با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
روزبه
پور دادویه معروف
به عبدالله ابن
مقفع
(از 106
تا 142 هجری قمری/
از 724 تا 759
میلادی)
روزبه
پور دادویه؛
روزبه
پور دادویه نویسنده
، مترجم ، ادیب
و کاتب دوران خلیفه
ابوجعفر
منصور (از 136 تا 158
ه.ق)
حدود
یک قرن و نیم
از پیروزی
اعراب مسلمان
بر ایرانیان
دوران ساسانی
می گذشت و همه
چیز بر وفق
مراد دل تازیان
بود و "روزبه
پوردادویه"
معروف به "عبدالله
پسر مقفع" که
از نظر خلیفه ابوجعفر
منصور «زندیق»
خوانده میشد و
بقول ابوریحان
بیرونی چون
ابن مقفع، "کلیله
و دمنه" را از
زبان پهلوی به
تازی نقل کرد
و باب برزویه
را که در اصل
کتاب نبود بر
آن افزود تا
در عقاید
مسلمانان شک و
تردید پدید
آورد و خلیفه
دومی عباسی، ابوجعفر
منصور(خلیفه
از 136 تا 158 ه.ق)
برادر اولین
خلیفه عباسی
ابوالعباس سفاح،
امیر بصره سفیان
بن معاویه را
فرصتی داد تا
روزبه پور
دادویه نویسنده
و مترجم و ادیب
و کاتب "زندیق"
را بکشد. گویند
سفیان بن معاویه
"دماغ گنده"،
نویسنده زندیق
را گرفتار کرد
سپس فرمان داد
تا تنوری
افروختند و
اندام وی را ، یک
یک بریدند و
در پیش چشم او
به آتش ریختند
و روزبه دلیر
خم به ابرو نیاورد
و زندگی را
بدرود گفت.
روایت
است روزی
روزبه پور
دادویه از
کنار آتشکده ای
که بصورت نیمه
ویران شده ای
بود میگذشت.
روزبه بایستاد
و این شعر را
از شاعری تازی،
احوص حجازی
مجوس دوست، بر
زبان آورد:
ای
خانه ی دلدار
که از بیم بد
اندیش
روی از تو همی
تافته و دل
بتو دارم
رو
تافتنم را
منگر ز آنکه
به هر حال جان
بهر تو می
بازم و منزل
بتو دارم
آتشکده آذر
فرنبغ؛
روزبه
پوردادویه از
خاندانی
زرتشتی اهل
فیروز آباد فارس
روزبه
در یک
خاندان ايرانى
زرتشتى از
اهالى شهر
جور(فيروزآباد
فارس) كه در
شهر بصره زندگی میكردند زاده
شد. روزبه
تا امروز
نيز استاد بىهمتاى
نثر تازى به
شمار میرود و
از بنيان
گذاران بزرگ
فرهنگ درخشان
روزگار خلافت
عباسى است.
ترجمه
«کلیله و دمنه» و
«خداینامه» از
فارسی به عربی
توسط روزبه پور
دادویه
پيشهی اصلی
روزبه پور
دادویه رتبهى
كاتبى بود. او نخست
كاتب داود بن
يوسف از امراء
بنى اميه بود سپس در خدمت دو
عم ابوجعفر
منصور، يعنى
عيسى بن علی و
سليمان، بهكار
منشیگرى(کاتبی) اشتغال
يافت. رخدادی
كه سبب
كشته شدن
عبدالله
ابن مقفع(روزبه
پور دادویه) را بههمراه
داشت، چنين
است: روزبه از
سفيان بن
معاويه ، امير
بصره نفرت
داشت. مورخين
مى نويسند كه
او سفيان را
ريشخند مى كرد
و گاه او را
"ابن مغتلمه"،
يعنى فرزند
زنى روسپی
مىخواند و
گاه به سبب
بينى بزرگ
سفيان، هرگاه
بر او وارد مى
شد سلام
عليكما مى گفت
يعنى سلام بر
هر دوى شما. از اين رو
سفيان كينه او را
در دل گرفته
بود و زمانى
كه ابوجعفر
منصور به سبب
نامه ى تندى
كه عبدالله
ابن مقفع
از زبان دو
عمش به او
نوشته بود بر
اين كاتب بليغ
برآشفت، و سفيان بن
معاویه
از او رخصت
گرفت تا روزبه پور
دادویه
را نابود كند
و او
از ابوجعفر
منصور رخصت
يافت. پس سفیان به فريب
روزبه را نزد
خود خواند، سپس او
را به
خلوتگاه برد و
اندام وى را
از هم ببريد و
در تنور افكند
و چنانكه
سوگند خورده بود
او را به «قتل
غيله»- قتل
فريبكارانه-
بكشت و پس از
قتل او گفت: "بر
مثله تو مرا
مواخذتى نيست
چه تو زنديقى
و دين بر
مردمان تباه
كردى".
