با سلام.
به سایت
خانه و خاطره
خوش آمدید.
محمدبن
عبدالکریم شهرستانی
(از 479 تا 548
قمری)
شهرستانی
از علامه های سُنّی شافعی
ابوالفتح
محمد بن
ابوالقاسم
عبد الكريم بن
ابوبكر احمد
شهرستانی (479
ـ 548 ق)، مُتَكلّم
شافعی اشعری،
فقيه اصولی،
فيلسوف و ملقب
به افضل،
حُجّة الحق و
تاج الدين، از
انديشمندان
بزرگ تاريخ
علوم در ايران
است كه بيشتر
به سبب نگارش
كتاب ملَل و
نحَل (آيينها
و كيشها)
شهرت دارد.
ملل و نحل
مروری جامع و
مُفصّل بر
اديان، فِرق،
مذاهب، مكاتب و
نحلههای فلسفی گوناگون
است.
خاستگاه
شهرستانی
«شهرستان»
خراسان را
شهرستان
خوارزم نيز میناميدند
كه زادگاه
مؤلف ملل و
نحل است. اين
شهر را
عبدالله بن
طاهر (213 ـ 230 ق) در
عصر مأمون عباسی
(198 ـ 218 ق) بنا نهاد
و گروه زيادی
از دانشمندان
در رشتههای
مختلف علمی و هنری در
آنجا پرورش
يافتند.(1)
تاريخ تولد
شهرستانی
را سالهای 467،
469 ق ضبط شده است.(2)
شهرستانی
روزگار كودکی
و جوانی را در
شهرستان و
گُرگانج(3) به
تحصيل علوم
مقدماتی
گذراند و سپس
وارد نظاميه
نيشابور شد. وی
در نيشابور به
فقه اشعری
متمايل گرديد
و فقه را نزد ابو
المظفر احمد
خوافی (م 500 ق) و ابو
نصر قُشيری (م
514 ق) و اصول را در
محضر
ابوالقاسم
انصاری (م 512
ق) و حديث را
نزد ابوالحسن
مداینی (م 494 ق) فرا
گرفت.(4) او در 510 ق.
برای ادای فريضه
حج رهسپار مكه
گرديد بعد از
ادای حج، به
بغداد رفت و
در نظاميه
بغداد در مقام
یک اشعری شافعی به مدت سه
سال (511 ـ 514 ق) به
تدريس پرداخت.
شهرستانی
سرانجام در
حدود 514 ق. به
خراسان
بازگشت و بقيه
عُمر را در
خراسان و
ماوراء النهر
و مرو گذراند.(5) وی
در خراسان، پس
از ايجاد
روابط با رجال
دربار سلطان
سنجر بن
ملكشاه سلجوقی
(511 ـ 552 ق)، به خدمت
سلطان سنجر در
آمد و در پرتو
تكريم و تشويق
وی و برخی رجال
دانش دوست
دربار همچون
نصيرالدين
محمود بن مظفر
و مجدالدين علی بن جعفر
موسوی به
تأليف و تصنيف
روی آورد و در
سال 521 ق. كتاب
الملل و النحل
را نگاشت و به
نصيرالدين
محمود بن مظفر
تقديم كرد.(6)
شهرستانی
بعد از تأليف
ملل و نحل، به
نيابت ديوان
سنجر برگزيده
شد و مَحرمَ
اَسرار شاهی
گرديد.(7) او
در 548 ق. حدود
هشتاد سالگی
وفات يافت.
آثار
شهرستانی
شهرستانی
آثار گوناگونی
در زمينههای
مختلف نگاشته
است. كه عبارتاند
از: الملل و
النحَل،
المَناهِِج و
الآيات،
العُيون و
الاََنهار،
قصه موسي و
الخضر، الاقطار
في الاصول،
الارشاد الي
عقائد العباد،
تاريخ
الحكماء،
تلخيص
الاقسام
لمذاهب الانام
في علم
الكلام،
دقايق
الاوهام،
نهاية الاوهام،
المبدأ و
المعاد، شرح
سوره يوسف، غاية
المرام في علم
الكلام،
اسرار
العبادة، ردِّ
شُبهات ارسطو
طاليس و ابن
سينا و نقضها،
مفاتيح
الاسرار و
مصابيح
الابرار في
تفسير القرآن و
مسئلة في
اثبات الجوهر
الفرد.(8) مشهورترين
اثر وی بعد از
ملَل و نِحَل،
مُصارعة
الفلاسفة يا
المُصارعه يا
المُصارعات
است كه رديهای
بر برخی
مدعيات بو علی سينا (428 ـ 370 ق)
است. خواجه
نصيرالدين طوسی
(597 ـ 672 ق) بر كتاب
المصارعه
شهرستانی
ردّيهای به
نام مُصارع
المُصارع
نوشته است.(9)
ملَل
و نحَل
(مذاهب آسمانی
و مذاهب باطل)
1-
واژه شناسی
«مِلل» جمع
ملت و «نِحَل»
جمع نحله است.
