کرد که حاضر است با دولت فرانسه توافق سیاسی بر مبنای احترام صمیمانه به استقلال واقعی ویتنام را امضاء کند. و دولت فرانسه مجبور شد با امضای موافقت نامه ژنو در 20 - 21 ژوییه/ یولی 1954 میلادی، با تقسیم ویتنام به دو بخش ویتنام (کمونیستی) شمالی و ویتنام آزاد- دمکراتیک جنوبی موافقت کند. و به قول رفقای کمونیست، به این ترتیب پس از امضای موافقت نامه ژنو، برای نخستین بار در تاریخ، یک کشور کوچک و ضعیف مستعمره، یک قدرت استعماری بسیار قوی را شکست داد (کشور استعماری فرانسه را که خودش مدتی قبل در جنگ جهانی دوم از آلمان شکست بزرگی خورده بود) و کمک به روند تلاشی سیستم استعماری امپریالیسم کرد. نیروهای فرانسه نیز در روز 5 اکتبر 1954 میلادی کشور ویتنام را بمقصد کشور خودشان ترک میکنند. و کشور ویتنام آزاد- دمکراتیک جنوبی در تاریخ 28 اکتبر 1955 میلادی تبدیل به «جمهوری ویتنام» شد.

 

نبرد دژ «دين بين فو» (DIEN-BIEN-PHW)

دژ «دین بین فو» سقوط كرد. اين كلمه عنوان همه روزنامه های جهان در هشتم ماه مه 1954 میلادی بود. مردم مشرق زمين در آن زمان درنيافتند كه سقوط «دين بين فو» ضربه مرگباری بر استعمارگران فرانسوی است و از نظر سوق الجیشی چه اهمیتی دارد. ولی مردم جهان غرب دريافتند كه با سقوط «دين بين فو» چه توفان سياسی، نظامی، اقتصادی فرانسه و موقعيت آن كشور در جهان را در پی خواهد داشت.

 

لشکرکشی فرانسه به هندوچین

در آخر قرن نوزدهم در فرانسه، نخست وزير «ژول فری» بود (1881 میلادی). ژول فری كه دموكرات بود آزادی كامل مطبوعات و تعليمات رايگان و مجانی از يادگارهای بزرگ دوران حكومت او در فرانسه است. وی نيروی عظیمی را برای تسخير شبه جزیره هندوچين  روانه اين سرزمين كرد. در مجلس فرانسه نمايندگان دموكرات از جمله «گامبتا» و «كلمانسو» كه ژول فری با حمايت آنها قانون آزادی مطبوعات را به تصويب مجلس رساند نخست او را مورد حمله قرار داده و لشگرکشی ارتش فرانسه به هندوچين را محكوم كردند. ژول فری، در پاسخ آنها گفت: اگر ما شبه جزیره هندوچين را اشغال نكنيم همه منطقه جنوب شرقی آسيا زير تسلط رقيب بزرگ فرانسه یعنی انگلستان درمی آيد. بعد از لشگرکشی که هزاران سرباز فرانسوی جان خود را از دست دادند، بتدريج دهها هزار فرانسوی در هندوچين مستقر شده و به چپاول مواد اوليه آن از جمله كائوچو مشغول شدند.

 

هوشی مين پدر استقلال ویتنام

«هوشی مين» که پليس فرانسه (دوستان کمونیستهای و سوسیالیست و چپی فرانسوی او) او را به علت فعاليتهای سياسی به هندوچين فرستاد، از همان زمان با دوستان نزديكش از جمله «فام وان دونگ» و ژنرال «جياپ» تشكيلاتی را به وجود آوردند تا ويتنام مستقل شود.

 

با شروع جنگ دوم جهانی ارتش ژاپن همه جنوب شرقی آسيا از جمله هندوچين را اشغال كرد ولی با مقاومت سخت نيروهای استقلال طلب و ملی ویتنام روبرو شد. هشتم ماه مه 1945 میلادی كه به جنگ جهانی دوم خاتمه داده شد، نبرد استقلال طلبان ویتنامی با ارتش فرانسه شروع شد. در سال 1946 میلادی قراردادی بين فرانسه و ويتناميها امضا شد. دولت فرانسه بطور ضمنی استقلال بخش شمالی ويتنام را كه مركز آن هانوی بود به رسميت شناخت ولی آن را وابسته به فرانسه كرد. ژنرالهای فرانسه در ویتنام جنوبی حكومتی که حامی آنها بود بوجود آوردند كه مورد تأييد ويتنام شمالی نبود. در اواخر سال 1946 میلادی نيروی هوایی فرانسه شهر «هايفونگ» (HAIPHONG) در ویتنام شمالی را بمباران كرد و هوشی مين و يارانش كه وضع را چنين ديدند جنگهای پارتيزانی را برعلیه ویتنام جنوبی و ارتش فرانسه شروع كردند.

 

پارتيزانهای ویت مین (جبهه استقلال ویتنام) ژنرال جیاپ

و در مقابل ارتش فرانسه در سراسر ويتنام اقدام به جنگ كامل عليه ويت مين (جبهه استقلال ویتنام) را كرد. شهرها در این دوران در تصرف فرانسه و دهكده های «خفته» در جنگلهای انبوه و كوهها در اشغال پارتيزانها و جنگجويان «ويت مين» قرار گرفت. ارتش فرانسه تا رودخانه «قرمز» در شمال ويتنام و نزدیک جمهوری چين پيش رفت. «ويت مین» هر روز ضربات سختی به ارتش فرانسه می زد و صدها كاميون حامل سربازان را در دل جنگلها به رگبار مسلسل می بست و امنيت را بکلی از ارتش استعماری فرانسه سلب كرده بود. «ويت مین» راههای ارتباطی فرانسويان را مختل و كابلهای برق و تلفن را قطع می كرد. یک سرباز فرانسوی جرأت نداشت وارد جنگل شود. «ويت مین» روزها كشاورزی و شبها جنگ می كرد. ارتش فرانسه نمی دانست «ويت مین» كجاست و قادر نبود آنها را از مردم ديگر تشخيص دهد. دولت فرانسه تا می توانست نيرو به ويتنام می فرستاد.

 

در سال 1948 میلادی دولت فرانسه 150 هزار سرباز تازه نفس به ويتنام فرستاد. در سال 1953 میلادی سرفرماندهی عالی ارتش فرانسه در ويتنام تصميم گرفت ضربه یی به قلب «ويت مین» بزند. برای رسيدن به اين هدف محل «دين بين فو» را كه در شمال ويتنام و نزدیک رودخانه قرمز بود برگزيد. همه اميد فرانسه برای شكست «ويت مین» در «دين بين فو» متمركز شد و آنجا انبار نوين ترين سلاحها، فرودگاههای نظامی و تأسيسات مخابراتی گرديد.

 

ژنرال «جياپ» كه رهبری ارتش «ويت مین» را به عهده داشت و جهان (بعدأ) او را نابغه نظامی دانست احساس كرد با حملات كلاسیک نمی تواند «دين بين فو» را تسخير كند. «جياپ» از دهها كيلومتر دورتر از اين پايگاه اقدام به حفر تونلهای زيرزمینی كرد و جنگجويان به دور از ديد ارتش فرانسه شبانه با سختی زياد تونلها را حفر می كردند. سازمان اطلاعاتی ارتش فرانسه كه بسيار مجهز بود نتوانست از اين تونلهای زيرزمینی آگاه شود.

 

طرح ژنرال جياپ

اول ماه مه 1954 میلادی تعرض بزرگ «ويت مين» به فرماندهي «جياپ» كه طرح او را «هوشی مين» تأييد كرده بود از رو و زيرزمینی به پايگاه «دين بين فو» شروع شد. ژنرالها و سربازان فرانسوی ناگهان مشاهده كردند از قلب پايگاه «دين بين فو» جنگجويان بيرون آمده و با آنها پيكار می كنند. وحشت ارتش فرانسه را فرا گرفت آنها خود را كاملاً در محاصره «ويت مین» ديدند. هزاران نفر از طرفين در اين جنگ بزرگ جان باختند. ژنرالهای فرانسوی مشاهده كردند كه از دل جنگل توپخانه ضدهوایی هواپيماهای جنگی آنها را پی در پی ساقط می كند.

 

 چتربازان فرانسوی بهنگام فرود در دین بین فو؛

 

توپخانه سنگين

«ويت مین» ها با دوچرخه قطعات توپخانه ها را محرمانه به جنگل ها می بردند و در آنجا قطعات توپخانه سنگين را به هم وصل می كردند. «ويت مین» ها دهها توپخانه ضدهوایی، توپخانه زمینی و حتی تانک را بدين ترتيب مونتاژ میكردند. سرفرماندهی ارتش فرانسه در ويتنام هرگز تصور نمی كرد «ويت مین» ها از چنين توپخانه سنگين در دل جنگلها بهره مند باشد.

 

در روز 3 فوریه / بهمن سال 1953 میلادی محاصره کامل 15000 سرباز فرانسوی در دین بین فو آغاز شد. سربازان ژنرال ناوار فرانسوی در تله مرگباری گرفتار می شوند. ژنرال جیاپ، 35000 سرباز را در اطراف دین بین فو مستقر کرده و شبانه روز با توپخانه سنگین پایگاه فرانسوی ها را هدف قرار می دهد. از روز 13 مارس/ اواخر زمستان سال 1953 میلادی نبردها شدت می یابد. در ابتدای آوریل/ فروردین 1954 میلادی فقط 6300 سرباز فرانسوی قادر به جنگ بودند. تدارکات هوایی برای نیروهای فرانسوی و تخلیه آنها به یک معضل تبدیل می شود ، در حالی که نبردهای خونین بی وقفه ادامه داشتند.