روزبه بنا به گفتهی
فيلسوف و
نويسنده
نامدار تازی،
«جاحظ»، جوانى
زيبا، سوارى
توانا، مردى
كريم و سخى
بود كه به دست
دشمنان كين
جوى خود در
سال 142 هجرى قمری/ 759
میلادی و
در سن 36 سالگى ناجوانمردانه كشته شد. روزبه
پور دادویه يكى از
گسترشدهندگان
بزرگ حكمت
يونان و از
مبلغين فرهنگ
ايرانى و از
متعصبين در
مهر به ميهن
خود ايران و
از زرتشتیان ایران بود.
.................. ................. ...............
روزبه
پور دادویه
معروف به عبدالله
ابن مقفع ،
فرزند دادویه
والی خراج
فارس و عراق
عبدالله
ابن مقفع که
نام اصلی او
"روزبه" بود،
از نویسندگان
معروف ایرانی
زبان عربی و
صاحب رساله های
بدیعه و مترجم
معروف کتاب های
پهلوی به عربی
است. او شخصیتی
جذاب، بخشنده
و متمول و بسیار
آداب دان و
نکته دان بود.
او ایرانی
الاصل و از ایالت
فارس بود و
تولد او بسال 106 ه.ق
در عراق و بگفته
بعضی در فارس بود.
پدرش "دادویه"
اهل جور(فیروزآباد)
فارس و در
دوران حجاج بن
یوسف والی
خراج فارس و
عراق بود.
روزبه
پور دادویه (عبدالله بن
مقفع)، مذهب
مجوسی داشت ولی
بعدها نزد "عیسی
بن علی"، عموی
سفاح و منصور دوانیقی،
اسلام آورد و
از خاصان
درگاه او شد و
نامش عبدالله و کنیه
او ابوعمرو
شد. البته بعضی
ها از جمله
جاحظ در صحت
اسلام روزبه تردید
کردند و گفتند که او «زندیق»
است. خلیفه
مهدی عباسی
پسر ابوجعفر منصور
میگوید: آنچه
که از کتابت
"زندقه"
به من رسید،
از "عبدالله
ابن
مقفع" بود.
عبدالله ابن مقفع، تصنیفات زیادی
داشت که یکی
از آنها
"درة الیتیمه"
است. او کتاب
معروف «کلیله
و دمنه» را
از لغت فارسی
به عربی کرد. برخی
می گویند که
او واضع این
کتاب است. وی
در زمان کودکی
به همراه پدرش
به بصره رفت و زیر
نظر پدرش بزرگ
شد و همراه او
به مجالس ادبا
و فصحا می رفت.
علاوه بر دانش و علم
که از زبان
پهلوی در
فارس، آموخته
بود، توسط دو
مرد بدوی فصیح
عرب، در بصره، زبان
عربی را به
خوبی یاد گرفت.
سال 126 ه.ق
عبدالله بن
عمر بن
عبدالعزیز که
والی عراق
بود، مسیح بن
حواری را از حکومت
شاپور عزل کرد
و سفیان بن
معاویه مهلبی را
بجای
او نشاند. عبدالله
ابن مقفع
که قبلا در دستگاه
مسیح بن حواری
بود، یارانی
دور خود جمع
کرده و قدرتمند
شده
بود. او
از سفیان خواست که
باز گردد. اما سفیان بن
معاویه قبول
نکرد و میان این
دو نفر نزاع
شد. سفیان به
خوزستان فرار کرد و کینه
ابن مقفع را
از آن موقع به
دل گرفت و همیشه
میگفت که
عبدالله ابن مقفع
را پاره پاره
می کنم.
