با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

میرزا کوچک خان جنگلی سردار جنگل

 

mirzas letze photo آخرین عکس از میرزا کوچک خان جنگلی؛

 

میرزا کوچک خان بانی جنبش سوسیالیستی جنگل در 1293 خورشیدی

(از 1257 تا 11 آذر 1300 خورشیدی)

 

میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ

گویند میرزا کوچک خان مبارز انقلاب مشروطه در کنار سردار تنکابنی ، سردار بزرگ جنبش سوسیالیستی جنگل گیلان زمین بود. یونس معروف به میرزا کوچک، فرزند میرزا بزرگ بسال 1257 ه.ش. در شهرستان رشت محله استاد سرا در خانواده‌ای متوسط چشم به جهان گشود. میرزا سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید ، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند. میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمّدعلی و دیگری کوچکتر از خود بنام رحیم بود ، که هر دو نفر بعد از میرزا کوچک وفات یافته‌اند.

 

بنا به روایات او مردی خوش هیکل ، قوی بنیه ، زاغ چشم و دارای سیمایی متبسم و بازوانی ورزیده بود. طرفداران او میگویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع ، خوش برخورد ، مومن به اصول اخلاقی ، آدمی صریح اللهجه و طرفدار عدل و آزادی ، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری می‌کرد. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.

 

mirza mit jangal outfit میرزا در لباس مجاهدان جنگل؛

 

میرزا کوچک خان در انقلاب مشروطه

میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح  قزوین شرکت نمود. او بانی جنبش جنگل  بود که بتاریخ 1293 ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیردست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس ، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.

 

تشکیل کمیته انقلاب سرخ و تأسیس حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان (16 خرداد 1299 خورشیدی)

جنگلی‌ها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی ، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می‌کردند. در همین راستا در روز یکشنبه 16 خرداد 1299 هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان را اعلام نمودند و یک روز بعد کمیته انقلاب ، هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.

 

امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس، اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایتأ جمعه 18 تیر 1299 هجری شمسی میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع  خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه های بلشویک ها را قبول کند".

 

Köpfe der Jangal از راست به چپ احسان اله خان – میرزا کوچک خان – خالو قربان و معین الرعایا؛

 

کودتا برعلیه میرزا کوچک خان (مرداد 1299 خورشیدی)

بتاریخ شنبه 9 مرداد 1299 هجری شمسی طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند و همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی اعلام کردند که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر پیشه ‌وری معروف (سید جعفر جواد زاده) کمیسر داخله شد. اما اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید.

 

سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ (طرفداران شوروی)

بفرمان احمد شاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین طرفین بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی می‌کردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و انزلی را ترک نمودند. لازم به ذکر است در این جنگ‌ها میرزا با قوای خود در فومن بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.

 

krieg & frieden در منزل شهردار بندرپهلوی (بندرانزلی)؛

 

شهادت میرزا کوچک خان (11 آذر 1300 خورشیدی)

قزاق‌ها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا و قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید، بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلی‌ها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعل‌های سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند. در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند.

 

 میرزا کوچک باتفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد ، به کوههای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ 11 آذر 1300 هجری شمسی هنگامی که میرزا ، هوشنگ آلمانی را به کول گرفته بود، از پای درآمدند.

 

کرم نام کرُد (مکاری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو موجود را در میان برف ها دید و شناخت. بسیار ناراحت شد از این که تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد. با این حال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان را به حال آورد ولی بی نتیجه و بی حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هر دو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.

 

خبر فوت میرزا کوچک خان که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت در همه جا پیچید و از جمله بگوش محمّد خان سالار شجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. محمد خان سالار شجاع با عدّه‌ای تفنگچی به خانقاه رفت و مانع دفن اجساد شد.

 

reza estekani رضا استکانی سر میرزا کوچک خان را (بعد از فوتش) از تن جدا کرد؛

 

بریدن سر میرزا کوچک خان با فرمان محمّد خان سالار شجاع امیر طالش

محمدخان سالار شجاع سپس بمنظور انتقامجویی و کینه دیرینه که با جنگلیها داشت دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا استکانی ، او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا کرده و تحویل محمد خان سالار داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.

 

در کاوشی که از جیب‌های میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدتها در معرض تماشا مردم قرار داده. سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا کوچک خان بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا کوچک خان جنگلی را به تهران برده و تسلیم سردارسپه نمود.

 

 سر بریده شده میرزا کوچک خان؛

 

سر میرزا کوچک جنگلی

سر میرزا کوچک خان را به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل گرفت و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد.

 

 آرامگاه میرزا کوچک خان در سلیمان داراب رشت؛

 

20 سال بعد از شهادت میرزا (1320 خورشیدی/ زمان اشغال ایران)

در شهریور 1320 شمسی، آزادیخواهان گیلان (بعد از تبعید رضاشاه) قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل کردند و در جوار سر دفن کردند و هر سال در 11 آذرماه مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار می‌شود.

 

..................  .................   ...............

