با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

میرزا ابوالحسن ایلچی شیرازی نویسنده "حیرت نامه"/ اولین فراماسونر؟!

(زاده 1190 قمری در شیراز/ وفات  سال 1265 قمری در تهران/ 1776 تا 1846 میلادی)

 

 میرزا ابوالحسن ایلچی

 

میرزا ابوالحسن خان ایلچی شیرازی (خواهرزاده ی حاج ابراهيم خان كلانتر شیرازی) صدراعظم مقتول فتحعلی شاه

حيرت نامه عنوان كتابی است كه ميرزا ابوالحسن خان ایلچی (سفیر) شیرازی در شرح سفر خود به انگلستان با منصب سفير ايران در دوره ی فتحعلی شاه قاجار نوشته است.

- ميرزا ابوالحسن خان ایلچی شیرازی ، خواهر زاده ی حاج ابراهيم خان كلانتر شیرازی، صدراعظم مقتول فتحعلی شاه است،

- كه پس از بر هم خوردن روابط ايران و فرانسه و اخراج ژنرال گاردان فرانسوی از ايران،

- در سال 1224 قمری به همراه مستر موريه به انگلستان اعزام شد و در سال بعد به همراه سر گور اوزلی به ايران بازگشت.

 

بخش هایی از کتاب "حیرت نامه"

 

تلگراف

(به من گفتند) روزی كه هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پليموت (polymuth) و از آنجا تا به دارالخلافة لندن در بيست و پنج دقيقه می رسد. من از اين سخن متحیّر شده گفتم سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنيده است چگونه می تواند شد كه سيصد مايل مسافت بعيدی را كه می گويند ، در اندک زمانی خبر به دارالخلافة لندن خواهد رسيد. ص 119

 

تجارت زنان فرنگ

قضا را در آن لنگرگاه کشتی های بزرگ و كوچک كه تمامی لنگر افكنده بودند و زنان ايشان هر یک به سامان دكانی فرو چيده از هر نوع جنسی می فروختند و در معامله كردن صحبت های شيرين از نسوان فرنگ استنباط نمودم كه خالی از حيرتی نبود. ص 120

 

آگاهی انگلیسی ها از تاريخ ايران

صبح ميهماندار باتفاق لرد بشمنث كه در مُلک هند به شرخان شور مشهور است و مدتی كلنل ژنرال لفتنن هندوستان و فرمانفرمای آن ديار بود و از تواريخ استحضار كامل دارد و بزبان فارسی مربوط وارد شده ، چون در صحبت گشوده شد از آگاهی مشاراليه به حال فضلاء و مشايخ ايران حيرت كردم. ص 133

 

اسكناس

غريب تر آنكه يك كاغذ نازکی را چاپ كرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را نوت می گويند و اعتبار نوت بيش از زر رايج است و صبح تا شام محرّران كه دويست نفر البته می باشند به چاپ كردن آن مشغولند. و آن كاغذ چاپ شده علامتی دارد كه تقلب در ساختن آن كمال اشكال دارد. بلكه شبه آن، مانند ذات خالق بيچون و چند محال است و آن كاغذ بهتر از زر رايج مرغوب سليقة تجّار آن ديار است. ص149

 

اختلاط زن و مرد در مجالس

از آنجا كه من در مجلس حيران بودم. ميسس پرسول گفت: چنان می فهمم كه از اكل نمودن مرد و زن به جمعيت، ترا حيرت دست داده ، خود انصاف ده كه شيوة ما بهتر است يا شيوة شما كه زنان را مستور داريد؟ من در جواب گفتم: طريقة شما بهتر است. از رهگذر اينكه زن مستوره چشم بسته و همچو مرغی كه در قفس حبس شود می باشد و چون رهایی يابد قوت پرواز به طرف گلشن ندارد. و زن پر گشوده به مصداق اينكه: مرغان گلشن ديده اند سير گلستان كرده اند. بهر كمالی آراسته گردند و چون من سياحت بسيار كرده ام مانند شما زنی به اين همه كمالات معنوی و صوری و آراستگی نديدم. ص 162 و 163

 

