با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش
آمدید.
فعالیت مُرسَلین
(مبشرین= مسیونرها)
کاتولیک و
پروتسُتان در
ایران
فعالیت
مُرسلین یا
میسیونرهای
کاتولیک (و بعدها
پروتسُتان ها)
در قرن
شانزدهم
میلادی و در
قرنی که
رنسانس یا
«تولدّی نو» یا
«نو زایی» در اوج
شکوفایی خود
بود، شروع شد.
در این جستار نخست نگاهی خواهیم
داشت به
اقدامات
مرسلین
کاتولیک و بعد
فعالیت میسیونرهای اعزامی
از گروههای
مختلف
پروتستان.
جزیره
و تنگه هرمز
در خلیج
فارس(اوایل
هفده میلادی)؛
فعالیت
میسیونرهایکاتولیک با
تصرف جزیره هرمز
توسط پرتغالی
ها (1507 میلادی)
اتفاق
مهمی در قرن
شانزدهم، در
اوایل دوره صفویه
افتاد که برای
تاریخ مسیحیت
در ایران
از اهمیت
زیادی
برخوردار است،
چرا که پای
مرسلین
(میسیونرها)
را به ایران گشود.
در سال 1507 میلادی پرتغالیها
جزیزه هرمز را
متصرف شدند و
آن را تبدیل
به مرکز مهم تجارت
بینالمللی
کردند(1).
جمعیت جزیره
هرمز اختلاطی
بود از اعراب،
یهودیان و ایرانی ها.
در سال 1575 میلادی تعدادی از
راهبان
پرتغالی به
این جزیره
آمدند تا
کاتولیک های پرتغالی
مقیم آنجا را
خدمت کنند.
پاپ
گریگور
سیزدهم (Gregor
XIII./ از 1572 تا 1585 م.)
اصلاح تقویم
ژولیان با
تقویم گریگوریان؛
جیانباتیستا
وِچِتی ،
نمایندۀ
اعزامی
پاپ به
ایران (1584
میلادی)
رویداد
مهم دیگری که
در این زمان
رخ داد، گسیل
یک نجیبزادۀ
ونیزی بود به
نام جیانباتیستا
وِچِتی ( Gianbattista Vecchietti ) از سوی پاپ (Gregor XIII. / پاپ گریگور
سیزدهم از 1572 تا
1585 میلادی، پاپ
ایتالیایی ضد
رفورماسیون،
بنیانگذار
اولین رصدخانه
واتیکان-
رفورم و اصلاح
سالنامه
ژولیان- که تا
به امروز نیز
مشغول بکار
است. پاپ
گریگور
سیزدهم خواهان
بدست آوردن دل
مردمان مسیحی
ای بود که با
نوشته های
کتاب مقدس
زندگی
میکردند و
کلیسا آنان را
بخاطر
کشمکشهای
داخلی از دست
داده بود) در سال 1584 میلادی
به ایران بود. گرچه مأموریت او
اساساً سیاسی
بود، اما او
بیشتر همّ خود
را مصروف
اقدامات
مذهبی کرد. آنچه
که از فعالیتهای
او باید به
یاد داشته
باشیم، جمعآوری
ترجمههای
کتابمقدس به
زبان یهودی فارسی
است (منظور از
اصطلاح یهودیفارسی
ترجمههای
عهدعتیق یا بخشهایی
از آن به زبان
فارسی اما به
خط عبری است).
بسیاری از
نسخی که او به دست آورد،
نهایتاً به
کتابخانه واتیکان
و سایر کتابخانههای
معتبر ارسال
شد. وچتی به این
اکتفا نکرد،
بلکه کوشید تا
این نسخ را به خط
فارسی
برگرداند تا
برای فارسیخوانان
نیز قابل
استفاده گردد.
مأموریتهای سیاسی- مذهبی مُرْسِلین
(میسیونرها)
دوران شاه
عباس اول (از 1588
تا 1629 میلادی/ از 996 تا 1038
قمری)
در زمان
شاه عباس،
کشورهای
مختلف
اروپایی
فرستادههای
متعددی به
دربار ایران گسیل
داشتند. شاه
عباس طوری با
این فرستادهها
رفتار میکرد
که گویی تمایل
وافر دارد که به
مسیحیت
بگرود، که
البته هیچگاه
چنین امری
متحقق نگردید
و قطعاً انگیزههای
سیاسیاقتصادی
عامل چنین
تظاهری بوده
است. لیکن،
بعضی از
درباریان یا وابستگانشان
در اثر مراوده
با این
فرستادگان،
مسیحی شدند.
اما این روند
هیچگاه به تودۀ
مردم سرایت
نکرد. درهمآمیختگیِ
فعالیتهای
مذهبیِ این
فرستادگان با
مأموریت سیاسیشان
این ظن دائمی
را در ذهن
ایرانیان
پدید آورد که
همه
مُرْسِلین
(میسیونرها) کارگزاران
سیاسی دولتهای
خود و در نتیجه
«جاسوس» میباشند.
این تفکر تا
به امروز نیز توسط
حکومتهای
متعصب در
ایران ترویج
میشود.
عده
ای از ساکنین
کوچانده
ارمنی جلفای
نو در اصفهان؛
کوچاندن
ارمنیان
رویداد
بسیار مهمی که
در زمان سلطنت
شاه عباس روی
داد،
کوچاندنِ
اجباریِ دهها هزار
ارمنی (شاید
هم چیزی بیش
از یکصد هزار
نفر) از
ارمنستان به
نقاط مختلف
ایران میباشد.
بخش عمدۀ ایشان
در محلهای
نزدیک اصفهان
اسکان داده
شدند؛ شهری که
به این ترتیب بنا
گردید، جلفای
نو نامیده شد(در
جنوب اصفهان). گمان میرود
شاه عباس
ایشان را به
این علت به داخل
ایران کوچاند
تا از ایشان
در بنای عمارات
سلطنتی و پل ها،
و هنرآفرینی
در این بناها بهره
گیرد، چرا که
هنرمندان و
معماران
فراوانی در میان
ایشان بود.
ارمنیان بهخاطر
آشنایی با
زبانهای
خارجی و فنون
تجارت بینالمللی،
همواره بهعنوان نمایندگان
سیاسی و
اقتصادی
دربار ایران
نزد کشورهای
خارجی خدمات
شایان توجهی
انجام دادهاند.(2)
عظمت ایستادگی
و عزم راسخ
ملت ارامنه
نکته
بسیار مهم این
است که علیرغم
تمام تهدیدها
ملت ارمنی
ساکن ایران
هیچگاه دیانت و
فرهنگ خود را
ترک نکرد. حتی
فعالیتهای
مرسلین
کاتولیک نیز
در این زمینه چندان
مؤثر واقع نشد
و ارمنیان
همواره به کیش
و فرهنگ سنتی
خود وابسته
ماندند. عظمت ایستادگی
و عزم راسخ
این ملت برای
تداوم حیات
ملی خود، در
مقابل هزاران
سال جور و ستم، قابل
ستایش است!
مرسلینی
که در دوره
صفویه و بعد
از آن به ایران
میآمدند،
هیچگاه
نتوانستند در میان
تودۀ مردم
جایگاهی
چشمگیر بهدست
آورند و ایشان
را به مسیحیت
هدایت کنند. عمدۀ وقت
آنان صرف
مجادله و نزاع
با ارمنیان میشد،
چرا که ایشان
میکوشیدند
مانع فعالیت آنان
گردند، آنان
نیز میکوشیدند
ایشان را به
مذهب کاتولیک
در آورند.
مرسلین کارملی
ایتالیایی در
ایران (1604
میلادی)
در سال 1604
میلادی،
پاپ(Clemens VIII. / پاپ
کلمنس هشتم از
1592 تا 1605 میلادی) هیأتی از
مرسلین
کارملی
ایتالیایی را به ایران
فرستاد. ایشان
در سال 1604 میلادی به
اصفهان
رسیدند. این
عده بهخاطر
رویه خاص
زندگیشان،
تأثیر
چشمگیری بر
مردم عادی اطراف
خود و نیز بر
ارامنه
گذاردند. یکی از
رهبران ایشان،
پدر جان
تادئوس مراوده
نزدیکی با شاه
عباس برقرار
نمود. کارملیها
برای مدت حدود
یکصد و پنجاه
سال توانستند
حضور خود را
در ایران ابقا
کنند (احتمالاً
بیشتر در
نواحی اصفهان).
پدر تادئوس
کوشش زیادی
مبذول داشت تا
واتیکان را متقاعد
به ارسال
کمکهای مالی و
معنوی برای احداث
مدرسه برای
کودکان مسیحی
و غیرمسیحی
سازد، اما
غیرت او با توجه
لازم از طرف
واتیکان
روبرو نشد.
جور و
ستم اواخر
دوره شاهعباس به
مسیحیان
شاه عباس
در اواخر
حکومت خود
رویهای
بسیار
سختگیرانه
نسبت به عموم
مسیحیان، چه ارمنی،
چه گرُجی، و
چه کاتولیک در
پیش گرفت.
لازم به تذکر
است که شاه
عباس در سال 1614
میلادی دهها هزار
گرُجی و چرکس
(مردمی در
منطقه قفقاز)
را به حوالی
اصفهان و شیراز کوچاند.
بسیاری از
ایشان در اثر
تعصبات مذهبی حکام
محلی به قتل
رسیدند. از
ارامنه نیز بسیاری
در رنج بهسر
بردند یا کشته
شدند.
