با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی معروف به صاحب عروه ؛ شیخ محمد حسین کاشف الغطاء

 

 سیّد محمد کاظم طباطبائی یزدی؛

 

سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی معروف به «صاحب عروه»

(متوفی 28 رجب 1337 قمری/ 1298 شمسی/ 1919 میلادی)

 

سیّد محمد کاظم طباطبایی شخصیت طراز اول ضد مشروطه

سیّد محمد کاظم یزدی از فقهای نامدار شیعیان جهان در قرن گذشته بود. آنچه مایه شهرت وی گردید، یکی تسلط بر مسایل فقهی و تألیف کتاب «عروه الوثقی» بود که بسیار مورد توجه فقها تا عصر حاضر قرار گرفت، دوم زعامت و رهبری شیعیان در دوره مشروطه تاریخ ایران است. وی، که نسبت به جریان مشروطه در ابتدا ابراز نظر نمی‌کرد، به علت فشار مشروطه خواهان برای گرفتن رأی موافق از او برای همراهی مردم با مشروطه‌خواهی، در آخر مخالفت خویش را با مشروطه اظهار کرد و به عنوان شخصیت طراز اول ضد مشروطه در میان علما نامدار شد.

 

«مدرسه سیّد» سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در نجف کانون فقها و اصولیان

سید محمد کاظم یزدی، زندگی زاهدانه‌ای داشت و شاگردان زیادی را در حوزه نجف پرورش داد. از آثار وی، «مدرسه سیّد» در نجف است که تا سالهای اخیر کانون فقها و اصولیان در حوزه نجف بود. نقش وی در مبارزه با استعمار انگلیس، در منابع تاریخی مربوط به حوادت سالهای 1920 میلادی/ 1299 خورشیدی و نفوذ نیروهای انگلیسی به عراق، ثبت شده ‌است.

 

تحصیلات سیّد محمد کاظم یزدی

سیّد محمد کاظم یزدی در یزد به دنیا آمد و در ابتدای نوجوانی مقدمات را در مدرسه دومنار یزد نزد ملا محمدابراهیم اردکانی و آخوند زین‌العابدین عقدایی که هر دو استاد ادبیات بودند آموخت، سپس به مشهد مهاجرت کرده و علم هیئت و ریاضیات را نزد اساتید آنجا آموخت. در اصفهان نیز در محضر آیة الله شیخ محمد باقر نجفی (استاد بزرگ حوزه اصفهان معروف به "آقا نجفی اصفهانی") و آیةالله سید محمد باقر موسوی خوانساری (صاحب روضات الجنات) و آیت الله میرزا محمدهاشم چهارسوقی و تنی چند از بزرگان اصفهان شاگردی نمود.

 

مهاجرت سیّد محمد کاظم یزدی به نجف (1281 قمری/1270 شمسی)

وی در سال 1281 ق. به نجف مهاجرت کرد و از محضر میرزای شیرازی ، آیةالله شیخ راضی نجفی ، و آیت الله شیخ مهدی کاشف الغطاء بهره‌مند شد. پس از مهاجرت میرزای شیرازی به سامرا، وی عهده ‌دار تدریس فقه در نجف گردید و پس از درگذشت میرزای شیرازی ، تدریس طلاب در حوزه به طور کامل به دست وی سپرده شد.

 

ورود نیروهای انگلیس به عراق (1920 میلادی/1299 شمسی/1338 قمری) ؛ تهدید سیّد محمد کاظم یزدی از طرف مشروطه خواهان

در جریان ورود نیرهای انگلیسی به خاک عراق در سال 1299 شمسی/1920 میلادی، نقش سیاسی فعالی را در رهبری نیروهای مقاومت در برابر استعمارگران عهده‌دار شد و نیروهای مقاومت را به رهبری فرزند دانشمندش(سید محمد طباطبایی یزدی) به سوی نیروهای انگلیس رهسپار کرد و فرزند خویش را در این زمان از دست بداد.

 

در جریان مشروطه در ایران نیز از ابتدا مخالف جریان مشروطه بود و جانبداری برخی علما از مشروطه در یک سو و مخالفت وی با مشروطه، اوضاع حوزه نجف و طلاب و مقلدان وی را در ایران، دچار دو دستگی و پریشانی نمود و سیّد محمد کاظم یزدی نیز اواخر عمر خود را در این جریانهای سیاسی بسیار به سختی سپری کرد. صورت تلگراف‌ها، مکاتبات و استفتائات هر دو گروه مشروطه‌خواه و ضدمشروطه با سیّد محمد کاظم یزدی، در مجموعه اسناد منتشر شده از دوره قاجار، موجود است و گویای تلاش تمام در عین حال بی نتیجه سیّد در کناره ‌گیری از این جریان سیاسی است. برخی از این اسناد که تهدیداتی را از طرف مشروطه‌خواهان به سیّد در بردارد، نشان‌دهنده اوضاع نابسمان و سخت سالهای آخر حیات سیّد محمد کاظم یزدی است.

 

سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی در سن 91 سالگی، در 28 رجب 1337 قمری/1298 شمسی/1919 میلادی، چشم از جان فرو بست و در حرم امام علی در نجف دفن شد و مردم نجف و بسیاری از شهرهای ایران تا چند روز برای درگذشت وی عزاداری نمودند.

