با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

ترُکمن های زردپوست

 

 ترُکمانان ترُکمنستان

 

ترُکمن ها

ترکمن ها از مسلمان های سُنی حنفی هستند (پیروان امام ابو حنیفه) و از میان فرقه های مذهبی به فرقه ی نقشبندیه تمایل بیشتری دارند که به وسیله ی خواجه بهاءالدین محمد نقشبندی بخارایی پایه گذاری شد.

 

نقشبندیه/ صوفی/ مرُشد

نقشبندی ها پیروان خود را«صوفی»، مبلغان خود را «مرشد» و تعالیم مربوط به آن را «علم باطن» می دانند.

 

سلجوقی های ترُکمان

ترُکمن های سلجوقی نخستین گروه از ترُکمن ها هستند که اسلام آوردند (قرن 5 ه.ق). اما قبل از اسلام مانند سایر اقوام آسیای مرکزی تحت تأثیر تفکرات مختلف مذهبی بودند مثل: بودایی، مانوی، شمنی (شامانیسم)، طبیعت پرستی و باورهای خاصی داشتند که از آن جمله چنین است:

 

1- اعتقاد به تقدس آب: بر اساس این اعتقاد فرو رفتن در آب را- به منظور پرهیز از آلوده شدن آن، گناهی بزرگ می دانستند. (فروق سومر،اوغز لار، ص 25)

2- اعتقاد به تقدس آتش: از این جهت که آتش را مظهر پاکی و نابود کننده ی امراض می دانستند. ابن فضلان نخستین کسی است که از تقدس آتش در بین ترُکمن ها سخن می گوید: «در جرجانیه/ اورگنج هر کس بخواهد به کسی هدیه بدهد می گوید: من آتش خوبی در خانه دارم- سفر نامه. ص 70 » احترام به آتش و آب در بین ترُکمن ها چنان است که هنوز هم آن دو را با هم نمی آلایند و خاموش کردن آتش را به وسیله ی آب گناه می دانند.

3- اعتقاد به تقدس ارواح نیاکان: به خصوص روح بزرگان قوم. از این جهت برای مرده های خود احترام خاصی قائلند و همه ساله یاد و خاطره ی عزیز از دست رفته ی خود را گرامی می دارند.

4- اعتقاد به دنیای بعد از مرگ: بر این اساس لوازم شخصی خود مرده را با خود او دفن می کردند. ابن فضلان می نویسد: «ترکمن ها مرده های خود را در چاله ی بزرگی به شکل اتاق، دفن می کنند در حالی که لباس پوشیده اند، کمربند و کمان و شمشیرش را در کنارش نهاده اند. آن ها سقف گور را به شکل گنبدی می سازند که یوسکا نامیده می شود- سفرنامه ، ص73» آرمینوس وامبری نیز در سفرنامه ی خود به یوسکا اشاره کرده است. (درویش دروغین، ص 401) ابن فضلان در ادامه ی خاطرات خود می نویسد: «ترکمن ها پس از مراسم خاک سپاری به خانه ی مرده بر می گردند و از گوسفندان او به تعداد حاضرین ذبح کرده می خورند و اعتقاد دارند که این گوسفندان ذبح شده، دام های متوفی هستند در بهشت». از مراسم دیگر ترُکمن ها این بود که اگر متوفی شخص دلیر و جنگاور بود به تعداد کسانی که به دست او کشته شده اند، چوبی تراشیده بر سر قبر می گذاشتند به این معنی که این کشته ها در جهان دیگر نوکران او هستند.

5- اعتقاد به تقدس آسمان : به این علت که آسمان را مظهر ریزش باران می دانستند.

6- اعتقاد به خدایان متعدد: ترکمن ها خدای آسمانی را « تانگری» می گفتند و او را برترین خدایان می شمردند و برای «تانگری» مراسم خاصی داشتند. از دیگر خدایان مورد اعتقاد ترکمن ها عبارتند از: « خدای زمستان- خدای تابستان- خدای باران- خدای باد- خدای درخت- خدای مردم – خدای چهارپایان- خدای آب - خدای شب- خدای روز- خدای مرگ- خدای خورشید- خدای ماه – خدای زمین- الهه زمین و فراوانی. »

7- اعتقاد به اتوگن Etagen

8- اعتقاد به نیروهای طبیعی، کوه ها، رود ها، ارواح سرگردان و …

9- اعتقاد به شامانیسم : آیینی که مبتنی بود بر تصورات مبهم درباره ی خدای آسمان یعنی « تانگری». ترکمن ها بعد از پذیرش اسلام ، بخشی از آیین شمن ها را با تغییراتی در ظاهر و اجرای آن ، همچنان حفظ کردند و آن ، آیین پر خوانی است. پر خوانی یعنی کسی که برای نجات بیمار روانی از دست موجودات ناپاک ، دعای فراوان می خواند و همچون شمن ها در «شامانیسم» با شمشیر آخته و آتشین ، حرکاتی جنون آمیز مرتکب می شود. در تمام این مراسم نوازنده ای با « تامدره / دو تار» او را همراهی می کند.

10- اعتقاد به طبقات 17 گانه ی دنیا که «تانگری» یعنی خدای آسمان در طبقه ی هفدهم آن زندگی می کند.

11- اعتقاد به نیروهای نامرئی که بعضی از آن ها نسبت به آدمیزاد کینه و دشمنی دارند. از جمله ی این نیروهای نامرئی «اجنه» هستند که تا همین اواخر نیز ذهن ترکمن ها را به خود مشغول کرده بود و بر چند قسم هستند:

 

- جن سیاه: این جن اگر از سمت چپ بدن ضربه بزند قابل علاج است اما اگر از سمت راست بدن ضربه بزند؛ غیر قابل علاج است.

- جن کبوتر سیاه: ضربه ی ناشی از این جن ، غیر قابل علاج است.

- جن لوث: ضربه ی این جن مرگ آنی است.

- جن زنانه: این جن فقط به زن ها ضربه می زند. برای این که آن ها را تحت سلطه ی خود در آورد.

- جن تب آور: ضربه ی این جن، آدمی را دچار تب شدید می کند.

- جن باد: که ضربه اش صدایی شبیه زوزه ی باد تولید می کند.

