بنام اهورا مزدا (هستی
بخش بزرگ
دانا).
جشن
سده (10 بهمن ماه) ، جشن
پيدايش آتش
امروز
پنجشنبه دهم
بهمن ماه 1392
خورشیدی
برابر با ماه
وهومن سال 3751 دینی
زرتشتیان
جشن
سده در کرمان،
باغچه بوداغ
آباد؛
ستايش
پاک تو را
باشد ، ای آتش
پاک گهر
ستيز
من تنها با
تاریکی است و برای
ستيز با تاريكی،
شمشير به روی
تاريكی نمیكشم،
چراغ میافروزم.(اشو
زرتشت)
چهل روز
پس از جشن شب
چله، آبان روز
از بهمن ماه و
در چهلهی
زمستان، جشن
سده {سد را به
به نادرستی
صد مینويسند} یا
به پهلوی "سَت"
یا "سده سوزی"
برگزار میشود
كه جشن پيدايش
آتش است.
جشن سده
در بخشهای
گوناگون
ايران بزرگ با
نامهای
گوناگونی
شناخته میشود:
در خراسان
"سَرِه"، در
بومهای
اراک "جشن
چوپانان"، در
خمین
"کُردِه"، در
دلیجان "هَله
هَله" و در
بَدَخشان تاجیکستان
"خِرپَچار"
ناميده میشود.
در فراهان و
سنگسر سمنان،
چهار روز پیش
و پس از سده را
"چار و چار" و
سردترین شب
زمستان میدانند.
نخستين
گاهشماری
ايرانيان بر
پايهی
چهل روز يا
چله بود و سال
را به 9 چله {ماه}
در دو بخش
تابستان بزرگ
بهنام
"هَمَه" و
زمستان بزرگ
بهنام "زَیِنَه"
بخش كردند که
هر یک را چَهره
میناميدند.
بخش نخست که
تابستان بزرگ
است از آغاز
فروردین تا
پايان مهر و
بخش دیگر که
زمستان بزرگ
است از آغاز
آبان ماه تا
پايان
سپندارمد {=
اسفند} بود.
سپس
زمستان را به
دو چلهی
کوچک و چلهی
بزرگ بخش كرده
بودند. چلهی
بزرگ از يكم دی
ماه تا 10 بهمن
ماه است و چلهی
کوچک از 10 بهمن
ماه تا 20
سپندارمد ماه
است. شب آغاز
چلهی بزرگ را
چله (يلدا) و شب
آغاز چلهی
كوچک را سده
ناميدند يا به
ديگر سخن سده
هنگامی است كه
سد روز از
زمستان میگذشت. سرانجام
در زمان
داريوش بزرگ
اين چهل روز
به سی روز
كاهش يافت و
دوازده ماه و
چهار واره
(فصل) پديد آمد.
جشن سده یکی از جشنهای
بزرگ
ايرانيان است
و از ميتُختهای (اساطیر)
زيبای ايرانی
سرچشمه گرفته
شده است. برخی
داستان پیدایش
سده را به
اردشیر
پاپکان
(بابكان) و برخی
دیگر به
گيومرت (کیومرث)
پيوند دادهاند
و گفتهاند
چون شمار
فرزندانش به
سد رسید، جشنی
بزرگ برپا کرد
و آتشی فراوان
افروختند و آن
را سده نام
نهادند. در پی
این گفتار برخی
این جشن را به
آدم پيوند میدهند
و آشکار است
که خواسته از
آدم همان
گيومرت است که
در ميتُختهای (اساطیر)
ایرانی نخستین
مردم (بشر) به
شمار میآيد.
آدم واژهی
پارسی و كوتاه
شدهی واژهی
اوستايی
ايودامَن به
مانک
(معنی)
نخستين
آفريده است که
به ديگر زبانها
رفته است. برخی
ديگر اين
پيوند را به
مشیه {= آدم} و مشیانه
(حوا) که در
اوستا نخستین
جفت به شمار میآيند،
پيوند میدهند
كه این بازگویی
به گونههای
گوناگون است ولی
ریشهی یگانه
دارد.
از پیروزی
فریدون بر اژیدهآک (ضحاک)
نیز گزارش
آمده است و آن
به پیکار فریدون
و اژیدهآک
برمیگردد و
از نگرش مينُوی
(معنوی) با
داستان هوشنگ
و مار سیاه آمیزههای
فراوانی دارد. داستان
هوشنگ و مار
سياه را فردوسی
چنين بازگو میكند:
جشن سده به
هوشنگ شاه
پيشدادی برمیگردد.