 

فتوای سیّد محمد کاظم یزدی در مورد مشروطه و آزادیخواهی

طبق نوشته ای که پیش دکتر محسن کدیور است گفته میشود: «شنیده شده از تمام بلاد عود فتنه خاموش شده را از درگاه اعلیحضرت قدر قدرت همایونی خواسته‌اند، لذا اعلان به تمام بلاد می‌شود که علماء اعلام و حجج اسلام و متدینین، هیچ راضی نیستند که فتنه خاموش شده عود کند و مشروطه موهومه اسباب خیالات اشرار گردد، لذا به تمام بلاد اعلام می‌داریم که خواهش نمودن این امر حرام است. "سید محمد کاظم طباطبائی یزدی"»

 

روزنامه «حبل المتین» چاپ کلکته (در 5 ذیقعده 1326 قمری/1287 شمسی/1908 میلادی)

بنقل از روزنامه "حبل المتین" چاپ کلکته هندوستان در 1908 میلادی/1287 شمسی(دو سال بعد از امضای فرمان مشروطه): «شاه در اعلان نسخ مشروطیت ایران اظهار داشته که بر حسب فتوای علما، مشروطیت و پارلمان مخالف با قانون شریعت است که مقصودش همین فتوای آقا سیّد کاظم یزدی بوده ، چه ظاهر است علمای ایران نه مرجع تقلیدند نه صاحب نفوذ کلمه تامه در ایران، و احدی تا امروز از علمای صاحب رای و فتوی در عراق عرب نه چنین رأیی داده نه اینکه فتوی صادر کرده بود، حتی آقا سیّد کاظم یزدی هم تا امروز به این صراحت در مقابل کلمه حق نایستاده بود. از این مکتوب ظاهر گردید که صدر راونچی پس از ورود به نجف اشرف این نوشته را از سید کاظم یزدی صادر کرده، تلگرافا به طهران و سایر بلاد اشاعت داده ‌است.»

 

در همین شماره کلکته در صفحات 18 و 16 آمده: صورت کاغذ است از ناحیه آقا سیّد کاظم یزدی که در خارج ایران برای حفظ مقلدین منتشر کرده به توسط سید علی پسر آقا که املاء خود آقا و خط سید ابوالقاسم اصفهانی محرر مخصوص ایشان بوده عینا نقل می‌شود:

 

«بر اخوان مؤمنین مستور نماند که حضرت مستطاب آیة الله فی العالمین آقا سید کاظم طباطبایی (مد ظله العالی) در تأسیس امر مشروطیت ایران نفیا و اثباتا داخل نشدند و تصویب و تکذیب آن را خارج از وظیفه شرعیه خود می‌دانند، و از بدو امر تا کنون با آنکه جمعی از اهل عمامه که مربوط با مجلسیان و محرّک و مدیر آن در نجف بودند به انواع لطائف و حیل هر چه خواستند ایشان را هم اغواء و داخل در آن نمایند قبول نفرمودند، کار به تهدید و لوایح مجعوله نوشتن و دروغ و افترا و بهتان بستن و به اداره روزنامه جات فرستادن منتهی شد، در وجود مبارکش اثر ننمود، و هر چه توانستند کوتاهی ننمودند تا گذشت آنچه گذشت...»

 

شاگردان آیت الله سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی

آیة الله سید محمدکاظم یزدی شاگردان بسیاری در حوزه پرُ بار خود پرورش داد که برخی از آن ها به درجه اجتهاد رسیدند؛ از جمله معروف ترین شاگردان ایشان عبارتند از:

 

- آیة الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی (موسس حوزه علمیه قم)،

- آیة الله آقا سید محمد تقی خوانساری،

- آیة الله سید احمد خوانساری ،

- مجاهد شهید شیخ محمد تقی بافقی،

- آیة الله آقا ضیاء عراقی،

- آیة الله مجاهد سید حسن مدرس،

- آیة الله حسین بروجردی (مرجع عالیقدر جهان اسلام

- محمد تنکابنی ، موءلف قصص العلما،

- شیخ احمد کاشف الغطا،

- آیة الله شیخ محمد حسین کاشف الغطا،

- آیة الله حاج آقا حسین قمی،

- حاج آقا رضا مسجد شاهی اصفهانی،

- سید عبدالحسین شرف الدین عاملی،

- سید محمد فیروزآبادی،

- شیخ زین الدین العابدین عابدی زنجانی،

- شیخ فضل الله شیخ الاسلام زنجانی،

- سید یونس اردبیلی،

- شیخ جعفر نقدی، آقا میرزا محمود ، امام جمعه زنجانی

- میرزا مهدی آشتیانی،

- شیخ عبدالنبی عراقی.

 

مرجعیت سیّد محمد کاظم یزدی پس از میرزای شیرازی (1312 قمری)

سیّد محمد کاظم یزدی مردم را دوست می داشت و مردم نیز او را دوست داشتند، تا جایی که در نجف او را پدر می خواندند. میزان عشق و اعتقاد مردم به سیّد به حدّی بود که صحرانشینان از خاک پای او برداشته، با خود به چادر می بردند و در کیسه ریخته، هنگام سوگند خوردن برای اثبات حقانیت خود به آن قسم می خوردند و می گفتند: «به حق تراب قدم السیّد».

 

سیّد محمد کاظم یزدی با همه تواضعی که داشت نسبت به خصوصیات علمی افراد سختگیری می کرد و به آسانی به کسی اجازه اجتهاد نمی داد. سیّد کاظم یزدی در ابتدا از پذیرش مرجعیت اجتناب می ورزید مردم و علمای نجف که به مقام علمی و معنوی وی به خصوص پس از رحلت میرزای شیرازی در سال 1312 ق. پی برده بودند، نسبت به پذیرش مرجعیت، به ایشان اصرار می کردند، اما وی در زمان حیات میرزای شیرازی، مرجعیت را نپذیرفت.

