با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
نیایش
چیست؟
نیایش
از نهانخانه
عشق
نیایش،
پرواز روح به
سوی خدا
هر
روز بیش از بیش
آشکار می شود
که نیایش به
درگاه خداوند
ولو به ابتدایی
ترین شکل آن،
از نیازهای
انسانیست. نیایش
تنها عنصریست
که انسان را
از حیوان متمایز
می سازد. “الکسیس
کارل“، نیایش
را “تضرع،
ناله
مضطربانه و
طلب یاری و
استعانت و گاهی
یک حالت کشف و
شهود روشن و
آرام درونی و
مستمر و دورتر
از اقلیم همه
محسوسات می
داند. در واقع
نیایش «پرواز
روح به سوی
خدا و یا حالت
پرستش
عاشقانه ای
است به آن امیدی
که معجزه حیات
از او سر زده
است.»
مهاتما
گاندی، نیایش
را روح و
جوهره مذهب می
داند و به همین
دلیل آنرا
هسته زندگی
انسانی تلقی می
کند. زیرا که
اعتقاد دارد
که هیچ انسانی
نمی تواند
بدون مذهب
زندگی کند. وی
همچنین نیایش
را هسته اصلی
زندگی و اساسی
ترین بخش مذهب
می داند که به «
صورت درخواست
و تقاضایی از
خداوند جلوه می
کند و یا به
مفهوم عمیق تر
خود به شکل
همنشینی و
مصاحبتی درونی
با خدا ظاهر می
شود.
«نیایش
یعنی با تکریم
و تقدیس خدا،
چیزی را از او
خواستن» می
باشد. یعنی
عبادت صمیمانه
و خالصانه خدا
می باشد. وی بر
این باور است
که نیایش
تنها، به معنی
جنبیدن لب و
تولید واژه یا
شنیدن به آن نیست.
این کار،
تکرار پوچ و بی
حاصل یک فرمول
است. تکرار
«رامانا» (نام خداوند)
به هر اندازه
که صورت گیرد،
اگر از برانگیختن
و به جوش
آوردن روح
ناتوان باشد،
ثمری در بر
ندارد. گاندی
نیایش را که
در آن دل هست
توجه هست و
واژه نیست را
بهتر از نیایشی
می داند که در
آن واژه هست
ولی دل حضور
ندارد.
ضرورت
و هدف از نیایش
همانطور
که برای حفظ
بدن خود به
غذا نیاز داریم،
برای حفظ
سلامت و صحت
روح خویش نیز
به نیایش
محتاجیم. اگر
به بدنی که
فانی و از بین
رفتنی است غذا
می رسانیم، پس
بدون شک وظیفه
اصلی ما تدارک
غذا برای روح
است که فنا
ناپذیر باقی
است. گاندی
اعتقاد دارد
که هدف از نیایش،
خشنود ساختن خدا
نیست، چه او
به نیایش یا
ستایش ما نیازی
ندارد. بلکه
هدف از نیایش،
پالوده و پاک
ساختن خویش
است ؛ و فرآیند
تزکیه نفس،
عبارت است از
درک خودآگاه
حضور او در وجود
ما. هیچ نیرویی
قویتر از قدرتی
که چنین درکی
برای ما به
ارمغان می
آورد، نیست.
عبادت
خدا را کردن، خواندن
نغمه های ستایش
و تمجید اوست.
نیایش،
اعتراف به بی
ارزش و ضعف خویش
است. هدف از نیایش،
راز و نیاز با
خدا و معطوف
ساختن نور آن
به درون خویش
است تا با کمک
خدا بر ضعف های
خود فائق آییم.
چه
کسی را نیایش
کینم ؟
گاندی
به این که چه
کسی را نیایش
کنیم اعتقاد دارد
که «راما» همان
کسی را که شما
در صدد پرستش
او هستید و
اگر نام او را
به تکرار به
زبان آورید.
آنگاه گنجینه
وفور و فراوانی
بر شما گشوده
خواهد شد.
