با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
«محمدمهدی
عبدخدایی» از
فداییان
اسلام ، ضارب
دکتر حسین
فاطمی
«خوشحالم
دكتر فاطمی
كشته نشد ،
ماند و با عزت
مرُد»
محمد
مهدی عبدخدایی؛
«محمدمهدی
عبدخدایی» کیست
محمد مهدی
عبدخدایی فرزند
مرحوم آيت
الله آقای
شيخ غلامحسين
تبريزی در اردیبهشت
ماه سال 1315 در
مشهد متولد
شد. 10 سال بیشتر
نداشت که پس
از ترور سیّد
احمد کسروی،
در منزل پدریاش
با نواب صفوی
آشنا شد. محمد
مهدی در دوران
نوجوانی به
تهران رفت و
در بازار
تهران مشغول
به کار شد، در
همان زمان به
عضویت فدائیان
اسلام درآمد.
زمانی که نواب
صفوی رهبر
فدائیان
اسلام به
دستور مصدق در
زندان به سر میبرد،
عبدخدایی به
فرمان سید
عبدالحسین
واحدی (فرد
شماره دو فداییان
اسلام) مأموریت
یافت تا دکتر
فاطمی مشاور و
رابط مصدق با
دربار پهلوی
را اعدام نماید.
عبدخدایی
پس از اعدام
انقلابی و
نافرجام فاطمی
که تنها به
مجروح شدن او
منجر گردید به
علت سن کم به 20
ماه زندان
محکوم شد. او
پس از آزادی
به تحصیل علوم
دینی پرداخت و
در تمام فعالیتهای
فدائیان
اسلام شرکت
نمود. پس از
شهادت سید
مجتبی نواب
صفوی در 27 دی 1334،
تحت تعقیب
مأموران رژیم
شاه قرار گرفت
و پس از دستگیری
به 8 سال زندان
محکوم گردید،
که 4 سال آن را
در زندان
برازجان
گذراند. وی پس
از آزادی از
زندان ازدواج
کرد و در زمان
اوج مبارزات مردم
علیه رژیم
پهلوی به خیل
مبارزان پیوست.
پس از پیروزی
انقلاب اسلامی،
علیرغم سابقه
طولانی
مبارزاتی از
پذیرفتن
مسؤولیتهای
دولتی خودداری
کرد. او که هماکنون
دبیرکل «جمعیت
فداییان
اسلام» است،
در مصاحبهای
اختصاصی با سایت
آفتاب و دیگر
رسانه ها، به
تشریح رویدادهای
رخ داده
پرداخته است.
محمد مهدی
عبدخدایی
معتقد است
«تاریخ همیشه
گنگ بوده و
تحریف میشده،
و بدبختانه هر
شخصیتی برای
نقل تاریخ با
نگاه و ایدئولوژی
خودش و با
حُبّ و علاقههایی
که داشته این
کار را کرده
است. لذا
آدمها در تاریخ
محو می شوند و
حرکتها گاهی
در تاریخ مسخ
میشود».
مصاحبه
با رهبری جمعیت
فداییان
اسلام
«محمدمهدی
عبدخدایی» ،
ضارب دکتر حسین
فاطمی
«محمدمهدی
عبدخدایی» را
میتوان آخرین
بازمانده از
نسل بنیادگرایان
واقعی اسلامی
در ایران
دانست. فردی
كه مرید «سیدمجتبی
نوابصفوی» شد
و به فدائیان
اسلام پیوست،
دكتر «حسین
فاطمی» را در 15
سالگی با كلت
كمری آمریكایی
ترور كرد و
اكنون در 72
سالگی میگوید
به حالتی
عرفانی دست یافته
كه حتی حاضر نیست
یك مگس را
بكشد. عبدخدایی
بزرگوارانه و
با آنكه در
بستر بیماری
بود، ما را به
گفتوگو پذیرفت.
«محمدمهدی
عبدخدایی» میگوید:
امروز شهید
نوابصفوی
زنده نیست تا
بدانیم در مغز
او چه میگذرد.
نوابصفوی یک
انسان
آرمانگرا بود.
