با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش
آمدید.
شیعه جبل
عامل لبنان در
ایران
کتاب
مهاجرت علمای
شیعه از جبل
عامل (لبنان) به
ایران: با
تالیف مهدی
فرهانی
منفرد؛
گذری بر کتاب "مهاجرت
علمای شيعه از
جبل عامل (لبنان)
به
ايران"
کتاب تحقيقی
است که در سال 1377 ، در
تهران منتشر
شده است. اين
کتاب با نام
"مهاجرت
علمای شيعه از
جبل عامل به
ايران" در 1500
شماره توسط
انتشاراتی
اميرکبير
منتشر شد. نويسنده و
محقق کتاب
"مهدی فرهانی
منفرد" است و
کتاب دارای 216 صفحه. در
همين کتاب می
خوانيم که
محمد بن مکی
معروف به شهید
اول چه
کسیست و چگونه
يک مجتهد جبل
عاملی بنام
"محقق کرَکی"
(شیخ علی کرکی=
شهید ثانی)
عملا بر دربار
صفوی حکومت می
کرده است. بخش
ديگری از کتاب،
اشاراتی
مختصر به ارتش
قزلباش شاه
اسماعيل می
کند. با هم
نگاهی خواهیم
داشت بر این
کتاب.
محمد بن مکی
معروف به شهید
اول (از 720 تا 786 قمری)
محمد
بن مکی معروف
به شهید اول؛
محمد بن مکی
ملقب به شمس
الدین ، اولين
ولی فقيه
تاریخ اسلام
از جبل عامل
لبنان
"محمد بن
مکی"
ملقب به شمس
الدين، از
بزرگان علمای
اماميه که
افقه فقها بود
و در دوران
سلطنت
"برقوق" ، علمای
اسلام سنُی
او را مرتد
دانستند و حاکم
دمشق او را
مروج جنگ
شيعه- سنیُ اعلام کرد
به فتوای قاضی
برهان الدين مالکی و
عبادبن جماعه
به قتل رسيد و
به شهيد اول
مشهور شد. بدين
ترتيب اولين
ولی فقيه را
در نهم جمادی
الاول 786 قمری
در دمشق با شمشير
گردن زدند و
سپس جنازه اش
را برای سنگسار
به دار
آويختند و
سرانجام نیز
آن را سوزاندند.
پيروان
محمد مکی خون
اهل سنت را
حلال می شمردند
و نکاح متعه
(چیزی شبیه
صیغه کم مدت)
را مباح می
دانستند. "محمد
بن مکی"
نخستين کسی
بود که دعوی
نيابت مهدی را
کرد و گفت
زمينه ساز
ظهور وی بود.
نخستين
تئوريسين
"ولايت فقيه"
پس از اين تئوری
پردازی
مذهبی،
پيرانه سر،
خود را «نايب امام» و "ولی
فقيه" اعلام
کرد. او با
همين مسئوليت
شروع به صدور
فتوا کرد و
نمايندگان
خود را برای شهرها
و ولايات بر
می گزيند و
حکم انتصاب می
داد. او در يکی
از روستاهای
جبل عامل
بدنيا آمده
بود و "محمدبن
مکی" نام داشت.
در کتاب
"مهاجرت
علمای شيعه
جبل عامل از
لبنان به
ایران"
گفته
می
شود که از
هزار عالم و
مجتهد دوران
درجه اجتهاد
گرفته بود! و او را
"شهيد اول" می
نامند، شهیدی
که يک
چهره مبارز در
برابر حکومت
"مماليک"
دمشق بود.
زمان
سرانجام تلخی
را برای محمد بن مکی رقم
زده بود.
سرانجامی که
با فتوای روحانيون
ديگر و هم عصر
او رقم زده شد.
نه تنها اين،
بلکه برخی
مريدان سابق
خود او که از
صف هوادارانش
بيرون زده
بودند،
دادخواست و
ادعانامه ای
بنام "صورت
مجلس" تهيه
کرده و نزد
علمای عصر و
حکومت مماليک
فرستادند و
زمينه محاکمه
و حکم
"ارتداد" محمد
بن مکی،
این اولین ولی
فقیه را فراهم
ساختند.
اختلاف
درونی ميان
هوادران محمد
بن مکی،
با فتوائی اوج
گرفت که محمد بن مکی
برای قتل يکی
از نزديک ترين
مريدان خود داد
و برآشفتگی در
صفوف
هوادارانش را
موجب شد. تقابل
فتواهای
مذهبی و
مرزبندی های
دينی ميان طيف
گسترده شاخه
های مختلف مذهبی
در دين اسلام
دست به دست هم
داد و سرانجام
تلخ "محمد بن
مکی" را که از
علمای شيعه
دوران بود رقم
زد.
ابتدا
فتوای اعدام
او صادر شد،
سپس يکسال در
حبسش
نگهداشتند تا
توبه کند. يک
مرجع زمان
مدعی شد که "محمد
بن مکی"
در زندان توبه
کرده است، اما
مرجع ديگری که
قاضی القضات
بود به اين
ادعا اعتنائی
نکرده و چون
ديگر مراجع و
حتی هوادران محمد
بن مکی
نيز از اين
قاضی حمايت می
کردند، اجرای
حکم را فرمان
داد. محمد بن مکی را
با شمشير گردن
زدند. سپس
برای سنگسار به
دارش آويختند
و سرانجام نيز
او را
سوزاندند.
زندگینامه
محمد بن مکی
(شهید اول)
معروف به شمس
الدین/ از 720 تا 786
قمری
از
بزرگان علمای
اماميه و افقه
فقها
محمد بن مکی
ملقب به شهيد
اول در روستای
جزين لبنان
بدنيا آمد.
حوالی سالهای
720- 729
(تاریخها به
قمری).
در سال 750 از جبل
عامل راهی
عراق شد و در
"حله" که مرکز
بزرگ علمی شيعه
بود، برای
ادامه تحصيل
مذهبی مستقر
شد. چند سال
بعد، از حله
راهی بغداد شد
و در سال 758 از فقيه
شافعی اجازه
اجتهاد گرفت.
به دمشق و مصر
رفت و سپس
راهی مکه و
مدينه شد. در
تمام اين سفرها
و اقامت ها از
علمای وقت
اجازه اجتهاد
گرفت و گفته
می شود جمعا
نزد 40 فقيه
زمان درس
خواند و از 70
مرجع تقليد سُنی اجازه
اجتهاد گرفت.
در بسياری از
رشته تحصيل کرد،
از جمله "علم
سحر" را نيز
فرا گرفت. نقل
است که وی را
هزار فقيه
زمان که مرجع
مذاهب پنجگانه
بودند تائيد و
اجازه اجتهاد
به او دادند! محمدبن
مکی را نخستين
فقيه شيعه می
دانند که از
جبل عامل
برخاست و در جهان
اسلام پايگاه
علمی بلند
يافت.
محمد
بن مکی در سال 760
به جزين
بازگشت و برای
دانش مذهبی در
اطراف او جمع
شدند. اين
آغاز نقش جبل
عامل در تاريخ
شيعه بود. يکی
از
دستآوردهای محمد بن مکی طرح
نظريه ولايت
فقيه بود. او
در هيچ کتابی بطور
جداگانه به
موضوع ولايت
فقيه
نپرداخته،
اما در مقدمه
کتاب "ذکری
الشيعه" در سال 784 به
آن اشاره کرد.
در کتاب "المعه
الدمشقيه" در سال 782 ق. نيز
مسئله ولايت
فقيه را مطرح
می کند. در اين کتاب
مجموعه ای از
فتواهای وی
وجود دارد که
بر بنياد
ولايت فقيه
صادر شده است.
خمس به نايب
عام امام،
يعنی فقيه
جامع الشرايط
در همين کتاب
طرح شد،
همچنان که
برای نخستين
بار عبارت
"فقيه جامع
الشرايط" را
وارد فقه شيعه
کرد.
بدين
سان "محمد بن مکی"
نخستين کسی
بود که دعوی
نيابت مهدی را
کرد و گفت
بدون حضور شخص
وی نمی توان
نماز آدينه برپا
داشت. او جمع
آوری خمس و
زکات را وظيفه
نايب امام
دانست و از
اين طريق
بصورت پيشوای
شيعيان درآمد
که در ميان
ايشان نايب
امام زمان و
زمينه ساز
ظهور وی بود.
محمد بن مکی
ولايت فقيه را
هموار کننده
ظهور امام زمان
دانست.
محمد بن مکی و
ممالیک دمشق/ 764
قمری
پس از
مدتی با همين
انديشه نخست
در شهرهای
مجاور مناطق
کوهستانی دست
بکار شد و دور
از چشم حکومت
دمشق در آن
نواحی از جانب
خود نايبانی
را برای
طرابلس و ديگر
شهرها تعيين
کرد. اين
نايبان نشر
انديشه های
محمد بن مکی
درباره ولايت
فقيه را شروع
کردند. از
جمله نايبان
اسم و رسم دار
و برگزيده
محمد بن مکی،
"تقی الدين
خيامی" بود،
که بعدها خود
بر ضد محمد
مکی قيام و
برای دستگيری
و محاکمه وی با
حکومت همکاری
کرد.
شماری
نيروی جنگی
نيز در اطراف
محمد بن مکی
جمع شدند و او
را تشويق به
قيام کردند.
آنها همه در
جريان يک شورش
کشته شدند. والی
دمشق در
فرمانی که در
سال 764 ق. درباره
محمد بن مکی،
نظرات و
پيروان او داد
نه تنها منطقه
تحت نفوذ او
را مشخص کرد،
بلکه اشاره به
تدارک وی برای
راه اندازی
جنگ شيعيان
عليه سنی ها
نيز کرد.
عنوان آن
فرمان "توقيع
طويل به منع
اهل صيدا و
بيروت و اعمال
آنها از اعتقاد
رافضيه و شيعه
و ممانعت از
ايشان" بود و آنها را
بعنوان قيام
کنندگان عليه
حکوم مماليک دمشق سرکوب و
قتل عام
کردند. گفته
می شود
گورستانی در
جاده نبطيه-
قريه نطبيه-
وجود دارد که
همه طرفداران
محمد بن مکی
پس از سرکوب و
کشتار در آن
دفن شدند. از
جمله ياران
مشهور محمد بن مکی که
گردن زده شد، "عرفه"
نام داشت و در
طرابلس گردنش
را زدند. محمد بن مکی نيز
خود سرانجام
از سوی حکومت
مماليک دستگير
شد و با فتوای
فقهای سنی وقت
تسليم دادگاه
شد.
يکی
از ياران و
همراهان پرُآوازه
محمد بن مکی
بنام "محمد
يالوشی" به
حکم محمد بن مکی و به
جرم ادعای
پيامبری و
استقلال از محمد
بن مکی
کشته شد.
بعدها
طرفداران و
مريدان
يالوشی، برای
دستگيری و
محاکمه محمد بن مکی با
حکومت مماليک
دمشق همکاری
کردند. در راس
اين مريدان؛
جانشين
يالوشی بنام
"تقی الدين
خيامی" قرار
داشت که افشای
محمد بن مکی
و نظراتش در
ميان مردم را
آغاز کرد و
سپس "يوسف بين
يحيی" که او نیز شاگرد "تقی
الدین خيامی"
بود
نه تنها اين
افشاگری را
دنبال کرد؛
بلکه با تهيه
صورت مجلسی
حاوی دستورات
محمد بن مکی
در مقام ولايت
فقيه،
آن را در صيدا
و بيروت و سپس
دمشق به داوری
نهاد.
اين
صورت مجلس که
احکام ولايت
فقيه را در بر
داشت بعنوان
سند محکوميت
محمد ین مکی
به امضای
هفتاد تن از
پيروان خود او
نيز رسيد. اين
صورت مجلس را
که توسط
روحانيون و
مريدان شيعه محمد
بن مکی
تهيه شده بود،
از سوی يکهزار
فقيه سنی نيز
امضاء شد و
اين يعنی حکم
قتل محمد بن مکی.
آنها
که اين صورت
مجلس را امضاء
کردند حکم به
مرتد شناخته
شدن محمد بن مکی،
دادند. از
آنجا که رسم
بود- بر اساس مذهب
شافعی
ممالیک دمشق- مرتدان
و زنديقان را
يکسال مهلت
توبه بايد داد،
محمد بن مکی
را به جرم
ارتداد از دين
و طرح ولايت
فقيه برای
يکسال زندانی
کردند.
گردن زدن
محمد بن مکی
در نهم جمادی
الاول 786
قمری در دمشق
پس از
يکسال قاضی
"برهان الدين
شافعی" فتوا داد
که "محمد بن مکی"
توبه کرده
است، اما يک
قاضی ديگر
بنام "مالکی"
اين فتوا را
رد کرده و
فتوای اعدام
محمد بن مکی را به
جرم ارتداد
صادر کرد.
ميان اين دو
فتوا، علمای
وقت فتوای
مالکی را
تائيد کردند و
مردمی که در
کتاب "مهاجرت
علمای شيعه از
جبل عامل به
ايران" آنها
را متعصبان
معرفی می
شوند؛ از
فتوای دوم
حمايت کردند.
بدين ترتيب
اولين ولی
فقيه را در
نهم جمادی
الاول 786 قمری
در دمشق با شمشير
گردن زدند و
سپس جنازه اش
را برای سنگسار
به دار
آويختند و سپس
سوزاندند.
کوچ
روحانيون
شيعه از "جبل
عامل" لبنان
به ايران
در
اوایل دوران پادشاهی صفویه اکثریت مردم
ایران سُنی
مذهب بودند
اما شاه
اسماعیل صفوی
از مردم سُنی
خواست تا به
مذهب تشیع
بگروند و از
آنجاییکه با
شمشير می توان
مردم را به ترک
مذهب تسنن و
پذيرش تشيع
واداشت ولی
ترويج بنيادی
تشيع در میان
کسانی که به
تشيع گرويده
بودند بوسيله
ای ديگر نياز داشت. شاه
اسماعيل، از
آنجاییکه بسياری
از علمای سنی
ايران را کشته
بود چاره را در
این دید تا از
روحانیون
شیعه در لبنان
بخواهد تا
برای ترویج
مذهب شیعه به
ایران کوچ
کنند. (بنقل از
کتاب "مهاجرت علمای
شیعه جبل عامل
به ایران"؛ از
مهدی فراهانی
منفرد)
دوران شاه
اسماعیل اول
صفوی
جنگ چالدران
، شکست
اسماعیل از
سلطان سلیم عثمانی
يک
جهانگرد
ونيزی می
نويسد:
"مسلمانان
(اهل سنت) می
گويند: "لااله
الا الله محمد
رسول الله"
اما ايرانيان
می گويند: "لا
اله الا الله،
اسماعيل ولی
الله" و
سپاهيان شاه
اسماعيل او را
جاويدان می
دانند." شکست
اسماعيل از سلطان
سليم عثمانی
در نبرد
چالدران اين
پندارها را در
هم ريخت و از
اين پس او در
چشم آنان يک
انسان معمولی
و فانی و غير
مصون از خطا
شد. شاه
اسماعيل که
ايرانيان را
به زور شمشير
شيعه کرد و
روحانيون اهل
سنت نيز يا
شيعه شدند و
يا از ايران
گريختند، پس
از شکست
چالدران پنج
يا شش سال
پياپی زمستان
را در تبريز و
نخجوان به
شکار پرداخت و
يا با جوانان
خوش آب و رنگ و
جام شراب و
شعر و موسيقی
گذراند و در 10
سال آخر عمر
خود يکبار هم
رهبری
لشگرکشی های
صفويان را
برعهده نگرفت.
از دست رفتن
حيثيت شاه در
برابر قرلباش
ها (ارتش و
گارد شاه اسماعيل)،
تشنج ميان
تاجيک ها و
ترُک ها را
افزايش داد.
روحانيان
ايرانی در
جدال دو عنصر
ترُک و تاجيک
که از عمده
ترين مشکلات
اوائل حکومت
صفوی بود، با
تاجيکان
اتحاد و پيوستگی
نزديک داشت.
برخی از سادات
و مقدسان را کشش
سياسی نبود و
به طور کلی
روحانيان
معرف سنن
ايرانی بودند.
تغيير
ناگهانی مذهب
از تسنن به
تشيع در زمان
شاه اسماعيل
اول ضربه سختی
بود که بر
بسياری از
روحانيان سنی
فرود آمد و
گروهی نيز
گوشمالی
ديدند و تبعيد
شدند.
شاه طهماسب
اول جانشین
شاه اسماعیل
اول
آمدن محقق
کرکی به ایران
پس
از شاه
اسماعیل،
طهماسب يکم که
در يازده سالگی
بر تخت سلطنت
نشست، نبوغ،
تندی و بی
باکی پدر را
نداشت و سپردن
کار ترويج
تشيع را به فقيهان
خودی بيش از آن
صلاح نديد و
ناچار متوجه
جبل عامل شد و
فقيهان را فرا
خواند تا
مسئوليت
ترويج تشيع را
به آنها
واگذار کند.
از سوی ديگر،
اشتياق
عالمان شيعه
به زندگی در
قلمرو يک دولت
شيعه مذهب نيز
نبايد از نظر
دور بماند.
رسميت تشيع در
ايران و
اهتمام
صفويان در
تبليغ و ترويج
آن به طور
طبيعی عالمان
شيعه را در
نقاط مختلف جهان
اسلام
برانگيخت تا
برای گريز از
آزار حکومت
های غير شيعی
و بهره وری از
آسودگی و
آزادی های
مذهبی به
قلمرو صفويان
بيابند.
عالمان
عصر صفوی،
بويژه
مهاجران
عاملی تلاش می
کردند تا
مشروعيت دولت
صفوی را تبيين
کنند. پس از
هجوم افغان ها
و واژگونی
دولت صفوی،
ديگر باره
مشروعيت
حکومت همه
مدعيان، چه
سنی و چه شيعه
مورد سئوال
قرار گرفت و
تصريح شد که
آنان غاصب حق
شاهان صفوی
هستند. بعلاوه
کوشش شد تا با
برپائی نماز
جمعه، حلال
دانستن خراج و
حتی توجيه
اعمال
ستمکارانه
شاهان صفوی،
مشروعيت
حکومت ايشان
تبيين شود.
در
عصر طهماسب
توانائی و
شايستگی محقق
کرکی قدرت و
اختيار بی
مانندی را در
حکومت برای
خاتم
المجتهدين
فراهم آورد.
وی در دولت
صفوی به منزلت
و قدرتی دست
يافت که هيچيک
از فقيهان
مهاجر يا
ايرانی هرگز
به آن پايه از
قدرت و منزلت
نرسيدند.
محقق
کرکی در مسائل
خراج و نماز
جمعه به گاه پنهان
بودن امام
زمان با
عالمان ديگر
درگير شد.
افزايش قدرت و
نفوذ کرکی در
دربار
طهماسب، دشمنی
امرای دولت
صفوی را نيز
به همراه
داشت. پس از
مرگ "محقق
کرکی" که گفته
می شود
درباريان به
او زهر دادند،
شاه طهماسب
چون لازم ديد
جای خالی وی
را با انتصاب
فرد ديگری پرُ
کند، تاکيد
کرد که مجتهد
جبل عامل می
خواهد. بعد از محقق
کرکی، موضوع
نيابت امام
غايب همواره مطرح
بود ولی کسانی
که از سوی
شاهان صفوی
برای اين مقام
نامزد می شدند
هرگز قدرت و
اقتدار او را
بدست
نيآوردند.