ممکن است مثل
طوطی نام او
را تکرار کنید
با این حال،
همین تکرار هم
به حالتان مفید
خواهد بود.
گاندی
در پاسخ به این
سوال که «خدا
کسیت ؟» می گوید
: «خدا کسی نیست
که خارج از
وجود ما یا جایی
دور از این
عالم وجود
داشته باشد.
خدا در همه چیز
جاری و ساری
است، بر همه چیز
دانا و بر هر
کاری تواناست.
در همه
موجودات هست،
پس هر سخنی را
می شنود و
نهفته ترین
فکر ما را می
خواند. در قلب
ما ماواء دارد
و از رگ گردن
به ما نزدیک
تر است. خدایی
که ما در پی
کشف و درک آنیم،
همان حقیقت
است. به عبارت
دیگر می توان
گفت حقیقت
خداست. و می گوید
: حقیقت هم نیازمند
صورت و شکل نیست.
شعور محض و
شادمانی ناب
است و هر چیزی
بر اساس اراده
اوست. نیایش نیز
چیزی نیست جز
بر سر مهر
آوردن حقیقت
در واقع اظهار
شوق است از روی
جدیت برای پرُ
شدن روح از حقیقت.»
کجا و
چگونه نیایش
کنیم ؟
«الکسیس
کارل» می گوید :
که در کوچه،
اتومبیل،
ترن، اداره،
مدرسه و
کارخانه می
توان نیایش
کرد ولی بهتر
است هر کسی در
اطاق ها،
کوهستان ها،
جنگل ها یا در
خلوت اطاقش نیایش
کند. و عبادتی
نیز هست که باید
در طی مراسم
خاصی در کلیسا
ها انجام شود.»
گاندی
می گوید : «اگر ایمان
دارید در همه
حال نام او را
تکرار کنید،
چه در حال
نشستن، چه ایستادن،
چه آنگاه که
دراز کشیده اید،
چه وقت خوردن
و آشامیدن،
اگر این کار
را پیشه خود
سازید، آرامش
روان هر روز بیش
از بیش نصیبتان
خواهد شد.
تنها نکته ای
که قابل توجه
هست «رامانا»
باید از ژرفای
دل آدمی برخیزد
و تکرار شود.
در این صورت
مهم نیست که
اگر واژه ها
هم نادرست
تلفظ شوند.
واژه های مقطعی
که از قلب سر
بر می زنند،
در پیشگاه
خداوند مقبول
اند. وی معتقد
است که «نیایش
در فضایی که
از تجمل
انباشته
باشد، به راحتی
بر زبان و دل
جاری نمی شود.»
نیایش
قلبهای پاک از
قصه ارغنون
ساز
انواع
نیایش
گاندی
از 3 صورت نیایش
ساکت، نیایش
انفرادی و نیایش
جمعی صحبت می
کند.
1) نیایش
ساکت :
وی
بر این باور
هست که به
هنگام
درماندگی و بیچارگی،
نیایش ساکت
غالبا
قدرتمند تر از
هر تلاش آشکاری
است که از
جانبه فرد سر
می زند. و از این
رو همواره با
این ایمان و
اعتقاد و نیایش
قلب های پاک
که هرگز بی
پاسخ نمی ماند
به نیایش می
پردازد.
به
باور وی در
حالت سکوت،
روح راه خود
را در روشنایی
شفاف تری می یابد
و آنچه وهم
افزا و فریبنده
است در روشنایی
و وضوح
درخشندگی است
محو می شود.
کواکرها (فرقه
ای مسیحی)
معتقدند که
«در سکوت مطلق
آمیخته به
انتظار، خدا
با ما سخن می
گوید و ما می
توانیم در هر
قدم از زندگی،
اراده و خواست
او را دریابیم.»
2)
نیایش انفرادی
:
برای
انجام چنین نیایشی،
حداقل 2 زمان
کاملا مشخص
وجود دارد. یکی
صبح هنگام،
موقعیکه
چشمان خود را
از خواب می
گشاییم و دیگری،
زمانی است که
به هنگام شب
چشمان خود را
بر خواب می
بندیم. در این
دو زمان است
که باید ذهن
خود را بر
خداوندی که در
درون ماست
متمرکز سازیم.
