با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
شیخیه
مقبره
گاه شیخیه
مکتب
شیخیه
شیخیه
به مکتب و
هواداران
نظرات شیخ
احمد احسایی
گفته میشود.
پس از شیخ
احمد احسایی
(نام واقعی او
"احمد بن زین
الدین" است)
مؤسس این
مذهب، شاگرد
او سید کاظم
رشتی و پس از وی
حاج محمد کریمخان
کرمانی جانشین
او شدند. در
اصطلاح شیخیه،
شیخ احمد احسایی
را «شیخ جلیل»
و سید کاظم
رشتی را «سیّد
نبیل» میخوانند.
"شیخ
جلیل" یا شیخ
احمد احسایی
(احمد بن زین
الدین) رهبر شیخیه/
نگاره از کتاب
الابرار
شیخ
احمد احسائی و
سیّد کاظم رشتی
سید
کاظم رشتی
(تمامی خانواه
اش اهل مدینه
هستند/ سایت
خانه و خاطره)
در جوانی در یزد
به شیخ احمد
احسایی پیوست
و سپس به
کربلا رهسپار
شد و تا پایان
عمر در آن شهر
به تدریس و
ترویج مکتب شیخیه
مشغول بود.
بالغ بر یکصد
و پنجاه جلد
کتاب و رساله
نوشت که غالبا
رمزآسا و غیر
مفهوم است. از
جمله شاگردان
وی، حاج محمد
کریمخان
کرمانی و ملا
حسین بشرویهای
معروف به بابالباب
است.
"سیّد
نبیل" یا سیّد
کاظم بن قاسم
حسینی مدینه ای
و بعدأ معروف
به سیّد کاظم
رشتی ، از
سران اولیه شیخیه
شیخیه
کرمان یا
کرمانیه
بعد
از سید کاظم
رشتی برخی از
شاگردان وی
حاج محمد کریمخان
کرمانی را
جانشین وی
دانستند. این
گروه به شیخیه
کرمان معروف
شدند. حاج
محمد کریمخان
مؤسس مکتب شیخیه
کرمان است. پس از
او دو پسر وی
به نامهای حاج
محمد خان و
سپس حاج زینالعابدین
خان به پیشوایی
رسیدند و سپس
فرزند زین
العابدین خان یعنی
ابوالقاسم
خان ابراهیمی
(۱۳۱۴تا۱۳۹۰
ه.ق.) به پیشوایی
رسید و پس از
او فرزند ایشان
حاج
عبدالرضاخان
جانشین پدر شد
که در سال اول
انقلاب ایران
ترور شد و
درگذشت(۱۳۵۸
ه.ش.) و در حال
حاضر پیشوایی
بر عهده آقای
حاج سید علی
موسوی در بصره
است. محل دفن سید
کاظم رشتی،
حاج محمد کریم
خان، حاج محمد
خان و حاج زین
العابدین خان
در حرم امام
حسین، محل دفن
ابوالقاسم
خان در حرم
امام رضا و محل
دفن عبدالرضا
خان در شهر
کربلا میباشد.
شیخیه کرمان
را بنا به
انتساب به
مؤسس آن حاج
محمد کریمخان،
«کریم خانیه» نیز
گفتهاند و رییس
این فرقه را
«سرکار آقا»
خطاب میکنند.
باقریه
همدان
«باقریه» پیروان
میرزا محمد
باقر همدانی
بودند. او
نخست نماینده
حاج محمد کریمخان
در همدان بود و
پس از واقعه
همدان و غارت
اموال و بیت
آنجناب در
همدان توسط
اشقیای همدان
به جهت حفظ
جان خود از
همدان هجرت و
به تهران جهت
عرض حال به
حاکم زمان
هجرت نمود ولی
بدلیل بی کفایتی
حاکم کشور در
پاسخ به دعوت
فرستاده خود
آقا سید هاشم
لاهیجی به
جندق تشریف
بردند. ایشان
سالیان متمادی
در جندق سکنی
گزیده و به تبیین
احکام و شریعت
مقدس اسلام و
بیان فضایل
اهل بیت عصمت
(ع) پرداختند.
او در نایین و
اصفهان و جندق
و بیابانک و
همدان و مشهد
و تهران مقلدینی
یافت.