 

روز سوم ماه مه/ 13 اردیبهشت 1954 میلادی «ويت كنگ» ها موفق شدند سومين پل ارتباطی ارتش فرانسه را تسخير کنند. در اين نبرد تن به تن هزاران تن از سربازان فرانسوی كشته و يا اسير شدند. ستاد ارتش فرانسه كه دريافت در موقعيت دشواری قرار گرفته است هشت هزار چترباز فرانسوی را روانه جبهه كرد كه اكثر آنها پيش از فرود آمدن به زمين با توپخانه ضدهوایی «ويت مین» ها كشته شدند. زمين جبهه به علت بارانهای سيل آسای منطقه حاره حركت را از سربازان فرانسوی سلب كرد در حالی كه «ويت ـ مین» ها به آن عادت داشتند.

 

روز ششم ماه مه/ 16 اردیبهشت 1954 میلادی شديدترين نبردها كه هرگز ويتنام نديده بود روی داد. رهبران ارتش فرانسه دريافتند كه به فاجعه سقوط بزرگترين پايگاه نظامی فرانسه در جنوب شرقی آسيا نزدیک می شوند. سرانجام در روز 7 مه/ 17 اردیبهشت سال 1954 میلادی، ژنرال جپاپ فرمان حمله نهایی را صادر کرده و مواضعی که توسط اندکی بیش از 100 چترباز فرانسوی هنوز حفظ می شد را اشغال می کند.

 

سقوط دين بين فو (8 مه 1954 میلادی)

روز هشتم ماه مه/ 18 اردیبهشت ماه سال 1954 میلادی، خبر سقوط دين بين فو در فرانسه پخش شد. روزنامه ها نوشتند خبری بسيار غم انگيز لحظه یی پیش به ما رسيد كه سالروز پيروزی در جنگ دوم بود (ماه فروردین ماه، ماه پیروزی در جنگ جهانی دوم بود زیرا در این ماه هیتلر و معشوقه اش در 30 آوریل/ فروردین ماه 1945  میلادی خودکشی کردند و کاپیتولاسیون اندکی بعد در اردیبهشت ماه بتوسط کارل دوینیتس (Grossadmiral Karl Dönitz) آدمیرآل بزرگ آلمان و فرمانده سابق زیردریاییهای آلمان در 8 مه/ 18 اردیبهشت 1945 میلادی به جهانیان اعلام شد).

 

در نبرد دژ «دين بين فو» ارتش فرانسه چهار هزار كشته و هشت هزار نفر اسير از دست داد و از جمله اسیران ژنرال مشهور «دوگاستری» بود. ويت مين ها نیز هشت هزار كشته دادند و مهمات زيادی كه از ارتش فرانسه به جای مانده بود به غنيمت گرفتند. ژنرال «ناوار» فرانسوی اعلام كرد كه «ويت مين» دويست هزار توپ شلیک كرد كه نشان قدرت نظامی آن بود.

 

با سقوط ««دين بين فو» حيثيت داخلی و جهانی «ويت مین= جبهه استقلال ویتنام» به اوج رسيد. از لحظه سقوط «دين بين فو» هزاران سرباز فرانسوی از ارتش فرار كردند و ژنرالها كه تصور می كردند دين بين فو آنها را بر همه ويتنام مسلط خواهد كرد دريافتند اشتباه بزرگی مرتكب شدند.

 

گريه ژنرال ناوار

ژنرال «ناوار» (NAVARRE) كه فرماندهی كل ارتش فرانسه در ويتنام را عهده دار بود با خبر سقوط «دين بين فو» و اسير شدن ژنرال دوگاستری به گريه افتاد. با شكست ارتش فرانسه در «دين بين فو»، در فرانسه «پيرمندس فرانس» نخست وزیر فرانسه از جناح چپ حزب سوسياليست كه بعدأ طرفدار صلح در ویتنام شد با «ويت مین» و هوشی مین وارد مذاكره شد. به موجب قراردادی كه بسته شد مدار هفده درجه، ويتنام شمالی را از جنوب جدا كرد و هانوی پايتخت «ویتنام کمونیست» و پايتخت ویتنام جنوبی «سايگون» اعلام شد.

 

در این زمان «باگودای» امپراتور ويتنام بتوسط «نگوین دین دیم» خلع شده و خود «نگوين دین ديم» رييس دولت ویتنام جنوبی شد كه چندی بعد به قتل رسيد. در ویتنام جنوبی بعدأ «جبهه ملی آزاديبخش ويتنام حنوبی» به وجود آمد كه «ويت كنگ» ناميده شد. بتدريج دولت ويتنام شمالی به ياری ويت كنگ كه در جنوب می جنگيد آمد.

 

جنگهای ویتنام جنوبی با ویت گنگ (1955 تا 1965 میلادی)

در موافقتنامه‌های کنفرانس ژنو، که ویتنام موقتا به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود، هدف ظاهراً آن بود که پس از رای‌گیری از مردم ویتنام تکلیف حکومت در این کشور معلوم شود. اما حکومت ویتنام جنوبی زیر رهبری «نگو دین دیم» و با تشویق آمریکا از شرکت در مذاکرات مربوط به ترتیبات این رای‌گیری سر باز زد. در همین دوره حکومت ویتنام جنوبی با حمایت آمریکا به سرکوب شدید کمونیست‌ها پرداخت و برخی از نیروهای ویت مین که در جنوب باقی مانده بودند دست به مقاومت مسلحانه علیه حکومت نگو دین دیم زدند و نیروهای ویتنام شمالی نیز پس از مدتی به حمایت از این مبارزات در ویتنام جنوبی پرداختند و «جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی» که شامل حال نیروهای مخالف ویتنام جنوبی و نیروهای ویت مین میشد تشکیل شد که آنها را ویت‌کنگ می‌نامیدند.

 

و به گفته ای از اواخر سال 1954 میلادی امپریالیست های جدیدی جای استعمارگران سابق را در ویتنام گرفتند زیرا با حمایت چین و شوروی از نیروهای ویت‌کنگ در ویتنام جنوبی و ویتنام شمالی و نیز حمایت آمریکا و متحدانش از نیروهای ویتنام جنوبی و «نگو دين ديم» رهبر كهنه ‌كار و كاتولیک وابسته به آمريكا، درگیری‌های ویتنام بالا گرفت و بتدریج به جنگی بزرگ در سراسر ویتنام و گاه در نقاط دیگر هندوچین تبدیل شد. و بدین ترتیب آمریکاییها با اجرای سیاست مداخله گرایانه و تجاوزکارانه، خرابکاری خود را علیه موافقتنامه ژنو در ویتنام جنوبی آغاز کردند.

 

جبهه ملی ویتنام جنوبی برای آزادی (1960 میلادی)

در سال 1960 میلادی قیام های هماهنگ در ویتنام جنوبی آغاز شد که منجر به تشکیل «جبهه ملی ویتنام جنوبی برای آزادی» در دسامبر 1960 میلادی گشت. آمريكا نیز در سال 1960 میلادی كوركورانه به چنبر گرداب جنگ ويتنام گرفتار شد. و تنها جنگی كه آمريكا در طول تاريخ خود شكست خورد جنگ ويتنام بود. آمريكا مجهز به نوين ترين سلاحهای جنگی، تصور می كرد به آسانی می تواند ملت ويتنام را از پای درآورد. ملتی كه يكصد سال برای كسب استقلال به پا خاسته بود و پبر همه استعمارگران گذشته پیروز شده بود.

 

تئوری دالس (تئوری دومينو)

به موجب تئوری «جان فوستر دالس» وزيرامور خارجه دولت آيزنهاور «تئوری دومينو» (بازی دومینو با سنگ= اگر سنگ اولی افتاد تمامی سنگها خواهند افتاد) صحت دارد زيرا اگر یک كشور در دامن كمونيستها بيفتد همه منطقه سرنوشت آن را پيدا می كند. براساس اين تئوری بود كه در سال 1953 میلادی، جان فوستر دالس و «ايدن» با تبانی شاه ایران دولت ملی دكتر مصدق را ساقط كردند. و همین تئوری «دومينو» موجب شد كه آمريكا به حمايت دولت ويتنام جنوبی برخيزد.

 

بيستم دسامبر 1960 میلادی، هوشی مين «جبهه ملی آزاديبخش ويتنام» را به وجود آورد و برای آنكه با جبهه «ويت مين» كه با آن با فرانسويان جنگيده بود اشتباه نشود جبهه تازه «ويت كنگ» (سرخها) نام گرفت.

 

سرخ ها (ویت گنگ ها)

آمريكاييها نيز مبارزان ويتنام جنوبی را ويت كنگ (كونكسام یعنی سرخ) خواندند. هوشی مين از حاميان «ويت كنگ» بود. اين گروه به جنگهای پارتيزانی و خرابكاری در جنوب ويتنام پرداختند. جان كندی از سال 1961 میلادی کمک های اقتصادی و فنی آمريكا را به دولت سايگون افزايش داد. واشنگتن بتدريج مستشاران نظامی خود را به ويتنام جنوبی فرستاد كه تعليمات نظامی لازم را به ارتش آن كشور بدهد. آمريكاييها سلاح در اختيار مردم ويتنام جنوبی قرار دادند كه با «ويت كنگ» ها مبارزه كنند. نيرو «كلاه سبز» (نيروهای ويژه وابسته به سازمان «سيا») مردم ويتنام جنوبی را تعليمات نظامی می داد. در نوامبر 1963 میلادی كه جان كندی رییس جمهور امریکا كشته شد نزدیک به شانزده هزار سرباز و مستشار آمريكایی در ويتنام جنوبی بودند.

