با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

میرزا آقا خان کرمانی / شیخ احمد روحی

 

 میرزا آقا خان کرمانی

 

تولد او در سال 1270 هجری قمری/ 1232 خورشیدی/ وفات او در سال 1314 هجری قمری/ 1275 خورشیدی/  یا 17 ژوئیه 1896 میلادی  

میرزا عبدالحسین، معروف به میرزا آقاخان کرمانی، از پیشگامان اندیشه آزادی‌خواهی در جنبش مشروطه و  بنیانگذار ناسیونالیسم نوین ایرانی بود. او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی ، از خان‌های بردسیر کرمان ، و از هواداران فرقه علی اللهی بود و مادرش نیز نوۀ مظفرعلی شاه کرمانی.

وی خواندن و نوشتن را در بردسیر آموخت و برای ادامۀ تحصیلات راهی کرمان شد و در آنجا فقه و اصول، حدیث و روایت ، تاریخ ملل و نحل ، ریاضیات، طب، نجوم، منطق، حکمت و عرفان آموخت. معروفترین استاد وی در این دوران، (شیخ) ملا محمد جعفر کرمانی ملقب به شیخ العلماء بود، که وی مردی حکیم بود و بارها در زمان ناصر الدین شاه به جرم بابیگری زندان شده بود.

به دلیل هم نشینی میرزا آقاخان کرمانی با شیخ جعفر کرمانی و شیخ احمد روحی فرزند شیخ جعفر کرمانی، وی با اندیشه‌های شیخ احمد احسائی آشنایی پیدا کرد و تمایلاتی نسبت به بابیت پیدا کرد. در 1302 هجری قمری (1263 خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولت آبادی نماینده صبح ازل در ایران بود. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.

در اوایل سال 1303 هجری قمری (1264 خورشیدی) میرزا آقا خان همراه شیخ احمد روحی به تهران میرود. چندی در تهران به تدریس قرآن مشغول بود و با میرزا یحیی دولت‌ آبادی مصاحبت داشت. میرزا آقا خان کرمانی که به دلیل توطئۀ مادر و برادر از کرمان فراری شده بود، در تهران نیز نتوانست بماند و سپس از آنجا با شیخ احمد روحی به حاکم رشت مویدالدوله پناه بردند، اما به دلیل دسیسه چینی ناصرالدوله حاکم کرمان، مجبور به ترک رشت و کشور شدند و به استانبول مهاجرت کردند و اندکی بعد برای دیدار با مدعی نیابت باب، صبح ازل افندی راهی قبرس شدند.

سفر به قبرس همراه با ازدواج میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی با دختران صبح ازل بود، گرچه پس از بازگشت از استانبول این دو ازدواج به جدایی انجامید و میرزا آقا و شیخ احمد سر خورده به بغداد رفتند. پس از این قضایا میرزا آقاخان در دمشق، «کتاب رضوان» را نگارش کرد و به رسم آن روزگار ، دیباچهٔ آن را به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی تقدیم کرد تا از کرامات سلطانی بهره گیرد اما مقرری پادشاه کفاف زندگی میرزا را نمی‌داد.

فقر شدید در این دوران میرزا را مجبور به نامه نگاری به میزرا ملکم خان می‌کند و از او تقاضای کمک می کند. ملکم خان در آن دوران در لندن، روزنامه قانون را منتشر می ‌کرد و بالنسبه شخص پر نفوذی به شمار می ‌رفت، ولی وی با زیرکی ، مدت مدیدی میرزا آقا خان را در استانبول مشغول می دارد ، بدون آنکه کمکی به وی نماید.

در سال 1310 قمری (1271 خورشیدی) زمانی که مکاتبات میرزا ملکم خان و میرزا آقا خان ادامه داشت، سید جمال‌الدین اسدآبادی، به دعوت سلطان عثمانی به استانبول می‌آید. تز اتحاد اسلامی سید جمال الدین اسد آبادی مورد استقبال بسیاری از ایرانیان در تبعید از جمله میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی قرار میگیرد و همکاری این دو و حاجی میرزا حسن خان خیبرالملک در انجمن شیعیان با سید جمال الدین اسد آبادی آغاز می‌گردد. مرامنامه این انجمن مبتنی بر اتحاد جهان اسلام و بازگشت به احکام صدر اسلام بود.

