با
سلام.
به
سایت خانه و
خاطره خوش آمدید.
امام
طبری تاریخ
نگار
تاریخ
طبری اثر محمد
ابن جریر طبری
ابوجعفر
محمد بن جرير
بن كثير بن
غالب طبری آملی
معروف به امام
طبری
(از 224
تا 310 ه.ق/ از 839 تا 922
میلادی)
«تاریخ
طبری»
ابوجعفر
محمد بن جرير
بن كثير بن
غالب طبری آملی (224 تا
310 قمری)، تاريخنگار،
حديثشناس،
فقيه و تفسير
كنندهی
قرآن، در آمل
از شهرهای
طبرستان
(مازندران) به
دنيا آمد.
كتاب «تاريخ
طبری»
او، شرح
زندگی بشر از خلقت
آدم تا زمان
نگارندهی
آن (302
قمری)
است. او
نخستين کسی
است در جهان
اسلام كه
تاريخ را از
سيره نویسی
به تاريخ عمومی
كشانيد. کتاب «جامعالبيان عن
تاويل القرآن» او،
نخستين تفسير
قرآن است كه
به همهی
آيهها میپردازد.
از اين رو برخی
از آن با نام
تفسير
كبير ياد میكنند
و طبری را پدر
تفسير می خوانند.
«جامع
البیان عن تاویل
القرآن» اثر
محمد بن جریر
طبری
زندگینامه
محمد بن جریر
طبری/ امام
طبری/ فقیه
مذهب شافعی
ابوجعفر
محمدبن جرير
بن كثير بن
غالب طبری در
آمل از شهرهای
طبرستان(مازندران)
به دنيا آمد.
تا دوازده سالگی مقدمات
علوم زمان را
در زادگاهش
فرا گرفت. خود
او در اين
باره میگويد: "در
هفت سالگی
قرآن را حفظ
كردم، در هشت
سالگی برای مردم
نماز گزاردم و
در 9 سالگی پارهای
از احاديث را
نگاشتم." سپس میافزايد
كه به خاطر
رويایی كه به
سراغ پدرش
آمده بود، پدر
از دوران خردسالی
به تحصيل او
در علوم دين
اهتمام نشان
داده است و
بنابراين از 12
سالگی به تشويق
پدر به ری
رفت.
در آن
زمان (سالهای 236 قمری) شهر ری یکی از بزرگترين
شهرهای
ايران و از
نظر آموزش علوم
زمان سرآمد
شهرهای
ديگر بود. در ری
از محمد بن
حميد رازی
حديث فرا گرفت
و مغازی (تاريخ
جنگهای
پيامبر) را از
محمد بن اسحاق
واقدی آموخت.
سپس رهسپار
بغداد شد و
زمانی به آن شهر
رسيد كه چند
روزی از مرگ احمد
بن حنبل میگذشت.
طبری از بغداد به
واسط ، شهری
در ميان بصره
و كوفه، رفت و
علم حديث را
تا جایی كه
توانست فرا
گرفت. از آن پس
او به عنوان یک
فقيه بر اساس
مذهب شافعی
فتوی
میداد.
محمد بن
جرير پس از مدتی
ميانرودان (بين
النهرين) را
ترک كرد و برای
آشنایی با
اصحاب رأی
عازم مصر شد.
او در اين سفر
از راه شام و
بيروت گذشت و
در 253 قمری
هنگام حكومت
احمد بن طولون
به مصر وارد
شد و سه سال در
آن ديار ماند
و در شهر
فسطاط مصر نزد
پارهای از
دانشمندان آن
ديار شاگردی
كرد.
طبری طی
سفرهای
بسيار
خود بيشتر
سفرنامههایی
را كه حاوی
تاريخ و
جغرافيای
پيش از زمان
خود بود،
مطالعه كرد.
همچنين، طی
آن سفرها سيره
نويسان
گوناگونی
را در جهان
اسلام ديدار
كرد و اطلاعات
زيادی از آنها
به دست آورد.
او پس از زندگی
سه ساله در
مصر از راه
شام به بغداد
بازگشت و پس
از زمان كوتاهی
برای ديدار از
وطنش راهی
طبرستان شد و
در سال 290 قمری
به آمل آمد.
طبری پس از آن كه
محيط آمل را
برای ادامه ی تحصيل
خود مساعد
نديد به بغداد
بازگشت و در محله ی
رحيه
يعقوب اقامت
نمود و
مطالعات خود
را ادامه داد.