 

میرزا کوچک خان جنگلی به زبان گیلکی

یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال 1275 خؤرشیدی در رشت، محله استادسرا در ایتا خانواده متوسط متولد بوبوسته. اوایل عمر خودشا در مدرسه حاج حسن در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به تحصیلات دینی بگذارانه. مدتی هم او در مدرسه محمودیه تهران اقامت داشتی. میرزا با ا میزان تحصیل تانستی امام جؤمعه یا محتهد ببه، اما جریانات مربوط به انقلابات کشور باعث بوبو عبا و عمامه را کنار بنه و تفنگ و فشنگ و نارنجنک خودست بگیفته.

 

میرزا دوتا خواخور و دوتا برار داشتی که بزرگی محمد علی و کوچیدانه رحیم نام داشتید. میرزا خوش هیکل ، قوی بنیه ، چشم زاغ و خیلی با ادب و خوش برخورد و طرفدار عدالت و آزادی و حامی مظلومان بو. او اهل سیگار و تریاک و مشروب نوبو. در آخرهای عمرش زن بیگیفته. میرزا در جریان مشروطیت داخل انقلاب بوبوسته و در فتح قزوین شرکت داشتی. میرزا بانی نهضت جنگل بو که در سال 1293 خورسیدی جنگ مسلحانه خودشا بر ضد ارتش بیگانه داخل خاک ایران و قزاقان دولتی که زیردست افسران روسی تربیت بوبوستیبید ، شروع بوکوده. میرزا با کمک خو افراد بر ضد دوشمنان داخلی و خارجی، مخصوصا لشکریان انگلیس و روس و ارتش سلطنتی قاجار چند سال موبارزه بوکوده و بالاخره خوشانا جانا در اَ راه فدا بوکودید. اشانه روان شاد ببه.

 

 خانه میرزا کوچک خان؛

 

اهداف جنگلن

اهداف جنگلن از بین بوردن بی‌عدالتی، استبداد، برقراری دولت مردمی و اخراج نیروی بیگانه بو. در روز یکشنبه 16 خرداد 1299 خورشیدی از طرف نهضت جنگل «کمیته انقلاب سرخ ایران» تشکیل بوبوسته که اشان هدف از بین ببردن اصول سلطنت و اعلام برقراری حکومت جومهوری بو. ا کمیته هئیت دولت جومهوری را معرفی بوکوده ، که میرزا را یه بعنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ انتخاب بوکودید.

 

اما هنوز کار دولت انقلابی به سامان نرسه بو که اغتشاشات و بولوا از طرف انقلابیان سرخه طرفدار شوروی شروع بوبوسته که بالاخره میرزا مجبور بوبوسته روز جومعه 18 تیر 1299 خورشیدی با قهر و اعتراض از رشت به فومن بیشه. میرزا کوچک خان پیش از حرکت به فومن نامه‌ای توسط  دو تا نماینده برای لنین به مسکو اوسه کوده ، به اَ عبارت که «ملت ایران حاضر نیه پروگرام بولشویکانا قبول بوکونه».

 

بتاریخ شنبه 9 مرداد 1299 خورشیدی طرفداران شوروی با کمک فرماندهان قوای مسلح شوروی بر ضد میرزا کودتا و افراد میرزا یا دستگیر و بازداشت بوکودیدی. اَ نیروهای تازه دولت جدید تشکیل بدایید که احسان‌اله ‌خان بعنوان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر جواد زاده معروف به پیشه وری برای کمیسر داخله معرفی بوبوستیدی.

 

در هه زمان احمدشاه قاجا ، رضاخان سردارسپه یه مأمور سرکوبی و از بین ببردن قوای جنگل و سرکوب قوای سرخ بوکوده که بعد از چند برخورد جنگی اشانه میان بالاخره قوای سرخ از رشت و انزلی بیرون بوشویید و سردارسپه بمانسته با میرزا که بایستی تکلیف اشانه با موذاکره یا موبارزه روشن ببه. رضاخان از میرزا کوچک بخواسته که تهران بایه و خو حرفانه در مورد استقلال و آزادی مسئولین مرا بزنه.

 

 از مناطق طالش؛

 

میرزا مرگ (11 آذر 1300 خورشیدی)

در مورد دکتر حشمت و کسان او هم اَجور وعده وعیدان داده بوبوسته بو که دکتر حشمت گول بوخورده و تسلیم بوبو و درنهایت اعلام بوبوسته. اما میرزا ا کارا نوکوده و درخواست سردار سپه یا ردّا کوده. بالاخره قؤوای قزاق با استفاده از فرصتهای مختلف و با شبیخون های متعدد قوای میرزایا مجبور به عقب‌نشینی بوکوده که عده‌ای از یاران و سران میرزا تسلیم یا کوشته بوبوستید و خود میرزا با خو یار وفادار گاوئک آلمانی معروف به هوشنگ به طرف کوه‌های خلخال بوشو که بتانه بشه پیش خانم عظمت فولادلو که همیشه از میرزا حمایت کودی. اما سرمایه سخت و برف سنگینه واسی او منطقه در تاریخ 11 آذر 1300 خورشیدی هر دو نفر از بین شیدی.