شیخیه
آذربایجان
(ثقة الاسلامیه)
شیخیه
آذربایجان پیرو
حاج میرزا شفیع
ثقةالاسلام
تبریزی هستند.
این شیخیه را
«ثقة الاسلامیه»
نیز گویند. پس
از حاج میرزا
شفیع، پسرش میرزا
موسی و بعد از
وی میرزا علی
معروف به ثقة
الاسلام دوم و
پس از وی
برادرش میرزا
محمد به ریاست
این طایفه رسید.
طایفه
دیگر شیخیه
«حجةالاسلامی»
هستند که از میرزا
محمد مامقانی
تکفیرکننده سید
علی محمد باب
و محکوم کننده
او به مرگ در
شهر تبریز پیروی
میکنند. وی
حجةالاسلام
لقب داشت و از
شاگردان سید
کاظم رشتی به
شمار میرفت.
دیگر
شیخیه «عمیدالاسلامی»
هستند که جمله
ایشان با
اختلاف مشرب
از شیخیه تبریز
به شمار میروند.
طایفه
دیگر از شیخیه،
«احقاقیه»
هستند که پیرو
آخوند ملا
باقر اسکویی میباشند.
وی از فضلای شیخیه
در کربلا بود
و پسران سید
کاظم رشتی نزد
او درس میخواندند
و پس از
درگذشت سید
کاظم، دعوی
جانشینی او را
کرد و چون
کتابی به نام
«احقاقالحق و
ابطالالباطل»
در رد حاج
محمد کریمخان
کرمانی نوشت،
فرزندان او
نام خانوادگی
خود را «احقاقی»
گرفتند. این
طایفه در
آذربایجان و
کربلا و کویت
زندگی میکنند
و پیشوای ایشان
آقا شیخ رسول
احقاقی است.
عقاید
شیخیه
شیخیه
اصول دین را
منحصر در چهار
اصل شناخت
خدا، نبوت،
امامت و رکن
رابع میدانند.
به اعتقاد شیخیه
رکن چهارم دین
شناختن شیعيان
کامل است و
آنها واسطه در
بین شیعیان و
امام غایب
هستند و جمیع
فیوض بواسطه
آنها از امام
به مردم میرسد
و البته
معتقدند این شیعيان
کامل در حال
حاضر بدلیل
عدم اقتضای
زمانه بشخصه
معروف نیستند
و رکن رابع
اعتقاد نوعی
بوجود چنین
شخصی در زمان
غیبت است.
در
احاديث تعداد
آنها 30 نقيب و
هفتاد نجيب
ذكر شده است.
نقبا و نجبا
در هر زمانی
در محضر حجت
زمان بوده
اند. بعنوان
مثال سلمان در
زمان رسول
الله (ص) و
اباالفضل در
زمان سيد الشهدا
و نواب اربعه
در زمان غيبت
صغری.
شیخیه
آذربایجان به
این اصل
اعتقاد
ندارند. اصل
رکن رابع را
حاج محمد کریم
کرمانی بیان
کرده است چون
اگرچه این اصل
در کلام شیخ(احسایی)
و سید(کاظم) هم
بوده ولی مجمل
و در لفافه
بوده است. و
بعدا بمصلحت
زمان واضح تر
تبیین شده
است.
شیخیه
کرمان را که پیرو
حاج محمد کریمخان
هستند «رکنیه»
نیز میخوانند.