طبری در
بغداد ضمن آن
كه دانش خود
را در فقه،
تاريخ، حديث
تكميل میكرد،
شاگردانی
نيز تربيت
نمود و زمانی
كه در محلهى قنطره
البردان بغداد
زندگی
میكرد،
نگارش تاريخ
خود را با نام
"تاريخ الرسل و
الملوك و
اخبارهم و من
كان فی زمن كل
واحد منهم"
كه با نام «تاريخ
طبری» شناخته میشود،
به زبان عربی
آغاز كرد. او
كه روزانه چهل
برگه از تاريخ
خود را گردآوری میكرد، نزديك
چهل سال به
نوشتن تاريخ
طبری پرداخت. به
اين ترتيب كه
از 48 سالگی شروع
به گردآوری
نسخههای
پراكنده
سفرنامهها
نمود و از 65 سالگی به طور
مستمر در
بغداد
يادداشتهای
پراكنده خود
را به مدت 23 سال
تنظيم كرد تا
آن كه پيش از
مرگش آن را به
پايان رساند.
طبری در
كنار تنظيم
تاريخ خود، به
خواهش المکتفی، خليفه ی
عباسی، كتابی
در زمينه ی
وقف نوشت كه
در بر گيرندهی
نظر همهی
دانشمندان و
فقيهان
مسلمان تا آن
زمان بود. همچنين،
كتابی به نام «الفضايل»
نوشت كه در بردارندهی
زندگی خلفای
راشدين و
اثبات و درستی حديث غدير
بود و آن را با
ذكر فضايل حضرت
علی (ع) به پايان
رساند. او طی
آن سالها كتاب
«جامع
البيان عن
تاويل القرآن» را
نيز در تفسير
قرآن نوشت. طبری
در سن 88 سالگی
در خانه مسكونی
خويش در روز یک
شنبه دو روز
مانده از شوال
سال 310 قمری در
بغداد درگذشت
و در همان جا
به خاک سپرده
شد.
تاریخ
طبری
كتاب
تاريخ طبری،
شرح زندگی
بشر از خلقت
آدم تا زمان
نگارندهی
آن است. هدف
طبری از نگارش
تاريخ ، عرضهی
تاريخ جهان از
آغاز آفرينش
تا زمان خود
او بوده است. از
ديدگاه او ،
سير رويداهای
تاريخ جهان از
زمان معینی
آغاز شده و به
رویدادهای
زمان زندگی
نويسنده
انجاميده است.
از نظر طبری
تاريخ در حكم
جريان واحدی
است كه در آن
هر یک از قومها ،
نقش ويژهی
خود را بازی
كرده اند و
عنايت الهی
با فرستادن
پيامبران و
فرستادن كتابهای
آسمانی با
مردم همراه
بوده و همهی
مردم را در
رودخانهای
كه نامش تاريخ
است به سوی
مقصدی معلوم
كه روز
رستاخيز است
رهنمون میشود.
طبری
تاريخ اسلام
را از آن جهت مینويسد
كه اين دين
بزرگ سراسر
دنيای متمدن
آن زمان را
فرا گرفته و
فرهنگهای
ايران و روم و
پيروان دينهای
گوناگون در
برابر آن زانو
زدهاند و
پديدهای كه
نتيجهی
آميزش فرهنگ و
تمدنهای
قديم با مبانی
فرهنگ اسلامی
است به وجود
آمده است.
طبری
تاريخ را درس
عبرت در
دبستان معرفت میداند.
برای
نمونه، هنگامی
كه سرگذشت
خسرو پرويز را
میگويد، به
كارها و رفتارهای
او میپردازد و
اين كه از
گذشتگان خود
عبرت نگرفته و
به چه سرنوشتی دچار شده
است. شيوهی
او در نگارش
تاريخ ، شيوهی
محدثان است، یعنی هرگاه مطلبی را از كتابی
برداشت كرده
است، نام كتاب
را به روشنی میآورد و سند
خود را نام میبرد.
تاريخ
طبری گنجينهای
سرشار از آداب
و رسوم قومها
و ملتها نيز
هست و از لحلظ
بررسی وضعيت
اجتماعی،
سياسی و اقتصادی
در دوران اسلامی
از منبعهای
مهم برای
اهل پژوهش و
مطالعه است.
با اين حال
بايد گفت جنبههای
اعتقادی،
انگيزهی اصلی طبری در
تدوين تاريخ
عمومی او بوده است.
از آن
رو، تاريخ طبری سرشار
از ملاحظههای
فقيهانه است و
پيوسته بر سر
آن است كه از
شرع دفاع كند
و با گمراهی
به نبرد
بپردازد.
