با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
سيد
جمال الدين
اسد آبادی
سیّد
جمال الدین
اسد آبادی؛
سيد
جمال الدين اسد
آبادی/ حكم
اجتهاد از شيخ
مرتضی
انصارى
(زاده
شعبان 1254 قمری/ 1217
خورشیدی/1839 میلادی
در همدان/
وفات سه
شنبه 19 اسفند 1275 خورشیدی/
مطابق با 5
شوال 1314 قمری/ 9
مارس 1897 میلادی)
سيد جمال
الدين در
شعبان سال 1254 در
اسد آباد همدان
بدنيا آمد.
پدرش سيد صفدر
و مادرش سكينه
بيگم بودند.
مطابق شجره
نامه های
موجود وی از
سادات حسینی ساكن در
محله سیّدان
اسدآباد می
باشد. اما به
دلایلی نام
خود را به
همراه كلمه
افغانی به كار
می برده است و
بدين نام
مشهور می
باشد. پدرش از
سن پنج سالگی
وی را با قرآن و
مقدمات علوم
روز آشنا كرد
و با مشاهده
نبوغ فراوان
او، سید جمال
را برای
ادامه تحصيل
علم با خود در
سال 1264 به قزوين
برد. وی مدت 2 سال در آنجا به
كسب علم مشغول
می شود. هنگامى
كه سيد
جمالالدين
اسدآبادى به اتفاق
پدرش سيد صفدر
در سال 1264 ه . ق
براى ادامه تحصيل
از زادگاهش
اسدآباد
همدان به
قزوين هجرت كرد،
چنان شوق
تحصيل داشت كه
ايام تعطيل
نيز به هيچ
وجه درس و
مطالعه خود را
رها نمىكرد.
در يكى از
روزها كه پدرش
اصرار كرد
براى سياحت و
گردش به شهر
برود، قبول نكرد
و جواب داد كه:
«خشت و گِل چه
تماشا و سياحتى
دارد؟» ناچار
پدرش درب حجره
را قفل كرد و
به ملاقات
دوستان خود
رفت. هنگامى
كه مراجعت
كرد، ديد كه
سيد
جمالالدين
اطراف خود را
به بلندى قامتش
كتاب چيده و
در وسط آنها نشسته
و مشغول
مطالعه است.
سيد
جمالالدين
اسدآبادى در
خصوص معمم شدن
خود
«در
ابتداى سال 1266 ه .
ق همراه پدرم
از قزوين به
تهران رفتم و
در محله
سنگلج، در
خانه سليمان
خانِ صاحب
اختيار كه
پدرم را
مىشناخت و
اهل اسدآباد و
حاكم سابق
آنجا بود،
منزل كرديم.
روز بعد، از
چند نفر
پرسيديم كه
امروز عالم و
مجتهد معروف
تهران كيست؟
آقاى سيد صادق
همدانى را معرفى
كردند. فرداى
همان روز در
غياب پدرم به
مدرسه ايشان رفتم.
ديدم طلاب
دورادور آقا
را گرفتهاند
و آقا مشغول
تدريس است.
سلام كردم و
جلوى درب حجره
نشستم. يكى از
كتب مهم عربى
را در دست
داشت و مسئله
مشكلى را از
آن شرح و معنا
مىكرد؛ ليكن
به طور مختصر
و مبهم! پس از
اتمام درس ،
گفتم: جناب
آقا! اين
مسئله را
دوباره تكرار
فرماييد كه
استفاده حاصل
شود؛ چه از
اين بيانات
مختصر، فايده
كامل حاصل
نشد! آقا نظر
تند و غضبآلودى
از روى تحقير
به جانب من
كرد. گفتم:
دانستن علم به
بزرگى و كوچكى
نيست و همان
مسئله را بلا تأمل
به قدر دو ورق
خواندم و
ترجمه كردم. آقا اين طور
كه ديدند ،
فورا برخاسته ،
به جانب من
آمدند و من هم
برخاسته ،
آماده شدم و
تصور كردم كه
قصد زدن مرا
دارد! چون به
من رسيد ،
پيشانى مرا
بوسيد ،
دستم را
گرفته، پهلوى
خود نشانيد.
بسيار اظهار
ملاطفت كرده ،
از حال و
موطنم جويا
شدند. خودم را
معرفى كردم.
به فوريت
فرستادند
پدرم را
آوردند و يك
دست لباس
اندازه من
خواستند. پس
از ملاقات و
به جا آوردن
رسوم ظاهرى ،
تفصيل را از
اول تا آخر
براى پدرم نقل
كردند و لباسى
را كه خواسته
بودند ،
مرا به پوشيدن
آن امر كردند
و به دست خود
عمامه بستند و
به سرم نهادند
و من تا آن روز
كه چهارده
سالم بود ،
عمامه
نگذاشته و با
كلاه بودم.
سيد
جمال در نجف/ در
محضر شیخ مرتضی
انصاری/ 1266 ه.ق
سيد در
سال 1266 ه . ق
همراه پدر
بزرگوارش (سيد
صفدر) از
تهران به نجف
اشرف هجرت
كرد. وى به مدت
چهار سال از
محضر شيخ مرتضى
انصارى
بهرههاى
علمى بسيارى
كسب كرد. سيد جمال
علاوه بر
تحصيل دانش هاى
متداول در
حوزه علميه
نجف، به تحقيق
در زمينه علوم
ديگر، مثل
رياضى ، طب ،
تشريح ،
هيئت و نجوم
همت گمارد. در
اين مدت ،
شيخ مرتضی انصارى
مخارج تحصيل
سيد جمال را
به عهده مىگيرد
و ضمنا مدارج
علمى وى را
مورد تأييد
قرار داده، در
خصوص مسائل
شرعى به ايشان
اجازه فتوا میدهد. و اين در
حالى است كه
شهرت و نبوغ
سيد جمال ،
دانشوران نجف
و كربلا و
سامرا را به
حيرت وا داشته
بود تا جايى
كه سيد مورد
بى مهرى برخى
نااهلان قرار
گرفت. سیّد در
سال 1270 ه . ق به
توصيه استاد
بزرگش شیخ
مرتضی انصاری روانه شهر
بمبئى در
هندوستان شد.
تبليغات
سيد جمال در
هندوستان/ 1270 ه.ق
وى در
حالى كه حكم
اجتهاد از شيخ
انصارى داشت ،
در شهر بمبئى
اقامت گزيد؛
اما از آنجايى
كه بمبئى يك
شهر بندرى بود
تا یک شهر علمى ،
روح پرالتهاب
سيد ، تاب
ماندنِ در
آنجا را
نياورد و خود
را به مرزهاى
شرقى هند
(كلكته) رساند
و ظرف مدت دو
سال اقامت در
كلكته (پایتخت
آنموقع هند و
محل حاکم انگلیسی
هند)، ضمن
ملاقات با
فرهيختگان و
روشنفكران و
مشاهده زندگى
مردم ، دريافت
كه هندوستان
در اختيار
دولت انگليس است
و كشور
بريتانيا
گرچه به
اندازه یک
ايالت
هندوستان
نيست و جمعيتش
در مقايسه با
جمعيت
هندوستان
ناچيز است ،
اما توانسته
است به آسانى
اين سرزمين
پهناور را زير
سلطه درآورد و
منابع ملى و
محصولات با ارزش
و حتى جان و
مال و ناموس
آنها را به
غارت ببرد. از اين
هنگام بود كه
تبليغات
سياسى و اصلاح طلبانه
سيد
جمالالدين اسد
آبادی
آغاز شد. وى
ضمن شناسايى
استعدادهاى
دشمن استعمارگر
و بررسى جنبه هاى
قوت و رمز
موفقيت آنها،
در صدد
شناسايى علل
انحطاط مسلمانان
برآمد و در
مسير
پيداكردن راه
حل اساسى آن،
تلاش وافرى
مبذول داشت.