- جن صحابه/ جن مسلمان: که هیچ آزاری ندارد.

- جن قاراقرناق/ کنیز سیاه: که چهره ای سیاه دارد و در حال شانه کردن موهای پیچ در پیچ خود در ساحل رودخانه ها ظاهر می شود و اگر کسی را بزند، جای ضربه او در بدن او باقی می ماند.

این جن ها معمولاٍ به صورت انسان، با قدی کوتاه، بدنی پوشیده از موهای زرد، پاهای سم دار، کمر قوزدار و چشم هایی که شیار آن، عمودی است در هنگام شب ظاهر می شوند و محل تظاهر آن ها؛ حمام های مخروبه، گورستان ها، زیر زمین ها، آب انبارهای کهنه و خانه های خالی است. ترکمن ها اعتقاد دارند که جن از اسلحه ی سرد مثل: چاقو و خنجر می ترسد و با دیدن این ابزارها فرار می کند. تنها راه مصونیت از جن رعایت موارد زیر است:

الف- پرهیز از ریختن نجاسات در معابر.

ب- پرهیز از پاشیدن آب داغ به معابر.

 

تعقل و تأمل درباره ی دو نکته ی فوق نشان می دهد که ترکمن ها به تأمین نظافت در جامعه اهمیت می دادند و مسائلی چون اعتقاد به جن، بهانه ای برای بهتر زیستن بوده است.

12- اعتقاد به قضا و قدر: ترکمن ها بسیاری از حوادث و اتفاقات را که در زنگی انسان ها اتفاق می افتد ناشی از نیرویی برتر می دانستند که از عواقب آن گریزی نیست. لاجرم با حوادث و اتفاقات به آسانی کنار می آمدند و کاسه ی چه کنم بر سر نمی زدند.

13- اعتقاد به تقدس باران: به این علت که باران را نمادی از سر سبزی و باروری زمین می دانستند. بر این اساس در خشکسالی ها مراسمی شبه مذهبی داشتند تحت عنوان «سؤیت قازان» یعنی دیگ شیری. این نام گذاری به این علت بود که «شیر» را نمادی از برکت و نعمت می شمردند.

 

(منبع: از سایت بانک اطلاعات پزشکی پاراسات و گزل صحرا)

 

.....   ........     ..........      ............         ..................

 

ترُکمان

- ترُکمن بمعنی «ترُک مانند» است (برهان) و لقب طايفه ای هم هست از ترُکان بی اعتدال. گويند اين طايفه از اولاد يافث بن نوح نيستند. (برهان)

- ترُکمان نام طايفه ای است معروف و مشهور از گرگان استراباد تا خوارزم و از آنجا تا بلخ و بخارا و سمرقند و مرو و سرخس. ايلات ايشان صحرانشینی کنند و به خيمه و خرگاه و آلاچيق، ييلاق و قشلاق گزينند و چندين طايفه اند و بعضی از ايشان در آذربايجان سالها سلطنت داشتند و در تواريخ مسطور است (از انجمن آرا)( آنندراج ).

- لقب طايفه ای معروف که در پايه فروتر از ترُکان اند. (آنندراج ) (بهار عجم ).

- نام قومی از ترُک ... و در سراج نوشته که چون اينها از ترُکان پايه کمتر دارند چنين موسوم شدند یعنی مانند ترُکان و بعضی نوشته که مرکب نيست (غياث اللغات ).

- طايفه ای از ترُکان صحرانشين که اکنون مطيع و منقاد و محکوم دولت روس اند و در ترُکستان متفرق باشد (ناظم الاطباء).

- ترُکمان يا ترُکمن نام قومی است ترُک در آسيای مرکزی. اين نام از قرن پنجم هجری (يازدهم ميلادی ) نخست به شکل جمع فارسی «ترُکمانان» توسط نويسندگان ايرانی مانند گرديزی و ابوالفضل بیهقی استعمال شده و بهمان معنی که اغز در ترُکی و غز در عربی و فارسی بکار رفته.

 

غُز ، اغُزان

- ميدانيم که غزُان نخست در مغولستان سکونت داشتند و در کتيبه های ارخون متعلق به قرن هشتم ميلادی ، ذکر ايشان در مغولستان رفته. اغزان مزبور را ترُک محسوب داشته اند نه ترُکمان.

- ترکمانان را فقط در جانب مغرب ياد کرده اند، نخست با تلفظ «توکومونگ» در دايرة المعارف چینی قرن هشتم ميلادی (تونگ تين فصل 193). بقول تونگ تين ، کلمه توکومنگ نام ديگريست که بکشور «سوک تاک» یعنی کشور «آلانان» اطلاق شده و اينان در آغاز تاريخ ميلادی در مشرق تا مسير سفلای سيردريا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم ه.ق (دهم ميلادی ) مقر اصلی اغزان بود.

- در کتب جغرافيایی عرب ، ترُکمان (الترکمان يا الترکمانيون) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی «اربيجاب » يا «سيرام » که موقع آن درست معلوم نيست ، آمده. در باب اصل کلمه ترُکمان در قرن پنجم اطلاعی نداشته و اينکه آن را از ترکيب فارسی «ترُک مانند» گرفته اند (محمد کاشغری ج 3 ص 307). وجه اشتقاقی عاميانه است (همين وجه اشتقاق در متن برهان نقل شده است ).

- بعلت مهاجرت های ترُکمانان بسوی مغرب ، زبان و قيافه آنان تعديل شد، بقسمی که بين ايشان و بقيه ترُکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند. امروزه ترُکمانان در آسيای مرکزی و شمال گرگان و خراسان سکونت دارند.

 

حکومت سلسله های ترُکمان در ایران دوره اسلامی

سلسله های ترُکمان که در ايران دوره اسلامی حکومت کرده اند عبارتند از:

 

1- قراقوينلو از 780 (بعضی از 810 ) تا 874 هجری قمری

2- آق قوينلو از 780 تا 980 هجری قمری

3- قاجاريه از 1174 تا 1304 شمسی

 

(منبع: لغت نامه دهخدا)

 

.....   ........     ..........      ............         ..................