علامه محمد
باقر مجلسی
شیخ الاسلام
شاه سلیمان و
سلطان حسین در
پایانه دوران
صفوی
در
واپسين
روزگاران
حکومت صفويان
علامه محمد
باقر مجلسی
يکی از با
نفوذترين
عالمان عصر صفوی
که در عهد
سليمان و حسين
صفوی شيخ
الاسلام
اصفهان بود
بعنوان نايب
امام غايب شاه
سلطان حسين
صفوی را نايب
خود قرار داد
و به نام وی
خطبه خواند.
رساله
ظهوریه محمد
باقر مجلسی
محمد
باقر مجلسی
نيز خود فقيهی
از تبار عامليان
بود. مجلسی
رساله ای
نگاشت و در آن
به ترجمه و
شرح 14 حديث از
ایمه پرداخت.
اين احاديث
درباره ظهور
امام زمان و
علایم و نشانه
های آن بود و به
همين سبب به
"رساله
ظهوريه"
ناميده شد.
اگر چه محمد
باقر مجلسی
قدرتی در حد
محقق کرکی
(شیخ علی کرکی=
شهید ثانی) در
دربار صفويه
بدست آورد،
اما نفوذ وی
با نفوذ محقق
کرکی به شيوه
ای بنيادين
متفاوت بود.
مجلسی در زمان
شاه سلطان حسين
بدليل ضعف و
ناتوانی شاه
به چنان نفوذی
بعنوان فقيه
برجسته عصر
دست يافت.
دولت صفوی تا
ظهور مهدی
موعود
علمای
شيعه عصر صفوی
اين عقيده را
القا می کردند
که دولت صفوی
تا ظهور حضرت
صاحب الزمان
پايدار خواهد
ماند و برای
اين منظور از
روايات و احاديث
و حساب جمل
سود می بردند.
در ميان آنان اين
گرايش وجود
داشت که دولت
صفوی را با
دولت مهدی
موعود هم سنجی
کنند و به
نوعی دولت
صفوی را با آن
پيوند دهند.
آنان در تلاش
بودند تا دولت
صفوی را بعنوان
دولتی معرفی
کنند که ظهورش
توسط پيشوايان
شيعه پيش بينی
شده و همان
دولت است که
آمال و
آرزوهای
شيعيان را
برآورده خواهد
کرد. آنها
همچنين بر اين
عقيده بودند
که دولت صفوی
با ظهور حضرت
مهدی موعود
پيوند خورده و
تا ظهور آن
حضرت پايدار
خواهد ماند.
شهيد
ثانی دنبال
کننده و تبيين
کنده مسئله ولايت
فقيه، با آنکه
مريدان خود را
به ايران فرستاد،
خود هرگز به
ايران نيآمد.
او به سرزمين
های مختلف سفر
کرد و مفتی
عام و مرجع کل
بود و هر فرقه
را موافق مذهب
خود فتوی می
داد. وی 55 سال عمر
کرد و بسيار
از اوقات از
بيم مخالفان
متعصب،
پنهانی زندگی
می کرد تا
اينکه يکبار
نزد سلطان
عثمانی از وی
سعايت شد و
سلطان وی را
فرا خواند.
کرکی برای
پنهان شدن
راهی خانه خدا
"کعبه" شد ولی
در همانجا
دستگير و زندانی
شد و سپس به
تختگاه
عثمانيان
فرستاده شد و
بدست آنان
کشته شد و
شهید ثانی لقب
گرفت. شهيد
ثانی تلاش
هايی برای
فراهم آوردن
چارچوب نظری
يک حکومت شيعه
انجام داد و
در آثار خويش
ديدگاه های
نوينی درباره
حکومت فقيه و توسعه
اختيارات وی
ارایه کرد.
نخستين
و شايد بنيادی
ترين پيامد
مهاجرت فقيهان
جبل عامل به
ايران نقشی
بود که آنها
در توسعه و
پيشبرد تشيع
در ايران
برعهده
گرفتند. هنگامی
که دولت صفوی
در ايران
استقرار يافت
تشيع فقط در
چند شهر کوچک
ايران مانند
ساوه، قم، ری،
ورامين و چند
منطقه ديگر
رواج داشت و
بسياری از مردم
ايران بر مذهب
تسنن بودند.
صفويان با
استفاده از
شيوه های
گوناگون، در
مدت نزديک به 200
سال توانستند
تشيع را در
کشور چيرگی
بخشند. شيوه
صفويان برای
ترويج تشيع هم
سياسی بود و
هم مذهبی:
ايراد خطبه
ها، برقراری
کلاس های درس،
نگارش کتاب
ها.
دسته
تبراییان
اما
هرگز نبايد
اين حقيقت را
ناديده گرفت
که شمشير
اسماعيل يکم و
سختگيری و
زورمداری او
در ابتدای کار
اصلی ترين
ابزار ارایه
تشيع به مردم
ايران بود. به
راه افتادن
دسته هايی
بنام "تبراییان"
در کوچه و
بازار برای
دريدن سينه آنان
که از دشمنان
امام علی (سنی
ها) تبرا نمی
جستند از جمله
سياست های
زورمدارانه
شاه اسماعيل
در ترويج تشيع
بود. همه
عاميليان از
محقق کرکی
گرفته، که در
رد سنيان کتاب
نگاشت و رساله
های زيادی را
در فقيه شيعه
تاليف کرد و
شاگردان
بسياری پرورد
تا علامه محمد
باقر مجلسی که
گفته اند تنها
رساله "حق
اليقين" او 70 هزار
تن از سنيان
سوريه را به
مذهب تشيع
درآورد، در
اين روند سهم
و نقش بسيار
داشتند و به
شيوه های
گوناگون در
پيشبرد و
توسعه تشيع
کمک کردند.
مهاجران
عاملی در
ايران بر نژاد
و زادگاه خود تاکيد
ويژه ای
داشتند. عالمان
ايرانی نيز
چون در تمام
مراحل زندگی و
دانش اندوزی
با زبان عربی
سروکار
داشتند زير
نفوذ اين
فرهنگ قرار
گرفتند. اگر
يکی از راه
های آشنائی با
فرهنگ هر ملت
آموختن
تاريج، زبان و
ادب و جست و جو
در آئين ها و
باورهای ذوقی
و فکری آن ملت
باشد، گروه
ياد شده چنان
در ارتباط با
زبان و فرهنگ
عربی بودند که
کشش نژادی
ويژه ای در
آنان پديد نمی
آمد. از آقا
حسين خوانساری
مجتهد معروف و
متنفذ دوران
شاه سليمان که
از تربيت
يافتگان مکتب
مهاجران بود
پرسيدند: "آيا
اين حديث که
دنيا پيش از
اين خلقت در دست
ايرانيان
بوده است درست
است يا نه؟ وی
در پاسخ به
طعنه گفت که
نه تنها پيش
از اين خلقت
چنين بوده،
بلکه پس از آن
نيز جهان در دست
خران است.
آغاز
کوچ از لبنان
به ايران در
دوران شاه
اسماعیل و
طهماسب
دوران
فرمانفروائی
دودمان صفوی
بر ايران اهميتی
چند سويه
دارد.
يکپارچگی
سياسی ايران
که پس از سرنگونی
حکومت ساسانی
از دست رفته
بود، يکبار ديگر
به دست صفويان
فراهم آمد.
مهم ترين
پديده ای که
با آغاز حکومت
صفويان در
ايران رخ نمود
رسمی شدن تشيع
و چيرگی
تدريجی اين
مذهب در سراسر
ايران بود.
تلاش
حکومت صفوی
برای ترويج و
توسعه مذهب
تشيع در آغاز
اين حکومت با شور
و شعار بسيار
همراه بود.
شمشير
اسماعيل اول
بيش از هر
عامل ديگری در
دگرگونی مذهب
بسياری از
مردم قلمرو او
موثر بود و
تيغ "تبراییان" در
دوری جستن سنی
های ايران از
مذهب خويش نقش
بنيادی داشت.
اما حکومت
صفوی رفته
رفته به اين
حقيقت پی برد
که با شمشير
می توان مردم
را به ترک
مذهب تسنن و
پذيرش تشيع
واداشت ولی
ترويج بنيادی
تشيع و
برآوردن
نيازهای مذهبی
کسانی که به
تشيع گرويده
بودند بوسيله
ای ديگر نياز
دارد.
به
همين دليل چون
با به قدرت
رسيدن شاه
اسماعيل،
بسياری از
علمای سنی
ايران توسط او
کشته و يا از
کشور رانده
شده بودند،
تکيه به
روحانيونی
ايرانی موجود
در کشور و
قدرت بخشيدن
به آنان در کشاکش
درگيری های ترُک ها و
تاجيک ها در
حکومت، نه
ممکن بود و نه
به سود
صفويان. به
همين دليل
دولت صفوی
تصميم گرفت
همان شيوه ای
را پيش بگيرد
که حکومت
سربداران
برای دعوت از
شهيد اول به
ايران و ترويج
و توسعه تشيع
به کار برده
بود.
در
نتيجه، تربيت
يافتگان مکتب
علمی شهيد اول (محمد
بن مکی)
را از جبل
عامل به ايران
فرا خواند.
البته علمای
شيعه از عراق
و بحرين نيز به
ايران کوچ
کردند ولی هم
از نظر
گستردگی دامنه
مهاجرت علمای
جبل عامل و هم
از نظر نقش و
جايگاهی که در حکومت
صفوی يافتند
می توان
مهاجرت از جبل
عامل را طيف و
جريان اصلی
مهاجرت علمای
شیعه به ايران
دانست.
برخی
علمای شيعه
جبل عامل نیز
در عصر
اسماعيل يکم
به مناطق
همجوار
امپراتوری
صفوی کوچ کردند
و از آنجا
پيوندهائی با
حکومت شيعه
ايران برقرار
کردند ولی نه
حکومت صفوی
ميخواست همه
علمای جبل عامل
را برای ترويج
تشيع به ايران
فرا خواند
و نه شخصيت
اسماعيل يکم
که خود را
دارای منزلتی
نيمه الهی می
دانست جایی برای
ابراز وجود
آنان می
گذاشت.
در زمان
پادشاهی
طهماسب
فراخوانی اين عالمان
به
ايران از
سياست های اصلی
دولت شد و "شاه
دين پناه" دست
آنان را در
کارهای
حکومتی باز
گذاشت. از اين
زمان مهاجرت
گسترده علمای
جبل عامل به
ايران آغاز شد
و تا پايان
حکومت صفوی
ادامه يافت.
آن
مکتب فقهی که
شهيد اول محمد
بن مکی
با توجه به
شرايط سياسی،
فرهنگی و
اقتصادی سرزمين
خود بنياد نهاد
به جنبه های
سياسی و
حکومتی توجه
داشت و به
فقيهان شيعه
در امور سياسی
اختيارات
ويژه ای می
داد. فقيهانی
که بعدها به
ايران آمدند
از همين سنت
پيروی کردند و
با گسترش و
تبيين آن از
سوی ديگر برای
تبيين
مشروعيت
حکومت تلاش کردند.
اين مکتب فقهی
پيش از عصر
صفوی نيز يک
بار مورد توجه
حکومت
سربداران
قرار گرفته
بود و خواجه
علی مويد
سربداری
کوشيده بود با
آوردن شهيد
اول به ايران،
تشيع فقاهتی
را در برابر
جناح صوفيان
در نهضت
سربداران
تقويت و ترويج
کند.
دو مرحله
مهاجرت علمای
لبنان به
ایران
مهاجرت
علمای جبل
عامل لبنان به ايران
در دو مرحله
انجام شد:
- در
مرحله اول
تعداد اندکی
از عامليان به
ايران آمدند،
- و در
مرحله دوم
مهاجرت اوج و
گستردگی
چشمگير يافت.
مهاجران
به دو گروه،
نخست گروهی که
با صفويان همگامی
و سازگاری
نشان دادند و
دوم مهاجرانی که
به شيوه های
گوناگون به
ناهمگامی و
ناسازگاری با
حکومت صفوی
پرداختند.
زین الدین بن
علی جبعی
معروف به شهید
ثانی (در 965 قمری)
محقق کرکی
(شیخ علی کرکی)
و شيخ حسين
حارثی (شهید
ثالث)
نخستين
مرحله مهاجرت
از جبل عام
لبنان به ايران
با آمدن شيخ
علی کرَکی
مشهور به محقق
کرکی (رقبا و
مخالفانش او
را در دربار
صفوی زهر
دادند و
کشتند) و
شاگردان و
مريدان "شهيد
ثالث" (شیخ
حسین حارثی) و
پسرش محمد
عاملی مشهور
به شيخ بهایی آغاز
شد.
تبار شيخ
حسين حارثی
(شهید ثالث) ؛
«سفرنامه» شيخ
حسين حارثی
(شهید ثالث)
زین
الدین بن علی
جبعی معروف به
شهید ثانی (تاریخ
شهادت : 965)،
فرزندش معروف
به صاحبِ
معالم و نواده
اش معروف به
صاحب مدارک ،
حسین بن
عبدالصمد
حارثی و
فرزندش
بهاءالدینِ
عاملی ،
محمدبن حسن
حرّعاملی و
علی بن
عبدالعال
کرکی معروف به
محقق ثانی
کرکی.
شیخ
حسین حارثی از
برجسته ترين
شاگردان شيخ علی
کرکی (محقق
کرکی) بود که
او را
بزرگترين
دانشمند شيعه
می شناسند.
شيخ حسين
حارثی
سفرنامه ای به
توصيه شيخ علی
کرکی درباره
مهاجرت از جبل
عام لبنان به
ايران نوشت که
تنها گزارش
مکتوب از
ماجرای
مهاجرت علمای
شيعه از جبل
عام لبنان به
ايران است. آنها
زندگی خود در
جبل عامل را
زندگی تحت
فشار و ستم
گزارش کرده
اند و مهاجرت
از جبل عامل
به ايران را
مانند هجرت
پيامبر از
مکه!
شيخ
حسين حارثی که
زندگی در جبل
عامل را زندگی
در محاصره ستم
گزارش کرده
است، درباره
مهاجرت به
ايران و طلا و
نقره ای را که
همراه داشته، می
نويسد: "در
اولين روز ماه
ربيع الاول به
خرم آباد وارد
شديم. مورد
آزار کرُدها قرار
گرفتيم و بخشی
از دارایی ما
به غارت رفت. هرچه
نقره داشتيم
ربودند و هرچه
طلا داشتيم بردند
و اسبان ما را
سوار شدند و
هر ظرفی که
داشتيم
برداشتند و
جامه ها و
خلعت ها و
زيورهای ما را
بر خود مباح
دانستند. راه
طی کرديم تا
به اصفهان
رسيديم و در
آن شهر
(پايتخت صفويه)
محکم و استوار
منزل کرديم.
مردمان اهل و
صالحی در آنجا
ديديم. هر روز
زندگی در
اصفهان با
هزار روز در
لبنان برابر
است. بخاطر
وجود نعمت
فراوان از
عبادت به
حداقل معمول
از نماز و روزه
قانعم و هيهات
که حق آن را به تمامی
به جای آورم.
با لذات و
کامروائی ها
از پرداختن به
علم دور مانده
و از علم چيزی
برايم نمانده
است."
او
پس از چند سال
و در 40 سالگی از
ايران گريخت و
به بحرين رفت
(عثمانی ها در
کعبه او را
دستگير و به
تختگاه
امپراطوری
برده و کشتند).
او به بهانه
حج از شاه صفوی
اجازه گرفت و
از ايران خارج
شد و ديگر بازنگشت
و به پسرش
محمد عاملی
(تصویر
پایینی) مشهور
به "شيخ
بهایی" نوشت:
"اگر
خواهان
دنيایی به هند
برو، اگر دين
خود را می
خواهی به
بحرين بيا و
اگر هيچ يک را
نمی خواهی در
ايران بمان."
محمد
عاملی مشهور
به شیخ
بهایی؛
محمد عاملی
مشهور به "شيخ
بهایی"
(از 953
تا 1031 هجری قمری)
بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهایی در سال 953 ه.ق/ 1546 میلادی در بعلبک لبنان متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال 65 هجری از معاریف اسلام بوده است. خاندان شیخ بهایی نیز از خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.
شیخ
بهایی در مدت 78
سال عمر خود
با چهار تن از
سلاطین صفوی
معاصر بوده
است که به
ترتیب عبارتند
از: شاه طهماسب
(984- 930 ه.ق)، شاه
اسماعیل دوم (985-
984 ه ق)،
سلطان
محمد خدابنده
(995- 985 ه ق) و شاه
عباس اول (995 تا 1038 ه.ق).
بهاءالدین در کودکی به همراه پدرش به ایران آمد. در سال 991 هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4
سال و اتمام تحصیلات
در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت و شیخ الاسلام اصفهان شد.
وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت، ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود 88 کتاب و رساله است. وی در سال 1031
ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.
شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّ عاملی (متوفی 1110 ه.ق) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهایی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهایی، لُغَز و معمّاست. وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است و در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان (مسجد
شاه سابق
ساخته شده در
دوران شاه
عباس اول) و مهندسی حصار نجف،
تقسیم آب
زایتده رود
برای شهر و
دهاتهای اطراف
و مهندسی حمام
و. ... را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق)، در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.
چگونگی
قاضی القضات
نشدن شیخ
بهایی در
دوران شاه
عباس اول
روزى
شاه عباس به
شیخ بهایى
گفت: دلم می
خواهد تو
قاضى القضات
کشور باشی تا
همانطورکه
معارف را نظم
دادى،
دادگسترى را
هم سر و
سامانى بدهی،
بلکه حق مردم
رعایت شود.
شیخ بهایى
گفت: قربان من
یک هفته مهلت
می خواهم تا
پس از گذشت آن
و اتفاقاتى که
پیش خواهد
آمد، چنانچه
باز هم اراده
ی ملوکانه بر
این نظر باقى
بود دست به
کار شوم و الا
به همان کار
فرهنگ
بپردازم.
شاه
عباس قبول کرد
و فردا شیخ
بهایی سوار بر
الاغش شده و به
مصلای (محل
نماز خواندن)
خارج از شهر
رفت و افسار
الاغش را به
تنه درختى بست
و وضو گرفت و
عصای خود را
کنارى گذاشت و
براى نماز
ایستاد. در این
حال رهگذرى که
از آنجا می
گذشت، شیخ را
شناخت، پیش
آمد و سلام
کرد. شیخ قبل
از نماز خواندن
جواب سلام را
داد و گفت: اى بنده
ی خدا من می
دانم که ساعت
مرگ من فرا
رسیده و در
حال نماز زمین
مرا مى بلعد!
تو اینجا بنشین
و پس از مرگ من
الاغ و عصاى
مرا بردار و
برو به شهر به
منزل من خبر
بده و بگو شیخ
به زمین فرو
رفت. ولیکن
چون قدرت و
جرات دیدن
عزرائیل را ندارى
چشمانت را
برهم بگذار و
پس از خواندن
هفتاد مرتبه
قل هو الله
احد مجددا چشم
هایت را باز
کن و آن وقت
الاغ و عصاى
مرا بردار و
برو.