 

در هه زمان ایتا مرد کوردی که کرم نام داشتی و از خلخال بطرف گیلان شوندو بو که ا دو نفر یخ بزه میان برف دینه و شناسه. با همه سعی و تلاشی که با ماساژ دادن و سنجد خورانن به دوتا مرده بوکوده نتانست اشانا زنده بوکونه و به سرعت بطرف آبادی و خانقاه بوشو و مردوما خبرا کوده. مردم به محل باموئید و دوتا جنازه یا به آبادی ببردید. خبر فوت میرزا همه جا بپیچسته و بگوش محمدخان سالار شجاع برار امیر مقتدر طالش که بدخواه میرزا بو برسه. ا شخص بلافاصله با عده‌ای تفنگچی به خانقاه یورش ببرده ومانع دفن میرزا توسط اهالی بوبوسته و دستور بدا ایتا از اهالی طالش بنام رضا استکانی سر یخ زده میرزایا از تن جدا کونه. سالار شجاع سر میرزایا اول ببرده خو براره پهلو امیر مقتدر در ماسال و بعد ببرده رشت تحویل فرماندهان نظامی بدا. از میرزا جیب ایتا سکه نقره یک قرانی پیدا بوکودید و بعد سر میرزایا نزدیکی سرباز خانه رشت جایی که انبار نفت قرار داشتی به دار بزئیدی که مدت‌ها در معرض تماشای مردم بو.

 

خالوقربان که ازهمراهان میرزا بو و بعدا خودشا به سردارسپه بوفروخته و درجه سرهنگی فاگیفته، سرمیرزایا به تهران ببرده و تسلیم سردار سپه بوکوده. به دستور سردارسپه سر میرزا در گورستان حسن‌اباد تهران دفن بوبو و مدتی بعد ایتا از یاران قدیمی میرزا بنام کاس‌آقا حسام محرمانه سر میرزایا از گورکن تحویل بیگیفته و به رشت باورده و در محل سلیمانداراب دفن بوکوده. در شهریور ١٣٢٠ و فرار رضاشاه از ایران ، آزادیخواهان گیلان قصد داشتیدی جسد میرزا یا تشریفات کامل مرا از خانقاه طالش به رشت حمل بوکونید که بعلت جلوگیری از برخورد با سرسپردگان پهلوی ، جسد بطور عادی به رشت حمل بوبو و در کنار سر میرزا دفن بوبوسته و به هه دلیل هر سال روز ١١ آذر ماه مراسمی در سلیمان داراب کنار مزار میرزا برگزار به. خانه میرزا واقع در استادسرا بازسازی بوبوسته و هرساله اویه یادی از او کونیدی.

منابع:

- سایت "شمالیها . کام".

- سایت "یک گیله مرد".

 

..................  .................   ...............

 

ضمیمه ها:

 

از حادثه های تاریخی در ایران

از انقلاب مشروطه تا شهادت میرزا کوچک خان (1285 تا 11 آذر 1300 خورشیدی/ 1906 تا دسامبر 1921 میلادی)

 

 رنگهای پرچم انقلاب مشروطه ایرانیان؛

 

1- امضای فرمان انقلاب مشروطه (1906 میلادی/1285 خورشیدی)

2- قرارداد 1907 روس تزاری با انگلیس (1286 خورشیدی)

3- پیروزی مشروطه بر محمد علیشاه (1909 میلادی/ 1288 خورشیدی)

4- جنگ جهانی اول (1914 تا 1918 میلادی/ 1293 تا 1297 خورشیدی)

5- جنبش جنگل (1914 تا 1921 میلادی/ 1293 تا 1300 خورشیدی)

6- قرارداد وثوق الدوله (9 اوت 1919 میلادی/ 1298 خورشیدی)

7- کودتای سیّد ضیاء و رضاخان (بعد از کریسمس 1921 میلادی/ زمستان 1299 خورشیدی)

8- درگذشت میرزا کوچک خان (دسامبر 1921 میلادی/ 11 آذر 1300 خورشیدی)

 

قرارداد 1907 روس تزاری با انگلیس (1286 خورشیدی)

در این قرارداد 1907 میلادی، روس تزاری با انگیس، ایران را مابین خود تقسیم کرده بودند و این بهنگامی بود که مظفرالدین شاه قاجاری بعد از امضای فرمان انقلاب مشروطه در سال 1285 خورشیدی/ 1906 میلادی وفات یافته بود و پسرش که ولیعهدش بود بنام محمد علی میرزا به شاهی رسید و در سال 1287 خورشیدی که معادل 1908 میلادیست محمد علی میرزای قاجاری که حالا محمد علیشاه نامیده میشود مجلس اول شورای ملی ایران را بتوپ بسته و منحلش اعلام کرد.

 

سال بعد در 1288 خورشیدی که معادل 1909 میلادیست ، با حمله انقلابیون و مجاهدان شمالی و قوای بختیاری سردار اسعد(دوم) به تهران و فتح نهایی تهران ، محمد علیشاه از سلطنت برکنار و پسر دلبند مریضش که احمد میرزا نام داشت با نام احمد شاه بر تخت سلطنت نشست و قانون اساسی منحل شده بتوسط پدرش که قانون اساسی انقلاب مشروطه بود ، دوباره برقرار گردید و این سال 1288 خورشیدی یا شمسی که معادل 1909 میلادیست بنام سال پیروزی "انقلاب مشروطه" به ثبت رسید.