 


 ملا نفس در ادبيات تركمن با عنوان «سلطان سرزمين عشق»

 

ملا نفس شاعر و نویسنده شهیر ترُکمن/ از 1225 تا 1277 ه.ق / سرآینده «زُهره و طاهر»

ملا نفس آخرین شاعر- داستان سرای دوره كلاسیک ادبیات ترُكمن بوده و اثر مشهور وی داستان عاشقانه ی « زهره- طاهر» است. «زهره و طاهر» كه از شاهكارهای ادبی ملا نفس به حساب می آید، شهرتی همپایه «لیلی و مجنون» در ادبیات فارسی دارد.

 

ادبیات ترُكمن در قرن سیزدهم صاحب فرزندی توانا به نام ملا نفس گردید. استاد ملا نفس در سال 1225 هـ.ق در «سرخس» به دنیا آمد و بخش اعظم عمر خود را در «مرو» گذراند. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در مكتب خانه های محلی، به ادامه تحصیل در مدارس شهر بخارا همت گماشت. ملا نفس با ادبیات زبانهای ترُكی ـ ترُكمنی و فارسی آشنایی كامل داشت. این آشنایی و نیز احاطه كامل وی بر ادبیات و فرهنگ عامه ترُكمن، در تک تک شعرهای ظریف و سرشار از احساس وی مشهود است.

 

از آثار برجسته ملا نفس باید به داستان «زهره و طاهر» كه از شاهكارهای ادبی ملا نفس به حساب می آید اشاره كرد. «زهره و طاهر» در ادبیات ترُكمنی داستانی است كه شهرتی همپایه «لیلی و مجنون» در ادبیات فارسی دارد. علاوه بر «زهره و طاهر»، در غزل مخمس نیز به مسائل اجتماعی نیز پرداخته است. وی در دوران سخت زندگی خود با بی عدالتی ها مبارزه كرده است. به عنوان مثال در شعر «نرگِزگین» یعنی (مردانه زندگی كن) به انسانها می گوید كه: «در برابر ظالمان و پولداران سر خود را خم نكنید». ملا نفس در حیات ادبی ترُكمن یكی از شخصیت های ممتاز است. در آغاز، او در یكی از دهات ناحیه مرو معلم مدرسه بود و بعدها بازرس مدارس شد. در داستان شاعرانه اش كه بنام «زهره و طاهر» مشهور است، به شرح حال دو دلداده جوان پرداخته و افكار محافظه كارانه والدین آنها را به باد انتقاد می گیرد. نمونه ای از ترجمه شعر ملا نفس شعر «نرگِزگین»: «ای دل بیا نصیحتی كنم، گر زندگی كنی سربلند باش، بشناس دوست و دشمنت را و از خانه ات با خبر باش، گر با دشمن می جنگی با مشتی آماده و پرُ زندگی كن، در زندگی مقاوم باش، یک سال مردانه زندگی كردن بهتر است كه چهل سال به خفت زندگی كنی ».

ملا نفس شاعری بود كه با مردم زیست و برای آنان قلم و سلاح در دست گرفت. وی پس از جراحتی كه در جنگ مرو (1276 هـ. ق با قاجاریه) برداشت در سال 1277 هـ. ق وفات یافت.

 

(منبع: سایت میهن بلاگ و محمود موحدان و سایت انجمن شعر و ادب ترُکمن)

 

.....   ........     ..........      ............         ..................

 

ترکمن قیز  زن ترُکمن قیرقیزی

 

طوايف ترُكمن ها 

تركمنها به قبايل و تيره های متعددی تقسيم می شوند كه در ذيل نام آنها را می آوريم: 

- عالی ایلی، - چاودار، - يمرلی، - ارساری، - سالور، - ساريق، - تكه، - يموت، - گوكلان.

 

اكنون به بررسی محل زندگی و خصوصيات آنها می پردازيم با توجه به اينكه بيشترين اطلاعات در كتابهای مختلف در مورد سه طايفه تركمن یعنی تكه، يموت و گوكلان آمده است در مورد ساير طوايف تركمن فقط به معرفی و توضیحی مختصر اكتفا می كنيم. 

 

ترُكمن های عالی ايل

آل ایلی يا علی ایلی ها عمدتاً در ناحية «اندخوی» در مرز شمالی افغانستان ساكن بودند، هرچند كه بخش كوچکی از اين قبيله در مرز شمالی و ايالات قوچان و دره گز ايران زندگی می كردند و تابع امير افغانستان بودند.

 

ترُكمن های چاودار

چاودار يا چوديرها در منطقه بين مانقشلاق و خيوه زندگی می كردند تيره‌های عمده آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و«بولدومساز» و«پرسو» و«گوگ‌جق مرو» متفرق می‌باشند.

 

ترُكمن های يمرلی

يمرلی ها در سمت شرقی آمودريا ساكن بودند.

 

ترُكمن های ارساری

اين قوم تركمن در ساحل چپ آمودريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساری ها یکی از قبايل كثيرالعده ترُكمن در آسيای ميانه بودند. بعد از غلبه روسها بر تركمنستان، اكثر ارساريها به دولت روسيه توسط بخارا خراج می پرداختند و تعداد کمی از آنها تبعه افغانستان بودند. اكثر آنها اسكان يافته بودند؛ آنها در روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و منتصب به چند تيره می شدند. الف- قارا: ب- باكول: ج- آلاچا، هـ - اوكا.

 

ترُكمن های سالور

سالورها یکی از قدیمی ترين قبايل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتی كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقيان از آسيای مركزی به غرب روی داد بيشتر بود. سالورها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب، می‌زيستند. و در اواخر دوران صفوی تركمنهای سالور در ناحيه «اتک» و «آخال» مسكن گرفتند. و بعد از مرگ نادرشاه حركت تدریجی خود را به سوی خراسان آغاز كردند. سالورها در دوران پادشاهی فتحعليشاه خود را به رود تجن رساندند. عباس ميرزا نايب السلطنه درگيريهای زيادی با اين اقوام داشته است. سرانجام وی برای ريشه كن كردن اين قوم در 12جمادی الثانی 1248هراهی سرخس شد و عده زيادی از سالورها را اسير كرده به مشهد آورد. تقسيم بندی طوایف ترکمنهای سالور به قرار ذيل است: الف- يلواج (يالاواچ) ب- قره‌مان ج- آنابوگلی. كه هر كدام از اين طوايف نيز خود به شعبات مختلفی تقسيم می شوند.