شیخیه معاد و
عدل را از
اصول دین میدانند
ولی معتقدند
اعتقاد به خدا
و رسول ضرورتا
مستلزم اعتقاد
به قرآن و از
جمله تعلیمات
آن عدل و معاد
است. عدل یکی
از صفات ثبوتی
خداوند است،
اگر آن را اصل
اصیل بشماریم
چرا سایر صفات
ثبوتی از قبیل
علم، قدرت،
حکمت و غیره
را از اصول دین
نشماریم و
اصلا در شمردن
اصول دین بین
علما اختلاف
بوده چون هیچ
تقسیم بندی صریحی
از ائمه در این
باره نرسیده و
همه اینها تقیسمات
علما در
زمانهای
مختلف بر حسب
وضعیت هر زمان
است و اختصاصی
به شیخیه
ندارد. شیخیه
میگویند
معاد جسمانی
وجود دارد اما
بعد از انحلال
جسم، عنصری که
باقی میماند
جسم لطیفی است
که به اصطلاح
ایشان جسم
هورقلیایی
است. هورقلیا
که ظاهراً
کلمه سریانی
است، همان
قالب مثالی میباشد
که از
اصطلاحات
فلسفی شیخ
احمد احسایی
است. وی میگوید:
آدمی را دو
جسم است، یکی
مرکب از عناصر
زمانی که به
منزله اعراض
جسم حقیقی است
و آن مانند
جامهای است
که انسان آن
را میپوشد و
از تن بیرون میآورد
و آنچه پس از
مرگ میپوسد و
از میان میرود
همین جسم است.
دیگر سرشتی
است که آدمی
از آن آفریده
شده و زمانی نیست
و از عالم
هورقلیا است و
در گور او باقی
خواهد ماند و
آنچه آدمی در
روز رستاخیز
به هیات آن
زنده خواهد شد
همین جسم مثالی
است و ثواب و
عقاب اخروی
مربوط به همین
جسم میباشد.
بازگشت ارواح
مردم در کالبد
لطیفی است که
از جسم دنیوی
آنها لطیفتر
است؛ گرچه در
مقایسه با
عالم برزخ و قیامت،
جسم محسوب میشود
شیخیه معراج
جسمانی پیامبر
را میپذیرند
ولی معتقدند
که پیغمبر در
هر فلکی از
افلاک، جسمی
متناسب با جرم
و جسم آن فلک
برای خود
گرفت. و این
اختلافات نظری
نیز مخصوص شیخیه
نیست و اگر کسی
اهل تحقیق
باشد میبیند
که در همین
مساله معاد
جسمانی مرحوم
مجلسی چندین
قول مختلف از
علما نقل کرده
است و انصافا
فهم حقیقت آن
بسیار مشکل
است.
یکی
از اختلافات شیخیه
با دیگر شیعیان
نحوه نماز
خواندن در
مزار ائمه
است. شیخیه در
هنگام نماز در
حرم پیغمبر و
امامان از
لحاظ ادب و
احترام طوری میایستند
که قبر میان ایشان
و قبله واقع
شود. و
استدلال به حدیث
(الامام لا یتقدم
و لا یساوی) بر
این طریقه خود
میکنند و در
احترام به
ائمه زنده و
مرده ایشان بسیار
اهتمام میورزند.
مخالفان ایشان
معتقدند شیخیه
درباره مقام
ائمه راه غلو
پیمودهاند و
برای آنها
مقام خدایی قایل
شدهاند زیرا
در حقیقت قبر
امام را قبله
قرار میدهند
و این نوعی
شرک است.
گاه
شیخیه، شیعیان
مخالف خود را
«بالاسریه» و
خود را
«پشتسری» میخوانند.
البته شيخيه
برای عقايد
خود نسبت به
امامان به
زيارات رسيده
از اهل بيت
خصوصا زيارت
جامعه كبيره
استناد می
كنند.
(منابع:
مشکور، محمد
جواد، فرهنگ
فرق اسلامی و
کتاب الابرار-
مکتب شیخی)
...... ......... ............ ............... ..................
احمد
احسایی و مکتب
شیخیه
مکتب
شیخیه و فلسفه
شیخ احمد احسایی
در اصول معاد،
معراج، مقام
امامان شیعه
و... با نظریه
اکثر علما مغایرت
داشت و گاه میشد
که تصادم
افکار به
جنجال و هیاهو
میکشید،
چنانچه در
احوال شیخ
احمد احسایی میخوانیم
که در قزوین
ملا تقی برغانی
او را تکفیر
کرد و در مجلس
میهمانی حاکم
قزوین از او
رو برگردانید.
احمد
احسایی هنگام
اقامت در ایران
بدعوت ملا محمد
تقی برغانی
(عموی بزرگتر
طاهره
قُرةالعَین)
به قزوین رفت
ولکن برخلاف
انتظار ملا
محمد تقی در
خانه حاج ملا
عبدالوهاب
قزوینی که مردی
از پیروانش
بود اقامت گزید.
