با سلام.

به سایت خانه و خاطره خوش آمدید.

 

یاسرعرفات (ابوعمار سیّد الشهداء)

 

 ابوعمار- ياسرعرفات- سيدالشهداء فلسطين؛

 

محمد ياسر عبدالرحمن عبدالرئوف عرفات القدوه الحسینی معروف به ابوعمار

 (از 24 آگوست 1929 تا 11 نوامبر 2004 میلادی)

 

یاسرعرفات، نماد مبارزه و هویت ملت فلسطین

دوران حیات سیاسی و غیرسیاسی یاسرعرفات موضوع كتاب‌ها و مقالات متعددی بوده است. دورانی كه بالاخره پس از سا‌ل‌ها به انتها رسید و با پایان این دوران فصل جدیدی در حیات سیاسی ملت فلسطین گشوده شده است. عرفات همواره به عنوان نماد مبارزه ملت فلسطین و هویت این ملت در عرصه بین‌الملل مطرح بود و هر چند خطاهای فاحشی در تحقق بخشیدن به آرمان ملت فلسطین مرتكب شد و از در سازش با رژیم اسراییل درآمد، اما همواره بر اساس تفسیر و نظر خود از مبارزه، برای تشكیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت‌المقدس كوشا و راسخ بود و هرگز از این آرمان خود كوتاه نیامد.

 

 محمد ياسر عبدالرحمن عبدالرؤوف عرفات القدوة الحسینی معروف به ابوعمار؛

 

«هفت زندگینامه یاسرعرفات»

بعضی از اطلاعات پایه زندگی عرفات نظیر زمان و مكان تولد او مورد اختلاف مورخان و زندگینامه نویسان بوده است. یكی از مهمترین زندگینامه‌هایی كه در سال 1997 میلادی درباره‌ی یاسر عرفات نوشته شد كتابی است با عنوان “هفت زندگینامه یاسر عرفات” نوشته كریستوف بولتانسكی و جهان الطهری. به گزارش دفتر مطالعات بین‌الملل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) بر اساس كتاب مذكور یاسرعرفات در سال 1929 میلادی در مصر به دنیا آمد. پدر او در آن زمان در كشور مصر به فعاليت‌‏های بازرگانی اشتغال داشت و مادرش متعلق به یکی از خانواده‌‏های قدیمی فلسطینی از شهر بيت‌‏المقدس بود. زمانی كه "ياسر عرفات" پنج سال بيشتر نداشت، مادر خود را از دست داد و پس از آن به مدت چهار سال نزد دایی‌‏اش در بيت‌‏المقدس زندگی می‌‏كرد. و به اين صورت بود كه وی آموزش‌‏های اوليه را با قوانين انگلیسی گذراند كه اصولا مردم فلسطين علاقه‌‏ای به آن ندارند. "ياسر عرفات" همواره میگفت، از كوچکی خود خاطرات زيادی به ياد ندارد اما هيچ‌‏گاه آن شبی را كه سربازان انگلیسی به خانه دایی او حمله كرده و افراد خانواده‌‏اش را مورد ضرب و شتم قرار داده و اثاثيه خانه شان را شكستند، از ياد نمی‌‏برد. سرانجام پس از چهار سال زندگی در اوشليم پدرش، او را نزد خود به قاهره آورد و از آن زمان بود كه خواهر بزرگترش مراقبت از او را به عهده گرفت. در سال 1952 میلادی زمانی‌‏كه "عرفات" 23 ساله بود، پدر خود را نيز از دست داد، ‌‏اما از آنجایی‌‏كه پدر "عرفات" هيچ‌‏گاه به فرزندانش نزدیک نبود، او حتی در مراسم تشييع جنازه پدرش نيز شركت نكرد. "عرفات" پيش از آن‌‏كه به سن 17 سالگی برسد، در خدمت نظام فلسطینی‌‏ها برای مبارزه عليه انگليس و اسرائيل حاضر شده بود. بعدها در سن 19 سالگی همزمان با آغاز جنگ اعراب و اسرائيل، تحصيل خود در دانشگاه قاهره را با هدف جنگ در مناطق اشغالی به خصوص غزه ترک كرد. او تا سن 29 سالگی در قاهره زندگی كرد.

 

حیات سیاسی یاسرعرفات

عرفات در سالهای 1948 تا 1949 میلادی در قالب یک گروه مصری علیه اسراییل مبارزه می‌كرد. در سال 1951 میلادی تحصیلات خود را در دانشگاه ملک فواد قاهره در رشته مهندسی اجتماعی پی‌گیری كرد و همچنین موفق شد در ساخت و انفجار بمب تخصص كسب كند. از سال 1952 تا 1956 میلادی ریاست اتحادیه دانشجویان فلسطینی را بر عهده داشت. در سال 1956 میلادی به عنوان یک افسر ذخیره برای جنگ علیه فرانسه، انگلیس و اسراییل به ارتش مصر ملحق شد.

 

 آرم جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین (فتح)؛

 

آشنایی یاسرعرفات با ابوجهاد در کویت/ 1958 میلادی

تاسیس جنبش آزادیبخش ملی فلسطین (فتح)/ 1959 میلادی

پس از پايان تحصيلات "عرفات" در سال 1958 میلادی برای كار به كويت رفت و اقدام به تاسيس یک شركت مهندسی نمود و در همانجا بود كه با ابوجهاد آشنا شد. عرفات در كویت ایده تاسیس «جنبش آزادی بخش میهنی فلسطین» (فتح) را مطرح كرد. او از كویت به فلسطین رفت. در فلسطین با سه گروه فعال فلسطینی ملاقات و جنبش فتح را، كه یک شبكه زيرزمینی بود، در 1959 میلادی بنیان نهاد. آن‌‏ها به طور همزمان، اقدام به چاپ یک مجله سياسی كه بيشتر مطالب آن ضد ارتش اسرائيل بود، كردند.

 

 ابو عمار یاسرعرفات بهنگام آموزش اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO

 

تاسیس سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO) / 1 ژانویه  1965 میلادی/ 11 دی ماه 1344 خورشیدی

در سال 1963 میلادی جنبش فتح یک ساختار تکاوری منظم را در کرانه باختری رود اردن ایجاد کرده و در دسامبر 1964 میلادی نخستین عملیات نظامی خود را با انفجار یک کارخانه تصفیه آب در اسرائیل به انجام رساندند.

 

و در همین سال 1964 میلادی "عرفات" كويت را با هدف گسترش جنبش انقلابی خود ترک نموده و شروع به توسعه و تقويت سازمان فتح در اردن و دیگر کشورهای عربی نمود. وی هم‌‏چنين در اول ژانویه سال 1965 میلادی با حمايت ديگر گروه‌‏های عرب، سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين (PLO) را در بیت المقدس شرقی تاسيس نمود که به تایید لیگ کشورهای عربی نیز رسید. اهداف (PLO) یا «سازمان آزادیبخش فلسطین»، همبستگی و اتحاد اعراب در مقابل اسراییل و رسیدن به آزادی فلسطین اعلام شد. در همین سال نیز یاسرعرفات به دبير کلی سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين (PLO) انتخاب شد و از همان زمان بود كه آموزش اعضای اين سازمان توسط او آغاز شد.

 

یکی از اهداف اصلی "عرفات"، توسعه همه جانبه سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين در كشورهای عربی و به خصوص همسايگان اسرائيل بود. به همين دليل پس از مدت کمی شاخه اين سازمان در لبنان نيز گسترش پيدا كرده و سپس مركز آن به تونس منتقل شد. وی در یکی از سفرهايش به اين كشور مورد سوء قصد جدی ماموران اسراییلی قرار گرفت كه خوشبختانه نجات يافت. "عرفات" بيشتر مدت زندگی‌‏اش را در سفر از كشوری به كشور ديگر گذراند تا شايد بتواند به اين طريق مشكلات فلسطینی‌‏ها را مطرح كرده و در حل آن‌‏ها كوشش نمايد.

 

 نیروهای اسراییلی بهمراه اسیران جنگی مصری بسوی کانال سوئز؛ 9 یونی 1967 میلادی؛

 

جنگهای 6 روزه اعراب و اسراییل/ 1967 میلادی

شروع جنگهای شش روزه اسراییل با کشورهای مصر، اردن و سوریه در 5 یونی 1967 بوده و تا 10 یونی 1967 میلادی ادامه داشت. جنگهای شش روزه، سومین جنگ میان اعراب و اسراییل بعد از اعلام استقلال کشور اسراییل یود(اولین جنگ، جنگ بخاطر استقلال کشور اسراییل میان اسراییل در مقابل فلسطینی ها، پادشاهی مصر، سوریه، لبنان، اردن و عراق که از 1947 تا 1949 میلادی طول کشیده؛ دومین جنگ در سال 1956 میلادی بخاطر دولتی کردن/ ملی کردن کانال سوئز(کانال سوئز در آن تاریخ تعلق به یک شرکت انگلیسی-فرانسوی داشت) توسط مصر و جمال عبدالناصر بوده که رقیبانش کشورهای انگلیس، فرانسه و اسراییل و آمریکا بودند و سومین جنگ، جنگهای 6 روزه 1967 میلادی بود). 

 

علت بروز جنگهای 6 روزه اعراب و اسراییل، بستن «تنگه تیران» که در منتهی الیه جنوب شرقی صحرای سینایی قرار دارد، توسط مصر و جمال عبدالناصر بود. این تنگه دریای احمر را با خلیج آکابا وصل میکند و با بسته شدن «تنگه تیران» راه کشتی های اسراییل از جنوب با اقیانوس هتد قطع میشد. سپس عبدالناصر 100 هزار نفر از نیروهای زمینی اش را با 1000 تانک بسوی صحرای سینایی و مرزهای اسراییل فرستاد که با عکس العملهای سریع نیروی هوایی و ارتش زمینی اسراییل روبرو شد و در همان روزهای اول تهاجم مصریان با شکست مواجه شد و اسراییل نیز از فرصت استفاده کرده بعد از غلبه برعلیه نیروهای اردن و سوریه صحرای سینایی، نوار غزه، بیت المقدس شرقی و کرانه باختری رود اردن، بلندیهای جولان، که تعلق به سوریه داشت را به تصرف خود درآورد.

 

شروع و پایان جنگهای 6 روزه اعراب و اسراییل در 1967 میلادی

در 14 مه 1967 میلادی اسراییل مطلع شد که نیروهای نظامی مصر در حالت آماده باش قرار گرفته‌اند و مصر در حال متمرکز کردن نیروهای خود در صحرای سینایی است. به دستور سپهبد عبدالحکیم عامر در فرمان رزمی شماره 1 نیروهای نظامی مصر از ساعت 14:30 روز 14 مه 1967 میلادی برای جنگ در حالت آماده باش کامل قرار گرفتند.

 

روز 15 مه (25 اردیبهشت ماه) نخست وزیر اسراییل دستور داد تا تعدادی از واحد‌های زرهی برای تقویت جبهه سینایی به مرزهای آن منطقه اعزام شوند. در 16 مه جمال عبدالناصر در نامه‌ای به سازمان ملل خواستار خروج نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد از منطقه حایل مرزی میان مصر و اسراییل می‌شود. مضمون نامه به این شرح است که: «مصر برای مقابله احتمالی با هر گونه تهدید نظامی اسراییل علیه کشورهای عربی در حال متمرکز کردن نیروهای خود در امتداد مرز با اسراییل است و به همین دلیل لازم است نیروهای پاسدار صلح فورا منطقه را ترک کنند.» در همان روز رادیو قاهره اعلام کرد که «بقای اسراییل بیش از حدّ طول کشیده، ما از تهاجم اسراییل استقبال می‌کنیم. ما از جنگی که مدتها انتظارش را کشیده‌ایم استقبال می‌کنیم. نقطه اوج فرا رسیده ‌است. زمان جنگی که نابودی اسراییل را به همراه دارد فرا رسیده ‌است.».

 

در 18 مه مصر مجددا از سازمان ملل خواست تا نیروهای پاسدار صلح را از منطقه خارج کند. بحران با خارج شدن نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد از صحرای سینایی در 19 مه تشدید شد. پس از خارج شدن این نیروها، دولت مصر به رهبری جمال عبدالناصر به استقرار و وارد کردن نیروهای بیشتر به صحرای سینایی ادامه داد و نیروها و جنگ‌افزارها بر مرز اسرائیل متمرکز شدند. در 22 می، مصر با بستن تنگه تیران یا خلیج عقبه که در دریای سرخ قرار دارد، این راه آبی را بر کشتیهای اسرائیلی بست و بندر تازه‌ بنیاد آنزمان بندر ایلات - که در جنوبی‌ترین بخش اسرائیل قرار دارد - را عملاً به حالت تعطیل درآورد. خلیج عقبه تنها راه ارتباطی دریایی اسراییل با شرق بود. اسراییل نفت خود را از عمده‌ ترین شریک نفتی خود یعنی ایران از همین طریق وارد می‌کرد و بسته شدن این مسیر برای اسراییل تاثیر فلج کننده به دنبال داشت.

 

هم‌زمان سوریه و اردن و عراق هم نیروهایشان را به طور مشترک در بلندی‌های جولان و کرانه باختری رود اردن برای حمله‌ای غافلگیرانه جمع کردند. در همین حال اسرائیل با توجه به مساحت کم و اندازه نسبتاً کوچکش استراتژی مبنای جنگ در خاک دشمن به جای جنگ در خاک خود را اتّخاد کرد. در همین حال رادیو مصر که به زبان عربی برنامه‌هایی مهیج و ضد اسرائیلی پخش می‌کرد، هر روزه از فلسطینیان می‌خواست که از اسرائیل خارج شوند تا «در مسیر بلدوزرهایی که اسرائیلی‌ها را قرار بود به دریا بریزد قرار نگیرند».

 

اسرائیل که حمله هم‌زمان ارتشهای مصر، عراق، سوریه و اردن را در چند قدمی خود میدید، دست پیش گرفت و در تاریخ 5 ژوئن 1967 میلادی به نیروهای ارتش مصر در صحرای سینایی حمله کرد. اسرائیل با دریافت اطلاعاتی حیاتی به وسیله عوامل اطلاعاتی خود در مصر پی برد که ارتش مصر بیش از چهارصد هواپیمای جنگنده خود را در نقطه‌ای جمع کرده ‌است تا صبح روز بعد صفوف ارتش اسرائیل را شدیدا در هم بکوبد. ژنرالهای اسرائیلی که کار کشور تازه تأسیس خود را با بلند شدن هواپیماهای مصری تقریباً تمام شده میدیدند تصمیم به زدن شبانه تمام جنگنده‌های مصری قبل از بلند شدن یکباره آنها بر روی اسرائیل کردند و نیروی هوایی ارتش اسرائیل با حمله غافلگیرانه به فرودگاههای نظامی مصر با فرستادن تمام 200 هواپیمای جنگنده‌ٔ فعال خود ، در مدت چند ساعت اکثریت هواپیماهای جنگی مصر که شامل جنگنده‌های میگ و بمب افکن‌های توپولوف ساخت روسیه بودند را بر روی زمین نابود کرد بدون اینکه مصر بتواند پاسخ مناسبی به حمله بدهد. در این حمله بیش از 300 هواپیمای مصری از بین رفت. گفته می‌شود در زمان حمله اسراییل فقط 4 جت آموزشی مصری در حال گشت زنی یودند. با این حمله اسرائیل برتری مطلق هوایی در جنگ را به دست آورد و با استفاده از این امتیاز ابتکار عمل را به دست گرفت.

 

مصر با انکار ضربه شدیدی که دریافت کرده بود مدعی شد که حمله بسیار موفقی علیه اسراییل ترتیب داده‌ است. بر اساس این اخبار اشتباه، ملک حسین شاه اردن دستور حمله به اسراییل را صادر کرد. اردن با گلوله باران تل آویو، پایگاه هوایی رمات داوود، بزرگترین پایگاه هوایی اسراییل، حمله هوایی به شهرهای ناتانیا و کفرسافا و حمله خمپاره‌ای به بیت المقدس غربی، وارد جنگ شد. با افروخته شدن آتش جنگ، بعد از 2 روز سوریه هم وارد جنگ شد و از بلندی‌های جولان شروع به پرتاب موشکهای کاتیوشا و آتش توپخانه شدید به دشت هولا در اسرائیل کرد.