دوئل

در مقابل ما دو نفر مكابره (بزرگان) با هم مشت برآورده به يكديگر زدند و یکی دست در جيب كرده رقعه (نامه) درآورد. و ديگری به دستور رقعه ای برآورده به يكديگر دادند. من از اين معامله حيرت كرده، از سر گور اوزلی حقيقت اين مطلب را تحقيق كردم. و سبب بی حرمتی را نسبت به يكديگر پرسيدم. گفت: خصومت آن دو نفر به آن رقعه جات به جنگ طپانچه رسيد. چنانكه اگر توانایی، ناتوانی را در اين جا بزند. يا سخن سردیبه وی گويد. اگر چه شاهزاده و بينوای رعيّت باشد و قبل از اين معامله روی داده چون پر زور، كم زوری را زد. يا سقط گفت به همان رقعه ها وعده گاه ايشان به فاصله مشخص شود. ده قدم يا بيست يا كمتر با هم به آن موضع روند و دو نفر از خويشان جانبين در صحرای جنگ طپانچه حاضر شوند. و آن خصمان طپانچه ها به یک بار خالی كنند. بسا باشد كه هر دو از پا درآيند و شايد كه خطا آيد. خصمان تا ده بار می توانند دعوی را از سر گيرند. و هيچ یک سر نپيچند. و اگر یکی از جنگ سر پيچد، از نامردان محسوب گردد. و او را در هيچ مجلسی راه ندهند و از درجة اعتبار افتد. بايد خصمان از هم راضی گردند تا خصومت رفع شود. و در اين قتل هيچ جرح و مؤاخذه نيست. ص 202

 

ساختمان های انگلستان

در مملكت انگلستان حُسن بسيار است و خانه های ايشان از سنگ ساخته شده و بر روی آن عمارات نيز عماراتی عالی منقش ساخته اند كه عقل در آن حيران است. ص 230

 

شورش در شهر لندن

اتفاقاً در آن شب دو چندان شمع و چراغ بر در هر خانه و گوشه هر كاشانه ای روشن بود و از بسياری گاری در آن كوچه راه مسدود شده ، از حقيقت آن غوغا پرسيدم. گفتند: شخصی به نام سر فرانسس بروت از حكم شاه ياغی و سرپيچ شده و او از وكلاء شهر لندن است و وزراء و شاه را ناسزا گفته و اخلال در امر پارلمان و دولت كرده می گويد شاه و داستان اخراجات ضرور نيست و مخالفت با رأی كوثل (مجلس شورا) نموده. ... و رعایایی كه دوستدار اويند مانع از گرفتن او شده اند. اين زيادتی روشن از برای گرفتن اوست و هر كه شمع بيفروزد، دوستان ياغی خانه او را به سنگ ويران كنند كه چرا چراغ افروخته، تا معلوم شود كه كيست ميخواهد آن ياغی را از خانه اش بيرون برد. ... چون صبح دميد معلوم شد كه اكثر از خانه های وزراء و كوثليان از سنگ باران عوام ويران شده، حتی خانه وزير اعظم؛ و لرد وثملن را كه یکی از كوثليان است بسيار زده بودند. ... من پرسيدم كه چرا غوغا فرو نمی نشيند؟ گفتند هنوز مشاورت اهل كوثل به انتها نرسيده كه به اذن آنها اين مقصر را از خانه بيرون آورده، به سياستگاه شاه بريم. از اين معنی حيرتم به حيرت افزود كه در اين ازدحام و فتور كه اگر در شهری از ايران واقع شده بود از شب دوشنبه تا بحال ده هزار تن بيشترک به معرض قتل و هلاک برآمده بودند. غريب تر آنكه هنوز كوثليان از حكم مقصر فارغ نشده اند. مطلب از ايراد اين گزارشات آشكار كردن خير خواهی و بی آزاری و آزادی مردم اين شهر است، كه تا گناه بر گناهكار ثابت نشود به معرض مؤاخذه در نياورند؛ كه ترسند مبادا بيگناهی را آزار رسانيده باشند. ص 254 تا 256

 

روزنامه News

کاغذ اخباری که «نوز» می‌گویند به کشتی آورده بودند. همگی جمع شده و مطالعه می‌نمودند.... من حقیقت گزارش نوز را پرسیدم. گفت: در ممالک محروسه جمعی از اهل نوز در هر شهر و بندر و جزیره مقررند که نوزنویس یعنی روزنامه[نویس]. دروغ و راست اروپ مانند فرانسه و نمسه و روس و غیره اعم از این که دشمن یا دوست باشند از بزرگ و کوچک هر چه خواهند در اخبار می‌نویسند. و آن نوز را یکی در دست گرفته دیگری شیپور می‌نوازد یعنی خبر خوب در این نوز است. مردمان آن کاغذ را به نیم قروش یا کمتر و بیشتر میخرند و جمع وجوه نوز هفتصد هزار تومان است که عاید خزانه شاهی می‌شود و مدار روزگار اهل نوز نیز با حسن و جهل می‌گذرد. ... گویا روزی صد هزار کاغذ نوز هر روزه چاپ می‌شود یعنی نوشته به مصرف اهل انگلن می‌رسد. غریب تر آنکه نوز امروز به کار فردا نیاید چنانچه کاغذ امروز آلت تطهیر غائط فردا. به نوز نو محتاج است. و قطع کاغذ نوز سه چهاریک در سه چهاریک است در هم صفحه روی و پشت کاغذ نوز محلی نقطه سفید نیست. ...