عبدالله مدتی به
کرمان رفت و
بعد از جنگهای عباسیان
که به فروپاشی
دولت اموی منجر
شد، بزرگان
اموی یا کشته
شدند یا فرار کردند
و یا مورد عفو قرار
گرفتند از
جمله ابن
مقفع در امان
ماند و به
بصره باز گشت.
او در
بصره با
بزرگانی
مانند مسلم بن قیتبه،
معن بن زائده،
ابن ابی لیلی
و ابن بشرمه و
عبدالحمید
کاتب دوست شد
و ملاقاتی
هم با خلیل بن
احمد، صاحب
عروض داشت که
هر دو به این
ملاقات اشتیاق
داشتند. بعد
از مدتی از خلیل
پرسیدند: ابن
مقفع را چگونه
دیدی؟ گفت:
سراپا علم و
ادب، اما کلامش بیشتر
از علمش است و
ابن مقفع راجع
به خلیل بن
احمد گفت: عقل
او بیشتر از علم
اوست.
عبدالله ابن مقفع، در بصره در
خدمت خاندان
عباسی درآمد و
بیشتر از همه
به عیسی بن علی، عموی
سفاح و
ابوجعفر
علاقه داشت و
در همان دوران
بود که مسلمان
شد. خواه به
واقع، و یا به
جهت ملاحظات سیاسی
و اجتماعی.
دوران اسلام
او حدود 10 سال
بود و ظاهرا بیشتر
آثارش را در همین ایام
تألیف کرد.
داستان
کشته شدن ابن
مقفع
زمانی که
قرار بود بعد
از سفاح خلیفه
عباسی، با ابوجعفر
منصور
عباسی بیعت
شود، عبدالله یکی
از پسرعموهای
آنها، شورش
کرد ولی شکست
خورد و نزد
برادرش سلیمان
که حاکم بصره بود،
مخفی شد و
ابومسلم
خراسانی او را
امان داد ولی
با قتل
ابومسلم توسط
ابوحعفر
منصور، عبدالله با ابوجعفر
منصور
عباسی بیعت
کرد. منصور که
خیالش راحت
نبود، تقاضا
کرد که
عبدالله را
نزد او
بفرستند،
برادران
عبدالله هم
امان نامه خواستند.
ابن مقفع چون
کاتب عیسی بن
علی بود، قرار
شد که متن
امان نامه را
تنظیم کند و با
مبالغه و تأکید
بنویسد. او هم
ضمن کتابت
نوشت که: اگر
منصور زیانی
به اینها
برساند و مکر
کند، زنان و
کنیزان بر او حرام،
و مملوکان او
آزاد و
مسلمانان از بیعت
او بیرون روند.
این امان
نامه بسیار بر
ابوجعفر
منصور
سنگین بود و
امضا نکرد و
چون فهمید که عبدالله
ابن مقفع
آن را
نوشته، گفت: آیا
کسی هست که
کار او را یکسره
کند؟ سفیان بن
معاویه که
از قدیم الایام
کینه او را در دل داشت، جواب
مثبت داد و در
صدد قتل او
برآمد و او را
به اتهام
«زندقه» کشت. اگرچه
گویند که این
اتهام، فقط
بهانه بود
وگرنه به سبب
کینه ابوجعفر منصور
بر عبدالله ابن مقفع(روزبه
پور دادویه) و دستور
پنهانی او،
قتل او به دست
حاکم بصره
انجام شد. به اینصورت
که اول تنوری
آماده کردند،
جدا جدا
اندامهای او
را بریدند و
در تنور
انداختند و
بعد جسد او را در
تنور
سوزاندند. در
همان حال سفیان
بن معاویه
مهلبی به او میگفت:
ای ابن زندیقه! قبل
از آنکه به
آتش جهنم بسوزی،
تو را به آتش
دنیا می
سوزانم. البته
علت های دیگری
هم برای کشتن
ابن مقفع ذکر
شده است. سن او
در موقع مرگ 36 سال
و در
سال 142 هـ ق بوده
است.