مرسلین فرانسوی/
آوردن دستگاه
چاپ
در
سالهای آخر
سلطنت شاه
عباس کبیر،
مرسلین فرانسوی
نیز بر صحنه
فعالیت
میسیونری در
ایران ظاهر
شدند. از
اقدامات مهم
آنان وارد
کردن دستگاه
چاپ به ایران
بود، اما بهخاطر
تعصبات مذهبی
گویا قادر به
استفاده از آنها
نشدند. افتخار
تأسیس و بهرهبرداری
از نخستین
چاپخانه در
ایران در این
زمان، نصیب
ارمنیان در
جلفا گردید. این تنها
چاپخانه در
تمام
خاورمیانه
بود!
فرمانی علیه مسیحیان
توسط شاه عباس
(1629 میلادی)
شاه عباس
درست پیش از
مرگش در سال 1629
میلادی،
فرمانی صادر
کرد که به
موجب آن، هر مسیحی
که اسلام
بیاورد، حق
خواهد داشت که
اموال خویشان
خود را تا پشت
هفتم در اختیار خود
در آورد
(بعدها این به
چهار پشت تقلیل
یافت). تخمین
زده میشود که
تا سال
1654
میلادی،
حدود 000ر50
مسیحی به
اسلام گرویده
باشند که فقط
تعداد کمی از
آنان ارمنی بودند.
مسیحیان در زمان
سایر
پادشاهان
صفوی
در سال 1649
میلادی،
یکی از کشیشان
غیور کارملی،
بهنام پدر
دیماس، به
حوالی شیراز و تختجمشید،
جایی که گرُجیها
و سایر
مسیحیان بخت برگشته
زندگی میکردند،
رفت. در یکی
از این مناطق،
او به تعداد
زیادی
چَرْکَسِ
مسیحی برخورد.
او متوجه شد
که بسیاری
از آنان در
اثر فقر و جهل،
مسیحیت را رها
کرده، به
اسلام گرویده
بودند، اما مایل
بودند باز به
آغوش مسیحیت
بازگردند. علیرغم
تلاشهای پدر
دیماس، این
مردم در سالهای
بعدی به حال
خود رها شدند
و در جماعت
مسلمان منطقه
مستحیل
گردیدند، طوری که
دیگر امروز
اثری از آنان
باقی نیست.
شاید تجربۀ
میسیونر
انگلیسی در
دهه 1930 میلادی آخرین اثر
باشد از این
قومی که زمانی
مسیحی بودند.
این میسیونر
که برای خدمات
پزشکی به
روستاهای
اطراف شیراز
رفته بود، در
یک دهکده کوچک
دید که مادر
خانواده بههنگام پختن نان،
بر روی آن
صلیب میکشد.
آن زن نمیدانست
معنی این کار
چیست، اما
گفت که این فقط یک
سنت است. این
زن مسلمان بود.
در زمان
شاه سلیمان
صفوی، وضع
مسیحیان و
یهودیان
بسیار رقتانگیز
شد. جور و ستمی که این
پادشاه روا
داشت، در سال
1678
میلادی
به اوج خود
رسید. هزاران
یهودی کشته شدند و
اموال
ارمنیان
چپاول شد و
فرزندانشان فروخته
شدند و بسیاری
از دخترانشان
به حرمسرای
پادشاه
بوالهوس
ربوده شدند.
مرسلین
خارجی، چه
کارملی های
ایتالیایی و
چه پدران
فرانسوی، جز
حفظ موجودیت
خود کار
دیگری از
دستشان برنمیآمد.
حتی بعضی از این
کاتولیک ها
به اسلام
گرویدند که باعث
انزجار حتی
مسلمین گردید.
در
دوره نادرشاه
افشار
نادرشاه
در سال 1740 میلادی دستور داد
تا کتابمقدس
و قرآن به
فارسی ترجمه
شود. گویا او قصد
داشت دین جدید
و واحدی بهوجود
آورد. طبق
دستور او
یهودیان
عهدعتیق را، کاتولیک ها
اناجیل را و
ارمنیان بقیه
عهدجدید را میبایست
ترجمه کنند.
این ترجمه میبایست
ظرف شش ماه
صورت گیرد، و
چنین نیز شد.
اما نادرشاه
نتوانست دین
مورد نظر خود را بهوجود
آورد. او در
اواخر عمر خود
جور و ستمی بر
ارمنینان و
بعد بر مسلمین نیز
وارد آورد.
با ترور
نادرشاه به
دست ملازمان
خود، ایران
بار دیگر در
ورطه هرج و
مرج فرو رفت. در
اوضاع و شرایط
بسیار بدی که
حاکم بود، بهتدریج
مرسلین
کاتولیک از نظامهای
مختلف از صحنه
خارج شدند،
طوری که تا
سال 1750 میلادی،
فقط چند کشیش
کاتولیک بهطور
پراکنده و
بدون حمایت
واتیکان به کارهای
انساندوستانۀ
خود ادامه میدادند.
پدر
اِمه شِزو( Aime Chezaud ) ، «پدر
حبیب» ، نخستین
کشیش ژزوییت
(یوزوییت)
مرسلین
کاتولیک گرچه
اثری بر تاریخ
نگذاردند،
اما حضور آنان
و خدمات
فداکارانه، بیپیرایه
و پرُمهر اکثر
آنان قطعاً
اثری بر ابدیت
بسیاری از مردم
فقیر و بینوای ایران
داشته است.
شاید سرگذشت
پدر اِمه شِزو ( Aime
Chezaud ) گویای تأثیری
باشد که
این مردان
فداکار بر
اذهان تودۀ
مردم فقیر گذاشتهاند.
او نخستین
کشیش ژزوئیت بود و
در نهایت فقر
زندگی میکرد.
او تمام وقت
خود را صرف
دستگیری از
فقرا مینمود. وقتی
چشم از جهان
فرو بست،
هزاران نفر از
هر طبقه و
دینی در تشییع
جنازه او شرکت کردند.
بهراستی که
لقب «پدر حبیب»
زیبندۀ این
مرد بزرگ میباشد.
میسیونرهای
پروتستان ، «برادران
متحد» یا موراوی ها
نخستین
میسیونرهای
پروتستان که
قدم به ایران
گذاشتند، دو
پزشک آلمانی
بودند
بنام هوُیکر(C.F.W. Hoecker) و
روُیفر(J. Rueffer) وابسته به
میسیون
«برادران متحد» (United Brethren) یا «موراوی ها». این دو
با زحمت
فراوان، در
سال 1747 میلادی
وارد ایران
شدند تا در
میان زرتشتیان
یزد به خدمات
میسیونری
بپردازند. اما
بهخاطر ناامنی
اوضاع کشور،
هیچگاه به یزد
نرسیدند و به
اروپا باز
گشتند.
کشیش
فرانسوی اوژن بوره (Eugene Bore /
از 15 آگوست 1809 تا 3
می 1878 میلادی در
پاریس)؛
تاسیس
مدارس
ژاندارک و سنلوئی (سدههای 19 و 20 میلادی)
خدمات
کشیشهای
فرانسوی در جذام خانههای
ایران
فعالیت
کشیشان
کاتولیک که در
اواسط سده
هجدهم در اثر
اوضاع وخیم
کشور به حال تعلیق
در آمد، از
اواسط قرن
نوزدهم در اثر
مجاهدتهای
یک فرانسوی به
نام اوژن بوره (Eugene
Bore) مجدداً
شکوفا گردید.
او که یک زبانشناس
برجسته بود و
با زبانهای شرقی
منجمله فارسی
آشنایی کامل
داشت، از طرف
دولت فرانسه
به یک مأموریت
علمی به اصفهان
اعزام شد(1841 میلادی). کوتاه زمانی
پس از ورودش
به اصفهان،
پی به نیاز
مبرم جامعه ایران به
مدارسی به سبک
اروپایی برد.
تلاشهای
پیگیر او
همکاری
دیگران را
برانگیخت و
بعد از مدتی،
مدارسی در چند
شهر ایران از
جمله تهران،
تبریز، و
اصفهان تأسیس
گردید. شاید
هنوز بعضی
خاطره مدارس
ژاندارک و سنلوئی
را که بر اساس
تفکر و جهانبینی
او بنیان
گذاشه شد، بهخاطر
داشته باشند. بعدها،
سایر گروههای
کاتولیک نیز
فعالیتهایی
در پیش
گرفتند. در
این میان،
باید از خدمات
ارزندۀ
خواهران و
برادران کوچک
عیسی در جذام خانههای
ایران با
احترام یاد کرد.
در دهه سی
از قرن بیستم،
یک کشیش
ایتالیایی به
نام پدر دلمیسترو
( del Mistro ) که
برای خدمت به
ایتالیایی های
مقیم ایران به
این کشور آمده
بود، دست به ترجمه اناجیل
به فارسی زد
که بعدها به
چاپ رسید. نامبرده
در سال 1944 میلادی مدرسهای
برای پسران دائر
کردن بهنام "اندیشه
دُن بوسکو".
اکثر
میسیونرهای
کاتولیک بعد
از انقلاب اسلامی
در سال 1357
خورشیدی/ 1979
میلادی
مجبور به ترک
ایران شدند. در حال
حاضر فقط چند
میسیونر در
کلیسای کاتولیک
آشوری و در
جذامخانههای تبریز
و مشهد مشغول
خدمت میباشند.
فعالیت
میسیونرهای
پروتستان (جنبشهای
پیوریتن و
بیداری
روحانی، کلیساهای
اَنگلیکن و
پرزبیتری)
فعالیتهای
بشارتیِ
کلیساهای پروتستان
اندکی دیر
شروع شد. از
علل این امر، یکی میتواند
این باشد که
برای یکی دو
قرن، مذهب
پروتستان
درگیر تثبیت
خود در
کشورهای اروپایی
بود. دیگر
آنکه مذهب
پروتستان خود
به شاخههای
متعددی تقسیم
شده بود که برخی
از آنان،
تابع آیین هایی
مشابه با آیین های
کلیسای
کاتولیک
بودند و در
اوائل چندان به
امر تبشیر
توجه نداشتند.
