با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش
آمدید.
دکتر محمد
مصدق
دکتر
محمد مصدق؛
دکتر محمد
مصدق پیشوای
نهضت ملی شدن
نفت ایران
(از 1261 تا
14 اسفند 1345
خورشیدی)
محمد مصدق، بی گمان یکی از مردان تاریخ ساز ایران به شمار می رود. او، که نامش با نهضت ملی شدن صنعت نفت عجین شده است، در چنین روزی(14 اسفند) پس از آن که خدمات بزرگی به کشور کرد، دار فانی را وداع گفت و با نامی نیک، در خاک ایران آرمید. انتشار بخشی از نطق او در 20 تیر 1330 خورشیدی در مجلس شورای ملی و مروری بر زندگی پر فراز و نشیب اش، کمترین کاری است که برای ادای دین به این چهره ملی می توان انجام داد.
بیستم
تیرماه 1330
خورشیدی
«...
اکنون آفتاب
عمر من به لب
بام رسیده و
دیر یا زود
باید به راهی
بروم که همه
ناگزیر،
خواهند رفت ولی
چه زنده باشم
و چه نباشم،
امیدوارم و
بلکه یقین
دارم که این
آتش خاموش
نخواهد شد و
مردان بیدار
کشور این
مبارزه ملی را
آن قدر دنبال
می کنند تا به
نتیجه برسند و
اگر قرار باشد
در کشور خود،
آزادی عمل
نداشته باشیم
و بیگانگان بر
ما مسلط باشند
و رشته ای بر
گردن ما
بگذارند و ما
را به هر سوی
که می خواهند
بکشـَند، مرگ
بر چنین زندگی
ای ترجیح دارد
و مسلم است که
ملت ایران با
آن سوابق
درخشان
تاریخی و خدماتی
که به فرهنگ و
تمدن جهان
کرده است، هرگز
زیر بار این
ننگ نمی رود.
... امروز
مبارزه ی
بزرگی را ملت
ما شروع کرده
است که هیچ کس
از ابهت آن
غافل نیست،
البته در این
گونه جنبش های
اجتماعی باید
در مقابل
هرگونه محرومیت
ایستادگی کرد
و در برابر آن
آماده بود. هیچ
مبارزه ای هر
قدر کوچک و
ناچیز باشد،
به آسانی به
نتیجه نمی
رسد؛ تا رنج
نبری، گنج
میسر نمی شود.
در این راه
نیز سعی
ناکرده به
جایی نتوان
رسید ...»
محمد مصدق
(مصدق
السلطنه) ، از
تبار قاجاریه
پدر محمد
مصدق ، میرزا
هدایت الله
وزیر دفتر (مظفرالدینشاه)
؛ مادر محمد
مصدق ، ملک
تاج خانم
(معروف به نجم
السلطنه)
ملک تاج خانم
دخترعموی
ناصرالدینشاه ؛ مادر
ملک تاج خانم
، دختر
عبدالمجید میرزا
نوه عباس
میرزا
پدر ملک تاج
خانم ،
شاهزاده
فیروز میرزا
نصرت الدوله
(برادر
محمدشاه)
دکتر
محمد مصدق در
سال 1261 هجری
خورشیدی در
(سنگلج)
تهران، از
مادری و پدری
که از خانواده ای اشرافی از
شاهان سلسله
قاجاری بدنیا آمد.
پدر او میرزا
هدایت الله
معروف به «وزیر
دفتر» از رجال
عصر ناصری
(دوران طویل
المدت
ناصرالدینشاه) و مادرش شاهزاده
خانم "ملک
تاج خانم"،
معروف به نجم
السلطنه (این
لقب را از
مادرش به ارث
برده بود) دختر
شاهزاده
فیروز میرزا
نصرت الدوله
برادر محمد
شاه بود (و نجم
السلطنه بزرگ
که مادربزرگ
محمدالسلطنه
بود همچنین
دخترعموی
ناصرالدینشاه
بود) ، که
پدرش عبدالمجید
میرزا
فرمانفرما، نوه ی
عباس میرزا (ولیعهد و
نایب السلطنه
ی اصلی
فتحعلیشاه) بود.
میرزا
هدایت الله
وزیر دفتر،
بجه خردسال
محمد مصدق
السلطنه،
برادربزرگش
میرزاعلی
(موثق الدوله)
نشسته روی
زمین؛
میرزا
هدایت الله
وزیر دفتر ،
کفالت امور
مالیه
ناصرالدینشاه
پدر
محمد مصدق، میرزا
هدایت الله (وزیر
دفتر)
که مدت مدیدی
در سمت «رییس
دفتر استیفاء»
امور مربوط به
وزارت مالیه
را در زمان
سلطنت ناصرالدین
شاه به عهده
داشت، لقب
مستوفی
الممالکی را
بعد از
پسرعمویش
میرزا یوسف
مستوفی
الممالک از آن
خود می دانست،
ولی میرزا
یوسف در زمان
حیات خود لقب
مستوفی الممالک
را برای پسر
خردسالش
میرزا حسن
گرفت و میرزا
هدایت الله
بعنوان
اعتراض از سمت
خود استعفا
نمود. بعد از
مرگ میرزا
یوسف،
ناصرالدین
شاه میرزا
هدایت الله را
به کفالت امور
مالیه و
سرپرستی
میرزا حسن
منصوب کرد.
محمد "مصدق
السلطنه ده
ساله" (1271
خورشیدی)
میرزا
هدایت الله (وزیر
دفتر)
سه پسر داشت
که محمد
(مصدق)
کوچک ترین
آنها بود.
هنگام مرگ
میرزا هدایت الله (وزیر
دفتر)
در سال 1271
خورشیدی، محمد
(مصدق)
ده ساله بود،
ولی
ناصرالدین شاه
علاوه بر
اعطای شغل و
لقب میرزا
هدایت الله (وزیر
دفتر)
به پسر ارشد
او میرزا حسین
خان، به دو
پسر دیگر او
هم القابی
داد، و محمد
(مصدق)
را «مصدق
السلطنه»
نامید.
میرزا
فضل الله خان
وکیل الملک پدرخوانده
محمد مصدق 14
ساله ، منشی
مخصوص مظفرالدینشاه
(1273 خورشیدی)
دکتر
محمد مصدق
در خاطرات خود
از دوران
کودکیش می
نویسد : «چون
مادرم پس از
فوت پدر با
برادرم میرزا
حسین وزیر
دفتر (از زن
دیگر پدرش) اختلاف
پیدا کرد، با
میرزا فضل
الله خان وکیل
الملک منشی
باشی ولیعهد
(مظفرالدین
شاه) ازدواج
نمود و مرا هم
با خود به
تبریز برد. در
آن موقع من در
حدود دوازده
سال داشتم ...» محمد
خان مصدق
السلطنه پس از
اتمام
تحصیلات مقدماتی
در تبریز
همراه پدر
خوانده اش، که
بعد از جلوس
مظفرالدین
شاه بر تخت
سلطنت به سمت
منشی مخصوص
شاه تعیین شده
بود، به تهران
آمد.
محمد مصدق 14
ساله مستوفی
(مسئول مالیات)
خراسان (1275 تا 1285
خورشیدی/1896 تا
1906 میلادی/ 1314 تا 1324
قمری)
در سال
1275 خورشیدی
مصدق
السلطنه(محمد
مصدق) 14 ساله بنا به
تحصيلات و
قابليت شخصی و از طرفی به
واسطهی حضور
سابق پدر در
مقام مستوفی
خراسان، به
منظور تصدی "استيفای خراسان" به
آن استان عزيمت
نمود. و در همين سال
ناصرالدين
شاه به قتل
رسيد.
مصدق
السلطنه با
وجود سن کم در
نخستین سال
های خدمت در
مقام مستوفی
گری خراسان
کاملا در کار
خود مسلط شد و
توجه و علاقه
عموم را به
طرف خود جلب
نمود. درباره
ی خدمات او در
خراسان، افضل
الملک در کتاب
«افضل
التواریخ» چنین
مینویسد:
«میرزا محمد
خان مصدق
السلطنه (14
ساله)
را امروز از
طرف شغل، مستوفی
و محاسب
خراسان
گویند، لیکن
رتبه و حسب و
نسب و استعداد
و هوش و فضل و
حسابدانی این
طفل یک شبه ره صد ساله
میرود. این
جوان بقدری
آداب دان و
قاعده پرداز
است که هیچ
مزیدی بر آن
متصور نیست.
گفتار و رفتار
و پذیرایی و
احتراماتش در
حق مردم به طوری
است که خود او
از متانت و
بزرگی خارج
نمیشود، ولی
بدون تزویر و
ریا با کمال
خفض جناح کمال
ادب را درباره
ی مردمان بجای
می آورد و نهایت
مرتبه ی
انسانیت و خوش
خلقی و تواضع
را سرمشق خود
قرار داده
است.»
در
مورد اصل و
نسب و کودکی و
دوره مستوفی
گری و حقوق
مصدق گفته
میشود: «در سال
1267 خورشیدی پدر
مصدق میرزا
هدایتالله
وزیر دفتر از
ناصرالدین
شاه درخواست
کرد که میرزا
محمد (مصدق) 9
ساله در ردیف
مستوفیان زبردست
قرار گیرد و
در فهرست حقوقبگیران
درآید و
ناصرالدینشاه
آن را پذیرفت.
میرزا محمد
رضا مؤتمنالسلطنه
شوهرخواهر
مصدق نیز
مستوفی
خراسان (مالیات
بگیر خراسان)
بود و مصدق
نزد وی و میرزا
علیاکبر
موزه
کارآموزی
مستوفی میکرده
است.