مرد
با شنیدن این
حرف از شیخ
بهایى با ترس
و لرز به روى
زمین نشست و
چشمان خود را
بر هم نهاد و شیخ
هم عمامه خود
را در محل
نماز به جاى
گذاشته ،
فوراً به پشت
دیوارى رفت و
از آنجا به
کوچه اى
گریخت و مخفیانه
خود را به
خانه خویش
رسانیده و به
افراد
خانواده خود
گفت: امروز هر
کس سراغ مرا
گرفت بگویید
به مصلا رفته
و برنگشته،
فردا صبح زود هم
من مخفیانه می
روم پیش شاه و
قصدى دارم که
بعداً معلوم
می شود.
شیخ
بهایى فردا
صبح قبل از
طلوع آفتاب به
دربار رفت و
چون از نزدیکان
شاه بود،
هنگام بیدار
شدن شاه اجازه
حضور خواست و
چون به خدمت
پادشاه رسید
عرض کرد:
اعلیحضرت، می
خواهم کوتاهى
عقل بعضى از
مردم و شهادت
آنها را فقط
به سبب دیدن
یک موضوع، به شاه
نشان دهم و
ببینید مردم
چگونه عقل خود
را از دست می
دهند و مطلب
را به خودشان اشتباه
میفهمانند.
شاه
عباس با تعجب
پرسید: ماجرا
چیست؟ شیخ
بهایى گفت: من
دیروز به
رهگذرى گفتم
که چشمت را هم
بگذار که زمین
مرا خواهد
بلعید و چون
چشم بر هم نهاد
من خود را
مخفى ساخته و
به خانه رفتم
و از آن ساعت تا
به حال غیر از
افراد
خانواده ام،
کسى مرا ندیده
و فقط عمامه
خود را با عصا
و الاغ در محل
مصلى گذاشتم،
ولى از دیروز
بعد از ظهرتا
به حال در شهر
شایع شده که
من به زمین
فرو رفتم و
این قدر این
حرف تکرار شده
که هر کس می
گوید من خودم دیدم
که شیخ بهایى
به زمین فرو رفت!
حالا اجازه
فرمایید شهود
حاضر شوند!
به
دستور شاه
مردم در میدان
شاه و مسجد
شاه و عمارتهاى
عالى قاپو و
تالارها و
عمارت مطبخ و عمارت
گنبد و غیره
جمع شدند،
جمعیت به قدرى
بود که راه
عبور بسته شد،
لذا از طرف
رئیس تشریفات
امر شد که از
هر محلى یک
نفر شخص متدین
و فاضل و مسن و
عادل براى
شهادت تعیین
کنند تا به
نمایندگى
مردم آن محل
به حضور شاه
بیاید و
درباره فقدان
شیخ بهایى
شهادت بدهند.
بدین ترتیب 17
نفر شخص معتمد
و واجد شرایط
از 17 محله ی آن
زمان اصفهان
تعیین شدند و
چون به حضور
شاه رسیدند،
هر کدام به
ترتیب گفتند:
به چشم خود
دیدم که چگونه
زمین شیخ را
بلعید! دیگرى
گفت: خیلى
وحشتناک بود
ناگهان زمین
دهان باز کرد
و شیخ را مثل
یک لقمه غذا
در خود فرو برد.
سومى گفت: به
تاج شاه قسم
که دیدم چگونه
شیخ التماس می
کرد و به
درگاه خدا
گریه و زاری
می نمود.
چهارمى گفت:
خدا را شاهد
می گیرم که
دیدم شیخ تا
کمر در خاک
فرو رفته بود
و چشمانش از
شدت فشارى که
برسینه اش
وارد می آمد
از کاسه سر
بیرون زده
بود. به همین
ترتیب هر یک
از آن هفده
نفر شهادت
دادند. شاه با
حیرت و تعجب
به سخنان آنها
گوش می کرد.
عاقبت شاه آنها
را مرخص کرد و
خطاب به آنها
گفت: بروید و
مجلس عزا و
ترحیم هم لازم
نیست زیرا
معلوم می شود
شیخ بهایى
گناهکار بوده
است! وقتى
مردم و شاهدان
عینى رفتند،
شیخ مجددا به
حضور شاه رسید
و گفت: قبله ی
عالم. عقل و
شعور مردم را
دیدید؟ شاه
گفت: آرى، ولى
مقصودت از این
بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد:
قربان به من
فرمودید،
قاضى القضات
شوم. شاه گفت: بله
ولى این موضوع
چه ارتباطی به
آن دارد؟ شیخ گفت:
من چگونه می
توانم قاضى
القضات شوم با
اینکه می دانم
مردم هر
شهادتى بدهند
معلوم نیست که
درست باشد، آن
وقت حق
گناهکاران یا
بى گناهان را
به گردن
بگیرم. اما
اگر امر می
فرمایید
ناچار به
اطاعتم!
شاه
عباس گفت: چون
مقام علمى تو
را به دیده ی
احترام نگاه
کرده و می کنم
لازم نیست به
قضاوت بپردازى،
همان بهتر که
به کار فرهنگ
مشغول باشى.
شیخ
بهایى و پینه
دوز اصفهانى
شیخ
بهایى روزى از
بازار اصفهان
می گذشت، در یک
گوشه دور
افتاده بازار
توى یک مغازه
كوچک و رنگ و رو
رفته كه نور
باریكى از سقف
آن به داخل
دكان
مىتابید و در
و دیوارش را
روشن مىساخت،
ناگهان چشمش
به پیرمردى
افتاد كه بیش
از 90 سال از
عمرش مىگذشت
و در آن حال
مشته سنگینى به
دست داشت و
مشغول كوبیدن
به تخت گیوه
بود. شیخ بهایى
با دیدن
پیرمرد دلش به
حال او سوخت و
به داخل مغازه
رفت و از
پیرمرد پرسید: تو
چرا در جوانى
اندوخته و پس
اندازى براى
خود گرد
نیاوردى تا در
این سن پیرى
مجبور به كار
كردن نباشى؟
پیرمرد
سرش را از روى
گیوه برداشت و
نگاه نافذش را
بر روى شیخ
بهایى انداخت
ولى چیزى
نگفت. شیخ دست
پیش برد و
مشته را از
دست پیرمرد
گرفت و با
علمى كه داشت مشته را تبدیل به
طلا كرد و بعد
زیر نورى كه
از سقف به روى
پیشخوان
مىتابید جلو
پینه دوز
گذاشت.
مشته
فولادى سنگین
وزن كه در آن
لحظه تبدیل به
طلا شده بود
در زیر نور
خورشید تلولو خاصى
پیدا كرد و
ناگهان دكان
پینه دوز را
به رنگ طلایى
در آورد. شیخ
بهایى بعد از
این كار به
سرعت عازم
خروج از مغازه
شد و در همان
حال خطاب به
پیرمرد گفت: پینه
دوز، من مشته
تو را تبدیل
به طلا كردم
آن را بازار
طلافروشها
ببر و بفروش و
بقیه عمر را
به راحتى بسر
ببر.
شیخ بهایى
هنوز قدم از
دكان بیرون
نگذارده بود
كه ناگهان
صدایى او را
برجاى نگاه
داشت. این
صداى پیرمرد
بود كه
مىگفت: اى
شیخ بهایى اگر
تو مشته مرا
با گرفتن در
دست تبدیل به
طلا كردى من
آن را با نظر
به صورت اولش
در آوردم!
شیخ
بهایى به سرعت
برگشت و به
مشته نگریست و
دید مشته
دوباره تبدیل
به فولاد شده
است دانست كه
آن پیرمرد به
ظاهر تنگدست و
بى سواد از اولیالله
و مردان خدا
بوده و علم و
دانشش به مراتب
از او بیشتر
است و نیازى
به مال دنیا
ندارد. روى
این اصل با
خجالت و
شرمندگى پیش
رفت و دست پینه
دوز را بوسید
و عذر بسیار خواست
و بدون درنگ
از مغازه خارج
شد. از آن به بعد
هر گاه از جلو
دكان پیرمرد
رد مىشد، سرى
به علامت
احترام خم
كرده و با
شرمندگى
مىگذشت!
مرحله دوم
مهاجرت (زمان
شاه عباس)
پيشوایی
مذهبی جامعه
ايران
مرحله
دوم مهاجرت از
جبل عامل به
ايران، بصورت
يک موج بزرگ
آغاز شد.
فقهای شيعه
جبل عام به
سوی ايران
سرازير شدند و
در اصفهان،
مشهد، قزوين،
اردبيل و قم و
ديگر شهرها
ساکن شدند.
تاکنون نام 90
تن آنان شناخته
شده است. آنها
در اين شهرها
به مقام هایی
چون پيش نماز،
شيخ
الاسلامی،
صدارت، وزارت
و مهمتر از
همه به مقام
پيشوایی
مذهبی جامعه
ايران که يک
مقام غير رسمی
اما پرُقدرت بود
رسيدند. آنها
در سلطنت شاه
عباس متصدی
بسياری از
امور شدند و
حتی به صدارت
و وزارت رسيدند
و به مقام
پرُاعتبار
مجتهدالزمانی
يا خاتم
المجتهدينی
رسيدند.
"خاتم
المجتهدين" ،
"مجتهد
الزمانی" ،
«نایب امام
زمان»
شاه
صفوی نايب
امام زمان
در
منابع عصر
صفوی شواهدی
مبنی بر وجود
يک مقام مذهبی
نيمه رسمی با
عنوان "خاتم
المجتهدين"
يا "مجتهد
الزمانی"
ديده می شود.
دارنده اين عنوان
در حکومت صفوی
نايب امام
زمان دانسته می
شد و شاهان
صفوی خود را
نايب او
قلمداد می کردند.
با توجه به اين
رابطه، شاه
صفوی به طور
غيرمستقيم
نايب امام
زمان به شمار
می آمد و به
اين ترتيب
موضوع غصب
حکومت که شيعه
آن را متعلق
به امامان خود
می داند از
ميان برداشته
می شد.
هم
بنيانگذاران
و هم دارندگان
اين عنوان در
تمامی دوران
حکومت صفوی- جز در دو
مورد- فقيهان
جبل عامل
بودند و همين
مقام به آنان
نقش و اهميت
ويژه می داد.
فقيهانی
چون محقق بن کرکی (شهید
ثانی) در
آثار خود
کوشيدند تا بر
نقش انحصاری
فقيه جامع
الشرايط به
عنوان نايب
عام امام غايب
که در مکتب
فقهی شهيد اول
(محمد بن
مکی) نيز
مورد توجه
قرار گرفته
بود تاکيد
کنند. محقق
کرکی از اين
طريق کوشيد که
مقام پيشوائی جامعه
شيعه را بدست
آورد و در اين مسير
مخالفت هائی
را در ميان
ديگر علمای شيعه
برانگيخت.
محقق کرکی و
ديگران
کوشيدند تا در
آثار خود در
بررسی
موضوعاتی چون
مشروعيت خراج
و يا مشروعيت
برپائی نماز
جمعه، فقيه
جامع الشرايط
را نايب عام
امام قلمداد
کنند و گرفتن
خراج و برپائی
نماز جمعه را
در زمان غیبت امام
مشروع بدانند.
مهاجرانی
که با حکومت
صفوی سازگاری
و همگامی نشان
دادند، گذشته
از عهده دار
شدن مقام خاتم
المجتهدينی و
رسيدن به مقام
های شيخ
الاسلامی،
صدرات، قضاوت
و حتی وزارت در اين حکومت
کوشيدند به
طور نظری و به
شيوه های گوناگون
حکومت صفوی را
در چشم
رعايايش
مشروع جلوه
دهند. آنان
چنين نمودند
که حکومت صفوی
با دولت امام
عصر پيوند
خواهد خورد.
آنان حتی گفتند
که ائمه شيعه
ظهور دولت
صفوی را پيش
بينی کرده
بودند.
گروه
ديگر کسانی
بودند که پس
از مدتی ايران
را ترک کردند
و يا در ايران
به ناسازگاری
با حکومت صفوی
پرداختند. تنی
چند از علمای
شيعه جبل عامل
نيز به رغم
دعوت های چند
باره حکومت
صفوی هرگز به
ايران گام
ننهادند.
مهاجرت
فقيهان جبل
عاملی به
ايران موجب چيرگی
فقيهان در
حکومت صفوی شد
و اين چيرگی
پيامدهای
بسيار داشت.
منابع:
- بنقل از
کتاب " مهاجرت
علمای شيعه از
جبل عامل به
ايران " با
تالیف مهدی
فرهانی منفرد.
-
سایت " islamicdatabank.com".
-
سایت "7vadi.com".
-
سایت "پاشگاه
بین المللی
همکاری های
خبری شیعه "
یا "shafaqna.com".
.................. ................. ............... ...............
تأثير
مهاجرت علمای
جبل عامل بر
فرهنگ و انديشه
دینی
ايرانيان
چکيده:
بررسی علل و
عوامل موثر بر
مهاجرت علمای
جبل عامل به
ايران از
موضوعات بحث
برانگيز در
تاريخ فقه
شيعه و روند
تحولات حوزههای
علميه و در
نتيجه انديشه
دينی در جامعه
ايران میباشد.
اين تحقيق در
پی پاسخ به
اين پرسش است
که چه عواملی
بر روند
مهاجرت علمای
جبل عامل موثر
بود، تنوع
فکری مهاجرين
را بررسی
نموده، تاثير
الگوهای فکری-
رفتاری آنها
را بر جامعه
شيعی ايران
بررسی می کند.
مقدمه
دوران
صفويه شاهد
مهاجرت علمای
جبل عامل به
ايران بود.
عوامل متعددی
از جمله عوامل
داخلی و خارجی
در وقوع اين
پديده دخيل
بود. با توجه
به شرايط فکری
علمای مهاجر
به ايران، اين
سوال پيش روی قرار
ميگيرد که
آيا علمای
مهاجر در يک
گروه فکری
قرار داشتند و
يا مهاجرين به
ايران در يک
طيف گسترده
فکری قرار میگرفتند.
روند مهاجرت
علمای جبل
عامل به ايران
در عهد صفوی
از چند زاويه
تأمل برانگيز
است.
- پيش
زمينههای
مهاجرت ايشان
عوامل داخلی
بوده است يا
خارجی؟
-
جامعه علمای
شيعه داخل
كشور در عهد
صفوی چه برخوردی
با علمای
مهاجر
داشتند؟
- آيا
علمای مهاجر
از جبل عامل
در یک طيف
فكری بودند يا
ديدگاههای
متفاوت
داشتند؟
-
علمای مهاجر
در روند فكری
حوزههای
علمی شيعه
داخل ايران چه
تأثيری
داشتند؟
-
الگوهای فكری-
رفتاری علمای
مهاجر تا چه
اندازه بر
جامعه شیعی
ايران موثر
بود؟
-
علمای
مهاجراز جبل عامل
در سياست مذهب
و اقتصاد عهد
صفوی چه دگرگونيهایی
را ايجاد
كردند؟
موقعيت
جغرافيایی
منطقه جبل
عامل يا جنوب
لبنان
منطقه
جبل عامل به
عنوان بخش
جنوبی سرزمين
لبنان از
ناحيه جنوب در
همسایگی
سوريه و از
ناحيه غرب در
كنار دريای
مديترانه
قرار دارد. در
ابتدا اين منطقه
را جبل عامله
میگفتند كه
بعداَ بر اثر
كثرت استعمال
به جبل عامل
شهرت يافت. هر
يک از طوايف
لبنانی تا
حدودی در
منطقه خاصی از
اين کشور
سکونت گزيدهاند
به طوری که در
حال حاضر
شيعيان به طور
عمده در منطقه
جبل عامل که
ناحيه
کوهستانی در
جنوب لبنان
است و شهرهای
صيدا، نبطيه،
مرجعيون، بنت
جبيل و روستاهای
حومه را شامل
می شود و نيز
شهر بعلبک و
هرمل واقع در
دره بقاع و
اطراف بيروت
موسوم به فلاحيه
سکونت دارند. (1)
زمينه
تاریخی
شيعيان لبنان
از
قرن نهم
ميلادی/ سوم
هجری به بعد
جوامع شيعه
بين رود علوی
در شمال و
ناحيه جبليه
كه منطقهای
است معروف به
جبل عامل در
جنوب سكونت
داشتند.
شيعيان ديگری
نيز در بخش
شمالی دره
بقاع و همچنين
در طرابلس و
كسروان واقع
در لبنان شمالی
سكونت اختيار
كردند اهالی
كسروان صد
درصد شيعه
بوده اند. شهر
طرابلس یکی از
پايگاههای مهم
شيعه و
حكومتهای
اسلامی
خصوصاَ در عصر
فاطميان و
عماريان كه
دولت اخير از
دول شيعه
اماميه در شام
است به شمار
آمده است. (2)
در
مورد سلسله
مقتدر
عماريان لازم
است اشاره شود
که اصل و نسب
ايشان از
قبيله كتامه
در مغرب است،
آنها در زمان
رونق مذهب
اماميه در
مغرب به تشيع
روی آوردند و
از فرماندهان
نظامی دولت
فاطمی در مصر
و شام شدند.
بنو عمار در
تهاجم صلیبیها
به شهر طرابلس
سالهای زيادی
مقاومت كردند و
بالاخره در
اوايل قرن ششم
هجری اين شهر
سقوط كرد.
از
تاريخ شيعه
لبنان يا به
عبارت بهتر
شيعه جبل عامل
استمرار یک
سنت نيرومند
علمی در همين
نواحی دور
افتاده و فقير
روستایی بدون
حمايت حكام يا
شهرهای بزرگ
مشاهده میشود.
دليل اين مطلب
را در چند چيز
میتوان ديد.
- قوت
اعتقاد در
ايمانی كه
همواره
شيعيان علی تا
حدودی بواسطه
سلاله او و
نيز وجود
شهرهای مقدس
شیعی عراق
بدان ممتاز
بوده اند
دورادور اين پديده
موثر است
-
علاوه بر اين
دور افتادگی
نسبی جبل عامل
از مراكز
قدرت، سطح
معيشت نازل و
بالاخره فقر
منابع
اقتصادی آن كه
همگی سبب میشدند
حكام شهرهای
بزرگ تا
زمانيكه مردم
اين ناحيه
منشأ تهديد
سياسی نبودند
خود را برای
تصرف يا كنترل
مستقيم آن به
دردسر نيندازد.
(3)
- دور
افتادگی
جغرافيایی
اين ناحيه و
حمايتهای
خانوادههای
برجسته شیعی
آن نه تنها
سبب تداوم و
استمرار یک
سنت شیعی در
اين ناحيه
گرديد كه هنوز
هم پابرجاست
بلكه باعث جلب
و جذب شيعيان
اماميه از
ساير بخشهای
سوريه به اين
ناحيه نيز شد.
-
دليل ديگر
تداوم علوم و
تعليمات شيعي
در جبل عامل
را شايد بتوان
در فقدان
فاصله ميان
سنتهاي علمي
سني و شيعه پيدا
كرد بدين معنا
كه امكان
استفاده و علم
آموزي علماي
سني و شيعه از
همديگر فراهم
بوده است. (4)
حوزههای
علميه شيعه در
آستانه سده
دهم هجری قمری
از
سده سوم تا
قرن ششم قمری
ابتدا ری و قم
و سپس بغداد و
نجف اشرف جايگاه
حوزههای
علميه، مركز
نشر و اشاعه
معارف شیعی
بودند. اما پس
از آنكه تركان
سلجوقی بر
ايران و عراق
تسلط يافتند
با تعصب خشک و
خشونت، مدعی
دفاع از مذهب
اهل سنت و
خلافت
عباسيان
گرديدند.