سیّد
جمال الدین
اسدآبادی در
مدینه ، اردن
، دمشق، حمص،
حلب، بغداد و
نجف
وى در سال
1234 ه . ش براى
زيارت كعبه از
هندوستان خارج
شد و تا اواخر 1237
ه . ش شهرهاى
مدينه ،
اردن ، دمشق ،
حمص ، حلب ،
موصل ، بغداد
و نجف را طى
كرد و اوضاع
شهرهاى مهم اسلامى
را مورد بررسى
قرار داد و در
نهايت خود را
پس از 14 سال
دورى از وطن
به زادگاهش
«اسدآباد همدان»
رساند؛ و پس
از سه روز
عازم تهران
شد؛ اما با
اوضاع
نابسامانى كه
در تهران با
آنها مواجه
گرديد ،
نتوانست در
ايران توقف
كند و از
همينرو، از راه
خراسان عازم
«هرات» و «كابل»
گرديد.
سيد
جمال الدین در
افغانستان/ 1238 خورشیدی
سيد
جمالالدين
اسدآبادی بعد از ورود
به افغانستان
در سال 1238 ه . ش
حدود پنج يا
شش سال در اين
كشور اقامت
كرد. در اين
مدت ، فعاليت هاى
اصلاحى
چشمگيرى
انجام داد و
رهبران سياسى و
مردم
افغانستان را
از نقشههاى
پشت پرده استعمار
پير انگليس
آگاه ساخت. از
جمله خدمات سیّد در اين كشور
موارد ذيل
است:
- تشكيل
كابينه وزراء
- ايجاد
مكتبهاى
لشكرى و كشورى
براى تربيت
جوانان
- تنظيم
سپاه
- توجه
دادن مردم به
زبان ملى
- انتشار
روزنامه شمس
النهار
- تأليف
و نشر كتاب
تتمة البيان
فى تاريخ
افغان
- تأسيس
شفاخانه
(بيمارستان)
- تأسيس
بيطارخانه
(دامپزشكى)
- ايجاد
پستخانه و
كاروانسرا
و
سرانجام
انگليسيها
نتوانستند
شاهد خدمتهاى
همه جانبه از
ناحيه سيد
جمال باشند؛
لذا با روى
كار آوردن
شخصى به نام
«شيرعلىخان»
در صدد كشتن سیّد
جمال الدین برآمدند؛
ولى به دليل
حرمت زيادى كه
مردم براى سيد
جمالالدين
قائل بودند ،
نتوانستند
انتقام
بگيرند و
آسيبى به وى
برسانند.
بنابراين، از
او خواستند كه
ديگر در امور
افغانستان
دخالت نكند.
امضاهاى
متغير سيد
جمال
از آنجا
كه انگليسي ها
همه جا جاسوس
داشتند و
فعاليتهاى
سيد را تحت
نظر
مىگرفتند و
در نامههاى
خود از او ياد مىكردند ،
سيد احتياط
مىكرد و با
هوشيارى و دقت
آنان را گمراه
مىكرد و در
تصميمات خود
موفق مىشد.
به همين دليل،
نام، عنوان و
امضاهاى
متعدد و متغير
اتخاذ مىكرد.
اين امر
همچنان كه سبب
اغفال
انگليسيها
شده بود، باعث
اشتباه
مورخين نيز
شده است كه
سيد جمالالدين
ايرانى است يا
افغانى! ولى
پس از مدتى كه
اسنادى كشف
شد، حقايق
روشن گرديد.
تبليغات
در هندوستان/ 1285 ه.ق
با گسترش
دامنه
تبليغات
فرهنگى سياسى
سيد در
افغانستان ،
انگليسيها
خود را در
آستانه
نابودى
ديدند؛ لذا
عرصه را با
دسيسههاى
زياد بر وى
تنگ كردند. از
اين رو، سيد،
لاجرم در سال 1285
ه . ق (35 یا
36 سال قبل از
امضاء فرمان
مشروطه)
عازم
هندوستان شد؛
ولى به محض
ورود به آن
كشور دانست كه
دشمن
پيشدستى
كرده و در
كمين او نشسته
است. با اين
حال، او
شجاعانه وارد
ميدان نبرد شد
و با سخنرانی هاى
آتشين، به
روشنگرى مردم
هندوستان
پرداخت و آنان
را با سخنان
حماسى خود بر
ضد استعمار پير
انگليس تحريك
كرد.
و آن گاه
كه مردم تحت
تأثير سخنان
او به گريه
افتادند، با
صداى بلند
فرياد برآورد
و گفت: «گريه
براى زنان
است... ملتى كه
در راه
استقلال خود
به دشمن حمله ور
شود و مرگ را
استقبال كند ،
آن ملت زنده و
جاويد خواهد
بود.»
تبليغات
در مصر/ 1285 ه.ق/ سیّد
جمال با عارف
افندى
افغانی معروف به
ابو تراب
سيد
جمالالدين اسد
آبادی پس
از اينكه در
هندوستان به
مدت یک ماه در
شرائط سختى كه
دولت غاصب
انگليس ايجاد
كرده بود ،
به سر برد ،
به دليل
ارتباط مردم و
بزرگان هند و
سخنرانى
هيجان انگيز
سيد ، اجازه
اقامت بيشتر
به وى داده
نشد ، به
ناچار با
«عارف افندى»
معروف به ابو
تراب كه از
ايران و
افغانستان
همراه او بود ،
راهى مصر شد. شايد
يكى از دلائلى
كه سيد كشور
مصر را براى تبليغ
انتخاب كرد ،
اين بوده است
كه ملت مصر ،
مسلمان و وارث
تمدن كهنى
بودند كه
استعداد خوبى
در پذيرش
احكام نورانى
توحيد و
شكوفايى جوانههاى
بيدارى
داشتند. سال 1285
ه . ق زمان ورود
سيد به مصر
بوده است و
عصرى كه سيد
در مصر اقامت
داشته، «عصر
امپرياليسم»
نام گرفته
است. سيد در
اوج قدرت
غربيها عليه
مسلمانان به
سوى آنان
شتافت تا بذر
معرفت را در
قلب مردم مصر
بكارد و آنان
را در پيشتازى
عرصه دانش
رهبرى كند؛
چرا كه مى ديد
مردم مصر با
وجود شخصيت و
نظام اقتصادى
برتر، مغلوب
مشتى سيّاس
انگليسى شده
بودند كه دستاوردهاى
ملى ـ اسلامى
آنان را به
يغما مىبردند
و هويت دينى
آنان را مورد
مخاطره قرار
مىدادند. اقامت
كوتاه سيد در
مصر كه بيش از
چهل روز ادامه
نيافت ، با
خير و بركت
بود. سيد در
اين مدت كم، كار
تبليغى خود را
شروع كرد و در
اقامتگاه خود ،
پذيراى
جوانان ،
بهويژه
دانشجويان شد.
دانشجويان
سورى ، مصرى و
ديگر بلاد ،
شيفته سخنان
وى شدند و روز
به روز بر
تعداد آنان
افزوده مى شد؛
مضافا بر
اينكه با
استادان
دانشگاه الازهر
نيز چند
ملاقات داشت
كه در اين
ملاقات ها
خطر حضور
انگليسيها در
مصر را به
آنان گوشزد
نمود. انگليسيها
از هنگام خروج
سيد از
افغانستان ،
سايه به سايه
او را تعقيب
مىكردند و
دنبال بهانه
مىگشتند كه
او را از مصر
نيز اخراج كنند.