میان شیخ احسایی
و ملا محمدتقی
برغانی
مباحثات
فراوان واقع
گشت و نتیجه این
مباحثات تکفیر
شیخ احسایی بود.
احمد
احسایی پس از
بالا گرفتن
مخالفتها از
کربلا به مکه
رفت و سپس از
راه مکه بسوی
احساء میرفت
که در نزدیکی
مدینه در سال 1241
ق. درگذشت و در
قبرستان بقیع
مدینه به خاک
سپرده شد. تاریخ
وفات شیخ احمد
احسایی 21 ذیقعده
1241 قمری برابر 6 تیرماه
1205 شمسی و مقارن
27 ژوئن 1826 میلادی
است.
...... ......... ............ ............... ..................
رییس شيخيه
همدان/ متهم به
آشوبگری در
سال 1315 ه.ق (عهد
مظفرالدینشاه)
محمد باقر
بن محمد صادق
بن عبدالقيوم
بن اشرف بن
محمد ابراهيم
بن محمد باقر
محقق سبزواری
صاحب ذخيره
است. پدرش مردی
محترم و
پرهيزكار و
خوش رفتار
بوده از وطنش
يزد به اصفهان
رفت و در
روستایی قمی از
توابع
اصفهان، ساكن
شد. محمد باقر
در سال 1201 ق. در
آنجا به دنيا
آمد. قسمتی از دروس ابتدایی
و نيز طبّ را
از پدرش
آموخت. جهت
ادامه تحصيل
به اصفهان رفت
و در مدرسه... مستقر
شد و از علماء
اصفهان بهره
جست.
او از
همان وقت به
ادعيه و
اوراد، توجه
كرد و كتابهای
شيخ احمد احسایی (از
منطقه احساء
عربستان)
، بنيانگذار
مكتب شيخيه
را مطالعه
كرده و روش او را پسنديد و
سيد كاظم رشتی
(متولد مدینه) شاگرد شيخ
احمد احسایی
را به استادی
انتخاب كرد و
از او كسب علم و عرفان
نمود. پس از
فوت سيد كاظم
رشتی مدتی
سرگردان بود
تا اين كه
اوصاف حاج محمد كريم
خان و نيز
ادعای بابيت
سيد علی محمد
باب را شنيد.
ابتدا به مشهد
رفت و با ملا حسين
بشرويه ای در
مدرسه ميرزا
جعفر ملاقات
كرد. پس از
گفتگو با ملا حسين
بشرويه ای
كه طرفدار
سرسخت سيد باب
بود، جز مهملات
چيزی نشنيد. ملا حسين
به او می گويد: سيدعلی محمد الان
در اصفهان
است. خوب است
شما اصفهان رفته
و با او گفتگو كنيد. محمد باقر
عازم اصفهان
شده با سيد علی محمد باب
ملاقات و
گفتگو ميكند.
كار به مباهله
می كشد و سيد علی محمد باب و
حاميانش در اين
مرحله هم خجل می شوند
و مباهله انجام
نميگيرد و قصد
كرمان می
كند. اما پدرش
رضايت نميدهد
كه به كرمان
برود و با حاج
محمد كريم خان
ارتباط
برقرار كند.
به نظر مؤلف
تاريخ مفصل
همدان، ص 231 ،
پدر ميرزا
محمد باقر كه
مردی محترم و
پرهيزكار ،
گرايش پسرش را
به حاج محمد كريم
خان و اصولاً
به شیخیه را
ميدانسته از
اين جهت اجازه
رفتن به كرمان
را نداده است. در اين
زمان، حاج
محمد كريم خان
عازم مشهد
مقدس شده ،
وارد يزد
ميشود و محمد باقر
بسوی يزد
شتافته. حضور
حاج كريم خان
ميرسد ، ولی
كريم خان از
زيارت منصرف
شده به كرمان بر می گردد.
ميرزا محمد باقر
همراه او به
كرمان رفته و
ملازمت او را
اختيار ميكند
و پس از
مدتی استفاده از
محضر او به
عنوان
نماينده حاج
كريم خان كه
رياست طائفه
شيخيه را
داشت به نایین اعزام می
شود تا تخم
عقايد شيخيه
را در نایین
، انارک ،
بيابانک و جندق
بيفشاند و به
كرمان برگردد.