 

جنگ جهانی اول (1914 تا 1918 میلادی/ 1293 تا 1297 خورشیدی)

جنبش جنگل (1914 تا 1921 میلادی/ 1293 تا 1300 خورشیدی)

البته همانطوریکه میدانیم ، جنبش گیلان از سال 1914 تا 1921 میلادی بوقوع پیوست که معادل 1293 تا 1300 خورشیدی بود (بعضیها جنبش جنگل را از 1917 تا 1921 میلادی میدانند) و نمی دانیم آیا میرزا کوچک خان از ماهیت تروریستی احسان اله خان خبر داشت یا نه ؟ با اینحال در رأس این جنبش گیلان میرزا کوچک خان قرار داشت. او در دوران پیروزی انقلاب مشروطه که در سال 1288 خورشیدی که معادل 1909 میلادیست، از مجاهدان جسور شناخته شده بود که پس از جنگ جهانی اول در سال 1293 خورشیدی / 1914 میلادی از تهران به رشت رفته ، سپس توسط پلیس شمال که در دست روسیه تزاری بود دستگیر میشود ولی از زندان فرار کرده و در جنگل "جمعه بازار" پنهان و "جنبش گیلان" را با کمک حاجی احمد کسمایی و رسول گنجه ای و خالو قربان و برادرش رحمان از کردهای منسوب به ایل کُلهر و چند نفر دیگر از مجاهدین ، بوجود می آورد که با قزاقها و قوای دولتی به مقابله میپرداخت.

 

انقلاب فوریه و اُکتبر 1917 میلادی شوروی بلشویکی (1296 خورشیدی)

احسان اله خان همزمان با انقلاب فوریه و اکتبر 1917 میلادی روسیه بلشویکی که معادل 1296 خورشیدیست ، به کمیته "اتحاد اسلام" جنگل پیوست. و در همین سال 1917 میلادی ارتش انگلستان تمامی پرشیان (ایران از گذشته های دور تا سال 1934 میلادی/ 1313 خورشیدی بنام پرشیان خوانده میشد) را به اشغال خود درآورد.

 

در سال 1918 میلادی دولت جدید روسیه قرارداد 1907 روسیه تزاری با انگلستان را که در مورد ایران بود، ملغی اعلام کرده و نیروهای ارتش تزاری از ایران احضار میشوند و در همین سال 1918 میلادی انگلستان ترجیح میدهد که ایران را هر چه بیشتر در زیر سلطه خود گیرد (1297 خورشیدی) و به جنگلیها حمله میبرد و "ژنرال دنسترویل" فرمانده ارتش انگلیس در یادداشت های خود از جنگلیها چنین یاد آور میشود: «بیچراخوف فرمانده واحدهای روسی که از لنین حمایت نمی کند ، میخواهد هر چه زودترهجوم خود را بسوی انزلی آغاز کند. ولی من تا قوای کمکی ما به همدان نرسد نمیتوانم باین کار رضایت بدهم. کوچک خان در منجیل در هفتاد میلی قزوین موضع گرفته که فرماندهی آنها با آلمانهاست و اگر بما حمله هم نکنند ، میتوانند تا حدودی برای ما اشکال بوجود آورند.»

 

از طرف انگلیسیها با کمیته اتحاد اسلام تماس و مذاکره برقرار شد ولی نتیجه ای حاصل نمیگردد و بیچراخوف با پشتیبانی هواپیماهای انگلیسی به منجیل حمله میبرد و خط دفاعی منجیل نابود و عده زیادی کشته و مجروح میشوند. این حمله تأثیر منفی روی کمیته اتحاد جنگل گذاشت و افراد منسوب به جناح چپ بریاست احسان اله خان ، عامل اصلی پیروزی انگلیسیها را در تزلزل روحی جناح راست که منسوب به کوچک خان بود ، دانست و به شرایط پیشنهاد صلح انگلیس جواب رد میدهد در حالیکه کوچک خان و مجاهدین جنگل به این شرایط جواب مثبت میدهند.

 

موارد پیشنهاد صلح فرمانده ارتش انگلیس

موارد پیشنهادی ستاد فرماندهی ارتش انگلیس از قرار زیرند:

 

- پارتیزانها جنبش جنگل عملیات جنگی را متوقف خواهند کرد.

- زندانیان را آزاد خواهند نمود.

- اتباع ترکیه و آلمان را بیرون خواهند کرد.

- تجار گیلان به ارتش انگلستان آذوقه خواهند فروخت.

- در عوض فرماندهی ارتش انگلستان حکومت رهبران نهضت جنگل را در ایالت گیلان برسمیت خواهد شناخت و کوچک خان برای شهر رشت حاکم تعیین خواهد کرد.