از میان این
شاخههای
متعدد،
گروههایی که
وابسته به جنبشهای
پیوریتن و
بیداری
روحانی
بودند، بهسبب
غیرت روحانیشان،
زودتر از دیگران
شروع به تبشیر
در کشورهای
غیرمسیحی
کردند. از
اواخر قرن
هجدهم، این
غیرت بشارتی به
کلیساهای
اَنگلیکن و
پرزبیتری نیز
سرایت کرد و
سبب شد که
میسیونرهایی
از این
کلیساها به
نقاط مختلف
جهان سفر کنند.
تعداد
میسیونرهایی
که از سوی
هیأتهای
گوناگون
پروتستان به
ایران آمدند
آنقدر زیاد است که
شرح خدمات و
ایثارهای هر
یک از ایشان
در این مختصر
مقدور نیست.
لذا چارهای
نیست جز اشارهای
کلی به این
هیأتها و
برخی چهرههای
برجستۀ آنها.
کشیش
هنری مارتین (Henry Martyn /از 18
فوریه 1781 تا 16
اکتبر 1812
میلادی)؛
هنری
مارتین و
نخستین ترجمه عهدجدید به فارسی (24
فوریه 1812
میلادی)
هنری
مارتین،
کشیش جوان
کلیسای
انگلیکن
انگلیس، در
سال 1805 میلادی یعنی
در 24 سالگی به
هندوستان رفت تا
ضمن خدمت
کلیسایی در
میان انگلیسیهای
مقیم آن
سرزمین،
عهدجدید را به
یکی از زبانهای
هندی و نیز به
فارسی
برگرداند. برای
ترجمه فارسی،
از یک عرب به
نام
«ثبات»
کمک میگرفت؛
وی چند سالی
را در ایران
سپری کرده بود
و مدعی بود که
فارسی را خوب میداند.
وقتی ترجمه
فارسی به
پایان رسید،
مارتین آن را
به چند ایرانی
نشان داد، اما با
تأسف متوجه شد
که فارسیای
که در این
ترجمه بهکار
رفته،
شدیداً آمیخته به
عربی است و
شیوا نمیباشد.
لذا برای
تکمیل ترجمۀ
فارسی خود، با
اینکه شدیداً
از بیماری سل
رنج میبرد و
حس میکرد
عمرش دیری
نخواهد
پایید، عازم
ایران شد و در 9 ژوئن 1811
میلادی
به شیراز
رسید. در آنجا
به کمک مردی
فاصل بهنام
میرزا سید
علی، ترجمۀ
عهدجدید را
اصلاح و تکمیل
نمود. این نخستین
باری بود که
عهدجدید بهطور
کامل و از زبان
یونانی به
فارسی ترجمه
میشد. پس از
ماهها تلاش،
در شرایطی که
وضع جسمی مارتین
روزبه روز
بدتر میشد،
ترجمه
عهدجدید در 24
فوریه 1812 میلادی تکمیل
گردید و در ژوییه همان سال به
پیشگاه
فتحعلیشاه
تقدیم شد.
ترجمه
هنری مارتین
از عهدجدید
بلافاصله توسط
انجمن کتابمقدس
روسیه در سنپترزبورگ
به چاپ رسید.
این ترجمه
بعدها مکرراً
منتشر شد و
همچنین اساس
ویرایشهای بعدی
قرار گرفت.
ترجمه سنتی یا
قدیمی که
اکنون در
دسترس است،
ویرایشی است
از ترجمه
هنری مارتین
که در قرن
نوزدهم صورت
گرفته است و
شرحش بعداً
خواهد رفت.
میسیونرهای
کلیسای
انگلیکن
انگلیس در
نیوزیلند پیش
قبایل مااوُری؛
تاسیس
هیات مُرسلین کلیسایی (CMS: Church Missionary
Society) توسط
کلیسای
آنگلیکان (شاه
رییس کلیسا)
هیأت
مرسلین
کلیسایی در سال 1799 میلادی در انگلستان
توسط کلیسای آنگلیکن
با هدف تبشیر(بشارتی) در جهان
تأسیس گردید.
نخستین
میسیونر این هیأت که
به ایران آمد،
کشیش رابرت
بروس بود.(R. Bruce) او در سال 1869 میلادی در جلفای
اصفهان اقامت
گزید و به
فراگیری زبان
فارسی پرداخت، در
اثر
پافشاریهای
او، CMS پذیرفت
که خدمت خود
را در ایران
گسترش دهد، هدف
این هیأت
ارائه خدمات نوعدوستانه
در زمینههای
بهداشت و
درمان و آموزش
و پرورش بود.
پروژه
کلیسای
کانتربوری و
وینچستر
انگلیس در
ایران(کلیسای
انگلیکن
ایران)، 1913
میلادی؛
تاسیس
کلیسای
آنگلیکن
(کلیسای
اسقفی) در 1913
میلادی
در اثر
خدمات این
هیأت، مراکز
درمانی و
آموزشی در
شهرهای
اصفهان و یزد
و کرمان و شیراز و
زاهدان تأسیس
شد.
میسیونرهای
CMS در کنار
خدمات انساندوستانۀ
خود، نمازخانههایی
نیز برای
عبادت خود
احداث میکردند.
از بطن این
فعالیتهای خیرخواهانه
و مذهبی، در
سال 1913 میلادی
کلیساهای
اَنگلیکن
ایران بهوجود
آمد که به کلیسای
اسقفی معروف
گردید. فعالیت
بیمارستان
اصفهان و
مراکز
نابینایان در
آن شهر و
تهران،
کماکان تا
زمان انقلاب
اسلامی ایران
ادامه داشت.
خدمات ارزندۀ
این
خدمتگزاران
همیشه در یاد
مردم ایران
خواهد ماند.
تاسیس
«هیأت
آمریکاییِ بینالفرقهای
برای تبشیر در
خارج» (1810
میلادی)
ورود
میسیونرهای
آمریکایی به
ایران (1831
میلادی)
در سال 1810
میلادی،
هیأتی مشابه
CMS در
آمریکا تشکیل
شد به نام
«هیأت
آمریکاییِ بینالفرقهای
برای تبشیر در
خارج».
میسیونرهای
این هیأت کار
خود را در سال 1831
میلادی در میان
مسیحیان
نستوری
(آسوریان) در
ارومیه و
تبریز و سپس
همدان آغاز
کردند. اینان
کمکهای زیادی
از نظر بهداشت
و درمان و امور
فرهنگی به
آسوریان
کردند، اما بر خلاف
میسیونرهای
انگلیسی، میکوشیدند
در ضمن آن،
آنان را به
مذهب
پروتستان
هدایت کنند.
میسیونرهای
این هیأت
سرانجام
خدمات خود را
به «میسیون
پرزبیتری
آمریکا» انتقال
دادند.
میسیون
پرزبیتری
آمریکا (Presbyterian Mission)؛
ورود
میسیون پرزبیتری
آمریکا (Presbyterian
Mission) به
ایران (1872
میلادی)
میسیون
پرزبیتری
آمریکا(Presbyterian Mission) کار خود
را در ایران
رسماً در سال 1872
میلادی
با خدمت کشیش
جیمز باسِت (J. Bassett) آغاز
کرد. این هیأت
نیز همانند هیأتهای
یاد شده، در
زمینه احداث
درمانگاهها و
بیمارستانها و
مدارس، در
دورهای که
چنین
امکاناتی از
سوی دولت
ارائه نمیشد،
خدمت بزرگی به
ملت ایران
کردند. فعالیتهای
این هیأت در
تهران و تبریز
و کرمانشاه و
مشهد صورت
گرفت.
خادمین
انگلیسی CMS و
میسیون
پرزبیتری آمریکایی
در زمینۀ
ترجمه کتابمقدس
و چاپ کتب
مسیحی، نظیر «سیاحت
مسیحی» و
«قاموس کتابمقدس»
و سرودنامۀ
فارسی با
یکدیگر
همکاری داشتند.
کالج
آمریکایی (دبیرستان
البرز) دکتر
جُردن
دانشگاه
دماوند که تا
زمان انقلاب
اسلامی دائر
بود، از
یادگارهای
میسیون پرزبیتری
میباشد. شخصی
فاضل نیز بهنام
دکتر جردن
اقدام به
تأسیس
آموزشگاهی
کرد که «کالج
آمریکایی»
نام گرفت.
این همان کالج
معروفی است که
بعدها «دبیرستان
البرز» نام
گرفت. منطقه
اطراف این
دبیرستان
هنوز نیز نزد
بسیاری از
تهرانیان
قدیمی، بهیاد
کالج دکتر
جردن،
«چهارراه کالج»
نامیده میشود.
بسیاری از
وزرا و دولتمردان
دوره سلطنت
محمدرضاشاه
پهلوی در این
کالج تحصیل
کرده بودند.
نتیجه
کار
میسیونرها
موفقیت
در زمینه های
بهداشتی و
آموزشی ، عدم
موفقیت در
اشاعه مسیحیت
مسیحی
شدن مترادف
بود با
"ارمنی
شدن"، یعنی
تغییر ملیت و
فرهنگ
همانگونه
که ذکر شد، مُرسلین یا
میسیونرهای
بیشماری در
قرنها اخیر،
خصوصاً قرنهای
نوزدهم و
بیستم، تا پیش
از انقلاب
اسلامی ایران،
از کشورهای
مختلف به
ایران آمدند.
سؤالی که پیش
میآید، این
است که نتیجه
کار آنان را
چگونه باید
ارزیابی کرد.