 

ترُكمن های ساريق

ساریقها یک قبيله قدیمی ديگری بودند كه در ناحية پنجده كنار رود مرغاب، شرق سالورها ساكن بودند. اينها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بعجله رو به كاهش گذاشته است. اين طايفه به قبايل متعددی با نامهای خراسانلی، بيراج، سوخته، آلاشا، هرزقی تقسيم می شوند كه هر كدام دارای شعبات مختلفی هستند. ساريق ها در كنار رودخانة مرغاب اشتغال دارند و به اين واسطه به زراعت و باغبانی می پردازند ، گله‌های زياد گوسفند و شتر كثير دارند كه نزدیکی رودخانه قاراتپه در دامنة شمال پاروپامسيوس خوراك فراوان به جهت آنها موجود است.

 

http://i11.tinypic.com/7xlokso.jpg اسب نژاد اصیل ترکمن تیره آخال تکه

 

ترُكمن های تكه ، بزرگترين قبيله ترُكمن ها

تكه بزرگترين و نيرومندترين قبيله ترُكمن هاست كه نفوذ آنها در كشورهای مجاور بلكه در ميان كل مردم ترُكمن محسوس بود. قدرت فزاينده تكه، رهبريت تركمن ها را به آنها داد. همانطوريكه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيانگر آن بود. آنها در آخال و واحه های مرو، و در سرتاسر كوير و اوزبوی، از نزدیک چاههای ايگدی گرفته تا مرزهای واحه خيوه می زيستند. زمانی اكثريت جمعيت تكه در سرزمين آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اينكه سدّی روی مرغاب ساخته شد، عده ای به واحه مرو انتقال يافتند، كه بدين ترتيب مرو از واحة آخال پرُ جمعيت‌تر گرديد. و بواسطه اسم محل سكنای خود موسوم به آخال تكه و تكه مرو شدند. علت انتقال تكه های مرو از واحة آخال فشار جمعيت و نداشتن زمينهای زراعی كافی و عدم وجود آذوقه در آخال بوده است كه یکی از رهبران تكه بنام قوشيدخان با زدن سدّی بر روی رودخانه مرغاب آن واحه را آباد می كند. و تكه های مرو در سال 1835 میلادی از آخال تكه جدا می‌شود و در مرو در كنار رودخانه مرغاب سکنی می گزينند. آنچه كه از آنها اطلاع در دسترس است اينكه در آن اوقات عدة زيادی از تركمن های تكه به راهنمایی اورازخان از زمين آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستای جيار كه در انتهای هری رود واقع است رسيدند. سی سال بعد تكه ها جنگ خونريزی را با ايرانيهایی داشتند كه از طرف قاجاريه جهت تنبيه و غارت آنها فرستاده شده بودند. در اين جنگ - كه به جنگ مرو معروف است- تكه ها شكست سختی را بر قشون قاجار وارد ساختند. بعد از شكست ايرانی ها، تركمن های تكه «تراكمة ساريق و سالور» را مطيع خود نمودند و تمام خاک مرو را تصرف كرده و خود را نه تنها از تبعيت ايرانيها خلاص كردند، بلكه از تبعيت اهل خيوه نيز بيرون آمدند. تكه ها كه از نيرومندترين و شجاعترين طايفة تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ايرانی و روسی مقاومتهای زيادی می كنند و شكست زيادی را به اين دو مهاجم قدرتمند و نيز حاكم خيوه وارد ميسازند. در مورد شجاعت تكه ها در «گرگان نامه» مسيح ذبیحی اينگونه آمده است كه : ««تنها تراكمة تكه سبب هستند كه روس ها با هزار زحمت وضع حاليه خود را در آسيای وسطي تحصيل نموده اند... و نتوانند روابط خود را در اين ممالك وسعت دهند... كار آسانی نخواهد بود كه روسها تراكمه تكه را به اطاعت درآورند. آنچه بيشتر اسباب صعوبت انقياد تراكمة تكه است نه تنها شجاعت آنهاست كه چندين دفعه علايم آنها به ظهور رسيده است بلكه ميل زياد آنها به آزادی می‌باشد.» 

 

مسكن دائمی تكه ها نوار باریکی بود كه در طول كوپت داغ، از قزل آروات تا گاوارز، و دشت حاصلخيز مرغاب قرار داشت. به گفته گرودكوف، اكثر دهات تكه مخصوصاً در آخال، بوسيلة ديوارهای گلی بلند احاطه شده و بصورت مكانهای استحكاماتی در مسير رودخانه ها، گاهی تك، بعضی اوقات بصورت جفت و حتی گروههای بزرگتر قرار داشتند. 

تكه ها به دو تيره عمده تقسيم می شوند به نامهای:

 - «توختاميش» (خود به دو تيره «بک» و «وكيل» منشعب می شوند كه از هر كدام تيره های متعدد ديگری انشعاب پيدا می‌كند.)

- و «اوتاميش» (نيز به دو تيره «سيچماز شامل» و «باخشی شامل» تقسيم می شوند كه هر كدام از آنها نيز به تيره های كوچكتری تقسيم می شوند.)

 

 خیوه و ترُکمنهای بایرام شالی

 

تركمن های يموت

يموت ها از قبايل قدیمی و پرُجمعيت ترُكمن است و آنها نيز به مانند تكه ها از طوايف نيرومند و شجاع ترُكمن هستند كه در مصاف جنگ با ايرانيان و تزارهای وحشی شجاعت و نيرومندی خود را بارها به ثبوت رسانيدند. يموت ها كثيرالعده و شديداً پراكنده شده‌اند و ساكن مناطق استرآباد تا كراسنوودسك (قزل سو) سواحل شرقی دريای خزر و اطراف خيوه بودند. در «گرگان نامه» مسيح ذبیحی در مورد معرفی ترُكمنها مطالب ارزنده ای آمده است كه مختصراً می‌آوريم: «در معرفی تركمن ها ‌ابتدا به آنهایی اشاره خواهيم نمود كه بيشتر در اطراف مشرق سکنی داشته و با روس ها بيشتر مربوط بوده و معروفتر از ديگران هستند. نزديك دريای خزر مابين رودخانه های اترک و گرگان، «تراكمه قره چوقا» كه اصلاً يموت هستند سکنی دارند و همچنين «تراكمه بايرام شالی» است كه قسمت بيشتر آن در خيوه هستند و حال آنكه به همه جهت به قدر هزار خانواده از تراكمة قره چوقا در خيوه می باشند. 