 

ارتش مصر نهایتا با عقب‌نشینی از خاک خود (صحرای سینایی) تا آنسوی کانال سوئز عقب رانده شد. در همین حال ارتش اسرائیل با تغییر میدان جنگی به سوی بلندی‌های جولان و کرانه باختر رود اردن که مقر نیروهای اردنی و سوری بود توانست آن‌ها را شکست دهد و بلندی‌های جولان و کشتزارهای شبعا را به اشغال خود درآورد (در تاریخ 10 ژوئن 1967 میلادی).

 

قرارداد آتش‌بسی به پیشنهاد عرب‌ها در روز بعد از آن یعنی در 11 ژوئن 1967 میلادی به امضاء رسید. به این ترتیب اسرائیل نوار غزه، صحرای سینا، کناره باختری رود اردن و اورشلیم شرقی را تصرّف کرد. در کل با پیروزی‌های بدست آمده و سرزمینهای اشغالی مساحت اسرائیل 3 برابر شد و در حدود یک میلیون عرب که در مناطق اشغال ‌شده زندگی می‌کردند به زیر کنترل مستقیم اسرائیل درآمدند.

 

اسرائیل بعد از پایان قرارداد آتش‌بس به کسانی که اسرائیل را ترک و جهت تسریع حمله عرب‌ها به کشورهای عربی همسایه وارد شده بودند اجازه بازگشت نداد و به این ترتیب موجی از مهاجران فلسطینی در کشورهای مصر، سوریه، اردن و لبنان پدید آمد. امّا از آنجا که هیچ یک از کشورهای میزبان علاقه‌ای به پذیرایی از میهمانان زمانی خوانده ولی اکنون ناخوانده خود نداشتند با تشکیل اردوگاه‌های پناهندگی در بیابانهای خود به دور از تمام امکانات اوّلیه زندگی را برایشان رقم زدند.

 

در نهایت خصومت میان مصر و اسرائیل با امضای پیمان‌نامه صلح میان این دو کشور در 26 مارس 1979 میلادی پایان یافت. خصومت میان اردن و اسرائیل هم با امضای پیمان نامه صلح میان این دو کشور در 26 اکتبر 1994 میلادی رسما پایان پذیرفت. و مذاکرات میان اسرائیل با سوریه و لبنان در جهت دستیابی به صلح، هنوز به نتیجه مطلوبی نرسیده‌است.

 

نبرد کرامه در اردن/ 21 مارس 1968 میلادی (1347 خورشیدی)

چریک‌های فتح مهمترین هدف نیروهای اسرائیلی در تهاجم 21 مارس 1968 میلادی به روستای کرامه در اردن بودند. در این نبرد حدود 30 سرباز اسرائیلی، 100 تا 200 چریک عضو سازمان آزادی بخش فلسطین و 40 تا 84 سرباز اردنی کشته شدند و درگیری با عقب نشینی سریع نیروهای اسرائیلی خاتمه یافت. به همین دلیل از این نبرد در جهان عرب به عنوان یک پیروزی درخشان یاد می‌شود که پس از شکست سنگین اعراب در جنگ شش روزه ارزشی مضاعف می‌یافت. با وجود تلفات بیشتر اعراب، سازمان آزادی بخش فلسطین که فتح بزرگترین و مهمترین گروه عضو آن بود خود را فاتح نبرد کرامه می‌دانست، چرا که قوای اسرائیل به سرعت از منطقه عقب‌نشینی کردند. رویارویی نظامی فتح با نیروهای دفاعی اسرائیل آن‌هم پس از شکست خفت‌بار یک سال پیش ارتش‌های عرب در جنگ 6 روزه 1967 میلادی قدرت فتح را هم از نظر سیاسی و از نظر روانی افزایش داد.

 

به این ترتیب نبرد کرامه تبدیل به یک پیروزی اسطوره‌ای برای فلسطینیان شد که ادعاهای ملی آنان را به تثبیت می‌کرد. این نبرد برخلاف انتظار اسرائیل نه تنها فتح را تضعیف نکرد، بلکه قدرت مضاعفی به آن بخشید و توجه بین‌المللی را به مسئله فلسطین برانگیخت. به ادعای مقامات فتح فقط در 48 ساعت اول پس از پایان جنگ 5 هزار فلسطینی تقاضای عضویت در این سازمان را دادند.

 

اتحاد « فتح » با «  PLO» / 1969 میلادی

یاسرعرفات رییس سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) /1969 میلادی

محمد یاسر عبدالرئوف قدوه الحسینی، معروف به ابوعمار تا سال 1967 میلادی و پیش از رفتن به اردن در بیت‌المقدس بود. وی سه بار به صورت مخفیانه از اردن به فلسطین رفت. در سال 1969 میلادی در پنجمین کنگره ملی فلسطین، ابوعمار یاسرعرفات باعث اتحاد سازمان «فتح» با «سازمان آزادیبخش فلسطین» (PLO) شد. او که در آن دورانها به ابوعمار معروف شده بود در همین سال 1969 میلادی به ریاست كمیته اجرایی ( PLO ) - رهبر این سازمان- انتخاب شد.

 

 نیروهای(PLO) در خیابانهای امان پایتخت اردن؛ 16 سپتامبر 1970 میلادی؛

 

پیدایش «دولت در دولت»/ پیدایش سپتامبر سیاه (جنگ اردن هاشمی و فلسطینیان) / 1970 میلادی

نبرد کرامه در ابتدا موجب اتحاد پادشاهی هاشمی اردن و فلسطینیان شد اما خیلی زود با قدرت گرفتن چریک‌های فلسطینی در این سرزمین به درگیری خونین دولت اردن و فتح در سپتامبر 1970 میلادی انجامید. نبرد سپتامبر 1970 میلادی از سرفصل‌های مهم در تاریخ حیات جنبش فلسطین است. فتح پس از موفقیت جنگ کرامه قدرت بسیاری یافته‌ بود و نظامیان پرُشمار گروه‌های مقاومت فلسطینی مناطق حساس کشور اردن را به کنترل خود درآورده بودند، آشکارا نیروهای نظامی و انتظامی اردن هاشمی را کوچک میشماردند، خیابان‌ها را می‌بستند، و از مردم بنوعی باج می‌ستادند و یاسرعرفات در قبال شکایات یا آنها را رد میکرد و یا اعضای خاطی را می‌بخشید. این وضعیت که به پیدایش یک «دولت در دولت» انجامیده بود، نهایتا به واکنش شدید دولت ملک حسین پادشاه اردن هاشمی انجامید، ملک حسینی که خود ده ها بار مورد ترور قرار گرفته بود که از همگی سالم جان به در برده بود.

 

دولت اردن در 24 سپتامبر (شهریور ماه) 1970 میلادی نیروهای خود را در مواضع حساس کشور مستقر کرد، پست‌های کلیدی را به تصرف خود در آورد و فردای آن روز به فرمان ملک حسین حکومت نظامی برقرار شد. جنگ چریک‌های فلسطینی و نظامیان اردنی پس از 2 روز با توافق ملک حسین و یاسرعرفات بر سر آتش‌بس پایان یافت. تا ژوئیه 1971 میلادی، که پادشاه اردن دستور اخراج تمامی اعضای فتح و سازمان آزادی‌بخش فلسطین را از کشور اردن صادر کرد و ارتش اردن آن‌ها را به زور به داخل خاک سوریه روانه ساخت، تلفات و خسارات عظیمی بر فلسطینیان وارد آمد. فقط حدود 3500 فلسطینی که بسیاری غیرنظامی بودند، کشته شدند و این واقعه در بین آنان به سپتامبر سیاه معروف شد. سوریه نیز با وارد شدن فلسطینی‌ها به خاک خود، آن‌ها را به لبنان فرستاد و اعضای فتح در جنوب لبنان مستقر و ساختار خود را دوباره شکل دادند.در همین دوران (نوامبر 1971 میلادی) بود که یک گروه نظامی افراطی به نام «گروه سپتامبر سیاه» در فتح ایجاد شد. این گروه مدتی بعد با کشتن 11 ورزش‌کار اسرائیلی در المپیک مونیخ توجه جهانیان را به خود برانگیخت.

 

 لیلا خالد در بیروت، از هواپیما روبایان معروف سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) بعد از سالهای 1972 میلادی؛

 

گروگانگیری در مونیخ/ 1972 میلادی

گروگانگیری در مونیخ که به «کشتار مونیخ» نیز معروف گشته، واقعه‌ای بود که در بازی‌های المپیک تابستانی 1972 میلادی مونیخ در کشور آلمان روی داد. در طی این گروگانگیری 11 نفر از اعضای تیم المپیک اسرائیل توسط گروهی فلسطینی به نام «سپتامبر سیاه» به گروگان گرفته شدند. این گروه خود را طرفدار گروه فتح (به رهبری وقت یاسر عرفات) معرفی می‌کردند. پس از گروگانگیری و طی یک حمله آزادسازی توسط آلمانی ها که البته نافرجام بود 9 ورزشکار و 5 نفر از گروگانان و یک پلیس کشته شدند.

 

عملیات خشم خدا توسط اسراییلی ها

نام عملیاتی سرّی و مخفیانه بود که در پی کشتار ورزشکاران اسرائیلی در جریان بازی‌های المپیک مونیخ (1972) بدست گروه فلسطینی موسوم به «سپتامبر سیاه» و در جهت انتقام از دست‌اندرکاران و برنامه‌ریزان کشتار المپیک مونیخ، توسط سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) سازماندهی و اجرا میشد.

 

یاسرعرفات در لبنان / یاسرعرفات فرمانده كل نیروهای انقلابی فلسطین/ 1973 میلادی

پس از جنگ سپتامبر 1970 میلادی در اردن، عرفات زمانی كه تلاش‌هایش برای ساقط كردن ملک حسین، پادشاه اردن در سال‌های 1970 تا 1971 میلادی با شكست مواجه شد متحمل ضربات جدی‌ای شد. در سال 1973 میلادی یاسرعرفات فرمانده كل نیروهای انقلابی فلسطین شد.

 

 حضور فلسطینیان در لبنان

در پی حادثه سپتامبر سیاه در اردن و کشتار فلسطینی‌ها در آن کشور، جمعیت قابل ملاحظه‌ای از مردم فلسطین به لبنان پناهنده شدند. با این مهاجرت، دولت لبنان از کنترل فلسطینی‌های مهاجر عاجز ماند. الفتح به سرعت در خاک این کشور موقعیت خود را در میان گروه‌های سیاسی پیدا و عملاً بر قسمت‌هایی از خاک لبنان سلطه سیاسی، نظامی و امنیتی پیدا کرد. به طور ی که این بخش‌ها که عمدتاً در جنوب لبنان بودند، در عمل از حاکمیت دولت مارونی خارج گردید و در اختیار فتح قرار گرفت. از طرفی اسرائیل به منظور سرکوب فلسطینی‌ها به کشتار مردم و تخریب اماکن مسکونی در جنوب لبنان می‌پرداخت. حضور هفت صد هزار فلسطینی در خاک لبنان امنیت این کشور را تحت الشعاع قرار داده بود. مسلمانان و برخی از کشورهای عربی به عنوان حامیان مردم فلسطین با ارسال کمک‌های مالی به دولت لبنان اجازه نمی‌دادند با فتح برخوردی صورت گیرد.

 

پیر جمیل رهبر فالانژها در لبنان نظر خود و حزبش را در این مورد چنین بیان داشت: «فلسطینی‌ها و سوری‌ها مشکلاتی برای مسیحیان لبنان فراهم کرد ه‌اند، این مسیحیان هستند که به لبنان چهره خاصی می‌دهند که در دیگر کشورهای خاورمیانه یافت نمی‌شود. شمارش معکوس برای آزادی کشور شروع شده و به پایان اشغال توسط بیگانگان چند صباحی باقی نمانده ‌است. حضور فتح در لبنان سبب شده ‌است که این کشور حاکمیت خود را از دست بدهد». (1968: Karameh and the Palestinian revolt Telegraph)

 

پس از ناکامی حزب مسیحی «کتائب لبنان» در سرکوبی فتح که با همکاری اَمل، مقاومت سرسختانه‌ای را در مقابل فالانژها تشکیل دادند، اسرائیل خواستار حضور مستقیم در لبنان جهت نابودی فتح شد. در بین آموزش دیدگان فتح، نیروهای ایرانی مخالف رژیم شاهتشاهی ایران حضور داشتند که از اروپا و با اخذ پاسپورت لبنانی به این کشور وارد شده و در اردوگاه‌های فتح و اَمل آموزش می‌دیدند.(کتاب "ساختار سیاسی اجتماعی لبنان")

 

۱۹۷۳: ژنرال موشه دایان و ژنرال آریل شارون در کنار کانال سویز در خاک مصر جنگ اکتبر، 1973 میلادی: ژنرال موشه دایان (چپ) و ژنرال آریل شارون در کنار کانال سویز در خاک مصر؛

 

جنگ اکتبر 1973 میلادی (جنگ Jom-Kippur)/ میان اعراب و اسراییل

جنگ اکتبر یا "یوم کیپور" به اسراییلی، جنگی است 20 روزه که به دلیل اتفاق افتادن در ماه اکتبر 1973 میلادی به جنگ اکتبر نیز معروف است و میان دولتهای عربی و اسرائیل اتفاق افتاد. یوم کیپور (روز کبپور) غروب روز 9 مهرماه 1973 میلادی آغاز می‌شود و یهودیان در این دوره روزه‌دار بوده نیایش می‌کنند. در پی این اتفاق کشورهای عربی؛ مصر؛ عراق و سوریه به همراه اردن به جنگ علیه اسرائیل پرداختند و فروش نفت به این کشور را متوقف کردند. اما دولت‌های عربی با وجود اولین پیروزیها طی 20 روز جنگ نتوانستند اسرائیل را شکست دهند.

 

در طول جنگ، ایران به هردو جبهه درگیر در نبرد کمک‌رسانی می‌کرد. از طرفی برخلاف نظر اعراب، به فروش نفت به اسرائیل تداوم بخشید و نیاز اسرائیل را از این طریق برآورده می‌کرد. از طرفی محدوده هوایی خود را در اختیار هواپیماهای اتحاد جماهیر شوروی قرار داد تا از این طریق بتوانند به عراق کمک تدارکاتی نمایند. همچنین اقدام به فروش نفت به مصر نیز نمود، که اینکار موجب گسترش روابط ایران و مصر در سالهای بعد شد. ایران پس از پایان جنگ نیز کوشش داشت نقش میانجی را بین اسرائیل و مصر بازی کند و از مشوقان اسرائیل برای بازستاندن زمین‌های مالک شده در طول جنگ بود. در جنگ اکتبر 1973 میلادی آمریکا نیز با ایجاد یک بندر هوایی از طریق لیسبون به اسرائیل اسلحه می‌فروخت.