زمانى موفق به
اين كار شدند
كه بر اثر
تبليغات سيد
جمال در مصر،
يك كشيش مسيحى
به اسلام
گرويد و اين
موضوع براى
مسيحيان گران
تمام شد و
اصطكاك بين
مسلمانان و
مسيحيان
پيشآمد.
انگليسي ها
براى حفظ
موقعيت خود در
مصر ـ كه به
تازگى پس از
خروج
فرانسويان به
دست آورده
بودند ـ مصمم
به عملى كردن
خواسته خود
مبنى بر اخراج
سيد از مصر
شدند. آنان به
دولتمردان
مصر اصرار
ورزيدند كه
وجود سيد در
مصر موجب
اختلاف و شورش
خواهد شد. و
سرانجام
توانستند
«خديو مصر» را به
صدور حكم
اخراج سيد
راضى كنند.
سیّد
جمال الدین در
تركيه /1286 ه.ق
سيد در
سال 1286 ه . ق از
طريق درياى
مديترانه و از
مهم ترين
كانال جهان ،
به سوى دو
تنگه مهم «داردانل» و «بُسفر»
حركت كرد
(استامبول) و در پايتخت
خلافت
مسلمانان
مورد استقبال
گرم عالى پاشا
(صدر اعظم) و
فؤاد پاشا
(يكى از
سياسيون
تركيه) قرار
گرفت كه سيد جمال
الدین را
مورد تكريم و
مشاور خويش
قرار دادند؛
ولى چندى از
اين موضوع
نگذشت كه در
اثر ترس
درباريان و حسادت
مدير
دارالفنون
عثمانى ،
شيخ الاسلام
«خواجه تحسين
افندى» ،
پادشاه
عثمانى فرمان
بر اخراج سيد
از استامبول داد.
بازگشت سیّد
به
مصر/ 1287 ه.ق
سيد
جمالالدين
در سال 1287 ه . ق
دوباره به
بهانه سفر
سياحتى و
مشاهده آثار
باستانى وارد
مصر شد. در اين
سفر، پس از ديدارى
كه ميان سيد و
رياض پاشا
(رئيس دولت
مصر) انجام
پذيرفت، رياض پاشا
شيفته كمالات
روحى و معنوى
سيد جمال الدین شد و از او
تقاضا كرد كه
در مصر بماند
و ماهى هزار
قروش براى وى
مقرر كرد. سيد
درخواست او را
پذيرفت و از
اين فرصت
طلايى در امر
تبليغ بهره
جست. سيد
پايگاه
تبليغى خود را
در منزل محل
اقامتش قرار
داد و براى
جوانانِ
دانشگاهى و
طلابِ پرشور
جلسات درس و
بحث را شروع
كرد و اين
جلسات تدريس
را پس از مدتى ،
به دانشگاه
الازهر
انتقال داد و
شاگردان بسيارى
را جذب
برنامه هاى
تبليغى خود
كرد. سيد نه تنها
در سنگر
دانشگاه براى
دانشجويان
آرمانهاى
مقدس اسلام را
تبليغ مىكرد ،
بلكه در جمع
استادان و
فرزانگان
بزرگ مصر نيز
حاضر مى شد
و به پرسش هاى
آنان پاسخ
مىداد.
همچنين با
مردم ارتباط مستقيم
داشت و حتى در
قهوه خانهها
حاضر مىشد و
به تبليغ
افكار و
انديشه هاى
خود كه نشأت
گرفته از
اسلام ناب بود ،
همت مى گماشت
و رسالت عظيم
گسترش دين را
با تمام دقت و
توان به انجام
مى رسانيد ، بطوریکه در مدت چند
سال اقامت در
آن كشور ،
توانست
تحولات بزرگ
فرهنگى ،
سياسى و
اجتماعى در
جامعه مصر به
وجود آورد. وى
با ارائه
مقالات متنوع
و با نام مستعار
«مظهر بن
وضّاع» در
روزنامه هاى
كثيرالانتشار
آن كشور،
مانند:
«التجارة» و
«البصير» و «مصر»
ادبيات مصر را
از بنياد
دگرگون ساخت و
ضمن رشد و
آگاهى دادن به
مردم،
توطئههاى
پشت پرده
دشمنان اسلام
و مسلمين را
براى آنان
معرفى كرد. دو
روزنامه
التجارة و مصر
بنا به
پيشنهاد سيد و
توسط «اديب
اسحاق»
راهاندازى
شده بود.
البته اين دو
جريده عمر
طولانى نداشتند
و توسط رياض پاشا
توقيف شدند؛
ولى سيد به
راه خود ادامه
داد و مبارزه
تبليغى سختى
را بر ضد دولت هاى
خارجى و
استبداد داخلى
استمرار
بخشيد و دولت
مصر، توان
تحمل تبليغات
سيد را نداشت
و لاجرم دستور
بازداشت و
فرستادن
ايشان به
ايران را از
راه كانال
سوئز صادر كرد. دارايى
سيد در مصر،
منحصر به يك
كتابخانه بود كه
هنگام توقيف،
«رچرس» مستشار
انگليسى در
امور ماليه
مصر، آن را به
تصرف خود درآورد؛
اما از ترس
سيد
جمال الدین
اسد آبادی ناگزير شد
كه كتاب ها
را در چند
صندوق گذارده
و همراه صاحبش
به بندر بوشهر
بفرستد.
مناعت
طبع بهنگام
اخراج از مصر/ 1296
ه.ق
سيد
جمالالدين
اسدآبادى در
تاريخ 7 رمضان 1296
ه . ق به دستور
توفيق پاشا
ـ ارادتمند
سابق او ـ به
«سوئز»
فرستاده شد تا
با كشتى به
سوى ايران روانه
شود. براى
اينكه كسى از
مردم مصر با
او ملاقات
نكند و دنباله
تبليغات
سياسى او
منقطع گردد ،
چند روزى را
در بندر سوئز
كنار درياى
سرخ به انتظار
كشتى به حال
توقيف ،
تهيدست و
ستمديده مى گذراند.
کنسول ايران و تجار
ايرانى كه
اجازه ملاقات
با او را از
طرف مقامات
مصرى داشتند ،
در
بازداشتگاه
با او ديدار
كردند و مبلغى
پول پيشكش به
ايشان دادند
كه در سفر خرج
كند. سيد از
قبول آن
امتناع ورزيد
و گفت: «پول را
براى خودتان
نگه داريد؛
زيرا خودتان
به آن پول از
من هم نيازمندتريد.
شير هر جا كه
رود ،
بىشكار
نمىماند!...»
زمينهسازى
انقلاب در مصر/ 1297 ه.ق
لازم به
توضيح است كه
نتيجه
تبليغات
سياسى و فعاليت هاى
اجتماعى سيد
در مصر ، یک
سال بعد در آن
كشور،
انقلابى به پا
كرد كه يكى از
شاگردان سيد
جمال الدین به
نام «اطهر
عرابى پاشا»
موفق به اداره
اين انقلاب شد
و سرانجام
كارهاى كشورى
و لشكرى به
دست وى افتاد.
سفرى
ديگر به هند / 1297 ه.ق
سيد جمال
بعد از اخراج
از مصر، همراه
شاگردش ،
ابوتراب عارف
افندى با كشتى
به سوى جدّه
حركت كرد و
مدتى در آنجا
ماند. سپس به
مكه عزيمت و با
شخصيتهاى مهم
اسلامى
ملاقات كرد.