 

 روحانی بودایی ویتنامی؛

 

همكاری روحانيت بودایی (7 ژوئن 1963 میلادی)

بتدريج بخشی از روحانيت بودایی ويتنام جنوبی به حمايت از «ويت كنگ» برخاسته و حتی برای جلب حمايت مردم جهان در ملأ عام روی خود بنزين ریخته و خود را آتش زدند. چنانکه در تصویر دیده میشود یک ویتنامی بودائی در اعتراض به آزار و اذیت پیروان مذاهب به وسیله دولت ویتنام جنوبی خودسوزی کرده است. گفته میشود این عکس‌ تأثیرگذار باعث شد، تا رئیس جمهوری آمریکا جان اف کندی قبل از ترورش حمایت از دولت وبتنام جنوبی را متوقف کند. (تصویر از Malcolm W. Browne / 7 ژوئن 1963 میلادی، سایگون، ویتنام جنوبی)

 

مداخله آمریکا در جنگ ویتنام (1960 تا 1973 میلادی)

و از سال 1960 میلادی به دستور «جان اف كندی» ابتدا مستشاران نظامی آمريكا در كنار ارتش ويتنام جنوبی قرار گرفتند. بتدريج ارسال سلاحهای آمريكا به جنوب شروع شد. پس از قتل كندی معاون او «جانسون» به رياست جمهوری آمريكا برگزيده شد و او به فرو رفتن آمريكا در گرداب جنگ ويتنام شتاب داد. و در مجموع چهار رییس جمهوری آمريكا (كندی ـ جانسون، نيكسون، فورد) با كوهی از سلاحهای نوين به جنگ ويتنامی که تنها بود رفتند ولی نتوانستند عزم راسخ ملت ويتنام را در كسب استقلال درهم بشكنند. هدف جانسون به زانو درآوردن «هوشی مين» و ژنرال «جياپ» بود. آمريكا ضمناً می خواست در برابر چين و شوروی قدرت نمایی كرده و آنها را مرعوب كند.

 

و در طی چهار سال ويتنام جنوبی 9 رئيس دولت پيدا كرد كه هر یک عليه ديگری كودتا می كرد. در حالی كه جنگ در سال 1966 و 1967 میلادی به اوج خود رسيده بود، ژنرال «نگوين وان تيو» (NGUYEN-VAN-THIEU) كه آلتی در دست آمريكاييها بود سرنوشت ويتنام جنوبی را به دست گرفت. از سال 1964 میلادی بمباران هوایی ويتنام شمالی بتوسط آمریکاییها شدت يافت. در سال 1966 میلادی آمريكا 184 هزار سرباز به ويتنام فرستاد. در سال 1968 میلادی اين رقم به 536 هزار نفر افزايش يافت.

 

 جنگ ویتنام؛

 

حماسه جنگ ویتنام

و حماسه جنگ ویتنام علیه آمریکا از اینجا آغاز شد. هفتاد ميليون ويتنامی در سرزمینی به وسعت 335 هزار كيلومترمربع (برابر یکی از استانهای ايران) يكدل و یک زبان به پا خاسته بودند. آنها هدفی را كه پدران آنها تعيين كرده بودند دنبال كردند و آن نجات از يوغ استعمار بود. هوشه مین درباره این تجاوزکاری آمریکا چنین گفت: «ممکن است جنگ پنج، ده بیست سال و یا بیشتر به طول انجامد. ممکن است هانوی و هانفونگ و بسیاری ار شهرها و کارخانه ها نابود گردد، ولی خلق ویتنام هیچگاه مقهور نخواهد شد. ..»

 

«ويت كنگ»ها در جنگلها و بسياری مناطق ديگر مين گذاشته و آمريكاييها را در «تله» می انداختند. 25 درصد قربانيان آمريكا در ويتنام بدين طريق كشته شدند. «ويت كنگ» در واحدهای كوچک مواضع ارتش آمريكا را در ويتنام ويران می كردند. آنها در نقاطی در دل جنگل یک باره پيدا می شدند كه هرگز ارتش آمريكا تصور آن را نمی كرد. سلاحهایی كه «ويت كنگ» از اين «تله ها» به دست می آورد بهترين هديه برای آنها بود زيرا سلاحها بسيار پيشرفته بودند. در سخت ترين لحظات جنگ فقط 120 هزار ويت كنگ با قوی ترين ارتش جهان مقابله می كردند. «ويت كنگ» ها روزها زراعت می كردند و شبها به جنگ می پرداختند. دشمن نمی توانست آنها را از مردم عادی تشخيص دهد.

 

جمهوری ويتنام شمالی روز به روز بيشتر به «ويت كنگ» ها كه جنگجويان ويتنام جنوبي بودند کمک می كرد. رساندن اين کمک ها بسيار مشكل بود. هواپيماهای شناسایی آمريكا شبانه روز بر فراز آسمان ويتنام در پرواز بودند و کمک ها بايد از ميان راههای جنگلها عبور داده میشد. از سال 1966 میلادی «ويت كنگ» مجبور شد جاده های باریک كوهستانی را كه زمانهای بسيار دور به وجود آمده بود مرمت كند. رزمندگانی كه مأموريت کمک رسانی را داشتند در خط مستقيم می بایستی چهارصد كيلومتر راه طی كنند. ولی به علت گذر از پيچ و خمها، و راههای فرعی در دل جنگلها و كوهها حدود 15400 كيلومتر كوره راه وجود داشت تا هر راهی كه بمباران می شد رزمندگان راه ديگری را انتخاب كنند.

 

به علت بمبارانهای شديد هواپيماهای آمريكایی تقريباً دوسوم كمكهای ويتنام شمالي به جنوب رسيد. ستاد ارتش آمريكا شبانه روز بمبهای آتش زا بر فراز ويتنام شمالی و مراكز «ويت كنگ» ها می ريخت. تاکتیک آمريكاييها اين بود كه ابتدا كماندوها به تجسس پردازند و ظرفيت دشمن را در آن منطقه در نظر گرفته فوراً به ستاد ارتش آمريكا در ويتنام اطلاع دهند. لحظه ای بعد هواپيماهای غول پيكر بمب افكن آمريكا بارانی از بمب ناپالم بر فراز پايگاههای «ويت كنگ» فرو می ريخت. هليكوپترها در پی بمب افكن ها پرواز كرده و «ويت كنگ» را شناسایی می كردند.

 

حمله عید تت ویت کنگ (1968 میلادی)

در سال 1968 میلادی نیروهای ویت‌کنگ و ویتنام شمالی هم‌زمان با عید تت (عید آب پاشی) و آغاز سال ویتنامی، حمله‌های گسترده‌ای را در سراسر ویتنام جنوبی آغاز کردند که به حمله عید تت مشهور شد. اگر چه این حمله‌ها از نظر نظامی موفقیت زیادی نداشت اما گسترده بودن و شدت آن و نیز پوشش خبری آن در سراسر جهان و بویژه در داخل امریکا، افکار عمومی را بشدت بر ضد آمریکا بسیج کرد و تظاهرات ضد جنگ در امریکا را به دنبال داشت. و در اول نوامبر 1968 میلادی (آبان ماه) دولت آمریکا، مجبور به پایان دادن بدون قید و شرط به بمباران و گلوله باران تمام خاک جمهوری دمکراتیک ویتنام شمالی و مذاکره با نمایندگان جمهوری دمکراتیک ویتنام شمالی و جبهه ملی ویتنام جنوبی برای آزادی در کنفرانس چهارجانبه پاریس گشت.

 

«ویتنامی‌کردن» جنگ

سپس آمریکا نیروهای خود را از ویتنام فرا خواند و کار دفاع از حکومت ویتنام جنوبی را به خود آن حکومت سپرد.

 

نبرد عید تت (1968 میلادی)

در نخستين روزهای سال 1968 نيروهاي ويت كنگ در جنوب با همكاری ويتنام شمالی یکی از بزرگترين و وسيع ترين حملات خود را به پايگاههای ارتش دولت ويتنام جنوبی و آمريكا آغاز كردند. تدارک حمله ويت كنگ ها چنان محرمانه بود كه جاسوسان ورزيده آمريكایی نتوانسته بودند روز آن را پيش بینی كنند و ارتش آمريكا كاملاً غافلگير شد. وزارت دفاع و امور خارجه آمريكا در اواخر ژانويه و اوايل فوريه 1968 تأييد كردند كه انتظار چنين حمله بی سابقه ای را در 26 ژانويه نداشتند. ويت كنگ ها در یک زمان و با هماهنگی يكديگر در ايالت شمالی ويتنام جنوبی و مراكزی با توپخانه سنگين به سوی پايگاههای خصم خود آتش گشودند.

 

يكصد هزار جنگجوی ویت گنگی

طی 24 ساعت بيش از يكصد هزار جنگجوی كمونيست به مراكز شهرستانها، شهرهای بزرگ و حتی سايگون و هوئه (HUE) حمله كردند. در سايگون یک كماندوی انتحاری ديوار سفارت آمريكا را ويران كرد و دو نفر از محافظان سفارت كشته شدند. كارمندان سفارت مدت پنج ساعت در محاصره كماندوهای ويت كنگ بودند و تفنگداران دريایی آمريكا با دادن تلفات سنگين موفق شدند محاصره را درهم بشكنند. ساعتها زد و خورد بين پارتيزانهای ويت كنگ و سربازان آمريكا در حومه شهر سايگون ادامه پيدا كرد. كمونيستها بندر «هوئه» را كاملاً تسخير كردند. در اين نبردها بسياری از مردم غيرنظامی كشته شدند. نام اين حمله «تت» بود كه در نخستين روز سال نوی ويتنام بوقوع پیوست ( تقويم آنها براساس گردش ماه مي باشد). ژنرال ويليام وستمرلند (WESTMORELAND) فرمانده نيروهای آمريكا بعداً اعلام كرد كه به او گزارش رسيده بود ممكن است ويت كنگ ها حمله وسيعي بكنند ولی از تاريخ آن اطلاعی نداشتند، لیکن ليندون جانسون رئيس جمهوری را از آن آگاه كرده بود.