روزی هوشنگ شاه
پيشدادی به
هنگام شكار با
همراهان خود
به كوه میرود.
در راه به مار
تنومندی
برخورد میكند
و سنگی را با
شتاب به سوی
مار پرتاب میكند.
سنگ به سنگ
ديگری برخورد
كرده و خوارگی
{خارگی} (جرقهای)
بيرون میجهد
و خار و خاشاک
پيرامون آن را
فروزان میكند
و آتش پديدار میگردد.
مار میگريزد
و شاه و
همراهان به
گِرد آتش به
جشن و شادمانی
پرداخته و نمیگذارند
آتش هيچگاه
خاموش شود.
زين پس این
جشن را سده نام
نهادند و هر
سال به پاس
بزرگداشت آتش
و يادگار آن
بر پايش میكنند
و آن را پديده
و پيشكش
اورمزدی
دانسته و سپند
(مقدس) میدانند.
اين چنين است
كه روز مهر از
ماه بهمن كه پنجاه
روز به نوروز
مانده است،
جشن سده برپا
میگردد.
برگزاری
جشن سده
در پسين
(عصر) اين روز
پس از خورنشست
(غروب آفتاب)،
سه تن از
موبدان با
جامهی
سپيد به سوی
تودهای از
هيزم خشک كه از
پيش آماده
گرديده میروند
و گروهی از
جوانان كه
آنان هم جامهی
سپيد بر تن
دارند با هموخهای (مشعلهای)
روشن، موبدان
را همراهی میكنند.
موبدان بخشی
از اوستا كه
بيشتر آتش
نيايش است را
میسرايند و
موبد بزرگ با
آتشدان و
جوانان سپيد پوش
با هموخها
هيزمها را میافروزند.
گروه نوازنده
از آغاز تا
پايان جشن، آهنگ
مینوازند و
همه با شادی،
پيروزی روشن
شدن آتش سده
را جشن میگيرند
و به اميد
آنكه تا جشن
سال ديگر
روشنايی و گرمی
در دلهايشان
باشد، به خانه
باز میگردند.
از گفتههای
بسیاری از نویسندگان
و پژوهشگران،
آشکار است که
جشنهای
نوروز، سده و
مهرگان جشنهایی
بوده است
همگانی که با
شادمانی و جشن
و گردش
{کارناوال
مانند} برپا میشده
است. مردمان
هر یک به
فراخور توان
پشتههایی از
هیزم، خار و
خاشاک به ویژه
چوب "گزمی" را
فراهم میکردند
و آتش میزدند،
سپس با نكاب
(نقاب، ماسک)
بر چهره و دست
افشانی و پایکوبی
تا چندین روز
به جشن و
شادمانی
سرگرم میشدند.
آتشها
در بالای پشت
بامها یا در
دشتها و بلندیها
روشن میشد.
آيين جشن سده
افزون بر آتش
افروزیهای
گسترده، با
برپایی جرگههای (مجالس)
سور و شادمانی
و ميهمانیهای
بسیار گسترده
همراه بوده
است. جرگههای
پايكوبی و
خُنيا (موسیقی)
و آواز تا
بامدادان به
درازا میانجامید
و روز پس از
جشن، پادشاه و
بزرگان به پذیرایی
مینشستند.
مردآويج،
يكی از بزرگ
مردان ايرانی
در سپاهان
(اصفهان) در
هزار سال پيش {322
هجری قمری} در
دو سوی زاينده
رود، هيزم
فراوان گِرد
آورد و آتش
افروزی كرد و
جشن سده را با
شكوه بسيار
بزرگ و بی
مانندی كه
روزگار به خود
نديده بود،
برگذار كرد و
نشان داد كه
اين فرهنگ
ريشههای
ژرفی دارد که
هرگز نابود
نخواهد شد.
آتش از
ديرباز نزد
ايرانيان
نمايندهی
پاکی، روشنايی و
گرمی دلها
بوده است و
خوشبختانه پس
از سدهها دشمنی، هنوز اين
آيين زيبا در
سرزمين
اهورايی اشو
زرتشت جشن
گرفته میشود.