برخی
آثار روزبه
پور دادویه:
1- ادب الکبیر.
2- ادب الصغی.
3- الدره الیتیمه.
4- او «کلیله و
دمنه» و «خداینامه»(خداینامه
ریشه و منبع
اصلی شاهنامه
است) را از پهلوی
به زبان عربی
ترجمه کرد. کلیله
و دمنه
از کتابهای
هند است که در
زمان انوشیروان
دادگر
به پهلوی
برگردانده شد
و بعد روزبه پور
دادویه آن
را به عربی بسیار
فصیح ترجمه
کرد.
5- بعضی از کتب
و رسایل ارسطو
را در منطق به عربی
درآورد.
6- فقط چند بیت
شعر هم دارد که
به مناسبت های
خاص سروده است.
منبع:
- سایت
"موسسه فرهنگی
جام ظهور".
.................. ................. ...............
آثار
روزبه پور دادویه
(عبدالله ابن
مقفع)
آثار ابن
مقفع را می
توان بر سه
گروه تقسیم
کرد:
- نخست
آن آثاری که وی
برای معرفی
فرهنگ ایران
از پهلوی به
عربی برگردانده،
مانند
"گاهنامه"،
"آیین نامه"،
"کلیله و
دمنه"، "خداینامه"، که
آن را سیرالملوک
یا سیره ملوک
الفرس نامید، و
کتاب "مزدک" و
کتاب "التاج"
و غیره.
- دوم
آن آثاری که وی
برای معرفی
فرهنگ یونانی
ترجمه کرده و
به احتمال قریب
یقین آنها هم
از پهلوی
ترجمه شده و
کتب منطقی
ارسطو را در
بر می گیرد
مانند "قاطیغوریاس"،
"باری ارمینیاس"،
"آنالوطیقا"
و غیره. این
کتب غالباً در
دوران سلطنت
خسرو انوشیروان
و بنا به تشویق
او از طرف
روحانیون ایرانی
نسطوری و یعقوبی
به پهلوی
ترجمه شده
بود. برخی نیز
می گویند که
ابن مقفع "ایساغوج"
اثر فرفریوس
صوری را نیز
از پهلوی به
عربی برگرداند.
بدین ترتیب
نخستین آشنایی
اعراب با آثار
فلاسفۀ یونان
از طریق ترجمه های ابن مقفع
انجام می گیرد.
- سوم آن آثاری
که خود ابن
مقفع نگاشت
مانند "ادب
الکبیر" یا
"درّه الیتیمه"
و "ادب الصغیر"
و "رساله
الصحابه" و غیره.
ابن مقفع
شعر نیز می
سرود ولی به
قول مورخان در
این زمینه کم
گو بود. هدف
ابن مقفع از
ترجمه آن آثار
آن بود که روح
مدنیت عالیتر
ایرانی را در
محیط عربی
رخنه دهد. وی
در کتاب
"الصحابه" که
مانند "نصیحه
الملوک"
غزّالی و "سیاست
نامه" خواجه
نظام الملک در
امر کشورداری
نگاشته شده
است به بررسی
مقولاتی
مانند سپاه و
قضاء و عدالت
و مالیات و
استیفاء و غیره
می پردازد و
هر جا که فرصتی
می یابد نظریات
نقادانه ی خود
را متذکر می
گردد و تردیدی
نیست که این
عبارات او در
کتاب الصحابه
نقد شدید
اللحنی علیه
منصور خلیفه عباسی است، نقدی
که بدون تردید
در فنای این
جوان دانشمند
مؤثر بوده
است. وی می نویسد:
«اگر
خلیفه خود پاک
و با صلاح
باشد، حالت رعیت
اصلاح پذیر می
شود، زیرا اول
طبقات خاصه و
رجال دولت باید
صالح و
پاکدامن
باشند تا
بتوانند
جامعه را اصلاح
کنند. رجال و
کارکنان دولت
هم، صالح و عفیف
نمی شوند مگر
آنکه پیشوای
آنها پاک
باشد. اصلاح
مانند زنجیر
است که به هم پیوسته،
چون یکی از
حلقات اصلاح
گسسته شود،
زندگی عمومی
مختل می گردد.»(دکتر
احمد امین
مورخ مصری در
ضحی الاسلام /
پرتو اسلام،
جلد دوم، صفحه
301)
یکی از
آثار جلیل ابن
مقفع "کلیله و
دمنه" است که
با آنکه وی از
زبان پهلوی
ترجمه کرده،
چنان در ترجمۀ
آن مهارت به
خرج داده که
در واقع خود
را در تصنیف این
کتاب شریک
ساخته است. از
شانزده باب کلیله
و دمنه،
چنانکه در
مقدمۀ این
کتاب تصریح
شده، ده باب
آن متعلق به
هندیان و شش
باب متعلق به
ایرانیان است.