حوزه
حله در بین
النهرین
گروهی
از شيعيان
برای رهایی از
فشار و تعدی
سلاجقه متعصب
و بی فرهنگ،
به سرزمينهای
باتلاقی بين
النهرين حركت
كردند تا در
پناه
نيزارهای آن منطقه
سکنا گزيدند.
اين گروه تحت
زعامت افرادی
از قبيله بنی
مزيد شهر «حله»
را بر ساحل
فرات ميان
بغداد و كوفه
بنا نهاده و
حيات سياسی
اجتماعی دینی
خود را پی
گرفتند. در
سايه آرامش و
امنیتی كه در
حله حاصل شد
ابن ادريس حلی
فقيه و محقق
بزرگ شیعی
مذهب حوزه
علميه آنجا را
بنا نهاده و
اداره آن را
به دست خود
گرفت و پس از
او شخصيتهای
برجستهای
همچون محقق
حلی زعامت و
رهبری حوزه
علميه را بر
عهده گرفتند.
حوزه
علميه حله
مركزيت يافت و
طلاب برای
تحصيل معارف
دینی در سطح
عالی از سراسر
جهان اسلام
راهی آنجا
شدند. شكوفایی
رونق و دوران
طلایی حوزه
علميه حله تا
اوايل سده دهم
هجری بطول انجاميد
و اكثريت
فقهای نامور
شيعه در اين
فاصله زمانی
دانش آموخته و
تعليم يافته
اين حوزه میباشند
البته حوزه
علميه نجف
اشرف در اين
مدت به کلی
تعطيل نشد اما
فروغ آن بسيار
كم بود. در لبنان
خصوصاَ منطقه
كوهستانی جبل
عامل نيز مدارس
و حوزههای
علمی كوچک و
بزرگی وجود
داشت كه در
زمان شهيد اول
(محمد بن مکی)
رونق و
بالندگی
بيشتری يافته
بود و در
ابتدای قرن
دهم هجری حوزه
علميه و كرک
نوح با زعامت
شيخ علی بن
هلال جزايری
(شاگرد ابن
فهد حلی)
شكوفایی خاصی
پيدا كرد و
شاگردانی چون
محقق كرکی ابن
ابی جمهور
احسایی و عزالدين
عاملی در محضر
وی به تحصيل
پرداختند.
حوزه
علميه نجف نيز
در اواخر قرن
نهم هجری
بواسطه سكونت
شيخ شرف الدين
حسن بن عبدالكريم
فتال در آن
شهر بر فعاليت
خود افزود. در ايران
از سده نهم
هجری بويژه
نيمه دوم آن
سده، علما و
فقهای شيعه
حضوری چشمگير
و فعال داشند
و در شهرهای
شيعه نشين
مانند كاشان و
مشهد و قم
حوزهها و
مدارس علمی
شيعه احياء و
يا داير
گرديد. رضی
الدين
عبدالملك
فتحانی از
خاندان
فتحانی قم و
شاگرد شيخ
جمال الدين
مقداد حلی و
احمد بن فهد
حلی با مهاجرت
به كاشان و تأسيس
حوزه علميه آن
شهر گام بزرگی
را در نشر و
اشاعه معارف
شیعی در ايران
برداشت و پس
از حوزه علميه
كاشان ملجأ
بسياری از علما
و فقهای شيعه
قرار گرفت.
اما صحيحتر
آن است كه
حوزه علميه
آنچنانی در قم
و مشهد و
كاشان وجود
نداشته است.
در
خراسان نيز
تعدادی از
علمای شيعه
مذهب به تدريس
و حل و فصل
امور شرعی
مشغول بودند.
مؤلف روضة
الصفا از سيد
غياث الدين
افضل نام میبرد
كه به مزيد
علم و فقاهت
از سادات مشهد
مقدس ممتاز و
مستثني بود.
سيد محسن بن
محمد رضوی
قمی، ديگر
عالم شیعی مذهب
مشهد است كه
همكاری و
حمايت او از
استادش ابن
ابی جمهور
احسایی قدم
مؤثری در
تقويت و نشر
مبانی فكری و
اعتقادی مكتب
تشيع در ايران
برداشت. برخی
از نقبای
سادات خراسان
نيز در زمره
معلمان و
مدرسان بودند.
در
شیراز فقیه و
واعظ شیعی
مذهب میرزا
حبيب اله
شریفی، بانی
مدرسه
حبيبيه، سالها
به نشر علوم و
مواعظ اقدام
میكرد و در
سال 907 هجری
قمری در مسجد
جامع شيراز بعد
از ادای خطبه،
نام ائمه اثنی
عشر را بگفت و
از دنيا رفت.
حوزههای
علميه و
روحانيت شيعه
در سده دهم
هجری
رسميت
مذهب تشيع
اثنی عشری (12
امامی) و
اتحاد سياسی
ايران بر
مبنای
يكپارچگی
مذهب شيعه
اماميه
اقتضاء میكرد
تا جنبشی نيز
در حوزه فرهنگ
تشييع صورت گيرد
و حركت تأليف
و ترجمه را
تسريع و تقويت
بخشد. تا زير
بنای اعتقادی
و فكری و فقهی
تشيع را در
چارچوب مکتبی
با پشتوانه
كلامی و فقهی
قوی در ايران
عرضه كند و
آموزههای
عقيدتی مذهب
جديد برای
تثبيت و
استحكام نومذهبان،
تبيين و تقسيم
گردد و قواعد
و قوانين فقهی
جهت راهنمای
عمل به احكام
شرعی ارائه شود.
از
آنجا كه بيشتر
متون و منابع
مذهبی شيعه به
زبان عربی بود
و نمايندگان
فرهنگ شیعی
قبل از صفويه
عمدتاً عرب
بودند و يا
آثار خود را
به زبان عربی
به نگارش در
میآوردند
در آغاز تشكيل
حكومت صفوی
ترجمه و شرح كتب
دینی در
اولويت اساسی
قرار داشت.
بنابراين
ترجمه و شرح و
تفسير متون در
آثار مزبور
عرصه آزمونی
برای علمای
شیعی مذهب بود
تا خلاقيت و
استعداد خود
را در تبيين
معرفت دینی از
نوع شیعی آن
در ايران بروز
دهند.
گرايش
فكری و علمی
حوزههای
تعلیمی ايران
در آستانه
خيزش نهضت
صفوی به طور
غالب حكمت
(فلسفه) و
عرفان بود و
هر چند كورسویی
از تفقه نيز
از جانب برخی
حكمای فقيه و
عارف مشرب
صورت میگرفت
اما چون ضرورت
علمی آن احساس
نمیشد نمود
چندانی نداشت
اما اقوی آن
است كه گرايش
به تصوف و
عرفان و فلسفه
در كل جهان
اسلام بوده
است نه فقط در
شيعه.
از
ابتدای تأسيس
حكومت صفوی
عدهای از
علمای ايرانی
با وقوف به
ضرورتهای
مذكور به
تكاپو
افتادند تا
مبانی و معارف
مكتب تشيع
یعنی متون
دینی تاريخ
زندگانی و
سيره و سنت
حضرت رسول
(صلياللهعليهوآلهوسلم)
و ائمه اطهار
(عليه السلام)
و استنباطهای فقهی
و كلامی و
تفسيری علما و
متفكران شيعه
را برای
هموطنان شيعه
مذهب خود تشريح
و تفهيم
سازند. اين
گروه معدود از
علمای ايرانی
كه در آغاز
قرن دهم هجری
به علوم شرعی
مثل حديث و
فقه و تفسير
روی آوردند و
بعضاً ادعای فقاهت
هم میكردند
اغلب حكمای
تعليم يافته
مكتب فلسفی ايران
بودند كه تفقه
اين عده بصورت
منفرد و پراكنده
و بدون آنكه
فعاليت آنان
شكل منسجم و
منظمی داشته
باشد بنا به
ذوق و علاقه
خود كوشيدند
تا در مجموعه
معارف شیعی غور
نمايند و
يافتههای
خود را در
قالب تأليف و
ترجمه ارائه
دهند. برجسته
ترين
نمايندگان
اين گروه
عبارتند از:
-
حسين بن شرف
الدين
عبدالحق
معروف به الهی
اردبیلی،
-
جمال الدين بن
عطاء ا.... دشتکی
شيرازی،
-
میرشاه
طاهربن رضی
حسینی كاشانی
معروف به شاه
طاهر.
حوزه
علميه جبل
عامل و مهاجرت
فقهای آن به
ايران
بعد
ازحوزه علميه
عراق، حوزه
علميه جبل عامل
که منطقه
کوهستانی و
شيعه نشين در
لبنان است،
اهميت خاص خود
را دارد. حوزه
علمی دينی جبل
عامل بر خلاف
حوزههای
علمی عراق و
ايران که از
حمايتهای
سياسی حکومتها
و پشتوانه
مادی شيعيان
متمکن
برخوردار بودند
نه حامی سياسی
داشت ونه قدرت
مالی و برعکس
طلاب و مدرسين
آنجا در فشار
حکومتهای
سنی مذهب و در
فقر و تنگدستی
روزگار میگذراندند.
وجود
دو فقيه شهيد
ميان علمای
شيعه که هر دو
از اين مرز و
بومند، دليل
روشنی بر تحت
فشار بودن شيعيان
جبل عامل است.
با وجود چنين
فشارها و فقر
و تنگدستی
عالمان صاحب
نامی که در
فقه پرُآوازه
بوده و
نظراتشان
مرجع مسائل
فقهی است، در
جهان تشيع از
اين منطقه سخت
درخشيدهاند
و کتابهای
پرُ ارجی به
خصوص در فقه
به مجموعه کتب
شيعه افزودهاند.
حوزه علميه
جبل عامل حوزه
ای خودجوش و
متکی بر ايمان
و باور فرد
فرد افراد و
از لحاظ مالی
اگر بتوان
برای آن اصلا
وضع مالی تصور
کرد متکی به
خود عالمان و
اداره
کنندگان آن
بوده است. و
شايد علت آنکه
پس از تشکيل
حکومت صفويه،
بيشتر علمای
جبل عامل به
ايران مهاجرت
کرده و عالمان
عراق بدين امر
تن در ندادند
وجود همين
تنگدستی و
فشار حکومت
عثمانی در
منطقه باشد. (5)
تاريخ
نشان نمیدهد
که از ديگر
سرزمينهای
شيعه نشين
افرادی به طور
منظم برای کسب
علوم دينی به
جبل عامل
لبنان مهاجرت
کرده باشند.
چه اگر چنين
مهاجرتی میبود
وضع سياسی و
اقتصادی آن
منطقه تغيير
میكرد. اما
متقابلا علما
و فقهای
بسياری را می
بينيم که از
آن منطقه به
عراق و ايران
و حتی حجاز و
ترکيه مهاجرت
کرده و بکار
تعليم و تربيت
پرداخته اند و
بدون شک عامل
اين مهاجرتها
به طور عمده
وضع نابسامان
اقتصادی بوده
گرچه در اين
بحث حوزه
علميه جبل
عامل لبنان
بعنوان يکی از
حوزههای
علمی شيعه
مطرح شد ولی
در جای ديگر
کمتر مشاهده
می شود که اين
حوزه را در
رديف حوزههای
علمی دينی
شيعه بحساب
بياورند
اگرچه از علمای
آن هميشه
بعنوان علمای
طراز اول شيعه
و صاحب نظر
ياد شده است.
تأثير
مهاجرت علمای
جبل عامل در
عرصه فرهنگ و سياست
جامعه ايرانی
همانطور
كه تحولات
سياسی و مذهبی
ايران در آغاز
سده دهم هجری
باعث شد تا
عده ای از
علمای ايرانی
جلای وطن كنند
اين تحولات زمينه
را برای مهاجرت
گروهی از
معرفت جويان
عرب خصوصاً از
منطقه جبل
عامل لبنان به
ايران فراهم
ساخت كه خود
منشأ تأثيرات
بسزایی در
عرصه فرهنگ و
سياست جامعه
ايرانی گرديد.
رسميت
يافتن مذهب
تشيع در كشور
بزرگی همچون ايران
و حمايت سياسی
دولت
نيرومندی از
آن بعلاوه
تهاجم سنگين
تركان عثمانی
به منطقه شرق
دريای
مديترانه و
تهديد آزادی و
اعتقادات
دینی سكنه
شيعه مذهب
منطقه جبل
عامل لبنان و
به خطر افتادن
امنيت جانی رهبران
مذهبی و علمای
آنها ايران را
كانون توجه و
مطمع علمای
شيعه مذهب
قرار داد.
دوران
صفوی
صفويان
نيز ورود اين
میهمانان را
به فال نیک
گرفتند و فرصت
را غنيمت
شمردند و از وجود
آنان در جهت
ترويج و تعميم
آموزههای
مكتب تشيع
بهره جستند.
سرآغاز
مهاجرت فقهای
عرب به ايران
به دوران شاه
اسماعيل اول
بر میگردد.
ظاهراً شيخ
علی بن
عبدالعالی
معروف به محقق
كرکی يا محقق
ثانی اولين
فقيه عرب است كه
در دوره صفويه
وارد ايران میشود.
شيخ زين الدين
ديگر فقيه عرب
است كه در زمان
شاه اسماعيل
اول به ايران
میآيد و بر
منصب شيخ
الاسلامی و
قضاوت هرات مینشيند.
در
دوران سلطنت
شاه طهماسب
صفوی دومين
فرمانروای
صفوی، روند
مهاجرت علما
به ايران
فزونی يافت
ابتدا محقق
كرکی برای
چندمين مرتبه
عازم ايران شد
و سپس
شاگردانش و
ديگر علمای
هموطنش راهی
ايران
گرديدند.
اولين و اصلی
ترين
مأموریتی كه
فقهای مهاجر
متقبل شدند
برپایی
كلاسهای درس و
تأسيس حوزههای
علمی و تربيت
طلاب ايرانی
بود. حتی شاه
اسماعيل اول
كه یک دهم
توجه و عنايت
شاه طهماسب را
نسبت به فقهای
مهاجر نداشت همان
مرتبه اول كه
محقق كرکی
وارد ايران شد
به صراحت
تمايل خود را
مبنی بر
استفاده از
محقق در امر
تدريس و تعليم
ابراز داشته و
مقدمات اقامت
محقق را در
كاشان فراهم
میسازد و
برای او وظايف
و اختيارات
زيادی در عراق
معين میسازد.
و حتی گفته
شده است هر
ساله از جانب
شاه اسماعيل
هفتاد هزار
دينار برای
نفقه او در
تدريس علوم
فرستاده میشد
و آنها را بين
طلاب تقسيم میكرد.
در دوران
سلطنت شاه
طهماسب به
خاطر مهاجرت
گسترده فقهای
عرب به ايران،
كار تدريس و
تعليم علوم
شرعی خصوصاً فقه
رونق بسزایی
يافت. حوزه
علميه كاشان
توسعه و گسترش
پيدا كرد و
اندک زمانی پس
از آن حوزه علميه
اصفهان تأسيس
شد و روز به
روز بر فعاليت
خود افزود تا
آنجا كه مراكز
و حوزههای
علميه شيعه در
خارج از ايران
را تحت الشعاع
خود قرار داد
و نيز بر روند
فعاليت مراكز
علمی داخل
ايران تأثير
نهاد.
به
لحاظ فكری و
علمی علمای
ايرانی در
دوران سلطنت
شاه طهماسب
صفوی را كه
تقريباً
مقارن با زمان
حيات مقدس
اردبیلی است،
میتوان به
سه گروه تقسيم
كرد.
1-
فقها و طلاب
علوم شرعی،
2-
حكما و
متعلمان علوم
عقلی،
3- و
عدهای از
علماء كه طريق
ميانه را
برگزيدند و به
يكسان از خرمن
حكمت و فقاهت
توشه
برداشتند.
محصول
علمی و فكری
هر یک از
گروههای
مذكور و تأثير
آنان بر حيات
فرهنگی و
اجتماعی و
سياسی ايران
متفاوت و
ناهمگون است.
مسئله
حضور علماء و
روحانيون در
حكومت صفوی از
مسائل بحث
انگيز دوره
اخير بوده
است. از يكسو
برخی از
نويسندگان
معاصر با ديدی
انتقادی به
اين حكومت
نگريسته و آن
را از زوايای
مختلف به نقد
كشاندهاند و
از سوی ديگر
گروهی از
دانشوران و
نويسندگان،
آن را یک
ضرورت تاریخی
یاد كرده و از
آثار مبارک و
دستاوردهای آن
سخن گفته اند.
علمای
جبل عامل در
قدرت سياسی و
فرهنگي عصر صفوی
نقش بسزایی
داشتند و از
آن جمله می
توان به نقش
محقق كرکی در
تعديل
سياستهای شاه
اسماعيل
اشاره کرد.
يکی از مشخصههای
فقه کرکی، بذل
توجه خاص به
پاره ای از
مسائل است که
تغيير سيستم
حکومتی و به
قدرت رسيدن
شيعه در ايران
بوجود آورده
بود. بيشتر
فقها و
مجتهدان شيعه
پس از کرکی تا
پايان دوره
صفويه متأثر
از روش فقهی
او بودهاند.
زيرا مجموعه
حقوقی عميق و
متين او را با
استدلالهای
قوی و محکم در
برابرخود
دانسته اند. (6)
محقق
كرکی شش سال
در عراق زندگی
كرد و ظاهراً
هجرت ايشان از
ايران به عراق
به واسطه
ناهمسازی با
سياست شاه
اسماعيل بود.
وی در سال 940 در
نجف اشرف
بدرود حيات
گفت كه البته
فوت ايشان در
زمان شاه
طهماسب بوده
است (قبلآ از
مسمومیت او
گفته شده و
بهمین خاطر او
را شهید ثانی
میدانستند).
از مهمترين
آثار مهاجرت
فقها، تثبیت
انديشه ولايت
فقيه بود به گونهای
كه حاكم صفوی
خود را نایب
فقيه میشمرد.
تحليل
شهيد مطهری از
نقش فقهای جبل
عامل لبنان
فقهای
جبل عامل نقش
مهمی در خط
مشی ايران عهد
صفوی داشتند و
چنانكه میدانيم
صفويه درويش
بودند. راهی
كه ابتدا آنها
بر اساس سنت
خاص درویشی
خود طی میكردند
اگر با روش
فقهی فقهای
جبل عامل
تعديل نمیشد
و اگر بوسيله
آن فقهاء حوزه
فقهی عمیقی در
ايران پايه
گذاری نمیشد
به چيزی منتهی
میشد نظير
آنچه در
علويهای
تركيه و شام
هست. اين جهت
تأثير زيادی
داشت در اينكه
اولاً روش عمومی
دولت ايران از
آنگونه
خرافات مصون
باشد و ثانياً
عرفان و تصوف
شیعی نيز راه
معتدل تری طی
كند. از اين رو
فقهای جبل
عامل از قبيل
محقق كرکی و شيخ
بهایی و
ديگران با
تأسيس حوزهها
و تربيت فقها
حق بزرگی به
گردن مردم
ايران دارند.