 

فقیه عادل جامع الشرایط در مقابل سلطان

اصول اندیشه های سیاسی- جتماعی سیّد (مانند میرزای شیرازی و شیخ مرتضی انصاری) بسیار محتاطانه با این نوع مباحث برخورد می کند برای دستیابی به اندیشه های سیاسی- اجتماعی ایشان، سراغ کتاب فقهی وی «عروة الوثقی » برویم که در رأس آنها کتاب «القضاء» می درخشد. در این که چه کسی حق حکومت دارد، در تمام کلمات سیّد ذکری از سلطان به میان نمی آید. در همه موارد، فقیه عادل جامع الشرایط را در مقابل حاکم جور قرار داده و حتی ایشان برای این که نشان دهند که تنها فقیه جامع الشرایط حق حاکمیت بر جامعه اسلامی دارد هر جا که می خواهد نامی از سلطان (غیر فقیه جامع الشرایط) بیاورد ، کلمه «جور» را بدون فاصله به آن اضافه می کند.

 

در مجموع می توان چنین نتیجه گرفت که سیّد ، بر خلاف بعضی از علمای وقت ، معتقد بود حکومتی که فقیه عادل جامع الشرایط در راس آن نباشد ، نمی تواند مشروعیت داشته باشد. وی بر همین اساس ، در ماجرای مشروطه ، بسیار محتاطانه عمل کرد و وقتی دید وضع جوری است که مجتهد طراز اول تهران مجبور شده به زاویه حضرت عبد العظیم پناه ببرد ، آن گونه مسیر سیاسی خود را از مشروطه چیان جدا کرد.

 

سیاست سیّد محمد کاظم یزدی بر خلاف آخوند محمد کاظم خراسانی ، ملا عبداللّه مازندرانی و حاج میرزا حسین میرخلیل تهرانی

مرحوم سیّد محمد کاظم یزدی در آغاز نهضت مشروطه، همراه و همگام با مشروطه خواهان بود؛ چنانکه آقای ابوالحسنی منذر می نویسد: «بر پایه اسنادی که از آن مرحوم در دست است و فتوکپی آنها نزد اینجانب موجود می باشد، سیّد در دوران تحصن معترضانه علمای تهران و برخی بلاد، در قم (در صدر مشروطه) جهت رفع مظلومیت علما و تحریض دربار به قبول درخواست های مشروع آنان، دست به اقداماتی زده است که احتمالاً در صدور دستخط مظفرالدین شاه بی تاثیر نبوده است».

 

«جان فدا کردن پیش من آسان تر از امضا کردن این مشروطه است»

مرحوم آیة اللّه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در جریان نهضت مشروطه بر اثر اشاعه افکار ضدّ دینی، ادامه این حرکت را به مثابه شبی ظلمانی و آسمانی تیره و تار در افقی نامعلوم و مبهم یافت و برای کشف حقایق سکوت کرد و در هنگامه اختلاف مجلس، بر خلاف علمای ثلاث مشروطه، آیة اللّه آخوند خراسانی ، ملا عبداللّه مازندرانی و حاج میرزا حسین میرخلیل تهرانی، حاضر نشد در این فضا تلگرافی در تأیید مشروطه و مجلس امضا کند تا مبادا بد خواهان آن را در تضعیف مرحوم شیخ فضل اللّه نوری تبلیغ کنند.

 

از یکی از روحانیان سرشناس یزد نقل شده است: روزی یکی از اهالی یزد به بهانه پرسش مسأله ای خدمت سیّد کاظم یزدی رسید و به محض حضور، نامه ای دال بر تأیید مشروطه جلوی آقا نهاد و با تهدید اسلحه (سلاح) خواستار امضای آن شد. سیّد کاظم یزدی سینه را سپر کرد و گفت: «من سال هاست آماده شهادتم.» در «النجوم المسرده» به نقل از سیّدهاشم بن سیّد عبدالحی آمده است: «یکی از اشرار به چنین کاری مبادرت کرده و سیّد کاظم یزدی در پاسخ گفته: «جان فدا کردن پیش من آسان تر از امضا کردن این مشروطه است.»

 

استعمار انگلیس ، سید محمد کاظم یزدی و «موقوفه اود»

 بدیهی است مخالفت سیّد محمد کاظم یزدی با مشروطه نیز عمدتاً ناشی از هویدا بودن دست دشمن در آستین آن حرکت و تأثیر دیگ پلوی سفارت انگلیس در تأسیس آن بود. و درست از همین رو بود که از قبول پول «موقوفه اَوَد» هند خودداری می کرد. دولت انگلستان بسیار کوشید تا با استفاده از وجوه موقوفات هند، نظر سیّد را جلب کرده، او را وادار به سکوت نماید، اما سیّد کاظم یزدی همانند شیخ مرتضی انصاری از پذیرفتن آن وجوه امتناع میکرد.

 

عالیجناب (Sir) رونالد استورز در مورد سیّد محمد کاظم یزدی

یکی از سیاستمداران انگلیسی(سر رونالد استورز) که برای تقدیم هزار لیره به نزد سید کاظم یزدی رفته بود و سیّد از پذیرفتن آن خودداری کرده بود، نقل می کند: «من اطمینان حاصل کردم که با او نمی توان صحبت پول کرد، مقام عالیِ او، قابل خرید و فروش نیست و بسیار خوشوقت است که در این باب با او صحبتی ننماییم و البته چنین وضعی را در کشورهای «مصر و حجاز» که همه برای پول به دنبال ما می دوند نمی توان یافت.»

 

سیّد از مبارزه اقتصادی نیز با استعمار غفلت نداشت و متوجه بود که استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی ممکن نیست. بنابراین، با تحریم کالاهای غربی تلاش کرد تا از این طریق، به مبارزه با آنان برخیزد.  همچنین زمانی که ایتالیا نیروهایش را برای اشغال کشور لیبی به حرکت در آورد و می رفت تا بخش عظیمی از ممالک اسلامی به اشغال بیگانگان درآید این مرجع عالی مقام، فتوای تاریخی و سرنوشت ساز خود را درباره وضعیت مسلمانان جهان صادر کرد.