آن گاه در سال
1297 ه . ق به سوى
هندوستان
رهسپار شد. سيد
در هندوستان
علاوه بر
مبارزه با
استعمار غرب
در هند ، در
جبهه ديگر با
افكار و
انديشه هاى
تجدد خواهى
«مير سيد احمدخان هندى» كه
طرفدار
همكارى و سازش
با انگليسي ها
بود، به
مبارزه
برخاست. يكى
ديگر از عوامل
قيام عليه
انديشههاى
سيد احمد خان
اين بود كه وى
سعى داشت
مسائل ماوراء
طبيعت را به
نام علم ،
توجيه طبيعى
كند ، غيب و
معقول را
تعبير محسوس و
مشهود نمايد ،
معجزات را كه
در قرآن نص و
صريح است ،
به شكلى رنگ
عادى و طبيعى
دهد ، و
مفاهيم
آسمانى قرآن
را زمينى كند.
تبعيد سیّد
به
حيدرآباد/ تشکیل
"جمعیت عروه"
آوازه
شهرت سيد در
تمام هند
پيچيد و
خداپرستان به
سوى او
شتافتند و چون
بیدینان
آن سامان
در نشر
تبليغات بیدینی كوشا بودند
و سيد مىديد
كه با چه
رنگآميزى،
عقايد مادیگرى
را جلوه گر
مىسازند و
مردم را از
راه راست باز
مىدارند ،
خطابهاى
عليه بى دينان
هند ايراد كرد
كه مورد توجه
هوشمندان و
دانشمندان
هند قرار
گرفت. البته
اين سخنرانى
منجر به تبعيد
ايشان به
حيدرآباد دكن
گرديد. سيد در
تبعيدگاه ،
پرچم عدالت و
آزادى را به
دوش گرفت و
تبليغات خود
را در قالب سخنرانى
و نگارش ادامه
داد. سيد در
حيدرآباد به
خواهش كتبى
يكى از معلمان
آنجا
رسالهاى به نام
«ردنيچرى»
نوشت كه مورد
بحث و مطالعه
بيشتر
دانشمندان
جهان اسلام
قرار گرفت.
محمد
اقبال لاهوری
زاده 1877 میلادی
در پنجاب
پاکستان/ وفات
آوریل 1938 میلادی
(اول اردیبهشت
1317 خورشیدی)؛
بانی
جمعیت «عروه»
و نيز در
همان جا ،
جمعيتى
زيرزمينى به
نام «عروه»
تشكيل داد كه شعباتى
در ديگر ممالک
داشت. به عنوان
مثال، «محمد
عبده» در تونس
هدايت اين جمعيت
را داشته است. و
بعدها شخصيت هايى
چون: محمد
اقبال لاهورى ،
شوكت على ،
محمد على جناح
ظهور كردند كه
از شاگردان و
تربيت يافتگان
اين جمعيت به
شمار
مىآمدند.
فعاليت هاى
سيد در
حيدرآباد سبب
شد تا او را از
آنجا به كلكته
بردند.
تبليغ سیّد در قلب
اروپا و
لندن / 1300 ه.ق
هنگامى
كه سيد جمال
در سال 1300 ه. ق
براى چندمين بار
از هند اخراج
گرديد ،
نخست قصد سفر
به آمريكا را
داشت ، ولى به
زودى از اين
سفر منصرف گشت
و عازم لندن،
پايتخت
انگلستان شد.
اين بار به
قلب اروپا
آمده بود تا
از نزديك با
استعمارگران
مبارزه كند.
بنابراين ،
پايگاه
تبليغاتى خود
را در شهر
لندن مستحكم كرد
و با شركت در
جلسات و مجامع
عمومى به تبليغ
دين مبين
اسلام پرداخت
و به پرسش هاى
مختلف دينى
استادان و
دانشجويان و
شركت كنندگان
پاسخ مىداد و
قاطعانه از
آرمانهاى
مقدس اسلام و
برنامههاى
جهان شمول
تشيع دفاع مى كرد.
شهرت جهانى
سيد ، سبب
گرديده بود تا
اقشار مختلف
انگلستان به ويژه
جوانان ،
اطراف وى جمع
شوند و از
سخنان وى
بهرهمند گردند.
سیّد
مبلّغ
اسلام در
پاريس/ 1301 تا 1304
ه.ق
نابغه
شرق ، به
دلائل
نامعلومى لندن
را به مقصد
پاريس ترك
كرده ، در
ابتداى ورود
به اين كشور،
با «ويلفرد
بلنت» ديدار
مىكند.
رسانههاى
ارتباط جمعى
فرانسه نيز
ورود سيد را
اعلان
مىكنند.
جامعه اروپايى
كه آوازه بلند
مبارز ضد
استعمار
مشرقزمين را
سال هاى
متمادى از دور
شنيده بودند ،
مشتاق ديدار و
علاقهمند به
رفتارش
مىگردند.
آنها مجذوب مردى
شده بودند كه
به تنهايى
قدرتمند ترين
كشورهاى عصر
خود ،
بهويژه
كشورهاى غربى
را به هراس
واداشته بود. سيد،
تبليغات خود
را با منطق
قوى و استدلال
بىنظير به
مردم ارائه
مىكرد. وى
توانسته بود از
اين طريق ،
دست پليد استعمار
انگليس را
براى مردم و
سياستمداران ،
روشنفكران و
مصلحان غافل
باز كند و ديو سيرتى
بريتانياى
كبير را كه در
پشت نقاب تزوير
تمدن و آزادى
پنهان شده بود ،
در قلب اروپا
به جهانيان
بنماياند. ورود
سيد
جمال الدین در سال 1301 ه . ق
به پاريس و
اقامت چهار ساله
وى در آن كشور
همراه با دو
حادثه مهم
بود:
- ارتباط
وى با فيلسوف
مشهور «ارنست
رنان» و انتقاد
از اين مورخ و
حكيم فرانسوى
درباره علم ،
اسلام و حقيقت
قرآن ، و
پذيرش ارنست رنان از
درست بودن
فرهنگ غنى
اسلام و
انصراف از
عقايدى كه
اسلام و قرآن
را برخلاف
تمدن و عمران
مى دانست.
- نشر
روزنامه "عروة
الوثقى".
مطالب اين
روزنامه به
بررسى سياست
دولتهاى بزرگ
در كشورهاى
اسلامى
بهويژه
سياست انگلستان
در مصر و
آشكار كردن
علل ناتوانى
مسلمانان و
برانگيختن
آنان به اصلاح
اوضاع خويش و
از همه مهم تر،
يگانگى
ملتهاى
مسلمان ،
اختصاص داشت و
به طور
مجانى به همه
ممالك شرقى
ارسال مىشد.
- انتشار
عروة الوثقى
يا نفخه صور
اسرافيل ،
چنان اثر
تبليغاتى در
جامعه
مسلمانان
داشت كه كالبد
بى جان آنان
را حيات بخشيد
و دول
استعمارى
اروپا ـ از
خوف نهضت
مسلمانان
عليه
مستعمرات
آنان ـ مضطرب
شدند و لرزه
بر اركان
سياستشان
افتاد. هيجده
شماره از عروة
الوثقى منتشر
شده بود كه سرانجام
دولت فرانسه
با فشار و
اصرار دولت انگليس
حكم به تعطيلى
اين مجله داد. مورخان
درباره اين
نشريه
نوشتهاند:
بيانات هيچ
خطيب اسلامى
در قرن اخير
در روحيه و
بيدارى
مسلمانان
جهان به
اندازه اثر
نوشتههاى "العروة
الوثقى"
نبوده است. برخى
سبب تأثير
نوشتههاى
اين روزنامه
را، همان
ايمان پاک و
هدف متعالى
مدير مسئولش
(سيد
جمالالدين
اسدآبادی) مىدانند. ناگفته
نماند كه جمعى
از رجال سياسى
انگليس هنگام
انتشار اين
روزنامه در
صدد برآمدند
تا با هيئت
تحريريه اين
جريده تفاهم
پيدا كنند!