در
تاریخ 1
شهریور 1271
خورشیدی پدر
محمد میرزا(مصدق)
درگذشت. پسر
بزرگش میرزا
حسین که رسما
سالها به دلیل
بیماری میرزا
هدایت الله
وظایف دفتر
شاه را به
عهده داشت
رسما به این
سمت منصوب شد.
میرزا علی و
میرزا محمد
پسران دیگر
میرزا هدایت
الله به ترتیب
لقبهای موثق
السلطنه و
مصدق السلطنه
را گرفتند. در
همین زمان دو
سوم حقوق
دوران خدمت
میرزا هدایت
الله وزیر دفتر
بین
بازماندگانش
تقسیم شد و به
مصدق السلطنه
نیز رسید.
بدین ترتیب
مصدق که در آن
هنگام 13 ساله
بود چهار حقوق
از بودجه دولت
دریافت میداشت.
مظفرالدین
میرزا
(مظفرالدینشاه)
حاکم آذربایجان
(از 16 دی 1273 تا 8
اردیبهشت 1274
خورشیدی)
عبدالحسین
میرزا
فرمانفرما
دایی مصدق
السلطنه ،
وزیر جنگ
مظفرالدینشاه
؛ «حضرت علیا» ،
خاله مصدق ،
همسر
مظفرالدینشاه
مظفرالدین
میرزا، با
عنوان ولیعهد
ناصرالدینشاه
(از 16 دی 1273 تا 8
اردیبهشت 1274
خورشیدی)، و
به رسم دوره
قاجار
فرمانروای
آذربایجان
بود و در
تبریز زندگی
می کرد به
همراه منشی
خود میرزا فضلالله
وکیل الملک به
تهران سفر کرد
و حدود سه ماه
را در منزل
عبدالحسین
میرزا
فرمانفرما دایی
مصدق السلطنه
به سر برد.
میزبان
ولیعهد خواهر
زنش یعنی نجم
السلطنه مادر
مصدق السلطنه
بود. در
درازای این سه
ماه نجم
السلطنه مادر
مصدق با میرزا
فضلالله
وکیل الملک
منشی ولیعهد
ازدواج میکند
و در بهار 1274
خورشیدی به
همراه شوهر
خود و مصدق
السلطنه و با
همراهی
مظفرالدین
میرزا از تهران
به تبریز جا
به جا می شود.
در
سال 1275 خورشیدی
مظفرالدین
شاه پس از قتل
پدرش ناصرالدین
شاه تاج گذاری
میکند. همسر
مظفرالدین شاه
حضرت علیا و
خواهرش نجم
السلطنه همگی
به همراه
خانواده و
بستگان و
درباریان از
تبریز به تهران
نقل مکان
میکنند.
مصدقالسلطنه
مستوفی
خراسان (30 آذر 1275
خورشیدی)
در
همان سال 1275
خورشیدی دایی
مصدق
عبدالحسین میرزا
فرمانفرما با
بقیه افراد
فامیل مادری
علیه علیاصغرخان
اتابک معروف
به امین
السلطان
اتابک اعظم
نخست وزیر(که
بعدأ ترور شد)
توطئه کردند و
چهارماه پس از
به تخت نشستن
مظفرالدین
شاه با دسیسه
اتابک اعظم را
کنار زدند و
در 30 آذر 1275 خورشیدی
مصدقالسلطنه
مستوفی خراسان
شد و مقام
شوهر خواهرش
(میرزا محمد
رضا مؤتمنالسلطنه)
را گرفت. این
آغاز خود
کامگی
عبدالحسین
میرزا
فرمانفرما
(دایی مصدق) با
سمت وزیر جنگ
بود.
فئودال های
بزرگ ایران در
اوایل مشروطه
(1285 خورشیدی)
مصدقالسلطنه
از آغاز کار
به سمت مستوفی
خراسان، در
درازای ده سال
یعنی تا پایان
سلطنت
مظفرالدین
شاه، خالصجاتی
را خریده بود
و در اوایل
مشروطیت در
ردیف یکی از
بزرگ
فئودالهای
کشور درآمده و
شخصا در ردیف
مادرش نجم
السلطنه و
دایی اش
فرمانفرما
قرار گرفته
بود. در
فهرستی که در
آن زمان به چاپ
رسید، 93 مالک
بزرگ یا
فئودال ایران
را نام برده
بود که از
جمله نامهای
نامی آن زمان
که به چشم می
خورد و اینان
فامیلهای
مصدق بودند
عبارتند از :
-
حضرت
اقدس والا
آقای عضد
السلطان (شوهر
خواهر مصدق).
-
حضرت
مستطابه علیه
عالیه حضرت
علیا دامت شوکتها
(زن
مظفرالدینشاه،
خواهر مادر
مصدق و خاله
مصدق).
-
حضرت
والا آقای
عبدالحسین
میرزا
فرمانفرما (دایی
مصدق).
-
جناب
آقای امام
جمعه
ظهیرالاسلام
(برادر زن مصدق).
-
جناب
حاجی
ناصرالسلطنه
(برادر شوهر
مادر مصدق).
-
جناب
مستطاب اجل
آقای وزیر
دفتر (میرزا
حسین برادر
مصدق).
-
حاجیه
نجم السلطنه
(ملک تاج خانم
مادر مصدق).
-
جناب میرزا
فضل الله خان
وکیل الملک (پدر
ناتنی مصدق).
-
و جناب
مصدق السلطنه.
در
مورد محمد
مصدق
السلطنه،
مستوفی
خرُدسال خراسان
مقاله ای
داریم از
مخالفان او و
بصورت پ.د.اف،
و اینجا را
کلیک کنید.
ازدواج مصدق 22
ساله با شمس
السلطنه نوه
دختری
ناصرالدین
شاه (1280 خورشیدی)
سال
1280 خورشیدی،
مصدق که در آن
زمان 22 سال
داشت زهرا
دختر «میرسید
زین العابدین
ظهیرالاسلام» سومین
امام جمعه
تهران را به
همسری اختیار
کرد. زهرا
ملقب به شمس
السلطنه بود.
مادر زن مصدق دختر
ناصرالدین
شاه بود که
لقب ضیاالسلطنه
را داشت و پس
از مرگ وی این
لقب به دخترش
زهرا که همسر
مصدق بود داده
شد. ازدواج
این دو 64 سال تا
پایان
زندگانی اشان
ادامه یافت.
این زوج دو
پسر به نامهای
احمد و غلام
حسین و سه
دختر به
نامهای
منصوره و
ضیااشرف و
خدیجه به دنیا
آوردند.
مصدق
السلطنه 24
ساله بعد از
انقلاب
مشروطه ؛
نمایندگی
اصفهان (1285 خورشیدی/1906
میلادی/ 1324 قمری)
محمد
مصدق 24 ساله
بعد از امضای
فرمان مشروطه
بتوسط
مظقرالدینشاه
، بنا
به درخواست
رجال و
بزرگان
ايالت
اصفهان از آنجا
به نمايندگی دوره
اول مجلس
شورای
ملی
انتخاب شده اما مجلس
به علت به
حدّ
نصاب نرسيدن
سن محمد مصدق
(طبق قوانین
دوران مشروطه
نمایندگان
مجلس شورای
ملی میبایستی
سی ساله
میبودند: سایت
خانه و
خاطره)، وکالت او
را برای
نمایندگی
مردم اصفهان را
نپذيرفت.
عضویت محمد
مصدق در جامع
آدمیت (1286
خورشیدی/1907 میلادی)
بنابر
نوشته امیر
خدایوردی پور
از دوستداران
دکتر محمد
مصدق، مصدق
السلطنه در
سال 1286 خورشیدی به
عضويت «جامع
آدميت» و بعد به
عضویت «مجمع
انسانيت» درآمد.
او همچنین نيابت
رياست آن مجمع
را بعهده
داشت.
مصدق فارغ
التحصيل
دکترای حقوق
در سویییس (از 1287
تا 1292 خورشیدی/
از 1908 تا 1913
میلادی)
محمد
مصدق 26
ساله در
سال 1287 خورشیدی برای آغاز
تحصيل در
مدرسهی علوم
سياسی
پاريس در
رشتهی علوم
ماليه يا
اقتصاد سياسی به
فرانسه عزیمت
نمود و پس
از سه سال
به علت
کسالت به
ايران
مراجعت نمود اما بار
دیگر
دوبار به اروپا برگشت و
در شهر نوشاتل
سوييس در
رشتهی «دکترای حقوق» به
تحصيل مشغول شد و در سال 1292 خورشیدی
فارغ
التحصيل
گرديده. محمد
مصدق
رسالهی دکترای خود را با
عنوان «وصيت در
حقوق اسلام» و «حقوق شرعی زنان» در سال 1293 خورشیدی
بهچاپ
رسانيد.
بازگشت مصدق
به ایران
هنگام جنگ
جهانی اول (1293 خورشیدی/1914
میلادی)
مصدق
در سال 1293
خورشیدی/ 1914
میلادی
بهنگام جنگ جهانی
اول به ایران
بازگشت و به
تدریس در
مدرسهٔ علوم
سیاسی تهران
پرداخت. در
همین زمان هم
به تألیف و
نشر آثاری
همچون «کاپیتولاسیون
و ایران» ،
«دستور در
محاکم حقوقی
شرکتهای
سهامی در
اروپا» پرداخت.