ملت در زبان
عربی به معنای
شريعت و دين
است. آنچه را
كه خداوند برای
رسيدن
بندگانش به
سعادت،
بواسطه انبيا
وضع كرده است
ملت و جمع آن
ملل است.(10)
نحَل جمع
نحلَه به معنای
دين و مذهب(11) و
به معنای
ادعا يا ادعای
باطل آمده است.(12)
واژه ملت در
قرآن كريم نُه
بار و به دو
معنای آيين الهی و غير الهی
به كار رفته است.(13)
برخی معتقدند
ملل یعنی
اديان و مذاهب
آسمانی و ريشهدار،
و نِحَل یعنی مذاهب باطل
و ساختگی و بیاساس.(14)
برخی دو واژه ملل
و نحل در عربی
را معادل فرق
و مذاهب كلامی
در فارسی
دانستهاند.(15)
نويسندگان
كتابهای
تاريخ اديان و
مذاهب در زبان
عربی، از دو واژه
«ملل و نحل»
استفاده كردهاند.
2-
پيشينه ملَل و
نحَل نویسی
اين دانش
درباره مكتبهای
فكری و شعبهها و
گرايشهای
درون یک دين
بحث و مطالعه میكند
و تاريخ تولد
و تطور آنها
را مورد توجه
قرار میدهد.(16)
در ميان ملتهای
پيش از اسلام،
روش علمیای
برای پژوهش در تاريخ
اديان و مذاهب
(ملل و نحل)
وجود نداشته و
اين علم اولين
بار در اسلام
پايهگذاری
شد.(17) آثار
درباره فرق و
تاريخ اديان
به دو قسم تقسيم
میشود:
الف) آثاری كه
صرفاً در مورد
فرق اسلامی
نوشته شده
است؛ همچون
مقالات
الاسلاميين
اشعری (م 324 ق)،
الفرق بين
الفرق بغدادی (م
429 ق)، التبصير فی
الدين اسفراینی (م 471 ق)، فرق
الشيعه نوبختی (حدود قرن
سوم)،
المقالات و
الفرق سعد بن
عبدالله
الاشعری قمی (م 299 يا 301 ق)،
تبصره العوام
جمال الدين
ابو عبدالله
رازی (حدود قرن
هفتم)؛
ب) آثاری كه
به جز فِرَق
اسلامی، به
ساير ملل نيز
پرداخته است؛
همچون
الفِصَل فی
الملل و
الاهواء و
النِحَل از
ابن حزم اندلسی (م 456 ق)،
اعتقادات فرق
المسلمين و
المشركين امام
فخر رازی (544 ـ 606
ق) و الملل و
النحَل
شهرستانی (م
548 ق).(18)
ملل
و نحل شهرستانی
شهرستانی
با تأليف ملل
و نحل، مکتبی فلسفی برای مطالعه
ملل و نحل
پايهگذاری
كرد كه تا
كنون استمرار
دارد.(19) اين
كتاب به رغم
ديدگاه
مشخصاً اسلامی
و بواسطه بیطرفی
و واقع بینی نسبی آن و نيز
مطالعه
گسترده در
اعتقادات و
باورها و آرای
مذهبی گوناگون،
همچنان مورد
توجه و تحسين
است و هيچ
زمان
دانشمندان از
آن مستغنی نخواهند
بود.(20) ملل و نحل
دايره
المعارف
مختصر از
اديان،
مذاهب، فرق و
آرای فلاسفه است.
شهرستانی
در اين كتاب
جهان را به
هفت اقليم
تقسيم میكند
و مینويسد:
كسانی
كه در اقليم
هفت گانه وجود
هستند از لحاظ
زبان، طبايع،
نفوس، شكل و
رنگ اختلاف و
گوناگونی
دارند و ملتهایی
كه در جهات
اربع (شمال،
جنوب، شرق
و غرب) زيست میكنند
به چهار ملت
بزرگ تقسيم میشوند
كه عبارتاند
از: عرب، عجم،
روم، هند.(21)
وی در اين
كتاب مباحث
پيچيده فلسفی و اطلاعات
وسيع تاریخی
را در اختيار
گذاشته و به
تشريح آرای
فلاسفه يونانی
و مسلمان و در
كنار آن طرح
انديشهها و
تفكرات فلسفی اعراب جاهلی، مردم هند و
ايران باستان
پرداخته است.
تحقيق او
درباره
«صابئين» در
اين كتاب از
منابع مهم در
اين خصوص
محسوب میشود؛
به خصوص
مناظره «صابئه
و حُنفاء» كه
در هيچ یک
از منابع به تفصیلی كه شهرستانی
بيان كرده است
ديده نمیشود.(22)
ماخذهای
شهرستانی
شهرستانی
تمامی فرق و مذاهبی را كه تا عصر
خويش میشناخته،
معرفی كرده است.