 

(منبع: از سایت "داستانهایی از تاریخ" و محمد احمدی کارشناس تاریخ)

 

..................  .................   ...............   ...............

 

میرزا ابوالحسن شیرازی ایلچی

(زاده 1190 قمری در شیراز/ وفات  سال 1265 قمری در تهران)

 

میرزا ابو­الحسن­ شیرازی که بعدها، "خان" و "خان ایلچی" لقب گرفت ، در سال 1190ه.ق. در شیراز متولد شد. او پسر دوم "میرزا محمدعلی خان اصفهانی" است که در دوران سلطنت "نادر شاه" به منشی گری پادشاه اشتغال داشت و در زمان "کریم­ خان زند" سمت سر­ «رشته­داری قشون» را به عهده داشت. میرزا ابوالحسن خواهرزاده "حاج ابراهیم­خان کلانتر اعتمادالدوله شیرازی"، صدراعظم "آقامحمدخان" و "فتحعلی شاه" قاجار بود. "حاج میرزا ابو­الحسن­خان"، بواسطه این وابستگی، مدتی حاکم شوشتر بود و بعد از گرفتاری و کشته شدن صدر­اعظم حاج ابراهیم خان کلانتر و بستگانش چون جان و زندگی خویش را در امنیت و آسایش نمی­دید از شیراز گریخت و به بصره و مکه و سرانجام کلکته و شهر بمبئی در هندوستان رفته و در حیدرآباد دکن توقف داشت و بعد از گذشت زمان، از جانب شاه فرمان مراجعت به ایران برای او صادر شد. وی در شیراز به منصب «یساولی» "حسینعلی میرزا فرمانفرما" تعیین شد. از آنجایی که شغلش آبرومند و مهم نبود از آن کناره گیری کرد و به اصفهان رفت و در دستگاه "امین­الدوله اصفهانی" ترقی کرد و ثروتی بهم زد..

 

چرا به سفارت انتخاب شد؟

حضور "ناپلئون" در صحنه سیاسی اروپا و فتوحات او، تحولات عمیقی در روابط خارجی ممالک اروپایی به همراه آورد. موقعیت جغرافیایی ایران و همسایگی با روسیه و هندوستان، باعث شد این کشور درگیر رقابت­های دول روسیه، فرانسه و انگلیس شود. در یک چنین اوضاع و احوالی، فتحعلی شاه تصمیم گرفت سفیری به پیشنهاد "سر هارفورد جونز" نماینده دولت انگلستان در ایران به این کشور بفرستد. قرعه این کار را به نام میرزا ابو­الحسن شیرازی زدند و شاه او را لقب «خانی» داد و به این مأموریت گسیل داشت که از سال 1226ه.ق. شروع شد. در این سفر "سر هارفورد جونز" و "جیمز موریه" منشی نمایندگی دولت انگلیس در ایران او را همراهی کردند.

 

سفارت ابو­الحسن خان

سفارت میرزا ابوالحسن شیرازی ایلچی چندان فایده­ای برای ایران نداشت و فتحعلی شاه، چهار مطلب شفاهی را به او هنگام عزیمت گفته بود بدین شرح که:

 

اولاً: مداخله انگلیس را در فیصله منازعات میان روسیه و ایران و استرداد گرجستان ، خواستار شود.

ثانیاً: طلب کمک مالی برای مواجب قشون کند.

ثالثاً: تجهیز و تقویت عمومی قوای ایران را بخواهد.

رابعاً: فرستادن سفیر دائم به ایران را درخواست کند.

  

اما وزیر خارجه وقت انگلیس، خواسته­های شاه ایران را بجز خواسته چهارم رد کرد. با این همه در این سفر ابو­الحسن خان موفق به جلب دوستی دولت انگلیس شد و قدم­های مؤثری در راه بهبود روابط ایران و انگلیس برداشته شد. وی در این ایام به عضویت «فراماسونری» انگلستان نیز در آمد؛ اما ظاهراً هیچ کوششی برای ترویج فراماسونری انگلستان در ایران انجام نداد.

 