 

فانتوم اسراییلی در حال TAKE OFF فانتوم عامل اصلی پیروزیهای اسراییل در جنگهای اعراب و اسراییل؛

 

جنگ اکتبر (نبرد فانتوم ها) یا نبرد یوم کیپور 1973 میلادی (The Yom Kippur War)

جنگ یوم کیپور به نام "نبرد فانتوم" ها لقب گرفته است. فانتوم های اسرائیلی هجوم گسترده ی خود را بر علیه تانکها، سایت های موشکی سام، انبارهای مهمات اعراب انجام دادند و هواپیماهای بسیاری را نیز ساقط کردند. ضمن اینکه عملیات شناسایی دقیقی را همراه با عکسبرداری از مراکز مهم مصر و سوریه به انجام رساندند در حالی که مصر و سوریه، موشکهای زمین به هوای بسیاری در اطراف پایگاههای نظامی خود کار گذاشته بودند. این سایتهای موشکی در اطراف کانال سوئز و اغلب خطوط مقدم مرزی با اسرائیل مستقر شده بودند. در جریان عملیات Dugman 5 فانتوم ها اسرائیلی متحمل خسارات سنگینی شدند و شش فروند از آنها به وسیله ی موشکهای سام سوریه سرنگون گشتند. در جریان جنگ 1973، فانتوم های اسرائیلی حدود 500 عملیات در عمق خاک سوریه و مصر انجام دادند. مهمترین این عملیاتها، منهدم کردن ستاد مرکزی ارتش سوریه بود. در اکتبر 1973 دو اسکادران 4 فروندی از فانتوم ها این مرکز مهم را در قلب دمشق به طور کامل نابود کردند. حمله موفقیت آمیز بود ولی دو فروند از فانتوم ها ساقط گشتند و یک نفر از خلبانان نیز کشته شد. همچنین یک فانتوم دیگر نیز هدف آتشبار ضدهوایی قرار گرفته ولی با مشکلات فراوان توانست خود را به پایگاهش برساند. به جهت جبران خسارات وارده به فانتوم های اسرائیلی، چند فروند فانتوم دیگر از طرف ایالات متحده به صورت قطعات منفصله توسط هواپیماهای باری به سرعت به اسرائیل حمل شد. این فانتوم ها به سرعت وارد سازمان نیروی هوایی اسراییل شدند و قبل از پایان جنگ 1973 وارد عملیات گشتند. در جریان جنگ 1973، فانتوم های بسیاری ساقط شدند و خدمه ی بسیار از آنان در مصر یا سوریه به اسارات درآمدند. بنا بر ادعای منابع بی طرف، 46 فروند فانتوم طی نبرد 1973 به وسیله ی مصر و سوریه ساقط گشتند که این آمار بسیار بیشتر از نبردهای شش روزه سال 1967 بود.

 

 عکس نمادین صلح مصر و اسراییل؛ از چپ: انورالسادات، جیمی کارتر و مناخیم بگین؛

 

قرارداد صلح کمپ دیوید/ میان مصر و اسراییل/ 17 سپتامبر 1978 میلادی

در سال 1977 میلادی انورالسادات رییس جمهور مصر آمادگی خود را برای مذاکرات صلح  با اسراییل را به جهانیان اعلام میدارد. او در طی یک سخنرانی در پارلمان اسراییل بعنوان اولین رییس دولت یک کشور عربی، موجودیت کشور اسراییل را برسمیت می شناسد. سپس در 17 سپتامبر 1978 میلادی او و مناخیم بگین، رییس دولت اسراییل، با امضای مفاد قرارداد کمپ دیوید، که توسط جیمی کارتر ارائه داده شده، یک گام بیشتر به صلح نزدیک میشوند. و هنوز سه سالی از امضای قرارداد صلح کمپ دیوید بتوسط انورالسادات نگذشته بود که او در 6 اکتبر 1981 میلادی در قاهره بتوسط یک ارتشی عضو جهاد اسلامی (سروان خالد اسلامبولی) و دو همراهش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.  

 

 یاسرعرفات و ( PLO ) در خیابان های بیروت لبنان؛

 

جنگ لبنان/ تصرف بیروت توسط اسراییل (1982 میلادی/ خرداد 1361 خورشیدی)

این جنگ از لحاظ منطقه عملیاتی، محدود، ولی از نظر زمانی طولانی‏تر از جنگهای قبلی بود و (از جبهه اعراب) تنها سوریه بود که جبهه مبارزه با اسرائیل را تشکیل می‏داد. در سال 1981 میلادی( 1360 خورشیدی) دو فروند هلی کوپتر سوریه توسط نیروهای اسرائیلی سرنگون شد. سوریه‏ این اقدام را با استقرار موشکهای زمین به هوا در «زحله» و موشکهای دوربرد در طول ‏مرز خود با لبنان پاسخ گفت. اسرائیل از تأسیسات وسیع نظامی «سازمان آزادیبخش فلسطین» در جنوب لبنان‏ وحشت داشت و نگران آن بود که روزی فلسطینی ها دست به جنگ فرسایشی علیه‏ اسرائیل بزنند، از این رو دست به نابودی تأسیسات نظامی «ساف» (سازمان آزادیبخش فلسطین) در جنوب لبنان زد؛ اما موفقیتی در این ماجراجویی کسب نکرد. دولت اسرائیل، در این زمان، بیش از پیش سعی ‏در به قدرت رساندن متحدین مارونی (فالانژهای مسیحی) خود در لبنان داشت.

 

پارلمان اسرائیل در 13 ژانویه 1982 میلادی (23 دی ماه 1360 خورشیدی) با گذراندن لایحه‏ای، بلندیهای ‏جولان را که از سال 1967 میلادی (1346 خورشیدی) طی جنگ شش روزه اشغال کرده بود، بطور رسمی به ‏خاک خود ملحق ساخت. سوریه نیز این اقدام را اعلام جنگ علیه کشور خود قلمداد کرد.

 

رژیم اسراییل، با استعداد 120 هزار نفر نیروی پیاده و انبوهی از تانک ها از سه محور، ساحل مدیترانه، جبل و بقاع وارد خاک لبنان شد. اسرائیل در حقیقت با هدف برچیدن پایگاههای‏فلسطین از جنوب لبنان، خارج کردن ارتش سوریه از لبنان و تحکیم قدرت دولت مرکزی ‏مارونی و متّحد اسرائیل، این تهاجم گسترده را آغاز کرد و سعی داشت با امضای یک‏ توافقنامه آتش بس با سوریه، تنها با یک جناح فلسطینی روبرو شود، ولی موفق نشد.

 

به گفته ژنرالهای اسرائیلی تلفات آنها در این جنگ از مجموع جنگهای گذشته تجاوز کرد و نزدیک ‏به هشتصد هزار تا یک میلیون فلسطینی و لبنانی را آواره کرد. در این جنگ سی‏هزار نفر کشته (30.000 ) ‏و هشتاد هزار نفر (80.000 ) زخمی شدند و بیروت 79 روز در محاصره تیروهای اسرائیل بود؛ این جنگ به ‏اختلاف بین سوریه و «سازمان آزادیبخش فلسطین» نیز دامن زده و زمینه خروج عرفات و نیروهایش را از لبنان فراهم ‏کرد (عرفات و نیروهایش بیروت را با کشتی به سوی كشور تونس ترک كردند). نیروهای اسراییلی نیز سرانجام در سپتامبر 1983 میلادی (شهریور 1362 خورشیدی) مجبور به ترک لبنان شدند.

 

 کشتار فلسطینیان در سحرگاه 16 سپتامبر 1982 میلادی در اردوگاه شتیلا در بیروت غربی؛

 

کشتار صبرا و شَتیلا در بیروت غربی / سپتامبر 1982 میلادی

به وقایعی که در تاریخ 16 سپتامبر تا 18 سپتامبر 1982 میلادی و در طول جنگ داخلی لبنان در اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان به وقوع پیوست، اطلاق می‌شود که در آن شبه‌نظامیان فالانژ لبنانی به انتقام ترور بشیر جمیل، رئیس جمهور لبنان و رهبر حزب فالانژ (معروف به کتائب) از فلسطینیان، به دو اردوگاه صبرا و شتیلا در بیروت غربی وارد شدند و بین 700 تا 3500 نفر از فلسطینیان غیرنظامی را به قتل رساندند.

 

این نیروهای فالانژ لبنانی تحت رهبری ایلی حبیقه بودند. ایلی حبیقه بعدها در ده 1990 میلادی به عضویت مجلس لبنان درآمد و بعداً نیز وزیر کابینه شد، انجام گرفت. این کشتار در محدوده تحت کنترل نیروهای دفاعی اسرائیل به وقوع پیوست.

 

مدتی بعد از وقوع این کشتارها و در 16 دسامبر 1982 میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد با محکوم کردن کشتارها، آن را «نسل‌کشی» نامید. این قطعنامه با 98 رأی موافق در مقابل 19 رأی مخالف و 23 رأی ممتنع تصویب شد. تمامی دموکراسی‌های غربی به این قطعنامه رأی ممتنع دادند.

 

 آریل شارون بر روی تانک در اشرفیه لبنان؛1982 میلادی؛

 

یک فریب خونبار برای جنگ لبنان در 1982 میلادی

در سال 1982 میلادی سوء قصدی علیه یک دیپلمات اسرائیلی در لندن رخ داد. رهبران اسرائیل مناخیم بگین نخست وزیر و آریل شارون وزیر دفاع، با قاطعیت مسئولیت حادثه را به سازمان آزادی بخش فلسطین نسبت دادند و برای نابود کردن پایگاههای این سازمان در لبنان، لبنان- که خود در آتش جنگهای داخلی می سوخت- را به اشغال خود درآوردند. اسرائیل که با بیش از دو سوم توان نظامی خود وارد جنگ لبنان شده بود ظرف چند روز به پشت دروازه های بیروت رسید.

 

این حمله که هدفش واکنش به یک “سوء قصد” اعلام شده بود حداقل 20 هزار کشته برجای گذاشت. جنایت هایی که در این جنگ روی داد و از آن جمله کشتار صبرا و شتیلا چنان جهانیان را تکان داد که دولت اسرائیل خود مجبور به برگزاری یک دادگاه و برکناری آریل شارون از وزارت دفاع این کشور شد.

 

البته دولت اسرائیل برای شارون پست مناسب تری در نظر گرفته بود، او مسئول گسترش و توسعه شهرک ها در کرانه باختری شد. سرزمین هایی که سازمان ملل آنجا را اشغال شده می خواند. پس از روی کار آمدن آریل شارون به عنوان "نخست وزیر" اسرائیل، خانواده قربانیان حادثه صبرا و شتیلا شکایتی را تسلیم دادگاه بلژیک کردند. با استناد به همان قانونی که دادگاه در مورد نسل کشی رواندا تحقق کرده بود.

دادگاه بلژیک حکم بر پیگرد شارون به "اتهام جنایت جنگی" را صادر کرد. اسرائیل رای دادگاه را سیاسی خواند. شش ماه بعد اما دادگاه حکم بر عدم تعقیب آریل شارون صادر کرد. دلیل این اقدم بسیار ساده بود! قوانین بلژیک در این فاصله تغییر کرد و شاکیان می بایست در زمان حادثه - 1982 میلادی- شهروند بلژیک می بودند.

 

اما اتهام اعلام شده اسرائیلی ها مبنی بر داست داشتن فلسطینی ها در این سوء قصد تا چه حدّ صحت داشت؟ برای بسیاری ها که مبارزات و بعضا اعمال تروریستی این گروهها علیه اسرائیل را همواره از رسانه ها دنبال می کردند باورپذیری این اتهام ساده بود، اما برای دولت بریتانیا که حادثه در کشورش رخ داده بود، مسئله چندان ساده نبود. اینگونه بود که مارگارت تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا در مجلس عوام این کشور اتهام اسرائیل به فلسطینی ها را مردود اعلام کرد و گفت که این جنایت کار یک دشمن کینه توز سازمان آزادیبخش فلسطین است.

 

مارگارت تاچر با استناد به تحقیقات پلیس گفت: "مهاجمان بر خلاف آنچه اسرائیل عنوان می کند از حمایت فلسطینی ها برخوردار نبوده اند… من معتقد نیستم که هجوم اسرائیل به لبنان یک عمل انتقامجویانه برخواسته از این سوء قصد باشد؛ اسرائیلی ها در این رخداد بهانه ای برای اقدامات خود پیدا کرده اند." (اینترنشنال هرالد تریبون 8 ژوئن 1982 میلادی)

 

یاسرعرفات و دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در تونس

بمباران سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس توسط اسراییلی ها / 1985 میلادی

پس از آنکه ساف در سال 1982 میلادی از لبنان اخراج شد، یاسرعرفات، دفتر جدیدی را در تونس راه‌ اندازی کرد. اگر چه حبیب بورقیبه، رییس جمهور وقت تونس در برابر رژیم اسراییل، موضعی میانه داشت و اعتماد چندانی هم به سازمان آزادیبخش فلسطین نداشت اما از اولین کشورهای عربی بود که به "ساف" اجازه داد تا در خاک این کشور، اقامت گزیند و نزدیک به 1100 عضو سازمان آزادیبخش فلسطین، بدین ترتیب به تونس آمدند.

 

دولت «حبیب بورقیبه» به یاسرعرفات و ساف اجازه داد تا در «برج سدریه» در نزدیکی شهر تونس، دفاتر خود را راه‌اندازی کند. تونس در این برهه، مقر اتحادیه عرب بود و تغییر مکان دفتر اتحادیه عرب از قاهره به تونس به منظور مخالفت با مصر برای امضای قرارداد صلح کمپ دیوید و تنبیه این کشور انجام شده بود. یاسرعرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین از این مکان، حملات خود را علیه رژیم اسراییل پی می‌گرفت.

 

در 25 سپتامبر 1985 میلادی سه شهروند اسراییلی در قبرس کشته شدند. «نیروی 17» ساف، مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت. ( نیروی 17 PLO، واحد تکاور و عملیات ویژه جنبش فتح بود که علی حسن سلامه معروف به ابوحسن، آن را در اوایل دهه 1970 میلادی تشکیل داد. مأموریت نیروی 17، ترور مقامات سیاسی اسراییل بود. سلامه در سال 1979 میلادی به همراه محافظش در بیروت ترور شدند. در نتیجه توافقنامه اسلو، نیروی 17 ، در نیروهای امنیتی ساف ادغام شد. البته عرفات همچنان این واحد را از نیروهای رسمی فلسطین جدا نگه داشت.)

 

دولت اسراییل تصمیم گرفت تا حملات تلافی ‌جویانه‌ای را علیه دفاتر سازمان آزادیبخش فلسزین در تونس به مرحله اجرا درآورد. و بدین ترتیب 8 فروند هواپیمای «اف 15» اسراییلی تقریباً تمامی تشکیلات "ساف" از جمله دفتر اصلی "ساف" و دفاتر اصلی «گروه 17» را بمباران کردند. که نزدیک به 60 عضو ساف کشته و بیش از 70 تن مجروح شدند.

 

قیام فلسطینیان (انتفاضه اول) از 1987 تا 1993 میلادی

سال 1988 میلادی، سال تغيير سياست‌‏ها / سخنرانی عرفات در مقر سازمان ملل متحد در ژنو

بیانیه استقلال و تاسیس دولت مستقل فلسطینی/ 1988 میلادی

در سال 1987 میلادی انتفاضه‌ اول ملت فلسطین آغاز شد و تا 13 سپتامبر 1993 میلادی به طول انجامید. جواب اسراییل در مقابل انتفاضه فلسطینیان فقط «سیاست مشت آهنین» بود. در سال اول انتفاضه 450 فلسطینی و 11 اسراییلی کشته میشوند.

 

با انجام حركات انتفاضه اول از سوی "عرفات" و اعتراضات مداوم مبارزين فلسطين اين كشور مورد توجه محافل جهانی قرار گرفت. اما سال 1988 میلادی زمان تغيير سياست‌‏ها نیز بود. به طوری‌‏كه "یاسرعرفات" در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل در ژنو، خاطرنشان كرد، سازمان آزادی بخش فلسطين از تروريسم حمايت نمیكند؛ چرا كه تمام احزاب و گروه‌‏ها در خاورميانه خواهان زندگی در محیطی امن و همراه با آسايش هستند كه اين مساله شامل ملت فلسطين، اسرائيل و همسايه‌‏های آنان نيز می‌‏شود.

 

سپس یاسرعرفات با پذیرش قطعنامه 242 و 338 سازمان ملل متحد، حق و حقوق کشور اسراییل را رسمأ مورد تایید قرار میدهد. و مدتی بعد و در 15 نوامبر 1988 میلادی، یاسرعرفات بیانیه استقلال و تاسیس یک دولت مستقل فلسطینی را صادر میکند. در همان موقع بود كه شورای ملی فلسطین رسما اعلام میکند كه ترور ابزار مناسبی برای پیگیری اهدافش بود.

 

عکس نمادین قرارداد اسلو یاسرعرفات، بیل کلینتون و اسحاق رابین بعد از امضای قرارداد صلح اسلو؛ 1993 میلادی؛

 

قرارداد صلح اسلو/ 1993 میلادی

در سال 1991 میلادی کویت توسط نیروهای عراق و صدام حسین اشغال میگردد و صدام 39 راکت بسوی اسراییل شلیک میکند. جامعه جهانی تحت رهبری آمریکا، نیروهای عراقی را از کویت بیرون میکنند و در همین سال 1991 میلادی پس از پايان اولين جنگ خليج فارس (یا جنگ اول عراق و آمریکا بخاطر اشغال کویت)، چشم اندازهای صلح در منطقه كاملا احساس می‌‏شد. سپس در سال 1993 میلادی سازمان آزادیبخش فلسطین(PLO) و اسراییل به طور دو جانبه یكدیگر را مورد شناسایی قرار میدهند. و چند روز بعد، یاسرعرفات بیانیه اصول فلسطین- اسراییل را در كاخ سفید با اسحاق رابین، نخست وزیر وقت رژیم اسراییل امضا میکند.