 

فتوای جهاد سید کاظم یزدی برعلیه تهاجم صلیبی ها به طرابلس لیبی ، شمال و جنوب ایران

فتوای جهاد سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم در این ایام که دول اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب (لیبی) حمله نموده و از طرفی روس ها شمال ایران را با قوای خود اشغال کرده اند و انگلیسی ها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کرده اند و اسلام را در معرض خطر نابوی قرار داده اند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روسی و انگلیسی از ایران، هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهمترین فرایض اسلامی است، تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبی ها محفوظ بماند.»

 

جنگ جهانی اول ؛ جهاد سیّد محمد کاظم یزدی علیه کفار انگلیس ؛ شهادت «سیّد محمد یزدی» فرزند ارشد سیّد محمد کاظم یزدی

در نهایت همزمان با جنگ جهانی اول در 1914 میلادی/1293 شمسی/ 1332 قمری، انگلستان علیه امپراتور عثمانی اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به کشور اسلامی عراق کشیده شد. انگلیس برای تصرف بصره در شط العرب نیرو پیاده کرد. آیت الله سید محمد کاظم یزدی با فتوی خود مبنی بر وجوب جهاد ، مسلمانان را به جهاد علیه کفار انگلیس ترغیب می کرد. و در فتوایی فرمود:

 

«فتوای ما مبنی بر دفاع در مقابل هجوم کفار بر بلاد مسلمین در همه جا پخش شده است. از آنجا که دشمن نزدیک شده و کار سخت بالا گرفته و مشکلات زیادی پدید آورده است بر هر کس لازم است در عقب راندن قوای دشمن و سعی در حفظ حدود و ثغور اسلام ، با همه امکاناتی که دارد غفلت نورزند.» بعد از ابلاغ فتوای جهاد، جمع زیادی از علما به سوی جبهه های جنگ شتافتند. از جمله سید محمد یزدی فرزند ارشد آیت الله سیّد محمد کاظم یزدی كه سرانجام نیز به درجه رفیع شهادت نایل گشت.

 

 شیخ محمد حسین کاشف الغطاء؛

 

مجاهد استعمارستيز ، شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء ، از مراجع عرب در نجف

(از 1294 تا 1373 قمری/ 1256 تا 1333 شمسی)

 

شيخ محمد‌حسين كاشف‌الغطاء، از مراجع و علمای متفكر و مجاهد استعمارستيز و ضد صهيونيسم شيعه عراق در 1294 ق./1256 ش. در نجف اشرف در خاندان علم و دانش به دنيا آمد. جدّ اعلای او شيخ جعفر نجفی سرسلسله خاندان كاشف‌الغطاء بود. شيخ محمد‌حسين، مقدمات علوم، ادبيات،‌ هيأت، حساب و هندسه را آموخت. آنگاه خارج فقه و اصول را از آيات عظام: سيد محمد كاظم يزدی، شيخ آقا رضا اصفهانی و آخوند سیّد محمد کاظم خراسانی؛ كلام را از ميرزا باقر اصطهباناتی، شيخ احمد شيرازی و شيخ محمد ‌رضا نجف‌آبادی؛ و حديث را از حاج ‌ميرزا حسين نوری فرا گرفت و خود از فقيهان اصولی و از عالمان محقق و چيره دست گرديد. وی مورد توجه علما، به ويژه سيد محمد كاظم يزدی بود و سیّد پاسخ بسياری از پرسش‌های علمی و فقهی را به او واگذار می‌كرد.

 

مرجعیت شیخ محمد حسین کاشف الغطاء با وجود مرجعيت عام آيت‌الله آقا ‌‌سیّد‌ ابوالحسن اصفهانی

شیخ محمد حسین کاشف الغطاء پس از درگذشت برادرش شيخ ‌احمد آل كاشف‌الغطاء، با وجود مرجعيت عام آيت‌الله آقا ‌‌سيد‌ ابوالحسن اصفهانی، به مقام مرجعيت رسيد و كسانی در هند، ايران، افغانستان، مسقط، و نيز عشاير عراق از وی تقليد می‌كردند. او از كسانی چون حاج‌ ميرزا حسين خلیلی نجفی، شيخ علی خاقانی، شيخ عباس ‌بن شيخ علی آل كاشف‌الغطاء و حاج ميرزا حسين نوری اجازه روايت گرفت. در حوزه درس فقه او كه عمدتاً در مسجد هندی نجف و آرامگاه ميرزا حسن شيرازی تشكيل می‌شد، جمعی از طلاب و علما شركت می‌كردند.

 

شيخ محمد‌حسين از آگاهی‌های دینی و سياسی برخوردار بود. هم جوهر ديانت اسلامی و تاريخ امت اسلامی را می‌شناخت و هم وضع زمان و سياست حاكمان روز خود را در می‌يافت. از اينرو در همان حال كه وظايف یک عالم دینی را انجام می‌داد، وقت خود را صرف مسایل عمده سياسی و اجتماعی و آگاه کردن ملل مسلمان و ستيز با امپرياليسم و صهيونيسم می‌كرد. كتاب «الدين و الاسلام او الدعوه‌الاسلاميه» او نقدی بر مبانی فكری غرب و نقش آن در جلوه‌های تمدن جديد است. كاشف‌ الغطاء در اين كتاب مهمترين مشكلات مبتلا به جوامع اسلامی را مطرح و در صدد حل و درمان آن برآمده است. او تنها عامل ضعف مسلمانان را ضعف دینی و نفوذ روح غربی در آنها می‌داند و برای مقابله با آن، تحقق وحدت مسلمانان را پيشنهاد می‌كند.