«خداینامه» ترجمهی عربی آن، «سيرالملوک الفرس»
طبری
نخستين کسی
است كه تاريخ
را از سيره
نویسی به تاريخ
عمومی كشاند. او وقتی تاريخ
الرسل و الملوک
را مینويسد به
طور كامل از
اسطورههای
دوره باستان ايران
آغاز می كند،
هم چنان كه
هرودوت در يونان
از ميتولوژی(اسطوره شناسی)
آغاز كرد. او
تاريخ پيش از
اسلام را با
اطلاعات
سودمندی كه
از «خداینامه» و
ترجمهی عربی
آن، یعنی «سيرالملوک
الفرس»، به
دست آورده و
به نگارش در
آورده است. (خداینامه
مجموعهای
از گزارشهای
اسطورهای و
تاریخی دربارهی
سرزمين و مردم
ايران و
پادشاهان
فارس تا پايان
دورهی
ساسانی بوده
است).
طبری اسطورههای
ايران را از
كيومرث، كه در
اوستا از او
ياد شده است،
آغاز میكند و
از او به
عنوان نخستين
آدم در تاريخ
ايران باستان
ياد میكند.
هوشنگ،
پهلوان افسانهای
را از نخستين
پادشاه هفت
اقليم معرفی
كرده كه به
ساختن
پرستشگاه برای
خداپرستان
پرداخته است.
از طهمورث
ديوبند به عنوان
کسی ياد میكند
كه به پرستش
خداوند يكتا میپرداخته
و پيرو دين
حضرت ادريس (ع)
بوده است. سپس
به تاريخ روم
، قوم يهود ،
عربهای
پيش از اسلام
و سيرهی
نبوی پرداخته
است.
طبری
چون به تاريخ
هجرت پيامبر
اكرم (ص) می
رسد، شيوهی
تاريخ نویسی
را به سالنگاری (كرونولوژی)
تغيير میدهد
و رویدادهای
هر سال را از
سالهای
ديگر جداگانه
نوشته شدهاند
و چون رخدادهای
سالی به پايان
رسيد به پيش
آمدهای
سال پس از آن میپردازد.
به همين ترتيب
پيش می رود تا
به سال 302 قمری میرسد. در
فاصلهی
بين بيان سيرهی
نبوی تا سال 302 قمری
از غزوههای
پيامبر، رویدادهای
پس از رحلت
پيامبر اكرم
(ص)، جنگهای
جمل و صفين،
تاريخ امويان
و سرانجام
عباسيان را تا
زمانی كه در آن
بوده است، مینگارد.
ترجمه
تاریخ طبری
هنوز
پنجاه سال از
درگذشت محمد بن
جریر طبری نگذشته بود
كه کتاب
تاریخ طبری یا
«تاريخ
الرسل و الملوک» او
را ابوعلی
محمد بن محمد بلعمی، وزير
دانشمند
منصور بن نوح
سامانی به سال
352 قمری با
تغييرهایی،
از جمله حذف
نام راويان و
گاه روايتهای
گوناگون، به
فارسی درآمد.
بلعمى به
اندازهای
در تاريخ
طبرى دخل و
تصرف كرده كه
نخستين ترجمهی
تاريخ طبری
را از عربی
به فارسی،
به نام «تاريخ
بلعمی»
ياد كردهاند.
بعدها تاريخ بلعمی به ترُکی
نيز ترجمه شد.
نخستين
اروپایی
كه با طبری
آشنا شد،
توماس ارپينيوس (Thomas Erpenius)،
خاورشناس
هلندی، بود كه
خلاصهی
تاريخ طبری
را به زبان
لاتين ترجمه و
اروپاييان را
با "هرودوت
عالم اسلام"
آشنا كرد. سپس،
در سدهی
نوزدهم ميلادی
زوتنبرگ (Zotenberg) تاريخ
طبری را به زبان
فرانسه در
چهار جلد در
پاريس به چاپ
رساند. نولدكه (Noeldeke) خاورشناس
آلمانی نيز
بخش ساسانيان
تاريخ طبری
را به آلمانی
ترجمه كرده
است.
(منبع:
سایت "جزیره
دانش" و سیروس
غفاریان)
...... ......... ............ ............... .................. ......................