بدين سبب به
نزد سيد آمدند
و او نيز
نمايندهاش
شيخ محمد عبده
را به لندن
فرستاد تا با
عدهاى كه
خيرخواه به
نظر مىآمدند ،
گفتگو كند.
پیشنهاد
انگلیس/
پادشاهی کشور
سودان/ قاطعيت سیّد در
مقابل
مستكبران
هنگامى
كه دولتمردان
انگليس مثل "چرچيل"(پدر وینستون
چرچیل نخست وزیر
انگلیس در
دوران جنگ
جهانی دوم)، "سر دروند
ولف" و "لرد
ساليسبورى"
در مورد حل
مسئله سودان و
مخالفت مهدى
سودانى با
انگلستان
درمانده
شدند، دست به
دامان سيد جمالالدين
اسدآبادی شدند و او را
به لندن دعوت
كردند. سيد به
لندن رفت و با
بزرگان سياست
گفتگو كرد و
مشكلات سياسى
و اشتباهات
بزرگان
انگلستان را
درباره مشرق زمين
با بيانى روشن
مطرح كرد. و
آنها دانستند
كه از سخنان
سيد پاكى و
درستى آشكار
است، لذا پس از
تعريف و تمجيد
از وى، پادشاهى
كشور سودان را
به سيد
پيشنهاد
دادند. او
برآشفت و گفت:
«اين تكليف
بسى
شگفتانگيز
است و اين كارها
دليل نادانى
در امور سياسى
شماست. حضرت لرُد اجازه دهيد
كه از شما
سؤالى نمايم.
آيا سودان را
مالک شدهايد كه
مىخواهيد
مرا پادشاه آن
كنيد؟ مصر از
آنِ مصريان و
سودان هم جزء
جدا نشدنى آن(مصر) است.»
بازگشت سیّد به وطن/ 1304
قمری/ 20 سال قبل
از انقلاب
مشروطه
مذاكره
سه ماهه
سران انگليس
با سيد
جمالالدين
براى متقاعد
كردن وى به
پذيرش حكومت
سودان و سرگرم
شدن وى به امر
حكومت دارى
و دست برداشتن
از تحريك ملل
اسلامى و شورش
آنان عليه
منافع
انگلستان به
شكست انجاميد؛
چراكه سيد با
تبليغات زنده
بود و هرگز
نمىتوانست دست
از آرمان هاى
مقدس دينى
بردارد و به
امورى همت
بگمارد كه او
را از اهدافش
دور مىكند. سيد
در ادامه
رسالت الهى
خود لندن را
به مقصد جزيرة
العرب ترک
كرد و وارد
قطيف شد و در 23
ربيعالاول
سال 1304 ه . ق به
تهران آمد و
در منزل حاج محمد
حسن امين
الضرب
براى خود مسكن
گزيد. ولى
ديرى نپاييد
كه مورد كينه
شاه
(ناصرالدین
شاه) و
اطرافيان
قرار گرفت.
شاه به طور
محرمانه از
حاجى امين
الضرب خواست
تا عذر مهمان
خود را
بخواهد!
سیّد
جمال الدین
اسدآبادی در
روسیه
از طرفى
سيد نيز بنا
به درخواست
سياستمدار و روزنامهنگار
روس (كاتكوف)
به مسكو دعوت
شده بود.
بنابراين، در
نهم شعبان
همان سال به
آن كشور هجرت
كرد و به مدت
دو سال در
آنجا اقامت
گزيد و با
رجال سياسى ،
نظامى و مذهبى
روسيه ديدار و
مذاكره نمود. تبليغات
روشنگرانه
فرزانه
اسدآبادی در
جمع بزرگان
روسيه، آنان
را بر آن داشت
تا تزار روسيه
از وى تقاضاى "شيخ
الاسلامى" مسلمانان
آن كشور را
نمايد؛ ولى
سيد در جواب آنان
گفت: «من خود را
مدافع منافع
تمام مسلمانان
جهان
مىدانم.»
سيد
جمالالدين
از تيرگى ميان
دولت روس و
انگليس
استفاده
مناسب كرد و افشاگري هاى
وسيعى را بر
ضد دولت
بريتانيا در
نشريات روسيه
انجام داد كه
تا آن روز
بىنظير بود. در
اين هنگام ،
ناصرالدين
شاه كه براى
شركت در جشن
جمهوريت پاريس
عازم اروپا
شده بود ،
مسيرش از طريق
روسيه بود. وى
در اين كشور
پهناور، سيد
را چون ياقوت
درخشان يافت.
سپس در اروپا
نيز به هرجا
قدم گذاشت ،
آثار و شهرت
سيد را در
آنجا به روشنى
مشاهده كرد؛
لذا از كار
قبلى خود
پشيمان شد و
در ديدارى كه
با سيد در
مونيخ داشت ،
سعى كرد
گذشتهها را
جبران سازد و
او را براى
آمدن به ايران
و اصلاح وضع
سياسى و
اقتصادى كشور
تشويق كند.
بازگشت
دوباره سیّد
جمال الدین
اسدآبادی به ایران/ 1307 قمری
سيد اين
تقاضا را به
خاطر دفاع از
وطن و مصلحت مردم
پذيرفت. نخست
در محرم 1307 ه . ق
وارد مذاكره با
رجال سياسى
روسيه شد و
آنها را راضى
كرد تا از
امتيازاتى كه
در آن زمان
مىخواستند
از ايران
بگيرند ،
دست بردارند.
سپس در هفتم
ربيعالثانى
همان سال به
ايران بازگشت
تا كار
اصلاحات را
بهطور جدى
آغاز كند؛ ولى
در اثر توطئه هاى
پشت پرده
استعمار پير
انگليس ،
زمينه بدبينى
درباريان و
شاه فراهم شد.
هنوز شش ماه
از حضور سیّد در ايران
نگذشته بود كه
ناگهان نامه
شاه در منزل
حاج امين
الضرب به دست
وى رسيد.
تحصن
سیّد در حرم
عبدالعظیم ری
هنگامى
كه سيد از حكم
اخراج خود
آگاه شد، به عنوان
اعتراض به شهر رى
رفت و در حرم
حضرت
عبدالعظيم
حسنى عليهالسلام
اعلان تحصن
نمود و با
سخنرانيهاى پرشور،
حرم حسنى را
به دژى استوار
مبدل نمود. چندى
بعد فشار
سفارت
بريتانيا
فزونى يافت و
ناصرالدين
شاه حكم توقيف
و اخراج وى را
صادر كرد.
وقتى دستخط
شاه به دست
«مختارخان»
حاكم شهر رى
رسيد،
بىدرنگ 20
فرّاش فرستاد
و آنان سیّد را از بست
حرم بيرون
آوردند و در 28 جمادىالاولى
1308 ه . ق روانه
غرب كشور
كردند.
تبعيد
به
بصره/ 1308
قمری/ نامه به
میرزای شیرازی/
حرکن بسوی
لندن
سيد
جمالالدين
در نيمه اول
شعبان 1308 ه . ق
وارد بصره شد.