 

سفرهای شیخ محمد حسین کاشف الغطاء برای بيدارسازی امت اسلامی

سفرهای وی به كشورهای اسلامی، یکی از شيوه‌های عملی او برای بيدارسازی امت اسلامی و بخشی از اهتمام وی به امور مسلمانان بود. نخستين بار در 1328 ق. به حجاز سفر كرد و پس از آن به شام و بيروت رفت. در اين سفر ضمن ديدارهای گوناگون با عالمان و متفكران مختلف، برخی از آثارش را در لبنان به چاپ رساند. سپس روانه مصر گرديد و در آن كشور با علما ديدار و گفتگو كرد و برای دانشجويان دانشگاه الازهر جلسه درس تشكيل داد و در چند كليسای قاهره سخنانی ايراد كرد.

 

شرکت در نبردهای مسلحانه با انگلیس در جنگ جهانی اول

او در نبردهای مسلحانه با انگلستان، طی جنگ جهانی اول (1332 ـ 1336 ق.) و نيز در قيام ضد انگلیسی عراق به رهبری رشيد عالی گيلانی (ربيع‌الثانی جمادی‌الاول 1360 ق.) شركت كرد و جنگيد. در همين جنگ، ‌صريحاً فتوای جهاد با اشغالگران انگلیسی را داد و از مردم خواست به عنوان یک تكليف شرعی به جنگ برخيزند.

 

شركت در «كنگره اسلامی قدس» (1350 قمری)

از سفرهای مهم او سفر به فلسطين بود كه در 1350 ق. به منظور شركت در «كنگره اسلامی قدس» انجام شد. اين كنگره به مناسبت بعثت پيامبر اسلام (ص)، با حضور بيش از هزار و پانصد تن از علمای مسلمان در بيت‌المقدس برگزار گرديد. شيخ محمد حسين كه از سوی علمای عراق در آن كنگره شركت كرده بود، در مسجد‌الاقصی نماز خواند و هزاران مسلمان و از جمله علمای مذاهب مختلف عضو كنگره به او اقتدا كردند و پس از آن در دوازدهمين جلسه كنگره سخنرانی موثری ايراد كرد كه بازتاب مثبتی در كنگره و جهان اسلام داشت. وی درباره احوال مسلمانان در گذشته و حال و پريشانی و انحطاط كنونی مسلمانان و لزوم وحدت ميان آنان و پرهيز از اختلاف و پراكندگی سخن گفت. اين سخنرانی در بيت‌المقدس به چاپ رسيد. در همين سفر از شهرهای ديگر فلسطين مانند حيفا، نابلس و يافا ديدن كرد. در بازگشت از سفر، مردم عراق از او به گرمی استقبال كردند. در همين اوان، وی در مسجد كوفه سخنرانی مبسوطی كرد كه از خطبه‌های تاریخی او به شمار می‌آيد. وی در اين سخنان عظمت ديرين اسلامی را به ياد آورد و درباره عقب‌ماندگی كنونی امت مسلمان مطالبی گفت.

 

صدور دو فتوا درباره لزوم شركت همه مسلمانان در جهاد برای نجات فلسطين

شيخ محمد‌حسين در نجف دو فتوا درباره لزوم شركت همه مسلمانان در جهاد برای نجات فلسطين صادر نمود. در 1367 ق/ 1948 م كه دولت اسرائيل با حمايت دولت‌های غربی در خاورميانه پديد آمد، كاشف‌الغطاء با صراحت به مقابله برخاست و از اعتبار و نفوذ دینی و سياسی خود در اين جهت سود جست. او بر اين باور كه فرمانروايان كشورهای عربی در مبارزه با اسراییل جدی نيستند، تاکید میوزید.

 

اولین سفر شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء به ایران (1352 قمری)

در 1352 ق. نخستين بار به ايران سفر كرد و حدود هشت ماه در ایران ماند و از بيشتر شهرهای بزرگ ايران مانند كرمانشاه، همدان، تهران، قم، شاهرود،‌ مشهد، شيراز و بوشهر ديدار كرد. او در همه جا به زبان فارسی با مردم سخن گفت و آگاهی‌هایی به مسلمانان داد و ‌آنان را به بيداری و قيام برای مبارزه با استعمار فرا خواند. وی هنگام اقامت در ايران پيامی به رزمندگان مسلمان فلسطینی فرستاد و آنان را به ادامه مبارزات ضد صهيونیستی تشويق نمود.

 

شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء ميهمان آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حایری

شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء در همان سفر مدتی نيز ميهمان آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حایری بود. احتمال فراوان دارد كه كاشف‌الغطاء، آيت‌الله حایری و ديگر علمای قم را در جريان رويدادهای تأسف بار فلسطين قرار داده و آنان را ترغيب به صدور تلگرام اعتراض‌آميزی به دولت ايران كرده باشد. كاشف‌الغطاء پس از ترک ايران به فلسطين رفت. وی دو بار ديگر نيز به ايران سفر كرد: یک بار در 1366 ق. و بار ديگر در 1369 ق. در جريان نهضت ملی ايران. او در 1371 ق. بار ديگر به سوريه و لبنان رفت. در همين سال به كنگره اسلامی كراچی در پاكستان دعوت شد و در آنجا سخنرانی كرد و از شهرهای مهم پاكستان ديدار نمود.