مرجع وی
مطالعه
مستقيم آرا و
انديشههای
مكتوب در كتابها
و رسايل
گوناگون و
شنيدههای
شفاهی از بزرگان
است.(23) ملل و نحل
شهرستانی
در مقايسه با
دو كتاب مشهور
الفصَل فی
الملَل و
الاَهواء و
النحَل نوشته
ابن حزم اندلس
و اعتقادات
فرق المسلمين
و المشركين
تأليف امام
فخر رازی (544 ـ 606
ق) از اميتاز
خاصی برخوردار
است. ابن حزم
اندلسی با رويكردی
تعصب آميز تمامی
مخالفان تفكر
خود را به شدت
محكوم كرده
است كه اين
رويه در
سرتاسر كتاب
نمايان است.
اما كتاب امام
فخر رازی
بسيار خلاصه و
در 56 صفحه
نگاشته شده
است. شهرستانی
در ابتدای
ملل و نحل شرط
كرده كه بدون
كاستی و تعصب و به
شكل كامل
درباره فرق و
مذاهب بحث كند،
چه عقايد آنها
صحيح و چه
نظرشان فاسد
باشد.(24) گستردگی
مطالب ملل و
نحل و پرداختن
دقيق و عميق
به برخی از
جزييات مذاهب
و فرق اسلامی
سبب گشته است
كه وی در برخی
مواضع و
ديدگاههايش
متهم به گرايش
به مذهب يا آیینی خاص شود و
مورد بیمهری و
انتقادهای
تند و خصمانه
قرار گيرد.(25)
ده
عامل ريشه
پراكندگی و
انشعاب در
اسلام
روش
شهرستانی
در تبيين و
توضيح مطالب
بدين صورت است
كه بیپرده به هر
مسئلهای
پرداخته و خود
را در نقل
مطالب بیطرف
و دور از
هرگونه پيش
داوری معرفی
كرده است. وی
در ابتدای
ملل و نحل، در
مقدمه چهارم،
مطالبی را بيان
كرده كه مبيّن
شخصيت چند
گونه وی
است. او ريشه
پراكندگی و
انشعاب را در
اسلام ده عامل
برشمرده است و
به سبب
اظهاراتش در
اين موارد ده
گانه، مورد
تحسين برخی
قرار گرفته و
در مقابل، برخی
وی را به عدم
آگاهی از تاريخ
اسلام و علم
حديث متهم
كردهاند.(26)
شهرستانی
گاهی به تشيع
متهم میشود و
گاهی به باطنیگری و
اسماعیلی و گاهی
از طرف برخی
منتقدان به
الحاد و غرق
شدن در ظلمت فلسفی.(27) اين در حالی
است كه خیلی از بزرگان
همچون سمعانی،
ابن خلّكان،
ابن تغری
بردی، ياقوت حموی،
ابی الفدا و ابن
عماد حنبلی از
او با عنوان
امام و پيشوا
ياد كردهاند.(28)
ابن تيميه در
منهاج السنه
در جواب كسانی
كه وی را متهم
به باطنی گری و
اسماعیلی و از
متعصبان سخت شیعی معرفی كردهاند
ايراد گرفته و
اظهار داشته
است كه شهرستانی
به موارد زيادی
از امور
شيعيان و
اسماعيليان
اشاره و
پرداخته است و
اين دلیلی نمیشود كه او شیعی يا اسماعیلی باشد. در
حقيقت، شخصيت
او به گونهای
است كه او را
به وجهی شيعه و به وجهی اشعری
ناميدهاند.(29)
آقا بزرگ تهرانی
در الذريعه
ضمن تجليل از
ملل و نحل
شهرستانی میگويد: ملل
و نحل شهرستانی
نيكوترين
كتاب در اين
باب است كه
قدما نوشتهاند
و او نسبت به
مذهب خود
اظهار تعصب
چندانی
ننموده است.(30)
انتقاد
شهرستانی از
حسن بن صبّاح
و ابوعلی سینای
اسماعیلی
شهرستانی
در ملل و نحل
انتقادهای بیپروایی
به رهبران
اسماعیلی میكند
و تا حدّی
مفصل، بیطرفانه
و مجزا تعاليم
اسماعیلیه
پيشين را
تبيين میكند
ادامه میدهد
كه «پيروان»
دعوت جديد، یعنی اسماعيليه
نزاری در
ايران، هنگامی
كه حسن بن
صبّاح شروع به
استخدام نيرو
كرد و در قلعهها
سنگر گرفت،
اين تعاليم را
كنار گذاشتند.