 

حمله وسيع «ويت كنگ» مخالفان جنگ ويتنام در آمريكا را تقويت كرد و مرتب تظاهرات وسیعی در شهرهای آمريكا عليه جنگ ويتنام برپا گرديد. در شهر واشنگتن بيش از چهارصدهزار نفر عليه جنگ ويتنام راهپيمايي كردند در شيكاگو و سانفرانسيسكو و لوس آنجلس هزاران نفر عليه جنگ ويتنام برخاستند و از سربازان آمريكایی می خواستند سرکشی كرده و از ارتش خارج شوند.

 

تشديد بمباران ويتنام شمالی

در پاسخ به حمله وسيع و غافلگيرانه ويت كنگ در ماه ژانويه 1968 میلادی، ارتش آمريكا به دستور ليندون جانسون همه ويتنام شمالی بويژه «هانوی» پايتخت آن را مورد شديدترين حملات هوایی قرار داد. جانسون دستور داد كه هواپيماهای ناو هواپيمابر اتمی «انترپرايز» بارانی از بمب بر فراز ويتنام شمالی فرود آورند. به درخواست ژنرال «ويليام وستمرلند» (WESTMORELAND) ، فرمانده نيروهای آمريكا در ويتنام 206 هزار سرباز تازه نفس آمريكا به ويتنام رفتند. ضمناً چهارده هزار نفر از نيروی هوایی آمريكا به آنها پيوستند.

 

درگذشت هوشی مین (3 سپتامبر 1969 میلادی)

اما یکسال بعد و در بحبوبه جنگ خبر هولناکی به گوش جهانیان رسید. ساعت 9 و 47 دقیقه صبح روز 3 سپتامبر 1969 میلادی، هوشی مین در سن 79 سالگی درگذشت. بیش از 22000 پیام و نامه تسلیت از 121 کشور جهان و شخصیت های مهم به ویتنام ارسال شد. ذیلا چند نامه از این انبوه نامه ها درج میگردد.

 

- سیهانوک رییس دولت کامبوج: «هوشی مین در تاریخ خلقهای هندوچین و همه خلق های آسیا، آفریقا و آمریکای مرکزی بعنوان مظهر مبارزه میهن پرستانه برای استقلال ملی به ثبت رسیده است.»

- رییس دولت تانزانیا: «تمام زندگی هوشی مین وقف مبارزه انقلابی علیه امپریالیسم یکی بعد از دیگری بود .... وی منبع الهام برای همه مردم آزادیخواه و صلح دوست جهان بود.»

- جبهه خلق برای آزادی فلسطین : «نام هوشی مین سمبل مبارزه قهرمانانه انقلابی علیه امپریالیسم جهانی بسرکردگی امپریالیسم آمریکا گشته است.»

- ایندیرا گاندی: «مهربانی، سادگی، عشق به بشریت، از خود گذشتگی و شجاعت وی الهام دهنده نسل های آینده خواهد بود.»

- کمیته مرکزی حزب کمونیست ویتنام در طی فراخوانی چنین گفت: «رفیق هوشی مین یک میهن پرست بزرگ، یک شاگرد وفادار کارل مارس و لنین، روحیه مبارزه آشتی ناپذیر را علیه امپریالیسم بالا نگاه داشته است و همه زندگی خود را وقف آزادی طبقه کارگر، ملت و بشریت، استقلال و آزادی، برای سوسیالیسم و کمونیسم نمود. وی روحیه استقلال طلبی و حاکمیت طلبی را برافراشته، مارکسیسم- لنینیسم را در شرایط مشخص کشور ما خلاقانه بمورد استفاده گذارد و وطن پرستی واقعی را با انترناسیونالیسم پرولتری توأم نمود. وی تجسم تلفیق پسندیده‌ترین سنن ملت ویتنام با ایدئولوژی انقلابی بینای عصر ما، مارکسیسم- لنینیسم بود...» ، «رفیق هوشه مین، میهن دوست بزرگ، درگذشت. زندگی وی نمونه درخشان قهرمانی انقلابی، همبستگی رزمنده، سادگی، فروتنی، کوشایی، صرفه جویی، راستی ، درستی بود. نام وی مظهر درخشان ترین تاریخ ملت ویتنام است.»

 

بعد از وفات هوشی مین، لی دوک توُ (Lê Đức Thọ / از 1911 تا 1990 میلادی/ اسم واقعی او «فان دین کای» بود و با فرمان او بود که بخاطر جنگ و دعواهای ویتنام شمالی و نیروهای «پُل پُت» کامبوج از سال 1978 تا 1989 میلادی بتوسط نیروهای ویتنام شمالی اشغال شد) از طرف کمیته مرکزی حزب کمونیست ویتنام، پریزیدنت ویتنام شمالی شد.

 

سقوط سایگون (30 آوریل 1975 میلادی)

پایان جنگ ویتنام در 30 آپریل سال 1975 میلادی. در این روز که نهمین روز اردیبهشت ماه است نیروهای ویت کنگ (Vietcong) و ویتنام شمالی شهر سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی را تصرف میکنند و حکومت ویتنام جنوبی بدون قید و شرط تسلیم آنان میشود (Kapitulation).

 

یک هفته قبل از سقوط سایگون، نیروی هوایی و دریایی ارتش آمریکا عجولانه و به شکل فاجعه باری آخرین آمریکایی ها حاضر در ویتنام جنوبی و 70 هزار ویتنامی را از سایگون خارج کردند و به بیش از 10 سال حضور نظامی آمریکا در خاک ویتنام خاتمه دادند. آخرین افراد در روز 29 آوریل و درست یک روز قبل از اشغال سایگون از بالای بام سفارت آمریکا سوار بر هلی کوپترها شده و فرار کردند.

 

در سال 1968 میلادی، ریچارد نیکسون، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا تعهد خود به دستیابی به "صلح با عزت" در جنگ ویتنام را اعلام داشت و در آوریل سال 1975 میلادی، با خروج نظامیان آمریکایی از ویتنام جنوبی، این کشور به تصرف کمونیست‌ها درآمد و به ویتنام شمالی ملحق شد.

 

و در همین سال و مدتی قبل از تصرف سایگون، در کامبوج ( در غرب ویتنام) ، «پُل پُت» به حکومت میرسد (از 20 آوریل 1975 میلادی) و در اواخر همین سال که اواخر پاییز میباشد، چیانگ کای جک رییس دولت تایوان با زندگی وداع میکند.

 

وحدت ویتنام (دوم ژولای 1976 میلادی)

و بدین ترتیب در سال 1976 میلادی با انتخاب مجلس ملی ویتنام، و در روز دوم ژولای راه برای وحدت مجدد شمال و جنوب ویتنام فراهم میشود. گرچه بقول رفقای کمونیست هوشه مین نماند تا وحدت شمال و جنوب کشورش را به چشمان خود ببیند، اما او برای همیشه در قلب خلق های سراسر ویتنام خواهد زیست.

 

..................  .................   ...............

 

ضمیمه ها:

 

از وصیتنامه هوشی مین

«... اگرچه در مقایسه با سال‌های گذشته، سلامت من تا حدی ضعیف شده است، اما ذهنم هنوز روشن و سالم است. موقعی که انسان در آن سوی 70 سالگی قرار می‌گیرد، از این که سلامتی رو به زوال می‌گذارد نباید متعجب شد. اما چه کسی می‌تواند پیش‌بینی کند که من تا چه موقع قادر به خدمت به انقلاب، میهن، و مردم خواهم بود؟ به این دلیل است که من برای آماده شدن برای زمانی که به کارل مارکس و لنین عزیز و دیگر بزرگان انقلابی خواهم پیوست، این چند سطر را از خود باقی می‌گذارم ... هر عضو حزب، هر کادر حزب، باید عمیقأ با اخلاق انقلابی عجین بوده، و از خود ابتکار، صرفه‌جویی، پای‌بندی به اصول، درستی، وقف کامل خود به امور همگانی، را نشان داده و سرمشق از خود گذشتگی باشد. حزب باید پاکیزگی کامل خود را حفظ کند، حزب باید شایسته نقش خود به عنوان رهبر و خدمت‌گزار صادق مردم باقی بماند ... تعلیم و آموزش نسل انقلابی آینده یک وظیفه بسیار مهم و ضروری است... حزب باید برنامه اقتصادی و فرهنگی مناسبی را تنظیم کند که در آن ارتقای مستمر سطح زندگی مردم در نظر گرفته شده باشد ... من در طول زندگی‌ام، صمیمانه و با همه توان به میهن، انقلاب و مردم خدمت کرده ام. اگر امروز از دنیا بروم، از هیچ کاری که کرده ام، پشیمان نخواهم بود. تنها افسوس من به این خاطر است که نتوانستم بهتر و بیش‌تر خدمت کنم. پس از درگذشت من، از مراسم تشیع جنازه با شکوه و اتلاف وقت و پول مردم باید اجتناب شود. در پایان، برای همه مردم، برای کل حزب، کل ارتش، برای برادر زاده‌هایم، برای جوانان و کودکان، محبت جاوید را باقی می‌گذارم. هم‌چنین درود‌های دوستانه خود را به رفقا، دوستان، جوانان و کودکان جهان می‌فرستم. آرزوی آخر من این است که کل حزب و مردم ما که تنگاتنگ در مبارزه متحد شده، یک ویتنام صلح‌ دوست، متحد، مستقل، دمکراتیک و پیش‌رفته بنا نهاده و نقش ارزشمندی در انقلاب جهانی ایفا کنند.»

 

هوشی مینه طی مبارزات مردم ویتنام علیه فرانسوی‌ها و امریکایی‌ها، سمبل مقاومت بود. او نقش خود را در صحنه سیاست بین‌المللی، به‌نحوی جالب ایفا نمود و ملتی را در نبرد برای کسب استقلال و آزادی به پیروزی رهنمون ساخت.