از آنجا
نامهاى
بسيار مهم و
سرنوشت ساز
به آيةالله
ميرزاى (حسن)
شيرازى نوشت.
آنگاه از
عراق به سوى
لندن حركت كرد
و در آنجا با
شدت بيشترى
اوضاع
ناهنجار
دربار ايران
را در روزنامه هاى
اروپايى افشا
كرد و خطر
استبداد
داخلى و استعمار
خارجى را بر
ملل مشرق زمين
توضيح داد.
همچنين
نامههايى به
سران قبائل و
علماى برجسته
عالم اسلام از
جمله نامهاى
به علماى بزرگ
ايران ،
تحت عنوان
«حَمَلَةُ
القرآن» ارسال
داشت و از
خيانت ها و
بى لياقتى
ناصرالدين
شاه در اداره
كشور پرده برداشت
و با ايجاد
نشريهاى
موسوم به
«ضياء الخافقين»
كه اولين
شماره آن در
ماه رجب 1309 ه . ق
انتشار يافت،
به فعاليتهاى
افشاگرانه
خود شعاع بيشترى
بخشيد تا
اينكه دولت
بريتانيا
احساس خطر كرد
و مانع ادامه
انتشار آن شد
و خود سيد را
نيز به شدت در
تنگنا قرار
داد.
دعوت
سلطان
عبدالحمید از
سیّد/ 1310 ه.ق/ 1893 میلادی
در اين
هنگام ،
نامه «سلطان
عبدالحميد»
پادشاه
عثمانى توسط «رستم پاشا»
سفير آن كشور در
لندن مبنى بر
دعوت سيد
جمالالدين
به شهر «آستانه»
تركيه جهت
اصلاحات در
كشور عثمانى ،
به دست وى
رسيد. سيد
ابتدا امتناع
ورزيد ،
لكن نامههاى
پى در پى و
اصرار رستم پاشا،
سبب شد كه اين
عقاب بلند پرواز،
در كمينگاه
استبداد و
نيرنگ گرفتار
شود.
سلطان
عبدالحمید
ثانی آخرین
سلطان عثمانی/
از 1258 تا 1336 ه.ق
(تا 1918 م. پایان
جنگ جهانی اول
و پیدائی
جمهوری ترکیه
و آتاتورک)
غروب
غم افزا/ 1314
قمری/ 1275 هجری
شمسی/ سال
ترور ناصرالدین
شاه
سيد جمال الدین
اسدآبادی در روز سه شنبه 19
اسفند 1275 ه . ش
مطابق با 5
شوال 1314 ه . ق و 9 مارس
1897 م. پس از گذشت
چهار سال از
ورود به مركز
خلافت اسلامى (ترکیه) و تلاش
فراوان در اين
كشور جهت
ايجاد اتحاد
اسلامى ، با
دسيسه سلطان
عبدالحميد ،
پادشاه
عثمانى ،
مسموم شد و
جان به جانان
سپرد و خاكيان
را بدرود گفت.
پيكر پاك سيد
با احترام
مردم تركيه در
قبرستان «شيخ
لرمزارى» در
شهر بندرى
استانبول به
خاك سپرده شد.
(منبع:
سایت "باشگاه
اندیشه")
.................. ................. ............... ...............
سیّد
جمال
الدين اسد
آبادی
بحران
خلافت در قرن
چهارده
ظهور سيد
جمال الدين
اسد آبادی در
اوايل قرن
چهاردهم هجری قمری به دنبال
بحران خلافت
تزلزل قدرت
سياسی و قدرتمند
شدن موضع اصولی ها
در حوزه های
علميه صورت می گيرد. عوامل
انحطاط
مسلمين از
ديدگاه سيد
جمال الدين
دوری از عقل و
يونانی زدگی
و تقليد است. وی
تفكر فلسفی
يونان را
التقاطی از
عقايد بت
پرستانه
همراه با
مباحث عقلی میداند ... یکی
از بحرانهای
دولتهای
مسلمان در
آغاز قرن 14 ه.ق
بحران
مشروعيت بوده
است. مشروعيت
دولتها به
دليل ادامه
روشهای
قرون وسطایی
زير سوال بود،
بخشهای
زيادی از
جامعه تحت
سلطه دولت
قرار داشته و
نهادهای
مختلف اجتماعی
خود را با نظم سنتی كه شاه در رأس
امور آن قرار
داشت كم كم
ناهماهنگ می
يافتند.
جدال
اصولیون و
اخباریون/
موفقیت شیخ
مرتضی انصاری
اصولی
ظهور سيد
جمال الدين
اسد آبادی در
شرایطی بود كه
جامعه به برخی
از نقاط عطف
خود رسيد. از
ديدگاه تفكر
مذهبی، جدال
اصوليون با
اخباريون
مراحل نهایی
خود را طی
كرد. اصوليها
با وجود شخصيت
قدرتمندی
همچون شيخ مرتضی انصاری به
توفيقاتي
رسيدند. یکی
از اين
توفيقات رواج
آزاد اندیشی
بود كه در
حوزه های
علميه بسط و
گسترش يافت،
بحث و گفتگو
درباره مباحث
دینی
و
قدرتمندی
نهاد اجتهاد،
روحانيت را
وارد عرصه نوینی از حيات فكری و عملی خود ساخت.
سيد جمال
الدين در اين
ايام، یکی از
بهترين
شاگردان شيخ
مرتضی انصاری بود. تحليل
افكار و آرای
سيد جمال
الدين با توجه
به نقش فعالی
كه وی در
بيدارگری
مسلمانان
داشته، از
اهميت خاصی
برخوردار است.
حضور او در
آغاز اين راه،
برای سالهای
بعدی تعيين
كننده است.
تحليل از وی
در واقع بررسی
بخش مهمی از
يك جريان مذهبی است كه نسبت
به مسايل و
مشكلات متعدد
جامعه اسلامی
واكنش نشان
داده است. در
سالهای
اخير همراه با
اوج گيری
نهضتهای
اسلامی، سيد
جمال و ميراث
فكری او پيش از
بيش مورد توجه
قرار گرفته
است. تا جایی
كه او در ميان
توده های مسلمان
تبديل به یکی
از چهره های
افسانه ای
مبارزه عليه
غرب شده است.
جهان اسلام در
بخش مهمی از
حركت اسلامی
خود از اين
ميراث سود
جسته است. اين
ميراث رامی توان
چنين بر شمرد: "اعتقاد
به توانایی
ذاتی دين اسلام
برای رهبری
مسلمانان و تأمين
نيرومندی و
پيشرفت آنان،
مبارزه با
روحيه تسليم
به قضا و قدر و
گوشه نشيني و بی
جنبشي،
بازگشت به
منابع اصلی
فكری اسلام،
تفسير عقلی تعاليم
اسلام و
فراخواندن
مسلمانان به
ياد گرفتن
علوم نو،
مبارزه با
استعمار و
استبداد به
عنوان نخستين
گام در راه
رستاخيز
اجتماعی و
فكری مسلمانان."
سید
جمال الدین و
اتحاد جهان
اسلام
از سيد
جمال الدين
نوشته های
زيادی در دست
نيست. زندگی
پنجاه و هشت
ساله وی در
دوران
فعاليتهای
سياسی و مسافرت و
تبعيد سپری
شد. فعاليتهای
متعدد او در
كشورهای
افغانستان،
هندوستان،
مصر، ايران،
عثمانی،
انگلستان و
فرانسه از وی
چهره ای
جهانی ساخت. بيشتر
كوشش او در دوران
مبارزاتش صرف
كارهای عملی گرديد.