 

اين حركات تازه سياسی منجر به انعقاد معاهده اسلو در 13 سپتامبر سال 1993 میلادی شد. بر اساس توافق‌‏نامه اسلو، فلسطینی‌‏ها می‌‏توانستند در سال 1996 میلادی برای خود انتخابات برگزار كنند و همانند ديگر حكومت‌‏ها برای خود رئيس جمهور تعيين نمايند. زمانی كه "بنجامين نتانياهو" در سال 1996 میلادی قدرت را در اسرائيل به دست گرفت، مراحل صلح در خاورميانه آهسته، آهسته راه خود را طی می‌‏كرد و بسياری از كارشناسان معتقد بودند، نتيجه نهایی روند صلح در خاورميانه با انتخابات اسرائيل در سال 1999 میلادی مشخص خواهد شد.

 

قتل اسحاق رابین بعد از امضای قرارداد صلح اسلو

اما خیلی ها در اسراییل از در مخالفت با پیمان صلح اسلو برآمدند از جمله ملی‌گرایان حزب لیکود، به رهبری بنیامین نتانیاهو، از خیانت به میهن تاریخی سخن گفتند. زیرا آنان تمام سرزمین فلسطین را به عنوان "سرزمین مقدس اسرائیل" می‌خوانند، سرزمینی که به نظر آنان به کشور اسرائیل تعلق دارد. این ملی‌گرایان دائم درباره‌ی خطراتی که بازپس‌دادن سرزمین‌های اشغالی برای اسرائیل ایجاد می‌کند، هشدار می‌دادند. در این میان اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل که پیمان صلح را در اسلو امضا کرده بود، به قتل می‌رسد. چندی بعد بنیامین نتانیاهو انتخاب می‌شود و اسرائیل در کار پیاده‌ کردن مفاد پیمان صلح اسلو اخلال ایجاد می‌کند.

 

یاسرعرفات رییس تشکیلات خودگردان فلسطین (PNA)/ 1993 میلادی

در اكتبر 1993 میلادی، یاسرعرفات به وسیله شورای مركزی PLO به عنوان رییس تشكیلات خودگردان فلسطین (PNA) و رییس شورای اقتصادی فلسطین برای توسعه و بازسازی (PECDAR) انتخاب شد.

 

یاسرعرفات، اسحاق رابین، شیمون پرز برنده جایزه صلح نوبل/ 1994 میلادی

در اكتبر (مهرماه) 1994 میلادی یاسرعرفات به همراه شیمون پرز، وزیر امور خارجه‌ی اسراییل و اسحاق رابین، نخست وزیر پیشین اسراییل كه در سال 1995 میلادی به وسیله یک افراطی یهودی ترور شد مشتركا جایزه صلح نوبل را از آن خود كردند.

 

اشتباه بزرگ یاسرعرفات (؟!)

رییس سازمان تشكیلات خودگردان فلسطین در دهه‌ی 90 یک اشتباه بزرگ مرتكب شد. اشتباهی كه بهای گزافی برای آن پرداخت. او با حمایت از صدام حسین پس از تهاجم عراق به كویت در سال 1990 میلادی منابع حیاتی مالی خود را در كشورهای نفت خیز خلیج فارس از دست داد. سازمان آزادیبخش فلسطین پس از شكست عراق در جنگ خلیج فارس خود را بی‌پول و بی‌یاور یافت. از‌ آن پس بود كه عرفات برای رسیدن به اهداف خود راه مذاكره و صلح با اسراییل را پیش گرفت. اما او در این راه نیز نتوانست موفق شود و رژیم اسراییل را متعهد به وعده ‌و وعیدهایش كند و عملا مسیری را طی این 10 سال پیمود كه به گمانه هایی منتهی به شكست او در رسیدن به اهدافش شد.

 

اولین انتخابات در مناطق خودگردان/ 1996 میلادی/ عرفات رییس جمهور مناطق خودگردان فلسطین

سرانجام با انتخابات انجام شده در مناطق خودگردان در20 ژانویه سال 1996 میلادی، "یاسرعرفات" به عنوان رئيس جمهور فلسطين انتخاب شد. همان طور كه پيش بینی می‌‏شد، "عرفات" و "ايحود باراک"، نخست وزير وقت اسرائيل، توافق‌‏نامه‌‏ای برای نهایی كردن مرزهای دو كشور در سال 2000 ميلادی امضاء كردند. اين توافق‌‏نامه عامل اصلی بروز ناآرامی‌‏ها در مناطق اشغالی و خودگردان شد. ضمنأ در اكتبر 1998 میلادی، یاسرعرفات یادداشت تفاهم «وای‌ریور» را با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسراییل امضا كرد.

 

تاسیس پارلمان و تعیین نخست وزیر فلسطین/ 2003 میلادی

بعدها مقامات فلسطینی در سال 2003 میلادی، اقدام به تاسيس پارلمان فلسطين و تعيين نخست وزير برای دولت فلسطين نمودند.

 

  یاسرعرفات بهنگام خروج از رام الله (در کرانه باختری رود اردن) برای اعزام به بيمارستاتی در پاريس؛

 

محاصره مقر رییس تشکیلات خودگردان فلسطین (PNA) در رام الله توسط اسراییل/ 2002 تا 2004 میلادی

بعد از شروع انتفاضه دوم در سال 2002 میلادی، مقر اقامت رییس تشکیلات خودگردان فلسطین نزدیک به سه سال در رام‌الله تحت محاصره ارتش اسراییل بود و تنها پس از وخامت اوضاع جسمی او بود كه رژیم اسراییل اجازه داد كه برای معالجه به خارج از سرزمین‌های اشغالی منتقل شود.

 

بیماری مشکوک یاسرعرفات

گفته می‌شود آخرین بیماری و مشکلات مربوط به سلامتی‌اش در 20 اکتبر 2004 میلادی با درد معده آغاز شد . البته اولین گزارش بیماری و درمان عرفات 25 اکتبر مطرح شد و سخنگویش خبر از ابتلای او به آنفلونزا داد. بعد از معاینه او توسط تیم‌های پزشکی از تونس، اردن و مصر و توافق رژیم اشغالگر اسراییل برای جلوگیری نکردن از بازگشت او ، با هواپیمایی از طرف دولت فرانسه در تاریخ 29 اکتبر 2004 میلادی به پاریس رفت تا درمان شود.

 

یاسر عرفات رهیر مقاومت فلسطین در سوم نوامبر 2004 میلادی به کما رفت. برخی می‌گفتند او دچار مغز مرگی شده اما پزشک اردنی عرفات و مسئولان فلسطینی این موضوع را انکار کردند. او در 11 نوامبر 2004 میلادی (20 آبان ماه) عرفات در سن 75 سالگی درگذشت و دلیل اصلی بیماری و مرگ او هنوز کاملأ مشخص نیست.

 

آزمایش‌هایی که توسط موسسه فیزیک دانشگاه لوزان در سوئیس به‌عنوان بخشی از تحقیق 9 ماهه درخصوص دلیل مرگ او انجام شده سم پلونیوم را که یک عنصر کمیاب و با درصد رادیواکتیو بالاست در وسایل شخصی متعلق به یاسر عرفات شناسایی کرده است.

 

 آرامگاه ياسرعرفات سیّد الشعداء در رام الله؛

 

درگذشت یاسرعرفات در 11 نوامبر 2004 میلادی (20 آبان ماه 1383 خورشیدی)

جنازه یاسرعرفات از پاریس ابتدا به قاهره پایتخت مصر منتقل شد. پيکر عرفات پس از تشييع در قاهره که در آخرین پنج شنبه ماه رمضان برگزار شد، به رام الله، در کرانه باختری منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد. هرچند عرفات خود خواسته بود که در مسجدالاقصی به خاک سپرده شود اما با مخالفت دولت اسرائیل جسد وی در خاکی که از اطراف مسجد الاقصی در بيت المقدس آورده شده بود در روز قدس در میان عزاداری انبوه مردم مناطق اشغالی در آرامگاه ابدی به خاک سپرده شد.

با انتشار خبر درگذشت ياسرعرفات در سراسر سرزمينهای فلسطينی چهل روز عزای عمومی اعلام شده بود، و مدارس تعطيل شده و پرچمهای فلسطين در کرانه باختری به حالت نيمه افراشته درآمده بود. تمام مردم فلسطین سوگوار مرگ رهبر جنبش آزادیبخش فلسطین بودند و بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی و نمایندگان و وزرای خارجه کشورهای دنیا در این مراسم سوگواری شرکت داشتند.

 

نکته بسیار جالب در این مراسم این بود که با وجود علنی و رسمی بودن این مراسم و حضور معاون وزیر خارجه آمریکا، رهبران حماس از جمله خالد مشعل (رئیس قبلی دفتر حماس در اردن) و نیز رمضان عبدالله رهبر جهاد اسلامی که زندگی مخفی دارند و به عنوان تروریست از سوی آمریکایی ها تحت پیگرد بودند، در این مراسم حاضر شده بودند.

 

شخصیت ابوعمار یاسرعرفات

با وجود شكست عرفات در تحقق دولت فلسطینی مستقل با پایتختی قدس شریف او همچنان نماد مبارزه و هویت فلسطین باقی ماند و عده‌ی زیادی از مردم فلسطین‌ حامی او بودند. كاریزما، محبوبیت‌ و سابقه بین‌المللی یاسرعرفات به او قدرت و نفوذ خاصی در میان طرف‌های فلسطینی داده بود. با این حال او در داخل فلسطین دشمنانی برای خود به وجود آورده بود كه از سبک و تاكتیك‌های غیر دموكراتیک او و فسادی كه تشكیلاتش را فرا گرفته بود و عدم پیشرفت در مسیر ایجاد یک كشور مستقل به نام فلسطین ناراضی بودند. یاسرعرفات اجازه نداد نسل جدید رهبران فلسطینی تحت فرماندهی او ظهور و فعالیت كنند. در نتیجه بسیاری از دیگر رهبران فلسطینی در قالب جناح‌های مختلف در مناطق مختلف طرفداران خود را جمع كردند و زمینه‌ای برای جنگ قدرت ایجاد شد.

 

عدم انتخاب جانشین توسط یاسرعرفات

عرفات هرگز جانشینی نیز برای خود تعیین نكرد. برای این امر چند فرضیه قابل طرح است:

 

1- عرفات فردی را كه دارای ویژگی‌های مشابه خودش باشد نیافت. شخصی كه از یک سوی مورد قبول مردم و گروه‌های مختلف فلسطین باشد و از سوی دیگر توانایی پیشبرد روند صلح را داشته باشد و بتواند در شرایط دشوار، تصمیم سرنوشت‌ساز اتخاذ نماید و در همان حال مورد تایید آمریكا، اسراییل و كشورهای عربی باشد.

2- تنها آرزوی عرفات تشكیل یک دولت فلسطین به پایتختی قدس بود، لذا نمی‌خواست تا زمانیكه در قید حیات بود با توجه به روحیه انحصارگرایی وی تحقق آن با وجود جانشین و فردی در مقامی همسطح و رتبه خودش رقم بخورد!!!

3- چه بسا انگیزه‌ی یاسرعرفات از عدم تعیین جانشین در زمان حیات خود این بود كه او می‌خواست انتخاب جانشین را پس از مرگش به ملت بسپارد تا از طریق انتخابات آن را انجام دهند.

 

محمود عباس جانشین سیّد الشهداء/ احمد قریع نخست وزیر

در خصوص جانشین عرفات طبق قانون، تدابیری اندیشیده شده بود. ریاست تشكیلات خودگردان پس از مرگ یاسرعرفات به عهده رییس شورای قانونگذاری فلسطین (آقای روحی فتوح) بود. طبق قانون او 60 روز قدرت خواهد داشت تا وقتی كه انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.

 

محمود عباس معروف به «ابومازن» بعد از یاسرعرفات مرد شماره 2 سازمان آزادیبخش فلسطین بود که بعنوان جانشین ابوعمار انتخاب میشود. ضمنأ تشكیلات خودگردان و دولت، اختیارات خود را از PLO می‌گیرد. بنابراین مرتبه PLO از دولت بالاتر است و رتبه محمود عباس هم از احمد قریع، نخست وزیر تشكیلات خودگردان بالاتر است.

 

در دوران بعد از یاسرعرفات این دو نفر احتمالأ به هم نزدیک می‌شوند اما مشكل این است كه هیچ سیاستمدار فلسطینی محبوبیت عرفات را ندارد. جانشینان یاسرعرفات از میان دو گروه عمده انتخاب می‌شود. یا از میان افراد مسن كه مدت‌ها برای او كار كرده‌اند و یا چهره‌های جوان‌تری كه اخیرا به صحنه آمده‌اند. گروه اول مورد اعتماد یاسرعرفات بودند اما مردم غزه و كرانه‌ی باختری چندان آن‌ها را قبول ندارند (!!!) و لقب تونسی‌ها را به آن‌ها می‌دهند. چهره‌های جوان‌تر، فلسطینی‌های محلی هستند كه نخستین تجربیات خود را در انتفاضه اول در اواخر دهه 1980 میلادی به دست آورده‌اند. احمد قریع، محمود عباس، نبیل شعث و یاسر عبدربه از تونسی‌ها هستند. جبرئیل رجوب، محمد دحلان و مروان برغوثی از شخصیت‌های جوان‌تر فلسطینی‌ها هستند.

 

 یاسرعرفات با همسرش سهی تاویل؛

 

ازدواج یاسرعرفات با سهی تاویل

"ياسرعرفات"، رهبر حكومت خودگردان فلسطين، به دليل مبارزات سياسی و عشق و علاقه‌‏اش به مردم فلسطين تا 61 سالگی ازدواج نكرد اما در آن سال به دليل علاقه‌‏اش به "سهی تاويل" با وی ازدواج نمود.  "سهی تاويل"، همسر یاسرعرفات، در سال 1963 میلادی در بيت‌‏المقدس، در یک خانواده مسیحی متولد شد. پدر وی رییس بانک و مادرش یکی از شعرای ملی فلسطين بود كه در آن زمان در یکی از روزنامه‌‏های بيت‌‏المقدس در بخش فلسطين اشتغال داشت كه بعدها به دليل ياداشت‌‏ها و اشعارش توسط پليس اسرائيل بازداشت شد.

 

"سهی" تحصيلات اوليه و مقدماتی را در مدرسه رزاری در بيت‌‏المقدس به اتمام رساند و بعدها با کمک "ياسر عرفات" موفق به ادامه تحصيل در دانشگاه سوربن شد. زمانی‌‏كه مادر "سهی" وی را در عمان، پايتخت اردن، به "ياسر عرفات" معرفی كرد، وی به عنوان یک روزنامه نگار آزاد مشغول فعاليت بود. بعدها سهی فعاليت‌‏های مربوط به روابط عمومی سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين را انجام می‌‏داد و پس از مدتی نيز مشاور اقتصادی "یاسر عرفات" شد.

 

"عرفات" و "سهی" در سال 1990 میلادی در یک مراسم كاملا محرمانه در مركز سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين در تونس ازدواج كردند. "سهی" در پی اين ازدواج به دين اسلام روی آورد. اين ازدواج به مدت دو سال مخفی نگاه داشته شد و بعدها زمانی‌‏كه خبر آن منتشر شد، باعث تعجب بسياری از فلسطینی‌‏ها شد.

 

در حال حاضر نيز بسياری از مردم فلسطين از "سهی" به دليل آن‌‏كه پس از تصرف مركز سازمان آزادی‌‏بخش فلسطين در رام الله در سال 2002 میلادی توسط اسراییلی‌‏ها، با همسرش ملاقات و ديداری نداشته، انتقاد می‌‏كنند. "سهی" نيز همانند ديگر همسران روسای كشورهای عرب، در چند سال اول زندگی مشتركشان به فعاليت‌‏های اجتماعی زيادی پرداخت اما اكنون فعاليت‌‏های وی در ارتباط با زنان و كودكان در حال حاضر بسيار كم‌‏رنگ شده است.