عضویت در
احزاب اعتدال
و دمکرات ؛
خدمت در عضويت
کميسيون
تطبيق
حوالجات (1294
خورشیدی/1915
میلادی)
محمد
مصدق در سال 1294
خورشیدی/1915
میلادی برای مدتی به عضويت
حزب اعتدال
و بعد حزب
دموکرات
درآمد. او با
سوابقی که در
امور مالیه و
مستوفی گری
خراسان داشت در آبان
ماه همين
سال از طرف
مجلس سوم به عضويت
کميسيون
تطبيق
حوالجات (جانشين
ديوان
محاسبات=مالیه،
دارایی)، برای 2 سال انتخاب
شد.
مصدق معاونت
وزارت مالیه و رييس
کل محاسبات
کشور (1296
خورشیدی/1917
میلادی)
سپس
در سال 1296
خورشیدی/1917
میلادی، محمد
مصدق به معاونت
وزارت ماليه
انتخاب گردید و رييس
کل محاسبات کشور
شد. دکتر
مصدق نزدیک به
چهارده ماه در
کابینه های مختلف
این سمت را
حفظ می کند تا
اینکه
سرانجام در حکومت
صمصام
السلطنه به
علت اختلاف با
وزیر وقت
مالیه (مشار
الملک) از
معاونت وزارت
مالیه استعفا
می دهد و
هنگام تشکیل
کابینه دوم
وثوق الدوله
(برادر احمد
قوام یا قوام
السلطنه که
فامیل با مصدق
السلطنه
بودند)
مجددا عازم
اروپا می شود.
عزیمت
دوباره مصدق به
اروپا (1298
خورشیدی/ 1919
میلادی)
قرارداد 1919
وثوق الدوله
(قرارداد
آرمیتاژ
اسمیت) (1298
خورشیدی)
سپس
دکتر محمد
مصدق در سال 1298
خورشیدی/1919
میلادی به
سویس عزیمت
نمود. او در
خاطرات خود از
دوران اقامت
در سوییس که
آن را «وطن
ثانوی» خود می
خواند
مینویسد : «در
آنجا بودم که
قرارداد 1919 وثوق
الدوله (یا قرارداد
31 مارس 1919 میلادی
آرمیتاژ
اسمیت/ 10
فروردین 1298
خورشیدی/ سایت
خانه و خاطره) بین
ایران و
انگلیس منعقد
گردید ... تصمیم
گرفتم در
سوییس اقامت
کنم و به کار
تجارت پردازم.
مقدار
قلیلی هم کالا
که در ایران
کمیاب شده بود
خریده و به
ایران
فرستادم؛ و
بعد چنین صلاح
دیدم که با
پسر و دختر
بزرگم که ده
سال بود وطن
خود را ندیده
بودند از
طریق روسیه به
ایران بیایم و
بعد از تصفیه
ی کارهایم از
ایران مهاجرت
نمایم. این
بود که همان
راهی که رفته
بودم به قصد
بازگشت به
ایران حرکت
نمودم ...»
بازگشت
دوباره مصدق به
ایران (1299
خورشیدی)
دکتر
مصدق شرح مفصلی
از جریان
مسافرت خود از
طریق قفقاز به
ایران داده و
از آن جمله می
نویسد که چون
کمونیست ها بر
این منطقه
مسلط شده
بودند، به او توصیه
کرده بودند که
دست هایش را
با دوده سیاه
کند تا کسی او
را سرمایه دار
نداند ! دکتر مصدق
اضافه می کند:
«... به
دستور ژنران
قنسول ایران
در تفلیس
اتومبیلی
تهیه نمودند
که با پرداخت
چهل هزار
مناتت مرا به
پتروسکی
برساند و از
آنجا از طریق
دریا وارد
مشهد سر
(بابلسر فعلی)
شویم. ولی چند
ساعتی قبل از
حرکت خبر رسید
که کمونیست ها
«دربند» را تصرف
کرده اند که
از این طریق
نیز مایوس شدم
و چون ناامنی
در تفلیس رو
به شدت می
گذاشت از همان
خطی که آمده
بودم به سوییس
بازگشت کردم.» بعد از
بازگشت دکتر
مصدق به
سوییس،
مشیرالدوله حسن
پیرنیا که به جای
وثوق الدوله
به نخست وزیری
انتخاب شده
بود، تلگرافی
بعنوان مصدق
السلطنه به
سوییس فرستاد
و او را برای
تصدی وزارت
عدلیه به
ایران دعوت کرد.
مصدق
السلطنه (دکتر محمد
مصدق) والی
خراسان از 1299 تا
اوایل 1300 خورشیدی؛
والیگری
ایالت فارس
(از 1299 تا 3 فروردين
1300 خورشیدی/1920
تا 1921 میلادی)
در
بازگشت دکتر
مصدق به ایران
ابتدا با
کشتی وارد بندربوشهر شد که
مورد استقبال
بزرگان و سران
مردم بوشهر
قرار گرفت و پس از
ورود به شیراز
بر حسب تقاضای
محترمین فارس عریضهای
به تهران برد
و در تهران به
والیگری
(استانداری)
فارس منصوب شد
(از 19 مهر 1299 تا 3
فروردین 1300 خورشیدی)
و مدتی بعد از
کودتای (سوم
اسفند 1299 خورشیدی)
سیّد ضیاء و
تا سوم
فروردین 1300
خورشیدی در این
مقام ماند و برای
ایجاد امنیت و
جلوگیری از تعدّی
قدمهای موثری
برداشت.
کودتای سوم
اسفند 1299
سیّد ضیاء
پس از
کودتاي سوم
اسفند 1299 خورشیدی/1920
میلادی، او از طريق
صحبت برای عموم
رجال و نوشتن
مقالات و
روشنگری به
مخالفت شديد
با کودتای سيد ضياء
پرداخت و در سوم
فروردین سال 1300 خورشیدی
ناچارأ از والیگری
یا استانداری فارس و
بوشهر
استعفاء داد و برای مصون
ماندن از
تعرض
کودتاچيان
مدتی را در ميان
ايل قشقایی و سپس
به دعوت
سران بختياری به
ايل بختياری پناه
برد تا
کابینه سید
ضیاء پس از 100 روز
ساقط گردید.
وزیر مالیه
دولت قوام
السلطنه
برادر وثوق الدوله
(14 خرداد
تا 29 دی 1300 خورشیدی/
1921 میلادی)
پرداخت اولین
قسط قرارداد
آرمیتاژ
اسمیت (1300
خورشیدی/1921
میلادی)
بعد
از سقوط
کابینه کودتا،
قوام السلطنه
به نخست وزیری
رسید و دکتر
محمد مصدق از 14 خرداد
تا 29 دی
ماه 1300 خورشیدی در
کابينهی قوامالسلطنه
با اخذ
اختيارات
قانونی
از مجلس شورای ملی ابتدا به مدت
سه ماه در
پست وزارت
ماليه مشغول
بکار
شد (قوام
السلطنه و
برادرش وثوق
الدوله با
مصدق
خویشاوند
هستند).
و
در همین زمان
بود که مبلغ 585000
تومان بخاطر
قرارداد 1919 /1298
خورشیدی وثوق
الدوله ، از
طرف انگلیسیها
به دولت و
وزارت مالیه
پرداخت شد.
سپس مصدق در ترميم
کابينه به
وزارت خارجه
برگزيده شد ولی او این
مسئولیت را نپذيرفت.
مصدق استاندار
آذربایجان (از
اواخر بهمن 1300
تا اواسط 1301
خورشیدی)
سپس
با
سقوط دولت
قوام السلطنه
و روی کار
آمدن مجدد
مشیرالدوله (میرزا
حسن خان
مشیرالدوله
یا حسن پیرنیا) وقتی از
مصدق خواسته
شد که با سمت
والی آذربایجان
با دولت همکاری
کند، با این
شرط که
ارتشیان تحت اوامر او در
منطقه باشند،
قبولی این
ماموریت را
پذیرفت. او از اواخر
بهمن 1300 تا
اواسط سال 1301 خورشیدی
این
ماموریت را
پذیرفت، ولی
در اواخر کار
بخاطر سرپیچی
فرمانده ی
قشون
آذربایجان از
اوامرش
بدستور رضاخان
سردار سپه،
وزیر جنگ وقت،
از این سمت
مستعفی گشت و
به تهران
بازگشت.
مصدق وزیر
خارجه کابینه
مشیرالدوله (خرداد
تا اواخر مهر 1302
خورشیدی)
در
خرداد ماه 1302 خورشیدی
دکتر
مصدق در آخرین
کابینه
ی مشیرالدوله حسن
پیرنیا به سمت
وزیر خارجه
انتخاب شد.
دوستداران و
هواداران او
معتقدند «او در این
زمان با
خواسته ی
انگلیسی ها
برای دو ملیون
لیره که مدعی
بودند برای ایجاد
پلیس جنوب خرج
کرده اند به
شدت مخالفت
نمود و آب
پاکی را بر
دست وزیرمختار
انگلستان
ریخت.»
نخست وزیری
سردارسپه (سوم
آبان 1302
خورشیدی)
پس
از استعفای نخست
وزیر مشیرالدوله حسن
پیرنیا در
اواخر مهرماه
1302 خورشیدی، چون
کسی مسئولیت
نخست وزیری را
نمی پذیرفت، سردار
سپه با فرمان
احمدشاه، که
در اینموقع در
اروپا بود، در
سوم آبانماه 1302
خورشیدی به نخست
وزیری رسید و
دکتر مصدق از
همکاری با این
دولت خودداری
ورزید.