 

«تراكمه قره چوقا»

«تراكمه قره چوقا» كه در نزدیکی دريای خزر زندگی می نمايند به دو قسمت تقسيم می شوند:

-          يك قسمت آن «شريف جعفربای» می باشد كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل دريای خزر زندگی می كنند.

-          قسمت ديگر كه موسوم به «آق آتابای يا چونی» است به قدر هفت هزار خانواده است كه پهلو بلكه قدری بيشتر در طرف مشرق زندگی می‌كنند.

 

در ميان عامة يموت اين دو اسم مشهور مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چونی از چونی سخت عار می‌كشند و حمايت دارند و اتفاق و اتحاد ايشان در واقع سخت و موجب بسی حيرت است كه در حقيقت جزو اخلاق آنهاست. هر خصومت و رنجشی كه در ميان آنها حاصل می شود رنجش و خصومت ایلی است همين كه پای غير به ميان آمده تمام با هم متفق می شوند. در ميانة يموت نجبا را «ايگ» و نانجيب را «قول» می‌نامند. ايگ آنهایی هستند كه پدر و مادرشان يموتی است. قول آنهایی هستند كه پدرشان يموت و مادرشان از ولايت است.

 

سرزمين يموت محدود است از شمال به اترک، از مغرب به دريای خزر از جنوب به دهات اتك استرآباد یعنی بلوكات سدن رستاق، استراباد رستاق، كتول، فندرسك و سنگر، همه جا كنار جنگل علامت مرزی است و دشت پهناور ماوراء آن زير تسلط ترُكمن ها است. و از طرف مشرق به هرهر و ياس تپه و يك باريكه خاك بی طرفی كه بين اقامتگاههای يموت و گوگلان واقع است. 

 

نام ايل يموت ماخوذ از اسم يموت پسر اغوزجک است. يموت صاحب دو پسر به نامهای «اوتلی تمور» و «قوتلی تمور» بوده است، اتلی تمور جدّ عشاير يموت خيوه و قوتلی تمور جدّ مردم يموت ساكن در ايران هستند. يموتها در ايام چنگيزخان و تيمور لنگ اراضی فعلی را كه در دست دارند بدست آورده سکنی گرفتند. ... موقعی كه خاندان اتابكان حكمرانی می كردند يموت ها در منطقه شمال و شمال شرق ايران فعاليت های زيادی در ترُكمن كردن منطقه داشتند. 

 

محل استقرار اولیه يموت

عبارتند از:

- خوجه نفس - كمش تپه - خليج حسنقلی - چله كن (چهاركن) چكيشلر - اترک. 

در اينمورد رابينو می نويسد: «محلات ذيل بعضی از اقامتگاههای دایمی يموت است كه ذكری از آنها نشده است: 

- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبی اترک در 72 میلی شمال غربی بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28 ميل در مغرب بيرام الم. 

- پست مرزی ياغی الم هشت ميل در شمال غربی بيرام الوم. 

- چاتلی در هشت فرسنگی چكشلر و 32 میلی (هشت فرسخی) شمال غربی گنبد قابوس.

- سنگر تپه در نزدیکی مصب اترک در ده میلی شمال شرقی تازه آباد. 

- تازه آباد در ده میلی شمال گمش تپه كه دارای هشت نه خانه متعلق به ماهيگران تركمن. 

- آلتين تخماق تقريباً در نيم فرسخی دريا و دو فرسخی انچلی.

- گورک سفيد در دو میلی گمش تپه و دو میلی دريا.››

 
کلنل ييت می‌نويسد: «يموت ها ظاهراً مردمی با ايمان و نسبت به معتقدات خود پای بند بودند، حتی خان های همراه ما نيز چند مرتبه در روز نماز خود را بجای می آوردند.» آنها اعتقاد كاملی به كلام ا.. مجيد دارند. و در شهر صيام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروريات اسلامی نباشد روزه نمی‌خورند. به مشايخ و قضات و خوجه و صوفی خیلی احترام می‌كنند و نذورات برای آنها می برند. 

بعد از قتل عام يموت های خيوه توسط روس ها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ايران در هم شكست. قسمتی از يموت ها تسليم روس و قسمتی ديگر تسليم ايران شدند. در آن تاريخ آنها تقريباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خيوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ايران و ساحل شرقی دريای خزر زندگی می كردند. 

در گرگان نامه آمده است: «بزرگتر و متمول‌تر و متمدن ترين تمام طوايف يموت اول طايفة جعفربای و ثانيا طايفة آتابای است. ولی هيچ طايفه به تمول و تمدن جعفربای نمی‌رسد» و عدة يموت‌ها تقريباً هفت هزار خانوار است، كه یک سوم صحرانشين اند و بقيه اقامتگاه ثابت دارند، جعفربای ها ملاح و ماهيگر و تجار قبيله اند و وضع كارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتابای داز و دوجی و یلقی قرار دارند. پست‌تر از همه چارواهای بيابانی و سركش و فقير تيره های قان يوخمز و ايگدر می‌باشند، كه فقط معاش روزانه را در چادرهای خود موجود دارند.

تيره داز به افسانه‌هایی اعتقاد دارند كه به موجب آن ايشان از بازماندگان خاندان پادشاهی هستند. همسايگان آنها نيز ايشان را ارجمندترين تيره قبيلة يموت می‌شمارند. قبيله های يموت از حدود غربی به مشرق به ترتيب ذيل مقيم هستند. جعفربای، آتابای، یلقی، داز، دوجی، بكه، بهلكه، بدراق، ايمير، كوچك، سلاخ، قجق، قان يوخمز و ايگدير. تراكمه جعفربای چون در سواحل سکنی دارند سابقاً اسباب واهمة ايرانيانی بوده اند كه در سواحل دريای خزر سکنی دارند و ايراني ها آنها را سارقين دريا و اشرار می پنداشتند.