 

"سهی" از "عرفات" یک فرزند دختر به نام "زهوا" دارد كه در سال 1995 میلادی در پاريس به دنيا آمده است. بعد از بحرانی شدن اوضاع در غزه (بهنگام محاصره مقر یاسرعرفات در رام الله در سال 2002 میلادی)، "سهی" به همراه دخترش منطقه نوار غزه را ترک كرده (با موافقت یاسر عرفات) و نزد مادرش به پاريس منتقل شد.

 

منابع:

- سایت "ویستا.آی ار" یا "vista.ir".

- نوشته ایلنا از سایت " topiranian.com ".

- نوشته جواد ماوراء از سایت "تکنولوژی- تکنیک" یا "technolife.ir".

- سایت "ویکی پدیا".

- سایت "جبهه نجات ملی فلسطین" یا "جبهه انقاذ".

- نوشته ای از فرهمند علیپور از سایت "farahmand.it".

- سایت "دویچه وله" به فارسی.

- سایت " palestineremembered.com ".

 

 

..................  .................   ...............   ...............

 

جبهه آزادیبخش فلسطین

 

فلسطین

فلسطین به‌دلیل تاریخ، جغرافیا، موقعیت ژئوپلیتیک و ترکیب قومی- مذهبی‌اش در کنار چشم طمعی که همواره از سوی استعمارگران به این سرزمین بوده، در طول سال‌های گذشته شاهد ظهور و فعالیت صدها گروه سیاسی و اجتماعی و مذهبی بوده‌ است. این گروه‌ها آنقدر زیاد هستند که ممکن است نام بعضی از آنها تا به حال به گوش بعضی فلسطینی‌ها هم نخورده باشد. مهم‌ترین این گروه‌ها که در سال‌های اخیر نماینده سیاسی و دیپلماتیک مردم فلسطین بوده‌اند و محبوبیت و مقبولیت ویژه‌ای هم در میان فلسطینی‌ها داشته‌اند، سازمانهای فتح و حماس هستند.

 

1- فتح (جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین) / تاسیس 1959 میلادی

فتح که نام اصلی آن جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین است، اصلی‌ترین و مهم‌ترین سازمان سیاسی فلسطین و بزرگترین گروه سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) است و گرایشی ناسیونالیستی و تا حدّی سوسیالستی دارد. جنبش فتح در سال1959 از سوی یاسر عرفات و خلیل‌الوزیر با هدف آزادی فلسطین از اشغالگران اسراییلی بنیانگذاری شد. مهم‌ترین ارگان‌های تصمیم‌گیری این گروه، کمیته مرکزی فتح و شورای انقلابی فتح هستند. کمیته مرکزی یک سازمان اجرایی است و شورای انقلابی سیاست‌های قانونگذاری را اعمال می‌کند.

 

بعد از مرگ یاسر عرفات، محمود عباس به رهبری این سازمان انتخاب شد. در انتخابات ژانویه سال2006 این جنبش برای نخستین بار اکثریت مطلق را در پارلمان فلسطین از دست داد و حماس حزب حاکم پارلمان و مسئول تشکیل کابینه شد. دلیل این شکست از نظر بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل فلسطین، فساد مالی و اداری میان مقامات فتح بود. گزارش‌های زیادی در سال‌های گذشته منتشر شده حاکی از اینکه بخشی از کمک‌های مالی بین‌المللی کشورهای غربی و عربی به فلسطین به خانه‌های ویلایی و ماشین‌های لوکس مقامات فتح تبدیل می‌شد. این موضوع ناخشنودی و نارضایتی و بدبینی گسترده‌ای را میان مردم فلسطین دامن زد و آنها به حماس رأی دادند.

 

گردان های شهدای الاقصی (شاخه نظامی جنبش فتح)

این گروه ائتلافی از ملی‌گرایان نظامی فلسطینی در کرانه باختری است که در سال 2000 تأسیس شده و یکی از گروه‌های پیشگام در انتفاضه محسوب می‌شود. رهبران و تعداد زیادی از اعضای این گروه خود را به‌عنوان شاخه نظامی جنبش فتح می‌دانند. این گروه حملات متعددی علیه رژیم اسراییل در کرانه باختری رود اردن طراحی و اجرا کرده است. بعد از مرگ یاسر عرفات این گروه اعلام کرده بود که تمامی عملیات خود را تحت نام گردان‌های شهید یاسر عرفات انجام خواهد داد.

 

شاهین های فتح

شاهین‌های فتح نام دو گروه نظامی فلسطینی هستند. گروه اول جنبش مردمی جوانان فلسطین در کرانه باختری و غزه در دهه 80 میلادی و دیگری به‌عنوان شاخه‌ای از گردان‌های شهدای الاقصی هستند که شاخه نظامی جنبش فتح هستند. این گروه حملاتی علیه نظامیان اسرائیل در نوار غزه اجرا کرده است. در جریان انتفاضه اول این گروه از سوی جوانان فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه رهبری می‌شد. در جریان انتفاضه الاقصی هم این گروه فعالیت‌های خود را از سر گرفت. آخرین عملیات این گروه در سال 2005 صورت گرفت.

 

تنظیم

این گروه نظامی متعلق به جنبش فلسطینی فتح است. این گروه در سال 1995 تأسیس شده و به‌عنوان شاخه‌ای از جنبش فتح شناخته می‌شود. مروان برغوثی که در زندان‌های رژیم اسراییل به‌سر می‌برد، رهبری این گروه را برعهده دارد.

 

2- سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) / تاسیس 1 ژانویه 1965 میلادی

این سازمان در اوایل سال 1965 در پی توافق کشورهای عربی در نشست سران اتحادیه عرب تأسیس شده و از سوی سازمان ملل‌متحد و بیش از 100 کشور جهان به‌عنوان نماینده رسمی مردم فلسطین شناخته می‌شود. سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در کشورهای دیگر نماینده رسمی دارد و مسئول برقراری رابطه دیپلماتیک از سوی فلسطین با دیگر کشورها و سازمان‌های بین‌المللی است. این سازمان از سال1974 به‌عنوان عضو ناظر سازمان ملل به نمایندگی از فلسطین، پذیرفته شده است. در همان سال سران عرب هم "ساف" را به‌عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخته و اختیار تأسیس دولت فلسطین را به این گروه سپردند. پارلمان فلسطین به‌عنوان نهاد قانونگذاری این سازمان هر 2 سال یک بار اعضای کمیته اجرایی آن را تعیین می‌کند و بعد از مرگ یاسر عرفات در سال 2004، محمود عباس، رئیس کمیته اجرایی این سازمان را برعهده دارد.

 

ارتش آزادیبخش فلسطین (شاخه نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین)

این گروه در سال 1965 در جریان نشست سران عرب به‌عنوان شاخه نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین با هدف مبارزه با اسرائیل تأسیس شد. با این وجود این گروه هرگز تحت کنترل ساف قرار نداشته و عموما از سوی کشورهای دیگر به خصوص سوریه هدایت شده است.

 

جبهه آزادیبخش عرب/ تاسیس 1968 میلادی

این گروه کوچک سیاسی شاخه‌ای از سازمان آزادیبخش فلسطین "ساف" است که از نظر سیاسی به حزب بعث عراق که پیش‌تر از سوی صدام، رهبری می‌شد، وابسته است. این جبهه در سال 1968 تأسیس شده است.

 

3- جبهه خلق برای آزادی فلسطین/ تاسیس 1967 میلادی

این گروه یک سازمان چپگرای سیاسی- نظامی فلسطینی است که در سال1967 از سوی جورج حبش با هدف آزاد‌سازی‌ فلسطین از اشغال اسراییلی‌ها تأسیس شده و به مبارزه ضدامپریالیستی علیه غرب باور دارد. اگرچه در حال حاضر این گروه حضور در کمیته اجرایی ساف(PLO) را تحریم کرده ولی دومین گروه بزرگ شکل‌دهنده سازمان آزادیبخش فلسطین بعد از فتح به شمار می‌رود.

 

جبهه خلق برای آزادی فلسطین که نسبت به فتح از مواضع تندتری برخوردار است، مخالف هر گونه مذاکره با اسرائیل و خواهان تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی است. دبیرکل این سازمان احمد سعدات است که در حال حاضر در زندان‌های اسراییل به سر می‌برد. مقر اصلی حزب در رام‌الله، (در کرانه باختری رود اردن) واقع شده است. شاخه نظامی این جنبش گردان‌های شهید ابوعلی مصطفی نام دارد.

 

گردان‌های شهید ابوعلی مصطفی

این گروه شاخه نظامی جبهه خلق برای آزادی فلسطین در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن است و نام آن از ابوعلی مصطفی، رهبر شهید شده جبهه خلق برای آزادی فلسطین در سال 2001 گرفته شده است. این جنبش اعلام کرده تا زمان پایان یافتن اشغالگری اسراییلی ها دست از مبارزه نظامی علیه اسرائیل برنخواهد داشت.

 

4- جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین/ تاسیس 1969 میلادی

این گروه یک سازمان ایدئولوژیک سیاسی- نظامی فلسطینی است که در سال 1969 به‌عنوان شاخه چپگرای جبهه خلق برای آزادی فلسطین توسط نایف حواتمه تأسیس شده و همچنان از سوی وی در نقش دبیرکل این گروه رهبری می‌شود.

 

دلیل جدایی این جنبش از جنبش اصلی به اختلاف ‌نظرها در مورد اولویت فعالیت‌های سیاسی و نظامی مربوط می‌شد. این جنبش که یکی از اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین است، اعتقاد دارد که آزادی فلسطین از طریق یک انقلاب توده‌ای ممکن خواهد بود. این جنبش به‌رغم برخی انتقادهای وارده به آن از سوی یاسر عرفات، همواره از اتحاد سازمان آزادیبخش فلسطین و تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی حمایت به‌عمل آورده است.

 

5- حماس/ تاسیس 1987 میلادی

حماس نام اختصاری جنبش حرکت مقاومت اسلامی از احزاب اسلامگرای سیاسی نظامی فلسطینی است که در حال حاضر کنترل نوار غزه را در دست دارد. این گروه از سال 2006 اکثریت کرسی‌های پارلمان فلسطین را در اختیار گرفته است. حماس در سال1987 در جریان انتفاضه اول از سوی شیخ‌احمد یاسین و محمود طه به‌عنوان شاخه فلسطینی اخوان‌المسلمین و به منظور آزاد کردن فلسطین از اشغال اسرائیل و برقراری یک دولت اسلامی در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه بنیانگذاری شد.

 

وجه تمایز حماس با دیگر سازمان‌ها و گروه‌های فلسطینی در پیش گرفتن مکتب اسلام به‌عنوان راه پیروزی و رهایی فلسطین و تلاش به منظور آزادی و اتحاد و یکپارچگی و برپایی حکومت اسلامی در فلسطین است. در حال حاضر رهبری این گروه برعهده خالد مشعل است. حماس در فلسطین، اقدامات رفاهی و خدمات اجتماعی متعددی به شهروندان فلسطینی ارائه کرده است به‌دلیل وضعیت شفاف مالی و اداری و همچنین تأکید بر عدم سازش و اعلام مقاومت به‌عنوان تنها راه نجات فلسطین، میان فلسطینی‌ها محبوبیت و مقبولیت زیادی دارد. بسیاری از رهبران حماس در سال‌های گذشته توسط رژیم اسراییل کشته شده‌اند. تل‌آویو، حماس را دشمن شماره یک خود می‌داند و حماس هم بر عدم شناسایی رژیم اشغالگر به‌عنوان نخستین اصل و شرط غیرقابل تغییر خود تأکید دارد. شاخه نظامی حماس، گردان‌های شهید عزالدین‌القسام نام دارد.

 

گردان‌های شهید عبدالله عزام

این گروه اسلامی- فلسطینی از سال 2009 فعالیت خود را آغاز کرده است. عمده فعالیت این گروه که توسط رهبران حماس بنیان شده در کرانه باختری است. نام این حزب از شیخ عبدالله عزام، یک فلسطینی ساکن کرانه باختری که جزو نخستین عرب‌های داوطلب برای پیوستن به جهاد افغانستان علیه اشغال اتحاد جماهیر شوروی سابق در دهه 80 میلادی بودند، گرفته شده است. در واقع در ابتدا رهبران حماس در منطقه کرانه باختری رود اردن از نام گردان‌های شهید عبدالله عزام برای شاخه نظامی خود استفاده می‌کردند اما به تدریج کل شاخه نظامی حماس با عنوان گردان‌های شهید عزالدین‌القسام معرفی شدند.

 

گردان‌های شهید عزالدین‌القسام

این گروه شاخه نظامی سازمان حماس است که در سال 1992 زیر نظر یحیی عیاش تأسیس شده و هدف اصلی این گروه ایجاد سازمانی در جهت حمایت از اهداف حماس بوده است. در آغاز انتفاضه دوم(2002 ) این گروه به هدف اصلی حملات اسرائیلی‌ها تبدیل شد. رهبران حماس در ابتدا نام گردان‌های شهید عزالدین‌القسام را برای شاخه نظامی این جنبش در نوار غزه انتخاب کرده بودند ولی بعد این نام به کل شاخه نظامی حماس تعلق گرفت.

 

6- فتح انتفاضه

این گروه نظامی فلسطینی توسط سرهنگ سعید موسی ملقب به ابوموسی بنیانگذاری شد و به‌طور رسمی خود را به جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین، فتح، متصل می‌داند اما فتح انتفاضه عضو سازمان آزادیبخش فلسطین نیست.

 

7- کمیته مقاومت مردمی فلسطین

این گروه ائتلافی از گروه‌های نظامی فلسطینی است که با هرگونه سیاست سازش فتح یا تشکیلات خودگردان فلسطین با رژیم اسراییل مخالفت می‌ورزد. این گروه در نوار غزه فعال است و شاخه نظامی آن گردان‌های الناصر صلاح‌الدین هستند.

 

گردان‌های الناصر صلاح‌الدین

این گروه شاخه نظامی کمیته‌های مقاومت مردمی فلسطین است که به ‌طور عمده در نوار غزه فعالیت می‌کند. این گروه در زمان جنگ غزه و حملات رژیم اسراییل به این منطقه (از دسامبر سال2008 تا ژانویه 2009) سهم مهمی در مقاومت فلسطینیان ایفا کرده بود. این گروه از اعضای مردمی و هسته‌های مقاومتی که خانواده‌های فلسطینی شکل داده‌اند تشکیل شده ‌است.

 

8- جبهه مبارزه مردمی فلسطین

این گروه نظامی فلسطینی تا سال 2009 و مرگ دکتر سمیر غوشه از سوی وی رهبری می‌شد. به‌رغم در اختیار داشتن یک کرسی در شورای اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، این گروه معمولا تأثیر محدودی بر سیاست‌های فلسطین اعمال کرده است.

 

9- جهاد اسلامی/ تاسیس 1979 میلادی

جنبش جهاد اسلامی یک گروه سیاسی- نظامی فلسطینی است که هدف آن نابودی اسرائیل و برقراری یک حکومت اسلامی در فلسطین اعلام شده است. این جنبش در سال 1979 میلادی از سوی فتحی شقاقی و عبدالعزیز عوده و بشیر موسی با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی در ایران و به‌عنوان شاخه‌ای از گروه اخوان‌المسلمین مصر تأسیس شد و در حال حاضر از سوی دکتر رمضان شلح، دبیرکل این جنبش رهبری می‌شود.

 

این گروه در حال حاضر در دمشق پایتخت سوریه مستقر است و دفتر دائمی‌اش حدود 50 عضو دارد. جهاد ‌اسلامی به‌دلیل تأکید بر ایده مبارزه و مقاومت علیه اسرائیل و عدم سازش با این رژیم، وجه اشتراک بیشتری با جنبش حماس دارد. براساس عقیده این جنبش هرگونه سازش با رژیم اسراییل محکوم است و طبق نظریه حماس هیچ راهی برای حل مسئله فلسطین ‌جز نابودی اسرائیل وجود ندارد. شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی، گردان‌های قدس هستند. این جنبش نیز بسیاری از مقامات و اعضا و رهبران خود را در حملات تروریستی رژیم اسراییل از دست داده‌ است.