همانطور
که اشاره شد،
این
میسیونرها
خدمات ارزندهای
در زمینههای
فرهنگی و بهداشت به
مردم ایران
کردند. شاید
امروز که بیمارستانها
و مراکز
درمانی و
بهداشت در سراسر
کشور بهخوبی
جا افتاده، و
تعداد
روزافزونی از
ایرانیان در
اثر اجباری
شدن تحصیلات،
از نعمت سواد
بهرهمند شدهاند،
درک ارزش
فداکاریهای
این مرسلین
آسان نباشد. اما
در دورههایی
که در این آب و
خاک، نه
بهداشتی وجود
داشت و نه
درمانگاهی و نه
مدرسه و
کالجی، این
میسیونرها
خدمت بسیار
ارزندهای
انجام دادند.
اما به
همان اندازه
ارزش خدمت این
میسیونرها در
زمینههای
بهداشتی و
آموزشی غیر قابل
انکار است،
عدم توفیقشان
در امر اشاعه
مسیحیت در
ایران نیز
انکارناپذیر میباشد.
شاید
خوانندگان
جوان ما اطلاع
نداشته باشند
که در دوره
حکومت خاندان
پهلوی که
کوشش میشد
پایههای
مذهبی سست گردد
و فرهنگ غربی
بر جامعه
حکمفرما
گردد، نه فقط هیچ
مانعی بر سر
راه فعالیتهای
علنی و گسترده
میسیونرهای
خارجی و مبلغین
داخلی وجود
نداشت، بلکه
با آنان با
نهایت احترام
رفتار میشد.
مبشرین مسیحی
حتی در دورافتادهترین
دهات ایران
نیز فعالیت
داشتند و
نشریات مسیحی و
کتب مقدسه را
پخش میکردند.
اما کسی
آنچنان که
باید متاع
آنان را خریدار
نبود. فعالیت
آنان یا با پایبندی
مردم به دین
خودشان روبرو
میشد (بدون
اینکه حکومت
ممانعت یا
محدودیتی قائل شود)،
یا مردم
اساساً
اهمیتی به دین
و امور معنوی
نشان نمیدادند.
طبق آمارهای موجود،
تعداد کسانی
که در تمام
قرن نوزدهم و
در قرن بیستم
تا پیش از
انقلاب
اسلامی، در ایران به
مسیحیت
گرویدند،
مجموعاً از
چند صد نفر
تجاوز نمیکند!
فعالیت این مبشرین
و مبلغین در
نظر مردم
مترادف بود با
اشاعه فرهنگ
غربی. مسیحی
شدن مترادف
بود با "ارمنی
شدن"، یعنی تغییر
ملیت و فرهنگ.
خلاصه آنکه
علیرغم کلیه
این فعالیتهای گسترده،
مسیحیت با
اقبال چندانی
مواجه نشد.
بعد
از انقلاب
اسلامی ایران
جامعه
ایران در اثر
انقلاب
اسلامی بهگونهای
ریشهای در
همه ابعاد
اجتماعی دگرگون شد.
مسیحیت در
ایران نیز از
این دگرگونی
دور نماند.
کلیه
میسیونرهای
خارجی ناگزیر به
ترک ایران
شدند. همین
عامل موجب شد که
رهبران
کلیساهای
مختلف، بدون
اتکا به
میسیونرها ،
جدّ و جهد
بیشتری در
تحکیم مبانی
تعلیمی و
عقیدتی کلیسا
بکنند. آموزشگاههای
الهیات تأسیس
شد و کتابهای
بیشتری در
زمینه الهیات
مسیحی منتشر گردید.
با
برچیده شدن
ظاهری بساط
ابتذال از
شئون مختلف
اجتماع و در
اثر برخی سرخوردگیهای
اجتماعی، ملی
و فرهنگی و از
همه مهمتر
مذهبی در
افراد و در کل
جامعه چیزی نگذشت
که ایرانیان
بهجستجوی
راه حل
متفاوتی بر
آمدند و
بسیاری به نیاز
عمیق خویش برای
رهایی درونی و
خانوادگی و
حتی ملی پی
بردند. از این
رو شروع نمودند تا
سایر صداها را
نیز در جامعه
ایران تجربه
کنند و یا
حداقل بشنوند.
کلیساها خیلی
زود با
مراجعین
جدیدی روبرو
شدند. تعداد
اعضای
کلیساها
افزوده شد و مردم به
مسیحیت علاقه
بیشتری نشان
دادند. اگر
بخواهیم با
دیدی تحلیلگر
به موضوع
بنگریم، باید
بگوییم که
چنین استقبال جدیدی
(با اینکه
تعداد
مراجعین به کلیساها
نسبت به کل
جمعیت کشور،
هنوز ناچیز است)،
عمدةً به علت
ایجاد
ناگهانی
علاقه مردم به
مسیحیت نیست!
علت این امر
را باید در واکنشهای
روانشناختی
مردم به مسائل اجتماعی
جستجو کرد و
نیز تشنگی
درونی آنان
برای خدا و پاسخی
حقیقی به
رنجهایشان. این
خود بحثی است
مبسوط که در
این دوره
کوتاه، مجال
بررسی آن
نیست. ناگفته
نماند که برخی بخاطر
نبود تفریحات
سالم دیگر،
برخی بخاطر
روحیه شاد
حاکم بر
کلیساها،
برخی بخاطر
احساس تعلق به
یک "گروه" و
پذیرش از سوی
آن، برخی بهعلت
جذب شدن به
نوعی "فرهنگ
نسبتا غربی"
موجود در
کلیساها، و
البته بسیاری
نیز طبعاً از
سر اخلاص به مسیحیت
گرویدند.
از اواسط
دهه هشتاد قرن
بیستم، پدیدهای
جدید بر جامعه
ایران سایه
افکند: مهاجرت به
خارج! دیری
نپایید که
اعضای کلیساهای
مختلف نیز به
خیل مهاجران
پیوستند.
مراجعین جدیدی جای
آنها را
گرفتند. آنها
نیز رفتند. ...
کلیساهای
فعال در ایران از
اوایل قرن بیستم تا به
امروز
کلیساهای
قومی ،
کلیساهای
تبشیری
(بشارتی)
پس از روی
کار آمدن
دودمان پهلوی
و استقرار نظم
و امنیت در
کشور، مسیحیان
ایران و
میسیونرهای
خارجی از
آزادی بسیاری
برخوردار
شدند. در این
مدت، علاوه
بر کلیساهای
سنتی قدیمی که
امروزه شامل
ارمنیان و
آسوریان
ایران میگردد
(ما آنها را
کلیساهای
قومی مینامیم)،
کلیساهای
دیگری نیز بهدنبال
فعالیت
میسیونرها
تشکیل شد (که
ما آنها را کلیساهای
تبشیری مینامیم).
در اینجا از
مجموعۀ
کلیساهای
مهمی که در
سدۀ اخیر در
ایران وجود
داشتهاند
نام میبریم و
توضیح مختصری
در مورد آنها
میدهیم.
الف) کلیساهای
قومی و غیر پروتستان
منظور از
کلیساهای
قومی، آن دسته
از کلیساها میباشد
که فقط در
میان اقلیت قومی
خاصی در ایران
فعالند. این
کلیساها هیچ فعالیت
تبشیری در
میان
مسلمانان
ندارند. در اینجا
به کلیساهایی
که فقط مختص
خارجیان مقیم
ایران میباشند،
اشاره نشده
است.
کلیسای شرق
آشور (کلیسای
نستوری، از
کلیساهای
قومی)
کلیسای
شرق آشور یا
کلیسای
نستوری،
بازماندۀ
کلیسای ایران
باستان است.
هنوز چند هزار
نفر از
نستوریان در
ایران باقی
ماندهاند و
متعلق به این
کلیسا میباشند.
کلیسای
کاتولیک
کلدانی
در مورد
این کلیسا
قبلا توضیح
داده شد. این
کلیسا دارای
یک مرکز آموزش
عالی بهنام
«کانون یوحنا»
بود که به نشر
منابعی برای تربیت
کشیش مبادرت
ورزیده است.
کلیسای
گریگوری
ارمنی
ارمنیان
از قرن چهارم
میلادی از
کلیسایی مستقل
برخوردار
بودند.
ارمنیانی که
به ایران کوچانیده
شدند، در
شهرهای مختلف
کلیساهایی
زیر نظر اسقف
اعظم خود دایر
کردند. این
کلیساها هنوز
نیز در میان
ارمنیان
فعالند.
کلیسای
کاتولیک
ارمنی
عدهای
از ارمنیان در
سدههای اخیر
به مذهب
کاتولیک
گرویدند که
هنوز نیز
شماری از آنان
در ایران باقی
هستند و به
این کلیسا
تعلق دارند.
ب) کلیساهای
تبشیری
پروتستان
منظور از
کلیساهای
تبشیری
پروتستان آن
دسته از
کلیساهایی
هستند که در
میان مسیحیان
از کلیساهای
سنتی و یا
در میان
مسلمانان
فعالیتهای
تبشیری دارند.
در اینجا فقط
از مهمترین
این کلیساها
نام میبریم.
کلیسای
انگلیکن
این
کلیسا در
ایران به
کلیسای اسقفی
معروف است.
در مورد
چگونگی آغاز
آن در بخشهای
قبلی این فصل
توضیح داده
شد. در حال حاضر،
این کلیسا در
تهران و
اصفهان و
شیراز دارای
شعبه میباشد.
اقدامات
کلیسای
انگلیکن در
جهت انطباق مسیحیت
با فرهنگ
ایرانی شایان
توجه است.
کلیسای
پرزبیتری
کلیسای
پرزبیتری در
ایران به
کلیسای
«انجیلی»
معروف است.