 

سوسیالیسم هواییسم

هوشی مین همانند مائو و كاسترو معتقد به این بود كه نخست كشور و میهنی باید وجود داشته باشد تا سوسیالیسم در آن پیاده شود. بنابراین، نخست "وطن" بعد ایدئولوژی و یا هر دو به موازات هم (در مورد چین. کوبا و ویتنام: ناسیونالیسم + سوسیالیسم) و به همین دلیل است كه سوسیالیسم در هر سه كشور زنده مانده است. هوشی مین بمانند مائو همچنین اعتقاد داشت كه یک فرضیه تا با فرهنگ و باور مردم یک سرزمین تطبیق داده نشود نمی‌شود به آسانی آن را پیاده كرد و استالین كه به این حقیقت توجه نكرد مجبور شد با زور و خشونت سوسیالیسم را تحمیل كند. «هو» می گفت كه نمی توان یک فرضیه را به یک شکل (یک فرمول) و یک روش میان همه ملل به اجرا درآورد. اصحاب فلسفه به كمونیسم ویتنام عنوان "سوسیالیسم هواییسم" داده اند، به همان گونه كه كمونیسم چین را «مائوییسم» می‌خواندند.

 

..................  .................   ...............

 

تانگ تویت همسر هوشی مین کی بود؟

تانگ تویت در اکتبر 1905 میلادی در خانواده ای چینی و کاتولیک در شهر کانتون چین بدنیا آمد. او دارای 9 خواهر و برادر و خود او جوانترین دختر خانواده اش بود. مادرش لیانگ (Liang Xuxian) و پدرش بازرگانی بنام گوانگدونگ سنگ کایهوُا (Guangdong Zeng Kaihua) بود که در سال 1915 میلادی درگذشت. تانگ در بیست سالکی و در سال 1925 میلادی مدرسه مامایی را با موفقیت بپایان رسانید و در همین سالها بود که با همسر کمونیست معروف ویتنامی «لام دوک دو Lam Duc Do» آشنا شد. کشور ویتنام در این دوران قسمتی از سرزمین هندوچین و مستعمره فرانسه بود که بتوسط پلیس ملی فرانسه اداره میشد و در مقابل ناسیونالیستهای و کمونیستهای ویتنامی بودند که برای استقلال کشورشان با فرانسویان مبارزه میکردند. هو در سال 1924 میلادی بعنوان بازرگان با یک پاسپورت چینی و با نام «لی شوی Li Shui » از جزیره «ولادی وُستُوک Wladiwostok » روسیه با مامور کمونیست کمینترن (Komintern-Agent) که قاچاقچی اسلحه روسی بود بنام «میشاییل بُروُدین Michail Borodin »، با کشتی عازم کانتون شد (شهر بندری کانتون معروف به کارخانه دنیا برای صادرات و وادرات در استان کانتون، در جنوب چین و روبروی هنگ کنگ قرار دارد و بزرگترین برج کنونی دنیا (2010 ) نیز در این شهر میباشد.). هو در می 1925 میلادی در بنیانگذاری سازمان انقلابی جوانان ویتنامی یا «تان نین Thanh Nien = Revolutionary Youth Association» شرکت داشت و همین سازمان بود که بعدأ باعث بوجود آمدن حزب کمونیست ویتنام شد. و در همین سال بود که هو با تانگ آشنا شده و هو به تانگ حلقه انگشتری بعنوان نامزدی آنان به او داده که بخاطر همین کار مورد مواخذه رفقایش در جامعه ویتنامیها شده و در جواب هو به آنان گفته که او به زنی احتیاج دارد که نه تنها یار و یاورش در زندگی و خانواده اش باشد بلکه از این طریق بتواند بهتر زبان چینی یاد بگیرد.

 

شاهدان ازدواج هو و تانگ (1926 میلادی)

هو 36 ساله و تانگ 21 ساله در روز 18 اکتبر 1926 میلادی با هم ازدواج میکنند و شاهدان اصلی ازدواج آنان تای سونگ (Thai Suong) و دنگ ینگ چاو (Deng Yingchao) بودند و دنگ ینگ چاو همسر نخست وزیر آینده چین و مرد مقتدر بعد از مائو، چوئن لای (Zhou Enlai / نخست وزیر چین از 1949 تا بهنگام مرگ در سال 1976 میلادی) بود. هو در آنزمانها دوست عزیز چوئن لای بود و چوئن لای از رهبران کمونیستهای چین بود. مدتی بعد تانگ مین حامله شد و هو خوشحال از این موضوع اما تانگ میبایستی با مشورت مادرش سقط جنین کند زیرا بیم آن میرفت که بخاطر امکان جنگهای داحلی مابین ناسیونالیستها و کمونیستهای چین، هو به اجبار ترک کشور چین کند. و در 12 آپریل 1927 میلادی این واقعه بوقوع پیوست و با کودتای چیانگ کای جک رهبر حزب کومینتانگ (KMT) و رییس دولت چین ملی، در کانتون و شهرهای دیگر یورش برعلیه نیروهای کمونیست چین آغاز شد و هو نیز مانند بیشمار کمونیست ویتنامی دیگر به زندگی مخفی و ترک چین روی آورد. هو در ماه جولای 1928 میلادی به هنگ کنگ رسید و مدتی بعد در 14 آگوست 1928 میلادی نامه ای به همسرش تانگ نوشت که بدست Sûreté فرانسه (امروزه بنام پلیس ملی فرانسه/ سازمان اطلاعات فرانسه) در هندوچین رسید. در این نامه هو برای همسرش از احساساتش نسبت به او و مادرش نوشت و اینکه او نمیتواند عواطفش را نسبت به همسرش با توسط به واژه ها بیان کند. هو در این دوران هنوز رهبر واقعی انقلاب ویتنام نشده بود و در نتیجه میتوانست عواطف و عشقش را نسبت به همسرش بیان کند. با اینکه تانگ در مورد سیاست هیچ گونه حرفی برای گفتن نداشت (از سیایت خوشش نمیآمد) اما پلیس فرانسه در هندوچین از تانگ همسر هو، بنام کمونیستی نام میبرد که از سال 1927 تا 1929 میلادی جزو اعضای کمونیست « سازمان انقلابی جوانان ویتنام» بود. هو در ماه می 1930 میلادی بار دیگر نامه ای به همسرش تانگ نوشت و از او خواست تا برای دیدارش به شانگهای بیاید. این نامه به آدرس سر کار تانگ فرستاده شد اما بخاطر جنگ و جدالهای ناسیونالیستها و کمونیستهای چین این نامه بدست رییس تانگ که از ناسیونالیستها بود نرسید و آن زوج نتوانستند به دیدار همدیگر بشتابند. در سال بعد در 6 یونی/ خرداد 1931 میلادی هو در هنگ کنگ بتوسط پلیس انگلیس دستگیر شد (بعد از کنگره وحدت در نزدیکیهای هنگ کنگ) ولی هویت واقعی او برای انگلیسیها پنهان ماند. و در جریان دادگاهی او در ماه یولی/ تیر 1931 میلادی تانگ توانست در دادگاه هو را برای آخرین بار ببیند و با معرفی خود بعنوان همسر او، توانست از استرداد او به پلیس هندوچین جلوگیری کند. و سال بعد خبر به تانگ رسید که هو در زندان وفات یافته. سال 1950 میلادی تانگ در روزنامه ای عکس هو را دیده که از او بعنوان پریزیدنت جمهوری دمکراتیک ویتنام نام برده میشد. تانگ سعی کرد بار دیگر با نامه ای با هو رایطه برقرار کند اما نامه او بدون جواب ماند. بعد از تقسیم ویتنام در سال 1954 میلادی بار دیگر تانگ به هو نامه هایی نوشت که همگی بدون جواب ماندند. مدتی بعد نماینده ای از طرف دولت کمونیستی چین با خانم تانگ مین دیداری بعمل آورد و از او خواست تا از نامه نگاری دست بردارد و خاطر رفقای ویتنامی را مخدر نکند زیرا «عمو هو» و عشق و علاقه او تعلق به تمامی خانواده های خلق ویتنام دارد و نه فقط به او و اگر احتیاج به مادیات است آنها حاضرند تا پاسخگوی احتیاجات او شوند. هوشی مین در سال 1969 میلادی وفات یافت و تانگ مین همسرش در خلوت خود زندگی را با کار مامایی ادامه داد تا اینکه در 14 نوامبر/ آبان 1991 میلادی و در سن 86 سالگی در گوشه خلوت خاطرات فراموش شده اش با زندگی وداع گفت. بچه های بزرگ و کوچک ویتنام هر روز بر سر آرامگاه «عمو هو» ترانه هایی از عشق و وفا میخوانند و یاد او را گرامی میدارند. و با گرامیداشت یاد او، باد نیز هر روز بر روی سنگ قبر تانگ غباری از خاک سرد می پاشاند تا یاد او را هر چه بیشتر بزداید.

 

..................  .................   ...............