آمدن
شيخ محمد باقر به
همدان
شيخ محمد باقر، شخص اول جنگ
شيخيه در
همدان است تا
حدودی زندگی
او در هاله
ابهام است.
خصوصيات زندگی
او بايد روشن
شود. شايد
پرده از روی
اين حادثه
ننگين همدان
كنار رود و
علت آمدن
او به همدان و
نفوذ در بعضی از مردم شهر
روشن شود.
گرچه نويسنده
كتاب "العبره لمن اعتبر"
كه به سال 1315 ش. در
رابطه با جنگ
شيخيه در
همدان نوشته
شده خالی
از تعصب و
افراط و تفريط
نيست.
رییس شيخيه
همدان پيش از
محمد باقر
شيخ
عبدالصمد بن حسين
شاگرد سيد كاظم
رشتی و حاج محمد كريم
خان از اهل
همدان است كه
رياست شيخيه
را در
همدان داشته
پس از گذشت
عبدالصمد جمعی از
گروندگان به
او از حاج
كريم خان
تقاضای نماينده
ميكنند و او
وعده ميدهد كه
عالمی را بفرستد.
پس از چندی
محمد باقر
اصفهانی را اعزام می
كند و نامه مفصلی هم به
علاقمندان
خود مينويسد
كه شخصی را برای
شما فرستادم
كه نعمت الهی
است. نامه را
به سادات
كبابيان ،
ابوالحسن آقا علی آقا سعيد ، حاج محمد رضا
و حاجی مصطفی
نامه می نويسد. ميرزا
يوسف، پسر رییس سابق شيخيه
پس از
آمدن محمد باقر
اصفهانس ،
نااميد از جانشینی پدر گرديد و
به آرزوهای خود
نرسيده لذا
از محمد باقر
كناره گرفت و
به سوی علی
محمد نایینی رفت كه با
ميرزا محمد باقر اختلاف فكری
داشت و
نماينده كريم
خان بود. بعد
از چندی به
همدان برگشت و
با مخالفين محمد باقر همكاری
كرد. كريم خان
در سال 1288 ق. فوت
كرد جنازه اش
به نجف حمل شد و
شيخ باقر
رییس شيخيه
همدان هم
همراه جنازه
به نجف رفت و
چندی در آنجا
ميماند ولی
به علت كسالت
و عارضه مزاجی
به ايران
برميگردد و
وارد
كرمانشاه
ميشود. به
صلاحديد ...، همدان
را جهت معالجه
مناسب ميداند
و برای بار دوم
به همدان
ميرود و پس از معالجه
در همدان
مانده مشغول
تأليفات
ميشود.
تبليغات
شيخيت در
همدان
آنچه كه از
نوشته ها
بدست می آيد
تبليغات شیخی گری در
همدان وسعت و
شدت داشته ، مبلغینی به اطراف همدان جهت
تبليغ اعزام می
شدند. در
مقابل عده ای هم
در مقام
مبارزه و دفاع
برمی آمدند
و نقطه های ضعف اين
گروه را بيان می
كردند و گاهی
از خود ميرزا
محمد باقر
سوال ميكردند
ولو جواب
ميداد كه
اكثراً
افتراء است.
به هر حال
هرچه بود،
احساسات متدينين
را تحریک و بعضی از علماء را
هم آماده
اقدامات می
نموده است.