از آن پس حسن
بن صبّاح بر
نياز انسان به
امامی بر حقّ در
هر زمان و
نحوه شناخت او
بسيار تأكيد
نمود.(31) وی با لحنی كاملاً
انتقادی،
حسن بن صبّاح
را متهم می كند
كه او عامه
مردم را از
بحث درباره
علوم دين منع میكند
و پيروان حسن
بن صبّاح با
اين كار باب
علم را بر روی
خود بستهاند
و به دام
تقليد
كوركورانه
افتادهاند.
هيچ شخص عاقلی تا اعتقادی
را به طور
كامل و مشخص
نفهمد و شاهدی
روشن بر طریقی نداشته
باشد آن را نمیپذيرد.(32)
به اعتقاد
شهرستانی،
اسماعيليه بخشی از جامعه
اسلامی و از
برخی جهات هستی اصلی آن به شمار می
رود و نبايد
خود را از آن
جدا كند و اگر
چه او از
تعاليم اسماعيلية
پيشين حمايت
ميكرد؛ اما
هيچگاه حاضر
نشد به انزواي
آنها از جامعه
تن در دهد.
افزون بر اين،
به اعتقاد
شهرستاني،
غيبت موقت
امام نميتواند
بهانهاي
براي تعليق
تعاليم دینی
و عقلانيت مبتنی بر هدايت
امامان پيشين
باشد.(33) حتی كتاب
مصارعة
الفلاسفه
شهرستانی
نيز چنين سرگذشتی دارد و در آن
به نحوی به
بوعلیسينای
اسماعیلی در
الهياتش
تاخته است.(34)
با وجود اين،
كسانی همچون
ابوسعد سمعانی
كه تعاليم او
را شنيده است،
نقل میكند
كه او به
مصاحبت با اهل
قلاع، یعنی اسماعيليه
نزاری در
ايران و ترويج
آرا و تعاليم
كفر آميز ايشان
متهم بوده
است. او میگويد: شهرستانی
بسيار به عقب
بازگشته و از
آرای فلاسفه
دفاع میكند.
سپس میافزايد
من خود در چند
مجلس وعظ او
حضور داشتم،
در آنجا نه
سخن از «قال
الله» بود و نه
«قال رسول الله»
و پاسخی نيز به
مسائل شرعی
داده نمی شد.(35)
افزون بر
اين، منتقدان سُنی مذهب،
شهرستانی
را به داشتن
گرايشهای فلسفی و برخی
اظهارات وی
در مورد علل
اختلاف در امت
اسلام متهم
كردهاند. ابن
ارسلان خوارزمی،
نويسنده
تاريخ
خوارزم،
گرايش او را
به الحاد
اسماعيليه،
نتيجه دوری
از نور شريعت
و اشتغال به
ظلمت فلسفه میداند.(36)
ديدگاههای
شهرستانی
درباره وقايع
صدر اسلام و
بيان بیپرده
آنها سبب شده
كه اهل سنت هم
او را به بیخبری و بیآگاهی
از تاريخ
اسلام و علم
حديث متهم
كنند؛ برای
مثال در مورد
تجهيز و حركت
سپاه اسامه در
واپسين لحظات
عمر پيامبر(ص) میگويد: علیرغم
اينكه
پيامبر(ص)
فرمود هر كس
از رفتن اجتناب
نمايد ملعون
است، عمر و
ابوبكر و
عثمان دريغ
كردند و
نرفتند.(37) همچنين
او مینويسد: هنگامی
كه پيامبر(ص)
در واپسين
لحظات عمر خود
فرمود كاغذ و
قلم بياوريد
تا برای
شما صحيفهای
بنويسم كه از
گمراهی در
امان باشيد،
عمر گفت كه بر
پيامبر(ص) شدت
درد و غلبه
مرض عارض شده
و كتاب خدا ما
را كافی است.(38)
شهرستانی
درباره عمربن
الخطاب
شهرستانی
با اينكه سُنّی شافعی است،
در مورد عُمَر
می گويد كه
اولين شُبهه
را در اسلام
عمر طرح كرد كه
بعد از مرگ
پيامبر گفت
پيامبر(ص)
نَمُرده است.(39) ابن
تيميه در تمام
موارد فوق،
شهرستانی
را به عدم آگاهی
از حديث و
اخبار صحابه و
تابعين متهم
كرده است.(40)
شهرستانی
در اوايل ملل
و نحل داستان
مناظره ابليس
با ملایک
را آورده كه
مخالفانش میگويند: اظهارات
او از
پيامبر(ص) و
ائمه
مسلمانان و صحابه
شنيده نشده
است و وی از
كتب نصارا نقل
كرده است.(41)
مهمترين
عامل اختلاف
در ميان
مسلمانان
شهرستانی
در مورد مهمترين
عامل اختلاف
در ميان
مسلمانان مینويسد: بزرگترين
اختلاف در
ميان امت اسلامی
اختلاف در
امامت بوده
است و در مورد
هيچ مسئلهای
همچون امامت
شمشيرها
برهنه نگشته و
خونريزی
صورت نگرفته
است.(42)