روش
امام طبری در
تاریخ نگاری
امام
طبری رحمه
الله زندگی
علمی خویش را
با گام نهادن
در مسیر تحصیل
علم حدیث آغاز
نمود به همین
دلیل طبیعی
بود که در سبک
تاریخ نگاری
روش محدثین را
در پیش گیرد
بدینصورت که
روایتهای تاریخی
را جمع آوری
نموده و آنها
را با سند به
گوینده اش
نسبت دهد
مانند شیخی که
از او دانش
فرا گرفته است
یا انسان
معتمدی که در
واقعه شرکت
داشته و یا
نسبت بدان از
آگاهی لازم
برخوردار
باشد و یا اینکه
آنرا از طریق
کتابی معتبر
با سند و نیز
شنیدن و یا
خواندن آن در
نزد استادی
همراه با
اجازه نقل آن
، و بدین
منوال در بیشتر
روایتهای خویش
به روش محدثین
در اهتمام ورزیدن
به نسبت قول
به گوینده پایبند
می باشد. خودش
پیرامون این
موضوع می گوید
: «کسی که به
کتاب ما نظر می
افکند بایستی
بداند که تکیه
من در آنچه در
این کتاب ذکر
نموده ام بر
اخباری است که
آنها را بیاد
دارم و یا
آثاری که آنها
را به گوینده
شان نسبت داده
ام بدون اینکه
بدلائل عقلانی
و استنباط های
فکری نظری بیفکنم
مگر در مواضعی
بسیار نادر و
اندک.» و اینگونه
امام طبری
رحمه الله حرص
خویش بر نسبت
قول به گوینده
را بیان می
کند و اینکه
به هیچ وجه به
دلائل عقلی و
استنباطهای
فکری اجازه دخالت
در تفسیر
وقائع تاریخی
و نگارش آن
نخواهد داد و
این خود بیانگر
حرص امام طبری
رحمه الله در
بیان هر آنچه
شنیده است از
جهات متعدد می
باشد و پس از
آن تحقیق و
پژوهش و بررسی
و قبول و رد را
واگذار نموده
است به کسی که
خود خواهان
تحقیق باشد. از
آنجایی که تاریخ
صدر اسلام و
خصوصا دوران
فتنه از حساسیت
ویژه ای به
نسبت ادوار دیگر
تاریخ
برخوردار است
به دلیل روایتهای
فراوانی که
نقل بیشتر
آنها بر اساس
احساسات حاکم
در دوران و یا
وابستگی های سیاسی
و تعدد اندیشه
ها بوده و نیز
درآمیزی روایات
با عواملی چون
فراموشی و گرایش
ها و دگر اندیشی
ها، به سختی می
توان حکم به
صحت روایتها
نمود ، زیرا این
امر مستلزم
اظهار نظر
کردن و حکم
نمودن پیرامون
مسئله ای است
که گشایش آن
بس دشوار می
نماید. به همین
دلیل امام طبری
رحمه الله دیدگاههای
متفاوت پیرامون
راویان و مصدر
روایت را ذکر
می کند با پایبندی
به شیوه تاریخ
نگاری خویش یعنی
جمع اصول و
تدوین آن در
قالب روایت و
مسئولیت روایت
را به رجال
سند و کسانی
که آنرا روایت
کرده اند
واگذار می کند
و خود این
مسئله را در
کتابش تبیین می
نماید آنجایی
که می فرماید:
«اخبار و آثاری
که در این
کتاب وجود
دارد خبرهایی است
که ما از
گذشتگان شنیده
ایم و چه بسا
خواننده کتاب
آنها را انکار
کند و زشت و قبیح
بداند زیرا که
وجهی از صحت و
هیچ معنایی در
حقیقت در آن
مشاهده نمی
نماید، اما بایستی
دانست که این
مسئله از جانب
ما نیست بلکه
از جانب کسانی
است که این
خبرها را به
ما رسانده اند
و ما آنچه را
شنیده بودیم
همانگونه نقل
نموده ایم.» یکی
از شیوه هایی
که امام طبری
در تاریخ نگاری
به آن اهمیت
داده است پرهیز
از دخالت دادن
سلیقه شخصی در
کتابش می باشد
لهذا دیدگاههای
متفاوت را
بدون هیچگونه
تعصبی بیان می
نماید و
چنانچه خودش
نظری داشته
باشد آنرا در
اختیار نمودن
روایات و یا
بعبارتی دیگر
گرفتن برخی از
روایتها و ترک
دیگر روایتها
اعمال می کند
بدون اینکه در
قضایایی که بیان
می کند حکم
قاطعی صادر
کرده باشد و
حتی روایتی را
بر روایت دیگر
ترجیح نمی دهد
مگر در مواردی
بسیار اندک و
نادر. التزام
و تمسک امام طبری
به این روش او
را واداشت که
روایتهای
مختلف پیرامون
حادثه و خبری
را که به او رسیده