 

تحريم فروش اراضی فلسطين به يهوديان (1352 قمری)

به دنبال تحريم فروش اراضی فلسطين به يهوديان از سوی علمای فلسطين در 1352 ق، او نيز در پاسخ به استفتای محمد صبری عابدين‌ـ مدرس حرم شريف قدس‌ـ در خصوص فروش اراضی به يهوديان، حکمی هم مضمون با حكم علمای فلسطين صادر و در آن فروش اراضی فلسطين به يهوديان را به منزله جنگ با خدا و پيامبر و پايمال كردن دين اسلام اعلام نمود. وی همچنين در ربيع‌الثانی 1358 ق. به سوال‌هایی در مورد مسئله فلسطين پاسخ داد و تأكيد كرد كه دفع سلطه، همراهی در مبارزه با اشغالگران، خدمت‌رسانی مالی و جانی به مردم فلسطين برای تضعيف دشمن و تحريم همه جانبه يهود و حاميان او، بر همه مسلمانان واجب است.

 

حيات علمی و سياسی شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء

به طور کلی حيات علمی و سياسی كاشف‌الغطاء بر گرد چهار محول می‌چرخيد:

 

1- تدريس و مرجعيت دینی،

2- سفرهای تبلیغی و سياسی،

3- تحقيق و نگارش،

4- مبارزه سياسی با استعمار و صهيونيسم.

 

او از مصلحان اسلامی سده اخير در جهان اسلام است. با اينكه تحت تأثير آرای اصلاحی و انقلابی پيشگامان حركت بيداری مسلمانان مانند سيد جما‌‌ل‌الدين اسد‌آبادی و شيخ محمد عبده و ديگران بود، اما عمق انديشه، آشنایی با سياست و مسایل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، جايگاه فقهی و مرجعيت دینی ـ در شرایطی كه جهان اسلام از مصلحان بزرگ و انقلابی بسيار تهی بود ـ برجستگی ويژه‌ای به وی بخشيد و آموزش‌های اصلاحی او را كارساز كرد.

 

شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء و «اصلاح‌طلبی دين»

سعادت مسلمانان به وسيله «اتحاد و اقتصاد»

در زمينه اصلاح‌طلبی دين، عمده‌ترين افكار و پيشنهادهای شیخ محمد حسین کاشف الغطاء را می‌توان چنين برشمرد:

 

1- دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام:

در آثار و سخنان كاشف‌ا لغطاء، گذشته‌های پرُ افتخار مسلمانان و مجد و تمدن كهن آنان يادآوری شده و راز آن پيشرفت‌ ها و سرّ انحطاط سده‌های اخير امت اسلامی تشريح گرديده است. او معتقد است كه نخستين گام برای رهایی مسلمانان، بازگشت به ايمان خالص و بی‌پيرايه صدر اسلام است.

 

2- فراخوانی مسلمانان به اتحاد:

او تأكيد بر اتحاد ميان فرقه‌های مسلمان داشت. هر چند مانند بسياری ديگر از مناديان وحدت اسلامی تعريف و تفسير روشنی در اين زمينه به دست نمی‌دهد، اما می‌خواهد كه مسلمانان به اين دعوت پاسخ مثبت دهند. او تا آن‌ جا به نقش اتحاد اسلامی اهميت می‌دهد كه جنگ‌های صلیبی، حمله مغولان به امپراتوری اسلامی و نفوذ استعمار نوين غربی در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد ميان مسلمانان می‌داند. از اينرو تلاش وی در دفاع از تشيع و شناساندن آن نيز به انگيزه زدودن غبارهای سوء تفاهم بين دو مذهب بزرگ اسلامی و نزدیک‌تر كردن شيعه و سُنی بود. لذا علمای فِرَق مختلف اسلامی به او احترام می‌گذاشتند، چنانكه در كنگره قدس، علمای وهابی نيز پشت سر او به نماز می‌ايستادند. بر اثر كوشش‌های وی در اين زمينه بود كه دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در بيروت، كتابی با عنوان« الاسلام بين السنة و الشيعة» نوشتند كه در 1369 ق. در بيروت چاپ شد.

 

3- فراخوانی به مبارزه با استعمار و صهيونيسم:

كاشف‌الغطاء با پديده امپرياليسم در آ‌ن روزگار آشنا بود. آگاهی او را در اين زمينه می‌توان در پاسخ وی به كنگره آمريكایی «بحمدون» يافت. در 10 رجب 1373 ق.، گارلند ايوانز هاپكينز، نايب رییس «انجمن آمريكایی دوستداران خاورميانه» نامه‌ای به كاشف‌الغطاء نوشت و در آن از وی دعوت كرد تا در كنگره‌ای كه به منظور بررسی راه‌های همكاری اسلام و مسيحيت در مقابله با الحاد و ماده‌گرایی، با شركت جمعی از پيشوايان دو دين در 18 شعبان سال 1373 ق. در شهر بحمدون لبنان تشكيل می‌شد، شركت كند. او اين دعوت را رد كرد و علت شركت نكردن خود را طی نامه مفصلی به آمريكا فرستاد كه به صورت كتاب «المُثُل العليا» درآمد. وی در اين نامه ديدگاه‌‌های خود را از استعمار غرب، آمريكا، اسراییل، ماده‌گرایی، كمونيسم، شوروی، مسيحيت، اسلام، دولت‌ های اسلامی و انگيزه انجمن مذكور نوشت و علت شركت نكردن خود را در چنان كنگره‌ای بيان داشت.