انتقادها
و برخی
اشتباهات وی
در نقل مطالبی درباره
تشيع، سبب
گشته است كه وی
مورد انتقاد
شديد برخی
نويسندگان شیعی نيز قرار
گيرد و اين در
حالی است كه
شهرستانی
شافعی مذهب برای
اهل بيت
پيامبر(ص) و
امامان شيعه(علیه
السلام) احترامی
خاصی قائل بوده
است. بنابراين
شهرستانی
را به لحاظ
اجتماعی میتوان
پيرو اهل سنت
دانست، اما در
برخی عقايد اصلی و تفكرات مذهبی
میتوان عقايد
او را همسو با
شيعيان يا
اسماعيليه
خواند وی در
ملل و نحل
پيرامون هشام
بن حَكَم از
دانشمندان و
متكلمان و
شاگردان امام
صادق(علیه السلام)
گفته است: هشام
كه از متكلمان
شيعه است میگويد
كه خدا جسم
است و قد او
هفت وجب به
وجب خود اوست.(43) در
جای ديگر نيز میگويد:«هشام
عَلِيُّ
اللّهي است و علی را خدا میداند».(44)
در مورد هشام
بن سالم از
ديگر شاگردان
امام صادق(علیه
السلام) هم میگويد:
«كه او خدا را
به صورت خاص و
صورت انسانی می داند».(45) وی
زُراره را كه
از بزرگان
اصحاب امام
باقر و امام
صادق(علیه
السلام) است
متهم كرده كه
گفته است: «خدا
قبل از خلق
صفات، عالم و
قادر و بصير و
مريد و متكلم
نبوده است».(46)
در مورد يونس
بن عبد الرحمن
كه از اصحاب
بزرگ ائمه(علیه
السلام) است میگويد
كه او از
مُشبهه است.(47)
براساس
ديدگاه
شهرستانی،
شيعه بعد از
شهادت علی
بن محمد عسكری(علیه
السلام)
اختلاف
نمودند و گروهی
امامت جعفر و
گروهی امامت علی
بن جعفر،
فاطمه دختر
جعفر و خواهر
جعفر را برگزيدند
و در ادامه میافزايد
كه در شيعه
يازده فرقه
پيدا شد.
البته نامی
از فرقهها
نبرده، در حالی
كه عقايد
ايشان را
برشمرده است.(48)
شهرستانی
در حاشيه
مطالب فوق،
اظهاراتی
درباره تشيع
كرده است كه
اهل سنّت او
را به دفاع از
تشيع متهم
نموده است.
شهرستانی
جريان غدير را
تأييد كرده.(49) و
احادیثی را
درباره شخصيت علی(علیه
السلام) ذكر
نموده است؛
مانند «علی
با حقّ است و
حقّ با علی است»،
«علی بر حقّ
است در تمامی
اقوال» و «هر جا علی باشد حق بر
گرد او دور میزند».(50)
ابن تيميه میگويد: «كسانی
كه اين گفتار
را نقل نمودهاند،
جملگی شيعه هستند
و از اختصاصات
شيعه است».(51)
شهرستانی
در مورد امام صادق(علیه
السلام)
شهرستانی
در ملل و نحل
در مورد امام
صادق(علیه
السلام) میگويد: او
دارای علم و
حكمت فراوان و
دارای زهد و
تقوای كامل
بود. مدتها
در مدينه بود
و شاگردان
شيعه خود را
آموزش میداد.
دانش و آگاهی
او در فرهنگ و
مذهب فوق
العاده بود و اطلاعات
كاملی از مسائل
فلسفه داشت.
از پرهيزگاری
زيادی
برخوردار بود
و كاملاً از
شهوت و هوسرانی ها
پرهيز داشت و
از جانب پدری
به شجره نبوت
متصل و از
جانب مادر به
ابوبكر نسب میبرد. وی
موضع سياسی
امام
صادق(علیه
السلام) را
اين گونه وصف
و تحسين میكند
كه هرگز در
صدد كسب قدرت
برنيامد».(52)
آنچه
مُسلّم است،
پايبندی
شهرستانی
به اصول و مبانی
دینی است. وی در
طرح ديدگاههايش
درباره مذاهب
و فرق و معرفی
آنها در ملل و
نحل، به دليل
گستردگی
طرح نظرها و
ديدگاهها،
وسواس در ذكر
جزييات، بیپرده
بودن در ذكر
برخی مطالب، از
جانب اهل سنت
و تشيع و
اسماعيليه
متهم گشته و
برخی دايره
انتقاد را تا
سر حدّ الحاد وی
كشاندهاند؛(53)
اگر چه او
بدون تعصب حتی در كتاب
تفسير مفاتيح
الاسرار و
مصابيح الابرار
فی تفسير
القرآن ـ كه
فقط سوره
فاتحه و بقره
را در بر میگيرد
ـ از احاديث
اهل سنت و
تشيع برای
روشن شدن
موضوع مورد
بحث استفاده
كرده است.