نقل کند و
بهنگام تقابل
روایات چنین می
گوید: «پیرامون
این مسئله
اختلاف وجود
دارد» سپس روایتهای
مختلف را از
راویانش ذکر می
کند مثلا می
گوید: بعضی چنین
گفته اند و
بعضی چنان گفته
اند ، هشام
کلبی چنین می
گوید . و یا
مثلا می گوید:
از فلانی نقل
شده که چنین
سخنی گفته است
، و یا فلانی
سخنی گفت و دیگران
چنین گفتند. اما
نقد و مقابله
پیرامون روایتهایی
که در مورد
سالها می باشد
من جمله سالهای
وفات، جنگ ها،
تعیین
استانداران و
امرای اقلیم و
امرای حج به
وضوح در روش
امام طبری
آشکار می باشد
مثلا چنین می
گوید: در فلان
سال و فلان
روز
ابوالعباس در
منطقه جدری
وفات یافت و
هشام کلبی می
گوید : در فلان
روز وفات یافته
است ( و روزی دیگر
را ذکر می کند )
و یا مثلا می
گوید: بعضی چنین
می گویند و
بعضی چنان می
گویند ، واقدی
چنین گفته
است، و نیز می
گوید: فلان
جنگ در فلان
سال رخ داده
است اما واقدی
می گوید: که این
جنگ در سالی دیگر
یعنی سال فلان
به وقوع پیوسته
است. و اینچنین
اگر پیرامون یک
مسئله روایتهای
متعددی وجود
داشت امام طبری
معتقد بود بایستی
تمام آنها را
ذکر نمود تا
ادای دین کرده
باشد که در این
راستا نهایت
تلاش خویش را
در جمع آوری
روایتهای
مختلف در مورد
مسئله می نماید
و انگاه که به
روایتی طولانی
می رسد گاهی
اوقات آنرا
قطع می کند تا
موضع خلاف پیرامون
مسئله را بیان
نماید
و هنگامی که
از آن فارغ شد
به متن روایت
باز می گردد و
سخنی می گوید
که بیانگر
بازگشت وی به
مسئله گذشته و
از سر گرفتن
مجدد آن می
باشد مثلا می
گوید : سخن را
باز می گردانیم
به مسئله سابق
وحدیث… مسئله
ای که باید
بدان توجه کرد
این است که این
شیوه ای که
امام طبری در
تاریخ نگاری
بکار می برد
سبب گیج شدن
خواننده و در
آمیختن
موضوعات در
نزد وی می شود
که در بسیاری
از موارد سبب
می شود
خواننده
موضوع اصلی را
فراموش کند زیرا
در میدان تک
موضوعی بودن
حادثه تاریخی
با چالش مواجه
می شود. و شایسته
و سزاوار بود
که امام روایتها
را یکی پس از دیگری
بصورت کامل از
ابتدا تا
انتهای آن ذکر
می نمود تا بدینصورت
در ذهن
خواننده تصویر
واقعه با توجه
به جهات مختلف
به خوبی نقش
بندد و خود
بتواند با
موازنه میان دیدگاههای
مختلف و مقایسه
آنها با دیدی
مثبت به موضوع
بنگرد. امام
طبری رحمه
الله در ترتیب
تاریخ خود
تسلسل حوادث
را در نظر می گیرد
و وقائع را بر
اساس وقوع سالی
پس از سال دیگر
ذکر می کند
مثلا از هجرت
تا پایان سال 202
هـ ـ ( 914 م ) و در هر
سال حوادثی را
که در آن رخ
داده و شایان
ذکر است را بیان
می دارد. و حجم
پرداختن به
سالها بنابر
کثرت و یا
اندک بودن
حوادث و اهمیت
اخبار و یا رسیدها
به وی تفاوت می
کند و بر این
اساس حجم
صفحات پرداختی
به سالها را
کوتاه و یا
طولانی می نماید
، مثلا در
مورد بعضی از
سالها به چند
سطر اکتفا می
کند( مثلا سال 25)
و بعضی از
سالها یک و یا
دو صفحه ( 48 و 29 ) و
برخی از سالها
حجم آنها از
صد صفحه نیز می
گذرد ( 36 و 35 ) و اگر
حادثه ای
طولانی مدت
باشد آنرا به
چند دسته تقسیم
نموده و بر
اساس سالیانی
که حادثه را
در بر می
گرفته آنرا بیان
می دارد. اما شیوه
ی امام در نقل
حوادث هر سال
به یک منوال نیست
چنانچه گاهی
اوقات یک
حادثه تاریخی
را بیان می
دارد سپس به
تفصیلات و روایات
وارده در آن می
پردازد و گاهی
تعدادی از
حوادث واقعه
در سالی را
ذکر می کند
سپس به تفصیلات
برخی از آنها
می پردازد و نیز
گاهی به ذکر
حوادث به وقوع
پیوسته در سال
در چند سطر
بسنده می کند.