عهدنامه گلستان (1228ه.ق.) و میرزا ابوالحسن شیرازی ایلچی

وی پس از مراجعت به ایران در دربار فتحعلی شاه مشغول به کار شد و در سال 1228ه.ق. از طرف ایران مأمور امضای «عهدنامه گلستان» و حل مسائلی که از زمان "آقا محمدخان" قاجار، لاینحل مانده بود، گردید. سر گور اوزلی ، سفیر انگلیس در ایران که در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسیه به تخلیه سپاه خود از مناطق جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ایران را به امضای قرارداد صلح ترغیب می­کرد و در عوض به فتحعلی شاه قول داد برای استرداد شهرهای ایران که روسیه تصرف کرده بود بکوشد. در پی این وعده، ابو­الحسن خان در سال بعد به عنوان سفیر دولت ایران روانه پایتخت روسیه گردید و در پی سه سال و نیم اقامتش در «پطرزبورگ» هیچ دستاوردی برای ایران به همراه نداشت و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در موارد آن، به قوّت خود باقی ماند. در سال 1233ه.ق. ابو­الحسن خان مجدداً به عنوان سفیر عازم لندن شد. وی در راه لندن، مدتی نیز برای استحکام روابط دوستی و برادری با دولت فرانسه، در پاریس ماند؛ اما موفق به ارائه اعتبار نامه خود به امپراطور جدید فرانسه، "لوئی هجدهم" نشد. دلیل ناکامی ایلچی را باید ناشی از اصرار نامعقول او در اجرای بی­اهمیت­ترین مراسم تشریفاتی دانست. او در سال 1234ه.ق. به لندن رسید و آنجا هم با مشکلاتی مواجه شد زیرا وی انتظار داشت او را بر همه سفرای مقیم دربار انگلستان مقدم بدارند؛ اما دولت انگلیس نپذیرفت. در همین مأموریت، از جانب "عباس میرزا نائب­السلطنه"، مأموریت داشت که محصلین ایرانی مقیم انگلستان را به ایران بازگرداند.

 

ایلچی (سفیر) و وزارت خارجه

میرزا ابو الحسن­خان ایلچی دومین وزیر خارجه ایران می­باشد. او چند سال پس از بازگشت از انگلیستان به ایران، در سال 1239ه.ق. به وزارت خارجه ایران منصوب شد و تا مرگ فتحعلی شاه در سال 1250ه.ق. به مدت یازده سال در این مقام باقی ماند.

 

عهدنامه ترکمن (1243ه.ق) چای میرزا ابوالحسن شیرازی ایلچی

از وقایع مهم این دوره از حیات سیاسی او، باید از «عهدنامه ترکمنچای» در سال 1243ه.ق. نام برد. قتل "گریبایدوف"، سفیر روسیه تزاری در دربار قاجار و سی و هفت نفر دیگر از همراهان او از اعضای سفارت روسیه، یکی دیگر از حوادث مهم این دوران بود.

 

 شاهزاده ظل السلطان حاکم اصفهان و پسر فتحعلی شاه؛

 

مرگ فتحعلی شاه و مدعیان سلطنت

پس از مرگ فتحعلی شاه به رغم وصیت او به ولایت عهدی "محمد میرزا= محمد شاه"، پسر دیگر او ، "ظل­السلطان" ادعای سلطنت کرد.

 

میرزا ابو­القاسم قائم مقام و میرزا ابو­الحسن خان ایلچی

میرزا ابو­الحسن خان ایلچی به سبب ناخوشنودی از تفویض صدارت به "میرزا ابو­القاسم قائم مقام"، شاهزاده ظل­­السلطان را به این دعوی تحریک می­کرد؛ اما چون "محمد شاه" قاجار به سلطنت رسید، ابو­الحسن خان در حرم حضرت "عبد­العظیم" تحصن کرد و تا عزل و قتل "قائم مقام" در تحصن باقی ماند.

 

اعطای کاپیتولاسیون

پس از میرزا ابو­القاسم قائم مقام، صدارت به رقیب او حاج میرزا آقاسی رسید و او مدتی بعد ابو­الحسن خان را به وزارت خارجه منصوب کرد که تا پایان عمر، سال 1265 ه.ق. در این مقام باقی ماند. در این دوره از وزارت او، معاهده­ای جدید با انگلستان امضاء شد که بر اساس آن امتیازاتی که دولت روسیه در پی عهدنامه «ترکمن چای» به دست آورده بود از قبیل؛ مصونیت جزایی اتباع این دولت و معافیت از حقوق گمرکی، به انگلستان نیز اعطا شد. محمد شاه در حقیقت به رغم میل باطنی خود، بر اثر فشار روس­ها در سال 1257ه.ق. با تجدید مناسبات سیاسی و تجاری با انگلستان موافقت کرد.

 

درگذشت ابوالحسن خان ایلچی (1265 ه.ق.)

ابوالحسن خان ایلچی، سرانجام در سال 1265 ه.ق. بعد از اینکه سالها در مناصب زیادی از جمله سفیر ایران در کشورهای مختلف، و وزیر امور خارجه ایران بودن در حالی که همچنان عهده­دار پست وزارت بود در تهران درگذشت.

 

(منبع:  نوشته رحمان فتاح زاده از سایت "پژوهشکده باقرالعلوم")

 

..................  .................   ...............   ...............