 

و بقول همان کتاب انقلاب اکتبر و ایران، انگلیسیها باین ترتیب با یک تیر دو نشان خواهند زد:

 

- آنان از یک طرف سازشکاری رهبران نهضت (منظور کوچک خان است) را بتوده ها نشان میدهند(؟!)،

- و از طرفی دیگر در آستانه حمله ارتش انگلیس به باکو عقبه ای مقبول بوجود میآورند و برای تصفیه حساب با خود نهضت اغتنام فرصت میکنند.

 

سال انقلاب در شوروی (1917 میلادی/ 1296 خورشیدی) ؛ سال هرج و مرج سیاسی در ایران

«... سال 1917 میلادی (1296 خورشیدی) یعنی سالی که حکومت تزاری ساقط و حکومت انقلابی به ریاست کرنسکی تشکیل شد(انقلاب فوریه) که آنهم دولت مستعجل بوده و بالاخره لنین زمام امور را در دست گرفت(7 ماه بعد از انقلاب فوریه، انقلاب اکتبر 1917 بوقوع پیوست) و برای جلب قلوب ملل شرق زمین تظاهراتی کرد از جمله اعلام نمود عهدنامه 1907 میلادی روسیه تزاری و انگلیس را پاره کردم(ایران میان روسیه و انگلیس تقسیم شده بود) و کلیه امتیازات دولت جابر تزاری در ایران ملغی است. این تظاهرات ایجاد هیجانی در افکار عمومی ایران کرد و مردم غرق شادی شدند و به یکدیگر تبریک میگفتند. ماموران تزاری در ایران حکومت لنین را به رسمیت نمی شناختند فقط مسیو براوین قنسول روس در خوی تلگراف تبریکی به لنین مخابره کرد و لنین او را به سمت نماینده مختار دولت شوروی به تهران اعزام نمود.(«خاطرات یک نخست وزیر» از دکتر احمد متین دفتری)

 

دولت وثوق الدوله جای دولت لرُی صمصام السلطنه (1918 میلادی/ 1297 خورشیدی)

در سال (1918 میلادی/ یکسال قبل از قراداد وثوق الدوله) 1297 خورشیدی هرج و مرج و ناامنی در سرتاسر ایران حکومت میکرد دولتهای زودگذر هر کدام چند روزی بر سریر قدرت استوار گشته ولی کاری از پیش نمی بردند اوضاع داخلی روسیه نیز هر آن در روی مسائل سیاسی ایران اثر میگذاشت در آن هنگام نجفقلی صمصام السلطنه در رأس دولت قرار گرفته بود و مردم سخت از دولتها متنفر و آرزوی یک دولت ثابت و قوی می نمودند...

 

در آن ایام سیّد حسن مدرس در تهران کارگردان اصلی سیاست روز بود مخصوصأ بازار و اصناف تهران از او پشتیبانی میکردند و او را رهبر و مرشد خود میدانستند در آن روزها مدرس و دوستان سیاسی او به وثوق الدوله نظر داشتند و حکومت لرُی صمصام السلطنه را مناسب برای آن ایام نمیدانستند. مدرس برای راضی کردن احمد شاه با جماعتی از طرفداران خود به شهر ری رفت و در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم متحصن شد و همه روزه با ایراد سخنرانی و حمله به دولت خواستار عزل صمصام السلطنه و روی کار آوردن وثوق الدوله شدند و کار بجایی رسید که احمد شاه چند نفر از درباریان را نزد آنها فرستاد و تقاضا نمود که آقایان از تحصن خارج شوند و طبعأ حاجت آنها که ریاست دولت وثوق الدوله است اجابت خواهد گردید و شاه نیز برای بازگرداندن علماء کالسکه خود را به مدرس داد تا با استفاده از آن به تهران باز گردد. سرانجام احمد شاه، صمصام السلطنه را از صدارت معزول و وثوق الدوله را بجای او نشانید ولی این تغییرات هم به سادگی انجام نگرفت...

 

یک روز کنُت لوگوتینی سفیر اطریش در اطراف تهران یک جوجه تیغی شکار میکند و پس از جدا ساختن تیغهای بدن او گوشت را کباب کرده و میخورد و در اثر خوردن آن گوشت مبتلا به اسهال خونی شد و فوت میکند و من (دکتر احمد متین دفتری در آن سال عضو وزارت امور خارجه ایران بود) از طرف وزارت امور خارجه در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردم این مراسم در روزهای اول مرداد ماه 1297 خورشیدی (اگوست 1918 میلادی) صورت گرفت و من شاهد و ناظر دو رییس الوزراء در آن واحد در تشییع جنازه وزیر مختار اطریش بودم. این تشییع جنازه مصادف شده بود با روز انتصاب وثوق الدوله بجای صمصام السلطنه رییس ایل بختیاری که استعفای خود را به احمد شاه نداده بود و کماکان خود را رییس دولت میدانست. به همین مناسبت هر دو با جبه که لباس رسمی آن زمان بود در تشییع جنازه سفیر شرکت کرده بودند. وثوق الدوله قریب دو سال قبل مجبور به کناره گیری از مقام ریاست وزراء شده بود و علت آن انقلاب روسیه و سقوط دولت تزاری که پشتیبان کابینه او بوده، میبود و در داخل مملکت هم یک کمیته سرّی چند نفر از دوستان و نزدیکان او را ترور کردند و در نتیجه وثوق الدوله کنار رفت و مدتها در اختفاء میزیست... اما وثوق الدوله آن روز در تشییع جنازه سفیر اطریش مثل یک پهلوان فاتح ظاهر شده بود و اولین کاری که در زمامداری خود کرد، دار زدن حسین لله قاتل میرزا محسن مجتهد برادر صدرالعلماء بود.