ستایش
پاک تو را
باشد، ای آتش
پاک گهر،
ای
بزرگترین
بخشودهی اهورامزدا،
ای
فروزندهای
که در خوری
ستایش را،
میستاییم
تو را، که در
خانهمانمان
افروختهای...(اوستا- آتش نیایش)
خشنوترهه
اهوره مزدا
فرخنده
جشن سده بر پیروان
راه راستی
(بهدینان) جهان
شاد باد و
دلهایتان چون
آتش فروزان
گرمابخش و
نورانی باد.
.................. ................. ...............
کشف
آتش توسط
هوشنگ شاه پیشدادی
آتش
جشن سده آتش
مهر وطن است کاندرین
خاک ،
نخواهد که شب
تار بود
آتش کشف
شد! و تمدن بشری
دورخیزی بلند
را به سوی پیشرفت
صنعتی آغاز
نمود. ایرانیان
پیدایی این
عنصر شگفتانگیز
را برابر با
گفتار
شاهنامهی
فردوسی چنین
روایت میکنند:
در دورهی
فرمانروایی
هوشنگ (= هَئوشیَنگه
= دارندهی
خانهی خوب)
شاه پیشدادی،
به کارگیری
سنگ و ابزار
سنگی یکی از
گامهای
برجستهی
مردمان نخستین
در سازندگی به
شمار میرود.
انسان آریایی
در این دوره
توانست از
برخورد دو سنگ
با یکدیگر،
روشنایی (آتش)
پدید آورد!
به
سنگ اندر ، آتش
از او شد پدید
کزو
در جهان روشنی
گسترید (فردوسی)
هوشنگ
شاه روزی به
همراه
سرداران و یاران
در کوهستان
ماری بسیار
شگفتانگیز و
هراسناک را میبیند
و برای کشتن
آن، سنگی را
به سوی آن
پرتاب میکند،
اما سنگ به
سبب گریختن
مار، به سنگی
بزرگتر
برخورد میکند،
و از برخورد
دو سنگ، جرقه
و آتش پدیدار
میگردد. شادروان
مهرداد بهار این
داستان را چنین
تفسیر میکرد: «در این
اسطوره
ظاهراً
هوشنگ، نماد
آفریننده است
و مار، نماد
تاریکی و
آشفتگی آغازین
و صخرهای که
سنگ بر آن
فرود میآید،
نمادی است برای
آسمان. شاید
در این رابطه
لازم باشد ذکر
کنیم که آسمان
(asmān)، در
اوستا به معنی
سنگ است و
شاهان در
ارتباط با خدایان
دانسته میشدهاند.
با پرتاب سنگ
بر سنگ، آتش، یعنی
خورشید، پدید
میآید و مار،
یعنی تاریکی و
آشفتگی، از میان
برمیخیزد.»
نشد
مار کشته ولیکن
ز راز
جهاندار
پیش جهان آفرین
که او را
فروغی چنین هدیه
داد
بگفتا
فروغیست این ، ایزدی
شب
آمد برافروخت
آتش چو کوه
یکی جشن
کرد آن شب و
باده خورد
ز
هوشنگ ماند این
«سده» یادگار
پدید
آمد آتش از آن
سنگ باز
نیایش
همی کرد و
خواند آفرین
همین
آتش آنگاه
قبله نهاد
«سده» نام آن
جشن فرخنده
کرد
بسی
باد چون او
دگر شهریار (فردوسی)
بیگمان
واژهی «سده»
برگرفته از
گونهی پهلوی
(پارسی میانه)
آن : «سَتَک» به
معنی «سد» (= صد = 100)
است که در
دفترهای تازی
(عربی) به گونهی
«سدق» (و سذق)
آمده است. اما
چرا «سده»؟
تابستان
و زمستان بزرگ
در گاهشماری
باستانی ؛
نبرد روشنائی
و تاریکی
جشن
سده در 10 بهمن
ماه
برابر با
گاهشماری ایرانیان
باستان، سال
بر دو فصل
«تابستان
بزرگ» و «زمستان
بزرگ» بخش میشد.
فصل گرم یا
تابستان بزرگ یک
هنگام هفت
ماهه (از آغاز
فروردین ماه
تا پایان مهر
ماه) (210 روز) بود
و فصل سرما
(زمستان بزرگ)
نیز از آغاز
آبان تا پایان
اسفندماه (157
روز) به شمار میرفت. در
متن باستانی
«بُندَهش» (= ریشهی
آفرینش) که به
خط و زبان
پهلوی (پارسی
میانه) در دست
است، چنین میخوانیم:
« ... از ماه
فروردین، روز
هرمزد بهیزگی
تا ماه مهر،
روز انغرانِ
بهیزگی، هفت
ماه تابستان
است. از ماه
آبان، روز
هرمزدِ بهیزگی
(تا) ماه
سپندارمذِ بهیزگی
که پنجه بر پایان
(آن) است، پنج
ماه زمستان
است.»