بقیه روز نیز
میبایستی
دارای روحی هشیار
و بیدار داشته
باشیم و در
انجام هر کاری
به خدا بیندیشیم
و او را ناظر
اعمال بدانیم.
3) نیایش
جمعی :
از
آن جایی که
انسان موجودی
است که هم
جنبه فردی
دارد و هم
جنبه اجتماعی،
به عنوان فرد
باید در تمام
ساعات بیداری
خود به نیایش
مشغول باشد.
ولی به عنوان
عضوی از اعضای
جامعه نیز به
نیایش جمعی
ملحق شود.
گاندی می گوید
: «انسانی که در
معیت پاکان
قرار میگیرد،
اندیشه های
پاک می آشامد.
حتی یک انسان
پاک در جمعی
حضور داشته
باشد، دیگران
نیز از پاکی وی
اثر می پذیرند.
به باور وی «نیایش
دسته جمعی می
تواند مردم را
بایکدیگر
متحد سازد و
آنان را به
جامعه ای واقعی
تبدیل کند.»
فایده
ها و اثرات نیایش
با نیایش
آرامش در زندگی
بدست می آید.
با نیایش حضور
خدا در درون
آدم ها
انباشته می
شود. چنین فردی
به هنگام
انجام هر کاری
به خدا می اندیشد
و او را ناظر
بر خود می بیند
چنین فردی
هرگز مرتکب
اعمال پلید نمی
شود. لطف بی
کران خداوند
آن کس را که
اهل نیایش است
در وهله اول
از ناملایمات
می رهاند. و حتی
اگر ناملایمات
نیز بر او روی
آورند بر
سرنوشت خود
افسوس نمی
خورد و آنرا
با قلبی آرام
و تسلیمی
شادمانه در
برابر اراده
او می پذیرد.
با نیایش می
توان ناملایمات
و سختی ها را
بهتر تحمل
کرد.
نیایش
هم مایه لذت و
شادمانی است و
هم موهبت و
سعادتی در
زندگی، زیرا
که تاثیر
تکامل بخش
دارد. با نیایش
ضمن تکامل
معنوی، شادی و
سرور و سعادت
نصیب فرد نیایشگر
می شود. نیایش،
بزرگترین نیروی
پیوند دهنده و
باعث انسجام
وحدت خانواده
بشری می شود.
اگر کسی از
رهگذر نیایش
به وحدت خود
با خدا پی
ببرد، نگاهش
به همه انسان
ها به گونه ای
خواهد شد که
گویی خود اویند.
آرامش، صلابت
و تسکینی که نیایش
به ارمغان می
آورد، در هیچ
چیز دیگری یافت
نمی شود. به
زبان جامعه
شناختی می
توان
کارکردهای نیایش
را به
کارکردهای
فردی و اجتماعی
تقسیم نمود.
کارکردهای
فردی نیایش
از دیدگاه
گاندی عبارتند
از : آرامش روحی
و روانی، مانع
اعمال زشت و
ناپسند می
شود. تحمل
مرارت ها و
ناملایمات
آسان می شود،
موجب تکامل
معنوی، لذت و
شادمانی می
شود موجب
استقامت در
زندگی است.
کارکردهای
اجتماعی نیایش
کارکردهای
اجتماعی نیایش،
در وحدت جامعه
بشری خود را
نشاه میدهد. از
رهگذر عبادت و
نیایش و پیوستن
به یک روح و حقیقت
و پیآمد همچنین
نگرشی صلح و
صفا و دوستی
در جهان خواهد
بود.
توصیه
هایی برای نیایش
هر
روز خود را با
نیایش آغاز کنید
و آنرا چنان
با روح خود
درآمیزید که
تا غروب همراه
شما بماند.
روز خود را با
نیایش به پایان
برید تا شب در
آرامش و بدون
رویا و کابوس
به صبح برسانید.