مصدق
نماینده
تهران در مجلس
پنجم (22 بهمن 1302
خورشیدی)
دکتر
مصدق در دوره
ی پنجم مجلس
شواری ملی به
وکالت مردم
تهران انتخاب شد. او به تشکيل
کميسيون
معارف(فرهنگی) پرداخت
که در هماهنگی با آيات
عظام حوزه
قم بود. او
همچنین در این
دوران کتاب
"حقوق
پارلمانی در ايران
و اروپا" را نيز
تأليف نمود. و در همین دوران
بود که
صحبت از
انقراض سلطنت
خاندان قاجار
و برپایی جمهوریت
بتوسط اکثریت
نمایندگان
مجلس شورای
ملی بمیان آمد
که با مخالفت
نمایندگان
اقلیت مجلس
روبرو گردید: «دوره
پنجم مجلس
شورای ملی با
نطق محمدحسن
میرزا- برادر
و ولیعهد احمد
شاه- در حالی
رسمأ افتتاح
شد که ایران
می رفت به نام
«جمهوریت »
دوران گذار
خود را از سلطنت
قاجاری به سوی
سلطنت پهلوی
تجربه کند.
انگلیس
که با طرح و
تبلیغ چهره
رضاخان، وی را
در ساختار
نظامی دولت
قاجار قرار
داده بود، زمینه
کنار نهادن
«احمدشاه » را
توسط روزنامه
ها و گروه ها و
احزاب زنجیره
ای آن زمان که
در راس آنان
«حزب تجدّد»
سید محمد تدین
قرار داشت
فراهم ساخته
بود، و کابینه
مشیرالدوله
حسن پیرنیا
نیز مجبور به
استعفاء شد. و
احمد شاه زیر
فشارهای
سفارت انگلیس
و تهدیدات رضاخان
و جوسازی های
روزنامه هایی
که خواستار به
قدرت رسیدن
«دولتی مقتدر»
بودند، رضاخان
را به «رئیس
الوزراء»
(نخست وزیری)
منصوب کرد.
تبدیل سلطنت
قاجار به نظام
جمهوری (فروردین
1303 خورشیدی)
رضاخان
پس از دستیابی
به جایگاه
کلیدی رئیس الوزرایی
نخست زمینه
مسافرت
احمدشاه به
خارج از کشور
و سپس تصرف
شهربانی را
سرلوحه
برنامه های
خویش قرار داد
و آن گاه
حرکتهای
دیکتاتور
منشانه و حذف
مخالفین خویش
از صحنه سیاسی
را حرکتی در
راستای تلاش برای
«استقرار نظام
جمهوری» در
اذهان عمومی
توجیه کرد. همزمان
با این حرکت،
روزنامه های
وابسته به رضاخان
با نقد مفاسد
دولت قاجار،
خواستار استقرار
«نظام جمهوری »
شدند.
حرکت
روزنامه ها در
تبلیغ واژه
«جمهوری» به
گونه ای بود
که حتی مجله
های خارج از
کشور چون مجله
«ایران شهر» به
مدیریت حسین
کاظم زاده به
صف جمهوری
خواهان پیوست.
در مدت زمان
کوتاهی، واژه
«جمهوری» و
«جمهوریت خواهی»
شهره بازار شد
و این تب کاذب
به برپایی
میتینگ ها و راهپیمایی
هایی در شهر
تهران مبدل
شد. در این میان،
رضاخان به
سنبل جمهوری
خواهی شهرت
یافت. وی وعده
داد که در
فروردین 1303
(خورشیدی)
سلطنت قاجار
را به نظام
جمهوری تبدیل
خواهد کرد.
رضاخان
که افکار
عمومی را
متاثر از
شعارهای خود و
روزنامه های
وابسته می
دید، بر آن شد
تا «خانه ملت»
(مجلس شورای
ملی) را نیز
همسو با خود
سازد. وی که از
حمایت شدید
«فراکسیون تجدّد»
به رهبری سید
محمد تدین، که
نقشی محوری در
شناساندن وی
به جامعه ایفا
کرده بود،
برخوردار بود
با تهدید و
تطمیع
نمایندگان را
یکی پس از
دیگری به جناح
و طیف خود فرا
خواند. رایزنی
های وابستگان
رضاخان در
مجلس به گونه
ای رقم خورد
که حتی
«فراکسیون
سوسیالیست» به
رهبری سلیمان
میرزا (بعدأ
از رهبران اول
کمونیستها:
سایت خانه و
خاطره) نیز به
جمع جمهوری
خواهان پیوست
و به یک باره
مجلس به دو
گروه اکثریت
جمهوری خواه و
اقلیت مخالف مبدل
شد.
جناح اقلیت
مجلس به
محوریت؛ سید
حسن مدرس، ملک
الشعراء
بهار، سید حسن
زعیم و حایری
رضاخان
که درصدد بود
تا هرچه زودتر
اعتبارنامه
نمایندگان
اکثریت را به
امضاء برساند
و زمینه حمایت
نمایندگان از
وی برای
«استقرار نظام
جمهوری» با
«سلطنت» وی
فراهم شود با سدّ
محکم جناح
اقلیت مجلس به
محوریت
افرادی چون
سید حسن مدرس،
ملک الشعراء
بهار، سید حسن
زعیم و حایری
روبرو شد.
شهید
مدرس که می
دید به نام
جمهوریت،
استبدادی
دهشتناک تر به
مراتب بدتر از
استبداد
قاجاریه در
حال شکل گیری
است، برای
آگاه ساختن
خواص به
رایزنی با علمای
قم و نیز
روزنامه
نگاران
پرداخت. وی
حتی با شاهزادگان
قاجار نیز به
رایزنی
پرداخت اما هیچ
کدام از نشست
های وی به ثمر
نرسید. مدرس
خود در مقابل
خطری که ایران
را تهدید می
کرد شجاعانه
ایستاد و در
نخستین گام،
با سخنان
روشنگرانه
خود در مجلس
پنجم، مساله
به تعویق انداختن
و عدم امضای
اعتبارنامه
نمایندگان جمهوری
خواه را مطرح
ساخت. اظهارات
مدرس طرفداران
«جمهوریت» و
اکثریت را به
ترک مجلس
واداشت. در
این جا بود که
دکتر حسین
بهرامی به
تحریک سید
محمد تدین در
راهرو مجلس به
مدرس سیلی زد. و
مدرس اولین
نماینده و
عالم دینی است
که از واژه
«جمهوریت» در
ایران سیلی
خورده است.
حرکت
گستاخانه و
خشونت طلبانه
جمهوری خواهان،
در برابر عالم
بزرگی چون
مدرس بازتاب
های گوناگونی
در پی داشت.
ملک الشعراء
بهار رئیس مجلس
استعفا داد که
با استعفای وی
موافقت نشد. مردم
خشمگین در روز
دوم فروردین 1303
خورشیدی در
حالی که آیة
الله حاج شیخ
عبدالنبی نوری
پیشاپیش آنان
حرکت می کرد،
با فریادهای «مرده
باد جمهوری،
زنده باد
مدرس، ما دین
نبی می خواهیم
جمهوری نمی
خواهیم » وارد
مجلس شدند و
خواستار
برخورد با
جمهوری
خواهان و
مسببان هتک
حرمت عالم
دینی خود
شدند.
هیئتی به
ریاست «مصدق
السلطنه»،
مامور
بازگرداندن رضاخان
به تهران (از
جناح اکثریت
مجلس)
وضعیت
بحرانی
تهران،
رضاخان نخست
وزیر را به ترک
پایتخت وا
داشت. اینجا
بود که علیرغم
مخالفت مدرس و
جناح اقلیت
مجلس، جناح
اکثریت مجلس
هیئتی دوازده
نفره را به
ریاست «مصدق
السلطنه»،
مامور
بازگرداندن
رضاخان به
تهران کرد.
بازگشت
رضاخان توسط
نمایندگان
اکثریت، موجب
تشدید تنش،
ترور، شکنجه و
آزار مخالفین جمهوری
شد. از این رو،
مدرس و چند تن
دیگر شجاعانه
طرح استیضاح
رضاخان را
تقدیم مجلس
کردند. اما این
طرح به شیوه
ای ماهرانه از
دستور کار
مجلس خارج شد
و تیمورتاش که
بعدها در کنار
رضاخان مظهر
قساوت و خشونت
در تاریخ
سیاسی ایران
شد و در آن
هنگام جزو
جناح اکثریت
مجلس و
هواداران جمهوریت
بود خواستار
رای اعتماد به
دولت شد.
پایان حکومت
قاجارها در
ایران (9 آبان 1304
خورشیدی)
در
روز 9 آبانماه 1304
خورشیدی/ 1925
میلادی طرح
خلع سلطنت
احمدشاه و
پادشاهی
قاجارها به مجلس
شورای ملّی
رفت و پایان
حکومت
قاجارها به
تصویب اکثریت
نمایندگان
مجلس رسید.
تایید سلطنت
پهلوی توسط مجلس
شورای ملی (25
آذر 1304 خورشیدی)
و
«سیدمحمد تدین
» نایب رئیس
مجلس، بدون
توجه به
«اخطارهای
قانونی مدرس » در
جایگاه «ریاست
مجلس» نشست و
زمینه تفویض
حکومت به
رضاخان را
فراهم ساخت. و
در 25 آذر 1304
خورشیدی مجلس
شورای ملی
رضاخان را
رسما شاه
ایران اعلام
کرد.
تاجگذاری
رضاخان (4
اردیبهشت 1305
خورشیدی)
و
رضاخان در
چهارم اردیبهشت
سال 1305 خورشیدی
در کاخ گلستان
تاج گذاری
کرد.
پایان دوره
پنجم مجلس
شورای ملی (از 1302
تا 1304 خورشیدی)
دوره
پنجم
قانونگذاری
از 22 بهمن 1302 تا 22
بهمن 1304 خورشیدی
عمر داشت. دوره
پنجم مجلس
شورای ملی در
حالی به اتمام
می رسید که
رضاخان خود را
سخت مدیون
نمایندگان
جمهوریخواه مجلس
پنجم می دید.