 

گردان‌های قدس

این گروه شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی است که در نوار غزه و کرانه باختری فعالیت می‌کند. این گروه در ابتدا در کرانه باختری به‌خصوص در شهر جنین خیلی فعال بود و مبارزات خود را در نوار غزه به منظور بازگرداندن این منطقه به فلسطینیان ادامه داد. در سال 2006 حسام جرادات، رهبر این گروه توسط اسرائیلی‌ها در جنین به شهادت رسید.

 

10- گردان‌های جهاد مقدس

گردان‌های جهاد مقدس نام گروهی فلسطینی است که در سال 2006 بعد از ربوده شدن 2 خبرنگار در نوار غزه مطرح شد. هدف از این اقدام آزاد‌سازی‌ مسلمانان زندانی در ایالات متحده ظرف 72 ساعت بود. این 2 خبرنگار بعد از مدت 2 هفته آزاد شدند.

 

الصاعقه

این گروه یک حزب سیاسی- نظامی فلسطینی است که به‌عنوان شاخه حزب بعث سوریه شکل گرفته و هدایت شده است. این گروه جزو سازمان آزادیبخش فلسطین محسوب می‌شود اگرچه در حال حاضر فعالیتی در این سازمان ندارد. دبیرکل فعلی این گروه فرحان ابوالهیجا است.

 

منبع:

- مقاله دلارام عظیمی از سایت "همشهری".

 

 

..................  .................   ...............   ...............

 

«جبهه خلق برای آزادی فلسطین» / تاسیس 1967 میلادی/ 1346 شمسی

 

«جبهه خلق برای آزادی فلسطین»، یک سازمان مارکسیست- لنینیست که با اشغالگران اسراییلی مبارزه میکند ، توسط جورج حَبَش (پزشک مسیحی فلسطینی ) در سال 1967 میلادی/ 1346 شمسی ایجاد شد. اگرچه گروههای فلسطینی پیش از جنگ شش روزة 1346 ش / 1967 برای مبارزه با اسرائیل فعال بودند، ولی ابتکار اصلی مبارزه با اسرائیل در دست دولتهای عربی بود. در 1343 ش / 1964، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف )، به عنوان سازمانی در برگیرندة بسیاری از گروههای مبارز فلسطینی ، شکل گرفت ؛ اما، این سازمان در جنگ شش روزه نقش چندانی نداشت . این جنگ افزون بر زیانهای مادّی ، ضربة روانی بزرگی به اعراب وارد کرد و ملی گرایی عربی را در بحران فرو برد و نقطة عطفی در تاریخ اندیشة عربی شد.

 

این جنگ فلسطینیان را از دولتهای عربی ناامید کرد و آنها را به سوی ایجاد سازمانهایی برای رسیدن به آمال خود رهنمون ساخت. از سوی دیگر، جوّ بین المللی انقلابی در دهة 1340 ش / 1960 عموماً چپ گرایانه بود و گروههای انقلابی و مبارز متأثر از مارکسیسم ـ لنینیسم بودند.

 

این تأثیرپذیری فراتر از پیروی در اندیشه بود و گروههای چپ از کمکهای مالی و تسلیحاتی و آموزشی و سیاسی اردوگاه چپ (شوروی و چین و دیگر کشورهای سوسیالیستی) نیز بهره می بردند. این عوامل زمینه های شکل گیری گروههای چپ و مارکسیست را در بین فلسطینیان مبارز فراهم ساخت.

 

جبهة خلق از درون جنبش ملی گرای عرب بیرون آمد، جورج حبش همراه با نایِفْ حواتْمِه ــ که هر دو از دانشجویان فلسطینی دانشگاه آمریکایی بیروت بودند ــ این جبهه را تأسیس کردند. شعارهای این جبهه ، اتحاد عربی ، آزادی فلسطین و انتقام از صهیونیسم بود. شکست 1346 ش /1967 باعث از بین رفتن اعتماد جنبش به رژیمهای سوریه و مصر و کاهش اقتدار پان عربیسم شد. از این رو، آنان در مقام ایجاد سازمان جدیدی برای پیگیری اهداف خود بر آمدند.

 

الجبهة الشَعبیة لتحریر فلسطین (جبهة خلق برای آزادی فلسطین ) 1967 میلادی/ 1346 شمسی

در آبان 1346/ نوامبر 1967، با به هم پیوستن چند گروه فلسطینی ، الجبهة الشَعبیة لتحریر فلسطین (جبهة خلق برای آزادی فلسطین ) به رهبری جورج حبش شکل گرفت. این گروهها عبارت بودند:

 

- "جبهة آزادیبخش فلسطین"، که یک گروه کوچک فلسطینی به رهبری احمد جبرئیل بود،

- "جنبش ملی برای آزادی فلسطین"، که به سازمان جوانان انتقامجو شهرت یافته بود، و رهبر آن ، نایف حواتمه ، عضو جنبش ملی گرای عرب بود.

 

جبهة خلق پیرو اندیشه مارکسیسم ـ لنینیسم است و از دید آنان انقلاب فلسطین بخشی از انقلاب جهانی برضد امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع است. اعضای این جبهه خواهان کشوری هستند که در آن یهودیان و غیریهودیان ، بدون توجه به نژاد و رنگ و مذهب و جنسیت ، حقوق مساوی داشته باشند. در گذشته ، آنان بر عدم امکان هم زیستی با رژیم صهیونیستی و ضرورت نابودی آن ، به عنوان تنها شرط برقراری صلح عادلانه و پایدار در منطقه ، تأکید می کردند. به باور آنان تنها راه مبارزه با دشمن صهیونیستی مبارزة مسلحانه است. در عین حال ، امکان جنگ فوری و همه جانبة اعراب با اسرائیل را، به سبب ضعف قوای نظامی اعراب در برابر اسرائیل ، نفی می کنند و اندیشة جنگ طولانی مدت چریکی و فرسایشی با اسرائیل را تبلیغ می کنند.

 

جبهة خلق ابتدا تلاش می کرد برای آزادی فلسطین جبهه ای ملی ایجاد کند. پیش از آن ، ساف با چنین هدفی شکل گرفته بود، اما با قدرت گرفتن سازمان فتح ، به رهبری عرفات ، و اینکه ساف تحت رهبری فتح این نقش را به عهده گرفت ، جبهة خلق از این هدف خود دست کشید. ساف ، پس از سلطة سازمان فتح بر آن ، عموماً منعکس کنندة سیاستهای عرفات و سازمان فتح بود. با اینکه جبهة خلق از آغاز عضو ساف بوده اما روابط آن با ساف فراز و نشیبهای فراوانی داشته است . تا پیش از حملة همه جانبة اسرائیل به لبنان در 1361ش / 1982، که منجر به اخراج گروههای فلسطینی از آن شد، دفتر و پایگاههای اصلی جبهة خلق در لبنان بود و پس از آن به سوریه و سپس در 1379 ش / 2000، به مناطق زیر نفوذ دولت خودگردان در داخل فلسطین منتقل شد.

 

مهم ترین پشتیبانان جبهه خلق تا پیش از فروپاشی بلوک شرق، کشورهایی مانند مصر در زمان ناصر، لیبی ، جمهوری دموکراتیک خلق یمن ، عراق ، الجزایر، سوریه ، کوبا، چین و کره شمالی بودند که در این میان لیبی مهم ترین منبع تأمین مالی و تسلیحاتی آن بود. اکنون از ایران و لیبی به عنوان حامیان اصلی جبهه یاد می شود.

 

عملیات جبهة خلق بیشتر در خارج از سرزمین اشغالی بوده که شامل چندین هواپیماربایی ، حمله به نفتکش اسرائیلی و دهها عملیات دیگر است. گروگانگیری وزیران نفت کشورهای عضو اوپک در 1354 ش / دسامبر 1975 در وین ، از مهم ترین اقدامات آنان بود.

 

در ادامة این عملیات ، چریکها وزرای نفت را به الجزایر منتقل کردند، اما پس از مذاکره با الجزایریها و بیان خواستهای خود، بدون رسیدن به نتیجه ، آنان را آزاد کردند. استدلال جبهة خلق این بود که مسئلة مردم فلسطین در جهان به فراموشی سپرده شده است و با چنین اقداماتی ، توجه افکار عمومی جهان به مسئلة فلسطین جلب می شود. همچنین آنان در 1380 ش / 2001، به تلافی ترور ابوعلی مصطفی (دبیرکل وقت جبهة خلق)، رهاوام زیوی ، وزیر جهانگردی اسرائیل را که وابسته به حزب افراطی اتحاد ملی اسرائیل بود، کشتند. در پی این ترور، نام این گروه بار دیگر در فهرست گروههای تروریست وزارت خارجة امریکا قرار گرفت. افزون بر این گونه عملیات ، جبهة خلق در دوران انتفاضه چند عملیات انتحاری نیز انجام داد که تا پیش از آن سابقه نداشت.

 

جبهة خلق در 1353 ش /1974، به سبب مخالفت با حذف شعار «مذاکره نکردن با دشمن صهیونیستی» از برنامة مصوب دوازدهمین مجلس ملی فلسطین ، وابسته به ساف ، عضویت خود را در کمیتة اجرایی ساف به حالت تعلیق در آورد و در مخالفت با جبهة نیروهای فلسطینیِ طرفدار روند سازش با اسرائیل ، «جبهة الرَفض » را با مشارکت سه گروه فلسطینی دیگر تشکیل داد. با این حال ، روابط خود را با ساف قطع نکرد و اگرچه با قدرت مطلق فتح و یاسر عرفات و ساف و مواضع منفی عرفات درباره گروههای چپ فلسطینی مخالف بود، در نشستهای آنان شرکت می کرد.

 

جبهة خلق تا پیش از آغاز روند صلح خاورمیانه ، اندیشة ایجاد دولت محدود فلسطینی را در زمینهایی که اسرائیل در 1346 ش /1967 اشغال کرده است ، مردود می دانست ، اما در سالهای اخیر این گروه با اندیشة تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدّس در زمینهای مذکور به عنوان هدف مرحله ای آزادی سراسر سرزمین فلسطین موافقت کرده است.

 

جبهة خلق ، به دنبال تصمیم مجلس ملی فلسطین در 1370 ش /1991 برای آغاز گفتگو با اسرائیل ، اصول شش گانه ای را به عنوان شرایط خود برای موافقت با مذاکرات ساف و اسرائیل اعلام نمود که عبارت اند از: حق بازگشت آوارگان فلسطینی ، حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین ، حق استقلال ، توقف شهرک سازی دولت اسرائیل ، توقف تبعید فلسطینیان ، وحدت ملت فلسطین و کسب حقوق این ملت. چون مذاکره کنندگان فلسطینی این شرطها را نادیده گرفتند، جبهة خلق خواستار توقف فوری مذاکرات شد و به ائتلاف مخالفان روند اسلو پیوست. همچنین تلاش کرد در ساف جناح ضد فتح و ضدعرفات ایجاد کند.

 

این جبهه از آغاز انتفاضه در 1366 ش / 1987 به حمایت از آن پرداخت. نیروهای این جبهه در داخل سرزمینهای اشغالی در کنار مردم فلسطین با اسرائیل به مبارزه پرداختند و ضمن پیوستن به گروههای ده گانة انتفاضة فلسطینیِ مخالف روند سازش ، از جمله گروههای تشکیل دهندة رهبری متحد قیام انتفاضه نیز بوده اند.

 

استعفاء جرج حبش/ 2000 میلادی

ترور ابوعلی مصطفی دبیرکُل جدید/ احمد سعدات دبیرکُل

رهبر جبهه از آغاز تا 1379 ش /2000 جورج حبش بود، در این سال وی استعفا کرد و معاونش ابوعلی مصطفی در همایش جبهه به دبیرکلی انتخاب شد. او که همچنان مخالف روند صلح در چارچوب توافقهای اسلو بود، از سوریه به کرانة باختری آمد. این انتقال بر اساس راهبرد متمرکز ساختن فعالیتهای جبهه در داخل فلسطین بود. نیروهای اسرائیلی ابوعلی مصطفی را در 1380 ش /2001 ترور کردند و احمد سَعْدات به دبیرکلی برگزیده شد. در پی این ترور، جبهة خلق گفتگوهای خود را با ساف متوقف کرد و بر عملیات مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران تأکید ورزید. در دی 1380/ ژانویة 2002، دولت خودگردان ، تحت فشار دولت اسرائیل ، احمد سعدات را به اتهام ترور وزیر جهانگردی اسرائیل بازداشت کرد و او همچنان (1384 ش / 2005) زندانی است.

 

پس از ارائة طرحی به نام نقشة راه برای صلح فلسطینیان با اسرائیل در 1382 ش / 2003، جبهه با آن مخالفت ، و اعلام کرد که این طرح در بهترین نتیجة خود زمینه ساز استقرار نیروهای غربی در سرزمین اشغالی فلسطین به جای نیروهای اشغالگر اسرائیلی و قیمومت کشورهای غربی در سرزمین فلسطین خواهد شد.

 

درگذشت عرفات/ 2004 میلادی/ 1383 شمسی

با درگذشت یاسرعرفات 1383ش / 2004، به رغم سابقة اختلافات عمیق دیدگاه جبهه با او، از وی به عنوان نماد مبارزة مردمی و انقلاب فلسطین تجلیل کردند. اگرچه جبهة خلق انتخابات ریاست دولت خودگردان فلسطینی در 1375 ش / 1996 را در مخالفت با روند اسلو تحریم کرد، در انتخابات دی 1383/ ژانویة 2005 از مصطفی برغوثی ، دبیر کل کمیتة اقدام فلسطین و عضو سابق حزب کمونیست فلسطین ، در برابر ابومازن محمودعباس ، که در انتخابات پیروز شد، پشتیبانی نمود.

 

جبهة خلق ، با داشتن هزار تا سه هزار نیروی مسلح ، از گروههای متوسط فلسطینی محسوب می شد اما به دنبال افول اندیشه ها و ایدئولوژی کمونیستی و فروپاشی اردوگاه شرق و در پی پدیدار شدن گروههای اسلامی مخالف روند سازش در دهة 1370 ش / 1990، گروههای چپ گرا در فلسطین به حاشیه رانده شدند. پس از اوج گیری انتفاضه و مشارکت فعال جبهة خلق در آن و به ویژه کشته شدن دبیرکل جبهة خلق و زندانی شدن دبیرکل جدید آن ، جبهه تا حدی قدرت سابق خود را بازیافته است. تا پیش از انشعاب جبهة دموکراتیک از جبهة خلق در 1348ش / 1969، نشریة الحرّیة ترجمان (ارگان) این جبهه بود، اما پس از انشعاب ، چاپ الحرّیة به دست جبهة دموکراتیک افتاد و جبهة خلق انتشار مجلة الهدف را آغاز کرد. در پی بروز برخی اختلافات ، دو جبهه از «جبهة خلق برای آزادی فلسطین» منشعب شدند، که در ذیل معرفی می شوند:

 

1- جبهه خلق برای آزادی فلسطین ـ فرماندهی کل/ 1967 میلادی

سازمانی مارکسیستی و فلسطینی به رهبری احمد جبرئیل است. احمد جبرئیل در 1314 ش / 1935 در فلسطین به دنیا آمد. او افسر ارتش سوریه بود و در 1338 ش / 1959 با همیاری گروهی از جوانان فلسطینی ، که در ارتش سوریه خدمت می کردند، گروه کوچکی به نام جبهة آزادیبخش فلسطین ، با هدف مبارزه با اسرائیل را ایجاد کرد. در 1346 ش / 1967، این سازمان به جبهة خلق به رهبری جورج حبش پیوست ؛ اما، به سبب بروز اختلافاتی ، انشعاب یافت و الجبهة الشعبیه لتحریر فلسطین ـ القیادیة العامة (جبهة خلق برای آزادی فلسطین ـ فرماندهی کل ) را ایجاد کرد. این اختلافات از آنجا ناشی می شد که در 1346ـ1347 ش / 1967ـ 1968 احمد جبرئیل با مداخله در امور داخلی کشورهای عربی موافق نبود و ترجیح می داد فعالیتهای پارتیزانی ، منحصر به عملیات نظامی علیه اسرائیل باشد. این در حالی بود که برخی افراد در جبهة خلقِ جورج حبش تلاش برای سرنگونی حکومتهای مرتجع عربی و انقلاب در برخی از این کشورها را مقدمة لازم برای موفقیت در آزادسازی فلسطین می دانستند. افزون بر آن ، اگرچه احمد جبرئیل و گروه او مارکسیست بودند و در همایش عمومی خود در 1348 ش / 1969 به اتفاق آرا سوسیالیسم علمی را پذیرفتند، او مایل نبود خود و گروهش را درگیر مسائل ایدئولوژیک و سیاسی کند و کار نظامی را بر آن ترجیح می داد. انتخاب اصطلاح فرماندهی کل برای متمایز کردن این گروه از گروه جورج حبش نیز بیانگر موقعیت شخصی وی در مقام رهبر نظامی و توجه او به عملیات نظامی و نظامیگری در مبارزه با اسرائیل بود. احمد جبرئیل ، که تابعیت سوری نیز داشت ، روابط نزدیک و مستحکمی با دولت سوریه برقرار کرد. او و گروهش در ازای امکانات خوبی که در سوریه از آن برخوردار شدند، همواره تلاش نمودند تا سیاستها و راهبردهای گروه خود را با سیاستها و برنامه های دمشق هماهنگ سازند. افزون بر آن ، او روابط نزدیکی با قذافی ، رهبر لیبی ، نیز داشت و کمکهای زیادی از او می گرفت ، به گونه ای که در دهة 1360 ش / 1980، لیبی تمامی هزینه های این جبهه را تأمین می کرد.