 

 ماهیگیر ترُکمنی

 

ترُكمن های گوکلان

گوگلان اسمی است با مسمی، زيرا كه گوگلان مشتق از دو كلمة گوک و لان و گوک به ترُکی سبز و لان به معنی جايگاه است. قبيلة گوكلان سرزمين محدودی را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه آنها از ياس‌تپه در ساحل جنوبی رودخانه در مغرب تا سرچشمة گرگان رود در یلی چشمه و دهنة گرگان رود در تنگراه و يا تخميناً از طول جغرافيايي 55 تا 56 درجة‌ شرقی می‌باشد. شهرهایی كه اراضی گوگلان را در جلگة گرگان مشروب می سازند، عبارتند از: آب حاجي لر، كچه قره شور كه از قلعه كافه و دوزين جاری می شوند و آب بانيل از وامنان و آب چقربيگدلي از دهنة فارسيان و فيرنگ و آب اوبه خالّي خان از دهنة تنگراه. مردم گوگلان افرادی كشاورز و در عادات خود مانند باديه نشين ها نيستند. اينان در همان چادرهای نمدی ترُكمن زندگی می كردند، اما دير و بندرت اوبه يا محل سكونت خود را عوض می كردند و در نتيجه محلي كه آنها در آن بسر ميبردند بسيار كثيف و نامناسب مي نمود. با روسيه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ابريشمي دارند و درخت توت پرورش مي دهند و كرم ابريشم تربيت مي كنند و قدري نيز ترياك مي كارند و به استعمال آن نيز سخت معتادند. مصنوعات ايشان فقط نمد و فرشهای زبر و مقداری پارچة ابريشمي است. مردمش مطيع‌تر از يموت و در خط رعيتي و زراعت طرف نسبت با يموت نيستند. آرمينيوس وامبری درباره گوگلانها می نويسد: «اگر بخواهم از روی وضعيتي كه داشتند و مناسباتي كه بين آنها و همسايگانشان برقرار بود قضاوت نمايم بايد آنها را بديدة صلح‌جوترين و متمدن‌ترين تركمن ها نگاه كنم و به همين عنوان معرفي نمايم. غالب آنها از روی ميل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ايران می دانند.»

بهر حال اراضي گوكلان حاصلخيز و قابل، هوايش سلامت و نسبت به هوای يموت ييلاق و دارای چشمه سارهای زيادی است. و يكي از زيباترين مناطق شمال خراسان است. ولي بواسطه كمي جمعيت فرسخ ها از اراضي ايشان عاطل و بي حاصل مانده است. كلنل ييت كه سفری به ميان گوكلان ها داشته و آنها را از نزديك مشاهده كرده است می نويسد: «به نظر می‌رسيد كه آنها تيره‌های بسيار متفاوتی از تكه ها، ارساری ها و ساير تركمن های ديگری كه تا آن موقع ديده بودم باشند. بعضي از آنها بور و تعدادي نيز زرد پريده رنگ بودند و در مقايسه با تكه‌ها و ساريك‌ها ريش‌های پرُتری داشتند آنها اسبهای بهتری را سوار بودند و كلاههايي از پوست بره، تقريباً بزرگتر و پهن تر از كلاههای عادی بر سر داشتند. درون آلاچيق‌های آنها نيز وضع خوبی نداشت، از قالي های زيبایی كه تكه‌ها و ساريك‌ها بر كف چادر فرش می كنند و يا كيف هایی كه بر ديوار مي آويزند، خبری نبود، علت اين امر، فقر يا نداری آنها نبود، چون وضع خوبی داشتند بعضي از سران آنها ثروت زيادی داشتند، از جمله سبحان قلي‌خان رئيس «ابه‌های شغال تپه» بلكه علت آن اين است كه گوکلان ها مانند طايفه های ديگر هنر قاليبافی و كيف بافی و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمينه صنايع دستي نمدبافي مي باشد و نيز آنها همواره ساده زندگی می كردند و به بكار بردن اشياء قيمتي در منازل خود اشتياق نداشتند. گوكلان ها پيش از طوايف ديگر ترُكمن مطيع ايرانيان شدند زيرا «آنان در سرزميني كه به سر ميبردند به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگی آرامي نداشتند و پيش از آنكه ايران آنها را تسليم خود كند مورد تهاجم آقا محمدخان (پادشاه ايران) و محمد امين خان (حاكم خيوه) قرار گرفتند و تا حدود زيادی نابود شده بودند. بدين طريق آنها چاره ای جز تسليم شدن به شاه ايران در اوائل دهة 1840 نداشتند.» 

 

طوايف و قبايل مقدس تركمن ها 

غير از طوايف و تیره های مختلف ترُكمن، ترُكمن ها دارای چهار طايفه ديگری موسوم به اولاد هستند. اين طوايف چهارگانه اولاد از طوايف مقدس تركمن به شمار می آيند. زيرا آنها خود را از نسل خلفای راشدين «رضي الله تعالي عنهم اجمعين» می دانند. اين طوايف عبارتند از:

 

1- شيخ از نسل حضرت ابوبكر صديق (رض)

2- مخدم (مختوم) از نسل حضرت عمر فاروق (رض)

3- آتا از نسل حضرت عثمان ذی النورين (رض)

4- خوجه از نسل حضرت علی مرتضی (رض).