از این رو بر
آن شد تا با
دخالت مستقیم
در انتخابات
مجلس ششم و
تقلب در آراء
نسبت به
دوستان خود
ادای دین کند.
انتخابات
دوره ششم مجلس
شورای ملی (از 19
تیر 1305 تا 22
مردادماه 1307
خورشیدی)
برگزاری
انتخابات
دوره ششم مجلس
شورای ملی (از 19
تیر 1305 تا 22
مردادماه 1307
خورشیدی) را
باید آغاز
تقلب آشکار در
انتخابات در تاریخ
سیاسی مجلس به
شمار آورد.
تقلب آشکار
توسط مجریان
انتخابات،
طرفداران
رضاخان را به
مجلس راه داد.
تنها در تهران
و چند شهر
دیگر مردم با
حفاظت شدید از
صندوق ها و
خوابیدن بر
روی آنها
توانستند
برخی از
مخالفین دولت
و جمهوریخواهان
دیروز و سلطنت
طلبان بعدی و
به اصطلاح اصلاح
طلبان امروز
را به مجلس
بفرستند که در
میان آنها
«سیدحسن
مدرس»، «ملک
الشعراء بهار»
سرشناس ترین
این افراد
بودند.»
نقش مصدق در
مجلس پنجم و
سلطنت پهلوی
اول
همانطوریکه
میدانیم بعد
از امضای
فرمان مشروطه
بتوسط
مظفرالدینشاه
در تابستان 1285
خورشیدی:
- مجلس
اول در 13 مهر 1285
افتتاح شد و
در 2 تیر 1287
خورشیدی با
بتوپ بستن
مجلس بتوسط
فرمان محمد
علیشاه، به
کار این مجلس
خاتمه داده شد
- مجلس
دوم بعد از 16
ماه و 21 روز
فترت در روز 24
فروردین 1288
خورشیدی و پس
از فتح تهران
بتوسط
مجاهدان شمالی
و بختیاریهای
سردار اسعد
دوم، افتتاح و
تا 3 دی 1289
خورشیدی و با
اولتیماتوم
شوروی تزاری
به عمرش خاتمه
داده شد
- مجلس
سوم نیز بعد
از 3 سال فترت
در 14 آذر 1293
خورشیدی
افتتاح شد که
همزمان با
شروع جنگ
جهانی اول
بود. بنابراین
عمر این مجلس
نیز بیش از
یکسال دوام
نیآورد.
- مجلس
چهارم نیز پس
از 5 سال 7 ماه و 8
روز فترت، در اول
تیرماه 1300
افتتاح گردید
و عمرش تا 30
خرداد 1302
خورشیدی بود.
- مجلس
پنجم
قانونگذاری
نیز در 22 بهمن 1302
افتتاح و تا 22
بهمن 1304
خورشیدی دوام
داشت.
و
در همین دوره
مجلس پنجم بود
که سلطنت
قاجارها را
منحل اعلام
کردند و مجلس
موسسان سلطنت
ایرانزمین را
به پهلوی اول
منتقل کرد.
و
همانطوریکه
از طرف
دوستداران
دکتر محمد مصدق
گفته شده او مخالف
سلطنت رضاخان
بوده و برای
همین در مجلس
پنجم و در
دفاع از قانون
اساسی مشروطه
و مخالفت با
شاه شدن
رضاخان نخست
وزیر سخنانی
ایراد کرد که
ما سخنرانی او
را بصورت
پ.د.اف در
اختیار خوانندگان
میگذاریم که اینجا را
کلیک کنید.
دکتر مصدق در
این سخنرانی
از زحمات
رضاخان رییس
الوزراء که
«ایشان یک
وجود موثری
هستند که
میخواهید
بلااثر کنید»
و «امنیتی که
در کشور
برقرار کرده»
قدردانی
میکند ولی با
شاهی او
مخالفت میکند
چه از جنبه
خارجیان و
سیاست خارجی و
چه از جنبه
داخلی و مردم
ایران.
ضمنأ
مقاله دیگری
داریم بصورت
پ.د.اف از آقای
شمشیری که از
مخالفان محمد
مصدق میباشند
که در اختیار
خوانندگان
میگذاریم. این
مقاله از دو
قسمت تشکیل شده
که قسمت اول
آن درباره
تغییر حکومت
سلطنت به
جمهوری است و
قسمت دوم
مربوط به
اقداماتیست که
از طرف دکتر
محمد مصدق
انجام گرفته که اینجا را
کلیک کنید.
ضمنأ لازم
بیادآوریست
بعد از کلیک
کردن اگر
پنجره یا
پنجره هایی
ظاهر شد رویo.k کلیک
کنید. ما
خواندن کامل
این مقالات را
جزو وظایف
خواننده و
پژوهشگر
گرامی
میدانیم.
نماینده
مردم تهران در
مجلس ششم (از 19 تير 1305
تا 22 مرداد 1307
خورشیدی)
محمد
مصدق بار دیگر
نماينده
مردم تهران
در دوره ششم
مجلس
شورای ملی شد.
او در
این دوران و
در جلسه 29
شهریور ماه 1305
خورشیدی در
رابطه با
برنامه های
نخست وزیر مستوفی
الممالک
سخنرانی
مخالفت آمیزی
داشته و صلاحيت
دو تن از
وزراء،
وثوق الدوله (برادر
قوام السلطنه
و فامیل مصدق) و
ذکاءالملک
فروغی (محمد علی
فروعی) را
مورد تردید
قرار داد. ما در
این رابطه
خواننده را به
پ.د.اف
پیشنهاد شده
ارجاء میدهیم.
سیّد حسن مدرس
و کلاس
اولیهای مجلس
ششم (از تیر 1305 خورشیدی)
تروز مدرس (7
آبان 1305
خورشیدی)
هنوز
دو ماهی از
تاجگذاری
رضاشاه در 4
اردیبهشت 1305
خورشیدی
نگذشته بود که
جلسه اول مجلس
ششم برقرار
گردید : «جلسه
نخست دوره ششم
مجلس در روز
نوزدهم
تیرماه 1305
خورشیدی با
ریاست سیّد
حسن مدرس آغاز
به کار کرد،
مدرس شجاعانه
«مشروعیت
انتخابات
مجلس ششم » را در
این روز به
زیر سؤال برد.
مدرس و
دوستانش در
این مجلس ششم
غریبانه تر و
مظلومانه تر،
اما مصمم تر
از گذشته به
موضع گیری های
روشنگرانه
خود ادامه
دادند تا این
که فریاد حق
طلبانه مدرس
برای
بیگانگان غیر
قابل تحمل
گردید و
سرانجام وی را
در روز هفتم
آبان 1305 خورشیدی
به گلوله
بستند. اما
مدرس از این
سوء قصد جان
سالم به در
برد و با بیان
این مطلب که
«انگلیسیها می
خواستند با
قتل من به مقصود
شوم خود برسند
ولی خدا
نخواست»
وابستگی دولت
و مجلس وقت به
اصطلاح اصلاح
طلب را به
بیگانه به
تصویر کشید.
مدرس
پس از 64 روز
بستری، به صحن
مجلس بازگشت و
روح مقاومت و
ایستادگی در
برابر ابتذال،
التقاط و
دخالت
بیگانگان در
امور داخلی را
به کالبد
جامعه دمید.
مدرس که در
نگاه دین مدارانه
خویش «سیاست
را عین دیانت »
میدانست، بین
«سیاست الهی» و
«سیاست
غیرالهی»
تمایز قائل بود.
از منظر مدرس
«سیاست
غیرالهی» مراتب
و درجاتی دارد
که اولین کلاس
این سیاست،
عوامفریبی
است. وی در
مجلس ششم
کسانی را که در
بازگرداندن و
به قدرت
رساندن
رضاخان نقش محوری
ایفا کردند،
«کلاس اولی» می
دانست که هیچ
گاه به «کلاس
دوم» ارتقاء
نخواهند یافت.
مدرس
به هنگام
مخالفت دکتر
مصدق با اعتبارنامه
یکی از وکلای
آذربایجان،
ضمن دفاع از اعتبارنامه
این وکیل چنین
فرمود: «سیاست
علمی است
مانند علوم
دیگر که
مدارجی دارد و
هر مرد سیاسی
باید آن را طی
کند و یکی پس
از دیگری آن
مدارج را
بپیماید،
پایه و کلاس
اول سیاست،
عوامفریبی
است و من با
نبوغی که در
آقای مصدق
السلطنه سراغ
دارم یقین
دارم که ایشان
همیشه در کلاس
اول سیاست
مداری باقی
خواهند ماند.