شيخ
بهایی در اصل
از مردم جبل
عامل لبنان
است. علت
واقعی مهاجرت
خانواده شيخ
بهایی كاملاً
روشن نيست.
شايد شهادت
فجيع شهيد
ثانی (محقق
کرکی) استاد
پدرش (شیخ
حسین حارثی)
يا شرايط
مشابهی كه
دانشمندان
شيعه را بيشتر
و كمابيش
تهديد میكرد
و همچنين طلوع
ستاره اقبال
سلسله صفوی در
ايران با
داعيه تشیعی كه
داشت بخشی از
انگيزههای
اين هجرت
باشد.
اعلام
مذهب اماميه
اثنی عشری
بعنوان مذهب
رسمی
امپراطوری
صفوی توسط شاه
اسماعيل
احياناً به
قصد آن بود كه
راه ميانهای
در بين افراط
و تفريط
بگشايد. جلوی
زياده رويهای
پيروان خود را
بگيرد
بالاخره پايه
اساسی برای
مشروعيت
بخشيدن به
سلطه و حكومت
خود و خاندان
خود تدارک
ببيند. اما
اگر قرار بود
كه تشيع مذهب
رسمس اين
امپراطوری
باشد بناگزير
بايد معلمانی
برای ابلاغ و
تبليغ اين
مذهب و فقهایی
برای تعيين و
اجرای احكام
آن وجود میداشتند
و در آن ايام
چنين معلمان و
فقهایی بندرت
در خود ايران
يافت ميشدند.
البته
گروههای كوچك
شيعی در
خراسان، عراق
و جاهای ديگر
بودند ولی
رجال و بزرگان
شهرهای بزرگی
كه به خدمت
صفويه درآمده
بودند به رغم
رواج گسترده
در ميانشان
عمدتاً شیعی
مذهب نبودند. (7)
سير
توسعه تشيع در
ايران کُند
بود و در
اوایل كار شاه
اسماعيل و
جانشين او شاه
طهماسب برای
تجهيز و تقويت
علمای شيعه
ايران، علمای
شيعه را از
كشورهای عربی
زبان یعنی
عراق، بحرين و
جبل عامل لبنان
به اين كشور
آورد. به قدرت
رسيدن صفويان
و رواج مذهب
تشيع در ايران
و کوششی که
آنان برای
تحکيم اساس
مذهب شيعه در
ايران مبذول
داشتند، موجب
شد که بسياری
از علمای شيعی
مقيم جبل عامل
و بحرين- که در
آن دو مرکز
عمده علمی و
اجتماعی شيعه
به شمار بود-
به ايران و
بين النهرين
مهاجرت کنند و
در امر نشر و
تبليغ مبانی
مذهب شيعه جدّ
و جهد و سعی و
کوشش نمايند.
مهمترين اين
افراد محقق بن
عبد العالی
کرکی بود که
پیرامون سال 909
از کرک نوح در
جبل عامل به
بين النهرين
آمد. (8)
کرکی
را مروج شيعه
و مجدد دين در
قرن دهم خوانده
و تحکيم اساس
تشيع را در
ايران آغاز
صفوی از او
دانسته اند. و
مقام تقدم بر
تمامی وزراء و
امراء را به
وی داده که در
واقع
بزرگترين مقام
کشور پس از
مقام سلطنت
بود.
اولين
عالم شيعه
محقق كرکی است
كه شاه اسماعيل
از او دعوت
كرد و او به
ايران آمد اين
تنها کمی شمار
علمای خارجی
در ايران نبود
كه به خدمت گرفتن
كرکی و نظاير
او را از نظر
خاندان جديد التأسيس
صفوی ارزشمند
میساخت.
مسئله مهمتر
اين بود كه به
خدمت گرفتن
علمای شيعه
خارجی كه علقه
و ريشهای در
جامعه شهری
ايران آن ايام
نداشتند از نظر
اين قدرت جديد
التأسيس كه
هنوز قوام
چندانی نيافته
بود بسيار
مطمئن تر از
توسل و تكيه
بر علمای شیعی
بومی ای بود
كه با طبقات
ممتاز شهرهای
ايران منافع
مشترکی
داشتند. حتی
از اين هم
مهمتر آن بود
كه متضمن
تأكيد بر نقش
و وظيفه علماء
بعنوان
نگاهبانان
شريعت و جانشينان
امام معصوم
(عليه السلام)
بود. و به علمای
صالح اجازه میداد
اجتهاد كنند و
بنابر روشهای
معتبر استنباط
و استنتاج
نتايج مطلوب و
مورد نظر را
از منابع فقهی
استخراج
نمايند. (9)
راهی
را كه كرکی
گسترده بود
ديگران در طول
قرن دهم و
نيمه اول قرن
يازدهم قمری
ادامه دادند. اگر
چه علمای شيعهای
كه از خارج چه
از جبل عامل و
چه از بحرين
به ايران آمده
بودند هيچگاه
نتوانستند
همه مقامات
عالی را در
تشكيلات
مذهبی كشور
قبضه كنند ولی
با اين حال
علمای مهاجر
به منصب شيخ
الاسلامی در
شهرهای بزرگ
وعظ و تبليغ
در مساجد و
تدريس در
مدارس
برگزيده میشدند
و به هر حال
میتوانستند
نقش مهمی در
اشاعه آموزه و
آيين معتدل و
مسئول شیعی در
ميان مردم
ايران ايفا
كنند.
اعقاب
و وابستگان
محقق كرکی تا
سالها همچنان
نقش و نفوذ
بسيار در حيات
مذهبی و سياسی
ايران داشتند.
بنا بر آنچه
كه اشاره شد
نتيجه میشود
كه نقش علمای
مهاجر جبل
عامل لبنان در
دوره صفويه و
تأثير آنان را
در نشر تشيع و
علوم وابسته
به آن در
ايران نمیتوان
ناديده گرفت.
به عقيده مورخ
معاصر و شيعه
شناس لبنانی
سيد حسن
الامين: اگر
علمای جبل
عامل به داد
پادشاهان
صفويه نرسيده
بودند گرايش
اين سلسله به
مسلك علی
اللهی و غلاة
شيعه حتمی بود
و در آنصورت
سرنوشت ايران
امروز از لحاظ
مذهبی جز اين
بود كه هست. (10)
يادداشتها:
1-
لبنان در يک
نگاه - تدوين:
سفارت جمهوری
اسلا می ايران
- بيروت - ص 11.
2-
ساختار
اجتماعی
لبنان و آثار
آن - مصطفی
معينی آرانی -
ص 12.
3-
همان منبع - ص 14.
4-
همان منبع - ص15.
5-
مروری بر
تاريخ فقه و
فقها - دکتر
محمد جعفری هرندی
- ص227.
6-
زمين در فقه
اسلا می- جلد
اول- حسين
مدرسی طباطبائی
- ص 67.
7-
ساختار
اجتماعی
لبنان و آثار
آن - ص 20.
8-
زمين در فقه
اسلامی - جلد
دوم - ص74.
9-
ساختار
اجتماعی
لبنان و آثار
آن - ص 22.
10-
گزارشی از
لبنان - محمد
واعظ زاده
خراسانی - نشريه
دانشکده
الهیات و
معارف اسلامی
مشهد- ش 14 - بهار1354-
ص 38.
فهرست
منابع نویسنده:
1-
جعفری هرندی،
محمد، مروری
بر تاريخ فقه
و فقها، مرکز
انتشارات
علمی دانشگاه
آزاد اسلامی
واحد بابل،
چاپ: چاپخانه
آذر نوش.
2-
سفارت جمهوری
اسلامی ایران
– بيروت- لبنان
در يک نگاه.
3-
صدر، حسن و حر
عاملی، محد بن
حسن و احمد
حسينی، تکملة
امل الامل، به
تصحيح محمود
مرعشی، مکتبه
آيه الله
المرعشی، قم،
1406 ق =1364 ش.
4-
فقيه، محمد،
جبل عامل فی
التاريخ،
دارالاوضاء،
بيروت،1406 ق = 1365 ش.
5-
محمد واعظ
زاده
خراسانی،
گزارشی از
لبنان، نشريه
دانشکده
الهيات و
معارف اسلامی
مشهد، شماره
14، بهار 1354 .
6-
مدرس،
عبدالرحمن بن
نصرالله،
تاريخ علماء
خراسان، با
مقدمه محمد
باقر ساعدی
خراسانی،
کتابفروشی
ديانت مشهد،
مشهد، 1341 .
7-
مدرسی
طباطبایی،
حسين، زمين در
فقه اسلامی،
دفتر نشر
فرهنگ
اسلامي،
تهران، 1362 .
8-
مسجد جامعی،
محمد، زمينههای
تفكر سياسی در
قلمرو تشيع،
نشر المهدی، تهران،
1379 .
9-
معینی آرانی،
مصطفی،
ساختار
اجتماعی
لبنان و آثار
آن، وزارت
امور خارجه،
تهران،
منابع:
-
نوشته خانم
عصمت رمضانی
مشکانی، عضو
هيئت علمی
دانشگاه آزاد
اسلامی واحد
شهر ری، گروه
فقه و مبانی
حقوق اسلامی.
-
سایت "isu.ac.ir".
روستای
جزین؛
تاريخ
تشيع در جبل
عامل
در طول
تاريخ غيبت،
در برهه های
گوناگون، شهر
يا شهرهایی،
مرکز حوزه های علمی تشيع به
شمار می آمده
اند، مانند بغداد
، قم، نجف،
حله، جبل
عامل، اصفهان. در
اين ميان، جبل
عامل از موفق
ترين، اثرگذارترين
و پرفايده
ترين حوزه
هاست.
سده
پنجم فروپاشی
حوزه بغداد ؛ بنيان حوزه
نجف توسط شيخ
الطائفه شيخ
طوسی (وفات
460 ه.ق)
بنیان
حوزه حله در
بین النهرین
در اوج شکوفایی
(676 و 726 ه.ق)
می دانيم که در پی
افول يا از
رونق افتادن
حوزه علمی در
شهر يا کشوری،
حوزه در شهر و
ديار ديگری
سر بر می آورد؛
در مثل در سدة
پنجم، پس از
فروپاشی
حوزه شيعه در
بغداد، حوزه
نجف به دست پرُ برکت شيخ
الطائفه شيخ
طوسی (م: 460= مرگ در 460 ه.ق) بنيان
گذارده شد. و
پس از مدتی
از رونق
افتاد. آن گاه
حوزه حله
شکوفا شد و در
دوران محقق حلی (م: 676) و علامه حلی (م: 726) به اوج
شکوفایی
خود رسيد و پس
از دوره
شاگردان
علامه حلی:
فخرالدين
فرزند علامه
(م: 771) عميدالدين
(م: 754) و ضياء
الدين، هر دو
پسر خواهر
علامه، به
دليل هایی
که نمی دانم در جایی
شرح داده شده
يا نه، به سردی گراييد.
محمد
بن مکی
شهيد اول (از 724 تا 786
ه.ق) و حوزه
دمشق، جبل
عامل و جزین
و شاگرد
بزرگ و برجسته
اين سه
بزرگوار؛ یعنی محمد بن مکی شهيد اول
(بعد از 724 تا 786 ه.ق) دمشق و جبل
عامل، به ويژه
جزين را مرکز تلاش
ها و تکاپوهای علمی خود قرار
داد و شاگردان
بسياری
پرورش داد و
شهرت و آوازه
اش عالمگير
شد، به گونه ای
که سربداران
ايران از او
خواستند که به
ايران بيايد؛
ولی او عذر آورد
و لمعه دمشقيه
را به گونه
کرامت آميزی
نگاشت و برای
آنان فرستاد.
از عهد
شهيد اول محمد ین
مکی ( م: 786) تا
حدود دويست و
پنجاه سال- یعنی از سال 750 که
تلاش علمی
شهيد اول شروع
می شود، تا
حدود سال 1000 (ه.ق)- بزرگ
ترين و بنام
ترين فقيهان و
عالمان دين،
از جبل عامل لبنان برخاسته
اند.
محقق
اردبیلی (وفات 993
ه.ق) از ایران
فقیه برجسته
و از
ايران در اين
مدت طولانی،
هيچ فقيه بنامی
برنخاسته
است، به جز
محقق اردبیلی (م: 993). عالمان و
فقيهان عراق و
ساير کشورها
هم در اين
دوره، به پای
عالمان جبل
عامل نمی
رسند، بزرگانی
مانند: ابن
فهد حلی (م: 841) و
فاضل مقداد
سيوری (م: 826) و
شيخ ابراهيم قطیفی (معاصر محقق
کرکی) هر چند از
غير جبل عامل
برخاسته اند؛
اما شماری
مانند: فاضل
مقداد، شاگرد بی
واسطه شهيد
اول هستند و
شماری مانند:
ابن فهد،
شاگرد با
واسطه. اما
هيچ يک در حد
شهيدين و محقق
کرکی و مانند
آنان، مؤسس و
مبتکر نيستند.
ستارگان
جبل عامل
باری،
در اين دوره 250
ساله،
ستارگان
درخشانی
از جبل عامل
طلوع کردند و
در حوزه جبل
عامل، تربيت
شدند که کسانی
مانند: شهيد
اول
محمد بن مکی (م: 786) علی بن
يونس نباطی
بياضی (م: 877) محقق میسی (م: 938) محقق کرکی
(م: 940) و
زین الدین بن
علی جبعی معروف
به شهيد
ثانی (متوفی: 965)، شيخ حسين
بن عبدالصمد،
والد- شیخ حسین
حارثی- بزرگوار
شيخ بهایی (م:
984) سيد محمد نوه
شهيد ثانی (م:
1009)، و سرانجام
شيخ حسن فرزند
شهيد ثانی (م:
1011) در زمره بزرگ
ترين و نام
آوردترين
آنان اند.
تشکیل
دولت صفوی ؛
آمدن شيخ حسين بن
عبدالصمد (شیخ
حسین حارثی
پدر شیخ
بهایی) به
ایران بدستور
شهید ثانی
شهید ثانی (زین
الدین بن علی
جبعی معروف به
شهید ثانی در 965
قمری)
پس از
تشکيل دولت
صفوی در ايران، و
از سوی ديگر،
فشارهای
دولت عثمانی
بر شيعيان و
عالمان حوزه
جبل عامل،
مهاجرت عالمان
جبل عامل به
ايران آغاز شد
و بزرگ ترين شاگرد
شهيد ثانی (زین
الدین بن علی
جبعی معروف به
شهید ثانی در 965
قمری)،
شيخ حسين بن
عبدالصمد (شیخ
حسین حارثی
پدر شیخ
بهایی)،
در زمان حيات
شهيد ثانی- و
شايد به امر
او- به
ايران آمد و
گزارش سفر خود
را به ايران،
به امر شهيد،
برای وی فرستاد.
افول
حوزه جبل عامل
، طلوع عاملی
ها در حوزه اصفهان
(حدودای 1070 تا 1090
ه.ق)
مدتی
پس از آن بود
که حوزه جبل
عامل از هم
پاشيد و به ديگر
سخن، در جبل
عامل غروب و
در ايران طلوع
کرد و برای
ايران و دولت
صفويه، برکت
های
بی شمار
داشت که به
بنيان گذاری
حوزه علمی
اصفهان و
پرورش يافتن
بزرگانی
در حوزه
اصفهان
انجاميد،
بزرگانی
مانند: علامه
محمد تقی مجلسی ( م: 1070) شاگرد بی
واسطة شيخ بهایی،
فيض کاشانی (م:
1091) و محقق
سبزواری (م: 1090)
در پرتو
مهاجرت علمای
جبل عامل به
ايران و بنيان
گذاری حوزه علمی اصفهان،
باليدند و به
رونق حوزه علمی ايران کمک
شايان کردند.
اکنون که
کوتاه و
فشرده، به
تاريخچه
برآمدن و
برافتادن
حوزه جبل
عامل، اشاره شد،
به پاره ای از
نکته هایی
که نمايان گر
جايگاه والا،
مهم و نقش
آفرين آن است می
پردازيم و
پاره ای از
سخنان در اين
باره را نقل می
کنيم.
بزرگی و جايگاه
والای جزين-
زادگاه و حوزه
علمی
محمد بن مکی شهيد اول -
چنان چشم نواز
و دارای
اهميت است که
ذهبی در مختصر
تاريخ
الاسلام، از
آن به عنوان :
«مأوی
الرافضه» ياد می
کند و آن جا را
جايگاه شيعه می
داند.
همچنين
قلقشندی در
صبح الأعشی،
متن بيانيه ای
را از والی
دمشق، که سال 764 ه.ق (و
شايد 784 ه.ق) و
دوران اوج
تلاش های (محمد
بن مکی)
شهيد اول،
صادر شده نقل
کرده است. هر
چند اين بيانيه،
آکنده از
بهتان های
بسيار به شيعه
است، ولی
نشان دهنده
تلاش های
گسترده و
بنيادين، هدف
مند و اثر
گذار شيعه در
آن دورة تاريک
است.
قلقشندی
پيش از نقل
متن بيانيه
ياد شده می
نويسد: «هذه
نسخه توقيع
کريم- بمنع
أهل صيدا و
بيروت و
أعمالهما من
اعتقاد الرافضه
و الشيعه
وردعهم،
والرجوع إلي
السنه والجماعه
... - في خامس
عشرين جمادي
الآخره سنه
أربع و ستين و
سبعمائه» اين
نبشته ای
است ارزشمند
در باره
بازداشتن اهل
صيدا و بيروت
پيرامون آن ها
از اعتقاد
رافضيان و
شيعيان و بازگشت
آنان به سنت و
جماعت ( 1/25/
جمادی الآخره
764).
و آن گاه متن
آن را بدين
گونه نقل می
کند: «... و قد
بلغنا أن
جماعه من أهل
بيروت و
ضواحيها، و
صيدا و
نواحيها، ... و
الجماعه،
بمنه و کرمه).»
پیروی
مردمان
بيروت و صيدا
و پيرامون از
مذهب باطل
(شیعه)
یعنی
به ما خبر
رسيده است (ترجمه
کوتاه شده از
عربی) که: «گروهی
از مردمان
بيروت و صيدا
و پيرامون اين
دو شهر، به
اين مذهب باطل
(یعنی
شیعه)
گرويده اند و
در اظهار و
ترويج و تحکيم
ميامی آن، بی
اندازه می
کوشند. اينان
از جمله،
بهترينِ
مردمان پس از پيامبران
را دشنام می
دهند و ريختن
خون سنيان را
حلال می دانند
و اموال آنان
را غارت می
کنند و ازدواج
موقت را جايز می
شمارند، و در
ازدواج جمع
بين دو خواهر
را روا می
پندارند. و جز
اين ها برخی
از کارهای
ناشايست ديگر
را که انجام می
دهند. ما به
شدت اين مذهب
و اين رفتارها
را محکوم می
کنيم و از برای
رضای خدا(! ) از
اين امور به
خشم آمديم که
در دولت ما
چنين رفتارهایی
سر می زند و در صدد
بوديم لشکری
بياراييم که
اين جماعت و
گروه ملحد را
از ريشه برکند
و زمين را از
پليدی اين تباهی
پاک گرداند.