آرمانگرایان
حاضر به
استفاده از
وسایل
نامشروع برای
رسیدن به
مقاصد مشروع نیستند.
نوابصفوی
همچنین یک
مذهبی سنتی نه
سنتپرست بود.
اما آنهایی كه
با نواب و مشی
او مخالفند بین
سنتگرایی و
سنتپرستی
تفاوتی قائل نیستند.
خصوصیت دیگر
نواب،
استعمارستیزی
او بود. شاید
علت شهادت او
هم همین خصلت
بود. این
مسئله را بسیاری
از محققان و
پژوهشگران نیز
قبول دارند.
او اگر امروز
زنده بود هم
قطعا با
استعمار و
استعمارگری
مبارزه میكرد.
استعمار
امروز هم هست
ولی شیوه آن
متفاوت شده
است. استعمار
قبلا جغرافیایی
بود و با
اشغال و
مستعمره
ساختن كشورهای
دیگر منافع
خود را تامین
میكرد اما شیوه
استعمار پس از
جنگجهانی
دوم عوض شد.
امروز 80 درصد
صنایع ژاپن و
انگلستان به
آمریكا
وابسته است. این
شیوه جدید
استعمار در ایران
خود را در
قامت اصل چهار
ترومن به نمایش
گذارد. مثلا این
مرغی كه امروز
شما میل میكنید،
بومی نیست،
آمریكایی است.
روزی كه آمریكاییها
این نوع مرغ
را به ایران
آوردند، یک بیماری
در آن بود به
نام «نیوكاسل»
كه داروی آن
تنها در خود آمریكا
یافت میشد. اینگونه
بود كه
استعمار جدید؛
اقتصاد
كشورها را به
خود وابسته میكرد.
بالتبع
استعمار جدید،
شیوه مبارزاتی
جدید هم میطلبید.
استعمارستیزی
در جهان امروز
ریشه در آرمانهای
انقلاب اسلامی
و مذهب تشیع
دارد. نواب شیعهای
بود كه به علت
ایمان درونیاش،
شجاعت خاصی هم
داشت و با همین
شجاعت به
استقبال
اعدام رفت.
البته اصولا
دعوای اسلام و
تشیع با
استكبار بر سر
عدالت است. ما
امروز عدالت اقتصادی
نداریم. چون
تا زمانی كه
به عدالت
اقتصادی نرسیم
به عدالت
اجتماعی هم
نخواهیم رسید،
بنابراین اگر
نوابصفوی
امروز زنده
بود قطعا به این
بیعدالتی
معترض بود.
نواب یک
استعمارستیز
بود. رزمآرا
هم به خاطر ملی
شدن صنعت نفت
ترور شد. هژیر
هم بهخاطر
آزادی
انتخابات
كشته شد. اما
در 30 سال اخیر
انتخابات در
كشور ما درست
برگزار شده
است. برای
پاسخ به پرسش
شما باید دید
نواب برای چه
رزمآرا را
زد؟ امروز دیگر
آن شرایط نیست
ضمن اینكه آن
زمان كه این
اتفاق افتاد،
مردم پشت سر
فدائیان
بودند و مراجع
تقلید هم از
آنها حمایت میكردند.
وقایع تاریخ
را باید در
ظرف خود نگاه
كرد. من نمیدانم
اگر نواب
امروز زنده
بود چه تحولاتی
در اندیشه و
عملش رخ داده
بود. انسانی
كه دچار تغییر
و تحول نشود
دگم است و من
نمیدانم
تحولات جهانی
و داخلی چه
تاثیری روی
نوابصفوی میگذاشت.
اما من بهعنوان
پیرو و دوست
او، فكر نمیكنم
امروز شرایط
بهگونهای
باشد كه در
حالیكه ما در
حال جنگ با
آمریكا هستیم،
نواب بهخاطر
اختلافات
داخلی دست به
سلاح میبرد.
فدائیان
اسلام در آن
هنگام اصل
حكومت را قبول
نداشتند و به
همین خاطر به
جای نقد،
برخورد میكردند.