 

وثوق الدوله عامل قرارداد 1919 با انگلیس (1298 خورشیدی)

در سال 1919 میلادی که برابر با 1298 خورشیدیست ، وثوق الدوله عامل قرارداد 1919 میلادی با انگلیس بود ولی این قرارداد به امضای احمدشاه نرسید. در این قرارداد از نظر حقوق بین المللی ایرانیان، ایران مانند هندوستان سابق و یا هنگ گنگ بمثابه رعیت پادشاهی انگلیس خواهد بود(ایران تعلق به انگلیس دارد) ولی برای رسیدن به معنی واقعی این قرارداد وثوق الدوله، بهتره نگاهی داشته باشیم به «خاطرات یک نخست وزیر» از دکتر احمد متین دفتری. ایشان در خاطراتشان در صفحات 37 تا 43 در مورد این قرارداد 1919 وثوق الدوله نوشته اند: «... سال 1917 میلادی (1296 خورشیدی) یعنی سالی که حکومت تزاری ساقط و حکومت انقلابی به ریاست کرنسکی تشکیل شد(انقلاب فوریه) که آنهم دولت مستعجل بوده و بالاخره لنین زمام امور را در دست گرفت(7 ماه بعد از انقلاب فوریه، انقلاب اکتبر 1917 بوقوع پیوست) و برای جلب قلوب ملل شرق زمین تظاهراتی کرد از جمله اعلام نمود عهدنامه 1907 میلادی روسیه تزاری و انگلیس را پاره کردم(ایران میان روسیه و انگلیس تقسیم شده بود) و کلیه امتیازات دولت جابر تزاری در ایران ملغی است. این تظاهرات ایجاد هیجانی در افکار عمومی ایران کرد و مردم غرق شادی شدند و به یکدیگر تبریک میگفتند. ماموران تزاری در ایران حکومت لنین را به رسمیت نمی شناختند فقط مسیو براوین قنسول روس در خوی تلگراف تبریکی به لنین مخابره کرد و لنین او را به سمت نماینده مختار دولت شوروی به تهران اعزام نمود...

 

قرارداد وثوق الدوله (9 اوت 1919 میلادی/ 1298 خورشیدی) در سال دوم زمامداری او

 اما وثوق الدله در سال دوم زمامداری خود (1919 میلادی/ 1298 خورشیدی) پس از ایجاد آرامش در داخله مملکت دست به انعقاد قرارداد 1919 میلادی زد که نظام و مالیه، یعنی شریان حیاتی و مظهر استقلال ایران را تحت کنترل دولت انگلیس درآورد...

 

توضیح آنکه حزب نیرومند و ریشه دار و تجددخواه ملی دمکرات ایران بعد از مهاجرت وکلای مجلس سوم و اشغال ایران تعطیل بود. اما متعاقب انقلاب روسیه عده ای از دموکراتها در صدد تشکیل مجدد حزب برآمدند و عده ای مخالف بودند و انتظار مراجعت اعضای حزب دمکرات را از مهاجرت خارجه داشتند به این ترتیب دموکراتها به دو دسته تشکیلی و ضد تشکیلی تقسیم شدند. تشکیلیون را وثوق الدوله جلب کرد و کمیته سرّی آنها با عقد قرارداد 1919 موافقت داشت اما دموکراتهای ضد تشکیلی علم مخالفت علیه عاقد(وثوق الدوله) قرارداد برافراشتند...

 

یک روز چند نسخه از بیانیه غرّای وثوق الدوله مبشر قرارداد 1919 را حاکی از اینکه دولت انگلیس به دولت ایران منت گذارده و چنین قرارداد پیشنهادی ایران را قبول کرده است، وثوق الدوله همراه خود به فرح آباد آورده بود به اتاق پذیرایی ما در آنجا آوردند. وثوق الدوله از رجال با کمال، ادیب و نویسنده زبردستی بود و آن بیانیه را با فصاحت هر چه تمامتر تهیه کرده بود. اکنون او که سالها است فوت کرده و کینه های آن زمان از من زائل شده و مراحلی در ظرف نیم قرن از آن تاریخ طی کرده ام، فکر میکنم آیا وثوق الدوله مردی بود که میخواست وطنش را به اجانب بفروشد یا اینکه فکر کرده بود بالاخره ایران دچار یک اختناق بدتر از مستعمره بودن مثل هندوستان، رسمأ هم مستعمره بشود و سامانی پیدا کند و در کشمکش غیر قابل احتراز بین دو سیاست خارجی و مداخلات دو دولت مقتدر خارجی(روسیه و انگلیس) پیش از پیش خراب و مضمحل نشود.