سپس به نظرمان
رسيد که پيش
از فرستادن
چنان لشکری،
هشدار دهيم،
از اين روی،
اين بيانيه را
صادر کرديم،
تا بر آنان
خوانده شود و
به اطلاع همة
آنان برسد و
به آنان اعلام
شود: کارهایی
که انجام می
دهند، و مذهبی که به آن
گرويده اند،
سبب مباح
دانستن جان و
مال آن ها می
شود. آنان
بايد از
مخالفت اهل
سنت، نکاح
متعه، سب صحابه،
توهين به ام
المؤمنين (منظور
عایشه) و
جمع بين دو
خواهر در
ازدواج، دست
بردارند وگرنه
رعدآسا بر سر
آنان فرود
آييم، و بساط
باطلشان را
برچينيم. ...»
شيخ
حر عاملی (وفات 1104 ه.ق)
شيخ
حسن صاحب
معالم و سيد
محمد صاحب
مدارک
از جمله
چيزهایی
که نشان دهنده
بزرگی، گستردگی
و باشکوهی
حوزه جبل عامل
است، بسياری
علما و
مجتهدان آن
ديار است، به
گونه ای که
شيخ حر عاملی
(م: 1104) در آغاز
أمل الآمل مي
نويسد: «از
شماری از
مشايخ شنيدم
که: در روزگار
شهيد (اول) و
نزديک به آن،
در روستایی
از جبل عامل،
هفتاد مجتهد
در تشييع
جنازه ای شرکت
داشتند و در
اين کتاب،
خواهيد ديد که
شمار علمای
جبل عامل و
نگارش های
آنان، حدود يک
پنجم علما و
نگارش های
پسينيان است،
با اين که
گستردگی
جغرافيایی
جبل عامل، کم
تر از يک صدم
شهرهای
اماميه است.»
بله، در آن
روزگار، در
روستایی
کوچک به نام
جبع - که اکنون
نيز شهرکی
بيش نيست- دو تن از
بزرگان و عرصه
داران حوزه
فقاهت: شيخ
حسن صاحب
معالم و سيد
محمد صاحب
مدارک، در يک
زمان، با هم
زندگی
می کردند
و اکنون سال
هاست که در
همان روستا
درکنار هم
آرميده اند.
افزون بر شهيد
اول، عالمان
ديگر آن ديار،
نيز مانند
شهيد ثانی و
شاگردش، پدر
شيخ بهایی (شیخ
حسین حارثی)، منابعی
در اختيار
داشته اند که
امروزه در
دسترس نيست.
در مثل شهيد
ثانی در رساله
صلاه الجمعه،
از نهج
العرفان
نوشته عمادالدين
طبری و تهذيب
المسترشدين
تأليف کراجکی نام می برد که
پس از شهيد،
ديگران به نقل
از وی از آن
ياد کرده اند.
برای آگاهی از چگونگی های تاريخ
جبل عامل،
عالمان آن
سامان، و
رخدادهای
تلخ و شيرين
آن، منابع
فراوانی
در دست است که
پاره ای از
آنها را در
اين جا ياد می
کنيم:
1- خطط جبل
عامل، علامه
سيد محسن امين
عاملي.
2- تاريخ جبل
عامل، محمد
جابر آل صفا.
3- تاريخ
بيروت، صالح
بن يحيي.
4- جبل عامل في
التاريخ،
محمد تقي
فقيه.
5- التشيع بين
جبل عامل و
ايران، علي
مروه.
6- مقاله «جبل
عامل» در
دائره
المعارف
الاسلاميه الشيعيه،
سيد حسن امين.
7- الهجره
العامليه إلي
إيران في
العصر الصفوي،
شيخ جعفر
مهاجر.
8- تاريخ
سوريه، لبنان
و فلسطين،
فيليپ حتي.
9- مهاجرت
علماي شيعه از
جبل عامل به
ايران در عصر
صفوي، مهدي
فرهاني منفرد.
10- جبل عامل
تحت الاحتلال
الصليبي، شيخ
جعفر مهاجر.
11- التأسيس
لتاريخ
الشيعه في
لبنان و
سوريه، شيخ
جعفر مهاجر.
12- لبنان من
الفتح العربي
حتي الفتح
العثماني،
محمد علي مکي.
13- خطط الشام،
محمد کردعلي.
14- سنه علماء
أبطال، شيخ
جعفر مهاجر.
15- أمل الآمل
في علماء جبل
عامل، شيخ حر
عاملي.
چنان که
يادآور شديم،
روزگاری روستای جزين،
مرکز تلاش های شهيد
اول و سپس
شاگردان به
نام وی
بوده است، به
گونه ای که ابن فهد
حلی در آغاز
ماه محرم 824 ه.ق در جزين
از فرزند شهيد
اجازه روايت
گرفته است.
نيز یکی از
شاگردان شهيد
به سال 784 ه.ق، دو سال
پيش از شهادت
شهيد،
کنزالفوائد
را از روی خط شهيد در
اين روستا
استنساخ کرده
است و
هزاران افسوس
که امروزه آن
شکوه فراموش
شده و آن عظمت
از ياد رفته
است، و از آن
کتابخانه ها و
جنب و جوش علمی ديگر
خبری
نيست، به گونه
ای که حتی يک
خانواده
مسلمان در
جزين زندگی نمی کند،
بلکه همه
ساکنان آن
ديار مسیحی اند و
مسجد شهيد اول
در آن روستا،
به کليسا دگر
شده است و اين
ها، همه، بر
اثر ستم
حاکمان ستم
پيشه و بيرون
راندن شيعيان
از جزين روی داده
است.
اما
هزاران شکر
خدای
سبحان را که
بر خلاف
خواست، سياست
راهبردی و برنامه
ريزی های
دشمنان، پس از
سده دهم و به
دنبال فروپاشی حوزه
جبل عامل، باز
هم پرتو افشانی
ستارگان آن
سامان ادامه
يافت و
فقيهان، عالمان
و احياگران
بزرگی در
آسمان اين
منطقه طلوع
کردند، مانند:
فقيه نامور
سيد جواد عاملی، صاحب
مفتاح
الکرامه، و
سيد حسن صدر
عاملی،
علامه سيد
محسن امين و
امام سيد
عبدالحسين شرف
الدين، که
امروزه اگر
رايت تشيع در
آن خطه برافراشته
است و برخلاف
سرزمين هایی مانند:
حجاز، شيعيان
نه تنها آزادی کامل
دارند، بلکه
مظهر عزت و
افتخار آن
سرزمين شده
اند، صد البته
تلاش های شبان و
روزان و
توانفرسای بزرگانی، مانند:
سيد محسن امين
و شرف الدين
در به حقيقت
پيوستن اين
وضع بسيار
اثرگذار بوده
است.
در
اين باره، نقل
داستانی، وضع سياسی- اجتماعی شام در
چند دهه پيش
را به خوبی نشان می دهد: در سال 1358 ه.ق ، محدث قمی به شام و
بعلبک رفته و
با علامه شرف
الدين و سيد
محسن امين
ديدار کرده
است. فرزند
آيت الله ميلانی در اين
باره می
گويند: «در آن سال،
محدث قمی با جمعی همسفر
بودند. مرحوم
حاج سيد
عبدالحسين
حجت هم از
کربلا و مرحوم
سيد
عبدالحسين
شرف الدين از
صور و ... به ديدن
آقايان به
دمشق آمدند ...
در جلسه منزل
آقا سيد محسن
امين، ايشان
به مرحوم حاج
شيخ بسيار
احترام کرد ...
در آن زمان،
مرقد حضرت
زينب، عليها
السلام، خارج
شهر شام بود و ...
فقط شش اتاق در
طرف غربی صحن داشت.
مسجد سُنی ها هم در
داخل حرم بود.
روز جمعه خطيب
سُنی شيعه را
تکفير نمود.
از اين جهت،
چنان جو نامساعدی به وجود
آمد که
آقايان
نتوانستند شب
را در زينبيه
بمانند. معمولا،
آقايان عصرها
به زيارت حضرت
رقيه می
رفتند و نماز
مغرب و عشا را
در ايوان جنوبی مسجد
اموی،
نزديک مقام
رأس الحسين،
عليه السلام، می
خواندند و بر
سنگ های ايوان
سجده می
کردند، چون نمی
توانستند مهر
بگذارند.» به دقت
بنگريد! 68 سال
پيش، سال 1358 ه.ق وضع
دمشق چنان بود
و اين وضع
را با امروز
بسنجيد.
منابع:
-
نوشته
رضا مختاری از
سایت
"راسخون" یا " rasekhoon.net".
-
سایت
"خبرآنلاین".
.................. ................. ...............
جبل
عامل منطقه ای
در جنوب لبنان
1)
جغرافیا جبل
عامل
منطقة
جبل عامل
مشتمل است بر
سرزمینهای
ساحلی و
کوهستانیِ
جنوب لبنان .
حدود جبل عامل
دقیقاً مشخص
نیست . این
منطقه تقریباً
از شمال به
رود اَوَّلی
(نام قدیم آن :
فرادیس ) در
شمال صیدا، از
جنوب به رود
قَرْن (نام قدیم
آن :
ابوفَطْرَس /
نهرفطرس ) در
شمال شهر نَهاریّه
(در فلسطین )،
از مشرق تا
دریاچة حوله *
(معروف به
اردن کوچک ) و
رود حاصبیا، و
از مغرب به دریای
مدیترانه
محدود می
گردد(محسن
امین ، 1403 ب ، ص
61ـ66؛ حسن امین ،
ص 36؛ ظاهر، 1423، ص 23).
میانگین
طول منطقة جبل
عامل از شمال
تا جنوب حدود
هشتاد
کیلومتر و
میانگین عرض
منطقه از مشرق
تا مغرب حدود
چهل کیلومتر،
و در نتیجه ،
مساحت منطقة
جبل عامل حدود
200 ، 3 کیلومتر
مربع است (حسن
امین ، ص 37). جبل
عامل در
تقسیمات
کشوری لبنان مدتی
به عنوان
محافظه (تنها
منطبق بر
محافظة نبطیّة
کنونی ) به کار
رفت ( اطلس
لبنان و
العالم ، ص 74). در
تقسیمات
کشوری کنونی ،
بیشتر منطقة
جبل عامل جزو
محافظه های
(استانهای )
نبطیّه و لبنان
جنوبی است .
ارتفاعات
مشرق شهر
بِنْت جُبَیل
، در جنوب
لبنان ، نیز جبل
عامل نامیده
می شود.
منطقة
جبل عامل
عمدتاً از
کوهها و تپه
های به هم
پیوسته و
دشتهای ساحلی
تشکیل شده است
. در این منطقه
ارتفاع از
مغرب به مشرق
افزایش می یابد،
به طوری که در
بعضی قسمتهای
شرقی آن ، ارتفاع
به بیش از
هزار متر می
رسد.
جبل
عامل دشتهای
ساحلی باریک و
حاصلخیزی دارد،
از جمله صُور،
عَدْلون ،
غازیه (هر سه
در مغرب جبل
عامل )،
مَرْجَعِیون
(در مشرق ) و
رَمیله (در
شمال ). رودهای
متعددی چون
لیتانی /
لیطانی و زهرانی
و اوّلی ، و
همچنین چشمه
ها و چاههای فراوان
، آب آشامیدنی
و زراعی اهالی
آن را تأمین
می کند ( رجوع
کنید بهفقیه ،
ص 28ـ30). مؤلفان بر
آب و هوای خوش
و عالی جبل
عامل تأکید
کرده اند (
رجوع کنید به
محسن امین ، 1403 ب
، ص 72؛ فقیه ، ص 9؛
آل سلیمان ، ص 25).
متوسط دمای
سالانة آنجا
در ساحل بیش
از ْ20 و در بقیة
قسمتهای جبل
عامل بین ْ15 تا
ْ20 است . میزان
بارش سالانه
نیز میان 600
میلیمتر (در
سواحل ) تا 200 ، 1
میلیمتر (به
ویژه در
ارتفاعات
شمال ) متغیر
است ( رجوع
کنید بهاطلس
لبنان و
العالم ، ص 64).
در
جبل عامل ، به
سبب فراوانی
منابع آبی و
زمینهای
حاصلخیز،
انواع محصولات
کشاورزی ،
حبوبات ،
انگور و زیتون
و نیز عسل
مرغوب تولید
می شود (دمشقی
، ص 279؛ محسن امین
، 1403 ب ، ص 157ـ160). جبل
عامل آبادیها
و شهرهای
بسیار و
معروفی دارد.
به نوشتة آل
سلیمان (ص 13)
تعداد کل شهرها
و روستاهای آن
365 آبادی است (قس
فقیه ، ص 78، که
تعداد
روستاها 350
پارچه ذکر
کرده است ؛
برای اطلاع
تفصیلی
درباره این
شهرها و
روستاها رجوع
کنید به محسن
امین ، 1403 ب ، ص
230ـ373؛ آل سلیمان
، ص 53 ـ 455).
برخی
از مشهورترین
و مهم ترین
شهرهای جبل
عامل عبارت
اند از: صیدا*،
صور*، جِزّین،
نَبَطیه،
اسکندریه،
عَدْلون، از
بنت جبیل (در
جنوب )،
تِبنین*،
جَبَع (جِباع،
در شمال)،
شَقیف (در
جنوب شرقی
نبطیه)، صَرْفَنْد،
عَیناثا
(نزدیک بنت
جبیل)،
مَشْغَری
(مشعره، در
شمال)، ناقوره
(در جنوب
غربی)، و هُونِین
(در جنوب). برخی
از این شهرها،
مانند صیدا،
صور،
اسکندریه و
عدلون، از بندرهای
جبل عامل در
دریای
مدیترانه به
شمار میروند.
در منطقة جبل
عامل، علاوه
بر راه ساحلی
شمالی- جنوبی،
سه راه عمدة
شرقی- غربی
صَیْدا- جزّین،
صیدا- نبطیه-
مرجعیون، و
صور- بنت جبیل در
ارتباط
آبادیهای این
منطقه تأثیر
فراوان دارد.
جبل
عامل آثار
تاریخی
بسیاری دارد
که از مهم
ترین آنهاست:
آثار شهرهای
معروف صور و
صیدا و حومة
آنها که از
قدیم ترین
نقاط باستانی
جهان اند؛
قلعه های
متعدد، مانند
شقیف (متعلق
به دورة
رومیان)،
مارون (متعلق
به دورة
اسلامی)،
هونین و تبنین
و دوبیه و
قَلاویه / قلویه
(متعلق به
دوره
صلیبیان؛
محسن امین، 1403 ب
، ص 161ـ164، 337ـ 338؛
فقیه، ص 19ـ 28).
وجود بیش از
چهارصد مسجد،
جامع، بازار و
مدرسه در جبل
عامل گزارش
شده است که
برخی از آنها
معروف اند، از
جمله مساجد
نبطیه، صور،
هونین، جبع،
شقراء و مسجد
جامع بنت
جبیل،
بازارها و
مدارس جَبَع،
بنت جبیل و
نبطیه (محسن
امین، 1403 ب ، ص
173ـ186).
بر
اساس آمار 1311 ش،
ساکنان جبل
عامل کمی بیش
از 000 ، 125 تن
بودند (ظاهر،
1407، ص 22). این
تعداد در دو
دهة قبل به
حدود 000 ، 150 تن
(فقیه، ص 74؛ آل
صفا، ص 24) و بنا
بر گزارش 1379 ش / 2000
به نیم میلیون
تن رسید (شرف
الدین، ص 624). از
جمعیت جبل
عامل، بیش از 90%
شیعة دوازده امامی،
حدود 5% اهل
سنّت و 5% دیگر
مسیحی مارونی
اند. مارونی*
ها از 1173 در
بخشهایی از
جبل عامل ساکن
شده اند
(فقیه، ص 30ـ31؛
ظاهر، 1423، ص 24ـ25؛
همو، 1407، ص 22ـ23).
2)
تاریخ
کوچ قبیله
قحطانی عامله
(بنی عامله) از
یمن به شام
نام
این سرزمین در
منابع به
صورتهای جبل
الجلیل، جبل
الخلیل، جبل
عامله، جبل
بنی عامله، بلاد
بشاره یا
بشارتین ذکر
شده است (رجوع
کنید به
بلاذری، ص 346؛
یعقوبی، ص 327؛
مقدسی، ص 161ـ162؛
یاقوت حموی،
ذیل «الجَلیل
»؛ ابن اثیر، ج
12، ص 129؛ محسن
امین، 1403 ب ، ص
47ـ49؛ فقیه، ص 15؛
آل سلیمان ، ص 48).
نخستین
بار این نام
به صورت جبل
یا ناحیة جلیل
(در زبان عبری
به معنای
دایره) در عهد
جدید (انجیل
متی ، 4:12، 28:10، 16)
آمده است
(محمدکاظم مکی
، ص 42). جبل الجلیل
، به سبب کوچ
قبیلة قحطانی
عامله (بنی عامله)
از یمن به شام
، پس از سیل
عِرَم در سده
دوم و ظاهراً
از سدة چهارم
هجری جبل
عامله / جبل عامل
نامیده شد
(رجوع کنید به
ابن حائک ، ص 243،
245؛ مقدسی ،
همانجا؛
محمدکاظم مکی
، ص 42، 44؛ قس فقیه
، ص 74، که هجرت
عامله را سیصد
سال پیش از
میلاد ذکر
کرده است ).
پس
از آنکه در 586،
صلاح الدین
ایوبی (حک : 564ـ589)
بخش اعظم جبل
عامل را به
یکی از
سردارانش به
نام حسام
الدین محمدبن
بشاره عاملی
واگذار کرد،
جبل عامل به
بلاد بشاره
معروف شد
(مهاجر، 1413، ص
228ـ229؛ محسن امین
، 1403 ب ، ص 64ـ65؛ آل
سلیمان ، ص 20).
برخی ، نام
بلاد بشاره را
به بشاربن معن
، سرسلسلة مَعْنیان
، نسبت داده
اند ( هرجوع
کنید به آل
صفا، ص 27ـ 28؛
فقیه ، ص 73، 75ـ76).
جبل
عامل سرزمین
مقدّس
جبل
عامل به دلایل
گوناگون
سرزمین مقدّس
به شمار
میرود، از
جمله به سبب
وجود مزارات
بسیاری از
پیامبران و
اولیا و بزرگانی
چون یوشع بن
نون وصی موسی
علیه السلام و
حزقیل پیامبر
(محسن امین ، 1403 ب
، ص 178ـ180)؛ تردد
حضرت مسیح
علیه السلام
در بخشهای
مختلف آن
(رجوع کنید به
انجیل یوحنا،
4: 43ـ47؛ انجیل متی
، 28: 10، 16)؛ و روایتی
از پیامبر
اکرم صلی
اللّه علیه
وآله وسلم که
الجلیل را جزو
کوههای مقدّس
شمرده است
(ابن شداد، ج 2،
قسم 2، ص 37؛ نیز
رجوع کنید
بهآل سلیمان ،
ص 42ـ43).