درباره شکل و
ظاهر نیایش
نگرانی به دل
راه ندهید.
شکل آن هر چه
باشد ما را باید
به سوی مصاحبت
به خدا سوق می
دهد. شکل نیایش
مهم نیست، مهم
آن است که به
هنگام خارج
شدن واژه های
نیایش از
دهان، روحمان
سرگردان و بی
تمرکز نباشد. توسل
به نیایش،
بدون وجود ایمانی
قوی به حضور
خدا در درون
انسان، امری
ناشدنی و غیرممکن
است. درباره
مدت زمانی که
مناسک مذهبی
به طول
انجامد،
قانون ثابت و
خاص وجود
ندارند. این
موضوع به حالت
و طبع هر فرد
بستگی دارد. فرهنگ
حقیقی ایجاد می
کند که به
هنگام نیایش،
سکوت مطلق در
مکان نیایش
حاکم باشد و
سکوت، بخشی از
انضباط روحی
کسی است که
خود را وقف یافتن
حقیقت کرده
است.
نتیجه
:
نیاز
بشر به دیانت
با پیشرفت
علوم و
تکنولوژی و
مدرنیزه شدن
الزاما کاهش
نمی یابد.
مسلما گرایش
به دین هر
اندازه جنبه
داوطلبانه و
خود جوش بیشتری
داشته باشد
قوام و دوام
آن در جامعه بیشتر
خواهد بود.
اعتقاد وجود
پلورالیسم دینی
نه تنها باعث
افول دین نمی
شود بلکه به
رشد دین خواهی
در جامعه کمک
می کند. باید
بدانیم که
پلورالیسم دینی
به معنای
رقابت ادیان
مختلف نیست،
بلکه به معنای
امکان همزیستی
قرائت های
مختلف از یک دیانت
واحد هم می
تواند باشد.
نیایش
و عبادت
خداوند اگر
صرفا به شکل
تکرار مکانیکی
واژه ها را به
خود بگیرد،
کاری بسیار
نامربوط کم
اهمیت است، ولی
اگر هدف از آن
ابراز تمنایی
برآمده
از قلب برای
نزدیکی با خدا
باشد، آنگاه می
توان گفت کاری
با اهمیت تر
از آن وجود
ندارد. هنگامی
که واژه ها به
نمادهایی از
حقیقی بدل می
شوند که در
اعماق وجود حس
می شود، عمل نیایش
تمرکز نیایشگر
را عمیق و عمیق
تر می کند. در این
چنین حالتی، یا
نیایشگر هویت
مستقل خود را
در آن حقیقت
مطلق فنا می
کند و به زبان
مذهبی با وجود
بهت انگیز و حیرت
آور خدا، که
در اعماق خود
آگاهش رخ نمایانده
است، روبرو می
شود.
خدایا
:
ایمان
مرا به کامل
ترین مراتب ایمان
برسان، و یقینم
را فاضل ترین
درجات یقین
ساز، و نیّتم
را به بهترین
نیّت ها و
علمم را به
بهترین اعمال
ترفیع ده.»
منابع
1- شریعتی،
علی، نیایش،
انتشارات
الهام ، چاپ سیزدهم
، سال 1384
2-
گاندی،
مهاتما، نیایش،
انتشارات
نشرنی، چاپ
سوم ، 1385
3- الکیس
کارل، نیایش ،
دفتر اول
کتابه نیایش
شریعتی
4- ناگلر، مایکل،
مقدمه کتاب نیایش،
مهاتما گاندی
...... ......... ............ ...............
.................. ......................
خدایا
مرا ببخش
در روياهايم
ديدم كه با
خدا گفتگو می
كنم.
خدا
پرسيد: پس تو می
خواهی با من گفتگو کنی؟
من در
پاسخ گفتم:
اگر وقت
داريد.