و در پایان هر
سال تعدادی از
شخصیت های
مشهوری که در
آن سال دار
فانی را وداع گفته
اند را نام می
برد ، اما این
شیوه در کتاب
شایع نیست
بلکه آنچه که
معمولا امام
آنرا در پایان
هر سال ذکر می
کند اسامی
بکار
گماردگان
سرزمینها یا
امرای حج و یا
هر دوی آنها
در آن سال می
باشد، و در
سالهایی که
نبردهایی را
در پی داشته
است به ذکر
اخبار و احوال
مجاهدین می
پردازد کما اینکه
به زمستانها و
تابستانها و
قلعه ها و
شهرهایی که
مسلمانان فتح
نموده اند
اشاره می کند. به
نسبت اخباری
که ارتباطی به
زمان خاصی
نداشته باشند
مثلا زندگی
نامه ها امام
رحمه الله
زندگی هر خلیفه
را پس از ذکر
وفاتش بیان می
دارد و پس از اینکه
حوادث عصرش را
بر اساس تسلسل
زمانی بیان می
کند آنرا با
عرض زندگی
نامه وی بدون
مقید شدن به
زمان خاتمه می
بخشد. چیزی که
شایان ذکر است
این است که
امام طبری
رحمه الله به
شیوه ذکر سالیان
در کل کتاب خویش
مقید نبوده
بلکه در حوادث
خاص به تاریخ
اسلام بدان
توجه می کند. اما
در بخش چهارم-
از پیدایش آدم
تا هجرت رسول
الله صلی الله
علیه وسلم-
روشی دیگر را
در پرداختن به
حوادث در پی می
گیرد و آنها
را بر اساس
سالی پس از دیگری
ذکر نمی کند
بلکه شیوه ای
را در پیش می گیرد
که اکثر مؤرخین
قدماء در ذکر
پیدایش خلق
سپس ذکر انبیاء
و پس از آن
حوادثی که در
روزگاران شان
رخ داده و
پادشاهانی که
در عصرشان می
زیسته اند و
اخبارشان
بدان می
پردازند، و
همچنین امتهای
هم عصر با
آنان و امتهایی
که پس از آنان
پا به عرصه
نهادند تا
ظهور اسلام و
بعثت رسول
الله صلی الله
علیه و سلم. بسیار
اتفاق می افتد
که امام طبری
برای توثیق
حوادث و یا
تشویق بدان
نصوص تاریخی
برگرفته از
نامه ها، خطبه
ها، گفتگوها و
بویژه شعر را
در تاریخش ذکر
می کند همچنان
تلاش می نماید
نصوصی را که
روایت می کند
بدون هیچگونه
تغییری بیان
دارد به همین
سبب مشاهده می
شود بسیاری از
اصطلاحات و
الفاظ غیر عربی
در کتاب
همچنان بر جای
خود مانده
اند.
روش
امام طبری در
اثبات مصادر
چنانچه
امام طبری
رحمه الله چیزی
را از کتابی
نقل کند کم
اتفاق می افتد
که عنوان آنرا
ذکر کند بلکه
تنها به ذکر مؤلف
آن بسنده می
کند مثلا می
گوید: واقدی
چنین می گوید ویا
ابومخنف چنان
می گوید… . و
هرگاه چیزی را
بصورت شفاهی
خود از کسی شنیده
باشد می گوید :
فلانی با من
چنین گفت… و
اگر همراه با
راوی محدثی که
خبر را برای
او بازگو کرده
نیز باشد و یا
دیگران چنین می
گوید: فلانی
با من گفت که
شنیدم فلانی و
فلانی چنین می
گفتند سپس سند
را به مصدر
اصلی اش می
رساند. و گاهی
اوقات امام در
تاریخ خویش به
اخبار روایت
شده از طریق
ارسال ( خبر
معنن و یا خبری
که لفظ صریح
در آن نباشد)
تکیه می کند
مثلا چنین می
گوید: کسی به
من چنین نوشت
که از شعیب و
شعیب از سیف
چنین نقل می
کند و غالبا
حریص بر ذکر
سند بصورت متصل
می باشد مگر
در برخی موارد
مثل این گفته
اش: گفته شده،
و از فلان ذکر
شده. امام طبری
رحمه الله در
تاریخ خود برای
حوادث به وقوع
پیویسته در
سالی در بدایت
ذکر همان سال
عناوین خاصی
تحت یک عنوان
عام قرار می
داد مثل این
گفته وی : سپس
سال 35 فرا رسید
ذکر اخبار و حوادث
مشهور در این
سال ، اما در
ذکر حوادث
کوچک به چند
سطر بسنده می
کند و چنان بیان
می دارد: سپس
فلان سال فرا
رسید ، و
حوادثی که در
آن سال رخ
داده را ذکر می
نماید.