«احسنت
نمایندگان» و
به کلاس دوم
هرگز ارتقاء
پیدا نخواهند
کرد. عمر من
کفاف نمی دهد
ولی مردم
ایران و شما
نمایندگان
ملت بیست سال
بعد از این
خواهید دید که
این مصدق
السلطنه در
همان کلاس اول
باقی است و آن
روز تصدیق خواهید
کرد که سید
حسن مدرس در
شناختن مصدق
السلطنه
اشتباه نکرده
است».(*)
یکی
از استادان
تاریخ و علوم
اجتماعی از
دانشگاه
بیروت و
میشیگان در
کتاب زندگی
نامه مصدق السلطنه
می نویسد:
«مصدق السلطنه
در تمام دوران
فعالیت سیاسی
اش، همیشه «منفی
باف »، «عوام
فریب » و «غش»ی
بوده است او
با این حربه
ها به خیال
خود سیاستمداران
و دست
اندرکاران
سیاست در
ایران را فریب
می داد.» (*) وی در
ادامه می
نویسد:
«هنگامی که
رزم آرا ترور شد
(16 اسفند 1329
خورشیدی) و
لایحه ملی شدن
صنعت نفت در
ایران در روز 29
اسفند 1329 خورشیدی
به تصویب
رسید،
اطرافیان
مصدق از او
خواستند تا از
منفی بافی و
مخالفت ها دست
بردارد و با شجاعت
همه نظریاتش
را بگوید، هم
چنان پس از
رسیدن به مقام
صدارت عظمای
ایران به موجب
صورتجلسه
رسمی جبهه ملی
و یادداشت های
دو سه نفری که ما
خوانده ایم
همه اعضاء
مؤسس جبهه ملی
از او خواستند
تا از نقش
منفی دست
بردارد و مردانه
وارد کارزار
نفت با
انگلیسی ها
بشود ولی هیچ
یک از
پیشنهاداتی
که به او شد
مورد تصویب
واقع نشد و
مصدق در همه
حال با مبارزه
منفی و مصنوعی
و غش و ضعف به
کارش ادامه
داد». (*)
*)
از «زندگی
نامه مصدق
السلطنه» نوشته دکتر
بهمن
اسماعیلی.
خانه نشینی
محمد مصدق (1307
خورشیدی)
زمانیکه
عمر مجلس ششم
به پایان
رسید، و رضاشاه
با دیکتاتوری
مطلق فاتحه ی
حکومت مشروطه و
دمکراسی را
خواند، دکتر
محمد مصدق به علت
ادامه
مخالفت با
هيأت حاکمه و مخصوصا مخالفت
با
اختيارات
داور، وزير
عدليه، از
وکالت برکنار
و به
ناچار خانه
نشين گرديد.
محروم شدن از
حقّ تدریس )1315 تا
1319 خورشیدی)
دکتر
محمد مصدق در
فواصل سالهای
1315 تا 1319 خورشیدی به علت
فشار حکومت
رضاخانی خانه
نشين بود و
حتی از تدريس
در دانشکده
نيز محروم
گرديد و تا اوایل
تیرماه سال 1319 خورشیدی
در
احمدآباد
ساوجبلاغ و
تهران تحت
نظر نظميه
اقامتاجباری نمود.
بازداشت
دکتر محمد
مصدق (در 5
تیرماه 1319
خورشیدی)
ضمنأ
دکتر مصدق در
تیرماه 1319
خورشیدی بتوسط
شهربانی
رضاشاه
بازداشت گردید و به
زندان
بيرجند منتقل
شد.
بازگشت به
احمد آباد (در 23
آذر 1319 خورشیدی)
اما
هنوز چند ماهی
از بازداشت و
تبعید مصدق نگذشته
بود که با فشار عدهای از
رجال سیاسی که
هنوز قدرت
نفس کشيدن
داشتند و
«ارنست پرون
دوست ولیعهد» به
احمدآباد
بازگردانده
شد ولی
تحت نظر شهربانی
بود تا اینکه
در
شهريورماه 1320 خورشیدی اجازه
خروج از
احمد آباد را گرفت.
انتخابات
مجلس دوازدهم
(از 3 آبان 1318 تا 9
آبان 1320
خورشیدی)
دوازدهمين
دوره
قانونگذاری
در تاريخ 3
آبان 1318 خورشيدی
افتتاح شد و
در 9 آبان 1320
خورشیدی
خاتمه یافت. و
در همین دوره
دوازدهم
قانونگذاری
مجلس بود که
در شهریور 1320
خورشیدی،
ایران به
اشغال
نیروهای
متفقین درآمد
و رضا شاه از
سوی انگلیسی
ها وادار به
استعفا گردید
و سلطنت به
پسرش محمدرضا
واگذار شد.
اشغال ایران
بتوسط قوای
متفقین و
تبعید رضاشاه
(شهریور 1320
خورشیدی)
رضا
شاه در اواخر
شهریور سال 1320 خورشیدی
پس از
اشغال ایران
بوسیله ی قوای
روس و انگلیس،
از سلطنت
برکنار گشت و
به آفریقای
جنوبی تبعید
گشت و دکتر
مصدق به تهران
برگشت.
نماینده
تهران در
انتخابات
دوره سیزدهم (22
آبان 1320
خورشیدی)
سيزدهمين
دوره
قانونگذاری
در تاريخ 22
آبان ماه 1320
خورشيدی توسط
محمد رضا شاه
پهلوی افتتاح
و در تاريخ
اول آذر ماه 1322
خورشیدی
بپايان يافت.
مصدق در این
انتخابات
برای اولین
بار بعد از تبعید
رضا شاه
بعنوان منتخب
مردم تهران به
مجلس شورای
ملی راه یافت.
نماینده اول
تهران در مجلس
چهاردهم (6
اسفندماه 1322 تا 21
اسفند 1324 خورشیدی)
چهاردهمين
دوره
قانونگذاری
مجلس شورای
ملی ایران در
تاريخ 6 اسفند
ماه 1322 خورشيدی
افتتاح گرديد.
در این مجلس
برای نخستین
بار تعداد 800
كانديدا بر سر
136 کرسی مجلس با
هم به رقابت
پرداختند.
دوره چهاردهم
قانون گذاری
در تاریخ 21
اسفند 1324 خورشیدی
بپایان رسید.
در این
انتخابات
مصدق بعنوان نماينده
اول مردم
تهران برای دوره 14
مجلس شورا ملی
انتخاب گرديد. او
در این دوران مخالف
با
اعتبارنامه
نمايندگی سيد ضياء بود.
مصدق در این
مجلس برای
مقابله با
فشار شوروی
برای گرفتن
امتیاز نفت
شمال ایران،
طرحی را در
مجلس به تصویب
رساند که دولت
از مذاکره در
مورد امتیاز
نفت، تا زمانی
که نیروهای
خارجی در
ایران هستند،
منع میگردید.
نخست وزیران
این دوران تا
پایان دوره
چهاردهم
قانونگذاری (از
1322 تا 1324 خورشیدی)
1
- علی
سهیلی (از 28
بهمن 1321 تا
فروردین 1323
خورشیدی)
2
-
محمد ساعد
مراغه ای (از 8
فروردین 1323 تا
آبان 1323 خورشیدی)
3
- مرتضی
قلی بیات (از 4
آذر 1323 تا
اردیبهشت 1324
خورشیدی)
4
-
ابراهیم
حکیمی (از 22
اردیبهشت 1324 تا
خرداد 1324 خورشیدی)
5
- محسن
صدرالاشراف
(از 22 خرداد 1324 تا 22
مهر 1324 خورشیدی)
6
-
حکیم الملک
(از 7 آبان 1324 تا 30
دی 1324 خورشیدی)
مخالفت با
اعطای امتیاز
نفت به
خارجیان و اخراج
دکتر میلیسپو
(1323 خورشیدی)
در
سال 1323 خورشیدی
محمد ساعد
مراغه ای و
مرتضی قلی
بیات نخست
وزیران ایران
بودند. مصدق
در این سال مخالف
با اعطای هرگونه
امتياز نفت
به خارجيان بود. ضمنأ طرح
چهار مادهای را
پیشنهاد کرد
که منع
دولتهای ايران
برای
مذاکره با
خارجيان
دربارهی واگذاری
امتياز نفت را
شامل میشد.
ضمنأ مصدق
درخواست
اخراج دکتر
ميليسپو، مستشار
آمريکایی در امور
مالی و بانکی ايران را
خواهان شد.
رهبری اقلیت
مجلس برعلیه
صدرالاشراف (از
22 خرداد تا 22
مهرماه 1324
خورشیدی)
در
مجلس چهاردهم
مصدق رهبری اقليت
مجلس در
استراکسيون
عليه کابينه
صدرالاشراف (محسن
صدر) را بعهده
داشت.
مصدق
کاندیدای
نخست وزیری (آبان
ماه 1324 خورشیدی)
و
در این سال
دکتر محمد
مصدق بعد از
نخست وزیری
محسن
صدرالاشراف،
بنا بر رأی و تمايل 53
تن از
نمايندگان
مجلس شورای ملی،
کاندیدای نخست
وزيری
شد
اما حکيم
الملک با آرای
بیشتری نخست
وزير ایران شد. اما
هنوز چند ماهی
از نخست وزیری
حکیم الملک نگذشته
بود که دولت
او سقوط کرد و
احمد قوام (قوام
السلطنه) از
سوم بهمن ماه 1324
تا 5 دیماه 1326
نخست وزیر
ایران شد.
مصدق در
اين سالها با فرمایشی بودن
انتخابات
مجلس (مخالف
بودن با
اکثریت
نمایندگان
مجلس شورای ملی) و
حکومت (دولت) احمد
قوام،
به طور علنی آن
حکومت
را
تحريم
نمود.
عدم حضور
مصدق در مجلس
پانزدهم (25
تیرماه 1326 تا مرداد
1328 خورشیدی)
پانزدهمين
دوره
قانونگذاری
مجلس شورای
ملی پس از یک
فترت طولانی (2
سال و چهار
ماه و دو روز) در
تاريخ 25
تيرماه 1326
خورشيدی
افتتاح گردید
و در تاريخ 6
مرداد ماه 1328
خورشیدی به
پايان رسيد. در
انتخابات
دوره 15 مجلس
شورای ملی
ایران با مداخلات
احمد قوام/
قوامالسلطنه
(نخست وزیر/ از 3
بهمن 1324 تا 5 دی 1326
خورشیدی/ بعد
از حکیم
الملک) و شاه و
ارتش، دکتر
مصدق نتوانست
قدم به مجلس
پانزدهم
بگذارد.