خدا
خنديد: وقت من بی
نهايت است. در
ذهنت چيست كه می
خواهی از من بپرسی؟
پرسيدم :
چه چيز بشر
شما را سخت
متعجب می
سازد؟
خدا پاسخ
داد:
كودكيشان،
اينكه آنها از
كودکی شان خسته می
شوند عجله
دارند كه بزرگ
شوند، بعد
دوباره پس از
مدتها آرزو می
كنند كه كودک
باشند، اينكه
آنها سلامتی
خود را ا ز دست می
دهند تا پول
به دست آورند
و بعد پولشان
را از دست می
دهند تا
دوباره سلامتی خود را به
دست بياورند،
اينكه با
اضطراب به آينده
می نگرند و حال
را فراموش می
كنند و
بنابراين نه
در حال زندگی می كنند و نه در
آينده، اينكه
آنها به گونه
ای زندگی می
كنند كه گویی
هرگز نمی
ميرند و به
گونه ای می
ميرند كه گویی
هرگز زندگی
نكرده اند.
دست های
خدا دستانم را
گرفت. برای مدتی
سكوت كرديم. و
من دوباره
پرسيدم : به
عنوان یک
پدر می خواهی
كدام درس های
زندگی را
فرزندانت
بياموزند؟
او گفت:
بياموزند كه
آنها نمی
توانند کسی
را وادار كنند
كه عاشقشان
باشد، همه كاری
كه می توانند
بكنند اينست
كه اجازه دهند
كه خودشان دوست
داشته باشند،
بياموزند كه
درست نيست كه خودشان
را با ديگران
مقايسه كنند،
بياموزند كه
فقط چند ثانيه
طول می كشد تا
زخم های عمیقی در قلب آنان
كه دوستشان
داريم ايجاد
كنيم اما
سالها طول می
كشد تا اين
زخمها را
التيام
بخشيم،
بياموزند كه
ثروتمند کسی
نيست كه
بيشترين ها را
دارد ثروتمند کسی است كه به
كمترين ها
نياز دارد،
بياموزند كه انسانهایی
هستند كه آنها
را دوست دارند
فقط نمی
دانند كه
چگونه
احساساتشان
را نشان دهند،
بياموزند كه
دو نفر می
توانند با هم
به یک نقطه نگاه
كنند اما آن
را متفاوت
ببينند،
بياموزند كه
كافی نيست كه فقط
آنها ديگران
را ببخشند بلكه
آنها بايد خود
را نيز
ببخشند.
من با
خضوع گفتم: از
شما به خاطر
اين گفتگو متشكرم.
آيا چيز ديگری
هست كه دوست
داريد
فرزندانتان
بدانند؟
خداوند
لبخند زد و
گفت: فقط
اينكه بدانند
من اينجا
هستم؛ هميشه.
خدایا مرا
ببخش.
(نوشته
عسل از سایت
نهانخانه عشق)
...... ......... ............ ............... .................. ......................
پيش
از اينها فکر
می کردم که
خدا
خانه
ای دارد کنار
ابرها
مثل
قصر پادشاه
قصه ها
خشتی
از الماس خشتی
از طلا
پايه
های برجش از
عاج و بلور
بر
سر تختی نشسته
با غرور
ماه
برف کوچمی از
تاج او
هر
ستاره، پولکی
از تاج او
اطلس
پيراهن او،
آسمان
نقش
روی دامن او،
کهکشان
رعدو
برق شب، طنين
خنده اش
سيل
و طوقان، نعره
توفنده اش
دکمه
ی پيراهن او،
آفتاب
برق
تيغ خنجر او
مهتاب
هيچ
کس از جای او
آگاه نيست
هيچ
کس را در
حضورش راه
نيست
بيش
از اينها
خاطرم دلگير
بود
از
خدا در ذهنم
اين تصوير بود
آن
خدا بی رحم
بود و خشمگين
خانه
اش در آسمان،
دور از زمين
بود،
اما در ميان
ما نبود
مهربان
و ساده و زيبا
نبود
در
دل او دوست جایی