 

میرزا ابوالحسن ایلچی ، سياستمدار مشهور ايرانی (از 1190 تا 1265 قمری /از 1776 تا 1846 میلادی)

سفیر و وزير امور خارجه (1339 قمری/ 1824 میلادی) دولت فتحعلیشاه قاجاری

 

زندگی پر ماجرا و جنجال ‌برانگيز ابوالحسن شيرازی ، روايات و داوری های گوناگون و متناقضی را پديد آورده است. پدر ابوالحسن، ميرزا محمدعلی، از منشيان دربار نادرشاه افشار بود كه نادر دستور قتل او را صادر كرد، اما خود به قتل رسيد و ميرزا از مرگ نجات يافت. ميرزا محمدعلي پس از آن به كريمخان زند پيوست و در اواخر حكومت خان زند از دنيا رفت. ابوالحسن خان خواهرزاده و داماد حاجی ابراهيم كلانتر (اعتمادالدوله)، صدراعظم فتحعلي شاه بود و آنگاه كه شاه قاجار دستور قتل اعتمادالدوله و همة اعضای خاندانش را داد، ابوالحسن كه حكومت شوش را داشت، معزول و بازداشت گرديد و به تهران فرستاده شد، امّا ميانجيگری برخی از درباريان فتح علی شاه سبب عفو ابوالحسن و تبعيد او به شيراز شد. وی كه بر جان خود بيمناک بود ، از شيراز به بصره گريخت و از آنجا برای گزاردن حج به مكه رفت و سرانجام به هند رفت و به دربار نظام حيدرآباد پيوست و چند سال در خدمت او ماند تا فتح علی شاه در  1223ق. بازماندگان اعتمادالدوله را عفو كرد و ابوالحسن خان به شيراز بازگشت و به مقام يساولی حسين علی ميرزافرمانفرما ، فرزند فتحعلی شاه منصوب شد، اما از اين شغل راضی نبود. وی پس از مدتی به اصفهان رفت و به دستگاه حاجی محمد حسين خان صدرالممالک ، معروف به صدر اصفهانی كه از خويشان همسر او بود ، پيوست. حاجی محمد حسين خان در 1234 ق./1818 م. به صدارت فتح علی شاه رسيد و پس از 6  سال در سال 1239 ق. درگذشت (بامداد). حضور ناپلئون بناپارت در صحنة سياسی اروپا و فتوحات او، تحولات عمیقی در روابط  خارجی ممالك اروپایی به همراه آورد. موقعيت جغرافيایی ايران و همسایگی با روسيه و هند، باعث شد اين كشور درگير رقابتهای دول روسيه، فرانسه و انگليس شود. در پی كوششهای روسيه برای دست‌اندازی بر حوزه نفوذ انگلستان در جنوب ايران و هند، تلاش ناپلئون برای تضعيف اقتدار انگلستان كه به معاهده "فينكن‌اشتاين" ميان ايران و فرانسه منتهی شد، روابط ايران و انگليس رو به تیرگی نهاد، اما انعقاد معاهده دوستی ميان فرانسه و روسيه، فتحعلی شاه را از داشتن تكيه‌گاهی نيرومند در برابر انگلستان و روسيه نااميد كرد ، سپس دولت ايران مصلحت در آن ديد كه روابط خود را با انگلستان بهبود بخشد و سفيری بدين منظور به لندن فرستد. فرستادن سفيری به انگلستان به پيشنهاد سر هارفورد جونز نماينده دولت انگلستان در ايران صورت گرفت، اما«چون حكايت سفر فرنگستان در گوش اهل ايران غريب می نمود، کسی اقدام در اين مسافرت نكرد، تا قرعه اين كار را به نام ميرزا ابوالحسن شيرازی زدند» و شاه او را لقب خانی داد و بدين مأموريت گسيل شد (فسایی). نيز گفته‌اند كه چون فتحعلی شاه هنوز روابط حسنه‌ای با فرانسويان داشت، در پی سفيری نسبتاً كم اهميت بود تا باعث اعتراض فرانسويان نشود (نفیسی). سر جيمز فريزر در سفرنامه خود ادعا كرده است كه سبب انتصاب ابوالحسن خان به سفارت لندن بيشتر از آن جهت بود كه در بين ايرانيان آن دوره، خدمت در دارالفكر، تحقيرآميز تلقی می ‌شد و هيچ یک از رجال دربار فتحعلی شاه اين سفارت را قبول نكردند (ميلارد). اما گروهی ديگر اين انتصاب را كه سبب شد او را از اين پس «ایلچی» بنامند ، به دليل قرابت او با صدر اصفهانی دانسته‌اند نبلی؛ اقبال). 