 

تاریخ ویتنام و جمهوری ویتنام جنوبی به اختصار

سرزمین ویتنام در طی سالهای 257 تا 207 قبل از میلاد بنام سرزمین پادشاهی آوُ لاک معروف بود. این سرزمین سلطنتی بین سالهای 207 تا 196 قبل از میلاد نام «ویت نام» را برای اولین بار بخود گرفت. از 196 تا 111 ق.م با پرداخت باج یا مالیات به چین استقلال خود را حفظ میکرد. از 111 ق.م تا 938 بعد از میلاد ویتنام جزو سرزمین چین بود. در سال 679 میلادی چین ویت نام را با نام «ایالت آنام چین/ An Nam ) می شناخت. در سال 939 میلادی این سرزمین تحت حکومت «نگو گوین/ Ngo Quyen » به استقلال خود رسید. و در طی سالهای 1558 تا 1787 میلادی این سرزمین به دو سلسله شاهی، ترین در تونگ کینگ، نگوین در آنام و کوچین چین (جنوب ویتنام و قسمتی از سرزمین شرق کامبوج)، تقسیم شد ولی هر دو سلسله میبایستی به چین مالیات میپرداختند. در سالهای 1802 و 1804 و 1839 میلادی، «آنام» و «تونگ کینگ» ابتدا با نام سرزمین «دای ویت گوک»، و سپس با نام «ویت نام گوک» و در نهایت بار دیگر با نام «دای ویت گوک»، که تحت حمایت چین میشد، نامیده میشد. کشور استعماری فرانسه در رقابت با کشور انگلستان در سالهای مابین 1858 تا 1884 میلادی ابتدا شهر تجارتی و بندری «دا نانگ»، سایگون، جنوب آنام، کوچین چین، هایفونگ، هانوی، تونگ کینگ و آنام را تصرف میکند. چین پادشاهی نیز در سال 1885 میلادی، از حق و حقوق خود در مورد تونگ کینگ و آنام میگذرد و فرانسه استعماری نیز در 17 اکتبر 1887 میلادی تمامی مناطق اشغالی خود را در این منطقه بنام «هندوچین» به ثبت میرساند که شامل حال مناطق کامبوج، کوچین چین، آنام و تونگ کینگ میشد. و شش سال بعد در 1893 میلادی لائوس نیز بتوسط فرانسه ضمیمه سرزمین هندوچین میشود. و از این سال تا بهنگام جنگ جهانی اول و سپس تا سپتامبر 1940 میلادی که یکسالی بود که جنگ جهانی دوم شروع شده از هندوچین بنام مستعمره و جزو خاک فرانسه نام برده میشد. و از سپتامبر 1940 تا 9 ماه مارچ/ اواسط اسفند 1945 میلادی، جنگهای ژاپن با فرانسه بخاطر هندوچین آغاز میشود که در انتها به پیروزی ژاپن ختم میشود. دو روز بعد از پیروزی کامل ژاپن بر فرانسه و در 11 مارچ 1945 میلادی، بائو دای (Bao-Dai) شاه ویتنام استقلال سرزمینش را از فرانسه به تمامی دنیا ابلاغ میکند.

 

 بائو دای Hoàng đế Bảo Đại، آخرین پادشاه ویتنام/ زاده 1913 م. وفات 1997 م.؛

 

«بائو دای» آخرین شاه ویتنام

بائو دای آخرین شاه از سلسله نگوین میباشد. او از 1926 (بهنگام سیزده سالگی) تا 1945 میلادی شاه آنام (دو سوم ویتنام کنونی) و تحت حمایت فرانسه بود، اما در سن 19 سالگی اجازه داشته بر تخت ویتنام جلوس کند. بعد از اینکه فرانسویان بتوسط ژاپنیها در 11 مارچ سال 1945 میلادی از هندوچین بیرون رانده شدند، بائو دای جانب ژاپنی ها را گرفت و این کشور را بعد از مدتی طولانی، ویتنام نامید. اما هنوز 5 ماهی از استقلال ویتنام نگذشته بود که در 15 اوت/ مردادماه 1945 میلادی شاه ژاپن، بعد از ویرانی کشورش توسط بمب اتمی آمریکا، پروتُکُل کاپیتولاسیون کشورش را امضا کرد. و ده روز بعد از کاپیتولاسیون ژاپن، در 25 اوت/ 1945 میلادی بائو دای شاه ویتنام از حق و حقوق خود در مورد تخت و تاج ویتنام میگذرد. و در اوایل ماه بعدی در دوم سپتامبر 1945 میلادی، هو از طرف دولت موقت بیانیه استقلال ویتنام را قرائت میکند و در همین ماه که شهریور ماه میباشد ویتنام شمالی توسط قشون چینی چیانگ کای- جک تصرف میشود و همزمان نیروهای انگلیسی ویتنام جنوبی را اشغال میکنند و هدفشان از این اشغالگری را، خلع سلاح کردن نیروهای ژاپنی در ویتنام و ترتیب بازگرداندن آنان به کشورشان میدانند. در اوایل سال جدید و بعد از کریسمس 1946 میلادی نیروهای چینی از خاک ویتنام شمالی بیرون میروند و تقریبأ دو ماه بعد و در دوم مارچ 1946 میلادی هوشی مین از طرف کمونیستها و مجلس ملی ویتنام بعنوان رییس جمهور ویتنام دمکراتیک انتخاب میگردد و چهار روز بعد فرانسه با استقلال جمهوری دمکراتیک ویتنام در ویتنام شمالی موافقت میکند که در واقع دادن نوعی خودمختاری به کمونیستها در ویتنام شمالی بود. در همین ماه مارچ 1946 میلادی نیروهای انگلیسی نیز از ویتنام جنوبی بیرون میروند و در 8 ماه نوامبر/ 17 آبان همین سال 1946 میلادی، نیروهای استعمارگر فرانسوی که در این دوران بتوسط قوای متفقین و انگلیس پیر کهن استعمارگر و آمریکای استثمارگر از شر نیروهای نژادپرست نازی رهایی یافته اند به هانوی و ویتنام جنوبی باز میگردند و ویتنامیهای کمونیست و ناسیونالیستها تنها راه رهایی را در مقاومت مسلحانه می بینند. و در اکتبر/ مهر 1949 میلادی بائو دای شاه سابق ویتنام، بعنوان رییس دولت ویتنام (ویتنام حنوبی) وزرای دولتش را معرفی میکند در حالیکه ویتنام جنوبی هنوز تحت کنترل فرانسه بود. بائو دای از اکتبر 1949 تا اکتبر 1955 میلادی رییس کشور ویتنام (ویتنام جنوبی) بود.

 

تقسیم ویتنام (20 ژوییه 1954 میلادی)

همتنطوریکه فبلأ گفته شد فرانسه و کمونیستهای ویتنام شمالی با امضای موافقت نامه ژنو در 20 - 21 ژوییه/ یولی 1954 میلادی، با تقسیم ویتنام موافقت میکنند و بائو دای رییس کشور ویتنام جنوبی، در همین ماه ژوییه 1954 میلادی ژنرال نگو دین دیم کاتولیک را مامور معرفی دولت جدید ویتنام جنوبی میکند. مدتی بعد در 5 اکتبر 1954 میلادی نیروهای فرانسه نیز از ویتنام جنوبی بیرون میروند و طبق قرارداد ژنو قرار بود یک همه پرسی در مورد چگونگی سرنوشت کُلی ویتنام و با کمک کمونیستهای ویتنام شمالی و دمکراتهای ناسیونالیست جنوبی در سراسر ویتنام برگزار گردد اما بدلایل زیادی این همه پرسی انجام نگرفت.

 

سال بعد ژنرال نگو دین دیم در 23 اکتبر 1955 میلادی، بائو دای را از قدرت برکنار میکند و دو روز بعد با رفراندوم (همه پرسی) پایه و اساس جمهوری ویتنام (جنوبی) گذاشته میشود و خود او بعنوان اولین پریزیدنت «جمهوری ویتنام (جنوبی)» انتخاب میگردد. در این دوران دولت آمریکا در مقابله با نفوذ و پیروزی کمونیستها در هندوچین، به حمایت از دولت ویتنام جنوبی و نگو دین دیم پرداخت و تعداد زیادی مشاور نظامی را به ویتنام جنوبی فرستاد. در 20 دسامبر 1960 میلادی نیروهای مخالف نگو دین دیم در ویتنام جنوبی با کمک ویت مین و ویتنام شمالی، «جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی» یا «ویت گنگ» را پایه گذاری کردند و اهداف خود را آزادی ویتنام جنوبی و وحدت دو ویتنام دانستند. در یونی سال 1963 میلادی بعد از خودکشی یک روحانی بودایی در سایگون پایتخت ویتنام جنوبی، آمریکا از حمایتش نسبت به  نگو دین دیم کوتاه آمد و بحران سیاسی دامنگیر دولت ویتنام جنوبی شد.

 

کودتا در ویتنام جنوبی

در 2 نوامبر 1963 میلادی کودتایی توسط نظامیان برعلیه ژنرال نگو دین دیم انجام گرفت که منجر به کشته شدن نگو دین دیم شد. سپس در 8 نوامبر 1963 میلادی «دونگ وان مین» فرمانده ارتش ویتنام جنوبی از طرف کودتاچیان بعنوان رییس جمهور ویتنام جنوبی انتخاب میگردد. و هنوز از انتخاب دونگ وان مین بعنوان مرد شماره یک ویتنام جنوبی دو هفته ای نگذشته بود که جان اف کندی رییس جمهور آمریکا در 22 نوامبر 1963 میلادی در دالاس آمریکا مورد اصابت دو گلوله از طرف «لی هاروی اُسوالد/ Lee Harvey Oswald» قرار میگیرد (لی هاروی اُسوالد نیز دو روز بعد در حالیکه توسط پلیسها اسکورت میشد توسط «جک روبی/ Jack Ruby » صاحب یک کلوب شبانه بوسیله گلوله کشته می شود) و بعد از کشته شدن کندی، معاون او جانسون تگزاسی (Lyndon B. Johnson) رییس جمهور آمریکا میشود. 