این کلیسا تحت
نظر یک شورا
اداره میشود
و جلسات آن در
محلهای
مختلف به
زبانهای
ارمنی و آسوری
و فارسی دایر
است. کلیسای
پرزبیتری در
تهران دارای
چند شعبه است
و در مشهد و
تبریز و
ارومیه نیز
شعبه دارد.
کلیسای
پنطیکاستی
آشوری
در اوایل
قرن بیستم،
شماری از
آسوریان
ایران،
خصوصاً در
ارومیه، به جنبش
پنطیکاستی
پیوستند. این
دسته از
آسوریان
امروزه اقلیت
بسیار ناچیزی
را در میان
آسوریان
ایران تشکیل
میدهند و
عمدتاً در
تهران و
ارومیه و
کرمانشاه زندگی
میکنند.
کلیسای
برادران
ارمنی
در اوایل
سده بیستم،
عدهای از
ارامنه به
جنبشی
پیوستند که
«کلیسای برادران»
نامیده میشد،
لذا «کلیسای
برادران
ارمنی»
خوانده شدند.
این کلیسا
هنوز در تهران
فعال است. کلیسای
برادران برای
نخستین بار در
ایران توسط
دکتر سعید خان
کردستانی
تشکیل یافت و
جلسات آن به
فارسی بود.
کلیسای
جماعت ربانی
در اواسط
دهۀ پنجاه قرن
بیستم، یکی از
اعضای کلیسای
برادران
ارمنی که از
تجربۀ پنطیکاستی(مثل
نزول روح
القدس بر
حواریون
مسیح؛ سروش آذرت) برخوردار
شده بود، در
منزل خود
گروهی مستقل عمدتاً
متشکل از
ارمنیان
تشکیل داد. در
اوائل دهۀ شصت،
این گروه تحت
نام کلیسای
فیلادلفیا
متشکل شد و
خیلی سریع در
میان ارمنیان
و آسوریان و
بعد مسلمانان
گسترش یافت.
در اوائل دهۀ
هفتاد، این
کلیسا رسماً
به مجمع جهانی
«کلیساهای
جماعت ربانی»
پیوست، گرچه
هویت قانونی
مستقل خود را
در ایران حفظ
کرد. این
کلیسا پس از
انقلاب
اسلامی فعالترین
گروه مسیحی
بوده است. این
کلیسا در سه
نقطه تهران و
در شهرهای
ارومیه و رشت
و اصفهان و اهواز
و شاهین شهر و
احتمالاً چند
شهر دیگر شعبه
دارد.
کلیساهای
خانگی و
زیرزمینی
با توجه
به
محدودیتهای
دولتی و
تعصبات مذهبی قشر
حاکم هر روز
بر فشار اعمال
شده بر
کلیساها
افزوده گردید
و بسیاری از
این کلیساهای
پروتستان
بشارتی
فعالیتهای
خود را در
زمینه بشارت انجیل
به مسلمانان
محدود نمودند
و در پاره ای موارد
حبس و اعدام و
تبعید وسایر
جفاهای اعمال
شده بر رهبران
این کلیساها و
نیز
ایمانداران
مسلمان تبار
این کلیساها
باعث گردید که
بسیاری از این
ایمانداران
به کشورهای
غربی مهاجرت
نمایند و یا
فعالیهای
خویش را محدود
نمایند اما
خصوصا در دهه
اخیر با بهره
گیری از فن آوری
جدید اینترنت
و خصوصا شبکه
های تلوزیونی
و رادیویی
مسیحی به زبان
فارسی
کلیساهای مستقل
و خود جوش
خانگی بسیاری
در جای جای
ایران و نیز
سایر کشورهای
فارس زبان
ایجاد گردیده
و روند رشد
بسیار بسیار
سریع این
کلیساها باعث
گردیده است که
مسیحیت بار
دیگر تبدیل به
پدیدهای
فراگیر در سطح
جامعه گردد.
این
کلیساها
عموما بر
مبنای تعلیمی
مذهب پروتستان
هستند و گرایش
درون فرقه ای
آنان از نوع
کلیساهای
بشارتی
کاریزماتیک است
که میتوان
بطور عمده به
نوعی آنها را
دنباله رو
جریان تعلیمی
کلیسای
پنطیکاستی
جماعت ربانی
دانست البته
روند تعلیم
انجیلی نیز
دیگر همتای
عقیدتی این
کلیساهای
خانگی و خودش
است که جلسات
خود را در
منازل
ایمانداران
برگزار میکنند.
با توجه به
خصوصیات
فرهنگی
ایرانیان چشمگیر
ترین نوع حرکت
کلیسایی که
بسیار با
فرهنگ و
خصوصیات
شخصیتی
ایرانیان در
وفاق قرار
دارد نوع کلیساهای
بشارتی
کاریزماتیک
یا همان
پنطیکاستی
است و این
خصوصیت
کلیساهای
خانگی ایران
را در این
دوران( قرن ۲۱) به
کلیساهای
نامبرده و
جریانات
زیرزمینی و خانگی
کلیساهای
کتاب اعمال
رسولان بسیار
شبیه ساخته
است.
با فاصله
گرفتن از
تشکیلات
پروری و نظام
سلسله مراتبی
کلیسایی
سنتی، کلیسای
امروز ایران با
سرعتی سریعتر
از تمامی
ادوار گذشته
خود به پیش میرود
و روحیه خود
جوش و خالصانه
پیغام انجیل
در این
کلیساهای
خانگی با
ماهیتی بسیار
شبیه به ماهیت
کلیسای اولیه
در عهد جدید،
قلوب ایرانیان
را لمس کرده و
رفته رفته
مسیحیت خود را
به عنوان
رقیبی جدی در
کنار سایر
تفکرات رایج
در ایران زمین
هویدا میسازد.
سرگذشت
ترجمههای
کتابمقدس به
فارسی (از آغاز
تا امروز)
همانطور
که در فصلهای
پیشین ذکر
کردیم، زبان
آیینی کلیسای
نستوری ایران
سریانی بود؛ به
همین جهت،
کتابمقدس در
دوران باستان
هیچگاه بهطور
کامل به فارسی
برگردانده
نشد. اما طبق
شواهد موجود،
بخشهایی از آن
به فارسی
میانه ترجمه
شده بوده است.
ذیلاً به
اختصار از
اهمّ این
ترجمهها نام
میبریم.
برخی از این
ترجمهها به
اقتضای مطلب
در فصول گذشته
مورد اشاره قرار
گرفتهاند.
ترجمهها
به فارسی
میانه (از آغاز
تا قرن نهم)
نقلقولهای
مورخین
از این
دوره، نقل
قولی موجود
است از سده
چهارم از
یوحنا کریزوستوم
(زرین دهان)،
مبنی بر اینکه
«تعالیم مسیح
به زبانهای
پارسیان
ترجمه شده است.»
اما مشخص نیست
که منظور از
«زبانهای
پارسیان»
واقعاً فارسی
است یا زبان
متداول کلیسا
در حکومت
ایرانیان،
یعنی سریانی.
مزامیر
پهلوی
«مزامیر
پهلوی» نسخهای
است خطی شامل
ترجمۀ مزامیر 94 تا 99 و 119 تا
136 از سریانی
به فارسی
میانه. این
ترجمه در دورهای
بین سدههای
چهارم تا ششم
صورت گرفته
است.
ترجمۀ
سغدی
ترجمهای
از انجیلها و
رسالات پولس و
مزامیر به
زبان سغدی
(یکی از
زبانهای
ایرانی
متداول در
آسیای مرکزی)
بهدست آمده
که احتمالاً
مربوط به سدههای
6 تا 9 میلادی میباشد.
نقلقول
در منابع
زرتشتی
در یک اثر
زرتشتی بهنام
«شکند گومانیک
ویچار»
(توضیحات رفعکنندۀ
شک)، متعلق
به قرن نهم
میلادی، نقلقولهایی
به فارسی
میانه از کتابمقدس
بهعمل آمده
است. این امر
میتواند
حاکی از این
باشد که لااقل
بخشهایی از کتابمقدس
در این زمان
به فارسی
میانه ترجمه
شده بوده است.
ترجمهها
به فارسی نو (از قرن یازده به بعد)
ترجمۀ
دو زبانۀ
مزامیر
ترجمهای
دو زبانه
فارسیسریانی
از مزامیر 131 و 132 و 146 و 147 به
خط سریانیِ
سغدی مربوط به
سده 11 یا بعد
از آن بهدست
آمده است.
ترکیب
چهار انجیل
در سده 13
میلادی،
ترکیب چهار
انجیل بهدست
اوانس
عزالدین محمد
بن مظفر از
سریانی به فارسی
ترجمه شد. این
اثر گرچه ادعا
میکند که
ترجمه
دیاتسارونِ
تاتیان است،
اما ترجمه
دقیق آن نیست.
نسخه خطی که
از این ترجمه
موجود است،
مربوط به سال 1547
میلادی میباشد
که توسط
ابراهیم بن
شمس عبدالله،
یک کشیش
یعقوبی
رونویسی شده و
اکنون در کتابخانه
لورانتیان در
فلورانس
(ایتالیا) نگهداری
میشود.
سدههای
سیزده تا نوزدهم
در این
دورۀ طولانی،
بخشهایی از
کتابمقدس به
فارسی
برگردانده شد
که عمدتاً
شامل تورات،
برخی از کتب
انبیا، تمام
یا بخشهایی از
مزامیر، یکی
یا هر چهار
انجیل میباشد.