 

اين طوايف چهارگانه كه از چهار يار پيامبر(ص) انشعاب يافته اند بخاطر اينكه چهار يار از ياران و خويشاوندان نزديك رسول اكرم (ص) مي باشند اولاد آنها در نزد تركمن ها مقدس شمرده مي‌شوند. چرا كه حضرت ابوبكر(ع) پدر زن پيامبر اكرم(ص) مي‌ باشد، حضرت عمر(ع) هم پدر زن پيامبر اكرم(ص) و از طرف ديگر داماد حضرت علي(ع) مي باشد. حضرت عثمان (ع) و حضرت علي(ع) هر دو داماد پيامبر اكرم (ص) مي باشند. و روايت است كه مي گويند آنها (اولاد) براي تبليغ دين مبين اسلام و از طرف ديگر بعلت فرار از ظلم و جور خلفای اموی به ميان تركمن ها آمده اند. و تركمن ها به آنها اولاد گفته و احترام بسيار زيادي نسبت به آنها قائل بودند و هستند. از ميان اين طوايف، آتا و خوجه پر نفوذترين آنها هستند. به جهت اينكه فرزندان اين دو طايفه از نوادگان و اهل بيت رسول اكرم(ص) محسوب مي شوند. 
در كتاب
«ايرانيان تركمن» آمده است: «گروهي از تركمنها نيز به اولاد مشهورند. آيرونز آنها را قبايل مقدس مي‌نامد. اين گروه به چهار قسمت تقسيم مي شود كه هر كدام از آنها خود را فرزندان يكي از خلفاي راشدين (رض) مي دانند. اين تنها گروهي است كه در عين ترُكمن بودن در شجرة اصلي تركمنها جای ندارد». آنها در هنگام جنگهای قبيله ای بين تركمن ها و حتي در سخت ترين شرايط مي توانستند آزادانه در ميان تمام طوايف متخاصم رفت و آمد نمايند و در دعوای آنها ميانجيگری مي كردند و بارها همين اولادها جدال‌ها و ستيزهای بزرگي را در ميان طوايف تركمن خنثي نموده و بين گروههاي متخاصم آشتي ايجاد نمودند. ويليام آيرونز در مورد طوايف مقدس و محل آنها مي نويسد:  «همواره يك كانال ارتباط ميان طوايف متخاصم حفظ مي گرديد كه مي‌شداز آن براي برقراري صلح و نيز انجام ساير مقاصد استفاده كرد. اين كانال ارتباطي عبارت از قبايل كوچكي بود كه ادعا مي كردند از اعقاب خلفاي راشدين هستند. تمام قبايل معمولي تركمن همواره با اين قبايل داراي تبار مقدس مناسبات صلح آميز داشتند، زيرا به اعتقاد تركمنهاي معمولي، ياغي شدن آنها موجب عقوبت شديد الهي بود. اعتقاد به اين عقوبت مي توانست نه فقط از ياغي شدن بلكه از عمل خصومت آميز غيرموجه عليه هر يك از اعضاي قبايل مقدس جلوگيري كند. هنوز هم حكايت هاي متعددي درباره ديوانه شدن كساني كه اشتباهاً بجای تركمن های معمولي به قبايل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل مي شود. بنابراين اعضای قبايل مقدس كه اولاد خوانده می شوند، مي‌توانستند به منظور تجارت يا بعنوان پيكهاي سياسي آزادانه در بين گروه هاي متخاصم رفت ‌و آمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در جهت برقراري صلح ميان قبايل متخاصم اقدام نمايند. اين نقشي بود كه تا اندازه‌اي از همه گروههاي بي طرف انتظار مي‌رفت، ليكن الزام اولادها به ايفاي اين نقش از ديگران بيشتر بود. افراد مطلع مي‌گفتند، پس از آن كه حمله اي به گروههاي خصم صورت مي‌گرفت، اولادها گهگاه به دفاع از قربانيان حمله برمي خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستي آنان خواستار پس دادن بخشي از احشامشان مي شدند. گفته مي‌شود گاه بخشي از اموال غارتي واقعاً مسترد مي گرديد، اما هيچگاه تمام آنرا پس نميدادند. وقتي ميان دو طايفه خصومتهايي با ابعاد بزرگتر از گوسفند دزدي درمي‌گرفت اولادها ميان گروه‌هاي متخاصم رفت و آمد مي‌كردند و خواهان برقراري صلح و آرامش می شدند. البته آنان هميشه در كوششهاي خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، بعنوان يك كانال سياسي، براي تمام يموت ها ارزشمند بود و بخش مهمي از ساختار سياسي سنتي آنان را تشكيل مي داد» کلنل ييت مي نويسد: «مي‌گفتند كه يموت ها به انتقام اسبي كه گوكلان ها از آنها دزديده بودند، سعي داشتند تا به آنها ضربه اي بزنند، اما تنها چيزي كه آنها به آن برمي‌خورند دختر بچه‌اي بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه مي برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنيمت بردند به اميد اينكه شايد گوكلان ها براي باز پس گرفتن وي راضي شوند تا مبلغي را به آنها بپردازند، از بدشانسي آنها اين دختر متعلق به خواجه يا سيد بود و زماني كه پدر وي براي بازپس گرفتن او نزد يموت ها رفت آنها بدون طلب چيزي دختر را به وي پس دادند، بسيار جالب بود كه تركمن ها اينقدر به خواجه يا سيد خود احترام مي گذاشتند و اموال متعلق به وي را مقدس مي‌دانستند و زماني كه چيزي را به سرقت مي بردند و معلوم مي‌شد كه از آن سيد است خيلي زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام مي كردند. تركمن هاي سيد مختارند تا آزادانه بين قبايل مختلف رفت ‌و آمد كنند. ... اينان بسار مورد احترام يموت ها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمي گيرند.» كلنل چارلز ادوارد ييت داستانی را بيان می كند كه در آن گروهی از يموتهاي قان يوخمز و ايگدر براي غارت به طرف گوكلان رفته و مقادير زيادي از گوسفندان آنها را غارت كردند و با پيروزي و خوشحالي به دهكده برگشتند: «بلافاصله بعد از رسيدن به دهكده، هر يك از افراد سهم خود را از غنيمت بدست آمده صاحب شدند، اما چيزي نگذشت كه نگراني ها شروع شده و شك و ترديد بر دلها مستولي گرديد، روی گوسفندان علامتي مشاهده شد كه بر اساس آن گمان مي رفت آنها به خواجه يا سيدي تعلق داشته باشند، بهر حال اين موضوع صحت پيدا كرد و اولين چيزي كه در اين خصوص شنيدم اين بود كه خواجه يا سيدها براي باز پس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسيار اظهار ندامت مي كرد از اينكه چرا بعد از مدتي كه غارتگري را كنار گذاشته بود بار ديگر خود را آلوده اين كار كرده است، بقيه افراد گروه نيز به نوبة خود آنچه را كه بدست آورده بودند بازپس دادند. يكي از آنها كه از فرط خوشحالي با كشتن يكي از گوسفندان در شب قبل دلي از عزا درآورده بود، ناچار گرديد تا يكي از گوسفندان خود را مايه بگذارد و اين تمام چيزي بود كه از اين غارت نصيب وي گرديد. ترسي كه يموت ها از سيدها دارند بسيار تعجب آور است، به محض آنكه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سيد است نسبت به پس دادن آن اقدام مي كنند، تا مورد لعن و نفرين قرار نگيرند.» اين احترام و قداست سيدها نه تنها در ميان يموت بلكه در ميان تمامي طوايف تركمن همواره برقرار بوده است و حتي هم اكنون در ميان تركمن ها قبايل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زيادي برخوردار هستند. بطوريكه در ميان تركمن ها ضرب المثلي است كه مي گويند ««اولادينگ ايتيني كشكي گورمه»» يعني حتي سگ سيد را كشكي نبين. و اين ضرب المثل بخاطر ترس آنها از لعن و نفرين سيدها مي باشد.