 

بهانه جنگ ویتنام (اوت/آگوست 1964 میلادی)

در 30 اوت/آگوست سال 1964 میلادی جزایر «هون نگو» و «هون موُ» در پاسیفیک که تعلق به ویتنام شمالی داشتند از طرف کشتیهای جنگی آمریکا مورد تیراندازی و حمله قرار میگیرند و این ادعایی بود از طرف ویتنام شمالیها. چند روز بعد در 2 و 4 اوت 1964 میلادی در سواحل ویتنام شمالی و در «خلیج تونکین» یکی از کشتیهای جنگی آمریکا مورد حمله قایقهای سریع السیر ویتنام شمالی قرار میگیرد و این ادعا که از طرف آمریکاییها در زمان پریزیدنتی جانسون مطرح شد بهانه ای گردید تا آمریکا مستقیمأ وارد جنگ با ویتنام شمالیها شود. اما سالها بعد و در سال 1971 میلادی دانیل السبرگ یکی از کارمندان پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) سندی را که در واقع گزارشی بود از واقعه تیراندازی در خلیج تونکین، در اختبار افکار عمومی آمریکا قرار داد. در این گزارش چگونگی دادن اطلاعاتی دروغین به پریزیدنت جانسون و کشیدن پای آمریکا به جنگ ویتنام، افشا میشد.  

 

بعد از دروغهای واقعه خلیج تونکین (تیراندازی کشتیهای ویتنام شمالی و آمریکایی)، در روز 5 اوت 1964 میلادی نیروی هوایی آمریکا برای اولین بار شروع به بمباران مناطق ویتنام شمالی کرد و دو روز بعد قطعنامه ورود آمریکا به جنگ ویتنام با امضای اکثریت نمایندگان کنگره آمریکا به ثبت تاریخی رسید.

 

کودتای شورای انقلاب ویتنام جنوبی (16 اوت 1964 میلادی)

چند رور بعد از تاییدیه قطعنامه توسط کنگره که در واقع تاییدیه مجلس نمایندگان مردم آمریکا در جنگ با ویتنام شمالی است و در 16 اوت 1964 میلادی کودتای بدون خونریزی ژنرال نگوین چان (Nguyễn Khánh) برعلیه ژنرال دونگ وان مین، بوقوع پیوست. او علل کودتای خود را بیطرف بودن ژنرال دونگ وان مین در رابطه با جنگ آمریکا با ویتنام شمالی میدانست. سپس با نفوذی که او در شورای کودتاچیان انقلاب ویتنام جنوبی داشت، در 26 سپتامبر 1964 میلادی فان چاک سوُ Quốc Trưởng Phan Khắc Sửu)/ 1905 تا 1970 میلادی ) برای ریاست جمهوری ویتنام جنوبی انتخاب شد و خود او بعنوان فرمانده نیروهای ارتش ویتنام جنوبی مرد قدرتمند پشت صحنه سیاستهای ویتنام جنوبی باقی ماند.

 

کودتای ژنرال نگوین کائو کی (فوریه 1965 میلادی)

در فوریه 1965 میلادی، رییس جمهور فان چاک سوُ و فرمانده ارتش سه گانه ژنرال نگوین چان توسط فرمانده نیروی هوایی ویتنام جنوبی ژنرال نگوین کائو کی (Nguyen Cao Ky) و ژنرال نگوین وان تیو (Tổng Thống Nguyễn Văn Thiệu/ از 1923 تا 2001 میلادی) از قدرت برکنار میشوند و مدتی بعد ژنرال نگوین چان بعنوان سفیر ویتنام جنوبی یه فرانسه اعزام میشود (لازم بیادآوریست تمامی این ژنرالها جزو روسای شورای انقلاب ویتنام جنوبی بودند). نگوین چان در سال 1977 میلادی (یکسال بعد از وحدت ویتنام در 1976 میلادی) به آمریکا نقل مکان کرده و تابعیت آمریکا را میپذیرد. سپس در اوایل سال 2005 میلادی از طرف تبعیدیهای ویتنامی در آمریکا بعنوان رییس «دولت تبعیدی ویتنام آزاد» انتخاب میگردد.

 

 پیاده شدن ناویان آمریکایی در سواحل بندر دا تانگ/ 3 اوت-آگوست 1965 میلادی؛

 

اولین حضور نیروهای آمریکایی در ویتنام شمالی (3 اوت 1965 میلادی)

در دوران کودتای ژنرال نگوین کائو کی (ادامه در انتهای مقاله) تعداد نیروهای آمریکایی که در ویتنام جنوبی بعنوان مشاور نظامی مشغول بکار بودند به 25000 نفر میرسید که 3500 نفر نیز از نیروهای دریایی آمریکا در 8 مارچ و 4000 نفر از نیروهای مخصوص چترباز آمریکایی در 29 ژولی 1965 میلادی (در بندر Cam Ranh Bay) به این جمع نیروهای مشاور نظامی افزوده شدند. سپس در سوم ماه اوت 1965 میلادی برای اولین بار نیروهای دریایی آمریکا در بندر دا نانگ (Đà Nẵng) ویتنام شمالی پیاده شدند تا بجنگ خود با ویتنامیهای کمونیست تا سال 1968 میلادی ادامه دهند. اما برای ادامه جنگ میبایستی تعداد نیروهای آمریکایی در ویتنام افزایش می یافت بطوریکه در سال 1966 میلادی این رقم به 184 هزار نفر و در سال 1968 میلادی به 536 هزار نفر سرباز رسید.

 

ویتنام جنوبی (1967 میلادی)

ژنرال نگوین کائو کی از سال 1965 تا سوم سپتامبر 1967 میلادی رییس جمهور ویتنام جنوبی بود اما در انتخابات پارلمانی سپتامبر 1967 میلادی اکثریت آرا را از دست داده و رقیبش ژنرال نگوین وان تیو (Nguyễn Văn Thiệu) رییس جمهور ویتنام جنوبی گردید و نگوین کائو کی با  38%درصد آرا جانشین و معاون اول رییس جمهور شد.

 

ویتنام جنوبی ؛ حمله عید تت (1968 میلادی)

در این سال تعداد نیروهای آمریکایی در ویتنام به 543 هزار نفر میرسید و در اوایل همین سال و در 26 ژانویه حمله وسیع نیروهای ویت کنگ تحت عنوان «نبرد عید تت» برعلیه نیروهای آمریکایی و ویتنام جنوبی انجام میگیرد. در این نبردها در قیاس با کشته شدگان آمریکایی، عده زیادی از ویت کنگها و ویت مین ها کشته میشوند اما با پوشش خبری این نبردها باعث افزایش تظاهرات ضد جنگ در آمریکا و اروپا میشود و یک ماه و اندی بعد از حمله تت و در اول مارچ 1968 میلادی مک نامارا وزیر دفاع آمریکا از وزارت برکنار میشود و طبق استراتژی جدید آمریکا ادامه این جنگها به خود ویتنامیها واگذار میشود. اما قبل از عقب نشینی از ویتنام، وقت به اندازه کافی در اختیار دارد تا به بمباران مردم و شهرها و روستاهای ویتنام شمالی بپردازد.  

 

درگذشت هوشی مین (1969 میلادی)

یکسال بعد از حمله تت و در سوم سپتامبر 1969 میلادی هوشی مین رهبر استقلال ویتنام درگذشت و «لی دوک توُ» ( Lê Đức Thọ ) از رهبران حزب کمونیست ویتنام شمالی جانشین او گردید.

 

آخرین حملات هوایی (دسامبر 1972 میلادی) 

در اواخر سال و در 30 دسامبر 1972 میلادی آخرین حمله هوایی آمریکا بر روی ویتنام شمالی انجام میگردد.

 

پایان جنگ ویتنام ؛ قرارداد صلح پاریس (ژانویه 1973 میلادی)

نیکسون رییس جمهور آمریکا در روز 15 ژانویه 1973 میلادی طی خطابه ای به افکار عمومی دنیا پایان جنگ ویتنام را اعلام میدارد. و در 27 ژانویه هیئتهای ویتنام شمالی، ویتنام جنوبی، آمریکا و دولت موقت انقلابی ویتنام جنوبی قرارداد صلح پاریس را امضا میکنند. مفاد اصلی این قرارداد صلح عبارتند از: آتش بست میان احزاب درگیر جنگ، عقب نشینی نیروهای آمریکایی از ویتنام، آزادی اسیران جنگی طرفین.

 

دسامبر 1974 میلادی

در 13 دسامبر 1974 میلادی (ماه آذر، آخرین ماه سال مسیحی) نیروهای ویتنام شمالی با زیر پا گذاشتن مفاد قرارداد صلح پاریس به ایالت مرزی فوک لانگ (Phuoc Long) ویتنام جنوبی تهاجم میکنند و در مقابل گرچه آمریکا به دولت موقت ویتنام جنوبی قول مساعدت داده بود ولی از تهاجم نظامی به ویتنام شمالی خودداری میکند.

 

تهاجم هوشی مین (1975 میلادی)

سه ماه و اندی بعد از تهاجم ویتنام شمالی به ایالت مرزی ویتنام جنوبی و عدم دخالت آمریکا در جنگهای ویتنامیها، در روز 25 ماه مارچ 1975 میلادی (4 فروردین) دفتر سیاسی حزب کمونیست ویتنام شمالی در هانوی تصمیم میگیرد تا با استفاده از چراغ سبز نشان دادن دولت آمریکا حداکثر استفاده را کرده و طرح «تهاجم هوشی مین» برای گرفتن ویتنام جنوبی و سایگون را به مرحله اجرا گذارد. در این دوران ریاست دولت موقت انقلابی ویتنام جنوبی هنوز با ژنرال نگوین وان تیو بود. او از آنجاییکه اطمینان داشت در مقابل نیروهای ویت کنگ و ویت مین هیچ گونه شانسی برای پیروزی ندارد در 25 آوریل 1975 میلادی (اوایل اردیبهشت ماه) به تایوان فرار میکند و همزمان «تران وان هونگ» (Trần Văn Hương) پریزیدنت ویتنام جنوبی میشود. او سعی میکند با ویت کنگها و ویتنام شمالی به توافقی دست یابد اما کوششهای او بی جواب میماند بنابراین بعد از یک هفته و در 28 آوریل 1975 میلادی ریاست ویتنام جنوبی را به ژنرال دونگ وان مین (General Dương Văn Minh) واگذار میکند. ژنرالی که برای یک روز آخرین رییس جمهور ویتنام جنوبی بود. و در روز 29 آوریل 1975 میلادی طبق عملیاتی از بالای بام سفارت آمریکا در سایگون با هلکوپتر و کشتی 1373 نفر آمریکایی و 5595 نفر ارتشی و افراد عادی ویتنامی بطرف کشتیهای جنگی آمریکایی که در انتظارشان بودند فرار کردند. 