آرم «انجمن
کتابمقدس
بریتانیا و
خارج» ( British and Foreign Bible
Society: BFBS )؛
انجیلها
و رسالات
اناجیل و
رسالات در سال
1812
میلادی توسط
پدر لئوپولد
سباستیانی،
رئیس میسیون
کاتولیک در
ایران و
قندهار ترجمه
شد و یک بار در
کلکته و بار
دیگر در سال 1813
میلادی توسط
انجمن کتابمقدس
بریتانیا و
خارج ( British and Foreign Bible Society: BFBS ) منتشر
گردید(این
انجمن اناجیل را
به انگلیسی
ترجمه میکرد).
عهدجدید
و مزامیر
(نخستین ترجمۀ
عهدجدید)
در سال 1812
میلادی کشیش
هنری مارتین
با مساعدت
میرزا سید علی
خان شیرازی،
عهدجدید را از
یونانی و
مزامیر را از
عبری به فارسی
برگرداند.
ترجمۀ
عهدجدید در
سالهای 1814 و 1815
میلادی توسط
انجمن کتابمقدس
روسیه در سنتپترزبورگ
به چاپ رسید.
در سال 1816 میلادی انجمن کتابمقدس
بریتانیا و
خارج،
عهدجدید و
مزامیر را یکجا
به طبع
رسانید. این
نخستین ترجمۀ
کامل عهدجدید
به فارسی در
تمام طول
تاریخ مسیحیت
میباشد.
عهدعتیق
کشیش
توماس
رابینسون از
کلیسای
انگلیکن در
مدرس
هندوستان،
عهدعتیق را
بین سالهای 1835
تا 1838
میلادی ترجمه
کرد.
نخستین
کتابمقدس
فارسی
کشیش
ویلیام گلن ( W. Glen
) ، میسیونر
اعزامی از سوی
«هیأت مرسلین
اسکاتلند» به
کمک میرزا
محمد جعفر،
ترجمه
عهدعتیق را در
سال 1845 میلادی تکمیل
کرد. این
ترجمه همراه
با ترجمۀ هنری
مارتین از
عهدجدید، به
سال 1846 میلادی توسط
انجمن کتابمقدس
بریتانیا و
خارج به چاپ
رسید. این
نخستین ترجمه
کامل کتابمقدس
به فارسی میباشد.
این ترجمه، در
سالهای اخیر
توسط انتشارات
طهوری تجدید
چاپ گردید و
در ایران
توزیع شد.
عهدجدید
در سال 1882
میلادی،
کشیش رابرت
بروس از CMS با
همکاری انجمن
کتابمقدس
بریتانیا و
خارج، و با
مساعدت
کاراپت
اوهانس اهل
جلفا، ترجمۀ هنری
مارتین از
عهدجدید را
مورد ویرایش
قرار داد و
رسالات پولس
را کلاً از نو
ترجمه کرد.
دومین
کتابمقدس
فارسی (معروف
به ترجمۀ
قدیمی)
رابرت
بروس، به کمک
دیگران از
جمله کشیش
جیمز باسِت،
ترجمۀ ویلیام
گلن از
عهدعتیق را
نیز مورد ویرایش
و تجدید نظر
قرار داد و آن
را به همراه
ویرایش خود از
عهدجدید، به
سال 1895 میلادی
به همت انجمن
کتابمقدس
بریتانیا و
خارج منتشر
نمود. این
ترجمه که به
«ترجمۀ قدیمی
کتابمقدس»
معروف است،
هنوز نیز متن
رسمی
کلیساهای
فارسیزبان
میباشد و نزد
اهل ادب
محبوبیتی
فراوان دارد.
این ترجمه پس
از حدود یکصد
سال چاپ افست
از حروفچینی
قدیمی، در سال
1996
میلادی
به همت مؤسسه
ایلام
(انگلستان) به
شکل امروزی حروفچینی
و منتشر
گردید.
مژده
برای عصر جدید
(ترجمه جدید
عهدجدید)
در سال 1976
میلادی،
انجمن کتابمقدس
ایران،
ترجمۀ جدیدی
از عهدجدید
منتشر ساخت تحت
عنوان ”مژده
برای عصر
جدید“ که به
”انجیل شریف“
نیز معروف
است. این
ترجمه از متن
انگلیسی و یونانی
توسط دکتر شمس
اسحاق و کشیش
ادوین یِگِر ( Edwin H. Jaeger ) از میسیون
آمریکایی
صورت گرفت و
ویرایش آن را
نیز لوئیس
جانسن و کشیش
مهدی عبهری از
کلیسای
پرزبیتری
ایران بر عهده
داشتند. کشیش
عبهری در
زمینه
بازنویسی متن
این کتاب نقش
بسیار مهمی
ایفا کرد.
خصوصیت این
ترجمه این است
که تا حدی
حالتی تفسیری
دارد و
مخاطبین آن،
ایرانیانی
است که حدود 6
کلاس ابتدایی
دارای سواد میباشند. در
سال 2007 میلادی
سرانجام
ترجمه عهد
عتیق آن نیز
به اتمام رسید
و بصورت کتاب
مقدس کامل در
یک مجلد چاپ
گردید(این
کتاب مقدس 12
سال پس از چاپ
ترجمه تفسیری
کتاب مقدس
تکمیل و چاپ
گردید).
ترجمۀ
تفسیری
عهدجدید
در سال 1979
میلادی
ترجمۀ تفسیری
عهدجدید بر
اساس متن Living
Bible تخت
نظر کشیش سارو
خاچیکیان به
زیور طبع آراسته
شد. ویژگی این
ترجمه این بود
که در آن،
علاوه بر
استفاده از
زبان سادۀ
فارسی، متن
با حالتی
تشریحی و
تفسیری ارائه
شده بود.
سومین
کتابمقدس
فارسی ، ترجمۀ
تفسیری کتابمقدس
پس از
تکمیل ترجمۀ
تفسیریِ
عهدعتیق، و
تجدید نظر در
متن عهدجدید
آن، ترجمۀ
تفسیری تمام
کتابمقدس در
سال 1995 میلادی
به همت کشیش
سارو
خاچیکیان و
توسط انجمن
بینالمللی
کتابمقدس (International Bible Society ) به چاپ
رسید. این
ترجمه با
ویرایشی جدید
در سال 2000 میلادی مجدداً به
چاپ رسید.
ترجمه
نوین عهدجدید
(هزاره نو)
در سال 2003
میلادی ترجمه
نوینی از
عهدجدید تحت
عنوان "ترجمه
هزاره نو" به
همت مؤسسه
ایلام
(انگلستان) بهعمل
آمد و منتشر
گردید. ویژگی
این ترجمه این
است که به متن
اصلی یونانی
عهدجدید
وفادار مانده
و در عین حال،
متن را به
سبکی ادبی و
موزون و فارسی
امروزی بر
گردانده است.
ترجمه
عهدعتیق هزاره
نو نیز در دست
تهیه است.
منابع فارسی مورد
استفاده :
-
آرمان رشدی :
سرگذشت
مسیحیت در
ایران زمین ؛
انتشارات
ایلام ،
انگلستان ، 2006 .
-
استاد سعید
نفیسی: مسیحیت
در ایران تا
صدر اسلام؛
انتشارات نور
جهان، تهران، 1343 .
-
ساموئل هیو
مافت: تاریخ
مسیحیت در
آسیا؛ جلد اول:
از آغاز تا
قرن پانزدهم؛
ترجمه از
انگلیسی؛
انتشارات
کانون یوحنا
(تاریخ انتشار
ذکر نشده).
-
دکت میلر:
تاریخ کلیسای
قدیم در
امپراطوری
روم و ایران
(نام انتشارات
و تاریخ
انتشار در
دسترس نیست).
-
زرین بهروش
(پاکیزگی):
تاریخ کلیسای
مسیح در ایران
(ایضاً).
-
ح.ب. دهقانی
تفتی: مسیح و
مسیحیت نزد
ایرانیان؛
جلد اول، سیر
اجمالی در
تاریخ؛
کتابهای سهراب،1992 .
-
ح.ب. دهقانی
تفتی: علل
انحطاط
مسیحیت در
مشرقزمین؛
انتشارات نور
جهان (تاریخ
انتشار ذکر نشده).
-
نهال تجدد:
نورآوران؛
مترجم میترا
معصومی؛ انتشارات
علم، تهران، 1382 .
-
جان والوورد:
خداوند ما
عیسی مسیح؛
ترجمه مهرداد
فاتحی؛
انتشارات
ایلام؛
انگلستان، 1997 .
-
عبدالحسین
زرینکوب: تاریخ
مردم ایران
قبل از اسلام؛
امیر کبیر؛ 1377 .
-
عبدالحسین
زرینکوب:
روزگاران؛
تاریخ ایران
از آغاز تا
سقوط سلطنت
پهلوی؛ نشر
سخن، 1378 .
- ا.
آ. گرانتوسکی
و دیگران:
تاریخ ایران
از زمان باستان
تا امروز؛
ترجمه کیخسرو
کشاورزی؛ نشر
پویش؛ چاپ
سوم؛ 1361 .
-
عبدالله رازی:
تاریخ کامل
ایران؛ نشر
اقبال؛ 1362 .
-
دکتر بزرگمهر
وزیری: مسیحیت
در ایران
باستان؛ مرکز
پژوهشهای
مسیحی 1386 .
منابع
خارجی مورد
استفاده :
- Labourt J.: Le Christianisme
dans l’Empire Perse sous la Dynastie Sassanide,
- Waterfield, Robin E.:
Christians in
- Stewart, John: Nestorian
Missionary Enterprise; the Story of a Church on Fire; Mar Narsai Press; 1961.
- Vine, Aubrey R.: The
Nestorians Churches (publisher and date unavailable)
- Malech, George David:
History of the Syrian Nation and the Old Evangelical-Apostolic Church of the
East, from Remote Antiquity to the Present Time; Minneapolis, Minn, USA, 1910.