 

دبیرکل جبهة خلق ـ فرماندهی کل از آغاز احمد جبرئیل بوده است. این جبهه دارای دفتری سیاسی با عضویت هفت نفر است که کمیتة مرکزی اعضای آن را انتخاب می کند. کمیتة مرکزی نیز 31 عضو دارد و اعضای کمیته در مجمع عمومی جبهه تعیین می شوند که مرکّب از افراد باسابقة جبهه است. دفترهای جبهه از آغاز در سوریه و پایگاههای آن در لبنان بوده ، اما در پی تجاوز اسرائیل به لبنان در 1361ش /1982، عمدة امکانات آن به سوریه منتقل شده است. این جبهه نیز عموماً مانند جبهة خلق برای آزادی فلسطین از ادبیات مارکسیستی برای بیان آرمانها و ایدئولوژیِ مبارزاتی خود استفاده کرده که تفاوت چندانی با جبهة جورج حبش ندارد، اما راهکارهای آنان متفاوت بوده است.

 

عملیات این گروه مشتمل بوده است بر حمله به قلمرو اسرائیل از خاک لبنان ، حمله به شهرکهای یهودی نشین ، منفجر کردن اتوبوسها و قطارها و سینماهای اسرائیلی ، و ربودن هواپیماهای خارجی که به مقصد اسرائیل پرواز می کرده اند. در 1364 ش / 1985 نیز با گروگان گرفتن سه نظامی اسرائیلی ، آنان را با 150 زندانی فلسطینی مبادله کردند. گروگان گیری و کشتن گروهی از ورزشکاران اسرائیلی در المپیک 1351 ش /1972 مونیخ ، یکی از مهم ترین عملیات این گروه بود.

 

اگرچه جبهة خلق ـ فرماندهی کل از 1353 ش / 1974 عضو ساف بود ، پس از جنگ 1352 ش /1973 اعراب و اسرائیل ، و گرایش انورسادات و پس از آن عرفات به روشهای سیاسی حل و فصل اختلافات با اسرائیل ، با ساف مخالفت کرد و به جبهة الرفض پیوست. از این رو، جبهة خلق ـ فرماندهی کل با پیمان کمپ دیوید اول مخالفت کرد و با آغاز فرآیند صلح در دهة 1370 ش / 1990، ابتدا همچون گروه جورج حبش موافقت خود را مشروط به تحقق اصول شش گانة مصوب مجلس ملی فلسطین در 1371 ش / 1991 اعلام نمود، اما پس از مدتی به علت اینکه هیئت نمایندگی فلسطینی موارد مصوب را مطرح نکردند، مخالفت علنی و صریح خود را با مذاکرات صلح اعلام کرد و به سبب همین مخالفت ، در مناطق خودگردان فلسطینی مستقر نشد. جبهه با آغاز انتفاضة فلسطین حمایت کامل خود را از آن اعلام نمود؛ اما، به رغم حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی ، در دوران انتقاضه در هیچ عملیات مهمی علیه اسرائیل شرکت نکرد.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357 ش )، این جبهه ، در مقایسه با دیگر گروههای فلسطینی ، حتی گروههای چپ گرا، گرایش بیشتری به ایران داشت و هماهنگ با سوریه در دورة جنگ عراق با ایران ، با تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرد. این گروه ، اگرچه با روند صلح مخالف بود، پس از درگذشت عرفات از او به عنوان نماد مبارزات ملت فلسطین تجلیل کرد. این جبهه نشریة الی الاَمام (به پیش ) را در سوریه منتشر و برنامة رادیویی قدس را از همین کشور پخش می کند.

 

پس از دخالت سوریه در جنگ داخلی لبنان در 1355 ش /1976، در درون جبهه اختلافاتی رخ داد و ابوالعباس ، که مخالف دخالت سوریه بود، با گروهی دیگر از اعضای جبهه از آن انشعاب کرد و جبهة آزادیبخش فلسطین را ایجاد نمود. جبهة خلق ـ فرماندهی کل ، برخلاف گذشته ، نفوذ چندانی در میان فلسطینیان ندارد و جایگاه خود را تا حد زیادی از دست داده است .

 

2- جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین/ 1969 میلادی

سازمانی مارکسیستی و فلسطینی است برای مبارزه با اسرائیل به رهبری نایف حواتمه. در گردهمایی مرداد 1347/ اوت 1968 جبهة خلق برای آزادی فلسطین ، درگیریها و اختلافهای شدیدی در زمینة ایدئولوژی بین جناح چپ و راست جبهه روی داد که به انشعاب مهم ترین چهره های چپ آن ، به رهبری نایف حواتمه ، از جبهه ، و ایجاد «جبهة دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین» در اواخر 1347 ش / اوایل 1969 انجامید. این جبهه در 1354 ش / 1975 به الجبهة الدیمقراطیّة لتحریر فلسطین (جبهة دموکراتیک برای آزادی فلسطین ) تغییر نام یاف.

 

نایف حواتمه در 1314 ش / 1935 در خانواده ای مسیحی در اردن به دنیا آمد. وی دارای مدرک دکتری در سیاست و اقتصاد از دانشگاه بیروت است. جبهة دموکراتیک نیز مانند جبهة خلق بر این باور است که بر پا ساختن انقلاب عمومی در کشورهای عربی مقدمة آزادی فلسطین است و مقاومت فلسطین تنها در صورتی می تواند به هدفهای خود برسد که حکومتهای عربی نیز در جنگ با اسرائیل و امپریالیسم مشارکت فعال داشته باشند و چون بسیاری از کشورهای عربی دارای نظامهای ارتجاعی اند و نمی توانند به مبارزه بپیوندند، باید نظامهای سیاسی و اجتماعی دولتهای عربی را در خاورمیانه سرنگون کرد.

 

این گروه از ابتدای ایجاد، بر پیروی از ایدئولوژی مارکسیستی پافشاری می کرد و به عنوان یکی از احزاب کمونیست فلسطین در دهه های 1350 و 1360 ش / 1970 و 1980 با عمدة احزاب کمونیست سراسر جهان و حتی در دهة 1350 ش / 1970 از طریق حزب کمونیست شوروی ، با یهودیان کمونیست اسرائیلی ارتباط برقرار کرد. پیش از انقلاب اسلامی ایران و در اوج آن ، این جبهه کوشید با روابطی که با حزب تودة ایران داشت ، آنان را به مذهبیون نزدیک کند.

 

دولتهای سوسیالیستی عرب ، چون لیبی و سوریه ، و تا حدی کوبا، منابع مالی و تسلیحاتی آن را تأمین می کرده اند. پایگاههای اصلی این جبهه در لبنان بود، اما در 1361 ش /1982 به سوریه منتقل شد. نشریة الحریّة ترجمان این جبهه است. گروگانگیری و قتل اسرائیلیان ، بمب گذاری در شهرها و مناطق اسرائیلی ، از عمده عملیات این جبهه است. جبهه دارای دبیرکل ، دفتر سیاسی ، کمیتة مرکزی و کنگره است. کنگره بالاترین نهاد سیاسی و قانون گذاری جبهه است که هر چهار یا پنج سال یک بار تشکیل جلسه می دهد. اعضای آن از طریق انتخابات محلی تعیین می شوند. کنگره ، اعضای کمیتة مرکزی را تعیین می کند و وظایف اعضای دفتر سیاسی را به عنوان بالاترین نهاد اجراییِ جبهه برعهده دارد.

 

جبهة خلق مواضع ابهام آمیز و دوگانه ای در برابر پیروان روشهای سیاسی حل مسئلة فلسطین و مخالفان آن داشته است. این جبهه در 1356 ش /1977 در نشست مجلس ملی فلسطین ، از اندیشة تشکیل یک کشور فلسطینی در بخشی از سرزمین فلسطین حمایت کرد و بر همین مبنا تمایل ساف برای پیروی از روشهای سیاسی و مذاکره با اسرائیل را تأیید نمود. بدین ترتیب ، جبهه یک مرحلة میان دوره ای را پیش از تشکیل دولت فلسطینی در سراسر فلسطین پذیرفت.

 

پس از حملة اسرائیل به لبنان در اسفند 1357 ش / مارس 1978، برای مقابله با گروههای فلسطینی ، جبهه ضمن متهم کردن عرفات به مانع تراشی در برابر فعالیتهای نیروهای مبارز فلسطینی در جنوب لبنان ، به مخالفت با او پرداخت و پس از آن بیانیة جبهة الرفض را در مخالفت با روشهای مسالمت جویانه با اسرائیل امضا کرد. در پی این اختلاف ، در دی 1357/ ژانویة 1979 برخوردهای مسلحانه ای بین دو جبهة فتح و جبهه دموکراتیک در لبنان روی داد.

 

در 1367 ش / 1988، به دنبال اینکه عرفات موجودیت اسرائیل را در یک نشست مطبوعاتی در ژنو به رسمیت شناخت ، جبهه ضمن مخالفت با عرفات ، مواضع یاد شده را خارج از توافقهای مجلس ملی فلسطین دانست. با این حال ، بر خلاف دیگر گروههای چپ گرای فلسطینی ، از جمله جبهة خلق برای آزادی فلسطین ، حاضر به عضویت در جبهة الاِنقاذ، جبهه ای متشکل از نیروهای چپ فلسطینی مخالف ساف ، نشد.

 

اگرچه جبهة دموکراتیک در زمان انعقاد پیمان کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل (1357 ش / 1978) آن را مصداق بارز تسلیم در برابر اسرائیل معرفی نمود و همکاران سادات را تهدید به مرگ کرد، در پی تصمیم مجلس ملی فلسطین برای مذاکره با اسرائیل در 1370 ش / 1991، جبهه موافقت خود را مشروط بر اصول شش گانة مصوب آن مجلس اعلام کرد.

 

جبهة دموکراتیک پس از مذاکرات ساف با اسرائیل در مادرید، واشنگتن و اسلو در دهة 1370 ش /1990 هیئت فلسطینی مذاکره کننده را متهم کرد که بدون دریافت هیچ امتیازی در برابر اسرائیل ، از مواضع خود عقب نشینی و از اصول شش گانه عدول کرده است . بدین ترتیب ، خواستار از سرگیری انتفاضة مردم فلسطین و توقف مذاکرات شد و به ائتلاف گروههای ده گانة فلسطینیِ مخالف فرآیند صلح پیوست.

 

به دنبال آن ، جبهه بهترین شیوة حل و فصل مسالمت آمیز بحران را اجرای قطعنامه های سازمان ملل متحد در باره فلسطین ، حل عادلانة مشکل آوارگان و پیروی از نظریة صلح در برابر زمین و تشکیل دولت فلسطینی به پایتختی بیت المقدّس در تمام زمینهای اشغالی 1346 ش / 1967 اعلام کرد و خواستار نظارت بین المللی بر روند صلح به جای نظارت یک جانبة امریکا و، مشارکت دادن سازمان ملل ، اتحادیة اروپایی ، روسیه و چین شد. افزون بر آن خواستار آن شد که ابتکار مذاکره با اسرائیل از دولت خودگردان به نهادی تازه تأسیس (سازمان آزادیبخش ائتلافی فلسطین ) منتقل شود و مذاکره با مشارکت گروههای اسلامی انجام گیرد.

 

جبهة دموکراتیک در پاسخ گروههای مخالف روند صلح در توجیه نظر خود دایر بر صلح با اسرائیل در برابر پس گیری سرزمینهای اشغالی 1346 ش / 1967 و بازگشت آوارگان ، این موضوع را مطرح کرد که به سبب طرحهای توسعه طلبانة صهیونیسم ، در صورت ارائه نشدن یک طرح فلسطینی ، چیزی برای نسلهای آیندة فلسطینی باقی نخواهد ماند.

 

جبهة دموکراتیک ، به رغم اختلافات خود با عرفات ، به ویژه در دهة 1370 ش /1990، در مقایسه با دیگر گروههای فلسطینی بیشترین هماهنگی و نزدیکی را با مواضع ساف داشته است. این جبهه پس از درگذشت عرفات ، ضمن تأکید بر ملاحظات خود نسبت به عملکردهای او در ساف ، از او به عنوان نماد خواست ملت فلسطین یاد کرد. با این حال ، با انتخاب ابومازن ، به رهبری دولت خودگردان ، مخالفت کرد . جبهة دموکراتیک پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، از آن پشتیبانی ، و حتی حملة عراق به ایران را محکوم کرد.

 

منابع :

- «بیان صادر عن الامین العام للجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین »، الجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین ، 11 نوامبر 2004،

 

[Online]. Available: http://www.Pflp.net/articles.Php? action = viewart & cid = 28 nid = 2004 11111 783358 [11 Aug. 2005];

 

- «الجبهة الدیمقراطیة لتحریر فلسطین »، الحریة ، ش 1044، 7 مارس 2005،

 

[Online]. Available: http:// www. alhourriah. org/ dflp - e. asp[11 Aug. 2005];

 

- نایف حواتمه ، «مقابلة مع نایف حواتمه »، مجلة الدراسات الفلسطینیة ، ش 40 (خریف 1999)؛

- «حوارات مع قادة من المعارضة الفلسطینیة »، همان ، ش 15 (صیف 1993)؛

- دانشنامة فلسطین ، گردآورنده ، مؤلف و سرپرست علمی : مجید صفاتاج ، ج 3، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1382 ش ؛

- فرهنگ رجایی ، اندیشة سیاسی معاصر در جهان عرب : از قرارداد پاساروویتز تا قرارداد غزه ـ اریحا ، تهران 1381 ش ؛

- ریاض نجیب ریس و دنیا حبیب نجاس ، راه دشوار مقاومت فلسطین ، ترجمة حمید فرزانه ، تهران 1357 ش ؛

- یزید صایغ ، «التجربة العسکریة الفلسطینیة المعاصرة »، در الموسوعة الفلسطینیة ، قسم 2، ج 5، بیروت : هیئة الموسوعة الفلسطینیة ، 1990؛

- علی عامری پور، انتفاضه ، آخرین راه حل مسئله ی فلسطین ، اهواز 1380 ش ؛ قیس عبدالکریم و فهد سلیمان ، الجبهة الدیمقراطیة : النشاة و المسار ، بیروت 2001؛

- ناجی علوش ، «فکر حرکة المقاومة الفلسطینیة : 1948ـ1987»، در الموسوعة الفلسطینیة ، همان ، قسم 2، ج 3؛ جمیله کدیور، پشت پردة صلح ، تهران 1374 ش ؛

- ویلیام کوآنت ، «ابعاد سیاسی و نظامی جنبش ملی معاصر فلسطین »، در تاریخ انقلاب فلسطین ، ویراستة فؤاد جابر، ترجمة حمید احمدی ، تهران 1361 ش ؛

- علی محافظه ، «الامکانات الایدیولوجیة العربیة »، در العرب و مواجهة اسرائیل : احتمالات المستقبل ، ج 1، بیروت : مرکز دراسات الوحدة العربیة ، 2000؛

- محمود نورانی ، اهداف سیاست خارجی ساف در فلسطین اشغالی : 1988ـ1964 ، تهران 1376 ش ؛

 

Dilip Hiro, The essential Middle East , New York 2003; idem, Inside the Middle East , London 1982; Baruch Kimmerling and Joel S. Migdal, The Palestinian people: a history , Cambridge 2003; "PFLP, DFLP, PFLP-GC: Palestinian leftists", Council on Foreign Relations , 2004. [Online]. Available: http://cfrterrorism. org/ groups/ farc. html [11 Aug. 2005]; Ze , ev Schiff and Ehud Ya , ari,

 

Intifada , ed. and tr. Ina Friedman, New York 1990; Hisham Sharabi, Palestine and Israel the lethal dilemma , New York 1969; Mark Tessler, A history of the Israeli- Palestinian conflict , Bloomington 1994.