ترجمههای ملل و
نحل
ملل و نحل
شهرستانی
بارها به به
زبانهای
گوناگونی
ترجمه و چاپ
شده است. از
اين كتاب دو
ترجمه به فارسی
موجود است. یکی ترجمه
خواجه افضل
الدين صدر
تُركه (م 850 ق) از
قضات اصفهان،
با عنوان
تنقيح الادلة
و العلل، و ديگری
ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی در لاهور
هند زير عنوان
توضيح الملل.(54)
در تركيه نوح
بن مصطفی (م 1070 ق) آن را به
ترُکی عثمانی
ترجمه نمود و
نخستين بار در
1842
میلادی
به اهتمام
ويليام كورتن
خاورشناس انگلیسی در لندن
منتشر شد و در 1850 میلادی ترجمه آلمانی
آن به دست
تئودُر هار
بروكر آلمانی
چاپ گرديد.(55)
نتيجه
ديدگاههای شهرستانی
در ملل و نحل
درباره مذاهب
و فرقهها - اگر
چه خالی از
اشتباه نيست - روشن
میكند كه
نبايد او را
متهم به الحاد
يا دفاع از مذهبی خاص كرد. او
در مقدمه ملل
و نحل، شرط
كرده مطالب را
بدون تعصب و
پيش داوری و
كم و زياد ذكر
نمايد و داوری
را به عهده
خواننده مطالبش
بگذارد.
شهرستانی
استقرار در
مذهب نداشته
است؛ زيرا از
اشاعره،
اسماعيليه،
شيعه، تصوف و
فلسفه سخن
گفته و با
صراحت در برخی
موارد از آنها
دفاع كرده و
بعضاً به آنها
تاخته است و
به دليل كثرت
نظر در
گفتارهای
خود درباره
فرق(56) و قَويُّ
الفهم و كثيرُ
المَحفُوظ
بودن وی(57) و علی رغم برخی
اشتباهات،
كتاب او
بهترين و جامعترين
نوشته در اين
زمينه به شمار
میرود و به
گفتهی
آلفرد گيوم (1888 ـ
1966 میلادی) خاورشناس انگلیسی، هيچ زمان
اهل علم و
معرفت از آن بینياز
نخواهد بود(58)
آدرس
مقبره علامه
شهرستانی
خراسان،
درگز، روستای
حضرت سلطان؛ " flickriver.com".
پینوشتها:
1-
عبدالكريم بن
محمد سمعاني،
الانساب
(بيروت: دارالجنان،
1408 ق) ج 8، ص 183؛ ابن
اثير، الباب
في تهذيب
الانساب
(بيروت:
دارصادر، بيتا)
ج 2، ص 217،
ابوالعباس
احمد بن محمد
بن خلكان، وفيات
الاعيان،
تحقيق احسان
عباس (بيروت:
دارالثقافه،
بيتا) ج 4، ص 274.
2- ياقوت
حموي، پيشين،
ص 378؛ ابن
خلكان،
پيشين، ص 273،
صفدي، الوافي
بالوفيات،
تحقيق احمد
الارناوؤط و
تركي مصطفي
(بيروت:
داراحياء
التراث، 1420 ق) ج
3، ص 229.
3- گُرگانَج
در عربي
جُرجانيه،
مركز سرزمين
خوارزم و
پادشاهي
خوارزمشاهيان
بود. گرگانج
امروزه در
كشور
تركمنستان
واقع است.
4- ياقوت
حموي، پيشين،
ص 377؛ ابن
خلكان،
پيشين، ص 274؛
ذهبي، تاريخ
الاسلام،
تحقيق عمر
عبدالله تدمري
(بيروت:
دارالكتاب
العربي، 1407 ق) ج
37، ص 377.
5- ياقوت
حموي، پيشين،
عبدالكريم
شهرستاني،
الملل و
النحل، تخريج
محمد بن فتح
الله بدران
(قاهره: مكتبه
الانجلو المصريه،
بيتا) ص 3 و 5؛
ابن خلكان،
پيشين، ص 274؛
مصطفي خالقداد
هاشمي، توضيح
الملل، مقدمه
و حواشي جلالي
نائيني
(تهران: شركت
افست، 1358) ص 18.
6-
مصطفي
خالقداد
هاشمي، پيشين.
7-
همان، ص 21.
8-
حاجي خليفه،
كشف الظنون
(تهران:
داراحياء التراث
العربي، بيتا)
ج 1، ص 291؛
اسماعيل پاشا
بغدادي، هدية
العارفين
(بيروت:
داراحياء
التراث
العربي، بيتا)
ج 2، ص 91؛ زركلي،
الاعلام
(بيروت:
دارالعلم للملايين،
1980 م) ج 6، ص 215؛
مصطفي
خالقداد
هاشمي،
پيشين، ص 39 ـ 41؛
ظهيرالدين
بيهقي، تاريخ
حكماء
الاسلام
(دمشق، مطبعه
ترقي، 1946 م) ص 141 ـ 144.