 

متأسفانه در مدت کوتاهی که وثوق الدوله قبل از فوت به ایران مراجعت کرد و چند بار ملاقاتی دست داد حس کردم دچار نسیان و فتور سالخوردگی است موفق نشدم با او مذاکره و این معما را حل کنم. در هر صورت اگر قرارداد 1919 ملغی نشده بود و ادامه می یافت و ایران در آن زمان مستعمره شده بود حالا دیگر در دوران ورشکستگی استعمار حتمأ مثل همه کشورهای نوبنیاد، استقلال خود را مسترد داشته بود و در ازای زجر و خفت تحت الحمایتگی، شاید مثل هندوستان یک کادر اداری کامل و یک سازمان قضایی محکم که شرط حتمی هرگونه اصلاح مملکتی است، نصیبش میشد. اما آیا یک چنین فائده و هزاران فوائد دیگر می ارزد به اینکه کشوری و ملتی سیادت و حاکمیت خود را حتی یک روز از دست بدهد...

 

انعقاد قرارداد 9 اوت 1919 وثوق الدوله، موجی از مخالف و موافق بوجود آورد و روزنامه ها در رد یا تأئید قرارداد قلمفرسایی میکردند و وثوق الدوله هم با شدت عمل مخالفین قرارداد را میکوبید و برخی از آنان را که از رجال مهم و آزادیخواه بودند تبعید کرد، در همان هنگام که قرارداد امضاء و منتشر شد سلطان احمد شاه به اتفاق نصرت الدوله فیروز(فرمانفرماییان) که از وزارت عدلیه به وزارت خارجه تغییر شغل داده بود عازم اروپا شد و این سفر 8 ماه طول کشید...

 

عزل دولت وثوق الدوله (1920 میلادی/ 1299 خورشیدی)

دولت انگلستان در این سفر از احمد شاه پذیرایی شایانی بعمل آورد ولی احمد شاه بهیچ وجه قرارداد 1919 را تنفیذ ننمود، در آن ایام گفته میشد ناصرالملک نایب السلطنه سابق احمد شاه به او گفته بود کار خودت را ضایع کردی. الغرض پس از بازگشت شاه به تهران (1920 میلادی/ 1299 خورشیدی)، وثوق الدوله از کار کناره گیری کرد و مشیرالدوله (حسن پیرنیا) زمام امور را در دست گرفت و اعلامیه ای صادر نموده و تنفیذ قرارداد را به عهده مجلس قرار داد. و این قرارداد بعد از غلبه دولت شوروی بر دولت آذربایجان قفقاز مخلوق انگلیسها در بادکوبه، و ورود اولین کشتی شوروی به بندرانزلی موجب سقوط دولت عاقد قرارداد شد.»

 

اولین تماس جنبش جنگل با ارتش بلشویکی (1920 میلادی/ 1299 خورشیدی)

در آپریل سال 1920 میلادی که معادل فروردین 1299 خورشیدیست، کمیته انقلاب بتوسط کوچک خان منحل شده و ارتش روسیه سفید منشویک مستقر در باکو بتوسط قوای ارتش سرخ بلشویکی لنینیستی تارومار میشود و در ماه مه که برابر با اردیبهشت ماه است ، ارتش و ناوگان سرخ لنین وارد انزلی میگردد و بقولی ضد انقلابیون تارومار میشوند و انگلیسیها از غازیان انزلی عقب نشینی میکنند و اولین تماس کوچک خان با بلشویکها آغاز میشود و شورای نظامی انقلاب و حکومت موقت انقلابی در رشت برقرارمیگردد و چپ ها ی حکومت موقت انقلابی خبر تشکیل "جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران" را ندا میدهند و مردم ایران طرد انگلیسیها را از کشور و الغای قرارداد وثوق الدوله را خواستار میشوند و در همین سال "حزب کمونیست ایران" بریاست پیشه وری و 24 نفر که از باکو وارد ایران شدند ، در بندر انزلی تشکیل می یابد و در همین سال کوچک خان رابطه خود را با حزب کمونیست ایران قطع میکند و در همین سال "کمیته نجات ملی" در گیلان تشکیل میگردد که ریاستش با احسان اله خان بود و حزب کمونیست هم در این کمیته نماینده ای داشت.

 

و در سپتامبر 1920 میلادی که شهریور ماه 1299 خورشیدیست ، در حزب کمونیست ایران، حیدر عمواوغلی که به حیدرخان معروف شده بصدارت رسید و تزهای او به تصویب حزب رسید و در کنگره ملل شرق که در باکو برقرار گردید بعنوان نماینده مبارزین ایران (؟!) شرکت نمود.

 

و در همین سال کابینه مشیرالدوله در اوایل نوامبر (مهر تا آبانماه) برکنار و سپهدار اعظم(رشتی) بکرسی نخست وزیری نشست و احمد شاه قاجاری هنوز شاه پرشیان بود و بجای افسران روسی لشگر قزاقهای ایران، افسران انگلیسی تعیین شدند.