در میانهی
زمستان بزرگ یعنی
دهم بهمن ماه
که «آبان روز»
خوانده میشد،
درست «سد روز»
از آغاز
زمستان (یکم
آبان) میگذشت،
پس نیروی دیو
سرما به اوج و
به نیمهی خود
رسیده بود و
از فردای آن
شب نیرویش به
کاستی و سستی
میرفت. به همین
سبب آن روز را
«سده» نام
گذاردند.
برگزاری جشن
سده نزدیک
غروب آفتاب
آغاز میشد و
تا پاسی از شب
به اوج خویش میرسید؛
چرا که با
افروختن آتش،
شب و تاریکی
که به همراه
سرما نماد اهریمن
به شمار میرفت،
کمرنگ گشته و
از روشناییِ
آتش کناره میگرفت
و در آن میان
قلمرو سرما نیز
کوچکتر میگشت.
تاریکی،
نمادی اهریمنی
و روشنی، نماد
دوستی و مهر و یزدان
بود و روشنی
چون
برافروخته میشد،
تاریکی میگریخت.
از همین روی
بود که در هر
خانه و
خانوادهای،
مهراب و نیایشگاهی
بود که در
اجاق آن هماره
آتش میسوخت.
هرگاه اجاق
خانهای به
سبب بی توجهی
خاموش میشد،
از بدشگونی
نشان داشت و
آرزوی: «اجاق
خانهات کور
(خاموش) مباد.»
که امروز برای
درخواست
فرزند برای کسی
به کار میرود،
ریشه در همین
آیین دارد.
چون در زمان
باستان همیشه
نخستین فرزند
پسر، جانشین و
بزرگ خانواده
و سردار
بازماندگان
به شمار میرفت
و هم او بود که
آتش اجاق را
افروخته نگاه
میداشت و اگر
کسی فرزند
نداشت، این
اجاق خاموش میشد
و شیرازه
خانواده از هم
میگسست: «تو ای
آتش
اهورامزدا، ای
جلوهگاه آن
بزرگترین
سزاوار ستایش،
فروزان باش در
این خانه،
همواره پرتُوات(روشنایی ات) با زبانههای
سرخ فام،
رخشنده باشد
در این خانه،
همیشه و همیشه
تا زمان بی پایان.»
در سده
مهارکردن
سرما به دست
گرامیترین
عنصر طبیعت در
جهانبینی ایرانی
انجام میشود:
«آتش» نیرویی
که به دست
هوشنگ به پیدایی
رسید. پس در این
جشن به یاد
هوشنگ، کوهی
از آتش بر میافروزند.
همانگونه که
او برای
بزرگداشت آتش
چنین کرد تا
اهریمن و
سربازانش (مار
و سرما) را از
دل و بوم آریاییان جهان دور
سازد.
«آیین
سده» ؛ «آتش نیایش»
چنانکه
اشاره شد آیین
سده میباید
که نزدیک غروب
آفتاب و با
آتشافروزی
آغاز شود و
امروز نیز با
همان سنت،
کوهههایی از
بوته و خار و هیزمی
را که در بیرون
شهر فراهم میشود،
به هنگامی که
موبدان لاله
به دست اوستا
زمزمه میکنند،
آتش زده و
مردمانی که در
آنجا گرد آمدهاند،
سرود «آتش نیایش»
را میخوانند
و سپس دست یکدیگر
را میگیرند و سه بار
به دور آتش میچرخند
و شادی و گرما
را برای خود،
خویشان، هممیهنان
و جهانیان
آرزو میکنند: «پس
گفت زرتشت: ای
اهورامزدا ... تو
را با همهی
فروزههای
جاودانهات،
در برابر فروغ
و روشنایی میستاییم.»
تا سالیان
بسیار گردآوری
هیزم و بوته
برای جشن سده یکی
از فریضههای
الهی و خویشکاریهای
دینی به کار میرفت،
چنانکه
بزرگان و
مالداران از
خدمتکاران و
تهیدستان
درخواست میکردند
تا در برابر
گرفتن پول، این
وظیفهی آنان
را انجام دهند: «در
جشن سده، سپر
و شمشیر چوبین
و بوق سفالین
میفروختند و
صورتکها بر
چهره میزدند
و چنگ و چغانه
بر میگرفتند
و به شب، در
شهر چراغها میکردند.»