اما پیرامون
عدالت راویان
امام طبری
رحمه الله خود
را مقید به قیدهایی
که اهل حدیث
در برخورد با
روایتهای راویان
ضعیف بدان
متمسک شده اند
نمی بیند،
لهذا در تاریخ
خود اقوال کلبی
و فرزندش هشام
و همچنین واقدی
و نیز سیف بن
عمر ، و
ابومخنف و غیره
از راویان ضعیف
که متهم به
دروغگویی و
جعل احادیث
هستند را ذکر
می کند ، وعلت
هم این است که
امام طبری
رحمه الله از
روش خاصی پیروی
می کند که بر
علمای حدیث
واضح و آشکار
است و آنهم بیان
آنچه بدانها
رسیده شده با
ذکر سند ، که
از میان این
اخبار و روایتها
صحیحش گرفته
خواهد شد و غیر
صحیح شناخته
شده و طبق
ضوابط شرع و
قواعد علم روایت
رد می شود. بدینصورت
امام طبری
رحمه الله با
این کرده خویش
غافل و نا
آگاه از صدها
روایتی نبود
که آنها را از
انسانهای
متروک و متهم
نقل می کند
بلکه ایشان از
روشی تبعیت می
کند که نزد
علمای جرح و
تعدیل مرسوم و
متداول می
باشد و ذکر
اخبار
انسانهای
متروک و متهم
و تدوین آن در
کتابی دلالت
بر استدلال و
احتجاج بدان نیست
مثلا گفته می
شود : "حدیث
فلان شخص روایت
می شود اما
بدان احتجاج
نمی شود" و یا "حدیثش
فقط در جهت
شناخت ذکر می
شود" و یا "جائز
نیست روایت از
این اشخاص مگر
در نزد آگاهان
به علم روایت".
در این راستا
حافظ ابن حجر
بهنگام بیان
زندگانی امام
طبرانی رحمه
الله بیان می
دارد که
دانشمندان حدیث
در گذشته در
کتب خویش احادیث
موضوع را ذکر
می کردند با
ذکر سند زیرا
معتقد بودند
چون حدیث را
با سندش ذکر
نموده اند خود
در این مورد
تبرئه نموده و
مسؤلیت را به
دیگران واگذار
نموده تا در
سند آن بنگرند.
و چون امام
طبری رحمه
الله از علمای
حدیث بود در
کتاب خویش از
این روش تبعیت
می کند و در
واقع او صاحب
اخبار و روایاتی
نیست که بیان
می دارد بلکه
روایات
صاحبانی
دارند که امام
با ذکر نام
آنها مسؤلیت
را از دوش خود
برداشته است ،
و آن اشخاص در
قدر و منزلت
با یکدیگر
متفاوتند و
اخبار آنها از
لحاظ ارزش علمی
در یک سطح نمی
باشد ، در میان
این روایتها
صحیح و نیز ضعیف
و همچنین احادیث
دروغین نیز
مشاهده می شود
که بر اساس
صداقت و
امانتداری
راویان و یا
دروغگو بودن
آنها در این
مورد حکم می
شود. لهذا
لازم است اسانید
و متون روایات
را بر اساس
قواعد معتبر
در نزد علماء
بررسی نمود تا
به درجه آن از
لحاظ صحت و
ضعف پی برد. بنابراین
در یک روش علمی
آدرس دادن به
تاریخ طبری و یا
دیگر کتبی که
روایات را با
سند ذکر می
کنند بدون
بررسی سند روایت
امری مطلوب نمی
باشد، زیرا کسی
که سند را ذکر
می کند مسؤلیت
را از دوش خود
برداشته است. از
دیگر نکات
قابل ملاحظه
در تاریخ طبری
این است که یکی
از دلایلی که
امام طبری به
ذکر روایتهای
صحیح بسنده نمی
کند این است ایشان
می خواهند
خواننده از دیدگاههای
متفاوت دیگری
که پیرامون
مسئله وجود
دارد آگاهی یابد
و گاهی اوقات
از مصادر غیر
معتمد روایتی
را نقل می کند
حال اینکه اگر
نیک بنگریم همین
روایتها به
هنگام معارضه
با روایتهای دیگر
چه بسا گره
گشا خواهند
بود و نقص هایی
که در روایات
دیگر وجود
دارد را جبران
می نمایند و یا
چون در اصل
حادثه با روایتهایی
که از مصادر
صحیح نقل می
شوند اشتراک
دارند تقویت می
شوند. همانا
امام طبری و
سایر علمای
برجسته و مورد
اعتماد در
مسئله ذکر روایتهای
ضعیف مانند
قاضی و داوری
هستند که
هنگامی که می
خواهند پیرامون
قضیه ای جستجو
کنند تمام
ادله و شواهد
متعلق به آن
قضیه را جمع
آوری می نمایند
با وجود اینکه
خود می دانند
بسیاری از
آنها پوچ و غیر