 

اغوذ خان جد ترُکمانان

گروههایی كه هم اكنون «تركمن» ناميده می شوند قبلا «غز» ، «غوذ» ، و يا «اغوذ» ناميده می شدند كه از نام جد مشترک آنها یعنی «اغوذ خان» گرفته شده بود ، در اينكه چرا آنها تركمن ناميده می شدند ، دليل قانع كننده ای وجود ندارد ، تنها در كتب قدیمی به اين مطلب بر می خوريم كه ترُكمن ها در جواب «تو کی هستی ؟» می گفتند «ترُک من» یعنی من ترُكم و نيز گفته شده است كه لفظ تركمن برای تمايز آنها از ترُكها به آنها داده شده است كه نخست «ترُک مانند» بوده و در اثر كاربرد در طی زمان و به مرور «ترُكمن» تغيير شكل يافته است. به هر صورت ، تركمن ها گروهی زرد پوست بوده اند كه نخست در مغولستان سكونت داشته اند و سپس كم و بيش به طرف غرب منطقه و ترُكمنستان آمده اند ، در ضمن در طی زمان به تدريج با غير ترُكمن ها مخلوط شده اند .

در «برهان قاطع» آمده است كه اغوذ ها (تركمن ها) ، نخست در مغولستان زندگی می كردند. در كتيبه ی اورخان كه متعلق به قرن هشتم است از آنها ذكر شده است ، ولی مورخان آنها را ترُک و نه ترُكمن ، به حساب آورده اند.

در دايره المعارف چيني قرن هشتم گفته شده است كه ترُكمن ها در غرب زندگي كرده و در آنجا « تو - كو – مونگ » خوانده می شدند از طرفی می توان گفت كه « تو - كو – مونگ » نام ديگر كشور « آلان » است كه مردم «اغوذ» در قرن دهم در آنجا زندگی میكردند ، در حال حاضر تركمن ها در کشور ترُكمنستان و ترُكمن صحرای ايران زندگی می كنند. بعضی از گروههای ترُكمن نيز در افغانستان ساكنند ، گروهی از ترُكمن ها دريای خزر را دور زده و هم اكنون در تركيه و عراق و شهر کرکوک به سر می برند.

 

 سه شرط اساسی ترُکمن بودن

1- هر ترُكمن بايد در شجره ی ترُكمن ها جای داشته و يا اينكه از نوادگان فرزندان دست دوم تركمن باشد.

2- بايد بتواند به لهجه ترُکمنی صحبت بكند.

3- سرانجام مسلمان سنی حنفی باشد.

 

ترُکمن های زردپوست

ترُكمن ها گروهی از زردپوستان آسيای ميانه هستند كه به دلايل گوناگون طبيعي و اجتماعی به طرف جنوب منطقه هجوم آورده اند ، اين گروه در مناطق ترُكمنستان واقع در جماهير شوروی سابق و تركمن صحرای ايران ساكن شده اند. آنان دارای جدّی افسانه یی به نام «اغوذ خا » ( Oghuz Khan ) هستند ، كه تمام گروهها و زير گروههای ترُكمن از او منشعب شده اند. ترُكمن های مسلمان، از شاخه ی حنفي و اهل سنت بوده و به لهجه ترُكمني كه متعلق به گروه زباني «اغوذ» يا «ترُكي جنوب غربي» بوده و به زبان های آذربايجاني و ترُكي استامبولی نزدیک است صحبت می كنند ( منگز « Menges‌ » ، 1967‌) .

از لحاظ فرهنگی و اجتماعی مشابهات زيادی با زردپوستان آسيای ميانه مانند گروههای قزاق و قرقيز دارند ( آيرونز « Irons » ، 1975). تركمنها در طی ساليان دراز با گروههای بومی مخلوط شده اند بازسازی تاريخ تركمنها بسيار مشكل است ، ( ابوالقاضي بهادر خان ، 1907 ).

خان خيوه در قرن يازدهم راجع به شجره ترُكمن ها كتابی نوشته است ، بر طبق منابع شفاهی و شجره یی ، ترُكمن ها در منطقه شمال درياچه « ايشيق » (Ishiq gel) در حدود شش هزار سال پيش زندگی می كرده اند (بوگوليوبف«Bogoliouboff» ،1979 ) . منابع فوق نشان مي دهد كه ترُكمن ها متعلق به شمال مغولستان بوده اند. بيشتر مورخان عقيده دارند كه ترُكمن ها از مشرق (خاور زمين) مهاجرت كرده اند. آنها در قرن ششم ميلادی در نزدیکی سيردريا (سيحون) می زيسته اند و بعدا به قسمتهای جنوبی آمودريا (جيحون) و مرو مهاجرت كرده اند.

 

(منبع: سایت فرهنگستان ترُکمن و رسول چوکان)

 

......   .........    ............      ...............       ..................       ......................

 

با تشکر از سایت بانک اطلاعات پزشکی پاراسات و گُزل صحرا / سایت میهن بلاگ و آقای محمود موحدان از استان گلستان/ سایت لغت نامه دهخدا / سایت فرهنگستان ترُکمن و رسول چوکان/ سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ شهریور ماه 1391 خورشیدی (شمسی)/ 2012 میلادی/