برابر با
روایت ابوریحان
بیرونی در
دورهی او، در
شب سذگ (سده)
دود بر میانگیزند،
تا دفع مضرات
کنند. افروختن
و شعلهور
گردانیدن آتش
در این شب و
راندن
جانوران وحشی،
پراکنده شدن
مرغان و شادی
و پایکوبی در
گرد آتش، از آیینهای
سران و شاهان
شده است.
جشن
سده ، نوروز و
مهرگان از
جشنهای ملی-
مذهبی ایران
باستان
روایت
ابوریحان بیرونی
نشانگر
آن است که جشن
سده همچو
نوروز و
مهرگان در میان
دیگر جشنهای
ملی- مذهبی ایران
باستان، از یورش
تازیان نیز سر
سلامت بیرون
آورده است! و
در روند تاریخ
پس از اسلام نیز
برگزاری این
جشن به گونهی
گسترده و
شکوهمند شایستهی
بررسی است. از
آن جمله است
جشنی که مردآویچ
زیاری در
اصفهان (323 هجری)
برپا کرد. مردآویچ
که همواره
هوادار آیینهای
باستانی بود،
فرمان داد تا
این جشن را با
شکوهی بسیار
برگزار کنند:
بر دو سوی زاینده
رود و پشتههای
پیرامون آن،
تودههای
بزرگی از خار
و هیزم گرد آورده
بودند و در آن
میان نفتاندازان
و رامشگران نیز
فراهم آمده
بودند و شهر و
گنبدها و
منارهها را
با شمع و مشعل
آراسته و تنههای
میانتهی را
به خار و
خاشاک
انباشته
بودند و
گردوهای
توخالی را به
نفت و قیر
انباشته و
آنها را به پای
پرندگان بسته
و آتش زده
بودند و خوان
بزرگی آراسته
و هزاران گاو
و گوسفند بریان
بر آن نهاده
بودند. شگفت آنکه
مردآویچ را که میخواست
سده شکوه بیشتری
داشته باشد، این
جشن خوش نیامد!
و این همه
آراستگی و آتش
را برای چنین
جشنی، خُرد و
کوچک دید!
یکی دیگر
از جشنهای
تاریخی سده،
جشنی است که
روایت آن در
تاریخ بیهقی
آمده و به وسیلهی
مسعود غزنوی
برپا گشت (426 هجری).
در آن جشن کوهی
چنان بزرگ از
آتش
برافروخته
بودند که فروغ
آن از 10 فرسنگ
دورتر دیده میشد.
« ... و سده فراز
آمد، نخست شب
(شب نخست) امیر
بر آن لبِ جوی
آب که شراعی
(سایهبان)
زده بودند،
بنشست و ندیمان
و مطربان بیامدند
و آتش به هیزم
زدند- و پس از
آن شنیدم که
قریب 10 فرسنگ
فروغ آن آتش
بدیده بودند- و
کبوتران نفط
اندود (نفتآلود)
بگذاشتند و ددّگان
برفاندود و
آتشزده دویدن
گرفتند و چنان
سدهیی بود که
دیگر آن چنان
ندیدم و آن به
خرّمی به پایان
آمد.»
و در همین
روند تاریخی نیز،
این جشن
شکوهمند
امروز با همان
شکوه گذشته در
سرتاسر ایران
فرهنگی (تاجیکستان،
افغانستان و ایران)
برگزار میشود
و یادآور دانش
ایرانیان
باستان و مهار
کردن نیروی
کشندهی
سرماست. این
جشن در میان
جامعهی بهدینان
(زرتشتیان) نیز
به ویژه در
کرمان، یزد و
شیراز (به همت
انجمن زرتشتیان)
و تهران هنوز
پابرجا است. سده
همچنین در بسیاری
از روستاهای
مسلماننشین
سراسر ایران
بر جای مانده
است. اما نباید
فراموش کرد که
هیچ یک از
آنها به پای
شکوه و بزرگی
«جشن سده سوزی»
در کرمان نمی
رسد!