 

منبع:

- مقاله سید قاسم ذاکری از سایت "encyclopaediaislamica.com".

 

 

..................  .................   ...............   ...............

 

  مدرسه علوی بهمن 1357 خورشیدی، یاسرعرفات و امام خمینی؛

 

عرفات و ایرانی ها

عرفات برای ما ایرانی ها هم نامی آشنا و مقدس بود. او در آن روزها پناه انقلابیون ایران بود. مخالفان شاه از نهضت آزادی گرفته تا گروه های مذهبی مبارز دیگر برای آموزش مسلحانه به یاسرعرفات و گروه فتح پناه می بردند. او در زمانه ای که مبارزان مشهور آن روزگار، چهره های مارکسیستی هچون چه گوارا یا فیدل کاسترو بودند، برای مسلمانان انقلابی ایران سمبل مبارزه شده بود.

 

نام یاسر در آن روزها نام رایجی بود که انقلابیون ایران بر فرزندان خود می نهادند. مثلاً هاشمی رفسنجانی نام یکی از پسرانش را یاسر گذاشت. حتی سید احمد خمینی نام فرزند دومش را یاسر گذاشت. البته قرار بود که نام فرزند اول (حاج حسن خمینی) یاسر باشد و این شایعه به امام خمینی که در نجف اقامت داشت رسیده بود و ایشان در نامه ای به فرزندش سید احمد می نویسد:« شنیدم اسم بچه را یاسر گذاشته اید، انتخاب خوبی نبوده و موجب حرف هایی هم می شود.» (وعده دیدار، ص 28 )

 

البته دلیل مخالفت امام با انتخاب این نام، جلوگیری از شیوع احتمال وابستگی نهضت ایران به مبارزه مسلحانه فلسطینی ها و نیز بروز حساسیت در میان طیف سنتی حوزه علیه امام بود. چرا که این طیف از مبارزات فلسطینی ها به دلیل سنی بودنشان حمایت نمی کرد و نسبت به آن حساس بود. اما یاسر عرفات ارتباط وسیعی با امام خمینی و دیگر مبارزان ایرانی داشت و حامی آنها بود. در جریان درگذشت دکتر علی شریعتی به همت امام موسی صدر، مراسم اربعین شریعتی در بیروت برگزار شد و یاسر عرفات در کنار همرزم دیرینش محمود عباس  (ابومازن) که پس از وی به رهبری فلسطینی ها برگزیده شده است، در این مراسم شرکت کرد و سخنرانی پرُشوری در پاسداشت شریعتی ایراد کرد. ابوعمار نخستین مقام خارجی بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمد و حکومت جدید را به رسمیت شناخت.

 

 آیت الله حسن صانعی، احمد خمینی، عرفات و ابراهیم یزدی؛

 

حضور بدون اطلاع یاسرعرفات در ایران/ 28 بهمن ماه 1357 خورشیدی/ فوریه 1979 میلادی

یاسرعرفات در آخرین روزهای بهمن 57 به تهران آمد (عرفات در 28 بهمن 1357 بدون اطلاع به ايران آمد و گفت آدم برای رفتن به خانه خودش اجازه نميخواهد) و به دیدار امام خمینی شتافت. در این دیدار او آرزو کرد که روزی به امامت امام خمینی در مسجد الاقصی نماز بخواند. (بعدأ) امام خمینی از مردم برای کمک به آزادی فلسطين کمک خواستند و در اقدامی مردمی زنان ايرانی طلاهای زيور آلات خود را برای آزادی فلسطين به زنان فلسطینی هديه كردند. یاسرعرفات در بازگشت از ايران مقدار زيادی طلای هديه زنان ايران به زنان فلسطين را با خود همراه داشت.

 

یاسرعرفات در این سفرش همچنین مورد استقبال شایان مهندس بازرگان و دیگر دولتمردان وقت قرار گرفت. دولت موقت مهندس بازرگان، ساختمان سفارت اسرائیل در خیابان کاخ (فلسطین فعلی) را به عرفات واگذار کرد و این ساختمان تاریخی به سفارت فلسطین و نمایندگی ساف در تهران تبدیل شد. عرفات نیز «هانی الحسن» از یاران نزدیکش را به عنوان نماینده خود در ایران تعیین کرد. ابوعمار سپس به بهشت زهرا رفت و در سخنرانی‌اش گفت؛ «به موشه دایان گفتم آمریکا مال تو، من به ایران تکیه می‌کنم.» (موشه دايان نخست وزير وقت اسرائيل بود كه در جنگ یک چشم خود را از دست داده بود و همانند دزدان دريایی چشم بندی به صورت داشت). یاسرعرفات یک هفته در ایران ماند و به مشهد و خوزستان هم سفر کرد.

 

اما رابطه گرم عرفات و ایران به مرور به سردی گرایید. نخستین بار در جریان اشغال سفارت آمریکا، امام خمینی با میانجی گری عرفات مخالفت کرد و موجبات دلخوری عرفات از ایران فراهم شد. سپس میانجی گری عرفات و چند تن دیگر از سران کشورهای اسلامی بر سر جنگ ایران و عراق نیز با شکست رو به رو شد و سفرهای عرفات و همتایانش سودی نداشت به تدریج عرفات به سمت صدام حسین گرایش پیدا کرد و صدام نیز تا پایان عمرش حمایت همه جانبه ای از فلسطینی ها کرد. تا جایی که فلسطینی ها هم در ماجرای اشغال کویت و هم در جنگ اخیر عراق به حمایت از صدام برخاستند و نیروهای فراوانی به عراق اعزام کردند. صدام حتی در سالهایی که با ایران درگیر بود، جنگ کوتاه مدتی هم با اسرائیل داشت. حمایت عرفات از صدام به انزوای او در میان اعراب انجامید و کشورهای اسلامی دیگر به پشتیبانی وی چندان رغبتی نداشتند. فرسایشی شدن جنگ با اسرائیل هم عرفات را خسته کرده بود. او تصمیم گرفت ریسک کند و روش مبارزه اش را تغییر دهد و این بار با سیاست ورزی از اسرائیلی ها امتیاز بگیرد. از همین رو با تلاش بیل کلینتون رییس جمهور پیشین آمریکا، عرفات و اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل با هم صلح کردند. پیامد این صلح بسیار سنگین بود. اسحاق رابین از سوی افراطیون یهودی که اکنون هم مخالف اعطای هرگونه امتیاز به فلسطینی ها هستند به قتل رسید. قاتل رابین که یک جوان یهودی متعصب بود، در دادگاه گفت که به دستور خدا رابین را کشته است.

 

عرفات اما ماند و هر بار امتیازات اندکی از دولتمردان اسرائیلی می گرفت. عرفات توانسته بود با نفوذ جهانی و مردمی اش نظامیان تندرو و رادیکالی هم چون اسحاق رابین و آریل شارون را میانه رو کند. اما سرانجام دوران ماه عسل عرفات و فلسطینی ها به سر رسید و دست عرفات برای اسراییلی ها رو شد. آنها فهمیدند که عرفات در پی تشکیل دولت مستقلی به پایتختی بیت المقدس شرقی و نیز بازگشت همه آواراگان فلسطینی است. این دو امر، خط قرمز عرفات و اسرائیلی ها بود و تلاش جرج بوش، ایهود باراک و آریل شارون برای عقب نشینی عرفات بی نتیجه ماند و دستور بایکوت، حصر خانگی در رام الله و قتل عرفات صادر شد. محدودیت های ایجاد شده علیه عرفات باعث عقب نشینی او نشد و ابوعمار بار دیگر به مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کرد و از اقدامات گردان شهدای الاقصی (شاخه نظامی فتح) حمایت کرد. او حتی از مبارزان حماس و جهاد اسلامی هم پشتیبانی می کرد.

 

عرفات آخرین بار در پاییز سال 1376 خورشیدی به ایران آمد تا در کنفرانس اسلامی شرکت کند. یک خبرنگار زن ایرانی که منتظر چنین فرصتی بود به هتل محل اقامت عرفات در تهران می رود و او را هنگام خروج از اتاقش به باد انتقاد می گیرد که چرا به آرمان فلسطین خیانت کرده است؟ عرفات با آرامش خاص خود به سخنان این دختر جوان پرُشور گوش می دهد و سپس به آرامی درباره دلایل صلحش با اسرائیلی ها توضیح می دهد و تأکید می کند که هر چه کرده و هر آبرویی که از دست داده برای ملتش بوده است. این خبرنگار جوان هم از کرده خود پشیمان شده و پس از مرگ عرفات از او تمجید کرد. ملت فلسطین هم که تنها داوران بر حق درباره اقدامات عرفات هستند، با وجود همه انتقاداتی که به جنبش فتح و دولت خودگردان داشته و دارند، رهبر بزرگ خود را با شکوه تمام دفن کردند.

 

عرفات در چند سال پایانی عمرش مورد آزار و محدودیت های شدید اسرائیل بود و با وجود همه این آزارها حاضر نشد که به امتیازات گسترده ای که آمریکا و اسرائیل خواهان آن بودند، تن دهد. او هنگامی که برای معالجه بیماری مهلکش عازم پاریس بود، از رهبران فلسطینی و جانشینان خود خواست که در برابر مسأله تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس و بازگشت آوارگان فلسطینی کوتاه نیایند. او خود جانش را بر سر این آرمان ها داد و حاضر نشد که ذره ای عقب نشینی کند.

 

شایعاتی در مورد مرگ یاسرعرفات

مشاور ویژه یاسر عرفات از نتیجه تحقیقات در مورد مرگ وی پرده برداشت و اعلام کرد که عرفات بر اثر سم عجیبی به نام تالیوم کشته شده است. به گزارش ایسنا، بسام ابوشریف، مشاور ویژه یاسر عرفات، رئیس فقید تشکیلات خودگردان فلسطین در تماس تلفنی با خبرگزاری فلسطینی معا از نتیجه تحقیقات درباره سم استفاده شده برای کشتن عرفات که ماه‌ها به طول انجامید پرده برداشت. وی بدون اشاره به این که چه کسی تحقیقات را انجام داده و بنا به درخواست چه کسی بوده اعلام کرد که سم به کار گرفته شده یک سم عجیب و غیر معمولی است به نام تالیوم و خیلی سخت است که به آن و تاثیراتش پی برد و کارشناس ارشد سموم در انگلیس این نتیجه را تایید کرده است.

 

ابوشریف افزود: این سم خطرناک مایعی بدون رنگ و بو و طعم است که از یک گیاه نایاب دریایی استخراج می‌شود و می‌توان آنرا در آب، غذا و یا آمپول بریزیم بدون آن‌که کسی متوجه شود. وی اظهار داشت: کارشناسان سموم انگلیسی و اروپایی این سم را نشناختند اما متخصص تحقیقات جنایی مربوط به مسموم کردن، این سم را شناخت و گفت که اثربخشی شدیدی دارد و بعد از پنج ساعت از وارد شدن به بدن دیگر هیچ پادزهری نمی‌تواند آن را خنثی کند. به گفته ابوشریف، کارشناس مسئول تحقیق تاکید کرده که این سم به آرامی دستگاه‌های بدن انسان را یکی پس از دیگری (کبد، کلیه، ریه و پس از آن مغز) نابود می‌کند و در نهایت به مرگ منجر می‌شود و این که زمان لازم برای کشتن انسان با این سم با توجه به بدن و توانایی دستگاه‌های بدنش از فردی به فرد دیگر فرق می‌کند و این مدت بین دو تا هشت ماه است که به قاتلان این فرصت را می‌دهد که از محل جنایت دور شوند.

 

ابوشریف با اشاره به این که این اطلاعات جزئی از اطلاعات گسترده‌ای است که هر وقت که کامل شد اعلام می‌شود، اظهار داشت: اطلاعاتی که در دست دارم کامل نیست اما جزئی از اطلاعات مفصل است و آمادگی این را دارم که این اطلاعات را در اختیار یک کمیته تحقیق جدی و پیگیر قرار دهم. مشاور ویژه عرفات با بیان این که به محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نسبت به نقشه‌های اسراییل برای از بین بردن وی هشدار داده است. وی با بیان این که قبلا نیز به یاسر عرفات نسبت به نقشه ترورش هشدار داده بود، افزود: چند ماه قبل از مسمومیت و ترور یاسر عرفات به وی هشدار دادم که آن‌ها سم را به عنوان سلاح قتل وی انتخاب کرده‌اند.

 

فلسطینیان بعد از یاسرعرفات

مرگ یاسر عرفات ضربه جبران ناپذیری بر فلسطینی ها بود. در این مابین، اختلافات حماس با فتح عمیق تر شده است. جایگاه جهانی فلسطینی ها هم روز به روز ضعیف تر شده است اکنون نه محمود عباس و نه خالد مشعل و اسماعیل هنیه قادر به رتق و فتق امور نیستند. در زمان عرفات، جنبش های حماس و جهاد اسلامی با وجود همه انتقاداتشان به دولت خودگردان، برای جایگاه پدرانه عرفات احترام خاصی قائل بودند. اما پس از وی، این گروه ها به خشن ترین وجه ممکن به جان هم افتادند و صدها کشته دادند. اکنون نه ابومازن دولت حماس را به رسمیت می شناسد و نه حماس ادامه ریاست جمهوری محمودعباس را مشروع می داند. فلسطینی ها که در چند دهه گذشته سمبل کار جمعی و حزبی در جهان اسلام و خاورمیانه بودند، اکنون با بحران بزرگی دست و پنجه نرم می کنند. آیا دولتهای جدید اسرائیل خواهد توانست بر موج این اختلافات سوار شود؟ (شاید) بزرگ ترین خطای سیاسی یاسرعرفات این بود که همه چیز را به حضور خود وابسته کرده بود. حتی مشروعیت و حیات سیاسی دولتش را !

 

منبع:

- مقاله جواد ماوراء از سایت "تکنولوژی- تکنیک" یا "technolife.ir".

 

 

(این نوشتار در طی مرور ایام تکمیل خواهد شد)

 

(پژوهش، گردآوری، تدوین و پیرایش از سروش آذرت)

 

 

..................  .................   ...............   ...............    ............

 

با تشکر از سایت "ویستا.آی ار" یا "vista.ir" و از ایلنا از سایت "topiranian.com" و از جواد ماوراء از سایت "تکنولوژی- تکنیک" یا "technolife.ir" و از دلارام عظیمی از سایت "همشهری"؛ و از سایت "ویکی پدیا" و سایت "جبهه نجات ملی فلسطین" یا "جبهه انقاذ" و از فرهمند علیپور از سایت "farahmand.it" و از سایت "دویچه وله" به فارسی و از سایت " palestineremembered.com " و از سید قاسم ذاکری از سایت " encyclopaediaislamica.com " / سایت خانه و خاطره/ سروش آذرت/ 11 مرداد ماه 1391 خورشیدی/ 1 آگوست 2012 میلادی/