در این دوران شیفتگی به سید جمال الدین اسد آبادی در تمامی احوالات میرزا آقاخان مشهود بود. اما به مرور زمان ، مشاهدۀ کم کاری و عدم مبارزه طلبی سید جمال باعث سرشکستگی و ناامیدی میرزا آقا خان میشود به گونه‌ای که وی در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد: «حضرت "شیخ سید جمال" در خانه خود به استقلال نشسته و چند نفر نوکر گرفته از صبح تا شام به پذیرایی مردم مختلف از هندی و تازی و افغانی و مصری و ایرانی و ترُک و سودانی مشغولند و غیر از این هیچ کاری ندارند.»

میرزا آقا خان که زمانی «جنگ هفتاد و دو ملت» را به منظور آگاهی بخشی و رهایی و اتحاد جهان اسلام نوشته بود، بر اثر مشاهده فساد حاکم در دستگاه سلطنت عثمانی و ایران و همچنین محافظه کاری و بی عملی سید جمال الدین به یک باره منتقد دین و نقش آن در جامعه می‌شود. دیدگاه‌های روشنگرانه وی در این مورد در دو اثر آخر وی، «سه مکتوب» و «رساله صد خطابه» مشهود است. او در «سه مکتوب»، با نقد حمله اعراب و حکومت‌های بعد از اسلام ، رویای حکومت پیش از اسلام را در سر دارد به گونه‌ای که شاید وی را بتوان اولین پان ایرانیست در معنای مدرن تر دانست. «سه مکتوب» سرشار از اندیشه‌ های ناب میهنی است. ادعا نامه‌ای است شورانگیز تا ایرانیان را در پیشگاه دادگاه و وجدان تاریخ معصوم جلوه دهد. تیغ نقادی میرزا آقا خان کرمانی علاوه بر اسلام ، دامن بابیت که زمانی خود از مبلغان آن بود را نیز می‌گیرد به گونه‌ای که مذهب باب را از مذاهب مخترعه و کلاً باطل و خارج از صراط مستقیم می‌داند.

در سال 1314 هجری قمری مطابق یا 17 ژوئیه 1896 میلادی (1275 خورشیدی/ بعد از ترور ناصرالدین شاه) ، محمدعلی میرزا ولیعهد، میرزا آقا خان و شیخ احمد روحی و خبیر الملک را به اتهام  بابی بودن در باغ شمال تبریز سر برید و سرها را پر از آرد کرده به تهران پیش مظفر الدین شاه فرستاد.

                                .......................

شیخ احمد روحی

شیخ احمد در 1272 هجری قمری در کرمان زاده شد. او پسر دوم شیخ ‌العلما ملا محمد جعفر پیشنماز کرمانی بود. شیخ احمد عربی و فقه و اصول و حدیث را نزد پدر آموخت و مدتی در کرمان امام جماعت بود.

در سال 1302 هجری قمری با میرزا آقاخان کرمانی به اصفهان و تهران و رشت رفت و به استانبول مهاجرت کرد. در استانبول شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان کرمانی با دختران میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل از بزرگان بابی ازدواج کردند.

آشنائی او و میرزا آقاخان با سید جمال‌الدین اسدآبادی آنان را به فعالیت سیاسی و اجتماعی کشاند و با میرزا حسن‌خان خبیرالملک در ترویج افکار آزادیخواهی در آثار خود کوشیدند. با شکایت دولت ایران و محمد علی میرزا (محمد علیشاه بعدی) مقامات عثمانی آنان را به طرابوزان تبعید کردند.

پس از کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان سید جمال‌الدین اسد آبادی بود، به درخواست صدراعظم ایران هر سه را به مقامات ایرانی و محمد علی میرزا ولیعهد مظفرالدینشاه در تبریز تحویل دادند.

در تبریز با حضور محمدعلی میرزا ولیعهد (محمد علیشاه بعدی) سرشان را بریدند (6 صفر 1314 قمری/ 1275 خورشیدی) و پوست سرشان را با آرد پر کردند و به تهران فرستادند. از آثار مهم او کتاب "هشت بهشت" می‌باشد.

                          ...............................

 

"باب ، صبح ازل، بهاءالله" / "شیخیه" / "آقا نجفی اصفهانی" در مبارزه با بابیگری/

با تشکر از سایت روشنگری/ سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ خرداد ماه 1389 خورشیدی/ 2010 میلادی