جشن
سده سوزی
کرمان
روان
صادق خانِ هدایت
شاد که آیین
سده سوزی
زرتشتیان
کرمان را در
چند بند بررسی
کرده و ما در این
جا بخشهایی
از گفتار آن
بزرگ همیشه
ماندگار را در
این باره یادآور
میشویم:
«پنجاه روز پیش
از جشن نوروز
خروارها بته و
هیزم (درمنه)
در «گبرمحله»
(باغچه بوداغ
آباد) گرد میآورند.
جنب این باغچه
خانهای است
مسجد مانند و
موبدان موبد
از اعیان شهر
و حتی خارجهها
دعوت شایانی میکند.
در این مجلس
شراب و شیرینی
و میوهی زیاد
چیده میشود ... هنگامی
که آتش شعله میزند
همهی
مهمانان که پیش
از چندین هزار
نفر میشوند
با فریادهای
شادی دور آتش
میگردند و این
ترانه را میخوانند:
صَد
بِسده سی
بِگله
پنجاه
به نوروز
هابله
و در کرمان
همهی مردم
منتظر سده سوزی
هستند و اهمیت
فلاحتی برایشان
دارد و چون
بعد از آن
اولِ
بذرافشانی و
کشت و کار
برزگران است.
این عادت در
بعضی از شهرهای
خراسان هم
هنوز وجود
دارد.» سده سوزی
در کرمان، بیگمان
یکی از بزرگترین
آیینها و جشنهای
بومی کرمان
است که تنها
در این استان یک
آیین همگانی
به شمار میرود
و در تمامی
ردههای سنی
جامعه و در
تمامی اقشار
مردم همچون
مسلمان،
زرتشتی و کلیمی
روایی دارد. این
جشن در میان
چادرنشینان
بافت و سیرجان
نیز به گونهی
سده سوزی
چوپانی اجرا میشود. آتش
این جشن که در
غروب روز دهم
بهمن ماه
برافروخته میشود،
در برگیرندهی
40 شاخهی هرس
شده است که
نماد 40 روز (چله
بزرگ) به شمار
میرود و
هنگام
برافروختنش
چنین میخوانند:
سده،
سدهی دهقانی
چهل
کُنده سوزانی
هنوز
گویی زمستانی
مقصود از
عبارت «سده
سوزی»،
سوزاندن همان
40 شاخهی هرس
شده است که
خرمن بزرگی را
به قطر 14 متر و
به بلندای 5 تا 6
متر در برداشته
و «سده» نام
گرفته است: «مالکان
از این که سده
سوزی روی زمینهای
کشاوری آنان
انجام میگرفت،
استقبال میکردند،
زیرا نه تنها
آن را زیان
آور نمیدانستند، بلکه
خاکستری را که
از آن به جا میماند،
برای کشاورزی
مفید میشمردند.
امروزه «باغچه
بوداغ آباد» و
زمینهای
کشاورزی
اطراف آن به
خانه و دکان
تبدیل شده و
تنها قطعه زمین
بزرگی باقی
مانده که برای
سده سوزی از
آن استفاده میشود.
خیابانِ کنار
این زمین نیز
به همین عنوان
موسوم است.»
چنانکه
گفته شد، در
گذشته، جایگاه
برگزاری جشن
در یک فرسنگی
شمال شهر
کرمان، پس از
ویرانههای
محلهی قدیم
زرتشتیان که
«گبری محله»
(محله زرتشتیان)
نامیده میشود،
در زمینهای
کشاورزی بود. در
این محل تنها یک
باغ بنام
«باغچهی
بُداغ –بوداغ-
آباد» با دیوارهای
بلند و دو
دستگاه
ساختمان وجود
داشت. آیین
سده سوزی روبهروی
این باغ
و در زمینهای
کشاورزی
برگزار میشد.
سده ، جشن
گرما، بر ایرانیان
خجسته باد!
منابع:
-
نوشته منوچهر
ارغوانی از سایت
"همازور.آی
ار" یا " http://hamazoor.ir ".
-
نوشته فرشید
ابراهیمی از سایت
"روزنامک".
(پژوهش،
گردآوری، تدوین
و پیرایش از
رضا زینتی: 10
بهمن ماه 1392 / 30
ژانویه 2013 میلادی)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از منوچهر
ارغوانی از سایت
"همازور.آی
ار"، و از فرشید
ابراهیمی از
سایت
"روزنامک"، /
سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت(رضا زینتی)/
10 بهمن 1392 خورشیدی/
30 ژانویه 2014 میلادی/