قابل اعتماد
است اما آنها
هر چیز را به
اندازه خودش می
سنجند. لهذا
امام طبری
رحمه الله به
هیچ عنوان در
ذکر اخبار
کوتاهی نمی
کند گرچه راوی
خبر به ضعف
متهم باشد زیرا
امام خوف از این
داشتند که با
عدم نقل روایت
دانسته ای ولو
از برخی نواحی
از بین برود
اما امام طبری
هر خبر را با
سند به روایت
کننده اش نسبت
می دهد تا
خواننده با
اندیشیدن به
حال راویان به
صحت و یا ضعف
خبر واقف شود
، بدینوسیله
امام رحمه
الله معتقد
است حق خود را
ادا نموده است
خصوصا که وی
تمام نصوصی را
که بدستش رسیده
و روایتهای
مختلف آن را
در مقابل
خواننده قرار
داده است. شیخ
الإسلام ابن تیمیة
رحمه الله در
مورد فوائد
ذکر خبر واحد
از طرق متعدد
ولو اینکه ضعیف
باشند چنین می
فرمایند: (
همانا تعدد
طرق همراه با
عدم اتفاق
عادتا سبب
آگاهی به
مضمون منقول – یعنی
قدر مشترک در
اصل خبر- می
شود و لکن این
مسئله در مورد
علم به احوال
ناقلین سود زیادی
نمی بخشد- یعنی
درگیری میان
آنها و جهتی
که احتمال
دارد بعضی
بدان تعصب
داشته باشند-
در چنین مواردی
از روایتهای
انسانهای
مجهول و یا
دارای حافظه
ضعیف نفع حاصل
می شود، لهذا
اهل علم چنین
روایتهایی را
ذکر نموده و می
گفتند: برای
شاهد گرفتن و
اعتبار چیزهایی
رواست که برای
غیر آن روا نیست،
و امام احمد
رحمه الله می
فرمود: گاهی
اوقادث حدیث
شخصی را ذکر می
کنم فقط در
راستای
اعتبار. نیک
است که بدین
مسئله اشاره
نبود که سعه
صدر ائمه اهل
سنت امثال
امام طبری
رحمه الله در
نقل روایات
مخالفین دلیل
بر فهم و
امانتداری
آنها و نیز
رغبتشان در این
مورد بوده که
خوانندگان از
تمام اخبار
وارد شده پیرامون
حادثه آگاهی یابند
، در حالی که
آنها بخوبی می
دانستند که
خواننده زیرک
و آگاه در
خواهد یافت که
اشخاصی امثال
ابومخنف و ابن
کلبی پیرامون
مسائلی که
بدان تعصب
دارند در موضع
اتهام قرار
دارند که شایسته
است پیرامون
روایتهایشان
تحقیق و بررسی
نمود تا حقائق
را از شایعات
و اخبار دروغین
جدا ساخت. اما
کسانی که در
نقل اخبار از
تاریخ طبری از
هوای نفس پیروی
می نمایند و یا
از روش امام
طبری رحمه
الله غافل
هستند و پیرامون
راویان خبر
تحقیق و تفحص
نمی کنند و به
ذکر نام تاریخ
طبری و شماره
صفحه در حاشیه
کتاب بسنده می
کنند و گمان می
برند تنها وظیفه
ای که بر دوش
آنهاست همین
است در واقع
با این کرده
خویش در حق
امام طبری
رحمه الله ستم
روا می دارند
و به وی اهانت
می کنند و
گناهی بر دوش
امام طبری
رحمه الله نیست
پس از اینکه
مصادر اخبار
را در کتاب خویش
ذکر نموده است
، بلکه وظیفه
خواننده است
که با تحقیق پیرامون
مصادر روایات
و اخبار به
صحت و ضعف
آنها پی ببرد. و این روش
نمی توان از
آن استفاده
نمود مگر با
آگاهی یافتن
به علم جرح و
تعدیل که به
جستجو پیرامون
احوال راویان
می پردازد و
شروط بهره گیری
از اخبارشان
را بیان می
دارد ،
همچنانکه شایسته
است معیارهایی
را که علماء
در نقد متون
روایات بیان
داشته اند
مراعات نمود
خصوصا بیان ویژگی
های عمومی
مجتمع اسلامی
و شرایط آن در
ادوار تاریخ و
تمامی این
موارد شامل
پردازش به تاریخ
اسلامی می
باشد.
نویسنده:
دکتر محمد ام
حزون
با
ترجمه: عادل حیدری
از سایت islamtxt.net
.................. ................. ............... ............... ............
با
تشکر از سایت
"جزیره دانش"
و سیروس غفاریان
و سایت "اسلام
تکس. نت" و
دکتر محمد
امحزون و عادل
حیدری/ سایت
خانه و خاطره/
سروش آذرت/
مهر ماه 1390 خورشیدی/
2011 میلادی/