مجموعه
مقالات:
- Buck, Christopher: The
Universality of the Church of the East; How Persian was Persian Christianity;
Journal of the Assyrian Academic Society; Vol. X, No 1, 1996.
- Syriac Dialogue: First
non-officical consultation on dialogue within the Syriac tradition; Vienna:
June 1994.
- Voobus, A.: History of the
- Encyclopaedia Iranica:
Chronology of Translations of the Bible.
- Encyclopaedia Iranica:
Christianity.
ضمیمه ها:
1) درياسالار
پرتغالی
آلفونس
آلبوكرک در
سال 1506 میلادی جزيره
«سكوتره Socotra» در جنوب
شبهجزيره عربستان
و در سال 1507 میلادی
تنگه و جزيره
هرمز را متصرف
شده بود. دولت
عثمانی تركيه بعد
از پیروزی بر
شاه اسماعیل
اول صفوی در جنگ
چالدران (1514
میلادی) و به
گفته ای به دليل
داشتن توپ و
تفنگ، در 8
ژوییه سال 1552 میلادی
(زمان
شاه طهماسب
صفوی) تصمیم
به حمله به خلیج
فارس(با کمک پاشای
مصر که
کارگزار دولت
عثمانی بود) از راه دریا
گرفت ولی با
شكست رو به رو
شد و پيشروی عثمانی در
جزيرةالعرب،
به حجاز و يمن
محدود ماند
اما بر
دریای سرخ و
تنگه کلیدی آن
«باب المندب»
مسلط شده بود. بهانه
این حمله
دریایی اخراج
پرتغالی های
مسیحی از
جزیره ایرانی
«هرمز» بود!. سرانجام در دوران
پادشاهی شاه
عباس در
سال
1621 یا 1623
ميلادی جزیره
هرمز و سایر
مناطق ايرانی متصرفی
پرتغالیها
در خليجفارس از
جمله
قلعه پرتغالیها، آزاد
و به قلمرو
ميهن بازگشت
داده شدند و ايرانيان
تا امروز بر اين
پرُارزش ترين آبراهه
دنيا چيره
هستند.
2) زمانی
که شاه عباس
اول قدرت را
در دست گرفت
اوضاع ایران
بسیار وخیم
بود. تقریباً
تمامی سرزمین
های واقع در
مرز
امپراتوری
عثمانی به اشغال
ترُک ها درآمده
و در شرق نیز
برخی از
ولایات خراسان
مورد تهاجم ازُبک
ها واقع شده
بود. با این
حال اوضاع
داخلی کشور در
وضیعت بدتری
قرار داشت؛
قدرت پادشاه
به نحو فاحشی
کاهش پیـدا
کــرده و
دســتــه بــنــدی
هــای
قــبیــلــه
ای
قــزلبــاش
هـا مــجــدداً
بــه شکــلی
حاد بــروز
کــرده بــود.
از
اولیــن
اقدامــات
شاه عبــاس در
زمــیــنــهٔ
سیاست داخلی
آن بود که
قدرت فراوان
سران قزلباش
را به نوعی از
آنها باز پس
گیرد. لذا،
راه حل را در
تشکیل ارتشی
دیگر جــست
وجو کــرد
کــه هــستهٔ
اصــلی آن را
غلامان
ارمــنی و
گــرُجی
تشکیل می
دادند. این
سربازان، که
ابتدا حدود
پانزده هزار
تن بودند، از
دوران کودکی
مورد تربیت
نظامی قرار می
گرفتند و پس
از آنکه به
دین اسلام
ترغیب می شدند
به منزلهٔ
سربازان دایمی شاه به خدمت
ارتش
درمیآمدند.
ارمنیان در
این ارتش طی
مدت کوتاهی
ابتدا
بالاترین
مقامات لشکری
و سپس درجات
بالای سیاسی
را در دربار
صفوی تصاحب
کردند و
تقریباً، تا
پایان سلطنت
شاه عباس یک
پنجم مناصب
بالای اجرایی
را در دست
داشتند. از
جملهٔ این
افراد صاحب
منصب می توان
به «الله وردی
خان» اشاره کرد.
قدرت و نفوذ
وی به اندازه
ای بود که حتی
قصد داشت آن
را در خانواده
اش موروثی
سازد چنان که
بعدها پسرش،
امام قلی خان
بیگلربیگی
فارس شد و
فرزند او، صفی
قلی خان،
حکومت لار را
در دست گرفت.
الله وردی خان
نه تنها تصدی
مقام قوللر
آقاسی یا
فرماندهٔ هنگ
غلامان، یکی
از پنج مقام
عمدهٔ کشور،
را در آن
دوران عهده
دار بود بلکه
حکمران ولایت
ثروتمند فارس
نیز محسوب می
شد. در واقع،
الله وردی خان
نخستین غلامی
بود که به
مقام اشرافیت
دست یافت و در
رتبه ای مساوی
با سران قزلباش،
که تا آن زمان
کلیهٔ مقام
های مهم را در
دست داشتند،
قرار گرفت. او
حتی بعدها به
مقام
فرماندهی کل
نیروهای مسلح
رسید. پس از
الله وردی خان
نیز قوچقای
خان، که او هم
از غلامان
ارمنی شاه
عباس بود این
مقام را کسب کرد. شاه
عباس در اندک
زمانی توانست
ازُبکان را
سرکوب کند و
بر آنان فائق
آید. سپس، پایتخت
خود را از
قزوین به
اصفهان منتقل
کرد. علت اصلی
این انتقال
پایتخت آن بود
که اولاً اصفهان
به علت وجود
رودخانهٔ
زاینده رود در
آن می توانست
محیطی مناسب
برای توسعهٔ
فعالیت های
اقتصادی به
ویژه از لحاظ
رونق کشاورزی
و تأمین آذوقه
باشد. دومین
مسئلهٔ مهم
نیز آن بود که
شاه عباس قصد
داشت به توسعه
و رونق تجارت
در ایران
بپردازد و
نزدیکی
اصفهان به
شهرهای دیگر و
مرکزیت آن
باعث می شد تا
شاه اشراف
بیشتری به
دیگر نقاط
ایران از جمله
دریاهای آزاد
جنوب داشته
باشد.
آغاز
جنگ های شاه
عباس با
عثمانی ها و
وضیعت ارمنستان
شاه عباس
که پیمان صلح 1589
میلادی/998 قمری را از روی
درایت سیاسی
با دولت
عثمانی منعقد کرده
بود تا در
آرامش کامل
زمان کافی
برای حل مسائل
داخلی داشته
باشد پس از
برقراری
امنیت داخلی و
تثبیت مرزهای
شرقی مصمم به
باز پس گیری
سرزمین هایی
شد که در این
قرارداد به
دولت عثمانی
واگذار کرده
بود. اما به زودی
اخباری مبنی
بر اینکه شاه
عباس قصد حمله
و جنگ دارد به
سپاه عثمانی
حاضر در تبریز
... و به
ارمنستان رسید.
در این زمان،
ارمنیان به
علت وضیعت
نابسامانی که
حکمرانان
عثمانی برای
آنها به وجود
آورده بودند
در شرایط سختی
به سر می
بردند. آنان
با شنیدن این
خبر گمان
کردند زمان
مناسب برای
رهایی از این
مشکلات فرا
رسیده است.
بنابراین،
تعدادی از
روحانیان
والا مقام
ارمنستان و
شهر جلفا پس
از مشورت با
یکدیگر تصمیم
گرفتند به
اصفهان نزد
شاه عباس
بروند تا
وضیعت سخت و
دشوار مردم را
برای او توضیح
دهند و از او
طلب کمک کنند.
به این ترتیب،
دو مقام
برجستهٔ
کلیسای
ارمنستان به
سوی ایران و
شهر اصفهان حرکت
کردند. شاه
عباس نیز این
مقامات را با
خوشحالی
پذیرفت و
دستور داد تا
پذیرایی ویژه
ای از آنها به
عمل آید. او در
ملاقاتی که با
آنها داشت قول
داد تا نهایت
تلاش خود را
برای حمایت و
پشتیبانی از
ارمنیان به
کار بندد.
فتح
تبریز و
ایروان
سرانجام
در20 سپتامبر1603
میلادی / ربیع
الاخر1012 قمری
سپاهیان شاه
عباس به بیست
کیلومتری
تبریز رسیدند ساکنان
شهر به پیشواز
شاه و قوای او
رفتند و هنگامی
که نیروهای
شاه عباس به
تبریز رسیدند
علی پاشا،
فرماندهٔ
پادگان
عثمانی و پنج
هزار تن از
سپاهیانش در
شهر نبودند.
آنان مدتی بعد
به تبریز
بازگشتند اما
به دست
سپاهیان صفوی
تار و مار
شدند و پادگان
عثمانی به دست
نیروهای صفوی
افتاد. اکنون
تبریز در
دستان شاه عباس
قرار داشت و
زمان آن رسیده
بود که به سوی
ارمنستان
حرکت کند. بر
اساس مذاکرات
صورت گرفته
بین
نمایندگان ارمنی
و شاه عباس،
پادشاه صفوی
مشکلی برای
ورود به شهرها
و مناطق ارمنی
نشین نداشت
چرا که از
حمایت تام
آنها برخوردار
بود. شاه عباس
بعد از تصرف
تبریز به طرف
نخجوان حرکت
کرد اما قبل
از آنجا وارد
جلفا شد. او در
جلفا، که
جمعیت قابل
توجه ای از
خانواده های
ارمنی را در
خود جای داده
بود، مورد استقبال
بی نظیرمردم
این شهر قرار
گرفت. ساکنان
شهر پذیرایی
چشمگیری از او
به عمل آوردند.