 

4- دعوت به رشد اقتصادی و فراگيری صنعت و دانش‌‌های نوين:

او با اينكه مسلمانان را به احيای ايمان صدر اسلام فرا می‌خواند و مبارزه با استعمار غربی را ضروری می‌ديد، توجه داشت كه یکی از راه‌های نجات از ارتجاع كهن و استعمار نوين، توسعه اقتصادی و آموختن علوم و فنون جديد است. وی در سخنرانی خود در مسجد كوفه، پس از بازگشت از كنگره فلسطين در اين باره چنين گفت: غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مكيدن از چشمه‌های ثروت. دين شريف ما همه مصالحی را كه مفيد ثروت است، برای ما بيان كرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد كرده است، و در پايان گفت: سعادت حاصل نمی‌شود مگر به دو وسيله: اتحاد و اقتصاد.

 

از اشتغالات مهم شيخ محمد‌حسين كاشف‌الغطاء، نوشتن مقاله و كتاب بود. گفته‌اند كه شمار اين آثار به هشتاد جلد می‌رسد. با اينكه او در اواخر عمر به بيماری‌‌های گوناگونی دچار شده بود، همچنان به كار تحقيق و تدوين آثار ادامه می‌داد. آثار او عمدتآ برآمده از نيازهای فكری عصر و به منظور بيدار كردن مردم، پديد آمده است و برخی از آنها از اهميت تاریخی ويژه‌ای برخوردار است. به ويژه وی در نويسندگی و ادب دست داشت. نثرش زيبا و شعرش لطيف و استوار بود، از اينرو آثار او افزون بر ارزش علمی و اجتماعی، از اعتبار ادبی بسيار برخوردار است. شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء در ذيقعده 1373 ق./1333 ش. در هفتاد و نه سالگی در كرند استان كرمانشاه درگذشت و در قبرستان بزرگ نجف به نام وادی‌السلام به خاک سپرده شد.

 

..................  .................   ...............

 

نقش علماء در جنگ ایران و روس (زمان فتحعلی شاه) و عهدنامه گلستان 1228 قمری

در هر حركت و خيزشى و در هر كار و تلاش سياسى بنيادينى كه ورقى در اين كشور به سود اين ملت برگشته و حركتى به خير و صلاح آنان انجام شده، شمارى از عالمان دين، پيشاهنگ و در كانون حركت و خيزش بوده‏اند. جنبش بزرگ تنباكو، انقلاب مشروطه، نهضت ملى شدن نفت و انقلاب اسلامی با نقش آفرينى و پيشاهنگى عالمان دين، پديد آمدند و زندگى، شادابى و حركت را به اين ملت ارزانى داشتند. از حركتهاى بزرگ تاريخى كه علماى شيعه در برانگيزاندن مردم و در دفاع از كشور نقش بنيادين و حماسى داشتند، جنگ دوم ايران و روس، در روزگار فتحعلی شاه قاجار است.

 

عباس میرزا و درخواست جهاد از علما در جنگ اول ايران و روس (1218 تا 1228 ه.ق)

روس، به سال 1218 ه.ق. در ماه شوال با يورش به گنجه، آتش جنگ را افروخت و پس از ده سال، در شوال  1228 ه.ق با قراداد ننگين گلستان به خاموشى گراييد. در گرماگرم جنگ، به سال 1223 ه.ق. حكومت قاجار ديد در تنگناى شديدى قرار گرفته، از یک سوى، روس عرصه را بر آن تنگ گرفته و از ديگر سوى، شورشهاى داخلى، آن را در باتلاقى سخت گرفتار ساخته است. چاره كار در پشتيبانهاى مردمى ديد. از آن جا كه خيزش مردمى و به يارى برخاستن آنان، كارى نبود كه از دست حكومت برآيد، بر آن شد از فقيهان و مجتهدان ايران و عتبات، فتواى جهاد با روسيه را بگيرد و از اين راه، مردم را برانگيزاند كه با پشتوانه آنان، هم شورشهاى داخلى را در هم بكوبد و هم در برابر روس به رويارويى برخيزد. افزون بر اين‏ها، عباس ميرزا، فرزند چهاردهم فتحعلى شاه و فرمانده جنگ، با دستيابى به فتواى علماى شيعه عليه روس، مى‏توانست هماوردان خود را كه برادرانش بودند و داعيه جانشينى شاه را داشتند، از صحنه بيرون راند و خود، بى‏هماورد، ميدان‏دار شود. از اين روى، ميرزا عيسى قایم مقام بزرگ، ملا باقر سلماسى ، صدرالدين محمد تبريزى را به عتبات عراق، قم، كاشان و اصفهان گسيل داشت. تا از عالمان و فقيهان بزرگ، فتواى جهاد عليه روس را بگيرد.

 

کتاب «كشف الغطاء» شيخ جعفر كاشف الغطاء : «فتحعلى شاه نايب شيخ جعفر كاشف الغطاء در جهاد با روس ها

فقيهان بزرگ ايران و عراق ؛ شيخ جعفر نجفى معروف به كاشف الغطاء(برادر بزرگ شیخ محمد حسین کاشف تاغطاء)، آقا سيد على طباطبايى اصفهانى صاحب «رياض المسائل» ، ميرزا ابوالقاسم قمى ، ميرمحمد حسين خاتون ‏آبادى امام جمعه اصفهان و ملا احمد نراقى درخواست عباس ميرزا را پذيرفتند و فتواى جهاد عليه روس دادند. شيخ جعفر كاشف الغطاء در كتاب كشف الغطاء ، فتحعلى شاه را نايب خويش قرار مى‏دهد و به او اجازه مى‏دهد كه با روسها به جهاد برخيزد و از زكات، خراج و كمكهاى مالى مرزنشينان و ديگر مردم، در صورت نياز، در جنگ هزينه كند که از او فتوا و رساله‏اى در اين باب نشر يافته است.