جنگ شیخی
ها در
همدان در سال 1315 شمسی
مؤلف
تاريخ مفصل
همدان ، در
جلد 3 ميگويد :
"بر عاملان و مسببان
اين رويداد از
هر گونه و هر
فرقه سياسی و
غير سياسی
منحرف در
غيرمنحرف ، ساده لوح و
حيله گر نفرين
ميكنم كه در
تاريخ همدان
صفحه ننگینی
را گشودند تا
دشمنان پيروان
خاندان رسالت
و مردم شريف
همدان از اين
حادثه، سوژه ای
به دست آورده
و بر مردم
اين شهر
غيرتمند و
مهربان
بتازند و حركاتی
را نشان بدهند
كه شايسته
مردم همدان نيست. در هر
حادثه دینی
و مذهبی،
دستگاه حكومتی و جاه طلبان بی
دخالت نبوده اند. زمزمه
انقلاب
مشروطيت و ضعف
قدرت مركزی و
شورش بعضی از
حكام ايالتها
و ولايتها
و داعيه سلطنت
طلبی
بعضی
ديگر و بلند
پروازيهای
حاج محمد كريم
خان و توسعه تبليغاتی
گروه شيخيه در
اطراف همدان و
بی كفایتی حكام
منطقه تا آمدن
ظهيرالدوله و تند روی بعضی از علمای
اين شهر و
ساده لوحی بعضی از مؤمنين ،
سماجت شيخيه
همدان و فرصت
طلبی افراد
سودجو همه و
همه دست به
دست يكديگر
دادند تا صحنه
ای نامطلوب
بوجود آوردند.
صدور فتوای
قيام توسط سيد محمد
نجفی كه بعد از
آخوند ملا عبدا...
بروجردی كه صاحب
قدرت و نفوذ
در وصله دوزی
به روش
يهوديان بود
او هم سرو صدایی
راه اندازد و تعقيب قدرت
نمايد. اين
بوده يا سادگی
در امر فتوی و
عجله در قضاوت
هر چه باشد بالاخره
با حمايت
سادات
كبابيان كه
اغلب اوقات از
امكانات مادی و
قدرت سياسی برخوردار
بودند روز عيد
فطر 1315 ه.ق در
عهد
مظفرالدين
شاه اين حادثه
واقع شد آنچه كه نبايست
پيش می آید،
عصر روز عيد
فطر به مسجد
ميرزا تقی
معروف به مسجد
محراب سنگی مركز
اجتماع شیخی، و شيخ محمد باقر
حمله ميشود.
حكومت محلی هم دخالت
نميكند يا نخواست
دخالت كند
محله تبديل به
ميدان جنگ می
شود طرفداران
رییس شيخيه بالای
بام خانه
ميرزا محمد باقر
را سنگربندی
ميكنند. تبادل
آتش و صدای وا
اسلاما صحنه
خوبی برای
دشمنان اسلام
بوجود می
آورد عده ای
كشته ميشوند و
طرفداران
شيخيه مقاومت می كنند. آشوب
به محله های
ديگر كشيده می
شود. خانه ها
به غارت رفت. گزارشات
متعدد به تهران رفته ولی اقدام فوری
نشد و اگر
اقدامی صورت
گرفت بعد از
حادثه بود. نويسنده كتاب
"العبره لمن
اعتبر" كه اسمش
را فاش نكرده
يقيناً از
طرفداران
جماعت شيخيه و
يا خود
ميرزا محمد باقر
بوده است. هر
چه خواسته و توانسته
در مظلوميت شیخی ها و بدگویی به سادات و علماء
همدان و تمجيد
از گروه شيخيه
به خصوص از
ميرزا محمد باقر
شیخی
قلمفرسایی
كرده است كه
خالی از تعصب و بی
عدالتی نيست. ميرزا
محمد باقر در
سال 1319 ه.ق، چهار سال
بعد از آن
حادثه در
همدان از
دنيا رفت.
آثار
و تأليفات
ميرزا محمد باقر شیخی:
1- التحفه
النجفيه.
2- رساله در
شرح نفس رحمانی.
3- رساله در
معاد.
4- دره
النجفيه 2 جلد.
5- كليات و
اصطلاحات
حكمت.
6- رساله در رد شبهات
وارده بر شيخ
احمد احسایی،
دراين رساله
طرفداری از
افار شيخ احد
مينمود و اشكالات
وارده را رد و
يا منكر ميشده
است. و يا شبهات
وارده بر شيخ
احمد و حاج
كريم خان
را افتراء و
تهمت قلمداد
ميكرده.
(منبع:
سایت "موسسه
فرهنگی پژوهشی
سینا طاهر"/ منبع : تاريخ
مفصل همدان ج 3 -
ص 230)
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از سایت
"کتاب
الابرار" و
"موسسه فرهنگی
پژوهشی سینا
طاهر" / سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت/ آذرماه
1391 خورشیدی/
دسامبر 2012 میلادی/