نداشت
مهربانی
هيچ معنایی
نداشت
هر
چه می پرسيدم،
از خود، از
خدا
از
زمين، از
آسمان، از
ابرها
زود
می گفتند: اين
کار خداست
پرس
وجو از کار او
کاری خداست
هرچه
می پرسی،
جوابش آتش است
آب
اگر خوردی،
عذايش آتش است
تا
ببندی چشم،
کورت می کند
تا
شدی نزديک،
دورت می کند
کج گشودی
دست، سنگت می
کند
کج نهادی
پای، لنگت می
کند
با
همين قصه، دلم
مشغول بود
خواب
هايم خواب ديو
و غول بود
خواب
می ديدم که
غرق آتشم
در
دهان اژدهای
سرکشم
در
دهان اژدهای
خشمگين
بر
سرم باران گرز
آتشين
محو
می شد
نعرهايم، بی
صدا
در
طنين خنده ای
خشم خدا
نیّت
من، در نماز و
در دعا
ترس
بود و وحشت از
خشم خدا
هر
چه می کردم،
همه از ترس
بود
مثل
از بر کردن يک
درس بود
مثل
تمرين حساب و
هندسه
مثل
تنبيه مدير
مدرسه
تلخ،
مثل خنده ای بی
حوصله
سخت،
مثل حلّ صدها
مسئله
مثل
تکليف رياضی
سخت بود
مثل
صرف فعل ماضی
سخت بود
تا
که يک شب دست
در دست پدر
راه
افتادم به قصد
يک سفر
در
ميان راه، در
يک روستا
خانه
ای ديدم، خوب
و آشنا
زود
پرسيدم: پدر،
اينجا کجاست؟
گفت
اينجا خانه ی
خوب خداست
گفت:
اينجا می شود
يک لحظه ماند
گوشه
ای خلوت، نماز
ساده خواند
با
وضویی، دست و
رویی تازه کرد
با
دل خود، گفتگویی
تازه کرد
گفتمش،
پس آن خدای
خشمگين
خانه
اش اينجاست؟
اينجا، در
زمين؟
گفت:
آری، خانه ای
او بی رياست
فرش
هايش از گليم
و بورياست
مهربان
و ساده و بی
کينه است
مثل
نوری در دل
آيينه است
عادت
او نيست خشم و
دشمنی
نام
او نور و
نشانش روشنی
خشم
نامی از نشانی
های اوست
حالتی
از مهربانی های
اوست
قهر
او از آشتی،
شيرين تر است
مثل
قهر مادر مهربان
است
دوستی
را دوست، معنی
می دهد
قهر
هم با دوست
معنی می دهد
هيچکس
با دشمن خود،
قهر نيست
قهر
او هم نشان
دوستی ست
تازه
فهميدم
خدايم، اين
خداست
اين
خدای مهربان و
آشناست
دوستی،
از من به من
نزديکتر
آن
خدای پيش از
اين را باد
برد
نام
او را هم دلم
از ياد برد
آن
خدا مثل خواب
و خيال بود
چون
حبابی، نقش روی
آب بود
می
توانم بعد از
اين، با اين
خدا
دوست
باشم، دوست،
پاک و بی ريا
سفره
ی دل را برايش
باز کنم
می
توان درباره ی
گل حرف زد
صاف
و ساده، مثل
بلبل حرف زد
چکه
چکه مثل باران
راز گفت
با
دو قطره، صد
هزاران راز
گفت
می
توان با او صمیمی
حرف زد
مثل
باران قدیمی
حرف زد
می
توان تصنیفی
از پرواز
خواند
با
الفبای سکوت
آواز خواند
می
توان مثل علف
ها حرف زد
با
زبانی بی
الفبا حرف زد
می
توان درباره ی
هر چيز گفت
می
توان شعری
خيال انگيز
گفت
مثل
اين شعر روان
و آشنا:
پيش
از اينها فکر
می کردم خدا…
منبع:
سایت (hang1390.blogfa.com)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از سایتهای
(hang1390.blogfa.com)
و "قصه ارغنون
ساز" و از عسل
و "نهانخانه
عشق" / سروش
آذرت/ دیماه 1390
خورشیدی/ 2012 میلادی