در
این دوره هدف
عوامل وابسته
به بریتانیا
این بود که
قرارداد سال 1933
میلادی دوره
رضاشاه (منظور
لغو قرارداد
دارسی بدستور
رضاشاه در آذر
سال 1311 خورشیدی
و جریان قتل
تیمورتاش) را که بمدت 60
سال حقوق ملت
ایران را از
نفت جنوب ضایع
می ساخت، به
دست دولت ساعد
مراغهای(از 8
فروردین 1323 تا
آبان 1323
خورشیدی) و با
تصویب مجلس
شورای ملی
تنفیذ کنند.
اما بر اثر
فشار افکار
عمومی و
همچنین با کمک
اقلیت چهار
نفره مجلس
شورای ملی ،
خصوصا سخنرانی
چندین روزه
حسین مکی در
مخالفت با این
لایحه، مقصود
انگلیسیها
تأمین نشد و
عمر مجلس
پانزدهم نیز
به سر رسید.
مخالفت با
تشکیل مجلس
موسسان ؛ تحصن
در دربار (1328
خورشیدی)
مخالفت
با تشکيل
مجلس قلابی
مؤسسان که
ساخته دست
هژير و اشرف
بود. مصدق در 22
مهرماه به چگونگی
نحوه برگزاری
انتخابات
مجلس
شانزدهم
اعتراض کرده و با جمعی از
ياران خود در
دربار تحصن
نمود.
تشکيل
جبهه ملی
ايران (در 21
آبان ماه 1328
خورشیدی)
ترور
عبدالحسين
هژير وزير
دربار (1328
خورشیدی)
در
سال 1328 خورشیدی
دکتر مصدق و
همراهان وی
همچون دکتر
حسین فاطمی، احمد
ملکی، دکتر
کریم سنجابی،
مهندس احمد
زیرکزاده و
دکتر سید علی
شایگان اقدام
به پایه گذاری
جبهه ملی
ایران کردند.
گسترش فعالیتهای
سیاسی پس از
شهریور 1320
خورشیدی سبب
گسترش
مبارزات مردم
و به ویژه
توجه آنان به
وضع قرارداد
نفت شده بود.
دکتر مصدق در
مجلس و بیرون
از آن این جنبش
را، که به
«نهضت ملی شدن
نفت» معروف
شد، هدایت میکرد.
هم چنین در اين
سال پس از
ترور
عبدالحسين
هژير وزير
دربار، بار
دیگر محمد
مصدق به
حومه
احمدآباد
تبعيد گرديد.
انتخابات
مجلس شانزدهم
(از 20 بهمن 1328 تا
بهمن 1330 خورشیدی)
تصویب
طرح ملی شدن
صنعت نفت
ایران/ 29 اسفند
1329 خورشیدی
شانزدهمين
دوره
قانونگذاری
مجلس شورای
ملی ایران در
تاريخ 20 بهمن
ماه 1328 خورشيدی
(در زمان نخست
وزیری دوباره
محمد ساعد
مراغه ای/ از 17
آذر 1327 تا فروردین
1329 خورشیدی) با
نخستين دوره
مجلس سنا
بتوسط محمد
رضاشاه پهلوی
افتتاح گرديد
و در 29 بهمن ماه
1330 خورشیدی
خاتمه يافت.
در این
مجلس شانزدهم
تعدادی از
کرسیهای
وکلاء در
اختیار جبهه
ملی قرار گرفت
و مصدق و دوستانش
مباحث مربوط
به نفت را که
در دوره پانزدهم
مطرح شده بود
در این دوره
ادامه دادند.
در تاريخ 20
مهرماه 1329
خورشیدی،
مصدق رهبر
اقليت ملی مجلس،
دولت را (دولت
سرلشکر حاج
علی رزم آرا / از
6 تیر 1329 تا 16
اسفند 1329
خورشیدی) در
مورد مسئله
نفت استيضاح
كرد. در روز
سوم اسفند 1329
خورشیدی،
پيشنهاد ملی
شدن صنعت نفت
ايران به مجلس
داده شد و پس
از ترور و کشته
شدن نخست وزیر
سرلشکر حاج
علی رزم آرا
در 16 اسفند ماه
1329 در صحن مسجد
سلطانی
تهران، این
طرح و پیشنهاد
در 24 اسفند 1329
خورشیدی در
مجلس شورای ملی
و سپس در
تاریخ 29 اسفند 1329
خورشیدی در
مجلس سنا به
تصویب سناتورها
رسید.
نخست وزیری
دکتر مصدق
(اردیبهشت 1330 تا اردیبهشت
1331 خورشیدی)
بعد
از ملی شدن
صنعت نفت
ایران بود که
با تمايل
نمايندگان
مجلس شورای
ملی ایران،
دكتر محمد
مصدق در اوایل
ارديبهشت 1330
خورشیدی به
نخست وزيری
انتخاب گرديد.
او سپس با
مطرح کردن
برنامه های
خود در جلسه پانزدهم
اردیبهشت ماه
1330 خورشیدی با
اکثریت آرای
نمایندگان(99
از 102 رای)، از
اعتماد مجلس
برخوردار شد.
کابینه
دکتر مصدق؛
نشسته
از راست: دکتر
اخوی: وزیر
اقتصاد، دکتر
عالمی: وزیر
کار، لطفی: وزیر
دادگستری،
مهندس سیفالله
معظمی: وزیر
پست و تلگراف
و تلفن، مهندس
زنگنه: مدیر
عامل سازمان
برنامه، دکتر
آذر: وزیر
فرهنگ ایستاده
از راست: دکتر
ملکاسماعیلی:
معاون نخستوزیر،
مهندس حقشناس:
وزیر راه،
دکتر غلامحسین
صدیقی: وزیر
کشور و نایبرییس
نخستوزیر،
دکتر محمد
مصدق، نخستوزیر،
مهندس طالقانی:
وزیر مشاور،
دکتر حسین
فاطمی: وزیر
امور خارجه،
دکتر
فرمانفرمائیان:
وزیر بهداری،
سرلشکر مهنا:
معاون وزارت
دفاع.
کابینه
نخست وزیر
دکتر محمد
مصدق/ 1330
خورشیدی
در
جلسه پنجشنبه
12 اردیبهشت
ماه 1330 خورشیدی
وزیران دولت
محمد مصدق به
شرح زیر به
مجلس شورای ملی
ایران معرفی
شدند:
1 -
آقای دکتر
محمد مصدق (نخستوزیر).
2 -
آقای حکیمالدوله
ادهم (وزیر
بهداری).
3 -
آقای یوسف
مشار (وزیر
پست و تلگراف
و تلفن).
4 -
آقای باقر
کاظمی (وزیر
امور خارجه).
5 -
آقای جواد
بوشهری(وزیر
راه).
6 -
آقایمحمدعلی
وارسته (وزیر
دارایی).
7 -
آقای علی هیأت
(وزیر
دادگستری).
8 - آقای
فرمند (وزیر
کشاورزی).
9 -
آقای سپهبد
نقدی(وزیر
جنگ).
10 - آقای
سرلشگر زاهدی
(وزیر کشور).
11 - آقای
امیر تیمور
کلالی (وزیر
کار).
12 -
آقای دکتر
سنجابی (وزیر
فرهنگ).
و
در جلسه سهشنبه
17 اردیبهشت
ماه 1330 خورشیدی:
- آقای
امیر علایی به
سمت وزیر
اقتصاد ملی
معرفی شد
و
در جلسه
یکشنبه 29
اردیبهشت ماه
1330 خورشیدی:
- آقای
فضلالله
نبیل به سمت
معاونت وزارت
امور خارجه
- آقای
دکتر حسین
فاطمی به سمت
معاونت نخستوزیری
معرفی شدند.
انتخابات
مجلس شانزدهم
؛ طرح ملی شدن
صنعت نفت
ایران ؛ نخست
وزیری محمد
مصدق
«بر خلاف
انتظار
انگلیسی ها،
در انتخابات
مجلس 16 با همه ی
تقلب ها و
حمایت شاه و
دربار صندوق های
ساختگی آرا
تهران باطل شد
و عبدالحسین
هژیر (او قبلأ
نخست وزیری
بود از 27 خرداد
1327 تا 25 آبان 1327
خورشیدی)، وزیر
دربار بقتل
رسید (در 13
آبان 1328
خورشیدی در
مسجد
سپهسالار
تهران و توسط
فداییان
اسلام) و
در نوبت دوم
انتخابات،
دکتر مصدق و
گروهی از
یارانش به مجلس
راه یافتند؛
که در همین
مجلس پس از
کشته شدن
سپهبد رزم
آرا، طرح ملی
شدن صنایع نفت
جنوب به رهبری
دکتر مصدق
تصویب شد و
اندکی بعد در
شور و اشتیاق
عمومی دکتر
مصدق به نخست
وزیری رسید تا
با کمک شخصیت
بزرگ دیگری به
نام آیت الله
کاشانی که نقش
مهمی در به
صحنه آوردن
نیروهای
مذهبی به
میدان داشت،
قانون ملی شدن
صنعت نفت را
به اجرا در
آورد.
دکتر
مصدق عازم
نیویورک و شورای
امنیت سازمان
ملل (1330
خورشیدی)
در
اردیبهشت ماه
سال 1330 خورشیدی
دکتر
مصدق با تکیه
به رای اعتماد
اکثر نمایندگان
مجلس به نخست
وزیری رسید.