ما آن موقع
طرفدار
براندازی بودیم
اما امروز
طرفدار
براندازی و تغییر
حكومت نیستیم،
بلكه منتقد
اجرای قوانین
هستیم.
من مرید
نوابصفوی
بودم. من هر
وقت یاد شب
شهادت او میافتم،
دگرگون میشوم.
من با نواب
زندگی كردم،
او عشق و همه چیز
من بود. من
جلوه سربازان
صدراسلام و
ابوذر و رحماء
بینهم و اشداء
علی الكفار را
در چهره او میدیدم.
بنابراین
قطعا اگر آن شیوه
ادامه پیدا میكرد،
تجملات دنیا
او را اسیر
خود نمیكرد و
زندگی طلبگیاش
ادامه پیدا میكرد،
با او همراهی
میكردم.
آرمانگرایی
واقعی یعنی
حركت برای خدا
و با هدف رضایت
او. این
جوانان
آرمانگرای ایران
بودند كه پیروزی
در جنگ هشت
ساله را برای
ما به ارمغان
آوردند. برای
فهم این مسئله
باید به درون
آرمانها رفت.
آرمانگرایی شیعه
با آرمانگرایی
سلفی متفاوت
است. اصول و
متن تشیع آنچه
امروز تحت
عنوان
آرمانگرایی
در جهان مطرح
است را نمیپذیرد.
تشیع آرمانهایی
برای خود دارد
كه از پیغمبر(ص)
و علی(ع) نشأت
گرفته است. آیا
آرمانگرایی
كه امروز در
جهان جاری است
جایی در اندیشههای
اولیای دین
اسلام و قرآن
و نهجالبلاغه
دارد؟ قطعا اینگونه
نیست.
آرمانگرایی یك
اسم كلی است و
برای دانستن
تفاوت آرمانها
با یكدیگر باید
به درون آنها
رفت. آرمانگرایی
هم در درون همین
نكته است!
نوابصفوی
آرمانگرا بود
اما كدام
آرمان را
انتخاب كرده بود؟
آرمان فدائیان
اسلام، انسانیت
را به بشر میآموخت.
در این آرمان
است كه علی(ع)
به مالكاشتر
میگوید: وقتی
به مصر میروی
در آنجا مردمی
هستند كه یا
مانند تو
مسلمان هستند
و با آنها به
اسلام رفتار
كن یا مسلمان
نیستند كه در
انسانیت با تو
مشابهند. در و
اقع باید دید
كدام آرمان
است كه به قول
تولستوی در
زمانی كه تمام
انسانها به
آزادی انسان
معتقدند،
آزادی را برای
آنها به
ارمغان میآورد
كه آزادی دیگران
را در مخاطره
نیندازد.
آن هنگام
كه من دكتر
فاطمی را زدم،
ایشان وزیر
خارجه نبود و
پس از مرخص
شدن از بیمارستان
به این سمت
منصوب شد. آقای
دكتر فاطمی سه
روز درخشان را
در كارنامهاش
دارد؛ 25، 26 و 27
مرداد 32. علت
ترور او هم
آرمانگرایی
تندی بود كه
در روحش وجود
داشت.
آقای
فاطمی بعد از
ترور، وزیر
خارجه شدند و
دو ملاقات با
شهید واحدی
(از رهبران
فدائیان
اسلام) داشت.
در این دیدارها
دكتر فاطمی و
شهید واحدی
درباره نوع
حكومت مذاكره
كردند. چون
خودم در زمان
شاه زندان
بودهام و برای
تمام زندانیان
آن دوران
احترام قائلم.
اما همه ما
روزی به تاریخ
میپیوندیم و
در آن روز همه
مسائل روشن میشود.
دكتر فاطمی در
26 بهمن 1330 مضروب
شد. من در آن
هنگام نوجوان
15 سالهای
بودم. البته
قولی است كه میگوید
تیری كه من شلیک كردم اصلا
به ایشان
اصابت نكرد.