جبل
عامل سرزمین
شیعیان از
زمان تبعید
ابوذر غفاری (24
قمری= دوران
خلیفه خثمان)
جبل
عامل سرزمین
شیعیان شمرده
میشود. مشهور
است که اهالی
آن پیش از
دیگر شهرها به
تشیع گرویدند
و این به زمان
تبعید ابوذر
غفاری (جُندب
بن جُناده ) به
شام در سال 24،
در دوران خلافت
عثمان بن عفان
(حک : 23ـ 35)، باز
میگردد. وقتی
ابوذر به دمشق
رسید، معاویة
بن ابی سفیان
(حک : 41ـ60)، والی
شام ، که
مخالفان خود
را به منطقة
ساحلی شام یا
جبل عامل
تبعید میکرد،
او را مانند
دیگر مخالفان
به این منطقه
فرستاد. ابوذر
در این سرزمین
به معرفی و
بیان
دیدگاههایش
درباره خلافت
و مقام امیرالمؤمنان
علیه السلام
پرداخت و همین
امر باعث شد
معاویه او را
مجدداً به
مدینه باز
گرداند (رجوع
کنید بهطبری ،
ج 4، ص 283؛ حرّعاملی
، قسم 1، ص 13).
برخی معتقدند
که هنوز هم در
دو روستای
صَرفند و میس
الجبل
جایگاههایی
که ابوذر در
آنجاها آرا و
مطالب خود را
بیان کرده است
، وجود دارد و
مردم آنها را
زیارت می کنند
(رجوع کنید
بهبنوّت ، ص
32ـ33؛ محسن امین
، 1403 ب ، ص 83 ـ 85).
ظاهراً
از قرن چهارم
به بعد، تعداد
شیعیان در شام
و جبل عامل
افزایش یافت
(رجوع کنید به
مقدسی ، ص 179؛
ناصرخسرو، ص
24؛ محمدکاظم
مکی ، ص 62).
شیعیان جبل
عامل در سده
های ششم ـ
هشتم به رافضه
معروف شدند
(رجوع کنید
بهدمشقی ، ص 279؛
ابن بطوطه ، ج
1، ص 79؛ قلقشندی
، ج 4، ص 153ـ 154). در
اواخر قرن
یازدهم ، به
شیعیان این
منطقه اختصاصاً
مَتاوِله
میگفتند که
برخی این کلمه
را برگرفته از
عبارت «مُتْ
وَلیاً لِعلی
» (با ولایت علی
بمیر) میدانند
که به تدریج
به صورت متولی
و سپس متوالی
در آمد (رجوع
کنید بهمحسن امین
، 1403 ب ، ص 67ـ 68؛
محمدکاظم مکی
، ص 64ـ66؛ فقیه ، ص
31؛ نیز رجوع
کنید به د. اسلام
، چاپ دوم ،
ذیل " ¦l ¦"Mutawa
).
تدوین
تاریخ جبل
عامل
طولونیان
، اخشیدیان ،
حمدانیان ،
فاطمیان ، ایوبیان
و ممالیک ،
دولتهای حاکم
در شام
به
سبب کمبود
منابع کهن ،
دشوار به نظر
میرسد و
ظاهراً تا پیش
از اواسط سدة
ششم منبعی در
بارة تاریخ
جبل عامل در
دسترس نیست
(مهاجر، 1421، ص 7ـ
8؛ محمدکاظم مکی
، ص 66). در سال 15،
یزیدبن ابی
سفیان
احتمالاً با
مشارکت
شُرَحْبیل بن
حَسْنه (هر دو
از سرداران
فاتح شام)، پس
از فتح دمشق و
شهرهای ساحلی دمشق
، جبل عامل را
گشودند
(بلاذری ، ص 172ـ
173؛ محمدعلی
مکی ، ص 26، 28؛
بنوّت ، ص 30).
چنین
به نظر میرسد
که عربهای بنی
عامله (به تناوب
از قرن اول تا
اوایل قرن
دهم) در طول
فرمانروایی
امویان و
عباسیان و
دولتهای حاکم
در شام مثل
طولونیان ،
اخشیدیان ،
حمدانیان ،
فاطمیان ،
ایوبیان و ممالیک
همچنان در جبل
عامل
میزیستند و
امورشان را
خاندانهای
برجسته ، به
شیوة
تیولداران اداره
میکردند (آل
صفا، ص 33ـ34؛
بنوّت ، ص 37؛
نیز رجوع کنید
بهادامة
مقاله ).
مهدویت
علی بن
عبداللّه بن
خالدبن یزید ،
نواده معاویه
در 195،
زمان خلافت
امین عباسی
(حک :193ـ 198)، یکی از
نوادگان
معاویه به نام
علی بن عبداللّه
بن خالدبن
یزید و ملقب
به
ابوالعُمَیْطَر
در جبل عامل
بر ضد عباسیان
قیام کرد و
مدعی مهدویت
شد که سپاهیان
عباسی به
سرداری
محمدبن صالح
بن بَیْهَس
کلابی او را
در شَبْعا
سرکوب کردند
(طبری ، ج 8، ص 415؛
ابن اثیر، ج 6،
ص 249ـ250).
حکومت
صیدا ، مرکز
جبل عامل در
دوران
عباسیان و
فاطمیان
مردم
جبل عامل در 226
یا 227 در قیام
تمیم ابوحَرب
لَخْمی ،
معروف به
مُبَرْقَع ،
برضد عباسیان
شرکت کردند و
شکست خوردند
(ابن اثیر، ج 6،
ص 227ـ 228؛ بنوّت ،
ص 36). در حدود 360
فاطمیان به
شام یورش
بردند و با
تصرف جبل عامل
، حکومت صیدا
(مرکز جبل
عامل ) را به
ابوالفتح بن
الشیخ مغربی
سپردند
(محمدعلی مکی
، ص 88).
عباسیان
پس از پس
گرفتن دمشق در
364، سپاهی به سرداری
اَفتکین /
هفتکین برای
تصرف جبل عامل
راهی جنوب
لبنان کردند.
ابوالفتح
مذکور، حاکم
فاطمی صیدا،
بار اول با
افتکین صلح
کرد، ولی بار
دوم با وی
جنگید و شکست
خورد و صیدا
در معرض تجاوز
و غارت قرار
گرفت (ابن
اثیر، ج 8، ص 657؛
کردعلی ، ج 1، ص
30ـ31، 205).
در 386
یا 387 دریانورد
ماجراجویی به
نام علاّقه بر
ضد فاطمیان
(حک : 297ـ567) قیام
کرد. او شهر
صور را تصرف
نمود و به نام
خود سکه زد و
وقتی شنید
سپاه فاطمیان
برای سرکوب وی
به راه افتاده
است، از
رومیان شرقی
(بیزانسیان)
کمک خواست.
سپاه فاطمی به
سرداری
ابوعبداللّه
حسین بن ناصرالدوله
حمدانی نخست
کشتیهای
بیزانسی را
درهم شکست و
آنگاه شهر صور
را محاصره کرد؛
علاّقه
دستگیر و به
قاهره
فرستاده شد و
در آنجا به
قتل رسید و
صور مجدداً
جزو قلمرو فاطمیان
شد (ابن اثیر،
ج 9، ص 120؛
محمدعلی مکی ،
ص 93؛ بنوّت ، ص 38).
انوشتکین
سردار خلیفه
فاطمی الظاهر موجب
رواج مذهب دُروزی
در وادی تَیْم
(420 قمری)
در
حدود 420، خلیفة فاطمی
الظاهر (حک : 411 - 427)
سپاهی ، به
سرداری
ابومنصور
انوشتکین
دُزْبری /
دُرزی ، برای
کمک مردم جبل
عامل- که از وی
استمداد جسته
بودند- بر ضد صالح
بن مرداس
(حاکم حلب)
فرستاد.
انوشتکین موجب
رواج مذهب
دروزی در وادی
تَیْم شد (ابن
اثیر، ج 9، ص 231،
392؛ حرّ، ص 31ـ 32؛
محمدعلی مکی ،
ص 94ـ96؛ کردعلی ،
ج 1، ص 224).
در 462،
قاضی عین
الدوله بن ابی
عُقَیل ، در
صور امارتی
مستقل به وجود
آورد که حدود
بیست سال دوام
یافت. فاطمیان
سپاهی ، به
فرماندهی
بدرالجمالی* ،
راهی صور
کردند ولی وی
به عللی عقب
نشینی کرد و
نتوانست شهر
را تصرف کند.
در 486، سپاه
فاطمی موفق به
بازپس گیری
صور شد (رجوع
کنید به ابن
اثیر، ج 10، ص 60،
223؛ بنوّت ، ص 39).
شوالیه
های صلیبی در
راه بیت
المقدّس و
عبور از منطقه
جبل عامل (493 قمری)
سقوط
شهر صور و جبل
عامل به دست
صلیبیان (518
قمری / 1124 میلادی)
صلیبیان
در 493، در راه
بیت المقدّس ،
از منطقة جبل
عامل گذشتند و
در 499 قلعة
تبنین را برای
نظارت بر محاصره
شهر صور و در 501
قلعة تل معشوق
را برای تقویت
محاصره صور
ساختند (ابن
قلانسی ، ص 255؛
ابن اثیر، ج 10،
ص 455؛ مهاجر، 1421،
ص 19، 21ـ22). در 505،
صلیبیان شهر
صور را محاصره
کردند، ولی
حاکم دمشق ،
ظهیرالدین
طُغتکین بن
بوری (حک : 497ـ522؛
رجوع کنید
بهبوریان*)، و
گروهی از مردم
جبل عامل به
یاری مردم صور
شتافتند و شهر
را از محاصره
در آوردند
(ابن قلانسی ،
ص 284ـ285؛ ابن
اثیر، ج 10، ص 488ـ490).
با سقوط شهر مستحکم
صور به دست
صلیبیان در 518/
1124، تمام منطقة
جبل عامل تحت
اشغال آنان در
آمد (ابن
قلانسی ، ص 336ـ337؛
بنوّت ، ص 49ـ50؛
نیز رجوع کنید
به صور*).
صلیبیان پس از
تصرف جبل عامل
چند قلعه و در
رأس آنها قلعة
بسیار محکم و
مشهور شقیف
(تاریخ بنا: 530/ 1135)
را، برای تسلط
بیشتر بر
منطقه و
جلوگیری از
هرگونه حملة
مسلمانان ،
بنا کردند
(مهاجر، 1421، ص
43ـ44؛ بنوّت ، ص 54).
از 551
تا 565 اتابک
نورالدین
محمود زنگی
(حک : 541 ـ569) بارها
به جبل لبنان
حمله کرد و
شیعیان منطقه
از دست وی
سختیهای
بسیاری
کشیدند (ابن
قلانسی ، ص 520 به
بعد؛ محمدعلی
مکی ، ص 135ـ161؛
حرّ، ص 33ـ34).
سرکوب
صلیبیان توسط
صلاح الدین
ایوبی در جبل
عامل (583 قمری)
پس
از نبرد
تاریخی حطین*
در 583 و سرکوب
صلیبیان ، مناطق
گوناگون جبل
عامل ، به جز
صور و قلعة شقیف
، به تصرف
صلاح الدین
ایوبی در آمد
(رجوع کنید به
عمادالدین کاتب
، ص 199ـ 200؛ ابن
اثیر، ج 11، ص 542
ـ544؛ ابن ایاس ،
ج 1، قسم 1، ص 249). با
این حال ،
درگیریهای
پراکنده میان سپاه
ایوبی و
صلیبیان در
جبل عامل تا
اواخر این سده
و اوایل سدة
هفتم ادامه
یافت (رجوع
کنید بهابن
اثیر، ج 12، ص
126ـ129، 320ـ322).
توافق
نامه یافا ؛ صلح
ملک عادل
ایوبی با
آموری دی
لوزینیان (600 قمری)
و امپراتور
فریدریک
آلمانی (626 قمری)
با
توافق نامه
یافا ، جبل
عامل تحت
کنترل شوالیه
های صلیبی
بر
اساس
توافقنامة
یافا میان ملک
عادل ایوبی و آموری
دی لوزینیان
صلیبی در 600 و
نیز صلح میان
ملک کامل
ایوبی و
امپراتور
فریدریک
آلمانی در 626،
جبل عامل تحت سلطة
مجدد صلیبیان
قرار گرفت
(ابن تغری
بردی ، ج 6، ص
271ـ272؛ محمدعلی
مکی ، ص 186ـ189؛
مهاجر، 1421، ص
60ـ62؛ نیز رجوع
کنید به
مقریزی ، ج 1، ص
353ـ354).
جبل
عامل (مملکت
شقیف) جزو
قلمرو ممالیک
(664 تا 922 قمری)
در 664
تا 667، بَیْبَرْس اول*
ملقب به
بندقداری (حک : 658
تا 676)، چهارمین
سلطان مملوکی
مصر، صلیبیان
را از جبل
عامل ، که در آن
زمان مملکت شقیف
نامیده میشد،
بیرون کرد
(قلقشندی ، ج 14،
ص 40ـ41؛شرف
الدین ، ص 631).
تقریباً از
این تاریخ تا
922، که عثمانیها
جبل عامل را
تصرف کردند،
این منطقه جزو
قلمرو ممالیک
مصر بود ( رجوع
کنید به حرّ،
ص 34؛ نیز رجوع
کنید بهادامة
مقاله ).
از
اواخر سدة ششم
، برخی
خاندانهای
متمول و بانفوذ
در جبل عامل
به صورت تیول
بر قسمتهایی
از آن حکومت
میکردند، از
جمله آل بشاره
منسوب به
نخستین امیر آنان
حسام الدین
بشاره (حک : 586 ـ597)،
از سرداران صلاح
الدین ایوبی،
که حدود یک
دهه بر جبل
عامل حکومت
کردند؛ آل
وائل / آل
صغیر؛ آل
سودون ؛ آل شُکُر؛
آل مِشْطاح و
آل منکر
(محمدکاظم مکی
، ص 73؛ آل صفا، ص
27ـ 28، 36ـ49، 66؛ نیز
رجوع کنید
بهدرویش ، ص 63ـ80).
شکست
ملک اشرف
چرکسی ، سلطان
مملوکی جبل
عامل از سلطان
سلیم اول
عثمانی (922 قمری)
جبل
عامل شام تحت سیطره
دولت عثمانی (4
قرن)
در 922،
سلطان سلیم
اول عثمانی
(حک : 918ـ926) در نبرد
معروف مَرْج
دابِق* ملک
اشرف چرکسی ،
سلطان مملوکی
، را شکست داد.
با پیروزی وی
، جبل عامل
نیز، مانند
بقیة قسمتهای
شام ، چهار قرن
در سیطرة دولت
عثمانی قرار
گرفت (رجوع
کنید به
محمدعلی مکی ،
ص 276ـ280؛ درویش ،
ص 27). خاندانهای
بانفوذ جبل
عامل در دورة
عثمانی ،
همچنان قدرت خود
را حفظ کردند
و بَنی مَعْن*
، از خاندانهای
دُروزی،
رسماً از جانب
عثمانیان
امارت یافتند
(922ـ 1108).
دولت
عثمانی از 1012
بخشی از جبل
عامل را جزو
تیول امیرفخرالدین
دوم مَعْنی
(980ـ1045) و امیران
جانشین او
قرار داد
(درویش ، ص 90ـ92؛
آل صفا، ص 108ـ114؛
شهابی ، ج 3، ص 813).
در زمان
معنیان ، جمع
آوری مالیات ،
تعیین مرز
مناطق ، نفوذ
خاندانها و
نیز بعضی
مسائل مذهبی
موجب درگیریهای
شدیدی میان
معنیان و هم
پیمانانشان
از یک سو و
برخی
تیولداران و
مردم جبل عامل
از سویی دیگر
شد، که
بارزترین
آنها نبردهای
انصار اول در
1048، عیناثای
سوم در 1070،
نبطیة اول در 1077
و نبرد وادی
کفور در 1078 است
(شهابی ، ج 3، ص
934؛ فقیه ، ص 176ـ179؛
بنوّت ، ص 95؛
احمدرضا، ص
431ـ432).
شهابیان
(1109 تا 1257 قمری) پس
از معنیان در
جبل عامل
پس
از معنیان ،
شهابیان* (حک :
1109ـ1257) بر جبل
عامل مسلط
شدند. پس از
مرگ امیر بشیر
شهاب اول در 1118،
والی عثمانی
صیدا، بشیرپاشا،
سیاستش را در
برابر مردم
جبل عامل
تغییر داد و
حکومت جبل
عامل را از
شوف جدا کرد؛
صَفَد و عکّا
را به
ظاهرعمرزیدانی
، اقلیم شومر
و تفاح را به
آل منکر، و
اقلیم شقیف را
به آل صعب سپرد
(بنوّت ، ص 97).
امیرحیدر
شهابی ، که در
ابتدا عثمانیها
او را برای
مقابله با
شهابیون روی
کار آوردند،
از این تقسیم
بندی و محدود
کردن قلمروش
خشمگین شد و
در 1120 جبل عامل را
تصرف کرد. پس
از وی پسرش ،
امیرملحم
شهابی (حک : 1236ـ1294)،
نیز به دستور
حاکم صیدا،
سعدالدین پاشا،
به این منطقه
لشکرکشی کرد و
مردم را کشت و
ویرانی بسیار
به بار آورد
(همان ، ص 98؛
شهابی ، ج 4، ص 1048).
کشمکشها میان
شهابیان و
تیولداران
محلی به
نبردهایی چون
یارون ، انصار
دوم ، انصار
سوم و مرج
عیون اول در
اواسط سدة
دوازدهم
انجامید (فقیه
، ص 193ـ196؛ شهابی
، ج 4، ص 1071؛
بنوّت ، ص 99ـ100).
در نیمة دوم
این قرن و پس
از نبردهایی
مثل صَفَد و
تِرْبیخا
(دولاب ) میان ظاهرعمر
(حک : 1118ـ1190) و ناصیف
نصار (حک : 1163ـ1195)،
مشهورترین و
مقتدرترین
حاکم جبل عامل
، این دو باهم
متحد شدند و
عهدنامة عکّا
را در 8 رجب 1181
امضا کردند.
ظاهرعمر با
حاکم مصر، علی
بیک کبیر، نیز
هم پیمان شد (حسن
امین ، ص 188ـ191؛
آل صفا، ص 114ـ121؛
فقیه ، ص 206ـ212) و
در نتیجه سه
قدرت متحد، در
مخالفت با
دولت عثمانی ،
در منطقه به
وجود آمد.
در 1185
عثمان پاشا،
والی دمشق ،
به کمک والی
صیدا و
شهابیان
همراه با
سپاهی انبوه
به جنگ حاکم جبل
عامل و متحدش
، ظاهرعمر،
رفت. میان دو
سپاه چند
درگیری از
جمله بحره (یا
بحیره الحوله)
کفر رمان (یا
نَبَطیّة دوم)
و سهل غازیه
روی داد که
عمدتاً
پیروزی از آن
حاکم جبل عامل
بود. این
پیروزیها
موجب آرامش
نسبی گردید
(شرف الدین ، ص
633؛ فقیه ، ص 213ـ227؛
شهابی ، ج 4، ص
1084ـ 1088).