 

آغاز سفیری ابوالحسن خان در 1224 قمری

به هر حال سفارت ابوالحسن خان در 1224 ق. آغاز شد و تا 1226 ق. ادامه يافت. در اين سفر، سر هارفورد جونز و جيمز موريه منشی  نمایندگی دولت انگليس در ايران ، او را همراهی كردند. ابوالحسن خان خاطرات اين سفر پر ماجرا را در كتابی با عنوان "حيرت ‌نامة سفرا" گرد آورد كه ديدگاه یک ايرانی را در دو سده پيش نسبت به اروپا و آداب و رسوم و سياست و اخلاق اروپاييان به خوبی نشان میدهد. جذابيت اين اثر به اندازه‌ای است كه نزدیک به دو سده بعد، آن را به انگلیسی ترجمه كردند فی ‌الواقع، حوادثی كه در اين سفر ایلچی ايران (سفیر ایران) با آن روبرو شد، موضوع آثار متعددی قرار گرفت كه از آن ميان میتوان از كتاب حاجی بابای اصفهانی نوشتة جيمز موريه ياد كرد كه به ظن غالب ، داستان سفر ایلچی ايران به لندن است. روايات "حيرت‌ نامة سفرا" گويای تضاد فرهنگی بين ایلچی ايران و رجال و اعيان لندن است كه از همه مهم ‌تر بايد از داستان عشق او به دختر صدراعظم انگليس ياد كرد كه باعث حيرت و خنده انگليسيان شد ، در حالیکه وی از عشق آن دختر می ‌گريست و غزلهای حافظ می ‌خواند (ميلارد). اما در باره "حكايت حاجی ‌بابای اصفهانی" برخی آثار سوء آن را چنان ديرپا دانسته‌اند كه گفته‌اند هنوز پس از گذشت بيش از یک قرن و نيم میتواند  از عوامل مؤثر برخورد بين غرب و خصايص ملی ايرانيان به شمار آيد (گيل). نكتة ديگر در اين باب ، شرمساری بی ‌حدّی است كه در اثر انتشار كتاب حاجی ‌بابا به ايرانيان آن زمان دست داد، چنانكه ميرزا حسين خان سپهسالار چهل و اند سال پس از آن ، در نامه‌ای به فرخ خان امين‌الدوله كه در پاريس بود ، از خفّتی كه به سبب سفارت ابوالحسن خان ایلچی در صفحات فرنگستان نسبت به «عموم اهالی ايران حاصل آمده» ، ياد كرده و اميد بسته است كه امين‌الدوله آن توهّمات را از دل فرنگيان بزدايد (امين‌الدوله). گذشته از اين بايد گفت كه سفارت ابوالحسن خان، فايده چندانی برای ايران در پی نداشت. نوشتة خود ميرزا ابوالحسن ایلچی كه هنوز در پرونده‌ های وزارت امور خارجة انگليس بايگانی است، اين امر را ثابت میکند. بر پاية اين نوشته، فتحعلي شاه 4 مطلب را شفاهی به ابوالحسن خان ایلچی گفته بوده است ، بدين شرح كه:

 

- اولاً مداخلة انگليس را در فيصلة منازعات ميان روسيه و ايران و استرداد گرجستان خواستار شود

- ثانياً طلب كمك مالی برای مواجب قشون كند؛

- ثالثاً تجهيز و تقويت عمومی قوای ايران را بخواهد؛

- رابعاً فرستادن سفير دائم به ايران را درخواست كند.

 

ماركس ولزلی وزير خارجه وقت انگليس

اما وزير خارجة وقت انگليس ، ماركس ولزلی خواسته‌های شاه ايران را بجز خواستة چهارم رد كرد (طاهری). با اينهمه در اين سفر ابوالحسن خان موفق به جلب دوستی انگليس شد و قدمهای مؤثری در راه بهبود روابط ايران و انگليس برداشت.

 

عضويت فراماسونری انگلستان

وی به عضويت فراماسونری انگلستان نيز درآمد، اما ظاهراً هيچ کوششی برای ترويج فراماسونری در ايران انجام نداد. حتی رائين كه گفته است:«اعمال دوران سياه وزارت و سفارت اين مرد آن قدر ننگين و بیشرمانه است كه جا دارد نام او را در رديف خائنان درجة اول مملكت و مروجين فساد و رشوه‌ خواری و جاسوسی به نفع اجانب ذكر كنيم»، اذعان دارد كه هيچ دلیلی در زمينة تأسيس لژ فراماسونری از سوی او در تهران به دست نياورده است. البته اين مطلب منافاتی با وابستگی ميرزا ابوالحسن خان به دولت انگليس ندارد، زيرا می ‌دانيم كه او در ازای خدماتش در طی همين سفر به آن كشور ، حقوقی از قرار ماهی  1000 روپيه از كمپانی هند شرقی دريافت می كرده است (گلبن، «چهارده»، به نقل از تاريخ ذوالقرنين.)