 

سقوط سایگون (30 آوریل 1975 میلادی)

بدینگونه بعد از فرار آخرین آمریکایی و ارتشی ویتنامی (جنوبی)، سایگون پایتخت جمهوری ویتنام (جنوبی) در 30 آوریل 1975 میلادی با کاپیتولاسیون تسلیم نیروهای ویت کنگ و ویت مین شد. اندکی بعد از طرف احزاب ظفرمند «هوین تان فات» ( Huỳnh Tấn Phát ) ریاست دولت موقت جمهوری ویتنام جنوبی را بعهده گرفت.

 

وحدت مجدد ویتنام (دوم ژولای 1976 میلادی)

در سال 1976 میلادی بعد از اینکه انتخابات برای مجلس ملی ویتنام برگدار گردید، روز دوم ژولای 1976 میلادی بنام روز اتحاد مجدد ویتنام به ثبت تاریخی رسید.

  

..................  .................   ...............

 

 Nguyen Cao Ky / نگوین کائو کی؛

 

نگوین کائو کی ، آخرین رییس جمهور ویتنام جنوبی

نگوین کائوکی فرمانده نیروی هوایی ویتنام جنوبی و آخرین رییس «جمهوری ویتنام جنوبی» بود (از 1965 تا 1967 میلادی/ از 34 تا 36 سالگی). وی در سال 1965 میلادی با حمایت آمریکا، فرانسویان را از ویتنام جنوبی بیرون کرد و در سال 1975 میلادی اندکی فبل از سقوط کامل سایگون با هلکوپتر به یکی از ناوهای آمریکا در منطقه پناه برد و از آنجا به آمریکا و کالیفرنیا و لوییزیانا رفته و تا سالهای 1988 میلادی بکار مشغول بود اما موفقیتی نداشت. او به مشتریان در مقابل سوالات میگفت: من رهبر ملی سابق یک ملت هستم که حالا فقط یک فروشگاه دارد. و یا اینکه: اگر من میلیونها دلار را به سرقت برده بودم حالا میتوانستم مثل یک پادشاه در این کشور زندگی کنم. اما شما می بینید که من مانند یک شاه زندگی نمیکنم. 

 

نگوین کائوکی در سال 2002 میلادی خاطرات خود را بنام «بچه بودا» انتشار داد و مدتی بعد در سال 2004 میلادی بدعوت دولت و حزب کمونیست ویتنام بهمراه همسرش بعد از سی سال به کشورش بازگشت و بمانند یک فیگور زنده جنگهای ویتنام مورد استقبال مقامات دولتی قرار گرفت (بخاطر سیاست آشتی با دشمن دیروزی).

 

نگوین کائوکی در سال 1930 میلادی در نزدیکی هانوی بدنیا آمد و پیش خاله اش بزرگ شده و دورانیکه ویتنام کلنی فرانسه بوده با تمامی وجود دوران استعماری را لمس کرده و در 16 سالگی به حزب کمونیست ویتنام پیوست در حالیکه هوشی مین برایش رهبر محبوبی بود. بعد بعلت مریضی مالریا از کمونیستها جدا شده و پیش فرانسویها مشغول یادگیری فن خلبانی شده ولی در هیچ جنگی برعلیه ویت مین شرکت نکرده و در سال 1954 میلادی بعد از تقسیم ویتنام بهمراه عده زیادی از ویتنامیها به ویتنام جنوبی رفته و در مقر نیروی هوایی امریکاییها بخدمت مشغول شد و مدارج ترقی را طی کرده و بعد از اینکه فرمانده نیروی هوایی ویتنام جنوبی شد در 1965 میلادی با کمک دیگر افسران نیروی هوایی به ریاست جمهوری ویتنام جنوبی رسید اما دولتمندانی که در اختیارش بودند همه غرقه در فساد و رشوه بودند.... نگوین کائوکی در روز شنبه 23 ژولی 2011 میلادی بعلت تنگی تنفس در بیمارستانی در کوالالامپور مالزی درگذشت.

 

..................  .................   ...............

 

جنگنده های ايرانی در ويتنام چه می کرد

با افزايش تلفات نيروهای آمريکایی در جنگ ويتنام، کيسنجر وزيرامور خارجه آمريکا تصميم گرفت تا با انتقال بار جنگ به دولت ويتنام جنوبی ، زمينه خروج نيروهای آمريکایی را از اين کشور فراهم کند. اما به دليل ضعف تسليحاتی ارتش ويتنام جنوبی، ايالات متحده از متحدان خود خواست تا به هر نحو ممکن به تسليح دولت ويتنام جنوبی بپردازند. در اين بين دولت ايران در دهه 40 و اوايل دهه 50 شمسی تعداد فراوانی جنگنده F-5 A خريداری کرده بود، آمادگی خود را برای کمک به رژيم "نگوین وان تيو" در ویتنام جنوبی اعلام کرد. و تعدادی از تکنسين های خود را نیز برای تعمير جنگنده های ايرانی به ويتنام جنوبی فرستاد.

 

در نهايت از اويل 1973 میلادی تحويل جنگنده های F-5 ايرانی به ويتنام جنوبی آغاز شد و اولين اسکادران از هواپيماها در پايگاه هوایی دا نانگ فرود آمده و تحويل نيروی هوایی ويتنام جنوبی شدند. در کل 126 فروند F-5A از کشورهای دوست آمريکا به نيروی هوایی ويتنام جنوبی تحويل شد. به نظر می رسد که از اين ميان نزديک به 34 فروند هواپيمای F-5 A از سوی ايران به ويتنام تحويل داده شد. البته در اين بين تنها ويتنام نبود که از اين کمک ها برخوردار شد بلکه دولت ايران تعدادی از F-5 های خود را به دولت اتيوپی نیز تحويل داد.

 

سرنوشت هواپيماهای ايرانی در ويتنام

با وجود کمک های گسترده آمريکا و ساير کشورها به ويتنام جنوبی با اين حال اين ر‍ژيم توانایی ايستادگی در مقابل فشارهای ويتنام شمالی را به دست نياورد و در سال 1975 میلادی سقوط کرد. بسياری از اين جنگنده ها نيز به هيچ عنوان فرصت عمليات نظامی را پيدا نکردند چرا که دولت ويتنام جنوبی در بحبوحه بحران نفت که در اثر جنگ اعراب و اسراييل به وجود آمده بود به هيچ عنوان توانایی تامين سوخت اين هواپيما ها را نداشت.

 

در ايران نيز ر‍ژيم پهلوی که سال ها در ايران حکومت کرده بود، با انقلاب مردم ايران سقوط کرد و دو کشور ايران و ويتنام روابط دوستانه ای با يکديگر برقرار کردند. در نهايت تعدادی از جنگنده های F-5 که به دست نيروهای ويتنام شمالی افتاده بود، با مساعدت دولت ويتنام به کشور بازگشت و در جبهه های جنگ با عراق مورد استفاده قرار گرفتند. البته یکی از هواپيماهای F-5 ايرانی اهدایی به ويتنام جنوبی نيز در موزه نيروی هوایی ویتنام در معرض نمايش عمومی مردم است.

 

حضور صلح بانان ايرانی در ويتنام

با آغاز مذاکرات صلح در سال 1973 میلادی بين ويتنام شمالی و جنوبی صلح بانان سازمان ملل در مناطق درگيری به عنوان نيروهای حافظ صلح حضور پيدا کردند. از ايران نيز سرهنگ دوم جواد فکوری به عنوان نماينده ايران در تيم صلح بانان حضور پيدا کرد. وی از سال 1351 تا اواسط سال 1353 خورشیدی (4 سال قبل از انقلاب) به همراه گروهی از افسران ايرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ويتنام، به آن کشور اعزام شد و در کنار ديگر نمايندگان کشورهای اندونزی، لهستان و مجارستان، به عنوان فرمانده ايرانی مقيم یکی از ايالات ويتنام ماموريتش را آغاز کرد. جواد فکوری سالها بعد به سمت وزير دفاع حمهوری اسلامی ایران منصوب و در فاجعه سقوط هواپيمای C-130 به همراه تنی چند از فرماندهان ارتش به شهادت رسيد.

 

 

منابع:

- سایت "رشد.آی ار" یا "roshd.ir".

- نوشته ای از حمید رضا شافعی از سایت "میهن بلاک.کام".

- سایت "جنجال".

- سایت "راه توده".

- سایت "مانیفست نوستالژیا".

- سایت "انجمن های ایران پردیس".

- سایت "تاریخ جهان.کام" یا "irlister.com".

- سایت "مجله اینترنتی علی هفتاد".

- سایت "روزنامه ایران، صفحه تاریخ"

- نوشته ای از منصور تاراجی از سایت "در قلمرو تاریخ"

- سایت "نیویورک تایمز".

 

 

(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت: 19 آبان 1391 / 10 نوامبر 2012 میلادی)

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

با تشکر از سایتهای "roshd.ir" ، "راه توده" ، "مانیفست- نوستالژیا" ، "مورسو روکانتن" ، و از سایت "انجمن های ایران پردیس" و "تاریخ جهان" و"irlister.com " و سایت "ایران" و "مجله اینترنتی علی هفتاد" و سایت "روزنامه ایران، صفحه تاریخ" و از منصور تاراجی از سایت "در قلمرو تاریخ" و از سایت "جنجال" و "نیویورک تایمز" / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ آبان 1391 خورشیدی/ نوامبر 2012 میلادی