9-
حسن الامين،
مستدركات
اعيان الشيعه
(بيروت: دارالتعارف،
1418 ق) ج 1، ص 234.
10- المعجم
الوسيط، ذيل
مللي.
11-
شرتوني، اقرب
الموارد
(بيروت:
دارالاسوه، 1374
ق) ذيل نحل.
12-
زبيدي، تاج
العروس
(بيروت:
دارالفكر، 1414 ق)
ذيل نحل.
13- نحل (16)،
آيه 122؛ يوسف (12)،
آيه 37.
14- رضا
استادي،
مقدمهاي بر
ملل و نحل (قم:
دفتر
انتشارات
اسلامي، 1374) ص 4.
15- علي
رباني
گلپايگاني،
فرق و مذاهب
كلامي (قم: مركز
جهاني علوم
اسلامي، 1377) ص 10.
16- جعفر
سبحاني،
فرهنگ عقايد و
مذاهب
اسلامي، چاپ
اول (بيجا:
انتشارات
توحيد، 1371) ج 1، ص 28.
17- عبدالكريم
شهرستاني،
پيشين، ص 10.
18- همان،
ص 11.
19- همان،
ص 10.
20- همان،
ص 7.
21- همان، ص 20.
22- همان،
ص 210 ـ 212.
23- همان،
ص 11.
24- همان.
25- همان،
ص 7.
26- همان،
ص 27 ـ 28؛ ابن
تيميه، منهاج
السنة
النبويه،
تحقيق محمد
رشاد سالم (بيجا،
دارالنشر
مؤسسه قرطبه،
1406 ق) ج 6، ص 318، 319، 324 و 347
و 350.
27- ذهبي،
سير اعلام
النبلاء،
تحقيق حسين
الاسد (بيروت:
موسسه
الرساله، 1413 ق) ج
20، ص 288، صفدي،
پيشين، ج 3، ص 229؛
شيخ عباس قمي،
الكني و
الالقاب
(تهران: مكتبه
الصدر، بيتا)
ج 2، ص 374.
28- ياقوت
حموي، پيشين،
ص 377، ابن
خلكان،
پيشين، ج 4، ص 274؛
ذهبي، تاريخ
الاسلام، ج 37،
ص 377.
29- ابن
تيميه،
پيشين، ج 6، ص 305.
30- آقا
بزرگ تهراني،
الذريعه
(تهران:
چاپخانه بانك
ملي، 1365 ق) ج 6، ص 221.
31-
شهرستاني،
پيشين، ص 175.
32- همان،
ص 178.
33- همان،
ص 175 ـ 178.
34- ابن
تيميه،
پيشين، ج 6، ص 306.
35- صفدي،
پيشين، ج 3، ص 229؛
شيخ عباس قمي،
پيشين، ج 2، ص 374.
36- شيخ
عباس قمي،
پيشين.
37- علي
خليلي،
ابوبكربن ابي
قحافه (بيجا:
بينا، بيتا)
ص 206؛ نورالله
تستري، احقاق
الحق (بيجا: بينا،
بيتا) ص 218؛
شهرستاني،
پيشين، ص 29.
38-
شهرستاني،
پيشين.
39- همان.
40- ابن
تيميه،
پيشين، ص 318 ، 319،
324، 347، 350.
41- همان، ص 307.
42- شهرستاني،
پيشين، ص 30.
43- همان،
ص 164.
44- همان،
ص 165.
45- همان.
46- همان.
47- همان،
ص 168.
48- همان،
ص 151 ـ 153؛ محمد
باقر صدر،
البحث حول
المهدي،
تحقيق
عبدالجبارشراره،
(بيروت:
داراحياء التراث،
1420 ق) ص 25.
49- ابن
خلكان،
پيشين، ج 3، ص 152؛
عبدالحسين
اميني،
الغدير
(بيروت:
دارالكتاب
العربي، 1397 ق) ج
1، ص 115.
50- علي
خليلي،
پيشين، ص 379.
51- ابن
تيميه،
پيشين، ص 347.
52-
شهرستاني،
پپيشين، ص 147.
53- ذهبي،
تاريخ
الاسلام، ج 37،
ص 329؛ ذهبي، سير
اعلام
النبلاء، ج 20،
ص 288؛ ياقوت
حموي، معجم
البلدان، ج 3،
ص 377.
54- همان،
ص 13؛ آقا بزرگ
تهراني،
پيشين، ج 6، ص 221.
55-
شهرستاني،
پيشين، مصطفي
خالقداد
هاشمي، پيشين،
ص 77 ـ 78.
56- ابن
حجر عسقلاني،
لسان الميزان
(بيروت: موسسه
الاعلمي، 1390 ق) ج
5، ص 264.