به محض اینكه
ماشه اسلحه را
كشیدم، اسلحه
را بر زمین
انداختم. در
آن زمان آقای
عباس گودرزی
نامی بود كه
در تجریش جگر
میفروخت و
بهش میگفتند
«عباس جیگركی»
كه خم میشود
و اسلحه را
برمیدارد كه
مردم به سمتش
هجوم میبرند
و او را میزنند.
من در تمام این
صحنهها حاضر
بودم چون كسی
باورش نمیشد
كه یك نوجوان 15
ساله با كلت
كمری دكتر
فاطمی را زده
باشد. ایستادم
و تكبیر گفتم.
پس از این بود
كه جمعیت به
طرف من
برگشتند.
ما بهعنوان
فدائیان
اسلام در آن
موقع به این
نتیجه رسیده
بودیم كه بین
شاه و مصدق
سازش شده. این
را دكتر شایگان
هم تایید
كرده. دكتر
فاطمی رابط میان
شاه و دكتر
مصدق بود. به
همین جهت هم
بود كه ایشان
وقتی از بیمارستان
مرخص شد،
ارتقای مقام یافت
و از مقام
معاون نخستوزیری
به سمت وزارت
خارجه رسید.
آقای فاطمی حتی
در جلسه فدائیان
اسلام كه برای
ترور رزمآرا
تشكیل شد هم
اعلام كرده
بود كه اصالتا
از طرف دكتر مصدق
در جلسه شركت
میكند. در آن
جلسه دیگر
سران جبهه ملی
مانند بقایی،
نریمان، مكی،
حائریزاده و
... هم شركت
داشتند. به همین
علت است كه
وقتی دكتر
فاطمی در بیمارستان
بستری میشود،
قیام 30 تیر 1331 بهوجود
میآید. در حقیقت
حذف این رابط
است كه میان
شاه و مصدق
اختلاف ایجاد
میكند.
حاج مهدی
عراقی چندینبار
در زندان به
ملاقات من
آمد. نوابصفوی
هم یک روز پس از
آزادی از
زندان به دیدن
من آمد. هنوز
مقوایی كه
نوابصفوی بر
روی آن نوشته
بود: «هوالعزیز!
گل دوستان به
گل بوستان
اسلام، عزیزم
محمدمهدی
عبدخدایی تقدیم
میشود» موجود
است. در
خاطرات آقای
مهندس عزتاللـه
سحابی هم آمد
كه ایشان
بنده، نوابصفوی
و خلیل طهماسبی
را در منزل آیتاللـه
طالقانی دیده
كه پناه گرفته
بودیم.
امروز 57
سال از آن
روزها گذشته و
من هم پیرمرد 72
سالهای هستم
كه امروز و
فردا با
دارفانی وداع
میكنم. من
امروز حالتی
عرفانی پیدا
كردهام و دیگر
حاضر نیستم حتی
یک مگس را بكشم.
من دیگر آن
نوجوان
پراحساس
پرُشور نیستم.
نمیتوان یک آدم 15 ساله را
با یک فرد 72 ساله
مقایسه كرد.
حاج مهدی
عراقی خودش از
کتکخوردههای
ماجرای زندانیان
متحصن بود. او یک
آدم مذهبی
خالص بود كه
برخلاف آنچه
گفته میشود
اختلافش با
نوابصفوی پس
از اعلام
دوران فطرت
توسط نواب
آغاز شد. در حالیكه
افرادی مانند
حاج مهدی عراقی
معتقد بودند
دكتر مصدق دست
تودهای و
كمونیستها
را باز گذاشته
و آنها به
همراه جبهه ملی
در روزنامههای
خود به مقدسات
دینی توهین میكنند
و به همین علت
میان مصدق و
شاه باید از یک
طرف حمایت
كرد.
مطمئن
باشید اگر در
آن دوران آیتاللـه
كاشانی نبود،
ایران امروز
گرجستان بود.
دكتر فاطمی خیلی
راحت با تودهایها
همكاری میكرد.
او حتی در
منزل جنابسروان
محسنی كه از
تودهایهای
بنام بود،
دستگیر شد و
در زمان دستگیری
طبق اسناد
موجود یك
تراول چك 30
هزار دلاری و
دو فرستنده
همراه داشته.