 

کودتای سیّد ضیاء و رضاخان (بعد از کریسمس 1921 میلادی/ زمستان 1299 خورشیدی)

و هنوز زمستان سال 1299 خورشیدی به اتمام نرسیده بود که کودتای اسفند ماه 1299 خورشیدی معروف به کودتای سیّد ضیاء و رضاخان سردارسپه بوقوع پیوست. و در همین اوایل سال 1921 میلادی برابر با زمستان 1299 خورشیدی، حیدرعمو اوغلی با کوچک خان وارد مکاتبه میشود و موافقت او را به ایجاد جبهه واحد جلب میکند و مابین میرزا کوچک خان و احسان اله خان آشتی موقتی برقرار میگردد و "کمیته نجات ملی" احسان اله خان منحل و کمیته جدید انقلابی بصدارت کوچک خان بوجود می آید تا «گیلان را به پایگاه انقلاب سراسر ایران تبدیل کند» و این اتحاد دیری نپایید و نیروهای مجاهدان لاهیجان که دارای روحیه چپ بودند و احسان اله خان در راس آنان بود به فکر آن افتادند تا به تهران حمله کنند. ولیکن قوای تهران تا لنگرود پیش آمدند و چنانچه گویند با فداکاری کمونیستها و حیدرعمو اوغلی بود که قوای تهران به تنکابن یا شهسوار بازگشت و احسان اله خان طبق رضایت حیدر عمواوغلی از کمیته جدید انقلابی اخراج و سرخوش هوادار خالوقربان عضو کمیته گردید و در اوت 1921 میلادی "کنگره شوراها" تشکیل گردید و حیدر عمواوغلی بسمت صدر "شورای جنگل" انتخاب گردید و در گیلان حکومت شوروی تازه ای تشکیل شد. در این حکومت میرزا کوچک خان صدر و کمیسر مالیه ، حیدر عمواوغلی یا حیدرخان معروف کمیسر امور خارجی ، میرزا محمدی کمیسر امور داخله ، خالو قربان کمیسر جنگ و سرخوش کمیسر عدلیه و معارف بودند. لیکن میرزا کوچک خان همچنان در فومن بماند (یعنی در واقع بایستی گفت میرزا کوچک خان در "کنگره شوراها" شرکت نداشت) و حیدر عمواوغلی برنامه دولت جدید را اعلام نمود.

 

و در ادامه در کتاب "انقلاب اکتبر و ایران" گفته شدهک «ضد انقلابیون (؟!) که از رشد نفوذ دولت تازه (یعنی دولت شورای جنگل کمونیستها) در میان توده های دهقانی بهراس افتاده بودند تصمیم گرفتند با قطعیت برای سرکوب نهضت دست بکار شوند. این برنامه سرکوب بدست میرزا کوچک خان و میرزا محمدی با راهنمایی سید جلیل اردبیلی و ناصرالسلطنه که از تهران فرستاده شده بودند آماده شد. طبق این برنامه کوچک خان بایستی جلسه "کمیته انقلاب" را در پسیخان تشکیل میداد و در آنجا رهبران انقلاب از بین برده میشدند و میرزا کوچک خان از طرف حکومت تهران بسمت والی گیلان منصوب میگردید و حزب کمونیست ایران از این جریان واقف نبود...

 

و در سپتامبر 1921 میلادی (شهریور ماه 1300 خورشیدی) ضد انقلابیون برنامه خود را عملی میکنند. حیدر عمو اوغلی و سرخوش را می کشند و وارد رشت و انزلی میشوند و کمیته های حزبی را غارت و کمونیستها را بازداشت میکنند. خالو قربان که نجات یافته به رشت و انزلی حمله برده آنها را پس میگیرد. چیزی نمیگذرد که خالو قربان و کوچک خان(!؟= بنقل از کتاب منشر شده از حزب توده بنام «انقلاب اکتبر و ایران» بخش «انقلاب ایران و نهضت جنگل» ) جداگانه به رضاخان وزیر جنگ مراجعه و از او تقاضای کمک میکنند.

 

درگذشت میرزا کوچک خان (دسامبر 1921 میلادی/ 11 آذر 1300 خورشیدی)

در 12 اکتبر 1921 میلادی/ مهر 1300 خورشیدی خالو قربان از میرپنج رضا خان درجه سرهنگی میگیرد و خالو قربان قول میدهد که کوچک خان را دستگیر کند و به او تحویل دهد. و بالاخره در 11 آذر 1300 خورشیدی (2 دسامبر 1921 میلادی) خالو قربان جسد یخ زده کوچک خان را در کوههای طالش پیدا میکند و سر او را بریده به تهران میفرستد. و دسته های احسان اله خان هم بعد از این واقعه به آذربایجان شوروی عقب نشینی و مهاجرت میکنند.»

 

منابع:

- نقل از کتاب "انقلاب اکتبر و ایران" بخش "انقلاب ایران و نهضت گیلان" از تقی موسوی و انتشارات حزب توده.

- نقل از «خاطرات یک نخست وزیر» ، تخست وزیر دکتر احمد متین دفتری.

- سایت "شمالیها.کام".

 

 

(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت/ 8 آبان 1392 / 30 اکتبر 2013)

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

با تشکر از سایت "شمالیها. کام" و سایت "میرزا. اینفو" و "یک گیله مرد" و از آرمین و از دکتر باقر عاقلی / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ 8 آبان 1392 خورشیدی/ 30 اکتبر 2013 میلادی/