 

بازگشت اسرارآمیز

بازگشت ابوالحسن خان به سوی ايران هم عاری از ماجرا نبود. زيرا کشتی حامل او و سر گور اوزلی سفير جديد انگليس در ايران، دچار طوفان شد و به سوی سواحل برزيل منحرف گرديد. بدين ترتيب ابوالحسن خان نخستين ايرانی بود كه قدم به قاره آمريكا گذاشت. وی پس از مراجعت به ايران، در دربار فتحعلی شاه مشغول به كار شد و در 1228 ق. از طرف ايران مأمور امضای عهدنامة گلستان و حل مسائلی كه از زمان آقا محمدخان قاجار لاينحل مانده بود گرديد.  سر گور اوزلی سفير انگلستان در ايران كه در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسيه به تخلية سپاه خود از سرحدات جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ايران را به امضای قرارداد صلح ترغيب می‌كرد و در عوض به فتحعلي شاه قول داد كه برای استرداد شهرهای ايران كه روسيه تصرف كرده بود، بكوشد. در پی اين وعده ، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفير دولت ايران روانة پايتخت روسيه گرديد. شرح مأموريت دوم ایلچی را منشی او محمدهادی علوی شيرازی در دليل‌السفراء آورده است. اين سفر كه 5/3 سال طول كشيد، نيز دستاوردی نداشت و چنانكه صاحب فارسنامة ناصری نوشته است، عاقبت به نااميدی بدل شد (فسایی). الكساندر اول تزار روسيه، هر گاه از جانب ناپلئون تهديدی احساس می‌كرد، ایلچی ايران را نويد میداد و هر گاه از جانب او خيالش آسوده می‌شد، با وی به درشتی رفتار می‌كرد.

 

شكست ناپلئون و تبعيد او به جزيرة سنت‌ هلن در 1230 قمری/ 1815 میلادی

باعث تغيير مجدد سياست انگليس نسبت به ايران شد، ابوالحسن خان را به بازگشت به ايران واداشت، جه، دولت روسيه ديگر احتياجي به آرامش در مرزهاي جنوبي خود و دولت انگليس هم علاقه‌ای به ايجاد روابط حسنه بين ايران و روسيه نداشت (هوشنگ مهدوی). خود ابوالحسن خان نيز معتقد بود كه « دوستی و رعايت دولت انگليس به دولت علية ايران به علت ناپلئون است كه هر وقت به جهت او اغتشاش واقع میشود، آنها در دادن وجه به ايران اغماض به هم می‌رسانند و هر گاه كه طلوع و طغيان می‌كند در مقام دادن بر میآیند. از اينجا ابن‌ الوقتی ايشان ظاهر میشود». (علوی شيرازی)

 

سفیر در فرانسه/ در 1233ق/1818 م.

ابوالحسن خان مجدداً به عنوان سفير عازم لندن شد. وی در راه لندن، مدتی نيز برای استحكام روابط دوستی و برادری با دولت فرانسه در پاريس ماند، اما موفق به ارائة اعتبارنامة خود به امپراتور جديد فرانسه، لویی هجدهم، نشد. دليل ناكامی ایلچی را بايد ناشی از اصرار نامعقول او در اجرای بی ‌اهميت‌ترين مراسم تشريفاتی دانست: سفير ايران انتظار داشت كه امپراتور فرانسه بايستد و نامه شاه ايران را دريافت كند ، اما او به علت كسالت قادر به اجرا اين تشريفات نبود. سرانجام به سبب ادعای ایلچی كه در صورت عدم رعايت اين سنن ، جان او در ايران به خطر خواهد افتاد ، دربار فرانسه اساساً از اين ملاقات منصرف شد و ايلچي ايران هم راه انگلستان را در پيش گرفت. ابوالحسن خان در 1234 ق/ 1819 م به لندن رسيد و آنجا هم با مشكلاتی مواجه شد. زيرا وی انتظار داشت او را بر همه سفرای مقيم دربار انگلستان مقدم بدارند، امّا دولت انگليس نپذيرفت. در همين سفر، ابوالحسن خان ضمناً از جانب عباس‌ ميرزا نايب‌السلطنه مأموريت داشت كه محصلين ايرانی مقيم انگلستان را به ايران باز گرداند (صالح شيرازی). چند سال پس از بازگشت به ايران در 1339 قمری/ 1824 میلادی، ابوالحسن خان به وزارت خارجة ايران منصوب شد و تا مرگ فتحعلي شاه در 1250 قمری در اين مقام باقی ماند. از وقايع مهم اين دوره از حيات سياسی او بايد از عقد عهدنامة تركمن‌چای در 1243 ق. نام برد.