در اصل هندی
(پانچا
تانترا) نظم و
ترکیب کنونی
کلیله و دمنه
ملحوظ نبوده و
مجموعه ای
بوده است از
حکایات
پراکنده. برزویه
پزشک ایرانی این
حکایات را به
ایران آورده و
در مجموعۀ
"کرتاد منکا"
مدوّن ساخت و
این کتاب است
که بوسیلۀ ابن
مقفع ترجمه می
شود. می گویند
ابن مقفع در
مفاوضات بیدپای
و دابشلیم (یا
رای و برهمن) و
با استفاده از
مذاکره ای که
بین این دو در
مقدمه ی ابواب
مختلف کتاب
شده برخی از
انتقادات خود
را از منصور
خلیفه
گنجانده است.
ادب الکبیر
و ادب الصغیر
از مشهورترین
کتب ابن مقفع
در دوران قریب
العهدش بود و
با آنکه تصنیف
خود ابن مقفع
است ولی
مسلماً در تنظیم
آن از انواع
کتب پهلوی در
دسترس خود
استفاده کرده
است و این
مطلب را خود
او تصریح می
کند. این کتب
مجموعه ای از
حکم زندگی است
و در آن با لحنی
فوق العاده
احترام آمیز
از پیشنیان ایرانی
خود یاد می
کند و خود را
خوشه چین خرمن
حکمت آنان می
داند. در
مقدمه ی کتاب
"ادب الکبیر"
می نویسد:
«پیشنیان
چیزی نگذاشته
اند که نویسندۀ
بلیغ بتواند
آن را
بپروراند، زیرا
همه چیز را
وصف و ذکر
نموده اند،
اعم از حمد و
سپاس یزدان و
تشویق مردم به
عبادت خداوند
و تحقیر دنیا
و شرح علوم و
تقسیم آنها و
تفصیل علوم و
جدا کردن هر
نوع علمی از
علم دیگر و
چگونگی
اقتباس و اخذ
آنها و توضیح
طریق آموختن
علوم و اقسام
و انواع آداب
و اخلاق. بطوریکه
هیچ چیز مبهمی
نمانده است که
نویسنده
بتواند آنرا بیان
کند. اندکی از
برخی چیزها
برای ما باقی
مانده است که
با کمی هوش می
توان آنها را
دریافت و بدین
سبب من آنچه
را که در
خوردِ مردم و
مایه ی ادب از
حکمت نیاکان و
گفته ی متقدمین
اخذ نموده ام،
در این کتاب می
نگارم.»
منبع:
- جستاری
در مورد "روزبه
پور دادویه- عبدالله
ابن مقفع- از سایت
"مهرگان".
(پژوهش،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از رضا
زینتی(سروش
آذرت)/ 5 اسفند
ماه 1392 / 24 فوریه 2013
میلادی)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از سایت "مهرگان"،
و از سایت "موسسه
فرهنگی جام
ظهور"، / سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت(رضا
زینتی)/ 5 اسفند
ماه 1392 / 24 فوریه 2013
میلادی/