احمدپاشا
معروف به
جزار* (حک : 1190ـ1219) از
بدو امارتش بر
صیدا قصد تصرف
کامل جبل عامل
را داشت. او،
پس از چند بار
لشکرکشی ، طی
نبرد یارون در
1195 و کشتن شیخ
ناصیف نصار،
جبل عامل را
تصرف کرد و
حدود 25 سال بر آنجا
فرمان راند و
فجایع زیادی
به بار آورد
(رجوع کنید به
حسن امین ، ص
216ـ222، 313ـ319، 349ـ353؛
شرف الدین ، ص
634؛ آل صفا، ص 136ـ139).
در 1251،
با تصرف شام
از سوی
سپاهیان مصری
به رهبری
ابراهیم
پاشا، فرزند
محمدعلی
پاشا، جبل عامل
نیز زیر سیطرة
ابراهیم پاشا
قرار گرفت.
ابراهیم پاشا
آنجا را به
بشیر شهاب
ثانی سپرد و او
فرزند خود،
امیرمجید، را
والی جبل عامل
کرد. امیرمجید
سیاست سرکوب و
خشونت در پیش
گرفت که با
قیام مسلحانة
مردم ، به
رهبری حسین
بیگ و محمدعلی
بیگ شبیب ، از 1252
تا 1255 روبه رو
گردید (آل صفا،
ص 146ـ149؛ فقیه ، ص
293ـ294؛ شرف الدین
، ص 635).
در 1256،
رهبری قیام
مردم جبل عامل
را
حمدالمحمود
(متوفی 1269)، مشهورترین
حاکم پس از
ناصیف نصار از
خاندان آل علی
صغیر، برعهده
گرفت. او به
کمک عثمانیها
نیروهای
امیرمجید
شهابی را شکست
داد و مصریان
را تعقیب و از
جبل عامل
بیرون کرد.
آنگاه
عثمانیها
امارت جبل
عامل را به او
سپردند (آل
صفا، ص 150ـ157؛
فقیه ، ص 295ـ306).
دولت
عثمانی در 1282
خاندانهای
برجسته و
تیولداران
جبل عامل را
از بین برد و
تا 1336 عثمانیها
در این منطقه
حکومت کردند
(آل صفا، ص 165ـ170).
جبل عامل در
دورة عثمانی
به دو بخش
شمالی به نام
بلاد شقیف و
جنوبی مشهور
به بلاد بشاره
تقسیم شد.
بلاد شقیف
شامل چهار
ناحیه بود:
شقیف به
مرکزیت نبطیه
، شومر به
مرکزیت آبادی
انصار، اقلیم
تفاح به
مرکزیت جُبَع
و ناحیة
جِزّین به
مرکزیت
جِزّین. بلاد
بشاره نیز شامل
چهار ناحیه
بود: جبل
هونین به
مرکزیت بنت جبیل
، جبل تبنین
به مرکزیت
تبنین ، ساحل
قانا به
مرکزیت قانا و
ساحل معرکه به
مرکزیت صور.
هر یک از این
نواحی هشت
گانة جبل عامل
را حاکمی
اداره میکرد و
همگی زیرنظر
حاکم کل جبل عامل
بودند (محسن
امین ، 1403 ب ، ص 131ـ
132). همچنین در دورة
تسلط
عثمانیها بر
جبل عامل ،
برای هریک از هشت
ناحیة این
منطقه ،
قاضیان شیعه
به عنوان نایب
و سه قاضی
برای شهرهای
صیدا و صور و
مرجعیون
انتخاب شدند
(همان ، ص 136).
جبل
عامل بعد از
جنگ جهانی اول
(1914 تا 1918 میلادی)
استقلال
لبنان (1943
میلادی/ 1322 شمسی)
؛ جبل عامل
جزو قلمرو لبنان
پس
از جنگ اول
جهانی (1914ـ 1918) و اضمحلال
دولت عثمانی ،
مردم جبل عامل
با استعمار
فرانسه- که
بیشترِ لبنان
، از جمله
شهرهای ساحلی
و دشتهای جنوب
لبنان ، را
تصرف کرده
بود- مخالفت
کردند و
خواستار ملحق
شدن به سوریه،
زیرنظر ملک
فیصل اول
(متوفی 1312 ش)،
شدند (رجوع
کنید بهبنوّت
، ص 203؛ آل صفا، ص
226). با استقلال
لبنان در 2 آذر 1322
/ 22 نوامبر 1943،
جبل عامل جزو
این کشور شد
(رجوع کنید
بهبنّوت ، ص
293ـ294).
حمله
اسراییل به
جنوب لبنان و
اشغال منطقه
جبل عامل (1357 و 1361
شمسی/ 1978 و 1982
میلادی)
عقب
نشینی
نیروهای
اشغالگر
اسراییلی از
جنوب لبنان (1379 شمسی/
2000 میلادی)
در 1357
ش با حملة
ارتش اسرائیل
به جنوب لبنان
، که با تصرف
بیشتر مناطق
جبل عامل
همراه بود،
جنایات و
صدمات زیادی
به اهالی وارد
شد (رجوع کنید
به همان ، ص 331ـ333).
در 1361 ش ،
اسرائیل بار
دیگر به سراسر
لبنان حمله و
جبل عامل را
اشغال کرد و
دست به کشتار
و غارت مردم و
بازداشت سران
منطقه زد.
مردم جبل عامل
نیز در طول
اشغال ، با
مقاومت همه
جانبه ،
نیروهای
اشغالگر را در
1379 ش /2000 میلادی
وادار به عقب
نشینی از جبل
عامل کردند
(سوید، ص 15ـ20؛
بنوّت ، ص 347ـ 368).
شاعران
و ادیبان جبل
عامل
نامورترین
شاعران و
ادیبان جبل
عامل این
اشخاص بوده
اند: - عَدِیّبن
رقّاع* (متوفی 100)
شاعر معروف
ولیدبن عبدالملک
اموی (حک : 86 تا 96) و
معاصر جریر،
شاعر بزرگ عصر
اموی (ازهری ،
ج 2، ص 422، ذیل
«عمل »؛ - ابوالفداء،
ج 1، ص 104؛ - مرتضی
زبیدی ، ج 21، ص
115؛ فقیه ، ص 85)؛ -
عبدالمحسن بن
احمدبن غالب
صوری (متوفی 419؛
حرّعاملی ،
قسم 1، ص 114؛ محسن
امین ، 1403 الف ، ج
8، ص 94ـ99)؛ - علی بن
محمد بیاضی*
(متوفی 791)؛ - تقی
الدین
ابراهیم بن
علی کفعمی*
(متوفی 905؛
حرّعاملی ،
قسم 1، ص 28ـ29؛ محسن
امین ، 1403 الف ، ج
2، ص 184ـ189).
البته
، احوال علما
و فقهای جبل
عامل تا قرن ششم
تا حدودی مبهم
است و
احتمالاً
دانشمندان آن
از مهاجران
حلب و طرابلس
و صیدا بوده
اند (محسن
امین ، 1403 ب ، ص 77ـ
78). بزرگانی چون
ابوبکر خطیبِ
بغدادی* مؤلف
تاریخ بغداد ،
ابوالقاسم
علی بن حسن بن
عساکر (رجوع
کنید به ابن
عساکر*) مؤلف
تاریخ مدینة
دمشق که ده سال
در صور اقامت
گزید و حضورش
تأثیر بسیاری
در تقویت نهضت
فرهنگی در جبل
عامل داشت ،
ناصربن ابراهیمی
بویهی*(متوفی
583)، عبداللّه
بن حسین تستری*
و پزشک مشهور
داودبن عمر
انطاکی (رجوع
کنید به داود
انطاکی*) در
جبل عامل مدتی
اقامت کردند.
جبل
عامل از بزرگ
ترین حوزه های
علمیه شیعه ؛ حوزه
جبل عامل ،
استمرار حوزه
حلّه در عراق
محمدبن
مکّی جزینی
معروف به شهید
اول (786 قمری) ؛ زین
الدین بن علی
جبعی معروف به
شهید ثانی (965 قمری)
با
ظهور دانشمند
بزرگ شیعی ،
محمدبن مکّی
جزینی معروف
به شهید اول*
(تاریخ شهادت :
786)، جبل عامل
رونق علمی
یافت و به
تدریج یکی از
بزرگ ترین
حوزه های
علمیة شیعه
شد. محمدبن
مکی از دانش
آموختگان
حوزة حلّه بود
و به همین سبب
، مؤلفان تاریخ
فقه ، حوزة
جبل عامل را
استمرار حوزة
حلّه میدانند.
این حوزه تا
اواخر قرن
دوازدهم ،
بزرگ ترین
حوزه علمیة
شیعی شناخته میشد
و عالمان و
فقیهان و
محدّثان
ناموری از آن
برخاستند،
همچون زین
الدین بن علی
جبعی معروف به
شهید ثانی*
(تاریخ شهادت : 965)،
فرزندش معروف
به صاحبِ
معالم* و
نواده اش
معروف به صاحب
مدارک ، حسین
بن عبدالصمد
حارثی* و
فرزندش
بهاءالدینِ
عاملی ،
محمدبن حسن
حرّعاملی* و
علی بن
عبدالعال
کرکی معروف به
محقق ثانی*
کرکی و شمار
بسیار زیاد
عالمان منطقة
جبل عامل و
پویایی علمی
آنان موجب
توجه تاریخ
نگاران و محققان
شده است ؛ در
تشییع جنازه
دختر شهید
ثانی ، معروف
به ستّال
مشایخ* و از مجتهدانِ
شاگرد پرور
حوزه جبل عامل
، هفتاد مجتهد
حاضر بودند
(حرّعاملی ،
قسم 1، ص 15). به
نوشتة فقیه (ص
10)، وقتی در 1195،
به دستور
احمدپاشا
جزّار، والی
عثمانی صیدا،
آثار و
تألیفات
عالمان جبل
عامل سوزانده
شد، حجم این
آثار به
اندازه ای بود
که مأموران
حکومت تا هفت
روز در عکّا
به سوزاندن
کتاب مشغول
بودند (برای
اطلاع از
عالمان جبل
عامل ، به
ویژه برآمدگان
حوزه آن رجوع
کنید بهحرّ
عاملی ، 1362 ش ؛ نیز
رجوع کنید به
حوزة علمیّه*).
دعوت
حکومت شیعیِ
صفوی از علمای
جبل عامل
مهاجرت
علمای جبل
عامل به ایران
عهد صفوی
در
سده های دهم و
یازدهم ، بر
اثر فشار دولت
عثمانی از یک
سو و دعوت
حکومت شیعیِ
تازه تأسیس
صفوی از سوی
دیگر، بسیاری
از علمای جبل
عامل به ایران
هجرت کردند.
این مهاجرت
نقطة عطفی در
تاریخ ایران و
شیعه به شمار
میآید و
بررسیهای
چندی در باره
کیفیت و
تأثیرات آن
صورت گرفته
است. از جمله
این بررسیها
کتاب الهجره
العاملیّة
الی ایران فی
العصر الصفوی
(بیروت 1410/1989) تألیف
جعفر مهاجر، و
کتاب مهاجرت
علمای شیعه از
جبل عامل به
ایران در عصر
صفوی (تهران 1377 س)
تألیف مهدی
فرهانی منفرد
شایان ذکر
است.
در
دوران حکومت
احمدپاشا
جزار نیز،
سختگیریهای
وی بر علمای
جبل عامل سبب
مهاجرت شمار
دیگری از آنان
شد، تا حدی که
بیش از هفتاد
عالم از جبل
عامل گریختند
و راهی ایران
و عراق شدند
(آل صفا، ص 271؛
محمدکاظم مکی
، ص 97؛ نیز رجوع
کنید به ابن
صعب ، ص 103ـ122).
شماری
از عالمان
عاملی نیز به
هند رفتند و
در آنجا مناصب
علمی و سیاسی
یافتند، از
جمله
خواهرزادة
شیخ بهایی به
نام محمدبن
علی خاتون
(متوفی 1049؛ رجوع
کنید به
خاتون*، آل) که
میان دربار
هند و ایران ،
به مقام سفارت
رسید (حرّعاملی
، قسم 1، ص 141ـ154، 169؛
مروّه ، ص 44ـ59؛
فقیه ، ص 66، 93ـ94؛
محسن امین ، 1403
الف ، ج 9، ص 167ـ177،
234ـ239، ج 10، ص 10ـ11).
منابع
علاوه بر کتاب
مقدّس:
- عهد
جدید؛
-
ابراهیم آل
سلیمان ،
بلدان جبل
عامل : قلاعه و مدارسه
و جسوره و
مروجه و
مطاحنه و
جباله و مشاهده
، بیروت 1415 / 1995 ؛
-
محمدجابر آل
صفا، تاریخ
جبل عامل ،
بیروت 1981؛
- ابن
اثیر؛ ابن
ایاس ، بدائع
الزهور فی
وقائع الدهور
، چاپ محمد
مصطفی ، قاهره
1402 تا 1404/ 1982 تا 1984؛
- ابن
بطوطه ، رحلة
ابن بطوطة ،
چاپ محمد
عبدالمنعم
عریان ، بیروت
1407 / 1987؛
- ابن
تغری بردی ،
النجوم
الزاهره فی
ملوک مصر و
القاهره ،
قاهره ?(1383 )
تا 1392 / ? (1963 ) تا 1972 ؛
- ابن
حائک ، صفة
جزیرة العرب ،
چاپ محمدبن
علی أکوع ،
بغداد 1989؛
- ابن
شدّاد،
الاعلاق
الخطیرة فی
ذکر امراءالشام
و الجزیرة ، ج
2، قسم 2، چاپ
سامی دهان ،
دمشق 1382 / 1962؛
- ابن
قلانسی ،
تاریخ دمشق ،
چاپ سهیل
زکار، دمشق 1403 /
1983؛
-
اسماعیل بن
علی
ابوالفداء،
المختصر فی
اخبارالبشر:
تاریخ ابی
الفداء ،
بیروت :
دارالمعرفة ،
(بی تا. )؛
-
احمدرضا،
«المتاولة او
الشیعة فی جبل
عامل »، المقتطف
، ج 36، ش 5 (ربیع
الثانی 1328)؛
-
محمدبن احمد
ازهری ، تهذیب
اللغة ، ج 2،
چاپ محمدعلی
نجار، قاهره
(بی تا. )؛
-
اطلس لبنان و
العالم ،
بیروت :
جیوپروجکتس ،
1987؛
- حسن
امین ، جبل
عامل :
السَّیف
والقلم ،
بیروت 1423 / 2003؛
-
محسن امین ،
اعیان الشیعة
، بیروت 1403 الف ؛
همو، خطط جبل
عامل ، چاپ
حسن امین ،
بیروت 1403 ب ؛
-
بلاذری
(بیروت)؛ جهاد
بنوّت ، حرکات
النضال فی جبل
عامل ، بیروت
1993؛
-
عبدالمجید
حرّ، معالم
الادب
العاملی : من
بدایة القرن
الرابع
الهجری/
العاشر
المیلادی حتی
نهایة القرن
الثانی عشر
الهجری/
الثامن عشر
المیلادی ،
بیروت 1402 / 1982؛
-
محمدبن حسن
حرّعاملی ،
امل الا´مل ،
چاپ احمد
حسینی ، بغداد
(1965 )، چاپ افست
قم 1362 ش؛
- علی
ابراهیم
درویش ، جبل
عامل بین 1516 تا 1697:
-
الحیاة
السیاسیة و
الثقافیة ،
بیروت 1414 / 1993؛
-
محمدبن ابی
طالب دمشقی ،
کتاب نخبة
الدهر فی عجائب
البر و البحر
، بیروت 1408 / 1988؛
-
سمعانی ؛
محمود سوید،
الجنوب
اللبنانی فی
مواجهة
اسرائیل : 50 عاماً
من الصّمود و
المقاومة ،
بیروت 1998؛
-
خلیل شرف
الدین ، تاریخ
الزراریة و
البلاد العاملیة
: ماضیاً و
حاضراً و
تطلعات ،
بیروت 1421 / 2000؛
-
حیدر احمد
شهابی ، تاریخ
الامیر حیدر
احمد الشهابی
، چاپ مارون
رعد، بیروت 1993 ؛
-
طبری ، تاریخ
(بیروت )؛
-
سلیمان ظاهر،
جبل عامل فی
الحرب
الکونیّة ، بیروت
1407/1986؛ همو،
صفحات من
تاریخ جبل
عامل ، بیروت 1423/
2002؛
-
محمدبن محمد
عمادالدین
کاتب ، الفتح
القسی فی
الفتح القدسی
، چاپ
محمدمحمود
صبح ، قاهره 1965 ؛
-
محمدتقی فقیه
، جبل عامل فی
التّاریخ ،
بیروت 1406 / 1986؛
-
قلقشندی ؛
محمد کردعلی ،
خطط الشام ،
بیروت 1389 تا 1392 / 1969
تا 1972؛
-
محمدبن محمد
مرتضی زبیدی ،
تاج العروس من
جواهرالقاموس
، ج 21، چاپ
عبدالعلیم
طحاوی ، کویت 1404/
1984؛
- علی
مروّه ،
التشیع بین
جبل عامل و
ایران ، لندن
1987؛
-
مقدسی ؛
-
احمدبن علی
مقریزی ،
السلوک
لمعرفة دول
الملوک ، چاپ
محمد
عبدالقادر
عطا، بیروت 1418/
1997؛
-
محمدعلی مکی ،
لبنان من
الفتح العربی
الی الفتح
العثمانی : 635 تا
1516 ، بیروت 1977؛
-
محمدکاظم مکی
، منطلق
الحیاة
الثقافیّة فی
جبل عامل ،
بیروت 1411/ 1991؛
-
جعفر مهاجر،
التأسیس
لتاریخ
الشیعة فی
لبنان و سوریة
، بیروت 1413 / 1992؛
همو، جبل عامل
تحت الاحتلال
الصلیبی :
صفحات مجیدة
مجهولة من
تاریخه ،
بیروت 1421/ 2001؛
-
ناصرخسرو،
سفرنامة حکیم
ناصرخسرو
قبادیانی
مروزی ، چاپ
محمد دبیرسیاقی
، تهران 1363 ش ؛
-
نقشة لبنان ،
مقیاس 000 ، 200:1،
بیروت : جیو
پروجکتس ، 2002؛
-
یاقوت حموی ؛
یعقوبی ،
البلدان؛
Rula Jurdi
Abisaab, "The ulama of
Jabal
ـ Amil in Safavid
منبع:
نوشته
ای از ستار
عودی برای
سایت "بنیاد
دایره
المعارف
اسلامی.کام"
یا "encyclopaediaislamica.com".
(این
نوشتار تکمیل
خواهد شد)
(پژوهش،
گردآوری،
تدوین و
پیرایش از
سروش آذرت)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از
انتشارات
امیرکبیر و از
"مهدی
فرهانی
منفرد"، از
خانم عصمت
رمضانی
مشکانی و از
سایت "isu.ac.ir"، سایت " islamicdatabank.com
"، سایت "7vadi.com"،
سایت "پاشگاه
بین المللی
همکاری های
خبری شیعه "
یا "shafaqna.com"،
از رضا
مختاری از
سایت راسخون "rasekhoon.net"، سایت
"حبرآنلاین"
و از ستار
عودی برای
سایت "بنیاد
دایره المعارف
اسلامی.کام"
یا "encyclopaediaislamica.com" / سایت خانه
و خاطره/ سروش
آذرت/ 4 مهرماه 1392
/ 26 سپتامبر 2013
میلادی/