سفره ای از
غذاهای
رنگارنگ برای
او گستردند و
از شاه عباس و
همراهانش در
ظرف های زرین
پذیرایی
کردند. سپس،ٌ
هدایای
فراوانی از جواهرات
و سنگ های
گران بها به
وی تقدیم
داشتند. پس از
عبور از جلفا،
شاه صفوی به
طرف نخجوان
حرکت کرد و
خیلی زود آنجا
را نیز به تصرف
خود درآورد.
اما محاصره
ایروان با
قلعه های محکم
در تمام طول
زمستان1603
میلادی/1012 قمری
ادامه یافت.
منابع ارمنی
واقعهٔ تصرف
ایروان را به
دست شاه عباس
با توضیحات
مفصل تری
بازگو کرده
اند. «تصرف
ایروان نُه
ماه به طول
انجامید. قلعه
هایی که
ایروان را در
خود جای داده
بودند بسیار
محکم و
نفوذناپذیر
بودند. قوای
عثمانی تمامی
کلیساهای شهر
را ویران و از
سنگ های به
کار رفته در
بنای آنها
برای مقاوم
کردن
استحکامات
نظامی ایروان
استفاده کرده
بودند. ...
اگــرچـه
ایــن
مـحـاصـره طــولانـی
شد در وجــود
شـاه عـبــاس
ذره ای تـردیـد
بـرای عقب
نشینی دیده
نمی شد. در
اینجا بود که
او از درایت
سیاسی ای که
در طی این جنگ
به کار برده
بود به نتیجه
ای مثبت دست
یافت و بالأخره،
پس از چند ماه
محاصره
نیروهای
عثمانی تسلیم
شدند و قوای
شاه عباس با
ورود به
ایروان شهر را
تصرف کردند.»
مراجعت
شاه عباس و
کوچاندن
ارمنیان به
ایران
چند روز
پس از فتح
ایروان الله
وردی خان به
اردوی سپاه
صفوی در قلعهٔ
ایروان پیوست.
او از طرف شخص
شاه دستور
داشت تا مانع
از دست درازی
سپاهیان صفوی
به جان، مال و
ناموس مردم
شود. همچنین،
موظف بود شمار
زیادی از مردم
ایروان را که
بی خانمان شده
بودند با خود
به ایران
بیاورد. با
این حال، عده
ای از ارمنیان
با وی همراه
نشدند و به
سمت شهر وان
حرکت کردند. پس از
خروج سپاهیان
شاه عباس و
ارمنیان از ایروان،
شاه عباس
دستور داد
سپاهیانش عقب
نشینی کنند و
تمامی شهرها و
روستاهای سر
راهشان را تا
مرزهای ایران
ویران سازند
تا به این
ترتیب مانع از
تعقیب سریع
سپاهیان
عثمانی شوند. ...
بالأخره، شاه
عباس به همراه
جمعیت مهاجر
ارمنی به جلفا
رسید. اکنون
باید از
رودخانهٔ ارس
عبور می کردند.
دوباره به شاه
عباس خبر
دادند که سپاه
عثمانی به
نخجوان رسیده
است. با شنیدن
این خبر شاه
عباس که می
دانست فرصت
زیادی ندارد
به سپاهیان
خود دستور داد
تا مردم را
وادار به عبور
هر چه سریع تر
از رودخانه
کنند. رودخانه
خروشان بود و
خطرناک و مردم
یا باید عبور
می کردند یا
در آنجا منتظر
رسیدن قشون
عثمانی می
ماندند که در
آن صورت مرگ
شان حتمی بود.
به ناچار
عبوراز
رودخانه را
انتخاب کردند.
... از جمله
فرمانهای شاه
عباس در مورد
ارمنیان
کوچانده آن
بود که هیچ
مرد یا زن
ارمنی در ایران
نباید به
کنیزی و غلامی
گرفته شوند و
آنها نیز حق
دارند بمانند
دیگر شهروندان
دولت صفویه
آزاد زندگی
کنند. به جز
تعدادی از
ارمنیان که به
دستور شاه
عباس به
اصفهان و شیراز
کوچ داده شدند
مابقی آنها را
در شهرهای ماکو،
سلماس، خوی،
ارومیه و حتی
تبریز سکونت دادند.
حدود سی هزار
خانوار
روستایی
ارمنی را نیز
روانهٔ گیلان
و مازندران
کردند ...
استقرار
ارمنیان در
جلفای نو
اصفهان
شاه
عباس مردمان
ارمنی را که
از جلفا به
ایران کوچ
داده بود
ابتدا به
اصفهان برد.
او پیش از این
نیز در این
شهر بخشی از
اهالی ارمنی
ایروان را پس
از تصرف آن
شهر و مراجعتش
به ایران ساکن
کرده بود. از
آنجایی که
مکانی مناسب
برای اقامت
این جمعیت
تازه از راه
رسیده وجود
نداشت
مأموران شاه
آنان را در
چند کاروان
سرا مستقر
کردند. اکثر
این جمعیت، که
در فقر و
تنگدستی شدید
به سر می
بردند، پس از
مدتی حتی
مجبور به فروش
لوازم اندکی
شدند که هنگام
عزیمتشان به
ایران به
همراه خود
آورده بودند
تا از این
طریق بتوانند
برای مدتی
کوتاه مایحتاج
روزانه شان را
تأمین کنند.
پس از آنکه
تعدادی از
مأموران دولت
صفوی وضیعت
دشوار
ارمنیان مهاجر
را به شاه
عباس گزارش
دادند او
تصمیم گرفت
مبلغی را به
منزلهٔ وام در
اختیار
ارمنیان قرار
دهد تا با
استفاده از آن
پیشه ای برای
خود فراهم
آورند و از
وضیعت
تنگدستی و فقر
خارج شوند.
بعدها، شاه
عباس، که فکر
ایجاد مرکزی
تجاری را با
استفاده از
تجربه های
بازرگانان
ارمنی جلفای
ارس در ذهن می
پروراند،
تصمیم گرفت
شهری جدید
برای آنان بنا
کند. او ابتدا
به ارمنیان
جلفا اجازه
داد در بخشی
از املاک
سلطنتی که
دارای زمین
هایی مسطح بود
و معمولاً،
برای اهداف
زراعی
استفاده می شد
به طور موقت
ساکن شوند اما
بعد این ناحیه
را گسترش داد
به طوری که در
اندک زمانی
تبدیل به شهری
بزرگ و با
شکوه شد. شاه
عباس این شهر
را به یاد جلفای
ارس جلفای نو
نامید. جلفای
نو در جنوب
اصفهان و در
امتداد ساحل
جنوبی زاینده رود
قرار گرفته
بود و اهالی
اصفهان با پای
پیاده
تقریباً نیم
ساعته به این
شهر می
رسیدند.
شاه
عباس پس از
مدتی برای
ارمنیان ساکن
این شهر
امتیازات
ویژه ای در
نظر گرفت از
جمله اینکه به
آنها اجازه
داد تا مراسم
مذهبی خود را
به جا آورند و
حتی برای ساخت
و تزیین کلیسا
مبالغی به
آنها اعطا کرد
و به زنان و
مردان جلفا
اجازه داد به
مانند سایرین
لباس بپوشند.
شاه عباس تمام
تلاش خود را
به کار بست تا
به چهره ای
محبوب در میان
ارمنیان
تبدیل شود.
هدف پادشاه
صفوی از این
اقدامات آن
بود که برای
ارمنیان
محیطی آرام
همراه با رفاه
فراهم آورد تا
دیگر در
اندیشهٔ موطن
اصلی خود و بازگشت
به آن نباشند.
شاه فرمان داد
تا باغات فراوان
در جلفای نو
احداث کنند و
بر شمار درختان
این ناحیه
بیفزایند تا
به محیطی فرح
بخش تبدیل
شود. در
زمینهٔ مذهبی
نیز علاوه بر آزادی
های فراوانی
که به ارمنیان
اعطا کرده بود
حتی دستور داد
تعدادی از سنگ
های بنای کلیسای
اجمیادزین را
برای ساخت
کلیسایی جدید
به اصفهان
بیاورند.
روحانیان
کلیسای ارمنی
همواره از سوی
مقامات ارشد
دولتی مورد
توجه و احترام
قرار می
گرفتند و
شورای
کلیساها در
انجام امور و
خدمات خود
مستقل عمل می
کردند. شاه همچنین
دستور داده
بود چنانچه
کسی با
ارمنیان بدرفتاری
کرد به سختی
مجازات شود.
گفته شده اگر
نزاعی بین
مسلمانان و
ارمنیان درمی
گرفت او به
طرفداری از
ارمنیان بر می
خاست و از این
طریق سعی داشت
اعتماد آنها
را هر چه بیشتر
به خود جلب
کند و شرایط
اجتماعی
مناسب تری برای
آنان به وجود
آورد.
منابع:
- سایت
دانشگاه الهیات
مسیحی 222 ، " 222bc.org/academic/iran-church-history ".
- سایت "qeshmonline.com".
- برگذیده
ای کوتاه شده
از نوشته آرپی
مانوکیان در
سایت
"فصلنامه
فرهنگی پیمان"
یا "فصلنامه
فرهنگی
ارمنیان".
(پژوهش،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از
سروش آذرت/ 18
تیر 1392 / 9 یولی 2013
میلادی)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از سایت
دانشگاه
الهیات مسیحی
222 ، یا " 222bc.org/academic/iran-church-history "، و از
آرپی
مانوکیان از
سایت
"فصلنامه
فرهنگی پیمان"
یا "فصلنامه
فرهنگی
ارمنیان" و از
سایت "qeshmonline.com" / سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت / 18
تیر ماه 1392 / 9
جولای 2013
میلادی/