نخستین اقدام
دکتر مصدق پس
از معرفی
کابینه،
اجرای طرح ملی
شدن صنعت نفت
بود.
به دنبال
شکایت دولت
انگلیس از
دولت ایران و
طرح شکایت مزبور
در شورای
امنیت سازمان
ملل، دکتر
مصدق عازم
نیویورک شد و
به دفاع از
حقوق ایران
پرداخت. سپس
به دادگاه
لاهه رفت و در
احقاق حق ملت
ایران به
پیروزی دست
یافت. در
بازگشت به
ایران سفری
نیز به مصر
کرد و در آنجا
مورد استقبال
پر شکوه ملت
مصر قرار
گرفت.»
انتخابات
مجلس
هفدهم (17 اردیبهشت
1331 خورشیدی)
هفدهمين
دوره
قانونگذاری
در تاريخ 17
ارديبهشت ماه
1331 خورشيدی
افتتاح شد، در
حالی که از 136
كرسی
نمايندگان
فقط 79 كرسی آن
دارای
نماينده بود.
اما انتخابات
دوره هفدهم بخاطر
دخالت های
ارتشیان و
دربار به تشنج
کشیده بود و کار
بجایی رسید که
دکتر مصدق برخلاف
قانون اساسی
کشور دستور
توقف
انتخابات
حوزه های باقی
مانده را صادر
کرد و شروع
انتخابات
دوره هیجدهم
را با اصلاح
قانون
انتخابات
مرتبط دانست.
استعفاه مصدق
از نخست وزیری
(25 تیر 1331
خورشیدی)
قوام
السلطنه
نخست وزیر مجلس
شورای ملی (برای
چند روز در
اواخر تیر 1331
خورشیدی)
قیام 30
تیر 1331 خورشیدی
؛ بازگشت مصدق
به نخست وزیری
(از مرداد 1331 تا 28
مرداد 1332
خورشیدی)
مصدق
برای جلوگیری
از کارشکنیهای
بیشتر ارتش،
درخواست
انتقال وزارت
جنگ به دولت
را از شاه
نمود که این
درخواست از
طرف شاه رد شد.
به همین خاطر
محمد مصدق
در 25 تیرماه 1331 خورشیدی
از
مقام نخست
وزیری خود استعفاء
نمود و یک
روز بعد، مجلس
شورای ملی
ایران،
احمد قوام (قوام
السلطنه) را به نخست
وزیری انتخاب
کرد. مردم
و هواداران
مصدق و
نیروهای
مخالف دربار که از
برکناری دکتر
مصدق شدیدا
خشمگین بودند،
در پی چهار
روز تظاهرات و
در حمایت از
دکتر مصدق،
موفق به ساقط
کردن دولت
قوام
گردیدند، و در
30 تیر 1331 خورشیدی
دکتر
مصدق بار دیگر
به مقام نخست
وزیری ایران رسید.
در
روز 9 اسفند
ماه 1331 خورشیدی
دربار محمدرضا
شاه
با کمک عده ای
از افسران
اخراجی (که
بتوسط مصدق از
مشاغل خود
اخراج شده
بودند)
و اراذل و
اوباش تصمیم
به اجرای طرح
توطئه ای برعلیه
مصدق کردند تا
او را از بین
ببرند. نقشه آنان از این
قرار بود که
شاه در آن روز
به عنوان سفر به
اروپا از
پایتخت خارج
شود و اعلام
دارد که این
خواسته ی دکتر
مصدق است. سپس اراذل و
اوباش نوکر
دربار هم به
بهانه ی جلوگیری
از سفر شاه در
مقابل کاخ شاه
تظاهرات برپا کنند
و هنگام خروج
دکتر مصدق از
دربار وی را به
قتل برسانند.
ولی از آنجایی
که مصدق از
نقشه اطلاع
یافت بود توانست
جان سالم بدر
بَرَد و توطئه
با شکست روبرو
گشت.
تقاضای رفراندوم
و انحلال مجلس
شورای ملی توسط
مصدق (23 مرداد 1332
خورشیدی)
به
علت اختلافات
شدید مجلس با
دولت دکتر
مصدق، و
بدنبال
استعفای
بسیاری از
نمایندگان
مجلس، دولت
اقدام به
برگزاری همه
پرسی در سطح
کشور نمود تا
مردم به
انحلال یا عدم
انحلال مجلس
رای دهند. در
این همه پرسی
که البته به
خاطر همزمان
نبودن زمان
انتخابات در
تهران و
شهرستان ها، و
همچنین جدا
بودن محل صندوق
های مخالفان و
موافقان
انحلال مجلس
مورد انتقاد
بسیاری از
منتقدان قرار
گرفت؛ در حدود
دو میلیون
ایرانی به
انحلال مجلس
رای مثبت
دادند و مجلس
در روز 23 مرداد
1332 خورشیدی راسما
انحلال یافت.
کودتای 24
مرداد 1332
خورشیدی ؛ عزل
مصدق (25 مرداد 1332
خورشیدی)
کودتای SIA بخاطر
محمدرضا شاه (28
مرداد 1332
خورشیدی)
در
نبود مجلس و در روز 25
مرداد 1332 خورشیدی
طبق
نقشه ای که
سازمان های
جاسوسی
آمریکا و انگلیس
برای
براندازی
دولت مصدق
کشیده بودند،
شاه دستور عزل
دکتر مصدق را
صادر نمود و
رییس گارد
سلطنتی خویش،
سرهنگ نصیری
را موظف نمود تا
با محاصره ی
خانه ی نخست
وزیر، فرمان عزل
او را
به وی تحویل
دهد. همچنین
نیروهایی از
گارد سلطنتی
مامور
بازداشت عده
ای از وزرای
دکتر مصدق
گشتند.
ولی
نیروهای
محافظ نخست وزیری
با یک حرکت
غافلگیر
کننده رییس
گارد سلطنتی و
نیروهایش را
خلع سلاح و
بازداشت
نمودند و نقشه
ی کودتای 25
مرداد 1332 به شکست
انجامید. اما در روز 28
مرداد ماه 1332 خورشیدی
دولتهای
آمریکا و
انگلیس با
اجرای نقشه ی
دقیق تری دست
به کودتای
دیگری علیه
دولت دکتر مصدق
زدند که این
بار باعث سقوط
دولت مصدق گشت.
در
این روز
سازمان سیا با
دادن پول به
ارتشیان،
اراذل و اوباش
تهران آنها را
به خیابان ها
کشانید. بدلیل
خیانت رییس
شهربانی و بی
توجهی رییس
ستاد ارتش
دولت مصدق،
کودتاچیان
توانستند به
آسانی خود را
به خانه ی
دکتر مصدق
برسانند و پس
از چندین ساعت
نبرد خونین، گارد
محافظ نخست
وزیری را
نابود کنند و
خانه وی را پس
از غارت کردن
به آتش
بکشانند. ولی
دکتر مصدق
موفق شد به
همراه یاران
خود از نردبان
استفاده کند و
به خانه ی
همسایه ها
پناه ببرد.
در
این کودتا
گروهی از
یاران سابق
دکتر مصدق نیز
به بهانه ی
مخالفت با
مصدق با اجانب
همکاری
نمودند ! اعضای
حزب کمونیست
توده نیز که
در روزهای 26 و 27 مرداد
به بهانه ی
هواداری از
دکتر مصدق دست
به اغتشاشات
می زدند، در
روز 28 مرداد
هیچ عملی بر ضد
کودتای
آمریکاییان
انجام ندادند.
در
روز 29 مرداد 1332 خورشیدی
دکتر
مصدق و یارانش
خود را به
حکومت کودتا
به رهبری سرلشکر
فضل الله زاهدی (نخست
وزیری سرلشکر
فضلالله
زاهدی بعد از
کودتا از 28
مرداد 1332 تا
فروردین 1334
خورشیدی) تسلیم
کردند و دکتر
شایگان و دکتر
صدیقی نیز دستگیر
شدند. در
دادگاهی
نظامی، دکتر
مصدق با برملا
کردن اسرار
کودتای 25 و 28
مرداد چهره ی
کودتاچیان را
نزد جهانیان
رسوا ساخت. در
پایان دادگاه
وی را به 3 سال
زندان محکوم
کردند و پس از
گذراندن 3 سال
زندان، دکتر
مصدق به ملک
خود در احمد
آباد تبعید
گشت و تا آخر
عمر(14
اسفند 1345
خورشیدی) تحت نظارت
شدید بود.
(این نوشتار
در آینده
تکمیل خواهد
شد: سروش آذرت )
منابع
:
-
سایت "آموزش
علوم اجتماعی
مقطع
راهنمایی
شهرستان هرسین"،
نویسنده
مرادی)
-
سایت "پایگاه
حوزه"،
نویسنده حسن
ابراهیم زاده
- نوشته ای از
گفتگوی مهدی
شمشیری با
"رادیو رور".
- سایت "امیر
خدایوردی پور".
- سایت تاریخ
ایران.کام یا "irantarikh.com".
- سایت
"اعتدال.آی
ار" یا "etedaal.ir".
(پژوهس،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از
سروش آذرت)
...... ......... ............ ............... .................. ......................
با تشکر از
مرادی از سایت
"آموزش علوم
اجتماعی
شهرستان
هرسین" و از
حسن ابراهیم
زاده از سایت
"پایگاه
حوزه" و از
سایت "امیر
خدایوردی
پور" و از مهدی
شمشیری و
"رادیو روز" و
از سایت "irantarikh.com" و از سایت
"اعتدال.آی
ار" یا "etedaal.ir" / سایت خانه
و خاطره/ سروش
آذرت / دیماه 1392
خورشیدی/
ژانویه 2013
میلادی/