نوشته های
اندکی كه از وی باقی
مانده محصول
دوره هایی
كوتاه از
مبارزات او
است كه يا به
علت تبعيد اجازه
فعاليتهای
سياسی محض را
نداشته و يا
جز نوشتن راه
ديگری برای
ادامه
مبارزاتش
نبوده است.
اكثر نوشته هایی
كه از سيد باقی
مانده، مربوط
به نامه هایی
است كه او به
سران كشورها،
روحانيون،
دوستان و … نوشته است. سير
زندگی سيد جمال
الدين اكنون
تا حدودی
مبهم و برخی
از مسائل زندگی
وی مورد
اختلاف
پژوهشگران می
باشد. مثلاً
اينكه او
ايرانی بوده
است يا اهل
افغانستان،
يكي از مسايل مبهمی است كه
تحقيق درباره
او را دشوار می
سازد. گرچه
حكم درباره
مليت وی، با
توجه به اينكه
خود نيز چندان
مايل به اينكار
نبوده، جای تأمل
و درنگ دارد.
او خود را از
لحاظ فكری
متعلق به هيچ
سرزمين و
طايفه ای نمی دانسته و از
اين قيود آزاد
بوده، وی در
سفرهای
دور و دراز
خود در پی
مقصود واحدی
بوده است. آن
مقصود عبارت
از آزادی و
سر بلند كردن
مسلمانان
بوده و در اين
راه از
هيچگونه
فداكاری و
كوششی خودداری نمی كرد.
سيد جمال الدین
اسامی
متعددی
داشته و در هر مملکتی كه می رفته
با توجه به
روحيات مردم
آنجا، پسوندی
را به اسم خود می
افزود. او به
نامهای
گوناگونی
چون حسینی،
افغانی، کابلی، استامبولی،
اسد آبادی و … در همه
جا ظاهر می
شده است. پيش
از آنكه عقايد
سيد جمال
الدين در مورد
اتحاد اسلام
مورد بررسی
قرار گيرد،
ذكر يك نكته
ديگر لازم
است، بررسی
آرا
و افكار او به
منظور تعيين
جايگاه و نقش
فكری وی در بيدارگری
مسلمانان به
كار می رود.
اين تحليل
عمدتاً معطوف
به تفكرات وی
در زمينه
مشكلات
مسلمين و
اتحاد اسلام
است. آن چيزی
كه درباره
شخصيت سيد
جمال جالب
توجه است، عزم
و اراده ای
است كه او در
مبارزاتش از
آن برخوردار
بود. او به هر جا
كه می رفت جمعي را
شيفته خود می
ساخت. قدرت
سخنوری و
سحر بيانی
كه در كلمات
آتشين وی
بود، جمع مرده
ای را حيات و
نشاط دوباره می
بخشيد. محمد
عبده ، يار
وفادارش كه
خود یکی از
مصلحين بزرگ
مصر است در
نامه ای به
وی می نويسد: "از
سوی تو به من حکمتی رسيده است
كه با آن دلها
را منقلب می
كنم و عقول را
در می يابم و در
خاطره های
مردم تصرف می
كنم …
روح حكمت تو
مردگان ما را
زنده كرد و
عقلهای ما
را روشن ساخت.
ما برای تو
اعداديم و تو
واحدی، ما مخفی و تو آشكار.
عكس روی تو
را من قبله
نمازم گذارده
ام و آن را
ناظر اعمال و
كردار خود
قرار داده ام."
آثار
قلمی سید جمال
الدین
اسدآبادی/ سید
جمال الدین و
آرزوی دوران
امپراتوری
عباسی
علاوه بر
اين سيد جمال
دارای نبوغی
فوق العاده
بود. وی به چند
زبان خارجی
كاملاً
مسلط بود و می
توانست علاوه
بر زبان فارسی
به زبان عربی،
ترکی، انگلیسی و
فرانسه سخن
بگويد. از
ميان آثار قلمی به جا مانده
از سيد مقالات
"چرا اسلام
ضعيف شد"، "لكچر
در تعليم و
تربيت"، "فوايد
فلسفه" و "پاسخ
به ارنست رنان"
برای شناخت
مواضع سيد
جمال در مورد
علل انحطاط و
عقب ماندگی
مسلمانان و
رهنمودهای وی
برای پيشرفت و
اتحاد جهان
اسلام حائز
اهميت است ....
در مقاله "چرا
اسلام ضعيف شد"
سيد جمال به
بررسی عظمت و سپس
انحطاط
مسلمانان مي
پردازد. از دیدگاه وی
آنچه باعث
عظمت و قدرت
مسلمانان در
گذشته شده
بود، اقتدا و
پيروی آنان از
قرآن كريم
بود. معجزه ای
كه از اعراب
بدوی، جنگجويان
سلحشوری
ساخت. ايمانی
كه "مشتی
اعراب بی
سامان اركان دُوَل
عظيمه را
متزلزل نموده
و نام و
نشانشان را
از صفحه عالم
محو كردند".
آنچه كه
موجب پيشرفت و
ترقی
ناگهانی
مسلمانان شد،
اميد و ايمان
به
مکتبی
بود كه آن
مكتب مانند
راهنمای دایمی و ابدی
امت مسلمان را
هدايت كرده و
مژده فتح و
پيروزی را
به مسلمانان
داده است.
وسعت و گستردگی امپراطوری
عباسی، از دیدگاه او، يادآور
عظمت و شكوه
مسلمانان
بود.
اين
امپراطوری (عباسیان) با هراس بر
دل "رومانيون" ، نفوذی
در تمام بلاد
اسلام داشت كه
"در هيچ تاریخی نظيرش ديده
نشد."
(منبع:
سعید ارموی از
سایت "شبکه
آموزش سیما
کودک و نو جوان")
.................. ................. ............... ...............
سید
جمالالدّین
اسدآبادی
(زاده
1217 خورشیدی/
1254 قمری/ 1838 میلادی
در اسدآباد همدان /
متوفی 1275 خورشیدی/
1314 قمری/ / 1897 میلادی
در ترکیه)
از
او با نامهای
جمالالدین
الافغانی و سید
محمد بن صفدر
الحسین نام
برده میشود.
او اندیشمند سیاسی
و مبلغ اندیشه
اتحاد اسلام
بود. وی همچنین
از اولین نظریه
پردازان بنیادگرایی
اسلامی محسوب
میشود.
اتهام
جاسوس بودن و
جنجالها پیرامون
ماهیت سید
جمال الدین
اسدآبادی
در
بعضی منابع سیدجمال
الدین مامور
دولت انگلیس و
فراماسون و در
خدمت منافع
انگلیس معرفی
شده است. در
نقطه مقابل
مراجع دیگری
او را حامی
منافع و یا
مامور دولت
روسیه و بر ضد
منافع بریتانیا
معرفی کردهاند.
سیّد
جمال الدین در
افغانستان
نیکی
کدی در دانشنامه
ایرانیکا مینویسد
که سید جمال
در زمانی که
به افغانستان
میرود خود را
سید رومی یا
استانبولی و
اهل استانبول
معرفی میکرده
است. جمالالدین
در کابل با
احترام توسط
امیر کابل پذیرفته
میشود و به
سمت مشاور امیر
برگزیده میشود.
بگفته نیکی کدی
این احتمالا
به سبب نامه
محرمانهای
بوده که او به
امیر نشان
داده است. این
مساله سبب شده
بود که نمایندگان
بریتانیا در
افغانستان او
را مامور دولت
روسیه
بپندارند. او
در آنجا سعی
کرد که امیر
را به اتحاد
با روسیه و
مخالفت با بریتانیایی
ها وا دارد.