 

میرزا ابوالحسن ایلچی مخالف تجدید جنگ با روسیه

اين نكته مهم است كه وی از معدود رجال ايرانی بود كه برخلاف نظر علما، با تجديد جنگ با روسيه مخالف بود، اما كاری از پيش نبرد (فسایی؛ سپهر). فتحعلي شاه هم كه خواستار تجديد جنگ برای جبران شكستهای پيشين بود، در جواب مخالفت وزير خارجة خود استدلال می‌كرد كه حتی اگر صلاح دولت در مسالمت باشد، قوام ملت به حسب تشييد مبانی شريعت و مبارزت است (همانجاها).
پس از مرگ فتحعلي شاه، به رغم وصيت او به ولايت عهد
ی محمد ميرزا (محمد شاه بعدی)، پسر ديگر او علی شاه ظل‌السلطان ادعای سلطنت كرد. بيشتر مورخان معتقدند كه ابوالحسن خان به سبب ناخشنودی از تفويض صدارت به ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، شاهزاده ظل‌السلطان را به اين دعوی تحریک كرد (اعتمادالسلطنه، سپهر؛ عضدالدوله، اقبال)؛ اما چون محمد شاه قاجار به سلطنت دست يافت، ابوالحسن خان در حرم حضرت عبدالعظيم تحصن گزيد و تا عزل و قتل قائم مقام (1251 ق/1835 م)، در تحصّن باقی ماند. پس از قائم مقام، صدارت به رقيب او حاجی ميرزا آقاسی رسيد و او مدتی بعد ابوالحسن خان را به وزارت خارجه منصوب كرد (1254 ق) كه تا پايان عمر دراين مقام باقی ماند. در اين دوره از وزارت ابوالحسن خان ایلچی، معاهده‌ای جديد با انگلستان امضاء شد كه بر اساس آن امتيازاتی كه دولت روسيه در پی عهد نامة تركمن ‌چای بدست آورده بود، از قبيل مصونيت جزایی اتباع آن دولت و معافيت از حقوق گمرکی ، به انگلستان نيز اعطا شد. محمد شاه در حقيقت به رغم ميل باطنی خود بر اثر فشار روس ها در 1257 قمری با تجديد مناسبات سياسی و تجاری با انگلستان موافقت كرد (هوشنگ مهدوی).

 

داوريهای ضد و نقيض

داوريهای ضد و نقيض در مورد ابوالحسن خان، با در نظر گرفتن زندگی پرماجرای او كاملاً طبیعی می‌نمايد. گروهی او را مزدور بيگانگان می‌دانند و چون عهد نامه‌های شوم گلستان و تركمن چای به اهتمام او منعقد گرديد و به امضای وی رسيد ، سخت نكوهشش می‌كنند (سعادت). فسایی بر آن است كه «حاجی ميرزا ابوالحسن خان شيرازی برای اجرای وجه امدادی به سفارت دارالسلطنة لندن مأمور گرديد… و چون احترام خود را در دولت انگليس فوق‌العاده ديد، از كثرت آز، رشتة طمع را دراز ساخت و چاكری آن دولت را به گردن گرفته ، به استدعای مواجب مستمره پرداخت». برخی معتقدند اگر چه چند سالی از دولت انگليس كمك خرجی به او می‌رسيد، ظاهراً مرتكب خيانتی نشد و يك بار به فتحعلي شاه پيشنهاد كرده بود كه اداره  پست داير كند تا نامه‌های مردم را به يكديگر برسانند و ضمناً عايداتی هم برای خزانة دولت حاصل شود. شاه به جهت اينكه خيال كرده بود كه او را ريشخند كرده است، دستور داده بود او را به قتل برسانند و اگر سر گور اوزلی، ايلچي انگلستان به داد او نرسيده بود، سرش به باد رفته بود (مينوی). گفته‌اند كه ایلچی در هنگام درنگ در لندن و يا در گيرودار سفر، از شماری از بنيادهای علمی، صنعتی ، فنی ، اجتماعی و سياسی انگليس ديدار كرد و بسياری از شيوه‌های نوين آن كشور را مورد بررسی قرار داد. از پيشرفت طب ، از ابزار دمكراسی ، یعنی «پارلمنت» و مطبوعات سخن گفت (حائری) و ايرانيان را به پيروی از اين امور ترغيب كرد، اما ناآگاهی ابوالحسن خان از سياستهای استعماری غرب ، تبلور ناپختگی سياسی بود كه عناصر مختلف ايران را در بر می‌گرفت. وی در تهران مدرسه‌ای ساخت كه نام مدرسة ميرزا ابوالحسن خان ایلچی كبير معروف بود و سپس ويران گرديد و به جای آن بنای ديگری ساخته شد (سعادت). چند نقاش انگلیسی ، پيكر ابوالحسن خان را نقاشی كرده‌اند كه مشهورترين آنها توسط  سر توماس لارنس ترسيم شده و در موزه فاگ در بوستون نگاهداری می‌شود.

 

(منبع: نوشته علیرضا پورشجاع از سایت "مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی")

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

با تشکر از سایت "داستانهایی از تاریخ" و از محمد احمدی و سایت "مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی" /

سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ مهر ماه 1391 خورشیدی/2012 میلادی/