57- ذهبي،
سير اعلام
النبلاء، ج 2،
ص 288.
58- شهرستاني،
پيشين، ص 7.
منابع نویسنده:
-
قرآن كريم.
-
ابن تيميه،
منهاج السنة
النبويه،
تحقيق محمد
رشاد سالم، بيجا،
دارالنشر
موسسه قرطبه،
1406 ق.
-
ابن خلكان،
ابوالعباس
احمد بن محمد،
وفيات الاعيان،
تحقيق احسان
عباس، بيروت،
دارالثقافه،
بيتا.
-
استادي، رضا،
مقدمهاي بر
ملل و نحل،
قم، دفتر
انتشارات
اسلامي، 1374.
-
اميني،
عبدالحسين،
الغدير،
بيروت،
دارالكتاب
العربي، 1397 ق / 1977 م.
-
بغدادي،اسماعيل
پاشا، هدية
العارفين،
بيروت، دار
احياء التراث
العربي، بيتا.
-
بيهقي،
ظهيرالدين،
تاريخ حكماء
الاسلام، دمشق،
مطبعه ترقي، 1946
م.
-
تُستَري،
نورالله،
احقاق الحق،
بيجا، بينا،
بيتا.
-
تهراني، آقا
بزرگ،
الذريعه،
تهران،
چاپخانه بانك
ملي، 1365 ق / 1325.
-
حاجي خليفه،
كشف الظنون،
تهران،
داراحياء التراث
العربي، بيتا.
-
حموي، ياقوت
بن عبدالله،
معجم
البلدان، بيروت،
دار صادر، 1995 م.
-
خالقداد هاشمي،
مصطفي، توضيح
الملل، مقدمه
و حواشي جلالي
نائيني،
تهران، شركت
اُفست، 1358.
-
خليلي، علي،
ابوبكر بن ابي
قحافه، بيجا،
بينا، بيتا.
-
ذهبي، تاريخ
الاسلام،
تحقيق عمر
عبدالله تدمري،
بيروت،
دارالكتاب
العربي، 1407 ق / 1987 م.
-
سير اعلام
النبلاء،
تحقيق حسين
الاسد،
بيروت، موسسه
الرساله، 1413 ق/1993
م.
-
رباني
گلپايگاني،
علي، فرق و
مذاهب كلامي،
قم، مركز
جهاني علوم
اسلامي، 1377.
-
زبيدي، تاج
العروس،
بيروت،
دارالفكر، 1414 ق /
1994 م.
-
زركلي،
الاعلام،
بيروت،
دارالعلم
للملايين، 1980 م.
-
سبحاني،
جعفر، فرهنگ
عقايد و مذاهب
اسلامي، چاپ
اول،
انتشارات
توحيد، 1371
سمعاني،
عبدالكريم بن
محمد،
الانساب،
بيروت،
دارالجنان، 1408
ق / 1988 م.
-
شرتوني، اقرب
الموارد،
بيروت،
دارالاسوه، 1374
ق.
-
شهرستاني،
الملل و
النحل، تخريج
محمد بن فتح
الله بدران،
قاهره، مكتبه
الانجلو
المصريه، بيتا.
-
صدر، محمد
باقر، البحث
حول المهدي،
تحقيق عبدالجبار
شراره، بيجا،
مركز الغدير
للدراسات
الاسلاميه، 1417
ق / 1996 م.
-
صفدي، الوافي
الوفيات،
تحقيق احمد
الارناوؤط و
تركي مصطفي،
بيروت،
داراحياء
التراث، 1420 ق / 2000 م.
-
الامين، حسن،
مستدركات
اعيان الشيعه،
بيروت،
دارالتعارف
للمطبوعات،1418ق/
1997م.
-
ابن اثير،
اللباب في
تهذيب
الانساب،
بيروت، دارصادر،
بيتا.
-
قمي، عباس،
الكني و
الالقاب،
تهران، مكتبه
الصدر، بيتا.
-
عسقلاني، ابن
حجر، لسان
الميزان،
بيروت، مؤسسه
الاعلمي
للمطبوعات،
1390ق/1971م.
-
مجموعه المؤلفين،
المعجم
الوسيط،
قاهره، مجمع
اللغة العربية،
1965 م.
منبع:
- نوشته
ای از خواجه
ميرزا محمود ،
استادیار دانشگاه
مشهد برای
سایت "تاریخ
اسلام.آی ار"
یا " daftarmags.ir".
(پژوهش،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از
سروش آذرت: 2 دی
1392 / 23 دسامبر 2013
میلادی)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از خواجه
میرزا محمود و
از سایت "تاریخ
اسلام.آی ار"
یا " daftarmags.ir"،
/ سایت خانه و
خاطره/ سروش
آذرت/ 2 دی 1392 / 23
دسامبر 2013
میلادی/