گزارشات دولت
استعماری هند
و مجموعه
منابع چنین می
نمایاند که سید
در افغانستان
به مانند غریبهای
بوده است و
فارسی را با
لهجه ایرانی
صحبت می کرده
است. بگفته
آسانته ،
استاد آفریقا
شناسی
دانشگاه تمپل
، در سال 1858 میلادی
یک جاسوس بریتانیایی
در گزارشی سیدجمال
را مشکوک به
بودن مامور روسیه
گزارش میکند.
این مامور بریتانیا
نوشته است که
جمال الدین به
شیوه ترُکان
نوغایی در آسیای
میانه لباس میپوشیده
است. گزارشهای
دولت
افغانستان مینویسند
که سید جمال بیشتر
شیوه زندگی یک
غربی را داشته
است تا یک شرقی،
او شخصی لیبرال
بوده و مقید
به اجرای فوایض
دینی نبوده
است. مثلا فرایض
ماه رمضان را
به جا نمیآورده
است. به گفته
آسانته ، سید
جمال در قاهره
از نوشیدن کنیاک
لذت می برده
است. او یکبار
در سال 1879 میلادی
از لژ ماسونی
در قاهره بیرون
انداخته شد زیرا
در ملاعام
وجود خدا را
انکار کرده
بود.
در
نقطه مقابل
منابع دیگری سید
جمال الدین
افغانی را
فراماسون و
حامی غیر مستقیم
منافع
انگلستان
دانسته اند.
روبرت دریفوس
در کتاب «بازی
شیطانی» در
مورد سید جمالالدین
افغانی مینویسد:
«مردی که در 1885 میلادی
متشکل ساختن
جنبشی پان
اسلامیستی با
هدایت بریتانیا
را پیشنهاد داد
کسی نبود جز «سید
جمال الدین
افغانی». از
دهه 1870 تا دهه 1890 سید
جمال الدین از
سوی بریتانیا
حمایت شد. دست
کم یکجا در
اسناد رسمی و
پروندههای
محرمانه سرویس
جاسوسی دولت
هند، پیشنهاد
سید جمال الدین
افغانی در 1882 در
هند مبنی بر این
که به عنوان
جاسوس بریتانیا
در هند به
خدمت درآید،
آمده است.
از
نقدهای وارد
بر فعالیتهای
سید جمال ، بی
توجهی به جایگاه
و نقش تودههای
مردم در
مبارزه و
تمرکز بر
روابط با سران
حکومت ها و
نخبگان سیاسی
در بسیاری از
مقاطع است، که
موجب ابتر
ماندن و ناکامی
بخش زیادی از
تلاشهای وی
گردید. وی در این
رابطه اظهار میدارد:
افسوس میخورم
از اینکه کشتههای
خود را ندرویدم...
ای کاش من
تمام افکار
خود را در مزرعه
مستعد افکار
ملت کاشته
بودم. چه خوش
بود تخمهای
بارور و مفید
خود را در زمین شوره زار
سلطنت فاسد نمینمودم.
آنچه در آن
مزرعه (مردم) کاشتم
به ثمر رسید و
هر چه در
این کویر (سلاطین
و نخبگان
حکومتی) غرس
نمودم فاسد
گردید.
(منبع:
سایت "ویکی پدیا")
.................. ................. ............... ...............
بانی
روشنفکری در ایران
سیدجمال
الدین در قریه
اسدآباد واقع
در 42 کیلومتر
غرب همدان در
شعبان 1254 هجری قمری در
خانوادة شیخ
الاسلام
اسدآباد
متولد شد.
- سید پس
از گذراندن
دروس ابتدایی
در سال 1266 به
همراه پدر به
نجف رفته و در
حوزه درس شیخ
مرتضی انصاری از مجتهدین آن عصر تلمذ
کرد.
- چون شیخ
مرتضی انصاری از مدت ذهن و
کثرت هوش سید
جمال الدین
مطلع شد
او را به
هندوستان
فرستاد.
- در
هند سید جمال
علاوه بر
مطالعه احوال
اجتماعی و
سیاسی هند به
زبان انگلیسی
نیز آشنا شد
از هند به مکه
رفت از آنجا
به اسدآباد برگشت سپس
به تهران آمد
و شروع به نشر
افکار و عقاید
خود پرداخت.
- ناصرالدین شاه چون از
وجود او وحشت
کرد او را به
افغانستان
سپس هندوستان
فرستاد.
- از این زمان آوازة
سیدجمال الدین
در میان
کشورهای
اسلامی پیچید
از هندوستان
به حصر رفت پس از 40 روز توقف
در مصر به
اسلامبول
بازگشت. نوأد پاشا
از رجال سیاسی
و عثمانی او
را به گرمی
پذیرفت.
- پس از
مدتی دوباره
به مصر رفت. و
انجمن حب
الوطنی را با 30 تن عضو تأسیس
نمود. و در
جامع الازهر
مشغول تدریس و
بحث فلسفه ابن
سینا گردید.
- در این
زمان خطابه هایی
ایراد می
کرد که اساس
آن ایجاد وحدت
اسلامی بر هم
زدن تشکیلات
جاسوسی و حقه
بازی انگلیس و
جلوگیری از
استعمار آن
دولت و تأمین آزادی و
استقلال حقیقی
ملل اسلام بود.
(منبع:
سایت "رشد و
شبکه ملی
مدارس ایران")
.................. ................. ............... ...............
سید
جمال الدین اسدآبادی
سید
جمال الدین
اسدآبادی ( 1276 تا
1217 خورشیدی)
بزرگترين
متفكر و مصلح
اجتماعی شرق ،
مردی آزادی
خواه و آزاد
منش و دارای
افكار و عقايد
فلسفی و سياسی
و طرفدار
استقرار
دموكراسی در
ممالک شرق و
ايجاد وحدت
ميان مسلمين و
تشكيل
اتحاديه دول
اسلامی، تمام
مدت عمر خود
را صرف بيداری
مسلمانان و در
مبارزه با
استبداد
گذراند و پيوسته
در حال سفر به
شرق و غرب بود.
در زندگی پر
فراز و نشيب
خود متحمل رنجها
و مشقات زيادی
شد، انگلیسیها
وی را از هند
اخراج كردند،
در ايران،
ناصرالدين شاه
با آن وضعيت
ناهنجار وی را
از ايران تبعيد
كرد. خليفه
عثمانی، سيد
را از
استانبول
بيرون راند تا
موجب خوشحالی
شيوخ دربار
شود. در مصر
نيز به دستور
خديو مصر و به
اشاره يا
دستور مقامات
استعماری
انگلستان،
اخراج شد.
پذيرفتن اين
آوارگیها
بدون شک ناشی
از انگيزه
درونی و به
خاطر اهداف
والای انسانی
و در راه رهائی
انسانها از
جهل و اسارت و
تحمل همه اين
مصائب در
شناخت و تعهد
سيّد جمال الدین
اسدآبادی از
اسلام بود.
(منبع: سایت
www.iranika.ir / سایت ایرانیکا.کام)
.................. ................. ............... ............... ............
"سیّد
جمال الدین و
شیخ مرتضی
انصاری" / نامه
های سیّد به "میرزا
حسن شیرازی"/
با
تشکر از سایتهای
"ویکی پدیا" و
"رشد و شبکه ملی
مدارس ایران"
و
"شبکه آموزش
سیما کودک و
نو جوان" و "
باشگاه اندیشه"
و سعيد
ارموی/ سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت/ مهر 1391
خورشیدی/ 2012 میلادی/