تودهایها
هنوز به پناه
دادن دكتر
فاطمی افتخار
میكنند. ولی
اختلافات
دكتر مصدق و
شاه آنقدر عمیق
بود كه همزمان
با آغاز بحث
ملی شدن صنعت
نفت به اوج رسید.
ترور دكتر
فاطمی تنها با
اوجگیری این
اختلافات
همزمان شد ولی
دلیل آن نبود.
شاه
اصولا آدم ضعیفالنفسی
بود كه به
قدرت گرایش
داشت. در 11
اسفند 1330 ، شهید
واحدی در مسجد
شاه گفت ما
مسلسل را میجویم
و تفالهاش را
بیرون میریزیم؛
رزم آرا برو
وگرنه روانهات
میكنیم. من
در آنجا بودم.
در 16 اسفند 1330 هم
كه رزمآرا
توسط خلیل
طهماسبی كشته
شد من در مسجد
شاه بودم. یك
هفته پس از
ترور رزم
آرا، دكتر
مصدق لایحه ملی
شدن صنعت نفت
را به مجلس میبرد
و همان نمایندگانی
كه به رزم آرا
رای اعتماد
داده بودند به
این قانون هم
رای دادند.
اگر دكتر
فاطمی كشته
شده بود مانند
بسیاری دیگر
در تاریخ
فراموش میشد،
همانطور كه
نسل امروز آقای
حجاریان را نمیشناسد.
اما احساس شخصی
من این است كه
خوشحالم دكتر
فاطمی كشته
نشد، ماند و
با عزت مرد.
طبیعتا
گلایهها و
نقدهای زیادی
به من وارد شد
و برخی هم
عصبانی شدند
اما من كاری
به این حرفها
ندارم. من 72
سالم است و نه
پست دولتی
دارم و نه
قرار است
داشته باشم.
من چند وقت دیگر
بیشتر زنده نیستم،
اجازه بدهید
پشت سر من بگویند
بالاخره یك
آدم پیدا شد
كه درون خودش
را بدون
رودربایستی
به مردم گفت.
منابع:
-
از مصاحبه
کارگزاران-
محمدرضا یزدانپناه
از سایت " iranamerica.com"با
ضارب دکتر حسین
فاطمی
«محمدمهدی
عبدخدایی».
-
از مصاحبه سایت
"ایران صدا.آی
ار" یا " iranseda.ir" با
«محمدمهدی
عبدخدایی».
- سایت
"جماران.آی
ار" یا "jamaran.ir".
......... ................. ...............
کتاب
«خاطرات محمد
مهدی عبدخدایی»
از
انتشارات
مركز اسناد
انقلاب اسلامی،
سال 1386 .
انقلاب
اسلامی ، مروری
بر تاريخچه فداییان
اسلام
این
کتاب حاوی شرح
زندگی و
خاطرات سياسی یکی
از اعضای اصلی
گروه مذهبی
فدائيان
اسلام است، كه
به رهبری نواب
صفوی عليه
رژيم پهلوی
فعاليت ميكرد.
اين كتاب،
مستند به
اسناد مكتوب
تاریخی و گفته
های شفاهی
شاهدان است.
مبارزات و
برخوردهای
فدائيان
اسلام و ترورهای
سياسی انجام
گرفته به دست
اين گروه و
زندانی شدن
اعضای آن نيز
مطرح گرديده
است. چگونگی
برخورد رژيم
پهلوی با اين
گروه و اعضا و
هواداران آن
نيز به تفصيل
بيان شده است.
منبع:
- سایت
"نوید
شاهد.کام" یا " navideshahed.com".
......... ................. ............... ............... ............
با تشکر
از «محمدمهدی
عبدخدایی» و محمدرضا
یزدانپناه و از
سایت " iranamerica.com"، و از
سایت "نوید
شاهد.کام" یا " navideshahed.com"،
و از سایت "ایران
صدا.آی ار" یا "
iranseda.ir"، و از
سایت
"جماران.آی
ار" یا "jamaran.ir" /
سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت/ 11 مهرماه
1392 / 3 اکتبر 2013 میلادی/