 

سيد على طباطبايى اصفهانی در كتاب «جهاد رياض المسایل»، با اين كه جهاد را در عصر غيبت از سوى نايب امام زمان (عج) روا نمى ‏داند، اما مرزبانى و نگهبانى از مرزهاى اسلامى، دفاع از كيان اسلام، بدون اجازه امام و نايب او ، روا مى‏شمارد و بر اين نظر است كه خراج را نايب امام زمان(عج)، كه همانا حاكم شرع باشد، مى‏تواند در راه خير و صلاح مسلمانان، هزينه كند. كتاب "جهاد رياض ‏المسایل" از سيد على طباطبايى اصفهانی، با مقدمه و عنوان "رساله جهاديه" نشر يافته است و در پاره‏اى از رساله‏هاى جهاديه، فتوايى از ايشان، به عربى و فارسى، درباره واجب بودن جهاد با كافران روس، نقل شده است:

 

«بر جميع مسلمين و عامه مكلفين، واضح و آشكار است كه در اين چند ساله، كفار روس، هجوم بر بلاد مسلمين آورده، در صدد تسخير ممالک اسلامى مى‏باشند و اين مطلب، بر علما واضح و لايح است كه عزت و رواج دين، به استقلال دولت اسلام است و هرگاه ضررى از كفار به دولت اسلام رسد، بديهى است كه به دين اسلام رسيده، پس خطاب مى‏شود به عموم مكلفين و مسلمين، خواه دور از ثغور باشند، يا اهل ثغور، به كفار نزدیک باشند، يا دور، كه موافق حكم الهى و شرع حضرت رسالت پناهى، به جدّ و جهد تمام، على قدرالوسع و الطاقة، به دفع كفار لئام برآورند و واجبى را، كه تمام واجبات و مستحبات بسته به آنان است، متروک نسازند و در حفظ دين و دولت و بقاى عرض و مال، كمر جدّ و اجتهاد ببندند و نوعى مدافعه و مجاهده به عمل آورند كه روز قيامت، جواب صاحب دين توانند داد.»

 

میرزا ابوالقاسم قمی(میرزای قمی) در «جامع الشتات»، بر پادشاهان روا ندانسته كه از درآمد زمينهاى خراج، هزينه كنند، مگر با اجازه مجتهد عادل. شمارى از بدخواهان از دربار و غيردربار، هنگامى كه اين شور و هيجان و خيزش را مى ‏بينند و دست به دست شدن فتواهاى جهادى را مى‏نگرند، از در ديگر وارد مى‏شوند كه شركت فقيهان در جنگ و پوشيدن لباس سربازى، ناسازگار با مروت است. از اين روى، از ميرزاى ابوالقاسم قمى مى‏پرسند كه آيا شركت عالمان در جنگ جايز است يا خير؟ وى در پاسخ مى‏ نويسد: «بلى، جايز است. و آنچه گفته‏اند كه فقيه هرگاه متلبس به لباس جندى شود، منافات با مروت دارد. در غير صورت قتال و دفاع مشروع است. كدام عالم، از جناب اميرالمؤمنين(علیه السلام) بالاتر است كه اسلحه به خود مى‏آراست و اقدام به جهاد مى‏ نمود و الدال على الخير كفا عله، ان‏شاءالله.»

 

«رساله جهاديه» (رساله‏ های فقيهان در باب جهاد=جنگ با کفار روس)

تمامى رساله‏ هايى كه فقيهان در باب جهاد به درخواست عباس ميرزا نگاشتند و فتواهاى آنان، با تلاش ميرزا عيسى قایم مقام بزرگ گردآورى شد و به نام: «رساله جهاديه» ، در یک مقدمه، هشت باب و یک خاتمه، در چاپخانه تبريز، چاپ و منتشر شد:


باب اول: در تكاليف جهاديه شاهنشاه اسلام.

باب دوم: در تكاليف شرعيه حافظان ثغور اسلام و واليان عظام.

باب سوم: در مهمات متعلقه علماى راشدين و فضلاى مجتهدين.

باب چهارم: در مسایل جهاديه پيشنمازان و واعظان.

باب پنجم: در مهمات متعلقه صدور ملک و امينان دولت و مشيران حضرت و زمره ارباب اعمال از كتاب عمال.

باب ششم: در احكام جهاديه بهادران سپاه، سرداران لشكر نصرت پناه اسلام و كافه جنود مسلمين.

باب هفتم: در بيان امور متعلقه به كافه مسلمين بلاد تصرفى اسلام.  

باب هشتم: در بيان تكليف مسلمين ساكنين بلاد تصرفى كفار.

 

ملا احمد نراقى نيز «رساله جهاديه» داشته است. جنگ اول ايران و روس، به خاطر بى‏تدبيريها، سهل‏انگاريها و استفاده نكردن درست و بهينه از تواناييها، كمكها و پشتيبانيهاى مردمى، در 7 شوال 1228 ه.ق با پيمان ننگين گلستان، و با شكست ايران، پايان گرفت.

 

منابع:

- سایت "اخبارالعلما".

- سایت "tom3568.blogfa.com".

- سایت "حوزه علمیه".

- نوشته ای از محمد‌حسن رجبی، از سایت "مركز اسناد انقلاب اسلامی".

- سایت "موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی".

 

 

(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت(رضا زینتی): مرداد ماه 1392 / آگوست 2013 میلادی)

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

"شیخ هادی نجم آبادی" ، "آقا نجفی اصفهانی" /

با تشکر از سایتهای "حوزه علمیه" ، "ویکی پدیا" و محمد حسن رجبی از سایت "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" و از سایت "موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی" و از سایت "اخبارالعلما" و از سایت "tom3568.blogfa.com" / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ مرداد ماه 1392 خورشیدی/ آگوست 2013 میلادی/